سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو تن در باره من تباه گردیدند ، دوستى که ازحد بگذراند و دروغ بافنده‏اى که از آنچه در من نیست سخن راند ] و این مانند فرموده اوست : که [ دو تن در باره من هلاک شدند دوستى که از حد گذراند و دشمنى که بیهوده سخن راند . ] [نهج البلاغه]

مقاله نمرودِ مدرن نگاهی به نظریه جهانسازی نلسون گودمن تحت فایل و

ارسال‌کننده : علی در : 95/4/18 3:44 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله نمرودِ مدرن نگاهی به نظریه جهان‌سازی نلسون گودمن تحت فایل ورد (word) دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله نمرودِ مدرن نگاهی به نظریه جهان‌سازی نلسون گودمن تحت فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله نمرودِ مدرن نگاهی به نظریه جهان‌سازی نلسون گودمن تحت فایل ورد (word)

چکیده  
مقدمه  
دو دلیل برای نظریه جهان‌سازی  
نقد نظریه جهان‌سازی  
ستاره‌سازی  
بی‌شرمی یا شهامت  
جهان‌سازی و مسئله شرّ  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله نمرودِ مدرن نگاهی به نظریه جهان‌سازی نلسون گودمن تحت فایل ورد (word)

ـ پلنتینگا، آلوین، فلسفه دین: خدا، اختیار و شر، ترجمه و توضیح محمّد سعیدی‌مهر، (قم، طه، 1376);

ـ ماتریدی ابی‌منصور، التوحید، (الاسکندریه، دارالجامعات المصریه، بی‌تا);

ـ نلسن گودمن، واقعیت، افسانه و پیش‌بینی، مترجم رضا گندمی نصرآبادی، (قم، دانشگاه مفید، 1381);

- Devitt, Michael, (1984) Realism and truth, New Jersey, Princeton University press

- Fumerton, Richard (2002), Realism and the Correspondence theory of truth, Maryland, Rowman & littlefield Publishers, INC

- Goodman Nelson (1978), Ways of worldmankings, Indianapolis: Hackett Publishing Company

- (1996A) “the way the world Is”, Mccormick, Peter j. ed. (1996) Starmaking: Realism Anti- Realism and Irriealism, Cambridge, MIT press

- (1996B) “on Starmaking”, in Mccormick, Peter j. Ibid

- Putnam, Hilary (1981), Reason, Truth, and History, Cambridge: Cambridge university press

- (1996) “Is there still anything to say about reality and truth” in Mccormick, Peter j. ed. Ibid pp. 11-

- Scheffler, Israel, (1996A) “the wonderful worlds of Goodman” in Mccormick, Peter j. ed. Ibid. pp. 133-

-‌‌‌‌‌‌ (1996B) “Reply to Goodman” in Mccormick, Peter j. ed. Ibid pp. 161-

چکیده

نظریه جهان‌سازی نلسون گودمن تلاشی است برای حل مشکل اصلی نظریه‌های نسبیت گرایانه‌ای که در چند دهه اخیر بر فلسفه غرب سیطره داشته‌اند. چگونگی صدق هم‌زمان باورهای متناقض مشکل اصلی و مشترک نظریه‌هایی مانند پلورالیسم معرفتی، تعدد قرائت‌ها و انسجام‌گرایی به شمار می‌رود. گودمن برای حل این مشکل وجود یک جهان از پیش ساخته شده را انکار می‌کند و از وجود جهان‌های متعددی که با نمادها و قرائت‌های بشری ساخته شده‌اند دفاع می‌کند. بر این اساس، اگر جهان‌های بی‌نهایتی وجود داشته باشند، امکان صدق باورهای متناقض بشری فراهم خواهد شد. در نوشتار زیر به تبیین نظریه گودمن و بررسی و نقد دلایل او خواهیم پرداخت

کلید واژه‌ها

وجودشناسی، خلقت، تعدد قرائت‌ها، نزاع رئالیسم، ضدرئالیسم

 

مقدمه

نلسون گودمن، استاد فلسفه دانشگاه هاروارد، در آثار خود، بهویژه در کتاب راه‌های جهان‌سازی و در مقالاتی که در کتاب ستاره‌سازی دارد، وجود جهانی مستقل از ذهن را انکار می‌کند، و به جای آن، از وجود جهان‌های متکثری دفاع می‌کند که از مفاهیم، واژه‌ها، نمادها، توصیف‌ها و قرائت‌های بشری ساخته شده‌اند. از نظر او به ازای هر یک از چارچوب‌های مفهومی که در حوزه‌های گوناگونِ بشری مانند فلسفه، علم، هنر، سیاست و زندگی روزمرّه وجود دارد، جهانی هست که با آن چارچوب ساخته می‌شود، و از آنجا که چارچوب‌های مفهومی بشری بر اساس مقاصد و اهداف و نیازهای بشری ساخته می‌شوند و تغییر می‌کنند، جهان‌های متکثر و همچنین اجزا و عناصرِ سازنده این جهان‌ها نیز بر اساس خواست و نیاز و هدف انسان‌ها و به دست خود آنان ساخته می‌شوند و تغییر می‌کنند. گودمن در تبیین دیدگاه خود صریح و روشن سخن می‌گوید، و تأکید دارد که سخنان او به هیچ وجه استعاری نیست.1 او از جهان‌های ممکنِ متعددی که می‌توانند جایگزین یک جهان واقعی شوند سخن نمی‌گوید، بلکه از جهان‌های متعددِ واقعی سخن می‌راند

گودمن حاضر است به جای عنوان «جهان‌سازی» از عنوان «جعل واقعیت‌ها» استفاده کند تا نشان دهد دیدگاه او در برابر دیدگاه واقع‌گرایانی قرار دارد که به تعبیر او گمان می‌کنند ما جهان را نمی‌سازیم، بلکه آن را می‌یابیم. او می‌نویسد: «عنوان جعل واقعیت‌ها نه تنها به روشنی آنچه را قصد دارم از آن بحث کنم روشن می‌سازد، بلکه همچنین مبناگرایانی را به چالش می‌کشد که کاملا مطمئن‌اند که واقعیت‌ها یافت می‌شوند، و ساخته نمی‌شوند و واقعیت‌ها صرفاً یک جهان واقعی را می‌سازند، و شناخت عبارت است از باور کردن واقعیت‌ها. این آموزه‌های ایمانی چنان با قاطعیت بر بیشتر ما سیطره یافته‌اند و ما را جادو و نابینا کرده‌اند که عنوان “جعل واقعیت” متناقض به نظر می‌رسد. جعل مترادف با “کذب” یا “افسانه” فرض شده و با “صدق” یا “واقعیت” ناسازگار دانسته شده است. البته ما باید کذب و افسانه را از صدق و واقعیت جدا کنیم; ولی یقین دارم که چنین تمایزی نمی‌تواند مبتنی بر این مطلب باشد که افسانه ساختنی است و واقعیت یافتنی.»3 بنابراین از نظر گودمن وجه اشتراک افسانه و واقعیت این است که هر دو ساخته ذهن انسان‌اند، و از این نظر، بین صدق و کذب یا درست و نادرست تفاوتی وجود ندارد. با اینکه گودمن در آثار خود می‌کوشد مرز بین واقعیت و افسانه یا صدق و کذب را حفظ کند، به نظر می‌رسد بر اساس نظام فکری او چنین مرزهایی صرفاً بر اساس خواست‌ها و اهداف انسانی ترسیم شده‌اند، و بنابراین ساخته ذهن انسان خواهند بود، و اینکه برخی از امور واقعی‌تر به نظر می‌رسند دلیلی روان‌شناختی دارد. او همه نظام‌های فلسفی و نظریه‌های علمی را به یک اندازه درست می‌داند و آن‌ها را نوعی جهان‌سازی توصیف می‌کند، و مثلا بین نظریه زمین‌محوری و خورشیدمحوری از نظر درستی و نادرستی تمایزی قایل نیست. او می‌گوید باید انتخاب را به انسان واگذاشت.4 از نظر او، اینکه یک جهان بیش از جهان‌های دیگر واقعی به نظر می‌رسد بیشتر به عادت ما بستگی دارد. محض نمونه، انسان عادی جهان خود را با خامه‌ای از علم و هنر و در تلاش برای بقا می‌بافد، و جهان او در مقایسه با جهان فیزیک‌دان یا پدیده‌شناس به یک اندازه واقعی است، و اینکه «جهانِ او بیش از هر جهانی واقعی به نظر می‌رسد، به این دلیل است که واقعیت تا حد زیادی به عادت ما بستگی دارد.»

دو دلیل برای نظریه جهان‌سازی

همان‌گونه که از عنوان کتابِ راه‌های جهان‌سازی برمی‌آید، گودمن در این کتاب بیشتر در پی آن است که با تمسک به نمونه‌هایی از جهان‌سازی، ترفندها و روش‌هایی را نشان دهد که انسان‌ها در ساختن جهان‌های گوناگون از آن‌ها استفاده می‌کنند. در واقع روش او بیشتر توصیفی است. او از جهانی سخن می‌گوید که در آن هیچ چیزِ پیش‌ساخته و آماده‌ای وجود ندارد، و انسان‌ها با قراردادهای لفظی و نمادهای علمی و هنری به ساختن واقعیت‌ها و جهان‌های مورد نظر خود می‌پردازند. البته اینکه گودمن را «توصیف‌گر» جهانی خاص بدانیم با نفس نظریه جهان‌سازی او ناسازگار است. بر اساس نظریه خود او، باید وی را «سازنده» جهانی بدانیم که در آن جهان خارجی حذف می‌شود و از وجود جهان‌های متکثری سخن به میان می‌آید که انسان‌ها آن‌ها را می‌سازند (همان‌گونه که خواهیم دید، از نظر گودمن حذف و اضافه، از جمله راه‌های جهان‌سازی به شمار می‌روند); و باز اگر به روش خود گودمن در کتاب راه‌های جهان‌سازی پای‌بند باشیم، به جای آنکه وقت خود را صرف یافتن ادله و ارزیابی استدلال‌های او کنیم، باید در پی کشف ترفندها و روش‌های وی در ساختن چنین جهانی باشیم و اهداف و انگیزه‌های او را بررسی کنیم. به بیان دیگر، نظریه جهان‌سازی، چه درست و چه نادرست، ساختگی و جعلی خواهد بود. اگر درست باشد به اقتضای خود این نظریه، و اگر نادرست باشد به اقتضای معنای «نادرست»، و ساختن و جعل کردن بیش و پیش از آنکه به دلیل و استدلال نیاز داشته باشد، محتاج و منتظرِ هدف و انگیزه است

با این همه با رجوع به آثارِ گودمن می‌توان دو دلیل کلی در تأیید نظریه جهان‌سازی یافت. دلیل نخست مبتنی بر این نگرش کانتی بسط می‌یابد که داده محض نابیناست، یا به تعبیر خود گودمن «سخن گفتن» از مضمونِ بدون ساختار یا داده مفهوم‌سازی نشده یا جوهرِ بدون اوصافْ خودویرانگر خواهد بود; چون سخن گفتن به معنای تحمیل ساختار، مفهوم سازی و نسبت دادن اوصاف است.»6 البته گودمن این نگرش را، که مبنای انقلاب کوپرنیکی کانت به شمار می‌رود، با دو اصلاح به کار می‌برد. کانت با اینکه مضمون بدون ساختار را نابینا می‌داند، ساختار بدون مضمون را نیز تهی می‌شمارد، و به هیچ وجه مضمون را حاصل ساختار نمی‌داند. به عبارت دیگر کانت در فلسفه خود جهان مستقل از ذهن را، دست‌کم به منزله یک فرض منطقی،7 حفظ می‌کند، و جهان پدیداری را حاصل تعامل ذهن و جهان فی‌نفسه می‌داند. ولی همان‌گونه که دیدیم، گودمن جهان فی‌نفسه را انکار می‌کند، و بنابراین، مضمون را حاصل ساختار می‌داند و بر این باور است که مرجع هر مفهومی با خود آن مفهوم ساخته می‌شود، و با تغییر مفاهیم، جهانِ مورد اشاره مفاهیم نیز تغییر می‌کند. از طرفی دیگر کانت به دلیل اعتمادی که به منطق ارسطویی داشت مقولات را نسبت به افراد مختلف ثابت می‌انگاشت، ولی گودمن مقولات را تاریخی و تابع اوضاع فرهنگی و اهداف بشری می‌داند، و بنابراین در نظام فلسفی او با جهان‌های متعدد و بی‌نهایتی روبه‌رو خواهیم بود که با مفاهیم، واژه‌ها و نمادهای هنری و علمی و فرهنگی ساخته می‌شوند، و نه‌تنها صرفاً یک جهان وجود ندارد و تعداد جهان‌ها بی‌نهایت است، یک مجموعه از جهان‌ها نیز وجود ندارد و شمار چنین مجموعه‌هایی نیز بی‌نهایت خواهد بود

بنابراین به نظر می‌رسد استدلال نخست گودمن، که استدلال اصلی او نیز به شمار می‌رود، این است که ما به هیچ واقعیتی جدای از چارچوب‌های مفهومی خویش دسترسی نداریم، و بنابراین می‌توانیم ادعا کنیم جهان از چارچوب‌های مفهومی انسانی ساخته شده است. او در این باره می‌نویسد: «اگر من درباره جهان سؤال کنم، شما می‌توانید در خصوص چگونگی جهان در یک یا چند چارچوب ارجاعی پاسخ دهید; ولی اگر من اصرار کردم که به من بگو جهان جدای از همه چارچوب‌ها چگونه است شما چه می‌توانید بگویید؟ ما به شیوه‌های توصیف آنچه که توصیف می‌شود محدود هستیم. بنابراین می‌توان گفت جهان ما متشکل از این شیوه‌هاست.»9بنابراین در نظریه گودمن واژه‌ها نقشی محوری در جهان‌سازی خواهند داشت10 و خامه اصلی جهان‌های علمی و نیمه‌علمی را تشکیل می‌دهند، و اهمیت واژه‌ها در جهان‌سازی به گونه‌ای است که «واژه‌ها بدون جهان می‌توانند وجود داشته باشند، ولی هیچ جهانی بدون واژه‌ها یا دیگر نمادها نمی‌تواند وجود داشته باشد.»11 البته تأکید بر نقش واژه‌ها نباید ما را از نقش نمادهای غیر زبانی مانند تصاویر هنری و نمادهای تمثیلی و کنایه‌ای غافل کند، چون از نظر گودمن نه‌تنها «تصاویر نیز مانند واژه‌ها می‌توانند واقعیت‌ها را بسازند و نمایش دهند و در جهان‌سازی نقش داشته‌باشند»، بلکه «افسانه نیز در جهان واقعی کارکردی شبیه غیر افسانه خواهد داشت.»

دلیل دوم، ماهیت متفاوتی دارد، و عبارت است از تمسک به نمونه‌هایی از «جعل واقعیت» برای نشان دادن این مطلب که جهان‌های بی‌نهایتی وجود دارند و همگی مخلوق ذهن انسان‌هایند. پیش از بررسی این نمونه‌ها که حجم زیادی از آثار گودمن را اشغال می‌کنند، مناسب است به فهرست راه‌ها و شیوه‌های جهان‌سازی توجه کنیم. از نظر گودمن تجزیه، ترکیب، نظم‌بخشی، حذف، تکمیل، اضافه و تأکید برخی از شیوه‌های متداولِ جهان‌سازی هستند.13بیشتر جهان‌ها با جداسازی و به هم پیوند دادن، ساخته می‌شوند. تقسیم کل‌ها به جزءها و ترسیم مرزهای گوناگون، و از طرفی دیگر، ترکیب انواع با یکدیگر و ارتباط ایجاد کردن، همگی، راه‌هایی برای جهان‌سازی به شمار می‌روند. فیلسوفان باستان از همه راه‌های جهان‌سازی استفاده می‌کردند و مثلا یکی جهان را آب می‌دانست و دیگری آن را به اتم‌ها تجزیه می‌کرد; یکی نامتعین را به جای آب می‌گذاشت و دیگری کمیت را به کیفیت تقلیل می‌داد و دیگری برعکس. از نظر گودمن با اینکه آنان از راه‌های جهان‌سازی استفاده می‌کردند، خطای ایشان این بود که نظریه‌های یکدیگر را باطل می‌دانستند، درحالی که باید همه این نظریه‌ها را درست بدانیم و اختیار را به انسان واگذاریم

راه‌های جهان‌سازی حتی در علم تاریخ نیز به کار می‌رود. مثلا اگر دو تاریخ‌دان را در نظر بگیریم که واقعه یکسانی، مانند رنسانس، را گزارش می‌کنند، ممکن است یکی از آن دو بر جنگ‌ها و وقایع نظامی تأکید بیشتری داشته باشد، و دیگری بر هنر و فرهنگ، و در این صورت با دو گزارش متفاوت از واقعه‌ای یکسان روبه‌رو خواهیم بود که هر دو درست‌اند، و حتی اگر گزاره‌های این دو گزارش متناقض باشند، باز به این دلیل که در دو چارچوب متفاوت طرح شده‌اند و به دو جهان متفاوت تعلق دارند، می‌توان هر دو را صادق دانست.15 یک تاریخ‌دان ممکن است بگوید شاهان اسپارتی یک رأی داشتند، و دیگری بگوید آنان دو رأی داشتند، و هر دو گزارش درست خواهد بود

در آثار گودمن نمونه‌های جهان‌سازی شامل طیف وسیعی از تفسیرها و مفهوم‌سازی‌های بشری می‌شوند، و به نظر می‌رسد نمونه‌های زیر می‌توانند، بدون نیاز به هر گونه توضیحی، وزن نظریه جهان‌سازی را روشن سازند. یک درخت نسبت به سطح زمین ساکن است و نسبت به خورشید همراهِ زمین در حال حرکت است. در چارچوب نظریه زمین‌محوری، خورشید متحرک است، در حالی که در چارچوب نظریه خورشیدمحوری، خورشید ساکن است; یعنی در یک نظام فکری باور به حرکت زمین درست است، و در نظامی دیگر، باور به سکون زمین.17 اینکه چه چیزی روبه‌روی شما وجود دارد، به مفهوم‌سازی شما وابسته است. شما روبه‌روی خود یک قهرمان فوتبال می‌بینی، و من به دلیل اینکه او را نمی‌شناسم صرفاً یک رهگذر عادی را می‌بینم، و قطعاً یک هنرمند یا یک فیزیک‌دان یا یک شیمی‌دان، هر کدام با نگاه متفاوتی که دارند، چیزهای دیگری می‌بینند.18 ما مولکول‌ها را عناصری از جهان روزمره خود نمی‌دانیم و در زندگی روزمره خود سیب‌زمینی را با مثلث و حروف الفبا در یک مقوله جای نمی‌دهیم. نقطه، در یک توصیف، از تقاطع دو خط ساخته می‌شود، و در توصیفی دیگر، نه‌تنها نقطه از خط ساخته نمی‌شود، بلکه این خط است که از نقطه ساخته می‌شود. بنابراین اینکه آیا در جهان نقطه از خط ساخته شده است یا به عکس، به قراردادی بستگی دارد که خط یا نقطه را تعریف می‌کند،19 و طبیعتاً چون قراردادها را ما جعل می‌کنیم، واقعیت‌ها نیز تابع قراردادهای ما خواهند بود، و در نهایت این انسان است که واقعیت‌ها را با چارچوب‌های مفهومی خویش جعل می‌کند

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


کلمات کلیدی :

مقاله تأمّلى بر دیدگاه ابن ‏سینا و شیخ اشراق در اصالت وجود یا ما

ارسال‌کننده : علی در : 95/4/18 3:44 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله تأمّلى بر دیدگاه ابن ‏سینا و شیخ اشراق در اصالت وجود یا ماهیت تحت فایل ورد (word) دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تأمّلى بر دیدگاه ابن ‏سینا و شیخ اشراق در اصالت وجود یا ماهیت تحت فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تأمّلى بر دیدگاه ابن ‏سینا و شیخ اشراق در اصالت وجود یا ماهیت تحت فایل ورد (word)

چکیده  
مقدّمه  
چگونگى رابطه وجود و ماهیت از دیدگاه ابن‏سینا  
اصالت وجود از دیدگاه ابن ‏سینا  
مجعول بالذّات از دیدگاه ابن‏سینا  
رابطه وجود و ماهیت از دیدگاه شیخ اشراق  
اصالت و مجعولیت ماهیت از دیدگاه شیخ اشراق  
هویت ماهوى انوار نزد شیخ اشراق  
مقایسه تطبیقى دیدگاه ابن‏ سینا و شیخ اشراق  
نتیجه‏گیرى  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله تأمّلى بر دیدگاه ابن ‏سینا و شیخ اشراق در اصالت وجود یا ماهیت تحت فایل ورد (word)

ـ آشتیانى، سید جلال‏الدین، شرح حال و آراى فلسفى ملّاصدرا، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چ چهارم، 1380

ـ ـــــ ، هستى از نظر فلسفه و عرفان، قم، بوستان کتاب، چ چهارم، 1382

ـ ابراهیمى دینانى، غلامحسین، شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردى، تهران، حکمت، چ چهارم، 1380

ـ ـــــ ، قواعد کلّى فلسفى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، چ دوم، 1372

ـ ابن‏رشد، محمّدبن احمد، تفسیر مابعدالطبیعه ارسطو، تهران، حکمت، 1377

ـ ـــــ ، تهافت التهافت، بیروت، دارالفکر، 1993م

ـ ابن‏سینا، الاشارات و التنبیهات مع الشرح للمحقّق الطوسى و العلّامه قطب‏الدین رازى، قم، البلاغه، 1375

ـ ـــــ ، التعلیقات، بیروت، مکتبه‏الاعلام الاسلامى، 1404ق

ـ ـــــ ، الشفا (الالهیات)، تصحیح سعید زائد، قم، کتابخانه آیت‏اللّه مرعشى نجفى، 1404ق

ـ ـــــ ، الشفا (الطبیعیات)، تصحیح سعید زائد، قم، کتابخانه آیت‏اللّه مرعشى نجفى، 1404ق

ـ ـــــ ، المباحثات، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، 1371

ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامى، 1363

ـ ـــــ ، رسائل (رساله عشق)، قم، بیدار، 1400ق

ـ ـــــ ، رسائل فلسفى، تهران، علمى و فرهنگى، چ سوم، 1362

ـ ایزوتسو، توشیهیکو، بنیاد حکمت سبزوارى، ترجمه جلال‏الدین مجتبوى، تهران، بنیاد حکمت سبزوارى، 1368

ـ بهشتى، احمد، هستى و علل آن، قم، بوستان کتاب، 1383

ـ جوادى آملى، عبداللّه، سرچشمه اندیشه، قم، اسراء، 1383

ـ ـــــ ، شرح حکمت متعالیه، قم، اسراء، چ دوم، 1382

ـ ـــــ ، شرح حکمت متعالیه، قم، الزهراء، 1368

ـ حائرى یزدى، مهدى، جستارهاى فلسفى، تهران، مؤسسه پژوهشى حکمت و فلسفه ایران، 1384

ـ ذبیحى، محمّد، فلسفه مشّاء، تهران، سمت، 1386

ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح المنظومه، تعلیقه حسن حسن‏زاده آملى، تهران، ناب، 1369

ـ سهروردى، شهاب‏الدین، مجموعه مصنّفات، تصحیح هانرى کربن، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، چ سوم، 1380

ـ شیرازى، قطب‏الدین، شرح حکمه‏الاشراق، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1383

ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایه الحکمه، تصحیح و تعلیق غلامرضا فیاضى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره، چ سوم، 1385

ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، شرح‏الاشارات، قم، نشرالبلاغه، 1375

ـ لاهیجى، عبدالرزاق، شوارق الالهام فى شرح تجریدالکلام، قم، مؤسسه امام صادق علیه‏السلام، 1425ق

ـ مصباح، محمّدتقى، شرح اسفار، تحقیق محمّدتقى سبحانى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره، 1380

ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چ هشتم، 1386

ـ ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چ هفتم، 1387

ـ ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چ هفتم، 1386

ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الشواهدالربوبیه، قم، مطبوعات دینى، 1382

ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تصحیح سید جلال‏الدین آشتیانى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1354

ـ ـــــ ، المشاعر، تهران، طهورى، چ دوم، 1363

ـ ـــــ ، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، چ سوم، 1981م

چکیده

مسئله اصالت وجود یا ماهیت یکى از مهم‏ترین مسائل فلسفى مى‏باشد که اگرچه به طور مستقل از زمان میرداماد و ملّاصدرا مطرح شده است، امّا محتوا و مبانى آن را مى‏توان در اندیشه فیلسوفان پیشین نیز سراغ گرفت؛ بدین لحاظ، در این مقاله، سعى داریم تا این مسئله را از دیدگاه ابن‏سینا و شیخ اشراق به عنوان نمایندگان مکتب‏هاى فلسفى مشّاء و اشراق بررسى کنیم. بنابراین، پرسش اصلى پژوهش حاضر این است که دیدگاه ابن‏سینا و شیخ اشراق در این‏باره چیست؟ مدّعاى مقاله این است که: اگرچه شیخ اشراق کلام ابن‏سینا در مورد عروض وجود بر ماهیت را عروض خارجى فهم کرده و با انتساب قول به زیادت ذهنى و خارجى وجود بر ماهیت به مشّاء، خود به نفى زیادت خارجى وجود بر ماهیت پرداخته و آن را به گونه‏اى نفى کرده که به نفى زائد یعنى وجود منتهى گشته (و در نتیجه، شیخ معتقد شده که ماهیتْ امر متحقّقِ خارجى و اصیلى است که منشأ انتزاع مفهوم وجود مى‏گردد، و بدین لحاظ، مجعولیت ذاتى از آنِ ماهیت مى‏باشد)؛ امّا این انتساب باطل است، زیرا ابن‏سینا با ملاحظات دقیق خویشْ بر عروض ذهنى ـ و نه خارجى ـ وجود بر ماهیت تأکید دارد. بدین لحاظ، ابن‏سینا به تحقّق خارجى و اصالت وجود تصریح کرده و جعل و علّیت را نیز از شئون وجودى دانسته است

کلیدواژه‏ها: ابن‏سینا، شیخ اشراق، وجود، ماهیت، عروض، اصالت، جعل

 

مقدّمه

علوم و معارف گوناگون در طول تاریخ، با توجه به زمینه‏ها، نیازها و عوامل دیگر، به تدریج با تلاش‏هاى دانشمندان پدید آمده و گسترش یافته‏اند. در این میان، همواره وقایع و تحوّلات علمى پیوندى ناگسستنى با یکدیگر داشته‏اند؛ از این‏رو، نگاه استقلالى به هریک از این وقایع، و جداسازى آنها از بستر تاریخى خویش، درکى ناقص و احیانا نادرست را در پى خواهد داشت. بر این اساس، پژوهشگران ناگزیرند در مسائل و موضوعات علمى به گذشته علوم مراجعه کنند تا از این طریق، به چگونگى پیدایش علوم پى ببرند. مسئله اصالت وجود یا ماهیت یکى از موضوعاتى است که از این امر، مستثنا نمى‏باشد. از یک طرف، «اصالت وجود» جان‏مایه حکمت صدرایى و مؤلّفه‏اى اساسى است که همراه با عناصر و مؤلّفه‏هاى دیگر، نظام فلسفى سازوارى را تشکیل داده است. ملّاصدرا با درک درست، تیزهوشى، و نوآورى‏هاى منحصر به فرد خویش، به خوبى توانست آثار علمى گذشتگان را در دستگاه فلسفى خود هویّت تازه‏اى بخشد؛ امّا این امر بدان معنا نیست که عناصر مختلف نظام فلسفى او به هیچ وجه در آثار گذشتگان مطرح نشده است! به تصریح خود او و شهادت آثار ابن‏سینا، طرح مسئله اصالت وجود پیشتر در فلسفه شیخ‏الرئیس صورت گرفته است. از طرف دیگر، برخى طرح مسئله اصالت ماهیت را به میرداماد نسبت داده، در اصالت ماهوى بودن شیخ اشراق تشکیک کرده، و با ملاحظه پاره‏اى از عبارات وى، او را تناقض‏گو دانسته‏اند. بدین ترتیب، در مقاله حاضر، تلاش خواهیم کرد تا به تبیین دیدگاه ابن‏سینا ـ که به اصالت ماهیت اعتقاد دارد ـ بپردازیم

 

چگونگى رابطه وجود و ماهیت از دیدگاه ابن‏سینا

ابن ‏سینا براى تبیین چگونگى رابطه وجود و ماهیت، و در نتیجه اصالت وجود یا ماهیت، نخست به اثبات تمایز آن دو مى‏پردازد؛ زیرا هرگونه سخنى از چگونگى رابطه وجود و ماهیت، و اصالت وجود یا ماهیت، مشروط به پذیرش یک نحوه تمایز میان وجود و ماهیت مى‏باشد. بدین لحاظ، باید گفت که پس از پذیرش اصل واقعیت، و گذر از مرز شکّاکیت، اوّلین موضوعى که فراروى هر انسان قرار مى‏گیرد این است که از هر واقعیتى از واقعیات جهان، دو مفهوم انتزاع مى‏شود: یکى چیستى و دیگرى هستى. از دیدگاه ابن‏سینا، در اینکه مفهوم و معناى وجود و موجود با مفهوم و معناى چیستى و ماهیت متفاوت است بحثى نیست،1 امّا اثبات اختلاف حیثیت خارجى و اختلاف وجود خارجى وجود و ماهیت قابل بحث مى‏باشد؛ زیرا اساسا تمایز بین ماهیت و وجود، به دو گونه قابل تصوّر است

الف) هر شى‏ء ممکنْ داراى دو حیثیت متمایز باشد که ذهن انسان از یکى وجود را، و از دیگرى ماهیت را انتزاع کند

ب) ماهیت و وجود، دو واقعیت متمایز خارجى باشند

به عبارت دیگر، این دو مفهوم از دو حیثیت جداگانه حکایت مى‏کنند (حیثیت وجودى و حیثیت ماهوى)؛ امّا آیا این دو حیثیت در خارج، به دو وجود موجودند و عروض وجود بر ماهیت مانند عروض بیاض بر جوهر، خارجى است و یا اینکه به یک وجود موجودند و عروض وجود بر ماهیت، عروض ذهنى و تحلیلى است؟ ابن‏سینا دلایل گوناگونى را بر اختلاف حیثیت‏ها اقامه،2 و در نهایت، به تمایز وجود و ماهیت اشاره مى‏کند؛ بدین معنا که از شى‏ء واحد، دو مفهوم و دو حیثیت متمایز انتزاع مى‏شود که حیث صدق آنها متفاوت است. از این‏رو، مى‏توان اصل بنیادین فلسفه ابن‏سینا را همین اصل تمایز بین وجود و ماهیت دانست

پس از اثبات تمایز میان وجود و ماهیت، پرسش اساسى دیگر به چگونگى رابطه این دو در ذهن و خارج اختصاص دارد. ابن‏سینا همراه با تأکید بر تمایز وجود از ماهیت، به عروض وجود بر ماهیت نیز اشاره مى‏کند3 و مى‏گوید: وجودِ ماهیات از خارج است و عارض بر ماهیات مى‏شود؛ به عبارت دیگر، هرچه که داراى ماهیت است معلول مى‏باشد، و وجودْ معنایى است که از بیرون بر آن عارض مى‏شود.4 ابن‏رشد این عروض را عروض خارجى فهم کرده و عرضیت وجود را مانند یک عرض معمولى چون سفیدى گرفته است. او بر اساس قاعده فرعیت (اثبات شى‏ءٍ لشى‏ءٍ فرع ثبوتِ مثبت له)، از ابن‏سینا اشکال گرفته که: عروض وجود بر ماهیت درگرو وجود ماهیت قبل از عارض است که به دور یا تسلسل مى‏انجامد.5 البته، با تصریحاتى که در ادامه از ابن‏سینا خواهیم آورد، روشن مى‏شود که برداشت ابن‏رشد و کسانى مثل او (از جمله شیخ اشراق و فخر رازى) صحیح نیست؛ زیرا مراد ابن‏سینا از عروض وجود بر ماهیت، عروض تحلیلى است و خود او عروض خارجى را باطل مى‏داند

توضیح آنکه عروض بر دو گونه است

1 عروض خارجى که عارض و معروض، در خارج، به دو وجود موجودند و یکى عارض دیگرى مى‏شود (مثل عروض بیاض بر دیوار)

2 عروض تحلیلى و عقلى که عارض و معروض به یک وجود موجودند (هم در ذهن و هم در خارج)، و اینْ عقل آدمى است که قدرت دارد از آن مصداق واحد عارض و معروضى را تحلیل کند؛ یعنى از وجود ماهیت در خارج و ذهن صرف‏نظر، و آن‏گاه بر آنْ وجود را حمل نماید

عروض تحلیلى خود بر دو قسم است

الف) گاهى عارض مؤخّر از معروض است، مثل عروض امکان بر وجود؛

ب) گاهى عارض مقدّم بر معروض است حقیقتا، و این عقل است که در تحلیل، عارض را بر معروض حمل مى‏کند؛ مانند عروض وجود بر ماهیت که وجود حقیقتا تحقّق دارد و ماهیت به تبع آن متّصف به وجود مى‏شود و ذهن است که معروض را مقدّم و عارض را بر آن حمل مى‏کند، وگرنه ماهیت قبل از وجود تحقّقى ندارد که معروض وجود واقع شود. مراد از عروض نیز عروض تحلیلى است و ماهیت و وجود به حسب تحلیل ذهنى تغایر دارند، نه به حسب مصداق خارجى

ابن‏سینا اشاره مى‏کند که میان عرضى مانند وجود و اعراض دیگر مثل سفیدى، تفاوت هست؛ زیرا وجود با عروضش ماهیت را موجود مى‏کند، نه اینکه عارضِ ماهیتِ موجود شود. این فهم از عبارات ابن‏سینا در کتاب تعلیقات متعلّق به ملّاصدرا،7 و به قرینه متون دیگر ابن‏سینا فهم صحیحى است. ابن‏سینا در کتاب مباحثات مى‏نویسد: «ما لم یوضع للمثلّث وجود لم یکن لتلک الماهیه وجودٌ.»8 خود او در اشارات مى‏گوید: صفت «وجود» با سایر صفات ماهیت متفاوت است.9 خواجه نصیر نیز در جوابى که به فخر رازى مى‏دهد، تصریح مى‏کند که عروض وجود بر ماهیت عروض تحلیلى است، نه خارجى.10 او پندار فخر رازى را ابطال مى‏نماید و به توضیح کلام ابن‏سینا مى‏پردازد: «انّ کلامه هذا مبنىُّ على تصوّره ان للماهیه ثبوتا فى الخارج دون وجودها ثم ان الوجود یحلّ فیها و هو فاسد; .»

بنابراین، صفت وجود به گونه‏اى نیست که موصوف (ماهیت) سبب پیدایش آن شود؛ بلکه وجود عامل پیدایش و واسطه در تحقّق و وجود گرفتن ماهیت است و از این‏رو، مراد ابن‏سینا از صفت وجود، صفت خارجیه نیست، وگرنه مثل این اعاظم ممکن نیست صفت را با آنکه از موصوف در ظرف خارج تأخّر دارد، علّت موجبه براى موصوف بدانند؛ بلکه مرادشان از صفت، صفت عقلى و عارض تحلیلى مى‏باشد.12 و کلام معروف خواجه نصیر که «انّ الوجود متقدّم على الماهیه فى الخارج و متأخّر عنها فى العقل»13 نیز بر این مطلب صراحت دارد که در خارج، وجود تقدّم دارد و اصیل است و در ذهن است که ماهیت مقدّم قرار مى‏گیرد و وجود بر آن عارض مى‏شود. بنابراین، در خارج، تقدّم به معناى اصل بودن است؛ امّا، در ذهن، تقدّم به معناى وصف بودن مى‏باشد؛14 به این معنا که وجود در تحقّق و عینیت اصل بوده و ماهیت تابع آن است و ماهیت نیز بر وجود مقدّم است، به این معنا که عقل مى‏تواند صرف‏نظر از هرگونه وجود خارجى یا ذهنى به ملاحظه و اعتبار ماهیت بپردازد و در این اعتبار، وجود را بر ماهیت حمل نماید

اصالت وجود از دیدگاه ابن‏ سینا

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


کلمات کلیدی :

مقاله مانیتور LCD تحت فایل ورد (word)

ارسال‌کننده : علی در : 95/4/18 3:43 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله مانیتور LCD تحت فایل ورد (word) دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله مانیتور LCD تحت فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله مانیتور LCD تحت فایل ورد (word)

مقدمه  
LCD چیست؟  
معایب مانیتورهای LCD  
تاریخچه کریستال مایع  
کریستال مایع چه نقشی در مانیتور LCD ایفا می‌کند؟  
لایه‌های موجود در پنل LCD  
تقسیم بندی مانیتورهای LCD  
Passive matrix شبکه غیر فعال  
Active matrix شبک فعال  
حالتهای پردازشی در مانیتورهای LCD  
Transmissive LCD  
Transflective LCD  
Reflective lcd  
نکات فنی در خرید مانیتور LCD  
1 انداره صفحه نمایش  
2 نسبت تصویر  
3 دقت صفحه نمایش  
4 کنتراست و شدت زوشنایی  
5 زاویه دید  
6 زمان پاسخگویی  
7 فاصله بین نقاط  
8 پیکسل سوخته  
صفحه نمایشهای نانو کریستال  
دستاور  QD-LED  
رنگ ذرات کوآنتوم  
تحقیق درباره ذرات کوانتوم  
سه گام به پیش در فناوری امروز نمایشگرها با QD-LED  
تابش نور از منابع مختلف  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله مانیتور LCD تحت فایل ورد (word)

1- نشر علوم، آشنایی با انواع کامپیوتر و مونیتور- پائیز 82

2- کتاب ICDL ، مفاهیم اولیه، نشر پاسارگاد

3- نشریه عصر ارتباط ، راهنمای خرید قطعات کامپیوتر- پائیز 85

مقدمه

درست در زمانی که مانیتورهای CRT ( Cathode Ray Tube) سلطان بی چون و چرای بازار جهانی بود و اکثر کاربران کامپیوتری از این نوع صفحه نمایش در مصارف مختلف بهره می‌بردند، مانیتورهای LCD به آرامی وارد بازار شدند، این مانیتورها که در اکثر موارد روی نوت بوکهای گران قیمت مورد استفاده نصب شدند قرار گرفتند به علت ضعف، مشکلات فراوان و قیمت بالایی که داشتند چندان مورد  توجه کاربران قرار نگرفتند. اما هیچگاه این موضوع باعث نشد که سازندگان مانیتور LCD از ساخت محصولات پیشرفته تر چشم پوشی کنند زیرا درست در زمانی که من و شما و بسیاری از ما رؤیای خرید  یک مانیتور 17 اینچ CRT را در سر می‌پروراندیم شرکتهای سازنده در فکر ساخت مانیتورهای LCD  پیشرفته تر بودند و دقیقاً نتیجه آن افکار بود که بتعث شد ما بتوانیم امروزه با پرداخت هزینه­ای کمتر از خرید یک مانیتور CRT ( نسبت به آن زمان ) از یک مانیتور LCD ( Liquid ctqrystal display) استفاده کنیم. اکنون که در اواخر سال 2006 هستیم دیگر مانیتورهایCRT  مانند گذشته سلطان بی چون و چرای دنیای نمایشگرها نیستند و جای خود را کم کم به دوستان جدید خود می‌دهند تا شاید ما هم بتوانیم در روزگاری که فضای موجود هر روز کوچک تر و کوچک تر می‌شود فضای بیشتری روی میز کار خود داشته باشیم تا با خیال آسوده تر به انجام کارهای خود بپردازیم. بیان این مطالب مقدمه ای  است بر یک مطلب کامل برای خرید مانیتور LCD  که امروزه وجود آن در هر خانه که در آن کامپیوتر جود دارد به عنوان یک نیاز احساس می‌شود

LCD چیست؟

در بیان غیر فنی LCD یا Liquid Crystal Display نوعی صفحه نمایش تخت و نازک است که به علت استفاده از کریستال مایع در ساختار آن به این نام معروف شده است. اما از نگاه فنی LCD نواعی صفحه نمایش پیشرفته است که از تعدادی پیکسل رنگی و یا تک رنگ که در مقابل یک منبع نوری و یا یک جسم بازتابنده قرار دارد تشکیل شده است

مزایای مانیتور LCD

1. مانیتورهای LCD ازوزن و ضخامت کمتری نسبت به مانیتورهای CRT برخوردارند

2 این نوع ما نیتور انرژی کمتری نسبت به مانیتورهای  CRT مصرف می‌کنند

3 تصاویری که توسط مانیتورهای LCD  ارائه می‌شود از دقت .و شفافیت بیشتری برخوردار است

4 به علت عدم وجود flicker (لرزش) تصویر مانیتورهای LCD، استفاده طولانی مدت از آن باعث خستگی کاربر نمی شود

5 افزایش سلامت کاربر به علت کاهش چشمگیر پرتوهای الکتریکی متصاعد شنونده از این نوع مانیتور که به طور مستقیم روی سلامت کاربر تأثیر دارد

6 امکان استفاده در حالت‌های مختلف مانند به پهلو، خوابیده و غیره به علت حجم کوچک و قابلیت تغییرپذیری بالای آن، که امکان به کارگیری این نوع مانیتور را در شرایط مختلف میسر می‌سازد

7 حالت تخت صفحه نمایش در مانیتورهای LCD بازتاب نور را در مانیتور به حداقل می‌رساند

8 مقیاس گذاری و نمایش هندسی مناسب تصویر در نمایش دقیق تر تصاویر تأثیر بسزایی دارد

معایب مانیتورهای LCD

1. قیمت نسبتا بالاتر در مقایسه با رقیب خود

2 زمان پاسخ دهی پائین تر نسبت به مانیتور CRT (به طور کلی زمان پاسخ دهی در مانیتورهای LCD بر حسب میلی ثانیه تعریف می‌شود که این عامل باعث برتری مانیتورهای CRT در مصارف حرفه ای مانند اجرای بازیهای سه بعدی پیچیده می‌شود.)

3 زاویه دید محدودتر نسبت به مانیتورCRT به علت استفاده از تکنولوژی تشعشعی برای ایجاد تصویر قادرند به زاویه دید بالایی نسبت به مانیتورهای LCD دست یابند.)

4 ضعف نمایش رنگها در مقایسه با مانیتورCRT(مانیتورهای CRT به طور کلی از دقت رنگ بیشتری نسبت به مانیتورهای  LCDپشتیبانی می‌کند که این عامل باعث افزایش دقت این نوع صفحه نمایش در ارائه رنگ‌ها می‌شود البته صفحه نمایش شرکت‌های سازنده مانیتور LCDسعی دارند با تقویت پنل‌های LCD خود به دقت رنگ بهتری دست یابند تا ادین مشکل موجود در صفحه نمایش‌های LCD را حل کنند)

5 صفحه نمایش حساس و آسیب پذیر که در0 صورت برخورد ضربه شدید با مشکلات اساسی رو به رو می‌شود

تاریخچه کریستال مایع

کریستال مایع اولین بار در سال 1888 توسط یک گیاه شناس استرالیایی به نام فردریک رینرز کشف شده، اما این ماده در حدود 80سال بعد یعنی در سال 1986 به طور آزمایشی در مانیتورهای LCD مورد استفاده قرار گرفت و شاید یکی از دلایلی که بعد از گذشت این مدت زمان باعث استفاده کریستال در ساختار مانیتور LCD شد خاصیت ویژه‌ای این ماده بود

این ماده در ابتدا به رنگ تیره است و هیچ گونه نوری از آن عبور نمی کند اما در صورتی که در معرض گرمای نسبی قرار گیرد، به سرعت شفاف می‌شود که در این حالت امکان عبور نور را می‌دهد، حال اگر دوباره این ماده سرد شود به ترتیب به رنگ آبی و سپس به کریستال تیره رنگ تبدیل می‌شود که این حالت باعث ایجاد وضعیت وضعیت تیره رنگ صفحه نمایش مانیتورهای LCD می‌شود. حال شاید این سوال به وجود آید که چرا به این ماده کریستال مایع گفته می‌شود؟

به طور کل کریستال از ویژگی‌هایی در حالت مایع و جامد برخوردار است، زیرا در این ماده مولکول‌ها مانند حالت جامد جهت شان نسبت به یکدیگر ثابت است و درست همین ماده ماده مانند مایعات می‌تواند موقعیت مولکولهای خود را در جهات مختلف تغییر دهد و این بدان معناست که کریستال ترکیبی از دو حالت رفتاری مایع و جامد را دارد اما علت آنکه حالت رفتاری این ماده بیشتر به حالت مایع نزدیک تراست به آن کریستال مایع گفته می‌شود. به طورکلی وقتی کریستال تحت تأثیر گرما قرار می‌گیرد بیشتر رفتاری شبیه یه حالت مایع از خود نشان می‌دهد و زمانی که تحت تأثیر هوای سرد قرار می‌گیرد رفتاری شبیه حالت جامد را نشان می‌دهد و زمانی که تحت تأثیر هوای سرد و یا گرم استفاده می‌کنیم با عملکردهای مختلفی از صفحه نمایش رو به رو خواهیم شد و دقیقاً توجیه این مسئله که مانیتورهای LCD خود را در معرض گرما وسرمای مستقیم قرار ندهید به این دلیل است

کریستال مایع چه نقشی در مانیتور LCD ایفا می‌کند؟

صفحه نمایش LCD از محلول کریستال مایع که مابین دو قاب شیشه ای قطبی شونده محبوس شده اند به وجود آمده است. در این دستگاه با برقراری ولتاژ الکتریکی کریستال به حالت مایع در می‌آید و امکان عبور نور را از داحل خود می‌دهد پس در صورتی که میزان ولتاژ الکتریکی به طور متغیری به کریستال مایع انتقال یابد در ادین حالت کریستال به کنترل و تغییر طول موج نورهای قابل عبور می‌پردازد که این تغییر باعث ایجاد رنگهای مختلفی به وسیله صفحه نمایش می‌شود

لایه‌های موجود در پنل LCD

1. First Polarizer filter (فیلتر قطبی کننده اولیه)

در این قسمت پرتوهای نوری که از منبع نوری خارج شده اند به صورت قطبی و یکنواخت درمی آیند و آماده ورود به بخش بعدی می‌شود. این بخش به علت ساختار خود باعث هدایت پرتوهای نوری می‌شود

2First Transparent electrod(اولین الکترود شفاف)

این لایه شفاف و مغناطیسی باعث حرکت مولکولهای کریستال می‌شود که در این حالت امکان عبور پرتوهای نور به وجود می‌آید. همچنین این قسمت به علت طراحی هماهنگی که با بخش قطبی کننده دارد باعث هدایت پرتوهای نور خروجی از بخش قطبی کننده می‌شود

3Liquid Crystal Layer(لایه کریستال مایع)

این قسمت که دربین دو لایه شفاف مغناطیسی (الکترود شفاف) قرار دارد. وظیفه ای انتقال پرتوهای نور به وجود می‌آید. همچنین این قسمت به علت طراحی هماهنگی که با بخش قطبی کننده دارد باعث هدایت پرتوهای نور خروجی از بخش قطبی کننده می‌شود

4Transparent electrod Second (الکترود شفاف)

لایه الکترود شفاف ثانویه ابعث ایجاد یک میدان مغناطیسی بر خلاف میدان مغناطیسی الکترود شفاف اولیه می‌شود کوه این عامل باعث تغییر جهت کریستال مایع می‌شود. حال شاید این سوال یه وجود آیدکه الکترود شفاف ثانویه چگونه باعث تغییر مسیر کریستال مایع می‌شود؟ به طور کلی وقتی مولکولهای کریستال مایع تحت تأثیر میدان مغناطیسی قرار می‌گیرند به حرکت در می‌آیند اما تا زمانی که این مولکولهای کریستال در نزدیک الکترود شفاف اولیه هستند مسیر آنها تحت تأثیر الکترود ثانویه تغییر جهت می‌دهد(به علت میدان مغناطیسی متفاوت الکترود ثانویه) و در این حالت کریستال با یک حرکت مارپیچ باعث تغییر مسیر نور می‌شود/

5 Color filter (فیلتر رنگ): پرتوهای نوری

پرتوهای نوری که از الکترود شفاف ثانویه خارج می‌شوند، وارد بخش فیلتر رنگ می‌گردند. در این قسمت پرتوهای نوری با عبور از فیلترهای رنگی بر اساس تفکیک رنگ(سه رنگ اصلی آبی، قرمز، سبز) جدا می‌شوند و از بخش فیلتر رنگ خارج می‌شوند

6 Second Polarizer filter (فیلتر قطبی کننده ثانویه)

در مجموع آخرین بخش از ساختار مانیتور LCD فیلتر قطبی ثانویه است. این قسمت که در مقابل فیلتر رنگ قرار دارد وظیفه یکنواخت کردن پرتوهایی از فیلتر رنگ خارج می‌شود را به عهده دارد همچنین علاوه بر این، بخش فیلتر قطبی کننده ثانویه وظیفه ترتیب پرتوهای خروجی با یکدیگر را دارد که این عامل باعث ادیجاد تصویر موجود روی صفحه نمایش می‌شود

تقسیم بندی مانیتورهای LCD

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


کلمات کلیدی :

مقاله بررسى و نقد شبکه باورهاى جرآلد ادلمن درباره آگاهى تحت فایل

ارسال‌کننده : علی در : 95/4/18 3:43 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله بررسى و نقد شبکه باورهاى جرآلد ادلمن درباره آگاهى تحت فایل ورد (word) دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسى و نقد شبکه باورهاى جرآلد ادلمن درباره آگاهى تحت فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بررسى و نقد شبکه باورهاى جرآلد ادلمن درباره آگاهى تحت فایل ورد (word)

چکیده  
مقدّمه  
نفى دوگانه‏انگارى ویژگى‏ها و مسئله شکاف تبیینى  
آگاهى به مثابه فرایند  
آگاهى اوّلیه  
1 حافظه مقوله ‏اى ارزش‏گذار  
2 مقوله ‏بندى ادراکى  
3 نقشه مغز  
آگاهى برتر  
لوازم نظریه ادلمن درباره آگاهى  
1 نفى نظریه قوا  
2 انکار هویّت متافیزیکى سوژه  
3 پى‏پدیدارگرایى52  
4 نقد روان‏شناسى عامیانه  
نقد و بررسى  
نتیجه ‏گیرى  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله بررسى و نقد شبکه باورهاى جرآلد ادلمن درباره آگاهى تحت فایل ورد (word)

ـ ادلمن، جرآلد، زبان و آگاهى، ترجمه رضا نیلى‏پور، تهران، نیلوفر، 1387

ـ ارسطو، درباره نفس، ترجمه على‏مراد داوودى، تهران، حکمت، 1378

ـ برگسون، هانرى، تحوّل خلّاق، ترجمه على‏قلى بیانى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1371

ـ کریپکى، سول اِى، نام‏گذارى و ضرورت، ترجمه کاوه لاجوردى، تهران، هرمس، 1381

- Burge, Taylor, Foundation of Mind, New York, Oxford University Press,

- Chalmers, David, “Facing up to the problem of consciousness”, in Jonayhan Shear (ed), Explaining Consciousness, Massachusetts, Institute of Technology,

- Chalmers, David, Conscious Mind; in Search of a Fundamental theory, New York and Oxford, Oxford University Press,

- Churchland, Patricia Smith, “Reductionism and Anti reductionism in Functionalist theories of Mind”, in Brian Beakley & Peter Ludlow (eds), Philosophy of Mind/Classical Problem/Contemporary Issues, Mit Press,

- Corbi, joseph & Joseph Prades, Minds, Causes and Mechanisms: A Case Against Physicalism, Oxford, Blackwell,

- Dennett, Daniel, “The cartesian theater and Filling in the stream of consciousnessin”, in Nature of Consciousness, Ned Block, Owen Flangan and Guven Guzelder (eds), Nature of Consciousness, Massachusetts, Institute of technology,

- Edelman, Gerald.M, Second Nature; Brain Science and Human Knowledge, New Havan & London, Yale University Pres,

- Feigl, Herbert, “from “the Mental and the Physical”", in Brian Beakley & Peter Ludlow (eds), Philosophy of Mind/Classical Problem/Contemporary Issues, Mit Press,

- Hutto, Daniel, Beyond Physicalism, Amsterdam, John Benjamin Publishing Company,

- Kim, Jaegwon, Philosophy of Mind, Oxford, Westview Presss,

- Kriegel, Uriah, “Philosophical Theories of Consciousness: Contemporaray Western Perspectives”, in Max Welmans & Susan Schneider (eds), The Blackwell Companion to Consciousness, Malden, Blackwell Publishing Press,

- Levine, Joseph, “Materialism and Qualia: The Explanatory Gap”, in Timothy O’Connor & David Robb (ed), Philosophy of Mind; Contemporary Readings, Routledge,

- McGinn, Colin, “Can We Solve the Mind-Body Problem”, in Ned Block, Owen Flangan and Guven Guzelder (eds), Nature of Consciousness, Massachusetts, Institute of technology,

- Nagel, Thomas, “What is it Like to Be a Bat”, in David. M Rosenthal (ed), Nature Of Mind, New York & Oxford, Oxford University Press,

- Searle, John, The Mystery of Consciousness, The New York review of books,

چکیده

ادلمن آگاهى اوّلیه را از آگاهى برتر متمایز مى‏کند و آگاهى اوّلیه را با مقوله‏بندى ادراکى و حافظه مقولى ارزش‏گذار، و آگاهى برتر را با زبان توضیح مى‏دهد. وى با نقشه مغز که یک فضاى اطلاعات پدیدارى است، چگونگى پیوند و یک‏پارچگى ادراکات و عملکرد فاعل شناسایى را تبیین مى‏کند. لوازم دیدگاه او نفى نظریه قوا، انکار فاعل شناسایى به عنوان هویّت متافیزیکى، رویکرد ابزارانگارانه به روان‏شناسى عامیانه، و دفاع از روان‏شناسى علمى است. ادلمن دوگانه‏انگارى ویژگى‏ها و شکاف تبیینى در فلسفه ذهن را شبه‏مسئله مى‏داند و البته خوانش درستى از این مسائل ندارد. به نظر مى‏رسد که با حافظه نمى‏توان آگاهى اوّلیه را توضیح داد؛ زیرا، تا تجارب ذهنى نباشد، حافظه چیزى براى بازآفرینى نخواهد داشت. از این گذشته، نمى‏توان سوژه را با نقشه مغز تبیین کرد؛ زیرا، بدون عامل فرادست، هر فضاى ذهنى نیاز به فضایى جامع‏تر خواهد داشت و هیچ‏گاه نقشه مغزى تحقّق نمى‏یابد

کلیدواژه‏ها: ادلمن، آگاهى اوّلیه، آگاهى برتر، انتخاب طبیعى، نظریه نورونى انتخاب گروهى، شکاف تبیینى

 

مقدّمه

جرآلد ادلمن1 در پى آن است که از برنامه تحقیقاتى داروین، براى ارائه تبیین علمى از آگاهى استفاده کند.2 او مى‏کوشد این مسئله را توضیح دهد که: چگونه مغزِ ارگانیسم، بنا به انتخاب طبیعى، خصوصیات کارکردى جدید را کسب مى‏کند؟ اینکه آگاهى به دنبال فعّالیت فیزیکى مغز حاصل مى‏شود، ادلمن را به این نتیجه مى‏رساند که فرایند آگاهى کاملاً با شالوده زیستى مغز قابل توضیح است. وى از یک‏سو درصدد ارائه نظریه فیزیکالیستىِ جامع از آگاهى است و از سوى دیگر، برخى از مسائل فلسفى مثل دوگانه‏انگارى ویژگى‏ها3 و شکاف تبیینى4 را منحل مى‏کند. او مى‏گوید: فلاسفهآگاهى را به پدیده‏اى مبهم و شگفت‏انگیز مبدّل کرده‏اند که قابل توضیح فیزیکى نیست؛ از این‏رو، براى بررسى علمىِ آگاهى باید نگرش فیزیولوژیک را جایگزین تبیین فلسفى کنیم. ادلمن فرایند آگاهى را به اوّلیه و برتر تقسیم مى‏کند: آگاهى اوّلیه یا همان هوشیارى به معناى تأثیرپذیرى غیرارادى موجودات زنده از محیط است؛ ولى آگاهى برتر، که با مقوله زبان امکان‏پذیر مى‏شود، صرفا به انسان اختصاص مى‏یابد. در ادامه، به این سؤالات پاسخ مى‏دهیم که: 1) آگاهى اوّلیه و برتر چگونه حاصل مى‏شود؟ 2) لوازم دیدگاه ادلمن درباره آگاهى چیست؟

 

نفى دوگانه‏انگارى ویژگى‏ها و مسئله شکاف تبیینى

ادلمن با توجه به اینکه فقط تبیین فیزیولوژیکى از آگاهى را پذیرفتنى مى‏داند، اعلام مى‏کند که دوگانه‏انگارى ویژگى‏ها و شکاف تبیینى در فلسفه ذهن شبه‏مسئله است. پیش از بیان دیدگاه او، لازم است که مسئله دوگانه‏انگارى ویژگى‏ها و شکاف تبیینى را توضیح دهیم

در مقابل نظریه این‏همانىِ نوعى،5 که بین حالات ذهنى و فیزیکى رابطه ضرورى برقرار مى‏کند. کریپکى6 استدلال مى‏آورد که شرایط تعیین مصداق حالت ذهنى باپدیده فیزیکى فرق دارد؛ زیرا واقعیت حالت ذهنى با خواصّ کیفى و پدیدارى آن در تجربه اوّل شخص تعیین مى‏شود، ولى امر فیزیکى با رویکرد سوم شخص قابل تشخیص است. از آنجا که واقعیت حالت ذهنى با واقعیت امر فیزیکى متفاوت است، منطقا امکان دارد که یک حالت فیزیکى واحد، در ارگانیسم‏هاى مختلف، کیفیات ذهنى متمایز را ایجاد کند. پس، رابطه بین حالت ذهنى و فیزیکى، محتمل و نه ضرورى است.7 نقد کریپکى بر این‏همانىِ نوعى به نظریه دوگانه‏انگارى ویژگى‏ها انجامید؛ به این معنا که حالت ذهنى، با داشتن خواصّ پدیدارى، واقعیتى مستقل دارد و قابل تحویل بردن به پدیده‏هاى فیزیکى مغز نیست. تامس نیگل8 نیز به این نتیجه رسید که تاکنون، هیچ‏یکاز نظریات تحویل‏گرا تبیین واقع‏بینانه‏اى از آگاهى ارائه نکرده‏اند؛ زیرا براى گفتن اینکه «درد، شلیک عصب cاست»، ابتدا باید چارچوب تئوریک به منظور متمایز کردن امر سوبژکتیو9 از ابژکتیو ارائه شود تا فهم دقیقى از واقعیت تجربه آگاهانه حاصل شود

اساسا این واقعیت که ارگانیسمْ تجربه آگاهانه دارد، یعنى چیزى هست که شبیه آن ارگانیسم بودن است; . ما مى‏توانیم این را خاصیت سوبژکتیو تجربه بنامیم که با هیچ‏یک از نظریات تحویل‏گرا که درباره امر ذهنى مطرح شده است، قابل فهم نیست؛ زیرا همه آنها، بدون درنظر گرفتن ]خاصیت سوبژکتیو تجربه]، منطقا ناسازگار هستند

جوزف لوین11 با جانبدارى از دوگانه‏انگارى ویژگى‏ها، مسئله شکاف تبیینى را مطرحکرد. شکاف تبیینى به این معناست که از نظر معرفت‏شناختى، بین ذهن و مغز، فاصله‏اى پرنشدنى هست؛ و به طور معقول، نمى‏توان تبیین کرد که چگونه آگاهى، با خواصّ پدیدارى و کیفى، از پدیده فیزیکىِ مغز ظهور مى‏یابد. به نظر لوین، فیزیکالیسم باید پاسخى معقول به این سؤالات بدهد که: «رابطه بین خواصّ کیفى تجربه و یک حالت فیزیکى چیست؟» و «چرا درد با خواصّ کیفى و پدیدارى فقط از طریق شلیک عصب cو نه هر عصب دیگرى ایجاد مى‏شود؟»

به نظر ادلمن، دوگانه‏انگارى ویژگى‏ها ـ که آگاهى را با داشتن خواصّ کیفى و پدیدارى، قابل تبیین فیزیکى نمى‏داند ـ منجر به رازانگارى13 مى‏شود. آگاهى با همه پیچیدگى‏هایش یک پدیده فراطبیعى نیست، بلکه شالوده کاملاً زیستى دارد؛ پس لازم است که با نگرش علمى و نه متافیزیکى، سازوکار آن را دریابیم. مستقل دانستن حالت ذهنى به سبب خواصّ پدیدارى نیز مبتنى بر نگرش عرفى است که باید جاى خود را به توصیفات علمى بدهد. بر اساس این رویکرد، براى شناخت آگاهى باید از همان روش استفاده کنیم که درباره سایر پدیده‏هاى طبیعى به کار مى‏رود؛ وگرنه «آگاهى» پدیده‏اى رمزآلود مى‏شود که تبیین‏هاى علمى را برنمى‏تابد. با نفى دوگانه‏انگارى ویژگى‏ها، مسئله شکاف تبیینى نیز بى‏اعتبار مى‏شود؛ زیرا همان‏طور که گفتیم، مسئله شکاف تبیینى مبتنى بر دوگانه‏انگارى ویژگى‏هاست

ادلمن ریشه شکاف تبیینى را در این پیش‏فرض مى‏داند که حالت ذهنى، خواصّ کیفى و پدیدارى دارد که علم قادر به توصیف و ایجاد آن نیست. به نظر ادلمن، نظریه‏پردازِ شکاف تبیینى انتظار دارد که هر نظریه علمى، با توصیفات خود از اشیا، تجربه یا احساسى خاص را در ما برانگیزد؛ ولى از آنجا که نظریه علمى فقط متکفّل بررسى شرایط و عللى است که به وقوع تجربه مى‏انجامد، مسئله شکاف تبیینى منطقا قابل توجیه نیست

نظریه علمى به ما امکان چگونگى پیدایش طوفان; را مى‏دهد، ولى نمى‏تواند تجربه طوفان را براى ما خلق کند. به همین ترتیب، یک نظریه علمى درباره آگاهى بر اساس کارکرد مغز بایستى بتواند توجیهى علّت‏شناختى از خاصیت‏هاى آن ارائه بدهد؛ ولى با انجام این کار، نباید انتظار داشت بتوان از طریق توصیف (احساس‏هاى ذهنى) به خلق و تولید آنها دست زد

به نظر مى‏رسد که دیدگاه ادلمن درباره ارجاع خواصّ کیفى و پدیدارى به حیث سوبژکتیو تجربه درست است، ولى تقریرى سخیف و ساده‏انگارانه از مسئله شکاف تبیینى ارائه مى‏دهد که آن را در پایان مقاله نقد مى‏کنیم

آگاهى به مثابه فرایند

ادلمن براى تعیین موقعیت آگاهى، به این نظریه از ویلیام جیمز اشاره مى‏کند که: آگاهى، فرایند است.15 به نظر او، در تبیین علمى آگاهى، بهتر است که به جاى مفهوم «پدیده»،از «فرایند» استفاده کنیم؛ زیرا موضوع علم، فرایند آگاهى یا روابط علّى پیچیده بین سلول‏هاى عصبى است که منجر به برایند آگاهى مى‏شود. ادلمن سخنى دیگر از جیمز مى‏آورد که: در تجربه روزمرّه، آگاهى با صحنه‏اى یکپارچه از درون‏دادهاى حسّى، کیفیات ذهنى، عواطف، درک حاشیه‏اى و; آشکار مى‏شود

ابتدا به نظر مى‏رسد که ادلمن نباید در برنامه تحقیقاتى خود از نظریات جیمز استفاده کند؛ زیرا جیمز پدیدارشناس آگاهى است و حالات ذهنى را با روش درون‏نگرى17دسته‏بندى مى‏کند، ولى غایت اصلى ادلمن بررسى نقش مغز در ظهور آگاهى با رویکرد عینى یا سوم شخص است. امّا در ادامه، متوجه مى‏شویم که گزارش اوّل شخص از این جهت براى ادلمن اهمیت دارد که مختصات کلّى آگاهى را تعیین مى‏کند تا الگویى براى کشف رابطه علّى بین دسته‏اى از خواصّ ذهنى و مغزى ارائه دهد و نهایتا به این سؤالات پاسخ گوید که: در پى چه سازوکار فیزیکى‏اى، تجربه آگاهانه به فرایندى یک‏پارچه و مستمر تبدیل مى‏شود؟ و چه همبستگى علّى بین درون‏نگرى و ساختار فیزیکى مغز هست؟ نظریه ادلمن درباره آگاهى مبتنى بر تمایزى است که او بین آگاهى اوّلیه و آگاهى برتر قائل مى‏شود که در ادامه، هرکدام را به تفصیل توضیح مى‏دهیم

آگاهى اوّلیه

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


کلمات کلیدی :

مقاله حلّ معمّاى عوارض ذاتى تحت فایل ورد (word)

ارسال‌کننده : علی در : 95/4/18 3:43 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله حلّ معمّاى عوارض ذاتى تحت فایل ورد (word) دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله حلّ معمّاى عوارض ذاتى تحت فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله حلّ معمّاى عوارض ذاتى تحت فایل ورد (word)

چکیده
مقدّمه    
انواع عوارض و عوارض ذاتى    
تفسیر اوّل: (علّامه طباطبائى)    
نقد و بررسى:    
تفسیر دوم: (ملّاصدرا)    
نقد و بررسى:    
تفسیر سوم: (ملّاهادى سبزوارى(    
نقد و بررسى:    
تفسیر مورد پذیرش    
نفى ضوابط در بحث طبقه‏ بندى علوم
محقّق اصفهانى
نقد و بررسى
امام خمینى قدس‏سره
نقد و بررسى
ریشه بحث

سخن پایانى
نتیجه‏ گیرى
منابع

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله حلّ معمّاى عوارض ذاتى تحت فایل ورد (word)

ـ آخوند خراسانى، محمدکاظم، کفایه‏الاصول، چ دوم، قم، مؤسسه آل‏البیت، 1417ق

ـ ابن‏سینا، الاشارات و التنبیهات، چ دوم، قم، دفتر نشر کتاب، 1403ق

ـ ـــــ ، الشفاء، قم، منشورات مکتبه آیه‏اللّه‏العظمى المرعشى النجفى، 1404ق

ـ ـــــ ، النجاه، چ دوم، قم، المکتبه‏المرتضویه، 1357

ـ ارسطو، متافیزیک، ترجمه شرف‏الدین خراسانى، چ دوم، تهران، گفتار، 1367

ـ ـــــ ، متافیزیک، ترجمه محمدحسن لطفى، تهران، طرح نو، 1378

ـ اصفهانى، محمدحسین، نهایه‏الدرایه، چ دوم، بیروت، مؤسسه آل‏البیت، 1429ق

ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، تجرید المنطق، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، 1408ق

ـ فارابى، ابونصر، کتاب البرهان، قم، دانشگاه باقرالعلوم علیه‏السلام، 1389

ـ فیّاضى، غلامرضا، تعلیقات بر نهایه‏الحکمه، چ دوم، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1381

ـ مصباح، محمّدتقى، تعلیقه على نهایه‏الحکمه، قم، مؤسسه درراه حق، 1405ق

ـ مظفّر، محمدرضا، المنطق، چ سوم، قم، مکتبه بصرى، 1408ق

ـ معلّمى، حسن، پیشینه و پیرنگ معرفت‏شناسى، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1388

ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، چ سوم، بیروت، دار احیاءالتراث العربى، 1981م

ـ ـــــ ، الشواهد الربوبیه، تهران، بنیاد حکمت صدرا، 1382

ـ موسوى خمینى، سیدروح‏اللّه، مناهج‏الاصول، چ دوم، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1373

چکیده

براى طبقه ‏بندى علوم، معیارها و ضوابطى وجود دارد که یکى از آنها، در باب رابطه موضوع علم و محمول مسائل علم است که با عنوان «عرض ذاتى» شناخته مى‏شود. در تعریف «عرض ذاتى»، و معیار آن، دیدگاه‏هاى مختلفى بیان شده که از میان آنها، تفسیر عرض ذاتى به «محمولاتى که اسناد آنها به موضوع علم یا موضوع مسائل علم اسناد حقیقى باشد» بهترین دیدگاه است. مقاله حاضر، با پذیرش این دیدگاه، دیدگاه‏هاى دیگر را نیز نقد و بررسى کرده است.

کلیدواژه ‏ها: عوارض، عوارض ذاتى، موضوع، مسائل علم.

 

مقدّمه

از قدیم، مسئله طبقه‏بندى علوم یکى از مسائل اساسى در تعلیم و تعلّم بوده است. «علم» به معناى مجموعه گزاره‏هاى منظّم، منسجم، و به هم پیوسته (با محوریت موضوع، غرض، یا روش واحد)، داراى اجزا، شرایط، و اهدافى است. اجزاى علم عبارت‏اند از: 1) موضوع یا موضوعات؛ 2) مسائل؛ و 3) مبادى، که با روش واحد یا روش‏هاى گوناگون به سمت غرض واحد یا اغراض متعدّد تنظیم شده‏اند

موضوع

مسائل

;;

;;

;;

;;;

مبادی

در باب رابطه موضوع علم و موضوع مسائل (که یا «کلّ و جزء» یا «کلى و جزئى» است)، رابطه مبادى و مسائل، و رابطه موضوع علم و مسائل علم، مباحث مختلفى مطرح شده که مهم‏ترین و محورى‏ترین آن، رابطه موضوع علم و محمولات مسائل علم بوده است که با عنوان «عوارض ذاتى» بدان پرداخته‏اند. مقاله حاضر بر آن است تا چیستى «عوارض ذاتى» و ضرورت آن را بررسى، و بهترین تفسیر را در این باب معرفى کند. عناوین اصلى این مقاله عبارت‏اند از

1 انواع عوارض و عوارض ذاتى؛

2 تفسیر اوّل (علّامه طباطبائى)؛

3 تفسیر دوم (ملّاصدرا)؛

4 تفسیر سوم (ملّاهادى سبزوارى)؛

5 تفسیر مورد پذیرش؛

6 نفى ضوابط؛

7 ریشه بحث؛

8 سخن پایانى؛9 نتیجه‏گیرى

انواع عوارض و عوارض ذاتى

«عوارض» در مقابل «ذاتیات» قرار مى‏گیرند. ذاتیات چیزهایى مثل جنس و فصل، و عوارض چیزهایى غیر از جنس و فصل هستند. در هر علمى، جنس و فصلِ موضوع علم، در تعریف موضوع استفاده مى‏شود که مبادى تصوّرى علم محسوب مى‏گردد و از زمره مسائل علم خارج است؛ زیرا مسائل علم قضایایى هستند که در آن علم اثبات مى‏گردند. پس، «علم» به مباحث بعد از ذاتیات مى‏پردازد که همان عوارض موضوع مى‏باشند. در یک دسته‏بندى جامع، عوارض عبارت‏اند از

در یک تفسیر، فقط عوارض 1، 4 و 7 (که عوارض مساوى هستند) «عرض ذاتى» قلمداد مى‏گردند؛ در تفسیر دیگر، عوارض اخص نیز «عرض ذاتى» محسوب مى‏شوند (نظیر شماره 3). در تفسیر سوم، همه اقسام ـ به جز قسم یازدهم ـ در مجموعه اعراض ذاتى قرار مى‏گیرند. در تفسیر دیگرى، حتى قسم یازدهم نیز جزء عرض ذاتى است و اساسا عرض ذاتى بدون ملاک مى‏گردد. براى رسیدن به نظریه قابل قبول، نخست تفاسیر مذکور مطرح مى‏شوند و سپس مورد نقد و بررسى قرار مى‏گیرند

 

تفسیر اوّل: (علّامه طباطبائى)

تفسیر اوّل را ملّاصدرا مطرح کرده، امّا نپذیرفته؛ ولى علّامه طباطبائى با جدّیت از آن دفاع کرده است. آنچه از کلام علّامه طباطبائى در این‏باره برمى‏آید این است

الف) برهان از مقدّمات یقینى تشکیل مى‏شود؛

ب) یقین موردنظر یقین مضاعف است: یقین به اینکه «الف، ج است» و یقین به اینکه «محال است که الف، ج نباشد»؛

ج) در مقدّمات یقینى (با این معنا)، بین موضوع و محمول، رابطه ذاتى و لزومى برقرار است؛ به گونه‏اى با وضع موضوع، محمول وضع مى‏شود و با رفع آن، محمول رفع مى‏گردد (چون اگر با وضع موضوع بتوان محمول را رفع کرد و با رفع موضوع بتوان محمول را وضع نمود، یقین موردنظر حاصل نمى‏شود)؛

د) نتیجه مقدّمات مذکور این‏است که محمول همیشه باید با موضوع علم مساوى باشد؛

ه.) پس در علوم، اگر محمول اخصّى مشاهده شد، بدانید که آن محمول به تنهایى محمول نیست، بلکه با مقابل خود محمول است؛ مثل «الموجود امّا واجب و امّا ممکن» (که واجب و ممکن هرکدام به تنهایى اخصّى از موجودند، ولى باهم‏مساوى‏موجودند

نقد و بررسى

1 انحصار یقین در براهین، به یقین مضاعف (که موردنظر علّامه طباطبائى است) صحیح نیست؛ زیرا منطقیون محسوسات، وجدانیات، متواترات را جزء یقینیات شمرده‏اند و این ویژگى در آنها نیست

ممکن است در دفاع از علّامه طباطبائى گفته شود، در وجدانیات و محسوسات نیز یقین مضاعف وجود دارد؛ زیرا در جمله «من شاد بودم در ساعت ده صبح»، با توجه به «ساعت ده صبح»، دو یقین وجود دارد: 1) یقین به اینکه من شاد بودم؛ 2) یقین به اینکه محال است ساعت ده، در عین حال که شاد بودم، شاد نباشم

پاسخ آن است که این مضاعف بودن، گرچه مطلب حقّى است،2 مناسب نتایج علّامه طباطبائى نیست که مى‏خواهد با وضع موضوع همیشه محمول باشد و با رفع آن همیشه محمول رفع شود و کلّ برهان او مخدوش مى‏شود

2 چنان‏که خواهد آمد، ملّاصدرا عروض فصل را بر جنس، با اینکه فصل اخصّ است، مضرّ به عرض ذاتى بودن نمى‏داند؛ چون تساوى محمول و موضوع ضرورت ندارد (حق نیز همین است.) این عروض، نقض بر دیدگاه علّامه طباطبائى است؛ زیرا لازمه دیدگاه او این است که عروض هر اخص به دلیل یک تخصیص در ناحیه موضوع باشد، حال آنکه این شرط در عروض فصل وجود ندارد. از این گذشته، اگر دیدگاه علّامه طباطبائى درست باشد، لازمه آن تسلسل محال است

3 قضیه «چهار زوج است» قضیه‏اى یقینى است؛ هر دو یقین موردنظر علّامه طباطبائى نیز در آن وجود دارد: یقین به اینکه چهار زوج مى‏باشد و یقین به اینکه محال است که چهار زوج نباشد. امّا محمول اعم از موضوع است و وجود آن در عدد شش، هشت و; مضرّ به این یقین نیست، و با رفع موضوع، محمول مطلقا رفع نمى‏شود

4 وجود محمولات اخص در اکثر علوم، ناقض دیدگاه علّامه طباطبائى است. و توجیه علّامه طباطبائى تمام نیست، زیرا اولاً، لازمه‏اش دخول همه مباحث علمى در فلسفه است؛ ثانیا با این توجیه، نیاز به آن‏همه برهان و دقّت نبود و مقدّمات مذکور لزومى نداشت (چون بدون آنها نیز مى‏توان مدّعى شد که محمول علوم همیشه مساوى با موضوع علم است.)

5 بر فرض که برهان علّامه طباطبائى تمام باشد، تساوى محمول علم با موضوع مسئله اثبات مى‏شود (نه با موضوع‏علوم)؛ چنان‏که بزرگان در تعلیقات خود بدان اشاره کرده‏اند

6 در طبقه‏بندى علم، همه علوم ـ چه برهانى و چه غیربرهانى ـ موردنظر است. همچنین، معیار دسته‏بندى علوم فقط موضوع نیست؛ بلکه روش و غایت نیز معیار شمرده شده‏اند. با این حساب، اختصاص دادن عرض ذاتى به علوم برهانى و متمرکز شدن بر رابطه موضوع علم با محمول مسائل، ضیق کردن دایره بحث به موارد بسیار خاصّى است که نه تنها ضرورت ندارد، بلکه کلّ نظام طبقه‏بندى علوم و معیارهاى پذیرفته‏شده را به هم مى‏ریزد

البته، پس از بیان ضوابط کلّى براى همه علوم که در ادامه مقاله حاضر خواهد آمد، ممکن است که براى بخشى از این نظام جامع، مثل علوم برهانى، برخى ضوابط خاص ارائه گردد که در همان وضعیت نیز دیدگاه علّامه طباطبائى قابل مناقشه است

7 به نظر مى‏رسد، پیش از بحث درباره معیارهاى قدما یا متأخرّان، ضرورى است که واقعیت حاکم بر علوم و محمولات علوم مختلف با موضوع علم و موضوعات مسائل دیده شود و نحوه شکل‏گیرى تدریجى علوم لحاظ گردد تا قواعد و ضوابط ارائه‏شده تجریدى، و حتى دور از واقعیت‏هاى موجود نباشد. نگاهعلّامه طباطبائى بیش از اندازه تجریدى است و حتى بر فلسفه نیز قابل تطبیق نیست

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


کلمات کلیدی :

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >