ارسالکننده : علی در : 95/3/1 2:42 صبح
مقاله جایگاه معلم و دانش آموز در آموزش و پرورش تحت فایل ورد (word) دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله جایگاه معلم و دانش آموز در آموزش و پرورش تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله جایگاه معلم و دانش آموز در آموزش و پرورش تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله جایگاه معلم و دانش آموز در آموزش و پرورش تحت فایل ورد (word) :
جایگاه معلم و دانش آموز در آموزش و پرورش
مقدمه:
مهمترین وظیفه پیامبرانالهی تعلیم و تربیت انسان ها یا به تعبیر دیگر انسان سازی است.امام خمینی (ره) نیز با تاکید براین امر می فرمایند: «تمام انبیاءموضوع تربیتشان، موضوع علمشان، انسان است.آمده اند، انسان را تربیت کنند; کتب انبیاء انسان سازی است، قرآن کریم کتاب انسان است؛ موضوع علم انبیاء انسان است.»به همین دلیل اولین آیات که به رسول اکرم(ص) به حسب روایات و تواریخ نازل شده است، آیاتی است که بر تعلیم و تعلم کتاب و حکمت تاکید می نمایند:«بخوان به نام پروردگارت که[جهان را] آفرید،همان کس که انسان را از خون بسته ای خل
ق کرد! بخوان که پروردگارت [ ازهمه] بزرگوارتر است، همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود ، و به انسان آن چه را نمی دانست یاد داد» ولی از آنجا که تعلیم و تعلم به تنهایی کارساز نیس
ت، در ادامه آیات به تزکیه سفارش می فرماید: «چنین نیست[ که شما می پندارید].به یق
ین انسان طغیان می کند،از این که خود را بی نیاز ببیند.یعنی طغیان و طاغوت بودن از بزرگترین موانع تعلیم و تعلم شمرده می شود و به همین دلیل بلافاصله بازگشت به سوی خداوند رابرای تزکیه کردن یاد آوری می نماید: به یقین بازگشت [همه] به سوی پروردگارت توست.»
پدیده ارتباط،نقشی مهم درزندگی اجتماعی انسان بازی می کند.آدمی از طریق پیام های کلامی و غیر کلامی که از کحیط دریافت میکندنظام نگرشی،فکری،عاطفی و رفتارهای خود را شکل می دهد.به عبارت دیگر پویایی ارتباطات انسانی واسطه رشد فرآیندهای ذهنی ،هیجانی ،اجتماعی و جسمانی شخصیت به شمار می آید.
پس از این کودک از خانواده گسسته،به کودکستان یا کلاس اول وارد می شود،مدرسه برای سال های متمادی خانه دوم او شده،مرکز جهان خلرج از خانوادش را تشکیل میدهد.بدین،کودک اجتماع خویش رازا طریق مدرسه می شناسد و شیوههای سازگاری با افراد جامعه ابتدا درآن گسترش میدهد.به عبارت دیگر مدرسه یکی از مهمترین منابع تربیت اجتماعی فرد محسوب میشودو میتواند انچه را والدین ناتمام گذاشته اند،کامل کند.
اگر هدف از آموزش و پرورش را رشد استعداد های بالقوه،به منظور سازگاری بهتر دانش اموز با جامعه بدانیم ،این انطباق هنگامی فراهم می آید که علاوه برآموزشی لازم، روابط متقابل سالم میان معلم و شاگرد حاکم باشد.از میان عوامل متعددی که درسازگاری و پیشرفت کودک در مدرسه موثر است،احتمالا روابط معلم و شاگرد، مهمترین آنها به شمار میآید.اهمیت این عوامل مخصوصا در کلاس اول مشهود است.در این هنگام معلم اولین فرد بزرگسالی است که با گسستن کودک ازوالدین و محیط گرم خانه وارد زندگی او می گرددو در طول دوران تحصیل اهمیت خود را در رشد ابعاد مختلف شخصیت دانش آموز حفظ می کند.رفتار گرم وسازنده معلم
می تواند سبب سازگاری مناسب کودک شود و برعکس رفتار نامناسب وی چنان تعادل روانی کودک را مختل می سازد که نتیجه اش جز سازگاری های اجتماعی و مشکلات عاطفی بعدی در برخواهد داشت.ما در ادامه بحث سعی می کنیم اجمالا به بررسی کیفیت رابطه معلم و شاگرد و نحوهتاثیر گذاری آن در بهداشت روانی کودک بپردازیم.
مفهوم و ماهیت آموزشو پرورش دینی
آموزش و پرورش دینی به معنای فعالیتی تعاملی و دو جانبه است که بین معلم یا مربی ودانش آموز یا متربی در جریان است و تا زمانی که متعلم و متربی به هدف نهایی آموزش و پرورش یعنی رشد و کمال دست نیافته باشند،این فعالیت استمرار می یابد.
نظام آموزش وپرورش دینی، شاگردان را به گونه ای تربیت می کند که در گرایش هایشان نسبت به زندگی ،در اعمال و تصمیم هایشان و دربرخورد با تمام معارف
،همواره حاکمیت ارزش های اخلاقی – الهی را احساس
کنند.در چنین نظامی علاوه بر ایجاد نظم ذهنی ،دانش آموزان به گونه ای تربیت می شوند که دانش را صرفاً برای ارضای کنجکاوی های فکری یا منافع دنیوی کسب نمی کنند؛بلکه منطقی و متقی بار می آیند و فراهم آوردن موجبات رفاه مادی، معنوی و اخلاقی خانواده ملت، خود و بنی آدم را وجهه همت خویش قرار می دهند.دانش آموزی که از آموزش و پرورش دینی برخوردار می شود، موزون با طبیعت و نه معارض با آن زیست می کند؛ زیرا دین الهی تا آنجا که متصور است، هدف آموزش و پرورش را در دنیا به غایب سنجیده و جامع عرضه کرده است.برهمین اساس ف آموزش و پرورش دینی به عنوان فرآیندی جامع که می تواند توانمندی های عقلی،عاطفی و احساسی آدمی را هم زمان شکوفا سازد،معرفی شده اس
ت و در این نوع از تعلیم و تربیت، هدف تنها کسب معرفت نیست، بلکه رشد و شکوفایی موزون همه ابعاد وجودی انسان مورد توجه می باشد.
بنابراین با عنایت به این که در نظام تعلیم وتربیت دینی، انسان بالقوه خلیفه خداوند برروی زمین تلقی می شود و پروردگار او را اشرف مخلوقات قرار داده است، برای تحقق این شرافت در زندگی واقعی و به فعل رساندن استعدادهای الهی، باید به الگویی که او را ب
ه یک انسان نیک مبدل می سازد و در عین حال او را تا سر حد یک م
خلوق برتر سوق می دهد ، اقتدا کند.
ارزش و جایگاه معلم در نظامآموزش و پرورش دینی
یکی از مهمترین امور و مسایل اموزش و پرورش در جهان معاصر ، به ویژه در کشورهای به اصطلاح جهان سوم، که از لحاظ فناوری آموزشی هنوز پیشرفت نکرده اند، مسئله معلم است ؛زیرا معلم است که :
– نسل های را به یکدیگر ارتباط می دهد.
– فرهنگ جامعه را حفظ می کند.
– فرهنگ جامعه را در صورت نیاز تغییر می دهد و تکامل می بخشد.
– به رفتار دانش آموز شکل می دهد.
– افراد مورد نیاز جامعه را تربیت می کند.
– و ;.
از این روبه عقیده متخصصات آموزش و پرورش ، برنامه درسی، سازمان مدرسه و وسایل آموزشی را- هرچند که اهمیت خاص خود را دارند – در برابر اهمیت معلم چندان ارزشی ندارند، زیرا اوست که به همه آن ها جان می بخشد و آنها را نتیجه بخش و سودمند می گرداند.به همین دلیل امروزه در کشورهای پیشرفته و حتی فوق صنعتی ، با وجود پیش رفتهای خارق العاده فناوری ، مخصوصا فناوری آموزشی، هنوز جایگاه استاد و معلم محفوظ است ،زیرا هیچ ماشینی نتوانسته است جای او را بگیرد.
معلم از چنان ارزش و جایگاهی برخوردار است که پیامبر (ص) در روایتی
فرموده اند: من معلم برانگیخته شده ام.در حدیثی دیگر از ایشان نقل است که: بخشنده ترین شما بعد از من کسی است که دانش را بیاموزد و سپس دانش خود را به دیگران تعلیم دهد. هم چنین فرمودند: علما وارث پیغمبران اند، زیرا پیامبران دینار و درهمی به ارث نگذاشتند، ولی ارث آنها علم بود و هر که ازآن برگرفت، بهره فراوانی برده است.
ارسطو می گوید :کسانی که کودکان را تربیت می کنند باید بیش از افرادی که آنان را بار می آورند مورد احترام قرار گیرند،زیرا اینان تنها به کودک زندگی می بخشند،در
حالی که معلمان هنر بهتر زیستن را به او یاد می دهند.
این همه نقش و شخصیت انکار ناپذیر و بی بدیل استاد را نشان می دهد که اگر تربیت نایافته باشد،به سهولت می تواند حال و آینده یک ملت را به تباهی بکشاند و اگر تهذیب یافته و صیقل خورده باشد، می تواند ملتی را سعادتمند گرداند.به همین دلیل است که معلمان نه تنها به عنوان شریک عامل شمرده می شوند، بلکه همانند عمل کننده اجر می برند.امام باقر(ع) در این زمینه می فرمایند:«هرکس بابی از هدایت تعلیم دهد مانند ثواب کسانی که بدان عمل کنند،اجر دارد و از ثواب آنها هم چیزی کاسته نشود و هرکه یک باب از گمراهی تعلیم دهد،مانند کسانی که نشود و هر که یک باب از گمراهی تعلیم دهد،مانند کسانی که بدان عمل کنند ببرد و از گناه آنها کاسته نشود» لذا معلمان باید به جایگاه معنوی خود آگاه باشند،زیرا وقتی خداوند به فرشتگانش دستور می دهد فردی را که در حال فراگیری دانش است،پس معلمی که آموزش دهنده آنهاست نزد خداوند جایگاه و مرتبه والاتری دارد.
ارزش و جایگاه دانش اموز در نظام آموزش و پرورش دینی
دانش آموز دارای توانایی های ارزشمندی است و می تواند در روند درس تاث
یر داشته باشد.پیامبر اعظم (ص) در مورد ارزش و جایگاه دانش آموز فرموده اند:« هر که راهی رود که درآن دانشی جوید،خدا او را به بهشت برد و به راستی فرشته ها برای برای طالب علم پرهای خود را فرو نهند به نشانه رضایت از او واین محقق است که برای طالب علم هرکه درآسمان و در زمین است آمرزش خواهد تابرسد به ماهیان دریا.»
امام صادق(ع) فرمود:«هرکه دانش آموزد و به کار بندد وآن را برای خدای تعالی تعلیم دهد،در ملکوت آسمانها بزرگش خوانند و گویند برای خدایاد گرفت،برای خدا عمل کرد و برای تعلیم داد.»
شخصیت معلم به عنوان الگوی همانند سازی:
کودک در مسیر رشد طبیعی،رونداجتماعی شدن را از طریق همانندکردن خود با والدین و بزرگسالان دیگر طی می کند.او از طریق مشاهده رفتار دیگران سعی در یادگیری و تقلید الگوهای رفتاری جدید داشته،بران است تا شخصیت خویش را بادیدگاه ها و ارزش های افراد مهم در زندگی خویش همانند سازد.دراین ارتباط مهم ترین منبع همانند سازی کودک در سنین مدرسه،بعد از والدین،معلم است.رفتار معلم وهم چنین ظاهر او شبیه به پدر و مادر کودک می نماید و کودک چنان با معلم خود می آمیزد که گویی والد اوست0 گاهی این آمیزش اجتماعی تا بدان جا گسترش می یابد که کودک معلم خود را برتر از والدینش می یابد، چرا که او هم فرشته محبت است و هم مظهر دانایی وآگاهی .از این رو ویژگی ها و صفات شخصیتی معلم نقش بسزایی در شکل گیری شخصیت کودکان بازی می کند.کودک با پذیرش رفتارهای معلم به عنوان الگو وسرمشق، هویت اجتماعی متزلزل خویش را استحکام می بخشد.اگر شخصیت معلم دارای صفات انسانی ازقبیل مهرورزی ،نوع دوستی ،درستکاری ،همکاری،خویشتن داری و ایمان باشد،طبیعتاً تقلید چنین ویژگی هایی سلامت روانی کودک را تضمین خواهد کرد.ولی اگر شخصیت معلم دچار اختلال و نابسامانی باشد،یعنی رفتارهایی خلاف هنجارهای فرهنگی و اجتماعی از او سر زند یا فاقد صفات انسانی باشد،در چنین وضعی همانند سازی کودک با معلم حاصلی جز رفتارهای نابهنجار و ختلالات سازگاری نخواهد داشت.بدیهی است کودک می تواند ناسازگاری را از معلمان ناسازگار و سازگاری ها را از معلمان سازگار تقلید کند.
عدم پذیرش ،تحقیر و سرزنش دانش آموزان توسط معلم
هر انسانی تمایل ذاتی به کسب احترام و ارزش و قبول از طرف دیگران دارد. آبراهام مازلو روان شناس انسان گرادر نظریه خود سلسله مراتبی از نیازهای ذاتی به عنوان انگیزش رفتارآدمی ارائه می دهد که از نیازهای زیستی آغاز می شود و در سطوح بالاتر به انگ
یزه های روانی پیچیده تری می رسد.این نیازها به ترتیب عبارت اند از:
– نیازهای فیزیولوژیک،مثل گرسنگی و تشنگی.
– نیازهای ایمنی،مثل احساس امنیت کردن و دور از خطر به سر بردن.
– نیازهای تعلق و محبت ،مثل پیوستن به دیگران،پذیرفته شدن و تعلق داشتن.
– نیازهای عزت نفس، یعنی نشان دادن کفایت درکارها،مورد تایید و شناخت دیگران واقع شدن و به خود احترام گذاشتن.
– و در آخر نیازهای شناختی، مثل دانستن،فهمیدن و کاوش در امور.
این دانشمند عقیده دارد نیازهایی که در درجات پایی
ن این سلسله مراتب قرار دارد باید تاحدودی ارضاء شود تا نیازهای مرتبه بالاتر به صورت منبع مهم انگیزش درآید.هنگامی که معلم با برخورد نابجا و عاری از پذیرش و محبت،با کلام سرزنش کننده و تحقیر آمیز و با نگاههای آکنده از خشونت به احساس امنیت و عزت نفس کودک خدشه وارد می کند، نباید انتظار داشته باشیم که این دانش آموز به مرحله نیاز به دانستن،فهمیدن و کنجکاوی درپدیده های جهان پای بگذارد.به عبارت دیگر اگر این نیازهای سطح پایین در رابطه معلم شاگرد ارضاءنشود،کودک به مرحله خودشکوفایی که همان رسیدن به تحقق نفس و بالفعل ساختن استعدادهای نهفته انسانی است،قدم نخواهد گذاشت.
تنبیه شدید ومکرر ، بدون توجیه اشتباه دانش آموز
پاداش ها و تنبیه های محیطی ،رفتار آدمی را شکل می دهد.کودک ابتدا در خانواده و بعدها در محیط مدرسه و اجتماع با پاداش ها و تنبیه هایی که دریافت می کند،می آموزد تحت شرایط به خصوص چه شیوه های رفتاری را پیش گیرد.
حال ببینیم رابطه مبتنی بر تنبیهات شدید،گاهی برخی از معلمان پیش می گیرند،چه تاثیری بر روح و روان شکننده کودک دارد.
روان شناسی نو بر این عقیده است که تنبیه نه تنها مشکلی را حل نمی کند،بلکه ناسازگاری هایی را در رفتار کودک به دنبال می آورد.اسکیز،روان شناس رفتارگرا ،چنین عقیده دارد که تنبیه شدید کودکان درقبال انجام رفتار نامطلوب ممکن است موقتا به حذف آن رفتار در کودک بینجامد ، ولی در بیش تر مواقع منجر به بروز رفتارهای جبرانی انتقام جویانه و ضد اجتماعی می گرددیا مشکلات هیجانی دیگری را به بار می اورد.
تنبیه هایی که معلمان برکودکان روا می دارند از یک طرف مشکلات عاطفی و اختلالات رفتاری را موجب می گردد و از طرف دیگر در رابطه معلم وشاگرد آشفتگی ایجاد کرده امکان بازسازی و ترمیم آن را مشکل و در مواقعی دور از دسترس می سازد.در چنین شرایطی کودک تصور منفی خود از معلم تنبیه گر را ممکن است به معلمان دیگر، محیط آموزشی و حتی فضای فیزیکی مدرسه تعمیم دهد.معلمان پرخاشگرو هیجانی که از عهده کنترل رفتار خودشان بر نمی آیند،با تنبیه های شدید و مکرر،آثار سوءدر سازگاری شاگردان خود خواهند گذاشت و مقاومت آنها در یادگیری دروس برخواهند انگیخت(همان).
انتظارات نامتناسب با استعدادها و توانایی های واقعی کودک
یکی از اصول مهم بهداشت روانی که آموزگاران گرامی باید مدنظر داشته
باشند این است که دانش آموزان از نظرتوانمندی ها و علایق بایکدیگر متفائت اند.به علاوه هر یک از دانش آموزان به فراخور شرایط زندگی خانوادگی و استعدادهای خود از لوازم و امکانات محیطی گوناگونبرای شکوفا ساختن این توانایی ها برخوردار است.
هوش و انگیزه پیش رفت دو عامل مهم اند که برفعالیت های کلاسی و سازگاری کودک در مدرسه تاثیر بسزایی دارند.
برمثال،در کلاس سوم که سن دانش آموزان حدود 9 سال است ممکن است دامنه سن عقلانی آنان از 6 تا 12 سال در نوسان باشد.چنان چه سعی معلم در این باشدکه بدون توجه به این اختلاف فاحش فقط در حدود فهم افراد متوسطتدریس کند،این مسئله می تواند بهداشت روانی کودک خیلی باهوش را در کلاسبه مخاطه اندازد.
انگیزه پیشرفت تحصیلی نیز در اغلب دانش آموزان وجود دارد و بهتر است معلم ازاین انگیزه،متناسب با استعدادها و امکانات واقعی دانشآموزان خویش بهره برداری کند.کودکانی که میل به پیشرفت آنان به نوعی در محیط کلاس جلوگیری می شود،ممکن است مکانیزم های دفاعی متعددی را پیش گیرند،ازجمله این که عده ای به اندازه کافی انعطاف پذیری دارند که بتوانند خود را باشرایط همسازکنند،شماری نیز رفتارهای ناسازگارانه و گاه مخرب در پیش می گیرند،دسته ای هم به بی قیدی وقت می گذارنند و سرانجام گروهی نیز به عالم رویا و خیالپردازی پناه برده،گوشه گیری و عزلت اختیار می کنند.
گاهی دانش آموزان کم استعدادبا کمک های بی مورد معلم به مقاطع تحصیلی بالاتر صعود می کنند،ولی درآنجا دچار پسرفت هایی خواهندشد کهممکن است به مشکلات هیجانی برگشت ناپذیری بینجامد.
آموزگاران عزیر باید توجه داشته باشند که انتظارات و توقعات انان از عوامل مهم و تعیین کننده نگرش خانواده و اطرافیان نسبت به توانایی های ذهنی دانشآموز و خود پندار
ی اوست .این انتظارات نباید بدان حد جنبه غیرواقع بینانه پیدا کند که در خانواده خواست های دور از دسترس یا حتی توقعات کمتر از حد توانایی واقعی فرزند ایجاد کند یا اعتماد به نفسی کاذب در دانش آموز به وجود آورد ،چراکه ناکامی های بعدی حاصل از این انتظارات بیش از حد و توقعات نابجا آثار سوء جبران ناپذیری برشخصیت دانش آموز به جا می گذارد.
بنابراین ضروری است که معلمان گرامی بدون مقایسه دانش آموزان با
یکدیگر و با دیدی وسیع و واقع بینانه سعی در شناسایی میزان واقعی استعدادهای تک تک آنان داشته باشند و آموزش های خود را بر آن اساس استوار
سازند.
امتحان و نمره به عنوان حربه ای در دست معلم
امتحان جزء اجتناب ناپذیر برنامه های آموزش و پرورش است و بنابراین طرز تلقی و شیوه برخورد آموزگار و شاگرد با این پدیده در بهداشت روانی دانش آموز بسیار موثر خواهد بود.
از انجا که در هر امتحان نوعی به محک تجربه زدن توانایی و
ظرفیت های شخصی در مقایسه با دیگران مطرح است، لذا هرشرایط امتحانی حتی در بزرگسالی نیز فرد را دچار اضطراب و تشویش می کند،به همین دلیل است که معلم باید اصول خاصی را در امتحان و نمره دادن رعایت کند.
آموزگاران نباید کودکان را ازامتحان و نمره بترسانند وآن را به عنوان اسلحه ای به منظور سرکوبی آنها به کار ببرند،بلکه باید به وضوح این نکته را تفهیم کنند که امتحان و نمره صرفا به دو منظور به کار می رود: یکی ارزیابی کیفیت پیشرفت یادگیری و دیگری معیاری برای ا
رتقاء به کلاس بالاتر .متاسفانه در بعضی مواقع طرز تلقی شاگرد از امتحان به نحوی است که آن را به صورت مصیبتی عظیم و شرایطی تشویش زا در نظر می گیردو واکنش هیجانی کودک در این موارد گاهی چنان شدت می یابد که د رجلسه امتحان از به یاد آوردن مطالبی که قبلا به خوبی می دانسته عاجز می ماند،پدید های که روان شناسان ان را «اضطراب امتحان» می نامند.گاهی احساس گناه و اضطراب شاگرد قبل از و بعد از امتحان حالت روانی کودک را مخت
ل می کند،به طوری که ممکن است دچار اختلال روانی شود.
معلم نباید از نمره به عنوان وسیله ای به عنوان ترغیب دانش آموز به برتری یا غلبه بر دیگران یا وسیله ای به منظور ایجاد تبعیض میان دانش آموزان استفاده کند.نتیجه زیان آور چنین روش نمره دهی ،بیش از همه متوجه افراد کم استعداد کلاس است،زیرا این افراد به علت محدود هایی ذهنی قادر به رقابت با سایر هم کلاسی های خود نیستند
و از این بابت دچار احساس حقارت و شکست شدید خواهند شد. از طرف دیگر ناکامی و تعارض ناشی از تبعیض در نمره دادن میان دانش آموزان ،سازگاری کودکان باهوش و پر استعداد را در کلاس تحت تاثیر قرار می دهد وممکن است به پرخاشگری و رفتارهای تخریبی بینجامد.
به طور کلی آموزگار باید سوالات امتحانی را طوری طرح کند که همه دانش آموزان به نوعی احساس موفقیت کنند، چون موفقیت تجربه ای مفید و سازنده است و باعث تشویق احساس اعتماد به نفس و ایجاد تعادا روانی در کودک می گردد.همچنین نمره باید به عنوان شاخص موفقیت فعلی دانش آموز معرفی شود،نه نشانه شکست ها و بی کفایتی های شخصی.
انضباط و جو عاطفی کلاس
موضوعی که پیوسته و جود داشته و در سالیان اخیر مجدداً مطرح شده است،نگرانی هایی است که نسبت به انضباط کلاس و رابطه متقابل آن با بهداشت روانی دانش آموزان ابراز می شود.رابطه متقابل شاگرد –معلم جو عاطفی کلاس را تشکیل می دهد. براین اساس ابعاد رفتاری معلمان نسبت به کودک را می توان به صورت دو بعد پذیرش-طرد ، و آزاد گذاشتن – محدود کردن مطرح ساخت.میزان توجه و علاقه ای که معلک نسبت به دانش آموزان دارد بعد پذیرش – طرد خوانده می شود.
معلمان پذیرنده از خود عاطفه ،تایید، صمیمت و درک نشان می دهند.نظم و ترتیب از نظر انان شامل ستایش و تشویق است و از تنبیه بدنی استفاده نمیکنند.در چنین محیطی معلم وشاگرد عاقلانه ترین راه را برای انجام امور آموزشی انتخاب می کنند،باهم درتعیین
و تنظیم اهداف تربیتی مشورت می نمایند،درباره مطالب درسی بحث می کنند، به افکار و عقاید همدیگر احترام می گذارند و کارها مطابق با استعدادهای و تمایلات ،میان شاگردان تقسیم می شود.معلمانی که طرد کننده اند،دانش آموزان را تایید نمی کنند،آنها را تنبیه می کنند و رفتار سردی با ایشان دارند.در چنین شرایطی به رشد و پیش رفت دانش آموزان اهمیت داده نمی شود و علاقه ،استعداد و احتیاجات انان مورد توجه قرار نمی گیرد.
میزان خود مختاری و آزادی یی که آموزگاران به شاگردان خود میدهند
، بعد آزاد گذاشتن – محدود کردن را تشکیل می دهند . معلم معتقد به آزاد گذاری، به کودک امکان فعالیت در کلاس را می دهد ، به او اجازه تصمیم گیری داده، وی را در انجام تصمیماتش آزاد می گذارد.
چنین معلمی قواعد انضباطی اندکی برقرار می کند و پیوسته شاگرد را تحت فشار نمی گذارد.البته این ازاد گذار ی به معنای دخالت وخودداری از راهنمایی کودک نیست؛ زیرا در چنین رابطه ای است که شاگرد به اصطلاح آزاد، خود را تسلیم تمایلات نفسانی خویش می نماید و بد اموزی ها شکل می گیرد.
از سوی دیگر معلم محدود کننده، شاگردالن را به شدت تحت کنترل دارد.او مانند یک دیکتاتور کلاس را اداره می کند و جو عاطفی کلاس به هیچ وجه برای رشد و اعتلای فکری شاگردان مساعد نیست. آن چه معلم می گوید صحیح است و ان چه دانش اموز اظهار می دارد غلط و بی پایه و اساس تلقی می شود.کودکان باید بی چون و چرا دستورهای معلم را اجرا کنند و به سخنان او گوش فرا دهند.
در چنین جوی شخصیت دانش اموزان مورد احترام نیست و معلم به افکار و نیازهای انان وقعی نمی نهد.غالیا در چنین محیطی شاگردان از ترس ظاهراً ساکت و آرام اند، ولی واقعا در هیجان و اضطراب به سر می برند و به صورت های مختلف در مقابل معلم موضع می گیرند و موجبات ناراحتی او را فراهم می آورند.در نهایت چنین روابطی سلامت روانی کودک و معلم را تحت تاثیر قرارداده، حلقه معیوبی از روابط ناسازگار به وجود می آورد.
کشمکش ها و تعارضات روانی معلم در زندگی شخصی
معلمی که با خود راحت نیست قاعدتا با کودک نیز راحت نخواهد بود0کشمکش های درونی حاصل از مشکلات اقتصادی ،شغلی و خانوادگی معلمان به نحوی می تواند روی دانش اموزان جا به جا شود و کودک معصوم قربانی تمایلات خشونت آمیز و تکانه های ناخود
آگاه آنان گردد.
به طو رکلی ،در نظر کودک زندگی و شخصیت معلم مرموز می نماید.او تصویری مثبت از نقش معلم و وظایفش در دنیای کوچک و رویایی خویش جای داده ،انتظار دارد معلم به عنوان نماد آگاهی و دانش ،عالی ترین عواطف انسانی را متوجه او سازد.ولی وقتی با این تصور ذهنی پیشین به موجود برخورد می کند که نه تنها نسبت به خواست های نامعقول خویش
اگاهی ندارد،بلکه تعارضات شخصی خویش را در روابط متقابل خود دخالت می دهد،کاخ آروزهایش فرو می ریزد و دیگر معلم ان شخصیتی نمی نماید که شایسته احترام باشد.اموزگار آگاه ،دلسوزو مهربان جای خود را به فردی خود خواه و متکبر می دهد که بجز ارضای کمبودهای روانی خود به چیزی دیگر نمی اندیشد.
گاهی برخوردها متناقض معلم را چنان تصویر دو گانه ای در ذهن پاک کودک منعکس می سازد که دانش آموز نه تنها در ذهن از نقش ثابت دیگران نیز مفهومی نمی یابد.برای او معلم موجودی هم خوب و هم بد است، زمانی مهربان و زمانی دیگر خشن.نتیجه این که چون کودک یا شناخت محدود خود نمی تواند به حل این معما بپردازد،دچار دوگانگی عاطفی نسبت به معلم می شود و ناسازگاری او می تواند سرپوشی بر احساس گناه و تعارضات حاصل از افکار و عواطف دوگانه نسبت به معلم باشد.
آنچه از ارتباط متقابل معلم – شاگرد در بالا گفته شد،می تواند تاثیر تعیین کننده ای برنگرش و رفتار کودک در قبال مدرسه داشته باشد،به طوری که اگر به هر دلیل ممکن در ای
ن رابطه به وجود آید این مسئله نه تنها در پیشرفت تحصیلی ،رشد اجتماعی و عاطفی دانش آموزان تاثیر جبران ناپذیر دارد،بلکه ممکن است به شکل گیری نوعی اختلال روانی به نام اختلال هراس از مدرسه یا خود داری از رفتن به مدرسه در دانش آموز منجر گردد که در این صورت انجام اقدامات درمانی به توسط روان شناس و روان پزشک ضروری است.
با توجه به اهمیت موضوع لازم است اموزگاران گرامی در جهت ایجاد فضای آموزشی و تربیتی مناسب برای رشد و شکوفایی استعدادهای نونهالان،اصولی را به شرح زیر در رابطه با دانش آموزان رعایت کنند.
1- معلم خوب در رابطه خود با داش آموزان همدلی،گرمی و صمیمت نشان می دهد و رابطه ای اطمینان بخش،توام با احرتام متقابل با آنان ایجاد می کند.
2- معلم کارآمد از سلامت روانی کافی برخوردار است و براین اساس سعی می کند رابطه متقابل سازنده ای با دانشآموزان برقرار کند تا به دنبال این ارتباط جنبه های مثبت شخصیت طرفین رشد واعتلا یابد.
3- معلم خوب آموزش را در جهت ارضای عقدهای روانی خویش به کار نمی گیرد ،بلکه با برخوردهای صحیح و منطقی سعی در شکوفا ساختن استعدادهای بالقوه دانش آموزان و بهبود بخشیدن سازگاری آنان با جامعه دارد.
4- معلم آگاه مواد درسی را برکودکان تحمیل نمی کند و از این طریق مانعی در راه شکوفایی استعدادهای نهفته انان نمی آفریند.
5- معلم دقیق با کودکان به اقتضای وضع روحی و شرایط سنس آنان رفتار می کند و انتظارات و خواست هایش متناسب با توانایی های واقعی و شرایط زندگی هر یک از دانش آموزان است.
6- معلم فهیم مقاومت های ،بی توجهی ها و ناسازگاری های رفتاری کودک را در کلاس نشانه وجود مشکلات در محیط زندگی(مدرسه و خانه) او می داند.او به رفتار های گوشه گیرانه و غیر اجتماعی کودک حساس است و با رفتارهای نامطلوب خود این مشکلات را تشدید نمی کند.
7- معلم خوب و مهربان تقویت رفتارهای مطلوب و حذف پاداش به هنگا
م بروز رفتارهای نامناسب را جایگزین تنبیه بدنی و سرزنش کودکان می سازد.
8- معلم شایسته در روش های انظباطی خود پذیرنده ای آگاه و آزاد گذارنده ای دقیق و حساس است.ق تبادل عاطفی به دانش اموزان انتقال میدهد.
منابع قرآن کریم
خمینی،روح الله ،تفسیر امام خمینی .تهران:حزب جمهوری اسلامی.
کلینی،محمدبن یعقوب(1363) .اصول کافی.تهران:دارالکتب الاسلامیه.
شعاری نژاد،علی اکبر .مبانی روان شناختی تربیت.
نلسون،ر.ایزرایل(1369).اختلال های رفتاری کودکان.
ترجمه م .تقی منشی طوسینتشارات آستان قدس رضوی.
شاملو،سعد(1367).بهداشت روانی.تهران :انتشارات شرکت سهامی چهر.
شعاری نژاد،علی اکبر(1367).روانشناسی رشد.تهران:انتشارات اطلاعات.
عظیمی،سیروس (1363).روان شناسی کودک.تهران:انتشارات دهخدا.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/3/1 2:40 صبح
مقاله خود آگاهی شناختی تحت فایل ورد (word) دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله خود آگاهی شناختی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله خود آگاهی شناختی تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله خود آگاهی شناختی تحت فایل ورد (word) :
خود آگاهی شناختی
سید احسان لواسانی
1- مقدمه
در این مقاله تلاش ما بر این است تا مفهوم تمایز «خود» از دیگری (ارائه شده در مقالات Forrest و Hoffmeyr) را در راستای مدل محاسباتی آگاهی شناختی (ارائه شده در مقالات Slomon) بسط دهیم.
تحقق این بسط و گسترش، دارای ملزوماتی است که سعی شده است در این مقاله بدانها بپردازیم:
1- تحلیل مفهوم آگاهی و شرایط تحقق آن.
2- بررسی روشهای تحقیق در مورد آگاهی
تحلیل مفهوم آگاهی و شرایط تحقق آن: تحلیل مفهوم آگاهی و شرایط تحقق آگاهی از آن رو لازم است که مسالهی آگاهی دقیقا به خاطر پیچیدگی و ناشناخته بودن «مفهوم آگاهی» و «شرایط تحقق آگاهی» چنین دور از دسترس مانده است. متدلوژی ما از آگاهی بدین صورت است که ابتدا باید مرادمان را از این مفهوم روشن گردانیم و سپس شرایطی را بررسی نماییم که تحت آن شرایط آگاهی تحقق مییابد. اما آگاهی یک مفهوم نظری است و لذا معنای آن را نظریهها و مدلهای در مورد آن تعیین میکنند. لذا برای تحلیل مفهوم آگاهی ناچاریم تا:
اولا انواع دستهبندیهای انجام شده در مورد مفهوم آگاهی را بررسی نماییم.
ثانیا خواص و مستلزمات اصلی آن را مورد بررسی قرار دهیم.
ثالثا فضای طراحی مدلهای مختلف از آگاهی را بررسی و طبقهبندی نماییم.
رابعا مدلهایی را در ذیل هر دسته مطرح سازیم.
تا نظریههای مختلف در مورد شراییط تحقق آگاهی و پیشفرضها و تعریف هر کدام از این مدلها از آگاهی وضوح بیشتری یابد.
روشهای تحقیق در مورد آگاهی: آن چه تحقیق در مورد آگاهی را پیچیدهتر میسازد این است که هر تعریف و هر نظریه در مورد آگاهی، روش خاص خود را برای تحقیق در مورد آگاهی میطلبد. از میان روشهای گوناگونی که برای تحقیق در مورد آگاهی گسترش یافتهاند، ما دو روش را برگزیدهایم: اول روش بیولوژیکی و دوم روش محاسباتی. روش بیولوژیکی را از آن رو انتخاب نمودیم که در مورد یک نمونهی محقق از آگاهی و در سطح کافی از جزئیات (یا به تعبیر آشناتر، در سطح پیادهسازی آگاهی در یک بستر ارگانیک) به تحقیق میپردازد. گزارشی از فعالیتهای انجام شده و درجریان این روش در ضمیمهی ب آمده است. روش محاسباتی نیز به نحوه و شیوهی مدل کردن، طراحی و تحقق دادن به آگاه
ی در یک بستر محاسباتی و با استفاده از امکانات و شیوههای محاسباتی آن میپردازد. بررسی این روش درواقع هدف اصلی این مقاله است تا سرآخر بتوانیم از نتیجهی این بررسی، مفهوم خود را بر طبق مدلی از آگاهی گسترش دهیم.
2- بسط مدل آگاهی برای تشخیص خود از دیگری
در این کاربست تلاش ما بر این است که مجموعهای از رفتارها و نشانههای محاسباتی را در بستر مدل محاسباتی آگاهی، به یک مفهوم سطح بالا پیوند دهیم: خود بودن و نه دیگری بودن. با استفاده از این ارتباط تلاش مینماییم تا برنامههای مورد تهاجم قرارگرفته را تشخیص دهیم و لذا در سطح میزبان، به یک سیستم امنیتی کامپیوتری دست یابیم.
هر مفهوم سطح بالای به کار رفته در مدلهای محاسباتیِ آگاهی، پیوسته با صفت و ارزشی همراه است و در کاربست نیز: فراخوانهای سیستمعامل با خود امن یا خودِ خود یا Well-Self
2-1- تشخیص تهاجم در میزبان
برای تشخیص پویای تهاجم در میزبان، به مکانیزمی برای تشخیص رفتارهای ناهنجار از رفتارهای هنجار نیاز است. پس دنبال خصوصیتی با صفات ذیل هستیم که هویت یک برنامه را بازنماید:
1- مختصر
2- کلی
3- حساس نسبت به رفتارهای ناهنجار
اکثر سیستمهای تشخیص تهاجم بر اساس رفتار کاربران عمل میکنند ولی ما در سطح فرایندهای سیستم و بر رفتار برنامه نظارت خواهیم کرد.
ایمنیشناسان بدن مسالهی سیستمهای ایمنی را به صورت تشخیص خود از غیرخود تعریف کردهاند. به کاربردن این تعریف از امنیت در سیستمهای کامپیوتری، تصویر غنیتری از هویت و ایمنی به دست خواهد داد.
اجزای این متامدیر:
1- تعریف استواری از خود هر برنامه
2- تشخیص فعالیتهای مضر برای هر برنامه یادگیری بر اساس اجراهای پیشین
ایدهی اصلی این است که پایگاهدادهی رفتار بهنجار هر برنامه را بر اساس اجراهای پیشین آن ایجاد نماییم. این پایگاه داده (حافظه بلند مدت آن). هرگاه توانستیم این پایگاهداده را بسازیم، میتوانیم از آن برای نظارت بر رفتارهای بعدی آن فرایند استفاده نماییم.
این تعریف از ”خود” یا رفتار بهنجار، بسیاری از جنبههای رفتار یک فرایند را نادیده میگیرد. اما فلسفهی ما این است که ببینیم با یک فرض ساده تا کجا میتوانیم پیش رویم.
2-2- کارهای مشابه
دو روش کلان در تشخیص تجاوز وجود دارد: الف) تشخیص تجاوزهای از پیشمعلوم: در این روش با استفاده از الگوهای شناخته شدهی تجاوز، خرابکاریها کشف میگردند. ب) تشخیص تجاوزهای از پیشنامعلوم: ماهیت تجاوز بر ما نامعلوم است ولی میدانیم تجاوز باعث تغییر در رفتار بهنجار سیستم میشود. در این پروژه ما بر اساس نوع پیش رفتهایم، یعنی تشخیص تهاجم به صورت پویا.
در پروژههایی که از نوع دوم بودهاند، چارچوبی برای رفتار بهنجار یک ”کاربر” تعریف میکردهاند. فرض نیز بر این است که اگر رفتار کاربری خارج از آن چارچوب بود، تجاوزی رخ داده است. این چارچوبها یا از طریق آماری، یا به کمک الگوهای استنتاجی و یا شبکههای عصبی ایجاد میشدهاند. اما لازمهی این رویکرد، نظارت بر فعالیتهای هر کاربر بوده است. این رویکرد در تطبیق خود با تغییر رفتار کاربران و تغییر خود کاربران، بسیار کند است.
اما یک روش جایگزین این بوده است که به جای توجه به رفتار کاربر، بر روی رفتار فرایندهایی متمرکز شویم که اجازهی اجرای ف.س. دارند. در این روش خود کد برنامه مورد مطالعه قرار میگرفت (ف.س.های آن و مقدار هرکدام) تا الگوی رفتاری آن به صورت صوری و به زبان خاصی مشخص گردد. این روش که توسط Forrest و Hoffmeyr طراحی شده است، با الگو گرفتن از سیستم ایمنی بدن مدل شده است. جزئیات این مدل در پیوست آمده است و در آن جا تشریح شده است که چگونه این
مدل با گرایش به توزیع زیرسیستمهای امنیتی در یک شبکه، خود را به ایجاد ایمنی در سیستمهای کامپیوتری نزدیک کرده است. در این روش لایهای به نام متامدیریت وجود ندارد که رفتار برنامه را بررسی نماید و آن را بر اساس معیار یا ارزشی به نام امنیت بسنجد، بلکه با به کارگیری «انتخاب منفی» و تربیت تشخیصدهندهها، این کار را به صورت توزیعشده انجام میدهد.
روش ما نیز شبیه به این روش جایگزین است. ما نیز با پروسههای مجاز به اجرای ف.س.های سروکار داریم؛ ولی ما از روش بسیار سادهتری برای ”ارائه”ی رفتارهای بهنجار استفاده کردهایم. ما برای استخراج رفتار بهنجار هر فرایند و ایجاد یک هویت و ”خود” برای آن، به عوض بررسی خود کد، نمونههای اجرا شدهای از آن را مطالعه میکنیم. همچنین رویکرد ما، چنانکه در مقدمه آمده است، در جهت بسط نظارت بر رفتار یک برنامه و تعریف «خود» آن برنامه در جهت یک مدل محاسباتی آگاهی بر اساس مقالات Slomon است. در واقع این پروژه، همان لایهی متامدیریت برای یک برنامه است که رفتار آن را (این رفتار به صورت ف.س.ها به لایهی متامدیریت ارائه میشود) بر اساس ملاک «خودِ برنامه بودن» ارزیابی میکند.
نتایج کارهای Forrest و Hoffmeyr نشان میدهد که به کار بستن یک روش توزیعشده در ایمنیسازی سیستمهای امنیتی، در ایجاد یک سیستم امن با خصوصیات لازم آن (استواری، لایه لایه بودن خاکریزها، انعطافپذیری، پویایی و غیره) بسیار موثر خواهد بود.
2-3- متامدیریت امنیت
تشبیه متامدیریت امنیت مانند مدیر ضرابخانه است که بعد از رفت آمد هر کارمند به خزانه، بدانجا سر میزند تا مطمئن شود همهی شمشها سرجایشان هستند.
متامدیریت و برنامه، جمعا سیستم مورد نظر ما را تشکیل میدهند: متامدیریت با استفاده از اطلاعات دریافتی از محیط (سیستمعامل)، احساس خود را از برنامه شکل میدهد (پایگاهدادهای از رشتههای ف.س مجاز. خود برنامه به عنوان لایهی عکسالعملی و قصدی (یا برنامهای که صرفا یک لایه دارد). سیستمعامل نیز محیط این سیستم است.
2-4- در جستجوی تعریف خود
برای تعریف خود توجه ما به فراخوانهای سیستمعامل (ف.س) در برنامههای با اجازههای ممتاز است، دلیل این امر نیز عبارتست از:
1- خرابکاریهای سیستمی، با اجرای برنامههایی رخ میدهند که تقاضاهای مکرر و نامعمول ف.س میکنند.
2- برنامههای root از فرایندهای کاربران خطرناکتراند چون به قسمتهای بیشتری از کامپیوتر دسترسی دارند.
3- این گونه برنامهها محدودهی رفتارشان تنگتر است و در طول زمان نیز پایدارتر.
در هر برنامهای مجموعهی ترتیبهای ممکنِ اجرای ف.س.های آن به صورت ضمنی مشخص شده است. براساس ترتیبهای ممکن اجرای کد آن،ترتیب ف.س.های آن به دست میآیند. در هر اجرای بهنجار یکی از این اعضای این مجموعه تولید میشود. لذا اگر ما بتوانیم درخت اجرایی برنامه را تماما پیمایش نماییم میتوانیم از این درخت برای تعریف خود استفاده نماییم. این درخت در واقع مجموعهی سریهای کوتاهی از این ف.س.ها است که از سازگاری بالایی برخوردارند. ما رفتار بهنجار یا ”خود” (هویت ) یک برنامه را به صورت سری کوتاهی از ف.س.هایی تعریف میکنیم که در حین اجرای آن بوجود آمدهاند.
2-5- اسلوب رفتاری و اندازهی پایگاهداده
اما مفید بودن این تعریف بسته به پاسخ این سوالها دارد:
اندازهی پایگاهدادهی رفتارهای بهنجار چقدر است؟ چند درصد سریهایِ ممکنِ ف.س.ها را به عنوان بهنجار شناختهایم؟ آیا این تعریف برنامههای متفاوت را از هم متمایز میکند؟ آیا این تعریف، رفتارهای نابهنجار را تشخیص میدهد؟
آزمایشهای ما نشان دادهاند که جواب این سوالها رضایتبخش است.
اما اندازهی پایگاهداده مهم است چون:
1- اگر کوچک باشد به تعریف جامع و مانعی از هویت یک فرایند دست یافتهایم و میتوانیم از آن به صورت بلادرنگ استفاده نماییم.
2- اندازهی آن مقدار گونهگونی رفتار بهنجار یک فرایند را نشان میدهد. یعنی اگر گونهگونی آن بسیار باشد، پس تشخیص رفتار نابهنجار مشکل میشود. یعنی اگر پایگاهداده حجم زیادی از ترکیبهای ممکن ف.س.ها را بپوشاند، عملا گویی هر رفتاری بهنجار است.
با داشتن پایگاهدادهای از هویتهای شناخته شدهی مهاجمان، متامدیر امنیت میتواند هر از چند گاهی تشخیصهای خود را بسنجد تا اسلوب رفتاری خود را انتخاب نماید: پارامترهای تطابق تقریبی، طول پایگاهداده و طول رشتههای ف.س.
اگر تشخیصهای او عموما درست بودند، وارد اسلوب رفتاری خوشبینانه میشود و طول رشتهها و حجم پایگاه داده را کاهش میدهد. اما اگر false negativeهای زیادی بوجود آمدند، وارد اسلوب رفتاری محتاطانه میشود و حجم بیشتری از رفتار برنامه را بررسی میکند.
2-6- پیادهسازی
الگوریتم پیشنهادی دارای دو مرحله است:
1- رفتارهای بهنجار برنامه را مطالعه میکنیم و از روی آن پایگاهدادهی الگوهای بهنجار آن را میسازیم.
برای ساختن پایگاهداده، پنجرهای به طول k (K متغیری است که طول پنجره را نشان میدهد) را بر روی سریهای کوتاهی از ف.سها میلغزانیم. با این کار، تمام ترتیبهای مجاز ف.سها را استخراج خواهیم نمود و خواهیم دانست که هر ف.س میتواند بعد از کدام ف.س دیگر بیاید و در کدام موقعیت. باید توجه داشت که ما به پارامترهای ف.س. توجهی نداریم.
حال رفتارهای بعدی آن را با استفاده از این پایگاهداده بررسی میکنیم تا ببینیم آیا آن رفتار بهنجار هست یا خیر. اگر بهنجار نبود، آن را به پایگاهداده اضافه مینماییم.
2- در قدم بعدی سریهای جدید را به کمک همین مکانیزم با پایگاهداده میسنجیم: خیلی ساده؛ آیا جزو الگوهای مجاز هست یا خیر. هر عدم همخوانی را ثبت میکنیم.
تعداد ناهمخوانیهای الگوی ترتیب ف.سها با الگوهایِ مجاز ثبت شد ه، تنها ملاک تمایز ”خود” از ”دیگری” است.
اما برای ساختن خود پایگاهداده باید چند تصمیم اتخاذ گردد:
1- آیا باید یک مجموعهی مصنوعی از ورودیها تولید کنیم تا تمام رفتارهای بهنجار تولید گردد؟ یا که ورودیهایی از کاربران واقعی؟ تصمیم ما: اولی. ولی احتمالا ترکیبی از هر دو مفیدتر خواهد بود.
2- رفتارهای جدید را چگونه با پایگاهداده بسنجیم؟ جواب: به سادگی تعداد عدم تطابقها را بشماریم و انتظار داریم که این عدد صفر باشد (یا لااقل از حدی کمتر باشد).
شیوهی تطبیع رشتهها: برای تطبیق رشتهها ما از روش تطبیق تقریبی استفاده نمودهایم. به این ترتیب که هر ف.س. هر یک از رشتههای به دست آمده از log file برنامه، با ف.س. متناظر آن (از نظر موقعیت در رشته) مقایسه میشود. اگر تعداد عدم تطابقها از حدی بیشتر بود، عدم تطبیق اعلام میشود. اگر تعداد این عدم تطبیقها از حد دیگری تجاوز نمود، اعلام تهاجم میشود. برای مثال فرض کنید که رشتهی ذیل در دورهی آموزش برنامه، زیر رشتهای از log file برنامه است.
open read mmap mmap open close …
با لغزاندن پنجرهای به طول 3، رشتههای ف.س. ذیل به دست میآیند:
open read mmap
read mmap mmap
mmap mmap open
mmap open close
چنین تعاقبهایی نشان میدهند که بعد از ف.س. open و در موقعیت اول بعد از آن ف.س. read و close مجاز هستند و در موقعیت دوم بعد از آن نیز mmap. حال اگر در دورهی کاری آن، چنین رشتهای را دریافت کند:
open close read mmap open mmap …
با لغزاندن پنجرهای به طول 3، رشتههای ف.س. ذیل به دست میآیند:
open close read
close read mmap
read mmap open
mmap open mmap
با تلاش برای تطبیق دادن رشتهی اول با پایگاه دادهی خود، اولین عدم تطابق با همان اولین رشتهی درون پایگاه داده به دست میآید چراکه نه close و نه readدر جای خود قرار ندارند و اگر آستانهی عدم تطبیق در مقایسهی دو رشته، دو باشد، عدم تطابق اعلام میشود. اگر شمارهی این عدم تطابقها از آستانهی دومی تجاوز کند (برای مثال 20 شمارش) اعلام خطر خواهد شد.
2-7- نتایج
آزمایشهای ما عموما بر روی sendmail بوده است، به دو دلیل: اول آنکه این فرایند به اندازهی کافی پیچیده است و نیز رفتارهای آن گونهگونی لازم را دارا میباشند و ثانیا تهاجمهای مستند شده ی بسیاری درمورد آن وجود دارد. نتایج به دست آمده از آزمایشهای گوناگونی که با نرمافزار پیاده شده بر روی sendmail انجام شده است به شرح ذیل میباشند:
اول؛ تمایز یک برنامه از برنامههای دیگر:
برای آنکه دریابیم رفتار sendmail در نسبت با برنامههای دیگر چه تغییراتی میکند، آن را نسبت به چند برنامهی متداول دیگر آزمودیم. جدول شمارهی یک نتایج این مقایسهها را نشان میدهد. همان طور که در این جدول دیده میشود ما بر اساس سه طول رشته آزمایشها را انجام دادیم. همچنین این جدول نشان میدهد که به راحتی میتوان sendmail را با استفاده از توالیهای کوتاه ف.س.ها از دیگر برنامهها تمایز داد.
جدول یک: تمایز sendmail از دیگر فرایندها
دوم؛ تشخیص تهاجم:
در این نوع آزمایشها ما به دنبال تولید رفتارهایی مشابه با رفتار sendmail ولی همچنان متفاوت از آن بودهایم و لذا دو تهاجمی را انتخاب نمودیم که در رخنه کردن موفق بودهاند:
Sunsendmailcp: این برنامه با استفاده از دستور مخصوصی sendmail را وادار مینماید تا فایلی را به یک نامه متصل گرداند. لذا اگر این اتفاق برای فایلی چون /.rhosts بیفتد، آن کاربر میتواند دسترسی root پیدا کند.
Syslog: این حمله با استفاده از رابط syslog موجب میشود که بافری در sendmail پر شود. این کار با فرستادن نوع خاصی نامه به sendmail صورت میگیرد که sendmail را مجبور میسازد تا یک پیغام خطای فوقالعاده طولانی را ثبت کند. چنین کاری باعث خواهد شد که قسمتی از کد ماشین شخص حمله کننده، جایگزین کد sendmail گردد. این کد نیز باعث میگردد که یک پورت با دسترسی root در اختیار حملهکننده قرار گیرد تا هر هنگام که خواست از آن استفاده کند.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/3/1 2:40 صبح
مقاله بررسی علل مد گرایی در دانش آموزان مرند تحت فایل ورد (word) دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی علل مد گرایی در دانش آموزان مرند تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی علل مد گرایی در دانش آموزان مرند تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله بررسی علل مد گرایی در دانش آموزان مرند تحت فایل ورد (word) :
بررسی علل مد گرایی در دانش آموزان مرند
جوانان و مدگرایی
مد و مدگرایی پدیده ای است که کمابیش در میان همهى اقشار جامعه وجود دارد، اما دراین میان، جوانان و نوجوانان بیش از دیگران به «مد» اهمیت می دهند و «مدگرا» هستند. امروزه جوانان با گسترش وسایل ارتباط جمعی و فناوری های جدید رایانه ای، ارتباطات گسترده ای با جوامع و فرهنگ های گوناگون یافته اند و موقعیت آنها در شناخت و فهم ارزش ها، باورها و انتخاب هنجارهای مطلوب، پیچیده تر و مشکل تر شده است و چه بسا زمینه های موجود، باعث شده تا جوانان و نوجوانان به رفتارها و هنجارهای متضاد با ارزش های جامعهى خویش رو آورند. یک روز مانتوهای بلند و روز دیگر مانتوهای کوتاه، یک روز آرایش موی سر به سبک آلمانی و روز دیگر موهای بلند واصلاح نشده، زمانی شلوارهای با پاچهى گشاد که روی زمین کشیده
می شود، و زمانی دیگر، شلوارهای تنگ و کوتاه، مد می شوند. اگر از این همه افرادی که عادت کرده اند رفتار و نوع و سبک لباسشان را طبق آخرین مدهای رایج تنظیم کنند، بپرسید که به چه علت این کار را کرده اند، یا مثلاً این آرم و کلمهى روی لباس آنها چه کارکردی دارد، به سختی بتوان پاسخ متقاعد کننده ای شنید، جز آن که: «خب، قشنگه!»، «برای این که مده!»، «همه می کنند!» و ;
این پاسخ ها گرچه سطحی به نظر می رسند، اما در یک تحلیل روان شناختی نشان دهندهى نوعی از «تعلّق گروهی»، «نوجویی»، «تنوّع طلبی» و گرایش جوانان به «امروزی شدن» است و کاملاً یک پدیدهى طبیعی و نابهنجار در جهت ارضای این نیازها محسوب می شود؛ (1) اما از آن جا که هماره کالای مد شده، شیوه های رفتاری، هنجاری و ارزش های خاصی در بین جوانان و نوجوانان رونق و شیوع می یابد و مد، عاملی می شود برای انتقال
هنجار و ارزشی از جامعه ای به جامعه ای دیگر، بررسی زمینه ها و پیامدهای مدگرایی، یکی از موضوعات مهم در جامعهى ما محسوب می شود که این نوشتار، نگاهی است گذرا به همین موضوع.
تعریف مد و مدگرایی
«مد»ها الگوهای فرهنگی ای هستند که توسط بخشی از جامعه، پذیرفته می شوند و دارای یک دورهى زمانی نسبتا ًکوتاه اند سپس فراموش می شوند. (2) بنابراین، «مدگرایی» آن است که فرد، سبک لباس پوشیدن و طرز زندگی و رفتار خود را طبق آخرین الگوها تنظیم کند و به محض آن که الگوی جدیدی در جامعه رواج یافت، از آن یکی پیروی نماید. (3)
گسترهى مد
گسترهى مد به اندازهى گسترهى زندگی انسان است و تمامی شئونات آن را در بر می گیرد. تغییرات مدگونه، در: علوم و فنون نظریه ها، گرایش به جنبه های مختلف علمی، الگوهای تربیتی، سبک منش و رفتار، پوشش، آرایش، محیط آرایی و ; قابل تسرّی است.
پوشاک و آرایش، شاخص کالای مد شونده
با وجود آن که مد و مدگرایی کل گسترهى زندگی اجتماعی را در بر می گیرد، پوشاک و سبک و شیوهى آرایش، شاخص ترین کالای مد شونده محسوب می شود.
عوامل و زمینه های مدگرایی در مرند
در یک نگاه کلّی و جامع نگر، مدگرایی را می توان ناشی از عوامل و زیر ساخت های تاریخی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی و روان شناختی دانست.
ریشه های تاریخی مدگرایی به سال های بسیار دور بر می گردد. با نگاهی به تاریخ ایران، در عصر سلطنت فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه که پای ایرانیان به فرنگ باز شد، تا عصر رضا شاه که دورهى حسّاسی را در تاریخ ایران رقم زد، فصل متفاوتی در مدگرایی ایرانیان گشوده شد. از آن زمان که رضا شاه با سلطهى سیاسی بر کشور، نحوه و شکل لباس پوشیدن مردم ایران را تغییر داد، تاکنون، مدهای مختلف در ایران (و بخصوص در بین قشر
جوان)، رایج گردیده است.
مدگرایی و غرب گرایی
گرچه مدگرایی و غرب گرایی دو مفهوم جدا از هم و دارای تعاریف متمایز از یکدیگرند، اما سیر تحولات تاریخی- اجتماعی در ایران به گونه ای سرنوشت این دو مفهوم را با هم گره زده است که هرگاه سخن از مدگرایی به میان می آید، مفهوم غرب گرایی نیز به ذهن، تبادر می کند، زیرا پس از رشد تکنولوژی در اروپا، سنّت ها مورد انتقاد قرار گرفت و جامعه به تدریج، اندیشه ها، طرز زندگی و نوع لباس را تغییر داد.
همین طور در ایران و کشورهایی نظیر آن، رشد صنعت در رأس شعارها قرار گرفت و خیلی زودتر از آن، نوع تفکر، طرز زندگی و آداب لباس پوشیدن، دستخوش تغییر شد.
میل به اروپایی شدن در جامعهى ایرانی باعث شد که به جای بازسازی و نوسازی چارچوب اقتصادی-اجتماعی جامعهى خود، به نماها و نمادها و ظواهر صنعتی شدن توجه کنند که مهم ترین نمای اروپایی شدن، پوشیدن لباس های اروپایی و ترویج مدهای غربی به شمار می رفت.
ایرانیان بر این باور شدند که باید خود و فرهنگشان را اروپایی کنند، تا بدین ترتیب از ضعف و عقب ماندگی رهایی یافته، در ردیف کشورهای پیش رفته قرار گیرند.
بنابراین «مدگرایی» و «غرب گرایی» در ایران، در یک بستر فکری و دوشادوش هم رشد کرده اند. در حال حاضر نیز بیشترین مدهایی که در جامعه و بخصوص در بین جوانان رایج می شود، برگرفتته از الگوهای غربی با همان انگیزه است.
مد و مدرنیسم
مد و مدگرایی را می توان از جهتی مولود مدرنیسم دانست؛ زیرا مدرنیسم، نگاه نو به عالم و آدم است؛ نگاه و شناختی که برخاسته از زیستن در «اکنون» و گسستن از «گذشته» است و صریحاً با مفهوم سنّت (tradition) در تقابل می افتد. «مدرنیته» ک
ه شکل عینیت یافتهى فرهنگ مدرن است همراه و همزاد با گذر از گذشته به حال، نوآوری، تجدّد و سلیقه و مد است. از این رو مدرنیته همواره خود را در ستیز و چالش با کهنگی، رکود، قدمت و سنّت و پیروی از هنجارهای پایدار قرار می دهد و کشش و تم
ایل آن به سوی تجدّد و نوآوری در فرهنگ و ارزش های اجتماعی است. بنابراین، مدگرایی و نوآوری در تفکر و رفتار (به معنای رایج آن) به عنوان نماد و اندیشهى مدرنیسم قلمداد می شود (4) و از آن جا که جوامع غربی موطن و مظهر مدرنیته و مدرنیسم بوده اند، فرایند مدرنیزاسیون (مدرن سازی) و اشاعهى طرح ها و مدهای نو، در واقع با غربی سازی و غرب گرایی کاملاً هم افق و بلکه معادل خواهد بود، و این، خود می تواند از زاویهى دیگر، رابطهى مدگرایی و غرب گرایی را نشان دهد.
عوامل و زمینه های روان شناختی مدگرایی در جوانان مرند
علاوه بر زیر ساخت های تاریخی و اجتماعی، مدگرایی در بین جوانان از یک سری اصول و سازه های روان شناختی نیز تبعیت می کند و با انگیزه ها و نیازهای چندی در ارتباط است.
1 تنوع طلبی و نوگرایی
جوانی، فصل تازه ای در زندگی و سرآغاز ورود انسان به جهان پرشور و رنگارنگ است که غرایز طبیعی در شکل دهی آن، نقش اصلی را بر عهده دارند. استقلال طلبی، تنوّع دوستی، هیجان خواهی، نقد گذشته و نوگرایی از جمله ویژگی های دوران جوانی است که به شدّت، تمایل به امروزی شدن و نوگرایی به درجات مختلف در هر نوجوان وجود دارد و گواه نیاز وی به شکستن قالب های موجود، فاصله گرفتن از هنجارهای پیشین و رسیدن به ه
ویتی متمایز از کسانی که پیش از او بوده اند و همچنین گرایش به فاصله گرفتن از والدین است. این نیاز، زمانی که نمود بیرونی به خود می گیرد و در رفتار جوان منعکس می شود، به صورت مدگرایی ظاهر می گردد.
2 مدگرایی و همانند سازی
همانند سازی در مکتب روان تحلیلگری به فرایندی ناهشیار اطلاق می شود که فرد، طی آن، ویژگی ها (نگرش ها و الگوهای رفتاری)ی فرد دیگری را برای خود سرمشق قرار میدهد و با تقلید از نگرش ها و ویژگی رفتاری وی احساس می کند که مقداری از قدرت و کفایت او را نیز به دست آورده است. (5)
منبع اصلی همانند سازی در دوران کودکی والدین هستند؛ زیرا کودک، اولین و بیشترین برخورد را در زندگی با والدین خود دارد؛ اما در دوران نوجوانی که فرد از والدینش فاصله می گیرد، الگوهایی را که خود را با آنها شبیه کرده است، از دست الگوهای دیگر، یعنی از طریق همانند سازی های جدید با دیگری، پر شود.
به اعتقاد روانشناسان، همین خلأ و احساس ناامنی ناشی از آن باعث می شود که نوجوان در مسیر خود به راه حل هایی متوسّل شود که این راه حل ها از طریق همانند سازی با شخصیت هایی است که الگوی نوجوان قرار می گیرند. این شخصیت ها می توانند شخصیت های معروف گذشته، هنر پیشه های سینما، نوازندگان و آوازخوانان، و یا گروه های مختلفی مانند «هیپی»ها باشند و فرد، خود را از نظر ظاهری شبیه آنها ساخته، در شیوهى لباس پوشیدن و طرز رفتار با آنان همانندسازی کند. به محض این که یک هنرمند یا ورزشکار لباسی را بپوشد و در صحنه ای ظاهر شود، جوانان با وی همانند سازی نموده، سعی می کنند به عنوان مد، آن را در جامعه طرح کنند.
3 رقابت و چشم و همچشمی با دیگران
انگیزهى رقابت و چشم و همچشمی با دیگران، از دیگر عوامل پیروی از مد در بین جوانان و نوجوانان محسوب می شود. این انگیزه، در همهى افراد وجود دارد و به گونه های
مختلف بروز می کند. رقابت اگر در زمینه های مثبت جهت داده شود، باعث پیشرفت و رشد و تکامل معنوی فردی می شود؛ اما اگر جهتگیری آن به سوی امور مادّی و مدپرستی باشد و فرد، سعی کند از لحاظ ظاهری (ومثلاً در سبک و شیوهى لباس پوشیدن) از دیگران عقب نماند، سرانجام خوبی نخواهد داشت. (6)
4 مدگرایی و التزام ناشی از دوستی
یکی از عوامل پیروی از مد در بین جوانان و نوجوانان، ترس و نگرانی از مجازات های خصوصاً غیر رسمی از سوی دوستان است. لذا تحقیر و تمسخر، پوزخند زدن و متلک گفتن اطرافیان و ترس از آن، باعث می شود که جوانان و نوجوانان از مدهای رایج پیروی کنند.
5 مدگرایی و جلب توجه دیگران
افرادی هستند که با تعویض و تغییر هر روزهى لباس و آرایش خود و خریدن لباس های گران قیمت و مد روز، درصدد جلب توجه دیگران برمی آیند. استفاده از لباس های چسبناک و برّاق و رنگارنگ، جوراب هایی شبیه تو ماهیگری، کفش هایی با پاشنه های خیلی بلند، آرایش تندی با رنگ های غیر طبیعی و .. (که بیش از همه در بین جوانان و بخصوص دختران رایج است)، باعث جلب توجه دیگران شده، نگاه هایی را به خود معطوف می دارد.
6 مدگرایی و تشخیص طلبی
برتری جویی و تشخّص طلبی از دیگر عوامل پیدایش مد در بین جوانان است. افرادی که خود را برتر از دیگران و مربوط به قشر مرفّه جامعه می دانند، سعی می کنند این برتری را در گویش، لباس پوشیدن، محیط آرایی و سبک آرایش و زیور آلات خود نشان دهند و لذا مدهای جدید را مطرح می کنند.
تورشتاین وبلن (veblen Thorstein) مد را وسیله ای برای این که افراد، نشان دهند ثروتمند و با شخصیت و یا دارای اندیشه ای خاص هستند، می داند؛ (7) لذا به محض این که مدی در جامعه گسترده شد، اشراف زادگان و ثروتمندان به سراغ این مد جدید می روند؛ زیرا مد قدیمی دیگر آنها را از طبقات دیگر جامعه متمایز نمی کند.
نقش تولید کنندگان در اشاعهى مد
شرکت های تولیدی از طرق روان سنجی و شناخت روحیات افراد جامعه و با توجه به همین روحیهى نوگرایی و میل به امروزی شدن در جوانان، هر روز، یک فرم شلوار، پیراهن، کفش، کلاه، عینک، آباژور، کاغذ دیواری، گوشی تلفن و; را عرضه می کنند و اندک تغییری از جانب آنها، یک مد جدید می شود و حتّی گاهی برای آن که کالای تولیدی شان زودتر در جامعه مد شود، از یک فرد مشهور (مثل یک هنرمند سینما یا ورزشکار)، با اعطای مبلغ زیادی پول، می خواهند که برای یک بار هم که شده، از آن کالای جدید استفاده کند و در فیلم یا صحنهى تلویزیون، ظاهر شود.
یکی از دلایل عمده ای که تولید کنندگان و طرّاحان خارجی توانسته اند در سطح جهانی برای خود، جایی باز کنند و مد آفرینی داشته باشند، آشنایی آنها با مبانی روان شناختی «تأثیرگذاری» و به کارگیری روش ها و اصول فنّی مناسب در کار است، در حالی که تولید کنندگان داخلی و محدود، معمولاً به الگوبرداری و تقلید از آنها می پردازند و به نحوی مدهای غربی را در جامعه ترویج می کنند.
رسانه ها و ترویج مد در مرند
شبکه های تلویزیونی، مطبوعات و پایگاه های فعّال اینترنتی، انواع مدهای جدید را تبلیغ می کنند و از این طریق، زمینه را برای گرایش خانواده ها و بخصوص جوانان به سوی مدهای نو مهیا می سازند.
اسلام، مدگرایی و امروزی شدن
حال، این سؤال مطرح است که مدگرایی، تجدّد و امروزی شدن، تا چه اند
ازه مطلوب است؟ و نظر اسلام در این زمینه چیست؟ در یک نگاه کلی، اسلام با همه نوع مد، مخالف نیست. اسلام، امروزی شدن و نوگرایی در سبک و شیوهى لباس پوشیدن را نیز به صورت کلّی پذیرفته است. آنچه اسلام با آن مخالف است، پشت پا زدن به ارزش ها (مثل: پوشش شرعی، پرهیز از اسراف، و ;)، رعایت نکردن اخلاق اجتماعی، آزادی ملب مد به خود جوانان داده شوند و میل فطری «نوگرایی» و نیاز «امروز شدن» به لجنزار انحرافات سوق یابد، اسلام با آن مخالف است.
پس مدهای خوب داریم و مدهای بد! امروزی شدن نیز همین گونه است. گاه، امروزی شدن، رابطهى انسان را با گذشته اش (که همان سابقهى تاریخی و هویت فرهنگی اوست)، قطع می کند و گاه در امتداد دیروز و با حفظ تعلّقات انسان به سنّت ها و نوع ارزش های پیشین است. اسلام با این نوع تجدّد و امروزی شدن که در راستای ارزش ها و با حفظ اصول و مبانی اعتقادی باشد، هیچ گاه مخالف نیست.
آسیب شناسی مدگرایی جوانان
مدگرایی، گرچه ریشه در نیازهای طبیعی جوانان دارد و برخاسته از روحیهى نوگرایی جوانان است، اما به لحاظ آن که مدها و مدل ها نمایانگر علایق و ارزش های مسلّط یک زمان و یک قشر خاص اند و افزون بر آن، می بینیم که امروزه جوانان ما از مدهایی (چون: رپ، هوی متال، و ;) پیروی می کنند و ناخواسته به هنجارهایی رو می آورند که چه بسا با فرهنگ و ارزش های اجتماعی ما در تضاد است، پس می توان گفت که مدگرایی در جامعهى تا حدود زیادی کارکرد منفی به خود گرفته است و پیامدهای آن، به شدّت، جوانان ما را تهدید می کند. لذا بحث از آسیب شناسی مدگرایی ضرورت می یابد.
پیامدهای منفی مدگرایی
با توجه به این که بیشتر مدهای رایج در بین جوانان و نوجوانان برگرفته از الگوهای بیگانه و غیر خودی است، می توان گفت که مدگرایی به معنای جدید آن، نوعی از خودبیگانگی و تقلید از فرهنگ غربی را القا می کند، تا آن جا که الآن بعضی از جوان ها از نوک پا تا فرق سرشان غربی است و حتّی وقتی نگاه می کنی، می بینی کلمات یا جملاتی بر روی لباس یا داشبورد ماشین یا آینه و کمد شخصی یا در ورودی مغازه شان نوشته شده که کم تر ارتباطی با
زندگی شخصی یا آرمان ها وعلایق فردی آنها دارد و گاه حتّی معنای آن را نیز به درستی نمی دانند و شاید اگر بدانند، موجب شگفتی، خنده یا ناراحتی شان بشود، عباراتی مثل: «ما پسران شیطانیم»، «گروه لجن!»، «سفید، اما آشغال»، «گروه سیاهان بوگندو!»، «زیبایی کثیف»، «عشق نشئه»، «گناه تا مرگ»، «بوسه بر صندلی الکتریکی» و ;
این، چیزی است که از مدگرایی یا مدپرستی جوانان امروز ما به چشم می آید؛ چیزی که شاید بتوان گفت تا حدّی زیادی، ناشی از تقلید کورکورانه و غفلت از خویش است؛ چرا که کلمات و عبارات بالا، شعارهایی آخرین مدهای شخصیتی ای است که غربی ها به جوانان جهان تقدیم کرده اند، در حالی که جوان امروز ما، نگاه خاص خودش، شخصیت خودش و حتی مشکلات خودش را دارد!
تقلید هر روزه از آخرین مدهای رایج در جهان غرب، به چه معناست، جز: از خودبیگانگی، بحران هویت، تزلزل شخصیت، وابستگی اقتصادی، احساس حقارت و ;؟ از همه دردناک تر، این است که بسیاری از رفتارها و هنجارهایی که امروزه به عنوان مد در جامعهى ما مطرح است و از سوی عده ای تبلیغ هم می شود، با اصول اخلاقی و ارزش های فرهن
گی جامعهى ما به هیچ وجه همخوانی ندارد. روابط بی قید و شرط دختر و پسر، عدم رعایت پوشش اسلامی، آرایش مو و صورت صرفاً به قصد جلب توجه (مثلاً به سبک جنس مخالف و یا به سبک های بسیار پیچیده و وقتگیر)، آرایش مو به سبک جوانان منحرف غربی (مثلاً به سبک همجنس گرایان)، به کارگیری وسایل تزئینی غیر متعارف (مثلاً حلقهى بینی برای دختران و حلقهى گوش و انگشتر طلا برای پسران ) و ; همه به نحوی شخصیت جوان مدگرای امروزی را به نمایش می گذارند؛ مدهایی
که به اتلاف وقت و انرژی و قابلیت های فکری و سرمایه
های مادّی جوانان و خانواده می انجامند و شاید بتوان گفت که هیچ سهم و نقشی در نو شدن و امروزی شدن جوان و جامعه ندارند!
فرهنگ خودی، اصلی ترین ضابطهى مدگرایی و امروزی شدن
فرهنگ و ارزش های اجتماعی از اساسی ترین عناصر یک نظام اجتماعی هستند که پایهى ارزیابی ما را از پدیده های اطرافمان تشکیل می دهند و در واقع، رفتار ما را نسبت به آنها تنظیم می کنند. بنابراین، در پذیرش یا عدم پذیرش الگوها و مدهایی که در جامعه رواج می یابند، ابتدا باید رابطهى آنها را با نظام ارزشی حاکم بر جامعه و اصول و مبانی مورد قبول آن مردم، مورد ارزیابی قرار داد و میزان همگرایی یا واگرایی آنها را از یکدیگر سنجید.
به عنوان نمونه، مدهای لباس، اگر در عین جذّابیت و امروزی بودن، برخاسته از فرهنگ خودی باشند و با اصول و مبانی اعتقادی و اخلاقی جامعه ما تعارض نداشته باشند، نشانهى خلاقیت و نوآوری جوانان ما بوده، هویت فرهنگی آنان را به نمایش می گذارند. بنابراین، باید تدابیری سنجیده شود تا مدها و مدل ها، هم نیاز به تنوع طلبی و نوجویی و میل به امروزی شدن جوانان را تأمین کنند و هم جوانان ما از پیامدهای منفی مدگرایی، در امان بمانند. (8)
نکتهى آخر
همهى ما به خوبی می دانیم که پیروی از الگوها و مدهای غربی و پوشیدن لباس های با آرم خارجی یا تقلید از مدل موی سرفلان فوتبالیست، نمی تواند به ما شخصیت اعطا کند و موجب پیشرفت و ترقّی ما گردد. عوامل اصلی موفقیت در تمامی زمینه ها، خودباوری (اعتماد به نفس) و پایبندی به اصول اعتقادی و ارزش های اخلاقی است. ت
ا زمانی که علم و دانش در وجود ما شکوفا نگردد و زیرساخت های شخصیت ما مبتنی بر الگوهای فرهنگ اصیل این مرز و بوم، شکل نگیرد، آرایش ظاهر و تقلید از مدها و الگوهای دیگران، جز بحران هویت و دور شدن از اصالت فرهنگی خویشتن، نتیجه ا
ی در پی نخواهد داشت.
پس بیایید یک بار دیگر در رفتارمان تجدید نظر کنیم و اصالت های فرهنگی مان را در پرتو جذابیت های دروغین فرهنگ بیگانه از دست ندهیم.
همان گونه که میل به امروزی شدن و مدگرایی (که از ویژگی های دوران جوانی است)، ناخواسته ما را به پیروی از الگوهای بیگانه می کشاند، غرور و احراز هویت نیز به همین دورهى سنی اختصاص دارد. چه خوب است غرور ملی و غیرت دینی را در خویش تقویت کنیم و میل به امروزی شدن و مدگرایی را با الهام گرفتن از آموزه های تمدّن ساز اسلام و فرهنگ غنی اسلامی- ایرانی خویش و متناسب با هویت فرهنگی خود، به فعلیت برسانیم.
پی نوشت:
1 برای مطالعهى بیشتر ر.ک به: روانشناسی رشد، وندر زندن، ترجمه: حمزه گنجی، انتشارات بعثت، 1376، بخش سوم.
2 در آمدی بر تئوری ها و مدل های تغییرات اجتماعی، احمد رضا غروی زاد، تهران: جهاد دانشگاهی، 1373، ص 196
3 لغت نامه، علی اکبر دهخدا، ج 12، ص 18115
4 برای مطالعه بیشتر ر. ک به: درآمد بر مکاتب و اندیشه های معاصر فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بیات و همکاران، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، 1381
5 زمینهى روانشناسی، ریتا اتکینسون، ترجمه: محمد تقی براهنی و همکاران، ج 1، تهران: رشد، 1375، ص 158
6 برای مطالعه بیشتر، ر.ک به: آناتومی جامعه، فرامرز رفیع پور، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1378، بخش 7 و 8
Veblenu, Thorstein (1911). the theory of the leisure class. new york. p 73.7
8. انتشار سه نشریهى ویژه مد در ایران (که هم زمان به مباحث نظری و نمونه های ایرانی مد می پردازند)، شاید بتواند گام نخست در این زمینه باشد: ماهنامه
ى طرح و مد (ویژهى لباس، محیط و تزیینات)، ماهنامهى لوتوس (ویژهى مدهای ایرانی لباس) و ماهنامهى آرایه(ویژهى محیط آرایی و تزیینات داخلی). (حدیث زندگی)
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/3/1 2:40 صبح
مقاله تاثیرات روانشناسی رایانه بر کودکان ونوجوانان تحت فایل ورد (word) دارای 15 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تاثیرات روانشناسی رایانه بر کودکان ونوجوانان تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تاثیرات روانشناسی رایانه بر کودکان ونوجوانان تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله تاثیرات روانشناسی رایانه بر کودکان ونوجوانان تحت فایل ورد (word) :
تاثیرات روانشناسی رایانه بر کودکان ونوجوانان
اعتیاد به رسانه، از جمله رایانه از نظر تابلوی بالینی تا حدودی مشابه اعتیاد به مواد مخدر است. هر چند این جمله به آن معنی نیست که هر آن چه در اعتیاد به مواد مخدر وجود دارد، در وابستگی به رایانه نیز وجود دارد، اما الگوی کلی اعتیاد به رایانه شبیه اعتیاد به مواد مخدر است.
چرا؟
زیرا نوعی عادت در فرد ایجاد میکند که در صورت قطع، نیاز به مواجهه مجدد به وجود میآورد. از طرفی فعالیت و عملکرد شغلی و اجتماعی فرد را مختل میکند.
آسیبهای جسمانی کاربران چیست؟
بچههایی که از رایانه زیاد استفاده میکنند دچار مشکلات استخوانی و مفصلی مختلفی میشوند و اگر بین ساعات استفاده وقفه نیندازند به مرور زمان به سمت انجماد میروند. یعنی از قالب انسانی که باید انعطاف داشته باشد، به مجسمهای تبدیل میشوند که ابتدا مومی و بعد از مدتی خشک میشود.
فارس: از طرفی نشستن مداوم پای رایانه موجب کم تحرکی و افزایش وزن نیز میشود.
خرازیها: بله، چاقی هم میتواند تبعاتی برای کاربران داشته باشد. به هر حال کودکانی که به مدت چندین ساعت از رایانه استفاده میکنند تحرک کمتری نسبت به سایر همسالانشان دارند.
به نظر میرسد که حافظه کودکانی که از رایانه استفاده میکنند کارآیی دیگر کودکان را ندارد.
وقتی مطالب با روشی غیر از رایانه آموزش داده میشود، یادگیرنده را وادار به استفاده از حافظه میکند. یعنی نیروی حافظه از طریق آموزشهای غیر رایانهای تقویت می شود چرا که کودک باید ببیند، بشنود، آنها را به خاطر بسپارد و تمرین کند. کسانی که با رایانه کار میکنند و تنها با چند اشاره به آنچه میخواهند دسترسی پیدا میکنند، ممکن است حافظهشان خیلی فعال نشود.
منظورتان این است که در آموزشهای غیر رایانهای حافظه فعال میشود؟
بله، قوه حافظه و قدرت یادآوری در یادگیری با رایانه کمتر از آموزش بدون رایانه میشود. به عبارتی دیگر بچههایی که با رایانه کار میکنند قدرت حافظه انسانیشان آرام آرام به قدرت حافظه رایانهای تبدیل میشود. در واقع بچه کم حافظهای میشود که حافظه رایانه جایگزین حافظه او شده تا به جای ثبت اطلاعات در حافظه به رایانه متکی باشد.
اما روش کار با رایانه در برخی مدارس کشور وجود دارد. بالاخره کدام یک بهتر است؟
هر دو روش مزایا و مضراتی دارند و نمیتوان به صراحت گفت که کدام یک بهتر است.
یکی از دلایل استفاده کودکان از رایانه، فعالیتهای هنری مانند نقاشی است. استفاده از این ابزار با نقاشی سنتی چه تفاوتهای روانشناختی دارد؟
بچههایی که بر پهنه کاغذ نقاشی میکنند، ضمن تقویت و مهارت دستها میتوانند تخیلشان را نیز روی کاغذ بیاورند. از طرفی آنهایی که با رایانه کار میکنند، قدرت مانورشان بیشتر است چرا که میتوانند چند بعدی کار کنند. بنابراین کار کردن با رایانه از نظر نقاشی و تجسم بخشیدن به اجسام، قدرت اجرایی بیشتری میدهد و از این منظر موجب شکوفایی بیشتر خلاقیت در کاربران میشود.
چه مشکلات دیگری این کودکان را تهدید میکند؟
: به طور قطع نوری که از صفحه نمایشگر رایانه ساطع می شود، موجب عیوب انکساری عدسی هر دو چشم میشود. اگر کاربران یکسری اصول بهداشتی و پیشگیرانه را رعایت نکنند علاوه بر ابتلا به مشکلات مفصلی و استخوانی، ممکن است زودتر از زمان پیشبینی شده نیاز به عینک پیدا کنند. البته همه کودکانی که از رایانه استفاده میکنند دچار این مشکل نمیشوند اما جمعیت قابل ملاحظهای از این کودکان دچار عیوب انکساری در عدسی چشمشان میشوند.
یکی از آسیبهایی که کودکان معتاد به رایانه با آن مواجهند، عدم برقراری تعامل مناسب با اطرافیان است. دلایل آن را بفرمائید.
این کودکان کم کم یاد میگیرند که رایانه را جایگزین چیزهای زنده و غیر زنده کنند. در واقع توانمندیهای روانشناختی در این بچهها رشد لازم را نمیکند زیرا این توانمندیها در پرتو تعامل با خانواده مشکل میگیرد. بعد از مدتی تعامل کودک تقریباً به حالت یکطرفه در میآید. یعنی کودک داده وارد میکند و بازخورد کمی از رایانه میگیرد. زیرا ارتباط او در دنیایی خشک و مکانیکی است.
با این مقایسه باید گفت که این کودکان در دراز مدت دچار انزوا میشوند.
بله، این کودکان در ارتباط مؤثر با دیگران دچار ضعفهایی میشوند. تجربه نشان داده که کودکانی که از شهرها دور هستند ارتباط بهتری با اطرافیان برقرار میکنند زیرا در آن مناطق کار با رایانه کمتر است در عوض بچههایی که در جوامع شهری زندگی میکنند به دلیل استفاده زیاد از رایانه در برقراری ارتباط با اطرافیانشان مشکلات بیشتری دارند.
در مورد بازیهای خشن رایانهای چطور؟
برخی اختلالات روانی مانند شب اداری در پی استفاده زیاد از رایانه مخصوصاً بازیهای خشن و تصاویر نامناسب به وجود یا تشدید میشود. خوبیها یا ترسهای کودکانه دیگر پیامد بازیهای خشن رایانهای است. ممکن است این تصاویر وارد رویاهای شبانه کودکان شده و به کابوسهای شبانه آنها تبدیل شود.
آیا خطرات روانی جدی کودکانی را که از رایانه به مدت طولانی استفاده میکند تهدید میکند؟
بله، در پی انزوای کودکان، افسردگی حاصل میشود که اگر افسردگی این کودکان عود کند، آنها دچار تمایلات خودکشی میشوند. فیلم «آدم آهنی» به مسئله اعتیاد نوجوانان به بازیهای رایانهای اشاره میکند که توصیه میشود والدین و نوجوانان حتماً آن را ببینند.
آیا این ادعا درست است که اشتغال بیش از حد والدین میتواند موجب پرداختن کودکان به رایانه شود؟
بله، کاملاً چند دهه است که بر ارتباطات والدین و فرزندان در خانه تأکید میشود. تکنولوژی موجب شده تا حضور سر سفره غذا کمتر شود. از طرفی شرایط اقتصادی باعث شده تا والدین یک یا دو نوبت کار کنند. با توجه به غیاب والدین از خانه یکی از مشغلههایی که بچهها در خلوت خودشان پیدا میکنند، مواجهه با رایانه است که این مسئله میتواند تبعات منفی به بار آورد.
به دلیل عدم نظارت والدین؟
بله، ممکن است کودک سر از سایتهای غیر مجاز درآورد. البته بخشی از خطر این رفتار به دلیل عادتی شدن کودک است. زیرا او در دنیایی خودساخته و رایانه ساخته زندگی میکند نه در جهانی که والدین ساختهاند.
اما ترس از دست دادن امتیاز مانع از این رفتار میشود.
خرازیها: به هر حال باید توصیه شود هر از گاهی بازی را رها کنند یا دست کم برای دقایقی به نقطهای دیگری خیره شوند و خودشان را کمی حرکت دهند. باید مدیریت زمان را به کودکان آموخت. باید به آن ها یاد دهیم که از تمام اوقاتشان برای رایانه استفاده نکنند. چرا که تفریح در مصرف محصولات رسانهای خلاصه نمیشود.
کنترل مستقیم والدین به صورت اعمال فشار برای جلوگیری از کار با رایانه چه عواقبی دارد؟
این رفتارها دافعه ایجاد میکند و کودک را برای استفاده بیشتر از رایانه ترغیب میکند، آموزشها باید غیر مستقیم باشد. بهترین شیوه رویارویی این کودکان با کودکانی است که از رایانه زیاد استفاده کردهاند و دچار تبعات منفی آن شدهاند. وقتی کودکان همسالان خود را میبینند، تأثیر بیشتری نسبت به خواندن مقاله یا نوشته پیدا میکنند. متأسفانه آموزشها در برخی کشورها از جمله کشور ما متمرکز بوده بر تبعات منفی رسانه و رایانه در حالی که باید در این زمینه دیدی کاملاً منصفانه داشته باشیم.
به هر حال زمانی تلویزیون هم در خانهها نبود اما امروز 2 یا چند تلویزیون در خانهها موجود است. در مورد رایانه هم همینطور است. بر همین اساس باید طی سالهای آتی علاوه بر رایانه مرکزی، تبلتها و پدها را هم اضافه کنیم.
فارس: ناتوانی برخی والدین در استفاده از ابزار رایانهای میتواند به آسیبهایی که کودکان معتاد به رایانه دارند، دامن بزند؟
100درصد. برخی والدین مفهوم تالارهای گفتوگو را نمیدانند. این متأسفانه ضعف بزرگی است که والدین را از دنیایی که کودکانشان در آن بسر میبرد دور میکند.
کودکانی که ساعات بیشتری را صرف تماشای تلویزیون یا استفاده از رایانه میکنند بیشتر با مشکلات و اختلالات روانی مواجه میشوند. این متخصصان میگویند: روزانه بیش از دو ساعت تماشای تلویزیون یا انجام بازیهای رایانهای خطر ابتلا به اختلالات روانی را در کودکان افزایش میدهد.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، پژوهشگران می گویند نتایج تحقیقات جدید آنان نشان می دهد انجام بازی های رایانه ای و یا تماشای تلویزیون به مدت بیش از دو ساعت در روز می تواند کودکان را در معرض مشکلات روانشناختی زیادی قرار دهد.
پژوهشگران انگلیسی این تاثیر را بدون در نظر گرفتن چگونگی فعالیت کودک در ساعات دیگر روز کشف کرده اند.
دکتر آنژی پیج از دانشگاه بریستول گفت: ‘می دانیم که فعالیت بدنی برای سلامت روانی و جسمی کودک لازم است و شواهدی نیز وجود دارد که تماشای تلویزیون و رایانه با بروز رفتارهای منفی مرتبط است.’
وی افزود: اما مشخص نیست که آیا فعالیت بدنی زیاد می تواند میزان زیاد تماشای تلویزیون در کودکان را جبران کند یا خیر.
پیج و همکارانش بیش از هزار کودک 10 و 11 ساله را مورد بررسی قرار دادند. در مدت هفت روز این کودکان به پرسشنامه ای در مورد مدت زمانی که روزانه صرف تماشای تلویزیون یا بازی رایانه ای می کنند پاسخ دادند. همچنین در پرسشنامه ای دیگر وضعیت روحی خود مانند مشکلات عاطفی ، رفتاری و مرتبط با همسالانشان را شرح دادند.
محققان در عین حال با استفاده از یک سرعت سنج میزان فعایت این کودکان را اندازه گیری کردند.
به گفته پژوهشگران احتمال بروز مشکلات مهم روانشناختی در کودکانی که روزانه بیش از دو ساعت پای تلویزیون می نشینند 60 درصد بیشتر از کودکانی است که زمان کمتری را صرف تماشای صفحه تلویزیون و یا رایانه می کنند.
نتایج این تحقیقات در نشریه طب کودکان منتشر شده است.
محققان بدون در نظر گرفتن جنسیت، سن، مرحله بلوغ و یا میزان سطح سواد و یا وضعیت اقتصادی این تاثیر را مشاهده کردند.
محققان معتقدند اگر کودکان علاوه بر تماشای زیاد تلویزیون، یک ساعت در روز را صرف ورزش نکنند، دچار مشکلات روانشناختی بیشتری خواهند شد.
با این حال به نظر نمی رسد ورزش و فعالیت بدنی عواقب روانشناختی تماشای تلویزیون را جبران کند.
محققان همچنین دریافته اند که خود زمان بی تحرکی با سلامت روانی مرتبط نیست. بلکه آنچه که در این مدت بی تحرکی انجام می شود با اهمیت است. چرا که به گفته پیج فعالیت هایی مانند مطالعه و انجام تکالیف مدرسه چنین تاثیر منفی از خود بر جا نمی گذارد.
این محققان به وجود محدودیت های متعددی در مطالعه خود از جمله احتمال اینکه کودک در هنگام پرکردن پرسشنامه فعالیت های خود را به درستی به خاطر نیاورده باشد، اذعان دارند.
از سوی دیگر دکتر توماس رابینسون از دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد که در این پژوهش شرکت نداشته می گوید: این مطالعات برای مشخص کردن اینکه آیا ارتباط بین زمان تماشای تلویزیون و یا بازی رایانه ای و سلامت روانشناختی واقعا یک رابطه علت و معلولی است، کافی نیست.
دکتر پیج تصریح کرد: احتمال ابتلا به مشکلات روانی جدی و مهم در بین کودکانی که بیش از دو ساعت در روز مقابل صفحه تلویزیون یا رایانه مینشینند، 60 درصد بیشتر از سایر همسالانشان است. اگرچه تحرک بدنی در کاهش ابتلا به بیماریهای روانی موثر است، اما در صورت تماشای زیاد تلویزیون این فاکتور هم بیتاثیر میشود.
«تأثیرات مثبت» بازیهای رایانهای بیشتر به ارتقای قابلیتهای ذهنی و افزایش مهارتهای روانی معطوف است اما «تأثیرات منفی» این بازیها که شناخت آنها برای مقاومت و مقابله در برابر اثرات آن از لازمههای شناختی خانوادههای ایرانی است، به مسائلی از قبیل خشونت در بازیها، ترس و اضطراب، یادگیری الگوهای نادرست ذهنی و رفتاری و همچنین اعتیاد به بازیها اختصاص دارد.
«دکتر مسعود نصرتآبادی» هماکنون ریاست مرکز توانمندسازی انسان پارند را برعهده دارد. تخصص وی روانشناسی سلامت است و عضو انجمن روانشناسان آمریکا میباشد. ایشان یکی از پایهگذاران درمانهای تکنولوژیک در ایران است. وی همچنین مدرس بنیاد «بیوفیدبک» اروپا در زمینههای نوروفیدبک[1] و بیوفیدبک[2] میباشد. متن زیر حاصل گفتوگوی اختصاصی «برهان» با ایشان با موضوع تأثیرات روانشناختی بازیهای رایانهای است.
با توجه به تأثیرات سوء استفاده از بازیهای رایانهای بر سلامت روان، بفرمایید که عوارض واقعی خشونت در بازیها چیست؟ آیا همانطور که مشهور است خشونت در بازیها منجر به اعمال خشونت توسط افراد در عالم بیرون از بازی میشود؟
همهی ما میدانیم که اصلیترین بخش انسانها هیجانات آنهاست و در این بین هیجان پرخاشگری و خشونت به دلیل اهمیتی که در حفظ بقا دارد جزو هیجاناتی است که در زندگی فرد تأثیر به سزایی دارد. هیجان پرخاشگری و خشونت باعث آزاد شدن سریع آدرنالین و سایر مواد و هورمونهای دیگر در بدن شده که در نتیجه باعث میگردد حالاتی خاص به فرد دست دهد. سازندگان بازیهای رایانهای بر پایهی همین شواهد سعی میکنند برای فروش بیشتر بازیهای خود، خشم و پرخاشگری را در آنها بگنجانند. این بازیها بهخصوص در مورد بچهها میتواند عواقب منفی بسیاری در پی داشته باشد.
کودکان به دلیل محدودیتهایی که دارند در دنیای واقعی قادر به کنترل و تسلط بر خیلی از موقعیتها نیستند در حالی که بازی این امکان را به آنها میدهد که بتوانند بر شخصیتها و موقعیتهای مختلف بازی تسلط پیدا کنند. اوج تسلط بر یک موقعیت نیز تخریب و یا از بین بردن موجودات است. بنابراین بازیهای خشن برای کودکان بسیار جذاب میشوند و میتوانند ساعتها بدون آنکه کسی برایشان مزاحمت ایجاد کند در دنیای مجازی به تخریب و کشتار بپردازند.
تداوم ایجاد چنین بازیهایی، چندین عارضه را در پی خواهد داشت:
1 از آنجا که دنیای کودکان دنیای فانتزی و خیالپردازی است، به طور معمول تا ساعتها بعد از اتمام بازی به خیالپردازی در مورد آن میپردازند، سعی میکنند نقش قهرمان بازی را ایفا کنند و حتی صحنههای بازی و مبارزهها را بر روی والدین خود پیاده کنند. گزارشهای بسیاری از والدین وجود دارد که معتقدند کودکانشان با دیدن این بازیها پرخاشگرتر شده و والدین خود را مورد آزار و اذیت قرار میدهند.
2 به دلیل پرخاشگری و خشونت بالای بازیها و دیدن صحنههای کشتن، خونریزی و; به طور معمول این کودکان نسبت به مسائل انسانی دارای حساسیت کمتری میشوند. چیزی که والدین از آن به عنوان کاهش وجدان کودک خود در مقابل مسائل و فجایع انسانی یاد میکنند.
به دلیل پرخاشگری و خشونت بالای بازیها و دیدن صحنههای کشتن، خونریزی و; به طور معمول این کودکان نسبت به مسائل انسانی دارای حساسیت کمتری میشوند. چیزی که والدین از آن به عنوان کاهش وجدان کودک خود در مقابل مسائل و فجایع انسانی یاد میکنند.
3 در روزهای اول بازی توسط کودک مدام تأثیرات مختلف بازی بر روی خود را میسنجد و متوجه تغییرات است. حتی ممکن است به والدین خود بگوید دیگر این بازی را انجام نمیدهد. در این زمان مغز به صورت فعال تأثیرات بر بدن را کنترل کرده و به فرد هشدار میفرستد. اما به تدریج و با افزایش مدت زمان بازی وقتی که چندین ماه از انجام بازیهای خشن میگذرد تأثیرات بازیها بر مغز به صورت فعال پردازش نمیشود و دیگر هشدار در کار نیست؛ یعنی کودک ساعتها بازی میکند بدون اینکه بگوید بازی چه تأثیری بر روی او داشته و یا چه تغییراتی در بدنش به وجود آمده است. این نشانهی خوبی نیست زیرا علیرغم اینکه کودک چیزی گزارش نمیدهد اما بازی به تدریج تأثیر خود را میگذارد.
ترس در بازیها چه عوارضی را ایجاد میکند؟ آیا عوارض ترس میتواند به عارضهای مزمن در زندگی فرد تبدیل شود؟
هیجان ترس باعث ایجاد تغییراتی در بدن میشود که فرد را آمادهی پاسخ گریز و یا جنگ میکند. این یک واکنش طبیعی بدن در مقابله با ترس است. زمانی که فرد بازی با ترس زیاد انجام میدهد، مدام این پاسخ بدن (جنگ – گریز) فعال شده ولی چون به واقع پاسخی فیزیکی از سوی فرد اتفاق نمیافتد، تنها انرژی روانی بدن از بین میرود. به همین دلیل فرد ممکن است بعد از انجام این گونه بازیها احساس خستگی و یا حتی کوفتکی کند در حالی که کاری انجام نداده است.
این فعالیت فیزیکی نداشتن از یک سو و پاسخ بدن بر ترس از سوی دیگر ممکن است عوارضی مانند سر درد را نیز به دنبال داشته باشد. شاید انجام بازیهای ترسناک فرد را دچار مشکل شدید و یا مزمن نکند اما به طور قطع وی را مستعد به اختلالهای مختلف مینماید. در افرادی که بازیهای ترسناک را انجام میدهند، احتمال ابتلا به مشکلات حاد روانی و یا بیماریهای قلبی، 2 تا 3 برابر افراد عادی است.
استفادهی بیرویه از(slang)یا زبان بد در برخی بازیها چه تأثیراتی را میتواند بر افراد داشته باشد؟
یکی از شیوههای یادگیری در کودکان، یادگیری مشاهدهای است؛ یعنی فرد به وسیلهی مشاهدهی رفتار و یا گفتار دیگران یاد میگیرد که چگونه رفتار کند. هر چه فرد دارای اعتبار بیشتری نزد کودک باشد، احتمال تقلید کودک از وی بیشتر است. بنابراین زمانی که قهرمان اصلی بازی در گفتار خود کلمات نامناسب را به کار میبرد به کرات مشاهده شده که کودک همزمان آن کلمات را به کار میبرد، حتی در زمانهایی که کودک بازی را انجام نمیدهد، ممکن است مرتب کلمات یاد گرفته را به کار برد. این عبارات ممکن است در رابطهی فرد با خانواده، دوستان و همکلاسیها تأثیرات منفی بگذارد و حتی باعث طرد وی از سوی دوستانش شود.
اعتیاد به بازیها چیست؟ و چه اثراتی را در پی دارد؟
واژهی اعتیاد به وابستگی فرد به موضوع، مواد و یا شیای اشاره دارد که چنانچه فرد مدتی از آن دور بماند، یک سری تغییراتی در وی روی میدهد که تنها با حضور مجدد آن موضوع، مواد و یا شی، فرد آرام میشود. افرادی که به طور میانگین هفتهای 40 الی 50 ساعت بازیهای رایانهای انجام میدهند، جزو معتادان به بازیهای رایانهای شناخته میشوند.
مهمترین علایمی که در این افراد مشاهده میشود، عبارتاند از:
1 مشغولیت ذهنی زیاد با بازی: فرد مدام در رابطه با بازیها، شخصیتها و کارهایی که در بازی انجام میدهد، صحبت میکند. از دید دیگران چنین به نظر میرسد که فرد در دنیای بازیهایی که میکند، غرق شده است.
2 چنانچه برای مدت زمانی (مثلاً 1 الی 2 روز) فرد بازی نکند، نیاز شدیدی برای انجام بازی پیدا میکند، اگر نتواند بازی کند دچار عوارضی مانند بیقراری، پرخاشگری، کم تحملی و ; میشود. به محض انجام بازی این علایم برطرف میگردد.
3 به تدریج مدت زمان انجام بازی افزایش مییابد به نحوی که ممکن است فرد از عصر تا صبح روز بعد مدام به بازی بپردازد. این دقیقاً شبیه چیزی است که در مورد افراد معتاد به مواد مخدر میبینیم، فرد باید مدام مقدار مادهی مصرفی را افزایش دهد.
4 کنترل فرد بر زمان از بین میرود: به عنوان مثال ممکن است فرد بخواهد یک ساعت بازی کند اما وقتی به خودش بیاید ببیند چندین ساعت بازی کرده است.
5 غرق شدن در بازی: فرد به قدری درگیر بازی میشود که ممکن است غذا خوردن و مسائل دیگر را فراموش کند. به همین دلیل معمولاً در برخی افراد معتاد به بازیهای رایانهای، سوء تغذیه و مشکلات گوارشی و دفعی گزارش شده است.
6 نداشتن تحرک فیزیکی: به دلیل مشغولیت زیاد با بازیها، فرد تحرک فیزیکی کافی ندارد در نتیجه برخی از این افراد دچار اضافه وزن، ناراحتیهای مفصلی– عضلانی، کمر درد و ; میشوند.
7 دروغگویی در مورد استفاده از بازیهای رایانهای: این افراد معمولاً به دیگران و خانوادهی خود در مورد مدت زمان انجام بازی دروغ میگویند و یا حتی بسیاری از کارها و قرارهای خود را به دلیل انجام بازی بهم زده و برای افراد دلایل دروغی میآورند.
8 کاهش ارتباط با دیگران: به دلیل مدت زمان زیادی که صرف بازیها میشود، ارتباط این افراد با اعضای خانواده و دوستان به شدت کاهش یافته و رفته رفته فرد را منزوی میکند.
به تدریج مدت زمان انجام بازی افزایش مییابد به نحوی که ممکن است فرد از عصر تا صبح روز بعد مدام به بازی بپردازد. این دقیقاً شبیه چیزی است که در مورد افراد معتاد به مواد مخدر میبینیم، فرد باید مدام مقدار مادهی مصرفی را افزایش دهد.
آیا ابزارها یا روشهای تکنولوژیکی هستند که بتوانند تأثیرات بازیها را بر روی افراد مشخص نمایند؟
بله؛ ابتدا باید کسانی را که به بازیهای رایانهای میپردازند، دستهبندی کرد. دستهی اول شامل کسانی است که در هفته حدود 18 ساعت بازی میکنند اما دارای اعتیاد به بازیها نیستند. دستهی دوم کسانی هستند که به طور متوسط 50 ساعت در هفته بازی کرده و از آنها به عنوان افراد دارای اعتیاد به بازیها یاد میشود. در هر دو دسته انجام بازیها به ویژه بازیهای خشن میزان برانگیختگی فرد را افزایش میدهد و موجب تغییراتی در سطح بدن آنان میشود.
به طور معمول ضربان قلب، تعریق پوست، نرخ تنفس و تنش عضلانی در حین بازی افزایش مییابد و تنش عضلانی به شکل سردرد حتی تا ساعتها بعد از بازی نیز ادامه مییابد. ابزارهایی مانند روش بیوفیدبک میتواند این تغییرات بدنی را بسنجد. افزون بر این در سطح شناختی فرد نیز تغییراتی به وجود آمده و ممکن است باعث افزایش و یا کاهش توجه، تمرکز، حافظه، برنامهریزی و قضاوت فرد شود.
بازیهای استراتژیک و تیراندازی با خشونت کم، تأثیرات مثبت را به دنبال دارد اما بازیهای خشن میتواند باعت افت عملکرد شناختی فرد شود. معمولاً تأثیرات مختلف بازیها بر شناخت فرد را میتوان با استفاده از آزمونهای رایانهای دقیق مانند آزمون حافظه، توجه، برنامهریزی و ; بررسی کرد. اما در مورد کسانی که به صورت حرفهای بازی میکنند و معمولاً چنین تصور میشود که دارای اعتیاد به بازیها هستند. این تغییرات گستردهتر و پایدارتر هستند. این افراد ممکن است دچار علایمی مانند اضطراب و افسردگی شده و تحملشان نسبت به استرس کاهش یابد. این تأثیرات خود را به صورت تغییراتی که در کارکرد مغز به وجود میآید نشان میدهند.
برای بررسی تغییرات کارکرد مغز میتوان از دو روش نقشهی مغزی (QEEG) و نوروفیدبک استفاده کرد. نقشهی مغزی الکترودهایی دارد که وقتی روی پوست سر قرار میگیرند، سیگنالهای الکتریکی (ناشی از فعالیت الکتریکی مغز) را دریافت کرده و توسط سیمهای رابط به رایانه منتقل میکنند. در رایانه با انجام محاسبات ریاضی، این سیگنالها به صورت امواج مغزی دستهبندی شده و شدت و مکان تولید آنها مشخص میشود. میتوان گفت که امواج مغزی زبان مغز هستند و مغز از راه آنها نحوهی کارکرد خود را بیان میکند. اما چون ما زبان مغز را نمیدانیم، نیازمند به یک مترجم هستیم. نقشهی مغزی یا QEEG مترجم ما برای امواج مغزی است.
پس از اندازهگیری امواج، به آنها رنگ خاصی برحسب شدتشان اختصاص داده میشود. امواج مغزی و نقش هر کدام در شکل زیر آمده است.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/3/1 2:40 صبح
مقاله مؤلفه های نوآوری و شکوفایی در آیات و روایات ؛ نو اندیشی جوهره تفکر دینی تحت فایل ورد (word) دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله مؤلفه های نوآوری و شکوفایی در آیات و روایات ؛ نو اندیشی جوهره تفکر دینی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله مؤلفه های نوآوری و شکوفایی در آیات و روایات ؛ نو اندیشی جوهره تفکر دینی تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله مؤلفه های نوآوری و شکوفایی در آیات و روایات ؛ نو اندیشی جوهره تفکر دینی تحت فایل ورد (word) :
مؤلفه های نوآوری و شکوفایی در آیات و روایات ؛ نو اندیشی جوهره تفکر دینی
مؤلفه نوآوری و شکوفایی در آیات و روایات ؛ نو اندیشی جوهره تفکر دینی خبرگزاری فارس: شکوفایی نیز نوعی خلاقیت است. نوآوری همچون «دانش» و شکوفایی همچون «فناوری» است؛ یعنی شکوفایی، کاربرد نوآوری و به صحنه زندگی کشاندن آن است نوآوری به معنی ابتکار، ابداع و در مواردی نیز به معنی بدعت گذاری است. نوآوری ریشه در ادراک دارد و در اثر دیدن اشیا و پدیده ها از زاویه های نو و گاهی نیز محصول خلاقیت در انسان است؛ و از این رو پیوند عمیق و ارتباط وثیقی با خلاقیت دارد. نواندیشی وصفی برای فرد یا جامعه ای است که دارای اندیشه های نوین است .شکوفایی نیز از شکفتن، بازشدن غنچه، پدیدار شدن و آشکار شدن است. شکوفایی نیز نوعی خلاقیت است. نوآوری همچون «دانش» و شکوفایی همچون «فناوری» است؛ یعنی شکوفایی، کاربرد نوآوری و به صحنه زندگی کشاندن آن است.
صرف نظر از تعاریف اصطلاحی که برای این دو واژه در علوم مختلف بویژه مدیریت وجود دارد، در آیات قرآن و روایات اهل بیت(ع) نسبت به این مفهوم، خصوصیات و ویژگیها، ریشه ها و عوامل، آثار و نتایج، ضرورتها و الزامها و مصادیق و نمونه های آن، تصریحات و اشارات فراوانی وجود دارد.
در این مقاله، به نمونه هایی از موارد فوق پرداخته ایم. بدیهی است، شرح و تفصیل هر یک، به مقالات متعدد دیگری نیاز دارد و در اینجا فقط به اصل مطلب اشاره می شود
. الف: بعضی از اسماء و صفات الهی دربردارنده مفهوم نوآوری بوده و شکوفا نمودن را می رساند. از جمله الخالق: ا; خالق کل شیئ (زمر 49) الباری: هو البارئ المصور له الاسماءالحسنی (حشر /24)
بارئ همان خالق است که با نوآوری و بدون مواد قبلی چیزی را آفریده است
.
البدیع: بدیع السموات و الارض (بقره /117 و انعام / 110) بدیع به معنی مبدع و ابداع کننده است و خداوند که موجودات را نو و بدون سابقه و پیشینه قبلی و بدون نقشه و مثال آفریده، بدیع است .
همچنین، اسماء دیگر پروردگار عالم همچون مصور، فاطر، مبدی، کاشف، باسط، منشئ، قابض، باعث، معلن، مبین، مبین، و اسع، موسع، مفصل، فتاح، فالق، فارق، فارج و فاتح همگی متضمن معنا و مفهوم نوآوری، ایجاد و شکوفایی، پدید آورندگی، گشایش دهندگی، کار گشایی، برطرف کنندگی، باز کنندگی،
پیونددهندگی، آشکارکنندگی، نخستین آفرینی، نوآفرینی و امثال آن است که در آیات و روایات آورده شده است.
البته، جامع ترین نام که در بردارنده همه مضامین فوق است همان رب در رب العالمین است که همه هستی را و کل هستی و اجزای آن را از عدم و با ابداع آفریده و پرورش داده و شکوفا نموده است
. از آیه 29 سوره الرحمن(یسئله من فی السموات و الارض کل یوم هو فی شأن) استفاده می شود که خداوند پیوسته ما را به تفکر در آفرینش و نوآوری مستمر الهی رهنمون می سازد
ب)- پیامبر(ص) و امت او در قرآن پدیده ای نو و دارای ویژگی نوشوندگی، زایندگی، بالندگی، فزایندگی و گستردگی و مانند آن هستند. اصولاً ظهور ادیان الهی به منظور شکوفایی و نوآوری در هدایت انسانها بوده است
بر اساس «و مثلهم فی الانجیِل کزرع» مثل پیروان صادق و مخلص پیامبراکرم(ص)، در کتاب آسمانی مسیحیان؛ مسلمانان برای دستیابی به نوآوری باید دارای ویژگیهای پنجگانه زیر باشند
1 تنها و محدود نباشند، بلکه جوانه زننده و زاینده است؛ به عبارت دیگر، عقیم و نازا نیست؛ بلکه همواره در حال تولید و تکثیر است
2 در راه «تقویت» دین تلاش کند و موانع رشد را از سر راهش بردارد.
3 در سایه این حمایت و تقویت «استحکام» می یابند.
4 به «استقلال» دست می یابد.
5 «یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار» رشد و نمو و تولید و تکثیر این مزرعه با برکت، به قدری زیاد و چشمگیر است که زراعت کاران و کشاورزان را در حیرت و شگفتی فرو می برد، به گونه ای که آنها از تعجب انگشت بر دهان می گذارند، زیرا برخی از این درختان و گیاهان در مدت کوتاهی سراسر باغ را می پوشاند ولی در مقابل، کافران در خشم فرو می روند. خلاصه این که،
طبق این آیه شریفه، برخی از اصحاب پیامبر به مزرعه ای زاینده و بالنده تشبیه شده اند و به خاطر ایمان و عمل صالح شان، بشارت «مغفرت» و «اجر عظیم» داده شده اند. (مکارم شیرازی، مثالهای زیبای قرآنی ص 218) همچنین، شأن نزول آیات فوق یعنی داستان صلح حدیبیه و نوآوری پیامبر(ص) در برخورد با مشرکان و حرکت جهل و بدون سلاح و با لباس احرام به سمت مکه و در هم شکستن همه تصورات مشرکان مصداق بارزی از نوآوری است که آثار بسیار فراوان از خود داشته و این همان فتح المبین مذکور در آغاز سوره فتح
است.
سنت پروردگار در این است که بدون پویایی و تغییر و نوآوری به دست انسانها، سرنوشت دنیا و آخرت آنها دگرگون نخواهد شد. و این انسانها هستند که با ایجاد تغییر در درون جان خود و در جامعه و پیرامون خود، امداد و عنایتهای الهی را برای خود جلب می نمایند.
ج)- چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید، می گویند نه بلکه از چیزی که پدران خود را بر آن یافته ایم پیروی می کنیم، آیا هر چند پدرانشان چیزی را درک نمی کرده و به راه صواب نمی رفته اند، باز هم درخور پیروی هستند.
از نظر قرآن نواندیشی و نوآوری در اندیشه برای اصلاح گذشته یک اصل مسلم و ضروری است زیرا قرآن تقلید از باورهای باطل و کهنه پدران را بسیار نکوهش کرده و به خردورزی و راهیابی دعوت می کند. قرآن انسانها را به نو اندیشی در را فراروی انسانها بگشاید و آنها را به هدایت برساند. به همین دلیل، دعوت به فکر، علم، عقل، تدبر، حکمت، نور و امثال آن در آیات زیادی مورد تأکید قرار گرفته است و انسانهای هدایت یافته را مردگانی که زنده شده اند دانسته و برای آنان نور هدایتگر قرار داده است.
(یخرجهم من الظلمات الی النور انعام/122)؛ ماندن در ظلمات و جهل و نداشتن نواندیشی و پویایی در عرصه فکر و اندیشه، باعث محرومیت از هدایت و نکوهش پروردگار است. (و چون به آنان گفته شود به سوی آنچه خدا نازل کرده و به سو ی پیامبرش بیایید، می گویند آنچه پدران خود را بر آن یافته ایم، ما را بس است. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی دانستند و هدایت نیافته بودند؟ مائده / 104)
بنابراین، نواندیشی و پویایی فکری جوهره تفکر دینی است و ایستایی تأثیر نپذیرفتن از شرایط حق، کفر است
.
(در حقیقت، کسانی را که کفر ورزیده اند چه بیمشان بدهی و چه بیمشان ندهی برایشان یکسان است و ایمان نخواهند آورد). اگر کسی هشدار پیامبران را که رساترین و مؤثرترین هشدارهاست، نشنود به دلیل این است که حس بویایی در آنها نیست د)- قرآن به دانش، پژوهش، تو لید علم و فهم عمیق و استنباط.
، ارزش فوق العاده داده و جامعه مؤمنین را مکلف نموده است تا پیوسته نیاز علمی و فکری خود را با تفقه در دین تحصیل نمایندشایسته نیست مؤمنان همگی کوچ کنند، پس چرا از هر فرقه ای از آنان دسته ای کوچ نمی کنند تا دسته ای بمانند و در دین آگاهی پیدا کنند. (تو به/ 122) دعوت به فهم عمیق و ژرف از دین در اسلام مورد تأکید است و آنان که نمی دانند باید از آنان که می دانند بپرسند و سؤال کردن یک ارزش است: فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون در سوره نساء آیه 83 در صورت عدم توان بر حل مسأله، دستور داده مسائل خود را نزد کسانی ببرید که از توانایی استنباط (پویایی و توانایی فکری و علمی) برخوردارند.
همچنین، دعوت به فکر، نقد، اندیشه و خرد ورزی در قرآن، دعوت به نوآوری و پویایی فکری و شکوفایی ذهنی و علمی و کشف و فهم و ادراک مجهولات و معلوم نمودن نادانسته هاست.
و)- در قرآن مصادیق متعددی از نوآوری را برای شناساندن و آموزش دادن آن به مسلمانان ذکر نموده است
در پرتو همین آموزه های قرآنی بود که پیامبر(ص) و ائمه(ع) و مسلمانان در موارد متعدد با ابتکار عمل و خلاقیت خود، به نوآوریهای بزرگی اقدام نموده و تمدن بزرگ اسلامی را شکل دادند. از جمله، حفر خندق در جنگ احزاب، تشکیل شورای مشورتی در جنگ احد و بسیاری از احکامی که توسط معصومین(ع)
بیان شده، نوآوریهای اثر بخش و کارآمدی بود که باعث رونق و توسعه اسلام گردید. همچنانکه اصل انقلاب اسلامی توسط پیامبر(ص) در فضای سنگین آورده، در جهت شکوفایی استعدادها و تو سعه مادی و معنوی زندگی انسانها بوده است.
انقلاب اسلامی مردم ایران نیز برگرفته از همین الگو و نوآوری در یک نظام مردم سالار دینی و در نظم موجود حاکم برجهان امروز، هم در کلیات و هم در جزئیات خود، هم در راهبردها و هم در تاکتیک ها و در همه شوون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود بوده است. آثار این نوآوریها را در عرصه
های گوناگون بخصوص دفاع مقدس شاهد بوده و هستیم و توفیقات نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در برابر توطئه های سنگین دشمنان، در پرتو خود باوری و نوآوریهای برگرفته از آموزه های دینی و قرآنی بوده است روشن است، که نوآوری در آموزه های اسلامی هم برای فرد و هم برای جامعه
معنادار بوده و در جهت مثبت و برای بهبود وضعیت موجود است و هرگز به معنی نادیده گرفتن اصول و مبانی و ترک سنتها و خروج از چارچوب شریعت و احکام الهی نیست؛ بلکه همان تو سعه خردورزی و پویایی فکری و اجتماعی و کسب علم و بینش نو و میدان دادن به روح جستجوگری و کشف و راسخ شدن
درعلم باشد.مشابه آنچه در آیات قرآن مشاهده شد، در روایات و البته با تفصیل و تبیین به مراتب افزون تر در مورد نوآوری، خلاقیت و شکوفایی، عوامل مؤث ر بر آن، شاخصها، الزامها و بایدها و نبایدهای آن، مطالب فراوانی آمده است. در این بخش از مقاله تنها به ذکر نمونه هایی از روایات که به اصل موضوع مرتبط می شود اشاره شده و توجه به این نکته را ضروری دانسته که بحث جامع از این موضوع در روایات، زمان و محل دیگری را می طلبد: مبر(ص): همه خو بیها را با عقل می توان به دست آورد (البحار/ج/43پیا
. پیامبر(ص): انسان با عقلش انسان است (الحیاه ج/43 . علی(ع): فکر آینه ای بدون زنگار است (الحیاه ج/48) علی(ع): کسی که چشم اندیشه اش را بیدار بدارد، به نهایت و آخر مطلوبش خواهد رسید
علی(ع): ای کمیل، هیچ حرکتی نیست مگر آنکه تو در آن محتاج شناخت هستی. امام صادق(ع): کسی که در آموخته های خویش بیشتر اندیشه کند، علم خود را استوارتر کرده و نکته هایی را در می یابد که دست نایافتنی است. امام علی(ع): اهل بینش کسی است که بشنود و بیندیشد و ببیند و با بینش در آن
درنگ و از رخدادها پند گیرد و بهره مند شود و خود را از پرتگاه هانگاه دارد. پیامبر(ص): اگر دو روز کسی برابر باشد ملعون است، اگر فردای کسی بهتر از امروزش باشد مقبول است. اگر کسی در پی تدارک کاستی در عمل خود نباشد، کاستی در عقلش خواهد بود و اگر کسی در عمل و عقل کاستی داشته باشد عدمش از وجودش بهتر است.
اصلاح الگوی مصرف
گفتگو با دکتر مجتبی رجب بیگی: تا چند دهه قبل، محیط طبیعی به عنوان متغیری مهم در سیستمهای تولیدی مطرح نبود اما به تدریج آسیب های محیطی، دستاوردهای تمدن بشری را دچار مخاطره ساخت و ضایعات و پسابهای تولیدی موجب آلودگی محیط زیست شد. آثار مخرب بجا مانده از استفاده های بی رویه از اکوسیستم ها و آسیب به منابع طبیعی به ویژه منابع تجدید ناپذیر موجب بروز نگرانیهای زیاد گردید و انسان را بر آن داشت تا راهی برای پیشگیری از این پیامدهای ناگوار بیابد. بحث الگوی
توسعه پایدار به طور جدی از اواخر دهه 1980 مطرح گردید بیوگرافی اجمالی: آقای دکتر مجتبی رجب
بیگی رییس و استادیار موسسه آموزش عالی علمی کاربردی وزارت جهاد کشاورزی است که در رشته مدیریت دولتی در سال 1382 از دانشگاه علامه طباطبایی مدرک خود را اخذ نمود. وی دارای تالیفات متعدد به ویژه در زمینه مدیریت تغییر به صورت کتاب و مقاله می باشد در این مصاحبه ابتدا مبانی نظری اصلاح الگوی مصرف یعنی بهبود مستمر،کاهش هزینههای تولید، مهندسی ارزش و بهرهوری مورد بررسی قرار گرفته و سپس به موضوع اصلاح الگوی مصرف در بخش کشاورزی پرداخته می شود
اندیشی: مبانی نظری اصلاح الگوی مصرف چیست؟ آیا در ادبیات علمی بویژه علم مدیریت در این زمینه نظریه پردازی خاصی وجود دارد؟ در ادبیات علوم مدیریت مفاهیم گوناگونی در این راستا وجود دارد که هر کدام در جای خود قابل بحث و بررسی می مفاهیم می در اصل این رویکردهای اصلاح الگوی مصرف مورد استفاده قرار گیرند و با توجه به این عناصر علمی در خواهیم یافت که اصلاح الگوی مصرف به معنای مصرف نکردن و حتی لزوماً به مفهوم کم مصرف کردن نیست؛ بلکه بکارگیری و استفاده از منابع و کالاها، به اندازه لازم و به جا، به صورت بهینه و با بیشترین بازدهی مد نظر خواهد بود . ازاین رو در ادبیات علوم مدیریتی به وی ژه در بحث مدیریت تحول در این باره به رویکرد های گوناگونی بر میخوریم.
مرکزهماندیشی: ممکن است به صورت تفصیلی در باره این رویکردها کمی شرح دهید؟
الف) رویکرد بهبود دائمی و مستمر: Continuous Improvement
دراین رویکرد دراین زمینه شود.
رویکرد کاهش هزینه: Cost Cutting
در این رویکرد هزینه ها روشهای دستیابی به قیمت تمام شده بسیار اهمیت دارد، اینکه قیمتهزینه تمام شده انجام دهیم Cost based pricing یا اینکه هزینهها را طوری تنظیم کنیم تا به قیمت مورد نظر برسیم price based Costing اهمیت دارد. به عنوان مثال در صنعت مرغداری تلاش شود هزینه
ها به گونهای تنظیم شود که در نهایت هزینههای مرغ تولیدی به ازای هر کیلو 1500 تومان برآورد گردد؛ باید فرآیند تولید آنچنان تن ظیم شود تا به مبلغ 1500 تومان دست یافت. این استراتژی در نهایت منجر به افزایش تولید و کاهش هزینه ها می گردد و حضور در بازارهای رقابتی جهانی را فراهم خواهد آورد. در بحث رقابت جهانی به عنوان مثال می توان به تولید فولاد اشاره کرد. در اینجا
در بحث پتروشیمی هم به همین طریق هزینه قیمت های جهانی تنظیم نماییم بدین وسیله قادر خواهیم بود تا در بازارهای جهانی و در عرصه رقابت حضور داشته باشیم.
ج) رویکرد مهندسی ارزش: Value engineering
هر سال بخش بزرگی از اعتبارات و منابع مالی کشورصرف سرمایه گذاری در پروژه های بزرگ عمرانی و صنعتی می شود. در حالی که به طور متوسط این پروژه ها چه در بخش ملی و چه در بخش های استانی و منطقه ای با بیش از 50 % تاخیر در پیشرفت کار مواجه هستند. تاخیر در پیشرفت کار، علاوه بر آنکه
موجب طولانی شدن زمان اجرا و صرف هزینه های قابل ملاحظه برای راه اندازی مجدد یا تکمیل آنها می شود به تحمیل هزینه فرصت های از دست رفته بر بخش های اقتصادی، بهره برداری و نیز توجیه ناپذیری طرح ها در مراحل بعد منجر می گردد. به عبارت دیگر گذشت زمان و تحولات فن آوری و تغییر شرایط محیطی و اجتماعی، ممکن است طرح هایی را که در یک مقطع زمانی دارای توجیه فنی و اقتصادی بوده اند، در شرایط جدید توجیه ناپذیر سازد. از سوی دیگر، عدم به کاری گیری توان علمی و تجربی کافی در مراحل اولیه بررسی و طراحی نیز موجب تحمیل هزینه های سنگین بر پروژه ها می شود و در نتیجه تکمیل پروژه ها را با مشکلات جدی مواجه می سازد.
در دهه های اخیر، کشورهای صنعتی و در حال توسعه و حتی کشورهای همسایه ایران، ضرورت استفاده از روش ها و تکنیک های کارآمد را به منظور صرفه جویی در هزینه ها، درک کرده اند و با جدیت به دنبال کاهش هزینه های غیر ضروری بوده اند. هزینه هایی که هیچ تاثیری در کارکرد، کیفیت، زیبایی،
قابلیت اطمینان و سایر ویژگی های مهم پروژه ها نداشته و در عین حال، در بررسی های اولیه و طراحی ها نامشهود هستند و یا نادیده گرفته می شوند. این گونه هزینه ها، اغلب درصد عمد ه ای از هزینه ها را به خود اختصاص می دهند.
توسعه اولیه مفهوم مهندسی ارزش، در سال 1947 میلادی در یک شرکت تولید داد؛ با پایان جنگ جهانی دوم، کمبود مصالح (به ویژه انواع فولاد، آلومینیوم، نیکل، مس، و سایر فلزات)، خود را نمایان ساخت که این امر، مانعی بر تولید بسیاری از محصولات شرکت مذکور گردید؛ از این رو لازم بود طراحی
محصولات کارخانه، به گونه ای اصلاح شود که با مصالح جدید و جایگزین مواد قبلی، قابل تولید باشد. در واقع کارکردهای قبلی مورد انتظار از محصولات حفظ شوند و در عین حال، مصالح جدید بتوانند همان کارکردها را ارایه دهند. یک مثال موفق در این زمینه جایگزین کردن فولاد ضد زنگ با فیبر فشرده در
ساخت پروانه پمپ بود. این مواد، می توانست همچون فولاد ضد زنگ در زیر آب، بدون اشکال عمل کند (حتی دوام بهتری داشتند) و با یک سوم قیمت فولاد، قابل تهیه بود. این امر ضمن حفظ و ارتقای کیفیت، تاثیر چشمگیری درکاهش هزینه ها داشت؛ که تا قبل از آن در حوزه های هزینه ای و تدارکاتی، مورد توجهقرار نمی گرفت.
نتایج بررسی دیگری روی 500 نمونه مطالعه مهندسی ارزش، حدود 5 تا 35 درصد کاهش هزینه اولیه را نشان می دهد که بسته به تاکید و توجه به هزینه های پس از ساخت، صرفه جویی سالانه از 5 تا 20 درصد را در پی داشته است. یکی از دفاتر مدیریت بودجه شهری اروپایی توانست به ازای یک واحد پولی سرمایه گذاری روی مهندسی ارزش 100 واحد پولی بازگشت سرمایه گذاری کسب نماید.
یکی از جنبه های مهندسی ارزش، قابلیت پاسخگویی زمان بندی شده، خلاقانه و انعطاف پذیر آن است. مهندسی ارزش در مشخص کردن زمینه های صرفه جویی تقریبا بدون محدودیت عمل می کند. مهندسی ارزش با ایجاد شرایط زیر زمینه های رقابت سازمان ها را در عرصه ها ی ملی وبین المللی فراهم می
سازد:
1- بهبود کیفیت،
2- کاهش هزینه های تولید و افزایش سود،
3- دستیابی به سهم بیشتر بازار
4- صرف جویی زمان در اجرای پروژه ها
5- استفاده موثر و بهینه از منابع
د) بهرهوری Productivity))
وری یعنی تحقق اهداف سازمانی (واحدهای مولد) و تولید حداکثر کالاها و خدمات با صرف حداقل منابع انسانی و مادی. در واقع تولید با صرف حداقل هزینه و جلوگیری از ضایعات و کاربرد تکنولوژی های پیشرفته با به کارگیریاشتغال و بالارفتن سطح زندگی همه آحاد ملت، منجر شود. به عنوان مثال در یک
هکتار زمین زراعی چگونه تولید گندم را با فرض ثابت نگاه داشتن سایر نهاده ها مانند آب، کود و نیروی انسانی بتوانیم تولید را 3 تا 4 برابر افزایش دهیم.
فواید عمومی بهرهوری عبارت اند از:
صرفه جویی در هزینه ها – افزایش کیفیت (مرغوبیت و مطلوبیت) کالاها و خدمات – ثبات قیمتها و یا حتی کاهش آن – افزایش سطح رفاه عمومی جامعه – افزایش درآمد و سود – رضایت عمومی افراد- رونق اقتصادی – افزایش تولید و ارائه خدمات – ثبات اقتصادی در بازار جهانی – ایجاد اشتغال – توسعه صنعتیدر تشریح واژه بهره وری مفاهیم بسیاری وجود دارد اما در بیان این مفهوم باید نکات زیر مد نظر قرار گیرد:
1- افزایش تولید ضرورتا به معنای بهبود بهرهوری نیست.
2- بهبود کارآیی، ارتقاء بهرهوری را تضمین نمی کند.
3- افزایش درآمد حاصل از فروش الزاما بهبود بهرهوری را تضمین نخواهد کرد.
4- بهرهوری فقط مختص یک بخش به عنوان مثال صنعت نیست
5- افزایش بهرهوری نباید به بهای تنزل کیفیت منجر شود.
مرکزهماندیشی: باتوجه به اهمیت بهرهوری دراصلاح الگوی مصرف ممکن است درباره جنبههای مختلف بهرهوری توضیح دهید؟
بهرهوری دارای سطوحی به شرح زیر است:
بهرهوری فردی:
فرد در مسیر پیشرفت زندگی خود می باشد. از دید منافع سازمانی ارتقاء بهر وری در افراد، بهبود بهرهوری سازمان را به دنبال خواهد داشت. آموزش، یادگیری و رشد نیروی انسانی در سازمان و مشارکت افراد در اداره سازمان بهره وری در خانه وری در خانه موجب پایین آمدن ضایعات، از بین رفتن اسراف و کیفیت زندگی بهتر در استفاده از مواهب زندگی می شود.
بهره وری در سازمان
بهبود وری در سازمان نتیجه استفاده بهینه و موثر و کارآمد از منابع، تقلیل، ضایعات، کاهش قیمت تمام شده، بهبود کیفیت، ارتقاء رضایت مشتریان، دلپذیری در محیط کار و افزایش انگیزه و علاقه کارکنان به کار بهتر بوده که نهایتا رشد و توسعه سازمان را به دنبال خواهد داشت. به این گونه سازمانها، اصطلاحا
سازمانهای یادگیرنده گویند.
وری در سطح ملی بهره افزایش بهره وری تنها راه توسعه اقتصادی کشورها می باشد که موجب ارتقاء
سطح رفاه زندگی یک ملت می گردد. تحولات معجزه آسای رشد و توسعه اقتصادی در کوتاه مدت در برخی از کشورها منجمله ژاپن، آلمان، چین و تعدادی از کشورهای شرق آسیا نتیجه افزایش بهره
وری و استفاده بهینه، کارا و اثر بخش آنها از منابع فیزیکی و انسانی کشورهایشان بوده است. بهرهوری سبز: تا چند دهه قبل، محیط طبیعی به عنوان متغیری مهم در سیستمهای تولیدی مطرح نبود اما به تدریج آسیب های محیطی، دستاوردهای تمدن بشری را دچار مخاطره ساخت و ضایعات و پسابهای تولیدی موجب آلودگی محیط زیست شد. آثار مخرب بجا مانده از استفاده های بی رویه از اکوسیستم ها و آسیب به منابع طبیعی به ویژه منابع تجدید ناپذیر موجب بروز نگرانیهای زیاد گردید و انسان را بر آن داشت تا راهی برای پیشگیری از این پیامدهای ناگوار بیابد. بحث الگوی توسعه پایدار به طور جدی از اواخر دهه 1980 مطرح گردید؛ مرکز فعالیت های «برنامه های صنعت و محیط زیست سازمان ملل» در سال 1989 از عبارت تولید پاکیزه تر برای نشان دادن برداشت کلی و فراگیر «تولید و محیط زیست» استفاده کرد.
وری سبز به بهره وری سبز نتیجه برنامه «تولید پاکیزه تر» در دستور کار بهره بخشهای تولیدی قرار گرفته است. عنوان یک هدف دارای آثار گوناگون در توسعه پایدار است. به طوری که مفاهیم محیط زیست را با احیاء و حفظ منابع طبیعی در امور فنی، اقتصادی و استراتژیک بهره وری، پیوند می دهد. تلفیق بهرهوری با حفظ محیط زیست منجر به مفهوم فراگیر بودن بهرهوری سبز می گردد.
با توصیف بهره وری در سطح وری و سطوح آن میتوان دریافت که نهادینه شدنفرهنگ بهره وری در سطح جامعه و سازمان چقدر می تواند در اصلاح الگوی مصرف موثر باشد
و) تحقیق در عملیات: Operational research
پژوهش در عملیات عبارتست از کاربرد روشهای علمی در مسائل پیچیده پدید آمده برای هدایت و مدیریت سیستم های بزرگ شامل انسان، ماشین، مواد و پول در صنعت، تجارت، دولت و دفاع. روی کرد متمایز پژوهش در عملیات، توسعه مدلی عملی از سیستم به همراه اندازه گیری عواملی مانند شانس و خطر برای پیشگویی و مقایسه پیامدهای تصمیمات، استراتژیها یا کنترلهای جانشین می باشد. هدف، کمک به مدیریت در تعیین سیاست ها و اقدامات به صورت عملی است هر عملیات نیازمند منابع است. این منابع می توانند مواد خام، نیروی انسانی، ماشین آلات و تجهیزات جانبی، اطلاعات، بودجه، فضا و زمان باشد. مجموع عملیاتی که دریک سیستم موجود هستند به چه میزان از منابع می توانند استفاده نمایند. تا اهداف سیستم با حداقل هزینه ها یا با حداکثر کارآیی تامین شود؟ تخصیص و تسهیم منابع (که میزان آنها محدود است) بین عملیات و عناصر آنها یکی از فعالیتهای پژوهش در عملیات است.
به عنوان مثال تابع هدف در بخش زراعت می تواند به این شرح باشد: تعیین الگوی بهینه کشت محصولات زراعی با دو رویکرد یک هدفه و چند هدفه و با دو ساختار قطعی و فازی. یکی از روش های تحقیق در عملیات برنامه ریزی خطی است؛ در ریاضیات، مسائل برنامه ریزی خطی شامل بهینه سازی، تابع هدفی خطی است که بایستی یکسری محدودیت در فرم های تساوی های خطی و نامساوی برقرار شوند. به طورخیلی غیر رسمی برنامه ریزی خطی استفاده از مدل ریاضی خطی برای بدست آوردن بهترین خروجی (به طور مثال حداکثر سود، حداقل کار ) با توجه به شرط های داده شده ( برای مثال فقط 30 ساعت کار در هفته، کار غیر قانونی انجام ندادن و غیره ) است.
برنامه ریزی خطی می تواند در زمینه های مختلف مطالعه و مورد استفاده قرار گیرد. برنامه ریزی خطی به طور عمده در موقعیتی های تجاری و اقتصادی مورد استفاده قرار می گیرد اما برای بعضی از مسائل مهندسی نیز می تواند به کار گرفته شود. برخی از صنایعی که برنامه ریزی خطی را مورد استفاده قرار
می دهند عبارتند از حمل و نقل، انرژی، مخابرات و کارخانه ها و. . . .
همچنین در مدل کردن مسائلی از قبیل برنامه ریزی، مسیر یابی، زمانبندی،
تخصیص و طراحی مفید است. یک ارزیابی انجام شده از 500 شرکت بزرگ دنیا، نشان داد که 85% درصد آنها از برنامه ریزی خطی استفاده نموده اند در بسیاری شرکت ها و موسسات دولتی با به کارگیری موفقیت آمیز برنامه ریزی خطی، میلیون ها دلار صرفه جویی کرده اند
مرکز هماندیشی: با توجه به مبانی نظری شرح داده شده از چه رویکردهایی می توان در بخش کشاورزی در جهت اصلاح الگوی مصرف استفاده کرد؟
در ابتدا یادآوری میکنم که در بحث اصلاح الگوی مصرف در بخش کشاورزی تمامی مبانی نظری و رویکردهای علمی بیان شده نقش بسزایی خواهند داشت، و برنامه ریزی گسترده ای در ابعاد مختلف از جمله: تولیدات زراعی، باغی، دامی استفاده از مراتع – جنگل – تولیدات چوب – بحث آبزیان و. . . . میتوان طراحی و اجرا نمود
از طرف دیگر از آنجایی که امنیت غذایی ارتباط مستقیم با بخش کشاورزی دارد و این بخش یکی از متولیان اصلی تامین این امنیت می باشد و ملت نیازمند به غذا می تواند بشدت در معرض آسیبهای جدی قرار گیرد، بحث خودکفایی در محصولات استراتژیک کشاورزی در دستور کار نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت؛ لذا ضرورت اصلاح الگوی مصرف در این مقوله به شدت مورد تاکید است. در جهان امروز برای حضور در بازارهای رقابتی جهانی نیاز است
مثال، ضایعات بالا در چرخه تولید که از محل تولید تا حمل و نقل فراوری ادامه دارد و همچنین استفاده غیر معمول از بذر و سم و کودهای شیمیایی باید اصلاح شود. فرسایش بالای خاک به علت سیلاب، عدم توجه به برنامه های ترمیمی خاک مثل آیش، جایگزینی نامناسب کشت و; از معضلاتی است که رفع آن نیازمند برنامه ریزی مناسب برای استفاده بهینه از منابع کشور است
استفاده از آب از طریق مهار آبهای سطحی بوسیله آبخیزداری و آبخوان داری و همچنین مصرف بهینه آن در بخش تولید و کشاوری از میزان هدر رفت آب جلوگیری خواهد کرد. بکارگیری مکانیزاسیون می تواند راندمان تولید را افزایش داده و بهره وری را بالا ببرد؛ به عنوان مثال راندمان تولید در نهادههای تولید چندنمونه های کشاورزی به علت استفاده مناسب از خاک و آب و برابر راندمان معمول این بخش است. مثالی دیگر: 92 درصد آب استحصال کشور صرف تولید محصولات کشاورزی میشود. نحوه مطلوب استفاده از آب برای کشوری که از نظر اقلیمی بطور طبیعی با خشکی روبرو است حائز اهمیت میباشد، تغییر نگرش در روش های آبیاری باید به عنوان یک اصل فرهنگی مد نظر قرار گیرد. بطور مثال، در تولید محصولات زراعی لازم است از روش های آبیاری مدرن مثل آبیاری قطره ای استفاده گردد. جالب است بدانید که هفته ای یک قطره آب برای یک نهال صیفی جات می تواند کافی باشد؛ در صورتی که این نهال در زیر پوشش نایلونی قرار گیرد، این فرایند ضمن جلوگیری از مصرف بی رویه آب،
باعث جلوگیری از رشد علف های هرز خواهد شد که مبارزه با این پدیده در جای خود نیاز به صرف هزینه و نیروی انسانی بسیار دارد.
مرکز هماندیشی: نقش و تاثیر آموزش بویژه آموزش های علمی کاربری در اصلاح الگوی مصرف در بخش کشاورزی چیست؟
توجه به اصلاح الگوی مصرف با رویکرد آموزشی ضمن نیاز به پیاده سازی و ویژگی های متمایز بخش کشاورزی با سایر های دیگر را ضروری نیازها و ویژگی هایی که آموزش در آن نقش بسزایی ایفا می کند. با توجه به اهمیت وضوع به برخی از این ضرورتها به اجمال اشاره می شود:
– انتقال دانش کار به تولید کنندگان بخش کشاورزی
قسمت اعظم فعالیت در بخش کشاورزی توسط تولید کنندگان خصوصی انجام می شود؛ بنابراین به منظور افزایش میزان تولید بایستی مهارت های لازم از طریق آموزش های علمی کاربردی به تولید کنندگان ارایه گردد؛ که متولی اصلی این موزش ها می تواند وزارت جهاد کشاورزی باشد.
– جایگزینی روش های مدرن به جای سنتی
به طور کلی محصولات زراعی، باغی و دامی اکثرا توسط کشاورزانی با یانگین عرصه ی 5/2هکتاری و بکارگیری روش های ابتدایی درتولیدو دامداریهای سنتی عرضه می شود. با ارایه آموزش های علمی کاربردی روش های جدید جایگزین روش های سنتی گردیده و در نتیجه افزایش تولید در واحد سطح
را به همراه دارد؛ که در نهایت تامین امنیت غذایی و توسعه پایدار کشور را به ارمغان خواهد آورد.
– میزان تحصیلات شاغلین بخش کشاورزی نیروی انسانی شاغل در بخش کشاورزی را عمده افرادی که فاقد تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی هستند تشکیل می دهد و آنها از تجربیات ارزشمندی که
حاصل سال ها تلاش آنها است برخوردارند و اگر این تجربیات با دانش فنی و مهارت های علمی و عملی آمیخته شود بدون شک تحولی شگرف را در عرصه ی کشاورزی به همراه خواهد داشت. ارایه آموزش های پودمانی علمی کاربردی می تواند در این تحول نقش مهمی ایفا کند.
– میزان سن شاغلین بخش کشاورزی
نیروی انسانی شاغل در بخش کشاورزی را عمده افرادی با سن بالای 50 سال تشکیل می دهد. جوان سازی این بخش یکی از اهداف مهم آموزش در وزارت جهاد کشاورزی است که از طریق آموزش های علمی کاربردی امکان پذیر است. مرکزهماندیشی: تا چه اندازه می توان این آموزشها را به بخش خصوصی واگذار کرد؟
در اختیار قرار دادن عرصه های آموزشی مانند مزارع، باغات، دامداری ها، آزمایشگاه ها، پایلوت ها و کارگاه های مجهز و همچنین تجهیزات صرفا آموزشی مانند کمباین، تراکتور، انواع ماشین آلات کشاورزی نیاز به صرف هزینه بسیار هنگفتی دارد که کمتر بخش خصوصی حاضر به سرمایه گذاری در این عرصه می شود و از آنجایی که در این سیستم فراگیران چه در تولیدات باغی و زراعی
و چه در تولیدات دام، طیور و آبزیان با موجود زنده که از درجه آسیب پذیریبالایی برخوردار خواهد بود؛ سروکار دارند؛ این خود حساسیت موضوع سرمایه گذاری را چندین برابر خواهد کرد. همانطور که در ابتدا بیان شد در اینجا اصلاح الگوی مصرف سرمایه گذاری بهینه را مورد هدف قرار داده نه عدم سرمایه
گذاری یا کاهش آن را. مرکز هماندیشی: در پایان به طور خلاصه درباره لزوم آموزش های علمی کاربردی در بخش کشاورزی ارتباط آن با اصلاح الگوی مصرف توضیح دهید همانطور که در مبانی علمی و نظری مطرح گردید با توجه به جمعیت رو به تزاید کشور و محدودیت روزافزون منابع از جمله آب و زمین، افزایش بهره وری در بخش کشاورزی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. که این بهرهوری می تواند از طریق آموزش های علمی کاربردی محقق شود .
کلمات کلیدی :