ارسالکننده : علی در : 95/5/20 4:34 صبح
بررسی زندگینامه مولانا تحت فایل ورد (word) دارای 56 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد بررسی زندگینامه مولانا تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
مختصری از زندگی نامه ی مولانا:
جلال الدین محمد بلـخی محمد بن حسین الخطیبی البکری درششم ربیـع الاول سـال604 هجـری دربلخ متولد شد. وی از بزرگترین شعـرای مشرق زمین است. پـدرش محمد بن حسین الخطیبی البکری ملقب به بهاء الدین ازبـزرگان مشایخ عصرخـود بـود وبه عـلت شهرت ومعـرفتی که داشت مـورد حسـد سلطان محمد خوارزمشاه گردید. ناچار فرار را برقرار ترجیح داد وبا پسرش جلای وطن نمود وازطریق نیشابور ابتدا به زیارت شخ عطارنایل آمد وسپس از راه بغـداد به زیـارت مکه مشرف شدنـد وازآنجا به شهر ملطیه رفتند. ازآنجا به ولا رنده رفته ومدت هفت سال درآن شهر ماندند ودرآنجا بود که جلال الدین تحت ارشاد پدرش قرارگرفت ودردانش ودین به مقاماتی رسید. دراین زمان سلطان علاء الدین کیقباد از سلجوقیان روم از آنان دعوتی کرد وآنان بنا برایـن دعـوت به شهر قـونیه که مقرحکومت سلطان بــود، عزیمت کردند. درشهرقـونیه بهاء الدین پـدر جلال الدین درتـاریخ هیجدهم ربیع الثانی سال 628 هجری دار فـانی را وداع گفت. جلال الدین تحصیلات مقدماتی را نـزد پـدر به پایان رسانید وپس ازفـوت وی در خـدمت یکی از شاگردان پدرش، برهان الدین ترمذی که درسال 629 هجری به قونیه آمده بود، تحصیل علم عرفان می نمود وپس ازآن تحت ارشاد عارفی به نام شمس الدین تبریزی درآمد.
شمس الدین تبریزی با نبوغ معجزه آسای خود چنان تأثیری در روان وذوق جلا ل الدین نمود که وی مـریـد شمس گشت وبه احـترام ویـاد مرادش بر تمام غـزلیات خـود به جـای نام خویشتن نـام شمس تبـریـزی را ذکـر نمود. مـولانـا جلا ل الدین پس از فـوت شمس سفـری به دمشق کـرد وپس از مراجعت مجددأ به ارشاد مردم پرداخت.
مـولـوی دو اثـر بـزرگ وبرجسته ازخـود باقی گـذارد : یکی مثنوی است که بـه مثـنوی معـنوی معروفست ودیگر غـزلیات ورباعیات وترجیع بند وی است که همانطورکه ذکر شد به احترام وعقیده ای که به مـراد خـویش داشت، دیـوان شمس تـبریـزی نـام نهاد. غـزلیات مـولانا از بـزرگترین آثارنظم زبان فارسی به شمار می رود. وی پس از68 سال عمر درسال 672 هجری درگذشت وپسرش درسال 684 هجری درقونیه جانشین پـدر گـردیـد وآثـار وی را به نام « فیه ما فیه » جمع نمود. دفترهفتم مثنوی را به او نسبت داده اند.
مولانا، منظومه شمسی عشق
احمد افلاکی در مناقب العارفین آورده است: «حضرت مولانا پیوسته در شبهای دراز، دایم الله الله میفرمود و سر مبارک خود را بر دیوار مدرسه نهاده به آواز بلند چندانی الله الله میگفت که میان زمین و آسمان از صدای غلغله الله پر میشد.»
سودای مولانا، سودای خوش قرب به حضرت حق بود؛ وجودی لبریز از عشق و آتش که نه تاب هجران از دوست را داشت، و نه میتوانست عافیت نشین سایهسار غفلت باشد.
مولانا، جان فرشتهواری بود که قفس تن را شکسته میخواست؛ انگار آدمی از عالمی دیگر بود که غربت خاک، دامنگیرش شده باشد. چگونه میتوانست زنده باشد، بییار و بییاد یار؛ که تمام زندگیاش جلوهای از او بود.
مولانا، زندگی خود را وقف بزرگداشت نام عظیم و اعظم جان جهان کرده بود؛ هر چند به رنگها و گونههای متفاوت؛ گاه در کسوت شریعت و زمانی نیز در جامه طریقت.
زندگی مولانا همچون سرود پرشور روحی سرکش بود که با فراز و فرودهای عرفانی ـ حماسی سرشته شده باشد. آیا او اجدادش، نسل در نسل، منظمه روحانی و تابناکی بودند که چراغ دل را به آتش عشق حق زنده نگهداشته بودند. دلدادگانی رها از تعلق خاک، و رهروان راهی که مقصد ان بحر توحید بود.
جلالالدین در چنین محیطی سر برافراشت و از همان آغاز کودکی، زبانش با لفظ مبارک الله آشنا و دلش از عشق به حضرت حق لبریز شد. گفتهاند که هنگام مهاجرت از بلخ، مولانا نج ساله بود. در مسیر هجرت، عطار، عارف شوریده نیشابور پس از دیدار مولانا و پدرش بهاءولد (سلطان العلما)، آینده درخشان معنوی جلال الدین را به وی گوشزد کرد و کتاب الهی نامه خود را همچون یادگاری مقدس به مولانا هدیه داد.
جلال الدین از اوان کودکی تا آن هنگام که دانشمندی محترم و محبوب در شهر قونیه به شمار میرفت، با اهل عرفان و طریقت آشنایی و دوستیها داشت و با اساس و اصول نظری و فکری آنان نیز بیگانه نبود؛ اما در وی، از آن شور و شعله درونی که بعدها جانش را به آتش کشید و به سماع عافیت سوز روح مبتلایش کرد، خبری نبود.
علم معقول و منقول زمانهاش را به نیکی آموخته بود، مریدان و شاگردان بسیاری داشت، امین مردم و معتقد خاص و عام و مرجع دینی شهر به شمار میرفت؛ اما، ... اما هنوز با آن راز مقدس و سر اکبر بیگانه بود و زندگیاش همچون دیگران و در سایه میگذشت.
او برجستگیها و ویژگیهایی داشت که بسیاری، آرزویش را داشتند؛ خصایصی که او را گاه در مظنه رشک و حسد ـ حتی بزرگان دیگر ـ قرار میداد. اما تقدیر بر این بود که این ظرفیت کشف نشده، از وهم سرابهای گول زن و فریبنده به آتشی برخیزد و عاقبت این آتش رسید و چه صاعقهوار...
در بامداد روز شنبه بیست و ششم جمادی الاخر 42 ه . ق شمس الدین تبریزی به کسوت بازرگانان وارد قونیه شد و در خان برنج فروشان منزل کرد. صبحی، شمس در دکهای نشسته بود. مولانا در حلقه مریدان، در بازار پیش میآمد و خلایق از هر سو به دستبوسی او تبرک میجستند.
او همه را مینواخت و دلداری میداد. مولانا چون چشمش به شمس افتاد، درجا توقف کرد و در دکه دیگری که رو به روی او بود، نشست. در هم نگریستند؛ صاعقهای در صاعقهای، بیهیچ سخن.
مدتی گذشت. سؤالی از سوی شمس طرح شد و مولانا پاسخ گفت. رو سوی هم پیش آمدند، دست دادند و یکدیگر را در آغوش کشیدند و... شش ماه در حجره شیخ صلاح الدین زرکوب خلوت گزیدند و به بحث نشستند.
در این شش ماه، تنها صلاح الدین اجازه ورود به خلوت آنان را داشت. پس از این خلوت شش ماهه بود که سجاده نشین با وقار قونیه بر مناصب و مظاهر رسمی پشت پا زد و دست افشان و پای کوبان، ترانه خوان عشق شد.
مدرس مدارس دینی قونیه اینک شوریدهای غریب بود که انبوه جماعت با درد و داغش بیگانه بودند. طوفانی سهمگین دریای وجودش را به تلاطم آورده بود. از دولت عشق، زندگی دوبارهای را بازیافته بود:
مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
گفت که سرمست نیی، رو که از این دست نیی
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
گفت که تو شمع شدی، قبله این جمع شدی
جمع نیم، شمع نیم، دود پراکنده شدم
گفت که شیخی و سری، پیشرو و راهبری
شیخ نیم، پیش نیم، امر تو را بنده شدم
شاگردان و مریدان، حضور شمس را در کنار مولانا برنتافتند. شمس، استادشان را از آنان گرفته بود. پس، به جهل و تعصب در آزار او کوشیدند. شمس به اعتراض قونیه را به مقصد شام ترک کرد. شاگردان مولانا امید به تغییر رویهاش داشتند، اما نه تنها چنین نشد، بلکه فراق شمس زخمی در جان مولانا بود و دلشکسته و پریشان، دیدار او را انتظار میکشید... عاقبت پس از مشخص شدن محل سکونت شمس، مولانا پسرش را همراه با عدهای دیگر به شام فرستاد تا قصه مشتاقی پدر و پشیمانی مریدان را به شمس برسانند و او را به بازگشت به قونیه راضی سازند.
شمس به قونیه بازگشت؛ اما ... واقعه تکرار شد؛ زیرا آرامش و متابعت مریدان دیری نپایید. شمس آزرده خاطر، سیمرغوار به سرزمین بینشانی پرکشید. مولانا در فراق یار گمگشته، جستجوها کرد و انتظار کشید. چند بار به شام رفت؛ اما از شمس خبری نبود...
مولانا و شمس مکمل یکدیگر بودند. بیهوده نبود که شمس میگفت: «خوب گویم و خوش گویم. از اندرون روشن و منورم، آبی بودم برخود میجوشیدم و میپیچیدم و بوی میگرفتم تا وجود «مولانا» بر من زد، روان شد. اکنون میرود خوش و تازه و خرم».
«این زخم بود که از شراب ربانی، سر به گل گرفته، هیچ کس را بر این وقوفی نه، در عالم گوش نهاده بودم میشنیدم. این خنب به سبب مولانا سرباز شد، هر که را از این فایده رسد سبب مولانا بوده باشد، حاصل، ما از آن توایم و نور دیده و غرض ما فایدهای است که به تو بازگردد.»
شمس، مولانا را با افق دیگری از معنویت و عرفان آشنا کرد و روح او را در آسمانهای برتر به پرواز درآورد. به دم او بود که خرمن وجود مولانا مشتعل شد و هر چیز غیر از دوست رنگ باخت و «ماسوی الله» ذات فانی خود را آشکارتر نمایان ساخت.
و این، جوهره تعلیمات شمس بود که اگر «در سایه ظل الله درآیی، از جمله سردیها و مرگها امان یابی، موصوف به صفات حق شوی، از حی قیوم آگاهی یابی، مرگ تو را از دور میبیند میمیرد، حیات الهی یابی، پس ابتدا آهسته تا کسی نشنود، این علم به مدرسه حاصل نشود و به تحصیل شش هزار سال که شش بار عمر نوح بود، برنیاید. آن صدهزار سال چندان نباشد که یک دم با خدا برآرد بندهای به یک روز.»
باری، چه میتوانیم گفت درباره عارفی که پیش از آن که سودای شعر و شاعری داشته باشد، جویای زبانی است عاری از شائبه «حرف» و «گفت» و «صوت»؛ که این همه حجاب راه پرمخاطره وصلند:
حرف و گفت و صوت را بر هم زنم
تا که بی این هر سه با تو دم زنم
و اگر سرچشمه فیاض شعر است، نه بدان سبب است که تعلق شاعری را بر خویش پذیرفته است؛ بلکه عشق یار است که به جوشش آورده، و درد دوری و اشتیاق غزلخوانش کرده است. مولانا ادعای شاعری ندارد، از شعر گفتن سود و بهرهای نمیجوید؛ شعر مشغله ذهنی او به معنای معمول امروزی نیست، شعر نمیگوید تا شعری گفته باشد، بیقراری روح و شرح مکاشفات و سرشار شدنهای پیاپیاش از سرچشمههای عالم خیال بیآن که او خواسته باشد، بر زبانش به شیوهای که شعرش مینامند، جاری میشود.
او مسیل این بارشهای قدسی است. شعر او حاصل کوششهای طاقتفرسای شخصی در عرصه زبان، غوطه خوردن در توهم و گم شدن در بازی با الفاظ نیست، شعر او جوشش دل است؛ هدیه خداست؛ سرود غیبی است؛ خوراک فرشته است؛ چرا که حاصل سماع روح در لطیفترین و سبکترین حالات اوج و پروازش به عالم برتر و به سوی مبدأ متعالی است:
سخنم خور فرشتهست، من اگر سخن نگویم
ملک گرسنه گوید که بگو خمش چرایی
غزلیات «شمسی» مولانا به تمامی، حاصل و ثمره چنین فضایی است. در مواجهه با این اشعار ما با شاعری نه به شیوه معمول سر و کار داریم؛ اشعاری که به لحاظ حس و حال و شور و هیجان در تمام طول تاریخ شعر فارسی بیبدیل و منحصرند؛ اشعاری که به درستی و راستی، همراه و همگام با ضرباهنگ درونی سراینده آن شکل گرفتهاند، بیآن که شاعرش در قید لفظ و زبان خاصی مانده باشد.
غزلیات مولانا از «جان» و «آن» ویژه «مولوی وار» برخوردارند؛ و درک و درریافت «آن» این غزلیات جز با همراهی و شرکت در تجربه درونی شاعر به دست نمیآید. به مدد برخی از اصول زبان شناختی و تشریح بی «آن» و «جان» آثار او، ابعاد گوناگون و حقیقی آثارش همچنان ناشناخته خواهد ماند. سخن او چیزی دیگر و سرچشمههای شعرش از عالمی دیگرند.
دانستن این که در سخن او چه نوع موسیقی و قوانینی وجود دارد و استعارههایش از کدام سنخند و هنجارگریزیهایش از چه نوعند، مشکل ما را در شناخت حقیقت شعر مولانا حل نمیکند؛ بلکه فقط شناختی سطحی از ظاهر کلام او را برای ما میسر میسازد. حال آن که بزرگوارانی همچون مولانا، همواره منکر چنین دلبستگیهای ظاهری در زندگی بودهاند:
رو به معنی کوش ای صورت پرست
زان که معنی بر تن صورت پرست
بیان این نکته به معنای عدم آشنایی مولانا با اصول و موازین شعر و ادب نیست؛ بلکه به گواهی ناقلان و آثارش، وی هنگام سرودن این شعرها از هوشیاری و منطق حسابگرانه آدمهای معمولی و شاعران معمولی به دور بوده است. نه وزن برای شعرش انتخاب میکرد و نه برای ریتم و نوع بیان و ترکیبات و تخلیش حساب و کتاب منطق شعری زمانه خود را به کار میگرفت.
آنچه مسلم است این که وی اکثر آثارش را در اوج هیجانات روحی، طوفانهای درونی، سماعهای آنی، حالها و جذبههای ناگهانی سروده است؛ یعنی لحظاتی که شاعر از خویش بر می شده است؛ لحظاتی که سینهاش گشادهتر و گرههای زمینی از زبانش بازتر میشده است؛ برای بیان دردهای بزرگ و ارجمند، حالات و لحظات و مشاهدات ناب: «آفتاب است که همه عالم را روشنایی میدهد، روشنایی میبیند که از دهانم فرو میافتد، نور برون میرود از گفتارم، در زیر حرف سیاه میتابد! خود این آفتاب را پشت به ایشان است، روی به آسمانها و روشنی زمینها از وی است. روی آفتاب با مولاناست؛ زیرا روی مولانا به آفتاب است.»:
رستم از این نفس و هوا، زنده بلا، مرده بلا
زنده و مرده وطنم نیست به جز فضل خدا
رستم از این بیت و غزل، ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن، مفتعلن کشت مرا
قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
پوست بود، پوست بود، در خور مغز شعرا
آینهام، آینهام، مرد مقالات نیم
دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما
دیگر اثر سترگ مولانا، مثنوی معنوی است که به حق قرآن عجم میخوانندش. این مثنوی حاصل نشستها و جلساتی است که مولانا با خویشاوندان روحانیاش در طی چهارده سال داشته است.
حضور معنوی حسامالدین چلپی در این جلسات، انگیزهای بود تا نهفتههای درونی مولانا بجوشد؛ کلام پویایش در بستر زمان جاری شود؛ و معانی مناسب در این جلسات به اقتضای حال و مقال به ذهنش تداعی شود.
تداعی معانی و توالی گفتار در سخن مولانا به گونهای است که مجال بازگشت به آغاز کلام را ندارد. آموختههای سالهای جوانی و تجربیات سفرها و جستجوها، در کارخانه ذهن او با لحظات پرشور عرفانی در لحظه و وقت آمیخته میشوند.
این آمیختگی به گونهای است که مثنوی را از محدوده یک منظومه تعلیمی و صوفیانه به درمیکشد و آن را تبدیل به گزارش تجارب معنوی شاعر میکند. تجلی حالات و آنات مرموز و ناشناخته که در زندگی مولانا صورت انفجار احساسات به خود میگیرد، کلام مولانا را به دایرهای بیرون از محدوده تاریخ پرتاب میکند.
معارف عرفان اسلامی در جریان سیال ذهن مولانا میجوشد و در عرصه امکان سخن، مجال ظهور مییابد. هر سخنی، سخن دیگر را تداعی میکند؛ قصهای در قصهای، نکتهای در دل نکتهای دیگر و بدین گونه است که هزار توی مثنوی در ساختار شرقی وحدت در عین کثرتش شکل میگیرد.
«تمثیل» مهمترین صورت بیانی در مثنوی است. شاعر به مدد تمثیل، ظریفترین و گاه پیچیدهترین نکات عرفانی را برای مخاطب، ملموس و دریافتنی میکند. بیشک، هنگامی که معانی مجرد و انتزاعی به مدد عناصر محسوس و در دسترس، آن هم به گونه حکایت و داستان بیان شوند، علاوه بر تأثیر دو چندان بر عموم مخاطبان ناآشنا با این مباحث، از جذابیت و دلپذیری خاصی نیز برخوردار خواهند بود.
ظرفیت بیانی تمثیل به گونهای است که هر کس به فراخور درک و استعدادش میتواند معانی مورد نظر شاعر را دریافت کند. این شیوه بیانی از دیرباز کاربردهای وسیعی در شعر عرفانی و از جمله در آثار سنایی و عطار داشته است. همچنین مثنوی مولانا به لحاظ ساخت، در واقع خلف صالح مثنویهایی همچون «حدیقه الحقیقه» سنایی و «منطق الطیر» عطار و... است. و البته هر سه این بزرگان از نظر معرفت شناسی و شیوهای که در درک هستی داشتهاند. یگانهاند؛ چنان که احمد افلاکی در «مناقب العارفین» آورده است که مولانا «... فرمود که هر سخنان عطار را به جد خواند، اسرار سنایی را فهم کند و هر که سخنان سنایی را به جد خواند، اسرار سنایی را فهم کند و هر که سخنان سنایی را به اعتقاد مطالعه نماید، کلام ما را ادراک کند و از آن برخوردار شود و برخورد.»
باری، شش دفتر مثنوی فراقنامه مولاناست، که نی وجودش از نیستان عالم علوی بریده شده است؛ آواز محزون نی یادآور همین جدایی است؛ و...
نی حدیث هر که از یاری برید پردههایش پردههای ما درید
نی حدیث راه پر خون میکند قصههای عشق مجنون میکند
از نمونه آثار مولانا:
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
در هوایت بیقرارم روز و شب سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خو مجنون کنم روز و شب را کی گذارم روز و شب؟
جان و دل از عاشقان میخواستند جان و دل را میسپارم روز و شب
تا نیابم آن چه در مغز منست یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد گاه چنگم گه تارم روز و شب
میزنی تو زخمه و بر میرود تا به گردون زیر و زارم روز و شب
ساقیی کردی بشر را چل صبوح ز آن خمیر اندر خمارم روز و شب
ای مهار عاشقان در دست تو در میان ای قطارم روز و شب
میکشم مستانه بارت بیخبر همچو اشتر زیر بارم روز و شب
تا بنگشایی به قندت روزهام تا قیامت روزه دارم روز و شب
چون ز خوان فضل روزه بشکنم عید باشد روزگارم روز و شب
جان روز و جان شب ای جان تو انتظارم، انتظارم روز و شب
تا به سالی نیستم موقوف عید با مه تو عیدوارم روز و شب
ز آن شبی که وعده کردی روز وصل روز و شب را میشمارم روز و شب بس که کشت مهر جانم تشنه است ز ابر دیده اشک بارم روز و شب
مثنوی معنوی
مولانا از معدود شاعرانی است که کتاب معروفش مثنوی معنوی را نه با یاد خدا، که با بیت معروف «بشنو این نی چون شکایت میکند/از جداییها حکایت میکند» آغاز میکند. در مقدمهی کاملاً عربی مثنوی معنوی نیز که به انشای خود مولانا است، این کتاب به تأکید «اصول دین» نامیده میشود («هذا کتابً المثنوی، و هّو اصولُ اصولِ اصولِ الدین»).
رباعیات
مولانا در کنار «دیوان شمس» و شعرهایش در «مثنویمعنوی»، رباعیات عاشقانهای نیز سروده است که میگویند پس از خیام از بیپردهترین رباعیات به زبان فارسی است. پژوهندگان به ظن قوی بسیاری از رباعیات وی را از او نمیدانند.
نمونهای از رباعیات وی چنین است :
عشق از ازل است و تا ابد خواهدبود جوینده عشق بیعدد خواهدبود
فردا که قیامت آشکارا گردد هرکس که نه عاشق است رد خواهد بود
عشق آمدوشدچوخونم اندررگ وپوست تاکرد مرا تهی و پر کرد از دوست
اجزای وجود من همه دوست گرفت نامیست زمن باقی و دیگر همه اوست
حکایاتی عامه پسند پیرامون مولانا
• گویند که از شیخ سعدی پرسیدند زیباترین غزل فارسی کدام است؟ وی پاسخ داد:
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست ما به فلک میرویم عزم تماشا کراست
که از دیوان غزلیات شمس مولوی است.
• گویند آخرین غزلی که مولوی سروده است این غزل است که در بستر مرگ سروده است و فرزندش آن را انشا کرده است:
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
• گویند که سر مطلع مثنوی را مولوی چنین سروده بوده است:
بشنو این نی چون شکایت میکند از جداییها حکایت میکند
اما شاگردان او که "نی" را کنایه از حضرت مولانا می دانسته اند، شعر را چنین کتابت می کرده اند:
بشنو از نی چون حکایت میکند از جداییها شکایت میکند
زیرا هیچ کدام به مقام نی (= نیستی، فنا) نرسیده بوده اند.
بیرون شدن از بلخ
طبیعی است که مخالفان صاحب نفوذ در صدد چاره جویی بر می آیند تا رقیب را که سری بی ترس و زبانی گزنده دارد خاموش سازند. عمله و اکره خود را به دفع زحمت مزاحم می فرستند و به مثنی رند عالم نمای بلخ که باید در کارنامه بلخ حکیم سنایی آنان را شناخت سیم می دهند تا او را بی حخرمت کنند و برنجانند. نتیجه حاصل می شود ، وی رنجیده خاطر از خوارزمشاه و هیئت حاکمه آن دیار و بیمناک از هجوم مغولان به عزم زیارت کعبه از بلخ حرکت می کنند ، در نیشابور چند روزی را در مصاحبت عارف بزرگ خراسان شیخ فریدالدین عطار کتاب «اسرارنامه» را به مولانا که در آن زمان نوجوان و همراه پدر بوده هدیه می دهد و به بها والد می گوید: «زود باشد که این پسر تو آتش در سوختگان عالم زند»...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/20 4:34 صبح
مقاله استان خوزستان تحت فایل ورد (word) دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله استان خوزستان تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله استان خوزستان تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله استان خوزستان تحت فایل ورد (word) :
خوزستان در عصر سوم و چهارم زمین شناسی
خوزستان در عصر سوم و چهارم زمین شناسی بوجود آمده است . در منطقه خوزستان و عربستان در دوران دوم زمین شناسی ، دریائی وسیع وجود داشت کهع به اقیانوس هند متصل بود و خشکی های این مناطق منحصر به چند جزیره کوچک و بزرگ بوده که در اثر عوامل آتش فشانی از زیر آب سر برآورده و آن جزائر در جائی قرار داشت که اکنون کوههای دماوند ، الوند ، ، زردکوه و دنا قرار دارد .
بنام خداوند بخشنده مهربان
مقدمه
من استانی که برای تحقیق انتخاب کرده ام استان خوزستان است استانی که اجداد من از سالهای بسیار دور در یکی از شهرهای آن (ابتدا در شوشتر که یکی از قدیمی ترین شهرهای ایران و مرکز خوزستان در آن سالها بوده) و بعداً شهر اهواز که تاکنون نیز مرکز آن استان می باشد و من هم در این شهر به دنیا آمده ام . استان خوزستان یکی از استانهای پهناور و دارای جلگه های حاصلخیز و رودخانه های پرآب و معادن عظیم نفت و گاز می باشد .
کلمه خوز به معنی شکر است و خوزستان به معنی شکرستان است چون در قدیم خوزستان مرکز نیشکرکاری و تهیه شکر بوده است . استان خوزستان به این نام نامیده شده است . استان خوزستان در زمانها قدیم مرکزی برای علم و دانش و تربیت علما بوده و دانشگاه جندی شاپور یکی از آن مراکز بوده است . که دانشگاه جندی شاپور فعلی از آن نام گرفته است .
شهر اهواز که اکنون مرکز استان خوزستان است تا قبل از سلطنت رضاخان شهری کوچک به نام ناصری ودارای جمعیتی اندک بوده و پس از آنکه مرکز استان قرار گرفت و جمعیت آن روبه فزونی گذاشت .
رودخانه کارون از وسط شهر از شمال به جنوب در حرکت است و شهر را به دو قسمت تقسیم می کند . اولین مدرسه ابتدایی که در این شهر تاسیس گردید حدود سالهای 1303 و 1304 بوده که با سعی و کوشش جد من و آوردن معلم از شیراز با مخارج ایشان بوجود آمد و چون در آن زمان شیخی به نام شیخ چاسب بر استان خوزستان حکم روایی می نمود این مدرسه به نام چاسبیه نامیده شد .
مشخصات جغرافیایی و انسانی شهرهای خوزستان
استان خوزستان با مساحتی بالغ بر 282/67 کیلومترمربع پنجمین استان از لحاظ وسعت می باشد که در جنوب غربی ایران قرار دارد . استان خوزستان از شمال به استان لرستان و از شمال شرقی به استان چهار محال بختیاری و کهکیلویه و بویراحمد و از جنوب به خلیج فارس و از مغرب به کشور عراق محدود است .
سابقه تاریخی خوزستان
یکی از قدیمی ترین تمدن های بشری در شش هزار سال پیش در شوش پدید آمد . هزار سال بعد دولت مقتدر عیلام در شوش پایه گذاری شد و این دولت در سه هزار سال پیش از میلاد مسیح توسط آشوریان در هم شکسته شد . خوزستان در دوره هخامنشیان ، اشکانیان و ساسانیان نه تنها بر عظمت اش افزوده گشت بلکه شهرهایی نیز در آن ایجاد گردید . خوزستان در دوران بعد از اسلام نیز آباد بود و تا انقراض حکومت صفویه به چنگ افغان ها افتاد . در دوران نادر و کریم خان زند خوزستان دوره فترت را گذراند . در دوره قاجاریه به وسیله محمد علی میرزا پسر فتح علیشاه ضمیمه کرمانشان شد .
نام استان و شهرستانها موقعیت جغرافیایی ارتفاع از سطح دریا به متر جمعیت مرکز شهرستان مساحت استان و شهرستان ها کیلومترمربع جمعیت استان و شهرستان
طول جغرافیایی عرض جغرافیایی
دقیقه ثانیه دقیقه ثانیه
استان خوزستان 236/67 920/196/2
اهواز 41-48 19-21 20متر 334399 10556 496468
آبادان 16-48 20-30 3 متر 294068 2796 376911
خرمشهر 11-48 26-30 3 متر 490-140 1355 176669
شادگان 40-48 39-30 5 متر 10246 3197 48964
دزفول 24-48 24-32 143متر 121251 7884 265108
مسجدسلیمان 17-49 59-31 362متر 77098 6986 179073
بهبهان 16-50 35-30 300متر 49378 3815 114780
ماه شهر 13-49 33-30 3متر 29940 7296 70973
سوسنگرد 10-48 33-31 130متر 14420 5844 100519
شوشتر 50-48 53-32 150متر 26173 3538 93893
ایذه 54-49 48-31 764 10257 6201 138633
رامهرمز 37-49 16-21 200 11138 4313 68590
اندیمشک 21-48 27-33 150 32085 3455 56339
شهرهای خوزستان
مرکز استان ، شهر خوزستان می باشد که رودخانه کارون از وسط این شهر می گذرد و شهر را به قسمت های شرقی و غربی تقسیم می نماید . بیشتر مراکز اداری در قسمت غربی رودخانه و مراکز تجاری و مغازه ها در سمت شرقی قرار دارند . قسمت های شرق و غرب شهر توسط شش عدد پل به هم وصل می شوند . که یکی از این پلها که به نام پل آهنی معروف است در زمان رضاخان ساخته شده و مخصوص عبور قطار آهن می باشد و بوسیله این پل بندر امام خمینی به خط سرتاسری راه آهن اتصال پیدا می کند و این بندر که در قدیم به نام بندر شاهپور نامیده می شد در زمان جنگ
بین المللی دوم مورد استفاده متفقین قرار گرفت .
از شهرهای عمده خوزستان شهرهای شوشتر ، دزفول ، بهبهان ، آبادان ، خرمشهر ، رامهرمز ، ایذه ، بستان ، سوسنگرد و شادگان را می توان نام برد .
بیشتر مزارع نیشکر کاری در شهرهای شوشتر و دزفول قرار دارد . شهر دزفول مرکز باغات مرکبات و خرمشهر و آبادان و شادگان مرکز نخلستانهای استان خوزستان
می باشند .
شهر شوشتر تا قبل از آنکه شهر اهواز به مرکزیت استان تائید شود مرکز استان خوزستان بوده است . سد شادروان در این شهر قرار دارد . این شد در زمان سلطنت شاهپور اول از سلاطین ساسانی ساخته شده است . بند میزان که بر روی رودخانه کارون در این شهر زده شده آب رودخانه را به دو قسمت تقسیم نموده و شهر شوشتر را مانند جزیره ای در بر می گیرد .
شهر شوش که نزدیک دزفول قرار دارد از شهرهای بسیار قدیمی ایر ان می باشد که در زمان های سلطنت هخامنشیان و ساسانیان پایتخت زمستانی آنها بوده است و آثار بسیاری در این شهر وجود دارد که همه ساله مورد بازدید سیاهان و جهانگردان قرار می گیرد . آرامگاه حضرت دانیال نبی در این شهر واقع است . شهرهای بهبهان و رام هرمز از لحاظ کشت گندم در استان خوزستان مقام بالایی را دارد .
زبان های محلی شهرهای خوزستان
همانطوریکه در تمام استان های ایران زبان رسمی و دولتی زبان فارسی دری می باشد ولی مردمان هر محل زبالن محاوره آنها زبان مادری و به قول معروف زبان محلی است. در شهر های استان خوزستان نیز در هر شهر زبان محلی خودرا بیشتر بکار
می برد . و هرچه شهرها به هم نزدیکتر باشند زبان آنها بیشتر شبیه به هم است . در خوزستان زبان های محلی شوشتری و دزفولی که شبیه به هم اند در شهرهای شوشتر و دزفول با آن صحبت می کنند . زبان عربی که مخصوص شهرهای عرب نشین است مانند هویزه ، سوسنگرد ، دشت آزادگان و شادگان و قسمتی از شهرهای آبادان و خرمشهر و آبادان و خرمشهر به این زبان صحبت می کنند . زبان مردم بهبهان و رامهرمز لهجه ای مخصوص به خود دارد . و زبان لری که در شهرهای شمال خوزستان بدان تکلم می نمایند .
آب و هوای استان خوزستان
آب و هوای استان خوزستان در مناطق کوهستانی و مرتفع با تابستان های معتدل و زمستان های سرد و در نواحی کوهپایه ای دارای آب و هوای نیمه بیابانی و در نواحی پست و جلگه ای هرچه به سمت جنوب و جنوب شرقی پیش رویم خصوصیات اب و هوا از نیمه بیابانی به بیابانی کناره ای تبدیل می شود . عموماً زمستان های این ناحیه کوتاه و معتدل و تابستان های طولانی و گرم است . حداکثر مطلق درجه حرارت در شهرهای اهواز ، آبادان ، دزفول به ترتیب 49 و 50 درجه است . حداقل مطلق دما در شهرهای مذکور به ترتیب 10- ، 20+ و 10- است . درجه حرارت معمولاً در تیرماه به بالاترین حد خود و در بهمن ماه به پایین ترین حد خود در طول سال می رسد . در این ناحیه تعداد روزهای یخبندان بسیار اندک است .
در خوزستان مقدار بارندگی بسیار کم و معدل بارندگی در طول پانزده سال از 205 میلیمتر در اهواز تجاوز نکرده است .
رودخانه ها
رودخانه کارون : سرچشمه اصلی رودخانه کارون از زردکوه بختیاری است که در ط.ل مسیرش شعبه های متعددی به آن اضافه می شود . بعد از گذر از دره ها و دامنه کوههای فراوان به سوی جلگه خوزستان سرازیر می شود . این رودخانه در شمال شهر شوشتر به دو شاخه تقسیم شده و شهر شوشتر را مانند جزیره ای در بر می گیرد . که این دو شاخه در
جنوب شهر شوشتر در محلی بنام بند قیر دوباره به هم پیوسته و به راه خود ادامه می دهند . رودخانه کارون شهر اهواز را به دو قسمت تقسیم نموده و به سوی خرمشهر جزیان می یابد . در شهر شوشتر دو پل ودر شهر اهواز شش پل بر روی آن زده شده است . رودخانه کارون پس از رسیدن به خرمشهر باز هم به دو شاخه تقسیم می گردد که یک شاخه آن به نام بهمن شیر از مشرق آبادان عبور کرده و وارد خلیج فارس می شود و شعبه دیگر آن که همان کارون است وارد اروندرود
می گردد که در سمت غربی آن کشور عراق قرار دارد .
بر روی رودخانه کارون چندین سد زده شده که تعدادی در حال بهره وری و بقیه در حال اتمام می باشد . مقداری از برق مورد مصرف کشور از این سدها تامین می گردد .
رودخانه دز: ذرودخانه دز دارای چندین شاخه مهم است . شعبه های اصلی این رودخانه از ارتفاعات شهرستان اراک ، بروجرد ، علی گودرز و کوههای بلند بختیای شرچشمه می گیرد . رودهایی که به رودخانه دز می ریزند عبارتند از : رودخانه سرخ بختیاری و سرخاب . بر روی دز سدی به همین نام زده شده که از نظر کشاورزی و تولید برق حائز اهمیت بسیار است . این رودخانه به اتفاق رودخانه کارون قریب به 31400 کیلومتر مربع از زمین های استان خوزستان را مشروب می نماید .
رودخانه کرخه : این رودخانه نام های گوناگونی دارد .از جمله (چرخه ) که نام یکی از شهرهای عیلام نیز بوده است . نام دیگر آن (گاماساب) یا (گامارود) است ، که به معنی گاومیش آب (یعنی رود بزرگ ) نیز موسوم بوده است . در قرون اسلامی تا قرن دهم هجری این رودخانه را به نام های نهر شوش ، دجله العمیاء (یعنی دجله کوه) و شط الحی نیز گفته اند .
رودخانه کرخه از دامنه های جنوبی الوند سرچشه می گیرد و از دشت اسدآباد و نهاوند در حوالی کنگاور عبور می کند . سپس رود (دیناور) به آن می پیوندد و از پای بیستون می گذرد
. قبل از رسیدن به بیستون به جنوب منحرف شده واز دره های کوچکی عبور کرده و سپس سیاهآب (قره سو) از مشرق کرمانشاه بدان ملحق می شود و بعد به سیروان می رسد و از اینجا داخل خاک لرستان شده و سیمره نامیده می شود . این رودخانه از دره های عمیق و عریضی که در جنوب کبیرکوه قرار دارند عبور
می کنند و وارد جلگه خوزستان می شود که از این به بعد به نام کرخه نامیده می شود. رودخانه کرخه از زمین هایی می گذرد که از رسوبات خود آن بوجود آمده اند . در طول مسیر شمالی – جنوبی خود تغییر جهت داده و وارد سرزمین های دشت آزادگان می شودو در پایان وارد باتلاق هویزه (هورالهویزه) درغرب شهر هویزه می شود و در آخرین مرحله پس ازطی این باتلاق وارد اروندرود می شود .
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/20 4:34 صبح
مقاله ارائه مدلی تجویزی جهت انجام تحقیقات در مهندسی نرم افزار تحت فایل ورد (word) دارای 4 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله ارائه مدلی تجویزی جهت انجام تحقیقات در مهندسی نرم افزار تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله ارائه مدلی تجویزی جهت انجام تحقیقات در مهندسی نرم افزار تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله ارائه مدلی تجویزی جهت انجام تحقیقات در مهندسی نرم افزار تحت فایل ورد (word) :
چکیده:
در بسیاری از علوم به ویژه علوم طبیعی فرآیند مشخص و تعریـف شـده ای جهــت انجــام تحقیقــات وجــود دارد و حتــی دســتورالعمل هــا و راهنماهای متعددی به منظور ارزیابی این تحقیقات عرضه شده است. بـا این وجود در مهندسی نرم افزار چارچوب و الگوی مـشخص و صـریحی جهت انجام تحقیقات به صورت انسجام یافتـه و نظـام منـد شناسـایی و تشریح نشده است. تحقیقات در حوزه های مختلف علوم و مهندسی بـه وسـیله سـوالات پاسـخ داده شـده، روش تحقیـق انتخـاب شـده و نیـز معیارهای ارزیابی نتایج آن، مشخص و متمـایز مـیگـردد. در ایـن کـار تحقیقاتی به ارائه مشخصه های تحقیقات در حوزه مهندسی نرم افزار در قالب الگویی نظام یافته مشتمل بر ماهیت تحقیقـات ایـن حـوزه، نتـایج ممکن و روشهای اعتبار سنجی مناسـب، پرداختـه مـیشـود. همچنـین فرآیندی تجویزی جهت انجام فعالیتهای پژوهـشی در ایـن حـوزه ارائـه شده است. فهم و بکارگیری این چارچوب به مهندسین نرم افـزار جهـت طراحی کارهای تحقیقاتی و نیز ارائه نتـایج شـفاف و گزارشـات ارزیـابی مناسب، کمک مینماید و باعث متمایز نمودن تحقیقات این رده از علوم رایانه میگردد. چارچوب ارائه شـده بـا بررسـی و مطالعـه مـوردی 100 مقاله در حوزه مهندسی نرم افزار که در مجله های معتبر انتـشار یافتـه است، شـکل گرفتـه و اعتبـار و صـحت آن نیـز در 7 پـروژه تحقیقـاتی سنجیده شده است.
واژه های کلیدی: الگوی پـژوهش، طراحـی پـژوهش، اعتبـار سـنجی،
مهندسی نرم افزار، راهبرد پژوهش.
1- مقدمه
در بسیاری از شاخه های علوم و مهندسی الگـوی پـژوهش بـه صـورت صریح مشخص شده است. این الگوها نه تنها به عنوان راهنمـایی جهـت بهره برداری محققان است، بلکه سایرین نیز از نتایج آنها بهره مند مـی-
شوند. پذیرش نتایج این تحقیقات بستگی به فرایند احـراز نتـایج و نیـز تحلیل آنها دارد و استفاده از الگوهای از پیش تعیین شده کمک شایانی به این موضوع مینماید. در حالیکه مهندسی نرم افزار دارای این گونـه از دستورالعمل های نظام یافته و شناخته شده نمیباشد.
محققین مهندسی نرم افزار به ندرت الگو و روش تحقیقاتی خـود و نیـز استانداردهای ارزیابی کیفیت نتایج را مستند مینمایند. در سـال 1980 در یک کار تحقیقاتی [1] ارتباط بین مهندسی با زیر ساختهای فناوری
آن بررسی، همچنین الزامات مهندسـی نـرم افـزار و مراحـل تکامـل آن طــرح ریــزی شــده اســت. در ســالهای 1984 و 1985 مــدل تکامــل فناوریهای مهندسی نرم افزار از شکل گیری ایده تـا عملیـاتی شـدن آن ایده ارائه شده است .[2,3] اخیرا محققین مهندسی نرم افزار، فعالیتهای این حوزه منجمله نقص در جمع آوری داده ها، تحلیل، و ارائـه گـزارش نتایج کارهای تحقیقاتی تجربی را مورد نقد قرار داده اند.[4-7] در سال 2001 طرح مقدماتی یک الگوی موفق جهت ارائه تحقیقـات در یکـی از شاخه های مهندسی نرم افزار (معماری نرم افزار) ارائه شده اسـت . [8]
در سال 2002 این الگو به صورت عمـومی تـر و سـاختار یافتـه تـر بـه منظور انجام این گونه تحقیقات توسط همان نویسنده ارائـه شـده اسـت
.[9] در همین سال در یک کار پـژوهش [10] بـا مطالعـه مقالـه هـای چندین مجله معتبر در 5 سال پیاپی در این حوزه موضوعات این زمینه، رویکردهای تحقیقاتی، روشهای تحقیق، زمینـه هـای مرجـع، و تحلیـل نتایج مورد بررسی قرار گرفته است و نتایج مربوطه به صورت تحلیلهـای آماری به دست آمده است. در سال 2003 در یک کار مـرتبط [11] بـا آوردن مثالهای تحلیلـی از کنفـرانس معتبـر ICSE 2002 و رهنمـون هایی جهت ارزیابی مقالات، تحلیلهایی مشابه کار قبلی ولی با چـارچوبی متفاوت عرضه شده است. در سال 2005 در یـک کـار پژوهـشی [12]،
تحقیقات در حوزه مهندسی نرم افزار از دو بعد مهندسی و علمی بررسی شده است. در این کار، الگوی تحقیقاتی و نیز روشهای تحقیقاتی هر یک از دو بعد معرفی و تفاوتهای هر یک تشریح شده است. در همان سال در یک کار تحقیقاتی [13] در این حوزه، رویکرد تحقیقاتی کار خـود را بـا بررسی فلسفه های تحقیقاتی مختلف و همچنین راهبردهای تحقیقـاتی این حوزه و نیز ابزارهای مورد استفاده عرضه کرده است. در سال 2006 در یک کار پژوهشی [14] یک روش ترکیبی انجام تحقیقات مهندسـی نرم افزار ارائه شده اسـت. در ایـن کـار شـرایط بکـارگیری همزمـان دو رویکرد کمی و کیفی در یک تحقیق مهندسی نرم افـزار تـشریح و ارائـه شده است.
در کارهای مطرح شده کمبود فرآیند مشخص و تصریح شده ای جهـت انجام دادن و مدیریت چرخه حیات کار پژوهشی ارائه نشده است، که در این مقاله صراحتا با توسعه کارهای پیشین به این مهم پرداخته میـشود.
یک مقاله تحقیقاتی مناسب میبایست به سوالات ذیـل پاسـخی روشـن داده باشد :[11]
• سهم علمی مقاله
o به چه سوالاتی جواب داده شده است؟ o به چه دلیلی خواننده باید آنرا بخواند؟
• ارائه نتایج
o نتایج این کار تحقیقاتی باعث گسترده کردن چـه حوزه هایی از دانش میگردد؟
o نتایج این کار تحقیقاتی چه ارتبـاطی بـا کارهـای مرتبط پیشین دارد؟
o نتایچ ایـن کـار تحقیقـاتی چـه ارزش افـزوده ای نسبت به کارهای پیشین ایجاد مینماید؟
• ارزیابی نتایج
o از چه استانداردی جهت ارزیـابی کـردن ادعاهـای
مطرح شده استفاده شده است؟
o از چه مدارک مستدلی جهت نـشان دادن صـحت ادعاها استفاده شده است؟
در این کار تحقیقاتی مدلی تجویزی در قالـب چـارچوبی مـدون جهـت انجام پروژه های تحقیقاتی حوزه مهندسی نرم افزار ارائه میشود. در این مقاله فلسفه های کارهای تحقیقاتی مهندسی نـرم افـزار، مطـرح، انـواع تحقیقات و محصولات آنها، دسته بندی، رویکردهـا و نحـوه انجـام آنهـا، بررسی، و روشهای معتبر و صحیح اعتبـار سـنجی نتـایج و نیـز فرآینـد طراحی پژوهش ارائه میگردند. در نهایت خود این کار تحقیقاتی توسـط مهندسین نرم افزار، متخصصین منتخب، و محققـین ایـن حـوزه مـورد ارزیابی قرار گرفته و اعتبار چارچوب ارائـه شـده سـنجیده شـده اسـت.
هدف نهایی و غایی این کـار پژوهـشی کـه گـسترش یافتـه کـار [11]
میباشد، ارتقاء کیفی پروژه های تحقیقاتی حوزه مهندسـی نـرم افـزار از طریق ارائه چارچوب و الگویی جهت پاسخ دادن به سـوالات پیـشین در حوزه مهندسی نرم افزار میباشد. چارچوب ارائه شده با بررسی و مطالعه موردی 100 مقاله در حوزه مهندسی نرم افزار که در مجله هـای معتبـر
ACM و IEEE در سالهای 2005 و 2006 انتـشار یافتـه اسـت، شـکل گرفته و اعتبار و صحت آن نیز در 7 پروژه تحقیقاتی مـستقل سـنجیده شده است.
2- الگوی پژوهش پیشنهادی
جهت انجام دادن هر پژوهشی در هـر زمینـه ای بکـارگیری الگوهـای از پیش تعریف شده ضروری مینماید. مفهوم الگو به معنای مدلی از پدیده ای میباشد که نشان میدهد آن پدیده چگونه ساخته مـیشـود. در ایـن قسمت الگویی جهت انجام پژوهش در حوزه مهندسـی نـرم افـزار ارائـه شده است. در این الگو ابتدا ماهیت پژوهش و انـواع سـوالات مطـرح در این زمینه ارائه، سپس انواع نتـایج ممکـن کـه منـتج بـه ایجـاد دانـش جدیدی در این حوزه میگردد آورده میشود. سـپس روش هـای اعتبـار سنجی و تصدیق نتایج ارائه میگردد. در خاتمه فرآیند پیشنهادی انجام تحقیقات که بر اساس آن تحقیقات این حوزه طراحی، اجـرا و مـدیریت
Archvie of SID
میگردد، تشریح شده است. سهم علمی این کار پژوهشی در این قسمت متمرکز شده است.
2-1 نوع و ماهیت پژوهش
محققین این حوزه به دنبال یافتن روشهای توسعه و ارزیابی نـرم افـزار، جزئیات طراحی و توسعه یک راه حل خاص، مدلهایی که مشخصه هـای انواع خاصی از سیستمها را در بر داشته باشد، امکان سنجی راه حـل یـا سیستمی خاص، میباشند. این تقسیم بندی به همراه مثالهای مربوطـه در جدول (1) ارائه شده است.
جدول (1): انواع پژوهش های مهندسی نرم افزار
نوع و ماهیت پژوهش مثال
شیوه توسعه چگونه میتوانیم انجام بدهیم/تولید کنیم/تغییر دهیم، تکامل
ببخشیم؟
شیوه ارزیابی چگونه میتوانیم کیفیت و صحت را ارزیابی نماییم؟
چگونه میتوانیم بین محصولات مختلف تمایز قایل شویم؟
توسعه یا ارزیابی یک چه راه بهتری جهت طراحی، پیاده سازی، نگهداری و بهره
نمونه برداری نمونه خاص وجود دارد؟
خواص نمونه مورد نظر چه میباشد؟
تعمیم یا توصیف چه مدلی جهت توصیف یک پدیده وجود دارد؟
مشخصه های پدیده مورد نظر چه میباشند؟
امکان سنجی آیا راهی جهت انجام وجود دارد؟
آیا پدیده مورد نظر وجود دارد؟ پدیده مورد نظر دارای چه
خواصی میباشد؟
2-2 نتایج پژوهش
نتایج پژوهش های مهندسی نرم افزار که در جدول (2) نشان داده شده اند، عموما روال توسعه و یا تکنیکهای تحلیل، مدلهای توصیفی، ابـزار، و یا راه حلی خاص منظوره میباشد.
جدول (2): انواع نتایج پژوهش های مهندسی نرم افزار
نتایج یا محصولات مثال
روال یا روش یک راه جدید یا بهتر جهت انجام فعالیتهای طراحی، پیاده
سازی، اندازه گیری، ارزیابی
مدل کیفی یا تشریحی ساختار مساله، الگوی معماری، چارچوب، الگوی طراحی
مدل تجربی مدل پیشگویانه تجربی بر اساس داده های مشاهده شده
مدل تحلیلی مدل های ساختاری جهت تحلیلهای رسمی
ابزار یا نماد زبان رسمی جهت پشتیبانی از یک مدل یا روش، ابزار پیاده
سازی شده یک روش
راه حل مورد خاص راه حل یک کاربرد یا مساله خاص جهت نشان دادن
قابلیتهای تکنیکهای مهندسی نرم افزار
گزارش تشریح قاعده تجربی که امکان تشریح آن به صورت مدل
کیفی وجود ندارد.
2-3 روشهای اعتبار سنجی پژوهش
جدول (3) لیستی از انواع روش های اعتبار سنجی که در پژوهش هـای مهندسی نرم افزار بکارگرفته میشود بـه همـراه ذکـر مثالهـای مربوطـه، آورده شده است.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/20 4:34 صبح
مقاله معماری ایران تحت فایل ورد (word) دارای 123 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله معماری ایران تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله معماری ایران تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله معماری ایران تحت فایل ورد (word) :
معماری ایران
تزئینات در معماری ایرانی
گره :
همانطور که در جزوات قبل به خصوص جزوات مربوط به شیوه رازی و آذری توضیح دادیم هنرمندان اسلامی بدلیل عدم امکان استفاده از نقوش انسانی و حیوانی ناچار به نقوش هندسی روی آوردند و دراین زمینه به قدری پیشرفت کردند تازیباترین و منطقی ترین و مناسب ترین طرح ها و نقش های هندسی را به وجود آوردند . استفاده از نقوش هندسی در تمام رشته های هنری (تولیدی) و به خصوص معماری جلوه گر شد تا آنجا که کاملترین و انسانی ترین این نقش ها را درابنیه اسلامی می بینیم . البته در دوران صدر اسلام (خراسان) به دلیل گرایش به سادگی و پرهیز از تزیین ساختمان کمتر با نقوش تزیینی روبرو هستیم ولی از شیوه رازی به بعد (عهد سلجوقیان به بعد) استفاده از این گونه تزیینات در ساختمانها به طور جدی و رسمی شروع می شود و روبه تکامل میگذارد تا آنجا که دردوره مغول و تیموری با بهترین نمونه های این تزئینات مواجه می شویم .
البته در عهد سلجوقیان نیز بکاربردن نقوش هندسی آجری (گره سازی با آجر) به طور جدی و با بهترین کیفیت ممکن معمول بوده است . به هرحال نقوش تزئینی هندسی در معماری به صور مختلف ظهور می کنند که عبارتند از : گره ، کاربندی (رسمی بندی – یزدی بندی ;..) ، مقرنس به دلیل اهمیت بیش از اندازه این تزئینات و هم چنین به دلیل اینکه داوطلبان رشته معماری کمتر با آنها آشنا هستند و، همین طور به دلیل تأکید بر این مسئله در کنکور ورودی دانشگاه ها ، در این جزوه سعی کرده ایم که شما داوطلبان عزیز را تا آنجا که ممکن است و لازم با این نقوش هندسی آشنا کنیم .
به طور کلی گره ها یک نوع تزئین معماری هستند که بر اساس قانون و قاعده ای معین و با استفاده از خطوط مستقیم شکل می پذیرند . گره ها انواع و اقسام مختلفی دارند که می توانند برروس سطوح مستوی (ناصاف) یا صاف (درها ، پنجره ها ، دیوارهای عمودی و ;) و برروی سطوح منحنی (قوس زیر گنبد ، زیر سردر ورودی ، نیم گنبدها و;. به طور کلی تمامی پوشش های افقی ساختمانها) اجرا گردند.
البته وقتی گره برروی سطوح منحنی اجرا گردد ، بیشتر به آن کاربندی یا مقرنس می گویند .
بنابراین می توان گفت که گره عبارت است از کلیه نقوش تزئینی هندسی که اگر برروی سطوح صاف و مستوی اجرا گردند همان گره نامیده می شوند و اگر برروی سطوح منحنی اجرا گردند کاربندی یا مقرنس ، البته تمام این تزئینات خود تقسیمات متعدد و گوناگونی دارند که آشنایی با تمام آنها شاید غیر ممکن باشد .
به هرحال به طور کلی گره ها می توانند با مصالح مختلفی چون : چوب ، عاج ، گچ ، کاشی ، آجر ، به تنهایی یا به صورت ترکیب با هم بکارروند (مثل ترکیب چوب و عاج جهت گره سازی درب یا پنجره یا ;.) اولین نکته قابل ذکر در گره آن است که هر گره درزمینه (قاب) مخصوص به خود محدود می شود ، یعنی به وجود آمدن شکل گره از به وجود آمده زمینه آن جدا نیست . هر گره از عناصر خاصی به وجود می آید (دراصطلاح هنرهای سنتی به این عناصر یا مدلهای تشکیل دهنده فرم عمومی گره ها آلت می گویند) که هر کدام از آنها اسامی
خاص خودرا دارند . مثل : شمسه ، سوسنی، پاباریک ، طبل، پنج ، و ;. برای اینکه با هرکدام از تزئینات فوق (گره ، کاربندی، مقرنس) بهتر آشنا شوید در ابتدا تصاویری از آنها را در ساختمانهای مختلف نشان میدهیم . در اینجا منظورما فقط آشناشدن با شکل ظاهری این تزئینات است تا بتوانیم آنهارا از هم تمیز بدهیم و تفکیک کنیم . بعد با نقشه این نقوش هندسی نیز آشنا خواهیم شد .
درشکلهای 4تا1 نمونه های مختلف گره را درابنیه گوناگون می بینید . در شکل 1- (مسجد مطهری) علاوه بر گره که بربالای سردرساختمان ملاحظه می کنید ، نمونه ای از مقرنس نیز درزیر قوس (طاق) ورودی مشاهده می شود .
در شکلهای 2و4 ، نمونه گره سازی برروی گنبد را ملاحظه می نمائید که با کاشی بوجود آمده است . در اینجا ذکر این موضوع لازم است که : در صفحه اول همین جزوه نوشتیم که اگر گره برروی سطوح منحنی اجرا شود به آن کاربندی یا مقرنس می گویند ولی در این جا باید دقیق تر توضیح بدهیم و بگوئیم که اگر گره برروی یک سطح منحنی محدب اجرا شود (پوسته خارجی گنبد) به آن همان اطلاق می شود (همانگونه که به این نقوش برروی سطوح مستوی گره می گویند) و اگر برروی یک سطح منحنی مقعر اجرا شود (پوسته داخلی گنبد
یازیرسردرو قوس ورودی مثل شکل 1) ممکن است یا کاربندی باشد و یا مقرنس .
توجه داشته باشید که تزئینات کاشی کاری ساقه گنبد (استوانه ای که گنبد برروی آن استوار است ) را گره نمی گویند بلکه اینها خطوط تزئینی بنانی هستند . (شکلهای 2و3و4) . در شکل -3 یعنی گنبد سبز مشهد تزئینات داخل دیوار و طاق نماها را گره می گویند . اگر به دقت به شکل -4 توجه نمائید زیرطاق ورودی یک نمونه از مقرنس گچی قابل مشاهده است .
امیدواریم که با دقت در شکلهای 4تا1 منظور مارااز گره در ساختمانها متوجه شده باشید ، البته چهار شکل مذکور ، فقط گره سازی به کمک کاشی و برروی گنبد و سردر ساختمانها را نشان داده اند. در مورد گره سازی چوبی یعنی درب یا پنجره بعداً در همین جزوه بیشتر آشنا خواهید شد .دراینجا ضمن نشان دادن گره سازی در ابنیه سنتی ، بدلیل مهم بودن
ساختمان مسجد و مدرسه مطهری به توضیح بیشتری در مورد این ساختمان می پردازیم . آغاز این ساختمان مهم در سال 1296 هجری قمری میباشد و در نزدیکی میدان بهارستان تهران واقع شده است . از مشخصات ارزنده این ساختمان کاشیهای مصور خشتی رنگارنگ آن است که دارای مناظر بسیار زیبا و بدیعی می باشد . همچنین از نظر حجاری و سنگ تراشی دارای ستون های یک پارچه سنگی و ازاره سنگی زیبا و قابل اهمیت است.
به طور کلی مدرسه مطهری در اعداد بزرگترین مدارس تهران است . طول آن 62 متر و عرضش 61 متر می باشد و دروسط آن حیاط بزرگ و مشجری قراردارد .
حال به معرفی چند نمونه از کاربندی می پردازیم . کاربندی به تزئینات زیر گنبد یانیم گنبد (سردرورودی و;.) یا طاق نماها و ;; می گویند که از تقاطع و تداخل یک سری قوس های جناغی (قوسهای نوک تیزک در معماری بعد از اسلام در ایران رایج شد) به وجود می آیند . یک از عمده ترین خواص کاربندی انتقال نیرو (فشار یا وزن سقف) از بالا به پایه ها و دیوارهای عمودی است . علاوه بر این کاربندی یک عامل مهم تزئینی نیز به حساب می آید .
در شکل -5 فضای زیر گنبد مسجد امام اصفهان (مسجد شاه سابق) را ملاحظه می کنید . در شکل -6 هشتی ورودی مدرسه چهار باغ اصفهان و در شکل -7 سقف امامزاده شاه حسین کرمان نشان داده می شود .
در شکل -5 می بینید که کاربندی ساده و درعین حال بسیار ظریف مسجد امام اصفهان بکمک کاشی معرق پوشانده شده است . اگر به دقت به این شکل توجه نمائید ، متوجه خواهید شد که کاربندی از تقاطع قوسهای جناغی که نوک تمام آنها در یک ارتفاع معین قرار دارد به وجود آمده است . باز اگر با دقت بیشتری به این تصویر نگاه کنید متوجه خواهید شد که نقوش کاشیکاری معرق ، نقوش گیاهی بسیار جالبی هستند به این نقوش ، اسلیمی می گویند . اسلیمی یعنی منسوب به اسلام و به طور کلی به نقوشی اطلاق می شود که در ابنیه اسلامی به کار می روند ولی به طور مشخص تر منظور از نقوش اسلیمی ، نقوش گیاهی ، مثل ساقه و برگ گیاهان مختلف ، به خصوص ساقه مو و هم چنین نقوش حیوانی مثل بدن مار یا خرطوم فیل و;. می باشد .
البته نقوش حیوانی در طرح های اسلیمی بکار می روند که بیشتر منحنی باشند و حتی آنها را هم به صورت خلاصه در آورده به طوری که معلوم نمی شود که مثلاً فلان منحنی بدن ماریا خرطوم فیل است .
به هرحال هدف ایجاد یک فرم کلی و جالب است که با استفاده از نقوش گیاهی و حیوانی (بدن مار و خرطوم فیل) به این منظور دست پیدا می کنند که بدون شک از برجسته ترین تزئینات ابنیه اسلامی محسوب می شوند . حال برای اینکه فرم قوس ها در زمینه معرق کم نشوند و قوس ها را به طریق دیگری جدای از نقوش اسلیمی معرق کاری تنظیم کرده اند که اگر بیشتر دقت کنیم می بینیم که نوارهای باریک تیره و روشن که به صورت هندسی نقش شده اند این وظیفه را به عهده دارند .
این حالت را درشکل -6 نیز به وضوح می بینیم ، یعنی دراین تصویر نیز خطوط قوس های جناغی کاملاً تیره شده اند (لاجوردی پررنگ) تا کاربندی جلوه بیشتری پیدا کند . هرکدام از عناصر تشکیل دهنده کاربندی ها (منظور آن لوزی هایی هستند که هر چهار ضلعشان برابر نیستند ، بلکه دوبدو مساوی میباشند و هر قدر به مرکز سقف نزدیک می شویم ، این عناصر متشکله ، کوتاهتر می شوند ) نام خاصی دارند که در قسمت نقشه ها با آنها آشنا می شویم . در شکل -7 سقف امامزاده شاه حسین کرمان را که خیلی ساده کاربندی شده است می بینیم . این نمونه کاربندی از گچ است و باز هم دراین شکل پیداست که این لوزی های فرو رفته (عمیق ، سه لبه ای) ، هر چقدر که به مرکز سقف (روزنه ای که درآن نور به داخل می تابد و به آسمانه معروف است) نزدیک می شویم ، کوچکتر و ریزتر و درعین حال نسبت به پائینی ها پهن تر می شوند .
حال به معرفی چند نمونه از مقرنس می پردازیم . مقرنس به تزئیناتی می گویند که بیشتر در زیر سردرهای ورودی ابنیه مختلف و بعضاً به عنوان تزئین طاق نماها و غرفه های نسبتاً عمیق بکار می رود گاهی نیز مقرنس به صورت چند ردیف و دورتادور گنبد یا مناره ابنیه مختلف قرار می گیرد که در این حالت یعنی به صورت منظم و مثل کمربند برگرد یک بخش از ساختمان واقع می شود (عمدتاً برفراز ساقه گنبد یا فراز گلدسته ها) به آن قطاربندی مقرنس یا به اختصار قطاربندی می گویند .
در شکل -8 مقرنش زیر سردر ورودی بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی ملاحظه می نمایید که با کاشی کاری معرق پوشیده شده است در واقع مقرنس به عناصری می گویند که به نظر می رسد درفضا معلق هستند و هرکدام به شکل یک طاق خیلی کوچک فرورفته (معقر) به نطر می رسد .
در شکل -9 مقرنس زیر تالار مسجد میدان اصفهان را می بینید همانطور که از شکل پیداست این مقرنس خیلی پرکار و شاید بتوان گفت کمی شروغ است و جنس آن از گچ است . در شکل -10 گنبد خانه مسجد حکیم اصفهان نشان داده شده است در این شکل مقرنس واقع در گودی محراب (همان جایی که منبر قرار گرفته است) ملاحظه می کنیم و علاوه برآن تزئین سقف بنا را می بنید که به صورت کاربندی (تداخل قوسهای جناغی) است . در شکل -11 مقرنس محراب مسجد شیخ لطف اله اصفهان را ملاحظه می کنید که بسیار ظریف و خوش ترکیب است و با کاشی معرق نما شده است با مقایسه شکل های 12 و 8 با شکل 9 ، تفاوت انواع مقرنس را از لحاظ ظرافت و شلوغی (ریزه کاری بیش از حد) متوجه می
شوید در شکل -12 تزئین زیر تالار تیموری اصفهان نشان داده شده است که در واقع نه مقرنس است نه کاربندی ، بلکه می توان آن را ترکیبی از مقرنس و کاربندی به حساب آورد ، به این نوع سیستم یزدی بندی می گویند که در تقسیم تزئینات معماری اسلامی بیشتر جزوکاربندی به حساب می آید تا مقرنس ، در همین جا راجع به ساختمان تالار تیموری اصفهان که به شیوه اصفهانی ساخته شده است توضیح مهمی را باید ذکر نماییم و آن این است که در دوره صفویه (نقطه عطف شیوه اصفهانی ) برای اولین بار پس از اسلام نقاشی به عنوان یکی از تزئینات مهم رشته معماری به کار می رود .
همانطور که قبلاً هم گفته ایم به دلیل این که فرهنگ اسلام نقاشی (بخصوص کپی از صور انسانی و حیوانی) را مجاز را نمی شمرد . هنرمندان مسلمان به نقوش هندسی (گره ، کاربندی ، مقرنس) و همچنین نقوش گیاهی که در (معرق کاری بهترین نمونه های آن را می بینیم ) روی آورند . به هرحال برای اولین بار در دوره صفویه نقاشی به عنوان یک عامل مهم تزئینی عرضه اندام می کند و در ساختمان عالیقاپوی اصفهان مستقیماً به کار می رود . به غیر از اینکه به طور مستقیم از نقاشی استفاده می شده است با توجه به شکل -12 با بکار بردن خطوط پر رنگ (لاجوردی) بر روی مقرنس ها و کاربندی ها (بر روی فصل مشترک سطوح مختلف و قوسهای کاربندی و مقرنس) البته در مواقعی که کاربندی و مقرنس با گچ اجرا
شده باشد ، باعث جلوه هرچه بیشتر این نوع تزئینات می شده اند . اگر شکل -12 را با شکل -9 مقایسه کنید (شکل -9، خطوط پر رنگ بروی فصل مشترک سطوح مقرنس وجود ندارد) بهتر متوجه مقصود ما میشوید . استفاده از خطوط پر رنگ لاجوردی بر روی زمینه سفید گچی در اطراف میدان نقش جهان (در طاق نما) یکی دیگر از نمونه های نقاشی بر روی گچ سفید است . در اینجا به ذکر توضیحات مفصل تری راجع بهمقرنس می پردازیم که بسیار مهم است .
مقرنس :
یکی از مهمترین عناصر تزئینی در ساختمانهای ایرانی و اسلامی مقرنس است که بیشتر در بناهای مذهبی مثل مسجد و مدرسه بکار رفته است . کلمه مقرنس با قر و قرناس و قرنس (قرنیز) خویشاوند است و می توانیم بگوییم مقرنس یعنی قرنیس دار شده و این معنی با شکل و فرم عنصر تزئینی مورد نظر ما که از تعدادی سطوح برآمده و فرورفته تشکیل شده است و کم و بیش موافق است . برای اینکه بیشتر با معنی کلمات فوق الذکر آشنا شویم به فرهنگ لغت مراجعه می کنیم : قر به معنای چیز فرو رفته است هرگاه ظرفی فلزی یا چیزی شبیه به آن باثر برخورد با جایی فرو رفتگی پیدا کند می گویند قر شده است (توجه داشته باشید که مقرنس نیز از تعدادی سطوح فرورفته و برآمده تشکیل شده است) . قرنیز مأخوذ از
قرناس یا قرنس عبری است و به معنای پیش آمدگی باریک بالای در و پنجره ، شبیه حاشیه یا سایبان که از آجر یا سیمان (ساروج) درست می کنند می باشد .
در برخی از فرهنگها آمده است : مقرنس به فتح قاف و نون به معنی گچبری و نردبان سازی در سقف طاقها و ساختمان ها است . مقرنس کاری یعنی عمل گچبری و هنرنمایی با گچ در داخل ساختمان به خصوص در زیر سقف که با سطوح گود و برجسته ایجاد نقش کند . البته در فرهنگ ها معنای متعدد دیگری نیز قر و قرنیس و قرنیز و رناس و ; آمده است که از حوصله بحث ما خارج است .
به هرحال آخرین معنا که برای مقرنس ذکر گردید به آنچه مورد نظر ما است نزدیک تر است گرچه در آن ذکر شده که از گچ است ، در حالی که می دانیم این تزئین می تواند از آجر یا کاشی و حتی سنگ هم باشد . به هر حال از مجموعه تعاریف و معانی مندرج در فرهنگ ها که به عنوان نمونه چندتایی را در بالا ذکر نمودیم چنین برمی آید که : مقرنس یک عنصر تزئینی است که در بالای دیوارها (دیوارهای منتهی به قوس و یا پوشش نیمه گنبدی ، یعنی سردر بناها و ;) و به خصوص در سقف و گوشه های سقف ابنیه مختلف به کار می رود . مقرنس با مواد و مصالح مختلف و با نقوش متفاوت و با اشکال گوناگون قابل اجرا است .
در جلد نهم فرهنگ لغت لاروس Larouss در مورد مقرنس آمده است : موتیف (عنصر) تزئینی معماری که فرم آن استالاکتیت ها را به یاد می آورد . استالاکتیت ها ، همان ترکیبات آهکی آویزان از سقف نمادها می باشد . شاید بتوان گفت که مقرنس تقریباً ترکیب فرمهای منشوری برجسته و گود است که به روی هم قرار گرفته باشند . د ر کتاب هنر اسلامی جزوه مجموعه مخصوص تاریخ منتشر شده با راهنمایی هانری ماتن به این ترتیب از مقرنس (استالاکتیت) تعریف شده است . عنصر بسیار مشخص تزئیناتی معماری اسلامی به خصوص ایرانی ، استالاکتیت ها هستند و به این دلیل به این اسم نامیده می شوند که ترکیبات و رسوبات آویزان از سقف نمادها را به یاد می آورند . استالاکتیت ساده با هفت عنصر منشوری که می توانند به هم وصل شوند و به صورت یک جلوآمدگی درآیند تشکیل شده است (شکل-13) .
به هرحال با توجه به مطالب فوق الذکر می توانیم مقرنس را به چهاردسته تقسیم نماییم :
دسته اول : مقرنس های جلو آمده که مواد آنها غالباً از مایه مصالح اصل بنا و اکثر ساده و در انتهای سطوح خارج بنا اجرا می شود و استحکام آن زیاد است .
دسته دوم : مقرنس های روی هم قرار گرفته که احیاناً از مایه مصالح اصل بنا و یا قطعات سنگ و آجر و گچ در سطوح داخل و خارج بنا اجرا می شود و دارای ثبات و استحکام متوسطی است .
دسته سوم : مقرنس های معلق (آویزان) که معادل استالاکتیت فرنگی است .این نوع مقرنس معمولاً از چسباندن مواد مختلف چون گچ ، سفال ، کاشی ، و غیره به سطوح مقعر داخل بناها صورت می گیرد و آویزان به نظر می رسد و دارای ثبات و استحکام کمی است .
دسته چهارم : مقرنس هاس لانه زنبوری است که چون خانه های لانه زنبوری است که مانند خانه های لانه زنبور به چشم می خورد . این نوع نزدیک و شبیه به دسته سوم است و در ایران خیلی کم استعمال شده است .
سابقه مقرنس در ایران به قبل از اسلام باز می گردد و اولین نمونه های شناخته شده مربوط است ب دوره ماد (708-550ق.م) که در دخمه دکان داود وجود دارد . البته بدیهی است که فرم مقرنسهای این دوران بسیار ساده و معمولی است و با آنچه شما در تصاویر 8-12 مشاهده کرده اید کاملاً متفاوت است همچنین در دوره های هخامنشی ، اشکانی و ساسانی نیز نمونه هایی از مقرنس وجود داشته است . اما مقرنس در ساختمانهای بعد از اسلام (ابنیه اسلامی) حائز کمال اهمیت است و تمام توضیحات ما مربوط است به بناهای اسلامی اما نوع مقرنس از نظر کیفیت و فرم و شکل ظاهر و کمیت اجرایی آن در دوران مختلف اسلامی نیز متفاوت است . درچهار قرن اولیه هجری (سبک خراسانی) مقرنس به طور
پراکنده و خیلی ساده در ساختمانها به چشم می خورد ، نمونه هایی که در شیوه خراسانی بکاررفته اند را میتوان پیشاهنگ این عنصر تزئینی درقرون بعدی اسلامی دانست . اما دردوقرن پنجم و ششم هجری که مقارن است با عهد سلجوقیان (سبک رازی ) این عنصر تزئینی شدیداً در حال تحول است . دراین دوره مقرنس از صورت کلی که درممالک مختلف و نواحی تحت اشغال اعراب بروز کرده بود ، به سوی عوامل تزئینی عصر ساسانی رفت . دراین دوره چون تالارهای بزرگ مربع (مثل عهد ساسانیان) ساخته می شد و چون سقف این تالارها به کمک گوشواره ساخته می شدند ، زمینه مناسبی برای توسعه مقرنس فراهم شد .
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/20 4:34 صبح
بررسی مراحل رشد زبان در یک کودک طبیعی انگلیسی زبان تحت فایل ورد (word) دارای 142 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد بررسی مراحل رشد زبان در یک کودک طبیعی انگلیسی زبان تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
مقدمه مترجم
مطلب حاضر ترجمه بخشی از کتاب «تحول زبان» (قسمتهایی از فصلهای 10 و 11) نوشته رابرت ای.اونز میباشد. در این کتاب نویسنده به بررسی مراحل رشد زبان در یک کودک طبیعی انگلیسی زبان میپردازد. مطالعه این کتاب برای علاقهمندان به رشد طبیعی گفتار و زبان مفید میباشد، همچنین میتواند الگوی خوبی جهت اینچنین پژوهشهایی در زبان فارسی باشد. قسمتهای دیگر این کتاب به راهنمایی اساتید گروه گفتار درمانی توسط دانشجویان دوره 26 ترجمه شده است که اسامی آنها به شرح زیر میباشد:
فصلهای 1 و 2 شکوفه میرزاآقابیگ
فصلهای 2 و 3 مرضیه فاطمی
فصلهای 4 و 5 زهرا ضربیزاده
فصلهای 6 و 7 مهدی شاکر اردکانی
فصلهای 7 و 8 زهرا روحی پور
فصلهای 9 و 10 مریم فهام
فصلهای 13 و 14 و 15 عباس دهستانی اردکانی
در پایان، از زحمات سرکارخانم سلطانی، استاد راهنمای اینجانب و سایر اعضای هیات علمی دپارتمان آسیب شناسی گفتار و زبان تشکر و قدردانی مینمایم.
فهرست عناوین
مقدمه مترجم 1
عوامل تعیین کننده مراحل یادگیری 2
تکواژهای اولیه دیگر 5
افعال معین 5
پسوندهای صفت و اسم 6
یادگیری قانون صرفی و جنبههای دیگر زبان 7
تحول شکل جمله 10
عناصر جمله 11
تحول عبارت اسمی 11
تحول عبارت فعلی 13
زمان و ارجاع 19
انواع جمله 23
شکل جمله خبری 24
شکل جمله پرسشی 29
شکل جمله امری 35
شکل جمله منفی 36
درونهگیری و ربط 41
درونهگیری عبارتی 43
درونهگیری مصدری 44
درونه گیری اسم فعل 45
درونهگیری بند وابسته 46
ربط بندی 51
خلاصه 57
تحول واجشناختی 58
فرایندهای واجشناختی 60
فرایندهای ساختار هجایی 60
فرایند همگونی 63
فرایندهای جانشینی 64
فرایندهای چندگانه 66
درک و تولید 67
خلاصه 68
نتیجهگیری 69
مباحثه 70
خودآزمایی 71
تحول معناشناختی و کاربرد زبان در افراد مدرسهرو و بزرگسال 73
اهداف فصل 74
تحول کاربرد شناختی 79
داستانها 80
تحول داستانها 83
تحول دستور زبان قصه 89
تفاوتهای داستان 96
تواناییهای محاورهای 100
کاربردهای زبان 101
شروع و حفظ موضوع 105
رابطها و جداکنندهها 106
درخواستهای غیر مستقیم 107
اصلاح گفتگو 110
اصطلاحات اشارهای 111
تفاوتهای جنسیتی 112
کاربرد واژهها 113
سبک گفتگو 114
تحول 118
نتیجه 120
خلاصه 122
کلمات کلیدی :