ارسالکننده : علی در : 95/6/29 5:6 صبح
مقاله دستگاه تنفس تحت فایل ورد (word) دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله دستگاه تنفس تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله دستگاه تنفس تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله دستگاه تنفس تحت فایل ورد (word) :
دستگاه تنفس
APPARATUS RESPIRAORIUS
دستگاه تنفس از تعدادی مجاری هوایی در اندازههای مختلف (که وظیفه انتقال، گرم و مرطوب کردن هوا را بر عهده دارند) و ششها (که در تبادل اکسیژن نقش دارند) به وجود آمده است. بعلاوه بخشی از دستگاه تنفس در گفتار (تولید صوت) نیز نقش ویژهای دارد. مخاط تنفسی در بیشتر مسیر از نوع اپی تلیوم منشوری (استوانهای) مژکدار است و در لابلای آن سلولهای موکوسی حضور دارند که با ترشح موکوس، ناحیه را مرطوب و چسبنده میکنند و ذرات گردوغبار را به دام میاندازند. مژکهای موجود در دستگاه تنفس نیز با حرکت مداوم خود، موکوس و ذرات گردوغبار را به سوی فضای حلق میرانند. هوای تنفس شده از طریق مجاری هوایی به ریهها وارد و پس از عبور از مجاری هوایی داخل ریهها، به کیسههای متسعی با جدار نازک به نام آلوئول alveolus میرسد. جدار آلوئولها را سلولهای اپیتلیال میپوشانند. این سلولها در مجاورت نزدیک با عروق خونی قرار گرفتهاند و قادرند که اکسیژن و گاز کربنیک را از خود عبور دهند. در نتیجه عمل نهایی تنفس در ریهها انجام میگیرد.
بینی nose
بینی از دو قسمت تشکیل شده است، یکی بینی خارجی و دیگری حفره بینی. قسمت اول حفره بینی، دهلیز vestibule نام دارد و بخش عقبی آن را مجرا meatus مینامند. حفره بینی توسط تیغه بینی septum nasi که در عقب استخوانی و در جلو غضروفی است به دو حفره تقسیم شده است. جدار خارجی حفره بینی توسط شاخکها ناصاف شده، در زیر هر شاخک مجرای کوچکتری ایجاد گردیده است.
در مجرای تحتانی سوراخی است که مجرای بینی- اشکی به آن باز میشود. در مجرای میانی، دهانه سینوس فک بالا باز میشود. سایر سینوسهای اطراف بینی نیز توسط سوراخهایی به فضای بینی ارتباط دارند. حفره بینی توسط مخاط پرعروقی پوشیده شده، این مخاط، جدار سینوسها را نیز مفروش میکند و التهاب آنها را سینوزیت مینامند. موهای مخصوصی در دهلیز بینی وجود دارند که همراه با موکوسی که سلولهای مخاطی تراوش میکنند عمل تصفیه هوا را انجام میدهند. مخاطی که روی شاخک فوقانی و ناحیه مجاور آن از تیغه بینی را میپوشانند، خرمایی رنگ و حاوی نورونهای بویایی است و مخاط بویایی نام دارد. حفره عقب توسط فضای چهارگوشی به نام کوانا cuana به حلق راه دارد.
حلق phary مقاله دستگاه تنفس تحت فایل ورد (word)
حلق ناودانی عضلانی است که در پشت بینی، دهان و حنجره واقع شده، مجرای مشترک هوا و غذا میباشد.
حلق دارای سه قسمت است. بخشی که عقب بینی قرار دارد، حلق بینی nasophary مقاله دستگاه تنفس تحت فایل ورد (word) ، بخشی که عقب دهان قرار دارد، حلق دهانی orophary مقاله دستگاه تنفس تحت فایل ورد (word) و بخشی که عقب حنجره واقع شده است، حلق حنجرهای laringophary مقاله دستگاه تنفس تحت فایل ورد (word) نامیده میشود. دیواره جانبی حلق بینی در محاذات شاخک تحتانی بینی دارای سوراخی است که ابتدای لوله شنوایی (شیپوراستاش) tuba auditiva است (ش 1).
جدار حلق شامل سه عضله عرضی و تنگ کننده costrictor و چند عضله کوچک بالا برنده است.
شکل 1: برش سهمی بینی، دهان، حلق وحنجره.
حنجره lary مقاله دستگاه تنفس تحت فایل ورد (word)
حنجره در جلوی سومین قسمت حلق (از سومین تا ششمین مهره گردن) قرار دارد.
حنجره محل عبور هوا و عضو تولید صوت است و از تعدادی غضروف که توسط رباطها و پردههای همبندی به یکدیگر متصل شدهاند، به وجود آمده است. عضلات کوچک و بااهمیتی حرکات حنجره و عمل تولید اصوات را به عهده دارند.
غضروفهای حنجره
غضروفهای مهم حنجره عبارتند از: غضروف تیروئید (سپری) thyoridea ، انگشتری cricoidra ، هرمی arytenoidea و اپیگلوت epiglotis (ش 2).
شکل 2: نمای قدامی حنجره.
غضروف تیروئید
بزرگترین غضروف حنجره است که زیر استخوان لامی و بالای غضروف انگشتری قرار دارد. از دو ورقه چهارگوش lamina تشکیل شده است. این دو ورقه در جلو به یکدیگر میپیوندند و در جلوی گردن، برجستگی «سیب آدم» را میسازند.
کنار فوقانی این صفحات در خط وسط فرو رفته است و بریدگی تیروئید incisura thyroidea را میسازد. از کنارهای خلفی تیروئید دو زائده به نام شاخ cornu به طرف بالا و پایین کشیده شدهاند. شاخهای فوقانی طویلتر از شاخهای تحتانی هستند و توسط رباطی به استخوان لامی میچسبند. شاخهای تحتانی با غضروف انگشتری مفصل میشوند.
غضروف انگشتری
به صورت انگشتری است که حلقه آن در جلو و نگین آن در عقب قرار گرفته باشد. کنار فوقانی نگین انگشتر در طرفین دارای دو رویه مفصلی است که غضروفهای هرمی روی آن قرار میگیرند.
غضروف هرمی
بصورت هرم سه وجهی است که رأس آن در بالا و قاعده آن در پایین قرار میگیرد. از زاویه قدامی قاعده آن، زائدهای به نام زائده صوتی vocalis . proc بطرف جلو کشیده شده است که رباط صوتی به آن میچسبد.
غضروف اپی گلوت
شبیه راکت تنیس است و در پشت زبان قرار میگیرد. دسته آن در زاویه سطح خلفی غضروف تیروئید قرار دارد.
غضروفهای حنجره توسط رباطها و عضلات کوچکی به یکدیگر متصل شدهاند و روی آنها را مخاط میپوشانند.
فضای حنجره از بالا به پایین، توسط دو جفت چین مخاطی به سه قسمت تقسیم شده است. چینهای بالایی را چین دهلیزی ploca vestibularis مینامند که ارتعاشات آن اصوات مختلف را ایجاد میکند. فضای بین چینهای صوتی را مزمار glottis مینامند.
فضای بالای چینهای دهلیزی را دهلیز vestibule مینامند. حد فاصل چینهای دهلیزی و صوتی را سینوس، و فضای پایین چینهای صوتی را که در پایین با نای ادامه مییابد، حفره زیر گلوت میخوانند.
نای و نایژه the trachea and bronchi
نای لولهای است که از پایین غضروف انگشتری شروع شده، پس از عبور از گردن وارد قفسه سینه میشود و در محاذات مهره پنجم سینهای به دو شاخه به نام نایژه (برونکوس) اصلی تقسیم میشود. نای از 15 تا 20 حلقه ناقص غضروفی به شکل C ایجاد شده است. انتهای این غضروفها در عقب باز است و توسط پرده لیفی عضلانی بسته میشود. فضای داخل نای از مخاط مژکدار پوشیده شده است. آخرین حلقه نای با سایرین تفاوت دارد و دارای دو سوراخ است که در امتداد نایژههای چپ و راست قرار میگیرد.
در محاذات پنجمین مهره سینهای، نای به دو شاخه تقسیم میشود. نایژه سمت راست کلفتتر و کوتاهتر است و در امتداد نای قرار دارد و پس از ورود به ریه، سه شاخه میشود. نایژه چپ دازتر و باریکتر است و با نای زاویه دارد و پس از ورود به ریه دو شاخه میشود. سرانجام هر کدام از نایژههای اصلی به ده شاخه ثانوی تقسیم میشوند و هر کدام به قطعهای از ریه میروند که آنها را segmentes مینامند.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/6/29 5:6 صبح
مقاله رایگان تقی مدرسی تحت فایل ورد (word) دارای 4 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله رایگان تقی مدرسی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله رایگان تقی مدرسی تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله رایگان تقی مدرسی تحت فایل ورد (word) :
تقی مدرسی
در 1311 در خانوادهای روحانی پرورش یافت. وقتی دانشجوی طب بود، نخستین رمانش یکلیا و تنهایی او (1334) از سوی مجله سخن به عنوان بهترین رمان ایرانی سال 1335 را یافت و مدرسی را در زمره نویسندگان مشهور ایران درآورد. ده سال بعد ـ وقتی دیگر ساکن آمریکا شده بود ـ دومین رمانش شریفجان، شریفجان ( نام قبلی: نسل کلاغها) را نشر داد، اما این اثر نه تنها تأثیری بر ادبیات زمان خود نگذاشت، سقوط نویسنده را نیز گواهی داد. در 1347 مجموعه داستان گمرگ چینواد آگهی شد اما انتشار نیافت. مدرسی جز چند داستان کوتاه در جنگ اصفهان و سخن اثر دیگری منتشر نکرد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/6/29 5:6 صبح
مقاله در مورد – مقایسه افسردگی نوجوانانی که پدر خود را از دست داده اند با نوجوانانی که پدرشان در قید حیات تحت فایل ورد (word) دارای 70 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد – مقایسه افسردگی نوجوانانی که پدر خود را از دست داده اند با نوجوانانی که پدرشان در قید حیات تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد – مقایسه افسردگی نوجوانانی که پدر خود را از دست داده اند با نوجوانانی که پدرشان در قید حیات تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد – مقایسه افسردگی نوجوانانی که پدر خود را از دست داده اند با نوجوانانی که پدرشان در قید حیات تحت فایل ورد (word) :
– مقایسه افسردگی نوجوانانی که پدر خود را از دست داده اند با نوجوانانی که پدرشان در قید حیات
فصل اول
کلیات پژوهش
مقدمه:
تقریبا هر کس گاه احساس افسردگی می کند اکثر ما گاهی وقتها احساس غم در خود می کنیم وبه هیچ فعالیتی حتی فعالیتهای لذت بخش علاقه ای نشان نمی دهیم افسردگی پاسخ طبیعی آدمی به فشارهای زندگی است عدم موفقیت در تحصیل یا کار از دست دادنه یکی از غریزان وآگاهی از این که بیماری،پیری توان مارا به تحلیل می برد از جمله موفقیت هایی هستند که اغلب موجب بروز افسردگی می شوند افسردگی تنها زمانی ناهنجار تلقی می شود که با واقعه ای که رخ داد متناسب نباشد یا فراتر از حدی که برای اکثر مردم نقطه آغاز بهبودی است ادامه می یابد. (اتکنیسون،1380)
وجود رابطه میان تجارب دوران نوجوانی ورفتار بعدی ما به عنوان یک بزرگسال مدتهاست که ثابت شده است مثلاً برای بعضی دادن پدر یا مادر در یک سن بحرانی طی کودکی موجب ابتلا افسردگی در دوران بعدی زندگی خواهد شد در جهانی که کودک تجربه می کند مادر را هم چون جزئی از خود می داند جزئی که غم،رضایت،آرامش وشادی واقعیت است ولی بعداً می تواند فرق میان سن وغیر سن را تشخیص دهد تمام این روند کمک خود ویادگیری با افسردگی ارتباط دارد تا آن جای که اینک گمان می رود از دست دادن شما ومحبوب در کودکی اساس تمام افسردگی های بعدی در فرد است پیش بینی از دست دادن شی ومحبوب باعث نگرانی می شود واز دست دادن واقعی آن افسردگی را به وجود می آورد وبه این ترتیب اضطراب وافسردگی در دوران بعدی زندگی در واقع تکرار فشرده بسیاری از این تجارب اولیه است(راسل میچل،2000).
عنوان پژوهش:
مقایسه افسردگی نوجوانانی که پدر خود را از دست داده اند با نوجوانانی که پدرشان در قید حیات هستند.
تعریف موضوع پژوهش:
در اثر از دست دادن پدر به هر صورت که باشد چه به وسیله مرگ وچه در اثر جدایی یک خلأ مهم در خانواده بوجود می آید این ضایعه قطعاً اثر مهمی در خانواده خواهد گذاشت لازم است بررسی دقیق وجدی روی تهران این فقدان بر فرزندان انجام شود خصوصاً رابطه فقدان با افسردگی، زیرا افسردگی موضوع مهمی است که در صورت وجود می تواند مانع رشد در زمینه های مختلف مثلاً ادامه تحصیل به صورت موفق شود.
هدف:
هدف از تحقیق مقایسه افسردگی نوجوانان بی سرپرست ودارای سرپرست.
پرسش پژوهش:
آیا بین میزان افسردگی نوجوانانی که پدر خود را از دست داده اند ونوجوانانی که دارای پدر هستند تفاوت وجود دارد؟
تعریف اصطلاحات:
افسردگی :در سطح معمول افسردگی نشان نکاتی است که تحت خلق افسردگی است وبر اساس بیان نقطی وغیر نقطی عواطف غمگین واضطرابی و یا حالت های برانگیختگی نشان داده است،افت گذرا یا دوام حالتهای شدید عصبی- روانی که به صورت یک مؤلفه بدنی،سردرد؛ خستگی پذیری،
بی اشتهایی،بی خوابی، یبوست،کاهش فشار خون،وجزء آن ویک مؤلفه روانی واحساس به پایان رسیدن نیرو،ناتوانمندی،غمگین وجزءآن نمایان می شود.
سقوط غیر قابل توجیه اسن حالت در قلمرو بدنی با خستگی دائم آشکار
می شود در قلمرو شناختی به صورت پراکندگی است ومشکل کوشش فکری در قلمرو عاطفی به شکل حالتی مالیخورائی که با هوشیاری فرد نسبت به توانمندی واکنش همراه است متجلی می شود «حالت روانی،خوش که با دلرزگی، یأس وخستگی پذیری مطلق می شود ودر بیشتر مواقع بااضطرابی کم وبیش شدید همراه است»
دریک جمع بندی حکم متوجه می شویم که مفهوم افسردگی به سه گونه متفاوت به کار رفته است.به منظور مطمئن کردن احساس های بهنجار غمگین،یأس، ناامیدی وجز آن وبروز آنها به عنوان نشانه یک اختلال
به منظور توصیف اختصاری یک نشانه که شامل نشانه های عاطفی وشناختی وحرکتی فیزیولوژیکی وغدد ترشح است «مبانی بهداشت روانی دکتر مصطفی حمدیه 1381)
تعریف عملیاتی:
افسردگی:داشتن نمره ای در حد نمره افسردگی آزمون بک در این آزمون پژوهش در نظرات وافسردگی دارای نمره ای در حد نمره افسردگی آزمون بک بودند به عنوان افراد افسرده مشخص شده اند.
افسردگی:
در زبان روزمره اصطلاح افسرده برای اشاره به یک حالت احساس،واکنش به یک موقعیت وسبک رفتار مختص به فرد بکار می رود احساس افسردگی معمولاً به عنوان شناخته می شود وامکان دارد در هوای بارانی سرمای گزنده یا بعد از منازعه با یک دوست رخ می دهد موقعیتی که انتظار می رود شادی آور باشد غالباًبه چنین احساس اندوهی پایان می بخشد احساس افسردگی ناشی از تعدیلات یا سکنی گزینی جدید یا یک موقعیت مهم زندگی معمولاً به سرعت بعد از برطرف شدن موقعیت یا وقتی شخص به شرایط تازه عادت کرد از بین می رود نوع دیگر افسردگی
داغدیدگی یا واکنش شوداست عمی که از فوت نزدیکان یا ناامیدی از پایان رابطه عاشقان نشأت می گیرد وقتی رابطه مهمی تمام می شود بیشتر بازماندگان چیزی تجربه می کند که معمولاً سوگ نامیده می شود این پدیده کاملا عادی است در واقع فقدان این قبیل واکنش ها ممکن است در دراز مدت برای شخص مضر باشد ویژگی های عمومی سوگ شامل ناراحتی های جسمی از قبیل آقاکشیدن،احساس گرفتگی گلو،احساس خلأ در شکم واحساس ضعف عضلانی می ش
ود علاوه ممکن است اشتغال ذهنی با تصویری بصری متوفی همراه با واکنش های احساس گناه وحسرت وجود داشته باشد طی فرآیند سوگواری،احساس گناه وخصومت وفقدان وعلائم جسمی تدریجاً از بین می روند از آن جا که احساس افسردگی را تقریباً همه مردم داشته اند این احساس به تنهایی برای تشخیص اختلال خلق افسرده کافی نیست افسردگی بالینی خیلی کمتر شایع است ونسبت به اندوه موقتی که هر یک از ما زمانی آن را تجربه کرده مشکلات جدیتری بوجود می آورد بعضی محققین عقیده دارند افسردگی می تواند روی پیوستاری از اندوه تا طبقات بالینی شدید مطالعه شود.
در ویژگی اختصاصی افسردگی عبارتند از خلق نافتاد وفقدان علاقه ولذت در تقریباً هم فعالیتهای عادی وسرگرمی های فرد تشخیص افسردگی دست کم یکی از این دو ویژگی است به علاوه دست کم چهار مورد از رفتارهای با احساسات زیر باید وجود داشته باشد کم اشتهایی یا تغییر وزن،اشکال در خوابیدن،فقدان نیرو، آشفتگی روانی،حرکتهاافزایش کندی پاسخ آنقدر مشخص که از سوی دیگران قابل مشاهده باشد خستگی یا فقدان انرژی سرزنش خود یا احساس گناه نابجا،شکایاتی از ناتوانایی در تفکر بطور روشن یا تمرکز حواس وافکار دائمی مرگ یا خودکشی یا آرزوی مردن،زنان افسرده نسبت به مردان علائم بیشتری دارا می باشند وعلائمی مثل احساس بی ارزش،فقدان علاقه، واختلال اشتها را بیشتر از مردان ذکر می کند (ساراسون،ساراسون،1381)
تاریخچه:
افسردگی از زمان های بسیار دور در نوشته های آمده توصیف هایی از آنچه ما امروز اختلالات خلقی می خوانیم در بسیاری از مدارک طبی قدیم وجود دارد داستان عمد عتیق شاه مسئول وداستان خودکشی آژاکس در ایلیا هرمر هر در یک لندرم افسردگی را توصیف کرده اند حدود 45 سال قبل از میلاد بقراط اصطلاح مانی وطانکولی رابرای توصیف اختلالات روانی بکار می بردند در حدود صد سال قبل از میلاد کورلیوس در کتاب Deweeliciua افسردگی را ناشی از صفرای سیال
معرفی نمود این اصطلاح را پزشکان دیگراز جمله ارسطو (120 تا 180 سال بعد از میلاد)وجانیوس (129 تا 199 سال بعد از میلاد)نیز بکار بردند وهمین طور الکساندر ترانز در قرن ششم.
در قرون وسطی طبابت درممالک اسلامی رونق داشت واز وابن سینا وپزشک یهودی سیموند ملانکولی را بیماری مشخص تلقی میشوند صانکولی را هنرمندان بزرگ زمان نیز مجسم کرده اند در سال 1386 بونت نوعی بیماری روانی را توصیف نمود وآنرا مانیا کومنا لکولیکسی نامید در سال 1845 ژول فالره حالتی را توصیف نمود وآن را جنون ادوار می نامید چنین بیمارانی متناوباً خلق مانی را افسردگی راتجربه می کنند تقریباً در همان زمان یک روانپزشک فرانسوی دیگر به نامه ژول با بارژه جنون در شکلی راشرح داد که در آن بیمار دچار افسردگی عمیقی می شود که به حالت بهت افتاده وبالاخره از آن بهبود می یابد در سال 1882 کارن کالبام روانپزشک آلمانی با استفاده از اصطلاح سایکو تایعی مانی وافسردگی را مراحل مختلف یک بیماری توصیف نمود امیل کرپلین
درسال 1896 بر اساس معلومات روانپزشکان فرانسوی وآلمانی مفهوم بیماری شیدایی افسر
دگی را شرح داد که شامل اکثر ملاک های تشخیص است که امروزه روانپزشکان برای تشخیص این بیماری از آن استفاده می کنند(کاپلان وساروک،2000)
طبقه بندی اختلالات خلقی:
اختلالات خلقی به اختلالات افسردگی یک قطبی اختلال دوقطبی ودواختلال جسمی بر سبب شناسی اختلال خلق به علت یک حالت طبی عمومی واختلال ناشی از مصرف مواد تقسیم می شوند اختلالات افسردگی (یعنی،اختلال، افسردگی اساسی، اختلال افسده خویی،اختلا
ل افسردگی به گونه ای دیگر مشخص شده است) از اختلالات دو قطبی با توجه به این نکته که هیچ گونه سابقه ای از دوره های حانیک،آمیخته وهیپومانیک در آنها دیده نمی شود متمایز می گردند اختلالات دو قطبی شامل وجود دوره های مانیک، دوره های آمیخته ویا دوره های هیپومانیک هستند که معمولاً با وجود دوره های افسردگی اساسی همراه اند.
اختلالات افسردگی یک قطب)
الف) اختلال افسردگی اساسی:علامت اصلی اختلال افسردگی اساسی یک سیر بالینی است که با یک یا چند دوره افسردگی بدون سابقه ای از دوره های مانیک آمیخته ویا هیپومانیک مشخص می شود اختلال افسردگی با مرگ ومیر بالایی همراه است بیش از 5 درصد افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی شدید از طریق خودکشی می میرند اختلال افسردگی اساسی ممکن است به واسطه اختلال افسرده خویی دارای سابقه باشد اختلال افسردگی اساسی ممکن است با حالات طبی عمومی مزمن همراه باشد بیش از 20 تا 25 درصد افراد مبتلا به برخی حالات طبی عمومی (دیابت،انفارکتوس قلبی غده سرطانی،سکته مغزی) اختلال افسردگی اساسی را درطی سیر حالت طبی عمومی خود نشان می دهند.
شیوع اختلال افسردگی اساسی در زنان نوجوان وبزرگسال دو برابر مردان نوجوان وبزرگسال است دوره های افسردگی ممکن است به گونه ای کامل یا فقط به طور نسبی پایان یابد واصلاً پایان نیاید برای افرادی که فقط بهبودی نسبی پیدا می کنند احتمال بیشتری وجود دارد که دوره های دیگری رانشان دهند والگوی بهبودی نسبی دربین دوره ای را داشته باشند دوره های اختلال افسردگی اساسی اغلب بدنبال یک عامل استرس را روانی واجتماعی شدید نظیر مرگ فرد مورد علاقه یا طلاق است.
اختلال افسردگی اساسی در میان بستگان زیستی درجه اول اشخاص مبتلا به این اختلال 5/1 تا 3 برابر بیشتر عمومی است.(DSMIV)
ب)اختلال افسرده خویی:علامت اصلی اختلال افسرده خویی خلق به گونه ای مزمن افسردگی است که در بیشتر اوقات روز پدیدار می شود وحداقل دو سال استقرار دارد افراد مبتلا به اختلال افسرده وخویی خلق خودرا به صورت غمگین یا دفع بودن وبی حوصله بودن توصیف می کنند در کودکان خلق ممکن است تحریک پذیر باشد تا افسرده وحداقل مدت مورد نظر فقط یکسان است
شایع ترین علائم اختلال افسرده خویی عبارتند از احساس بی کفایتی از دست دادن تعمیم یافته علاقه یا احساس لذت انزوای اجتماعی احساس گناه یا نگرانی درمورد گذشته، احساس ذهنی تحریک پذیری یا خشم مخرط،وکاهش فعالیت،کار آمدی یا مولد بودن درافراد مبتلا به اختلال افسرده خویی علائم نباتی ومثل خواب،اشتها،تغییر وزن، وعلائم روانی حرکتی ظاهراً از اشخاص مبتلا به یک دوره افسردگی اساسی شایع است وقتی اختلال افسرده خویی بدون اختلال افسردگی
اساسی قبلی وجود دارد عامل خطرناکی برای پیدایش اختلال افسردگی اساسی است به نظر می رسد که کودکان اختلال افسرده خویی در هر دو جنس بروز یکسانی دارد واغلب منجر به آسیب در عملکرد آموزشگاهی وتعامل اجتماعی می شود کودکانی ونوجوانان مبتلا به اختلال افسرده خویی درهر دوجنس بروز یکسانی دارد اغلب منجر به آسیب در عملکرد آموزگاهی وتعامل اجتماعی می شود کودکان ونوجوانان مبتلا به اختلال افسرده خویی معمولاً تحریک پذیر عجیب ونیز افسرده اند آنها عزت نفس پائین ومهارتهای اجتماعی ضعیفی دارند وبدبینی هستند در بزرگسالان نسبت اختلال افسرده خویی در زنان دویا سه برابر مردان است.
اختلال افسرده خویی اغلب شروع زودرس تدریجی ونیز سیری فرض دارد در شرایط بالینی افراد مبتلا به اختلال افسرده خویی معمولاً افسردگی اساسی نیز دارند که اغلب دلیلی برای طب درمان است اختلال افسرده خویی در میان بستگان زیستی درجه اول افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی شایعتراز جمعیت عمومی است.(DSMIV)
ج)اختلالات افسردگی که به گونه ای دیگر مشخص شده است.شامل اختلالاتی همراه با علائم افسردگی است که واجد ملاکهای اختلال افسردگی اساسی، اختلال افسرده خوئی اختلال سازگاری همراه با خلق افسرده یا اختلال سازگاری همراه با خلق آمیخته افسرده ومضطرب نیست در بعضی موارد علائم افسردگی را می توان بخشی از اختلال اضطرابی به گونه ای دیگر مشخص شده را نیست. (DSMIV)
اختلالات دو قطبی:
الف)اختلال دوقطبی I: علامت اصلی اختلال دوقطبی I یک سیر بالینی است که با پدیدار شدن یک یا چند دوره مکانیک ای دوره آمیخته مشخص می شود اغلب افراد یک یا چند دوره افسردگی را نیز داشته اند عمل خودکشی در 10 تا 15 درصد افراد مبتلا به اختلال دوقطبی I وجود دارد سوءاستفاده از کودک سوءاستفاده از همسر یا هر رفتار تجاوز کارانه دیگری ممکن است در طی دوره های مانیک شدید یا در طی دوره های که همره با علائم سایکوتیک هستند وجود داشته باشند دیگرمشکلات همراه عبارتند ازفرار از مدرسه شکست در مدرسه شکست
شغلی، طلاق یا رفتاری ضد اجتماعی دوره ای دیگر اختلالات روانی همراه عبارتند از بی اشتهایی عصبی،جوع،اختلال کمبود توجه وبیش فعالی ، اختلال وحشت، خوبیای اجتماعی واختلالات مرتبط با مواد مطالعات همه گیر شناسی اخیر در ایالات متحده نشان می دهد که اختلال
دوقطبی I تقریباً شیوع یکسانی در مردان وزنان دارد ظاهراً جنسیت با ترتیب ظهور
دوره های مانیک وافسردگی اساسی در رابطه است احتمال بیشتری وجود دارد که اولین دوره درمردان یک دوره مانیک و در زنان یک دوره افسردگی اساسی باشد.
بستگان زمینی درجه اول افراد مبتلا به اختلال دوقطبی I میزانهای بالایی از اختلال دوقطبی I اختلال دوقطبی II واختلال افسردگی اساسی دارند مطالعات درمورد دوقلوها وفرزن
د خواندن ها شواهد قاطعی از تأثیر ژنتیک برای اختلال دوقطبی I فراهم کرده است.(DSMIV)
ب)اختلال دوقطبی II:علامت اصلی اختلال دوقطبی، مسیر بالینی است که با پدیدار شدن یک یا چند دوره افسردگی اساسی همراه با حداقل یک دوره هپومانیک مشخص می شود دوره های هیپومانیک نباید با چندین روزاحساس خود بزرگ بنیانه که ممکن است بعد از بهبودی دوره افسردگی اساسی پدید آید مشتبه شود.
افراد مبتلا به اختلال دوقطبی II ممکن است دوره های هیپومانیک را به صورت مرضی در نظر نگیرند گر چه دیگران ممکن است از رفتار متلون این افراد در عذاب باشند اغلب افراد به ویژه زمانی که در اواسط دور افسردگی اساسی هستند دوره های هیپومانیک را بدون به یاد آوردن دوستان یا بستگان نزدیک به خاطر می آورند.
ارتکاب خودکشی خطرقابل توجهی است که در 10 تا 15 درصد اشخاص مبتلابه اختلال دو قطبی روی می دهند فرار از مدرسه شکست در مدرسه شکست شغلی یاطلاق ممکن است،اختلال دوقطبی II همراه باشد اختلالات روانی همراه با عبارتند از سوء مصرف یامحرومیت ازمواد،بی اشتهایی عصبی،اختلال کمبود توجه بیشتر فعالی،اختلال وحشت،خوبیای اجتماعی واختلال شخصیت فردی
اختلال دوقطبی II ممکن است در زنان شایعتر از مردان باشد زنان مبتلا به اختلال دوقطبی ممکن است در معرض افزایش خطر بروز دوره های بعدی در دور بلافاصله پس از زایمان باشند تقریباً 60 تا 70 درصد دوره های هیپومانیک دراختلال دوقطبی II بلافاصله قبل یا بعد از دور افسردگی اساسی روی می دهند ارائویی مشخص برای یکی شخص خاص گرچه اکثریت افراد مبتلا به اختلال دوقطبی II در بین دوره های به سطح کارکردی مناسبی
می رسند اما تقریباً در 15 درصد اختلال ادامه یافته تا اینکه فرد نوسان خلق
یا مشکلاتی را در روابط بین شخصی یا شغلی از خود نشان می دهد.
بعضی مطالعات نشان داده اند که بستگان زمینی درجه اول افراد مبتلا به اختلال دوقطبی II درمقایسه با جمعیت عمومی میزان های بالایی از اختلال دوقطبی II اختلال دوقطبی I واختلال افسردگی دارند (DSMV)
ح)اختلال خلق ادواری
علامت اصلی اختلال خلق ادواری آشفتگی خلقی بی ثباتی وفرضی است که در برگیرنده دوره های بسیاری از علائم هیپومانیک وافسردگی است علائم هیپومانیک از نظر تعداد شدت جامعیت یا مدت ناکافی هستند تا واجد تمام ملاک هایی یک دوره مانیک باشند وعلائم افسردگی نیز از نظر، شدت جامعیت یا مدت ناکافی هستند تا واجد تمام ملاک های یک دورافسردگی اساسی باشند.در طی دور در ساله هیچ فاصله بدون تمایلی بیشتر از دو ماه استقرار نمی یابد تشخیص اختلال خلق ادواری فقط در صورتی داده می شود که دوره دوسال اولیه علائم خلق ادواری خارج از دوره های افسردگی اساسی،مانیک وآمیخته باشد اختلال خلق ادواری اغلب در اوایل زندگی آغاز می گردد وگاهی اوقات به صورت انعکاس از یک گرایش فراجی برای دیگر اختلالات خلقی وبویژه دوقطبی در نظر گرفته می شود در نمونه های مبتنی برجامعه اختلال خلق ادواری ظاهراً در مردان وزنان شیوع یکسانی دارد در شرایط بالینی زنان مبتلا به اختلال خلق ادواری بیشتر از مردان برای درمان مراجعه می کنند اختلال خلق ادواری معمولاً در نوجوانی اوایل بزرگسالی شروع می شود شروع ویروس اختلال خلق ادواری دربزرگسالی ممکن است اختلال خلق ناشی از یک حالت طبی عمومی نظیر اسکلروزتحدد را مطرح سازد.
اختلال خلق ادواری معمولاً شروع تدریجی وسیری فرض دارد احتمال خطرها 15 تا 50 درصد وجود دارد که شخص متعاقباً اختلال دو قطبی I یا II را نشان می دهد.
اختلال افسردگی اساسی ودوقطبی I ویا در قطبی II ظاهراً از میان بستگان زیستی درجه اول اشخاص مبتلا به اختلال خلق ادواری از جمعیت عمومی شایعتر است (DSMIV)
د)اختلال دو قطبی به گونه ای وغیرمشخص شده است.
مقوله اختلال دو قطبی که به گونه ای دیگر مشخص نشده است مشتمل به اختلالاتی است که دارای علائم دو قطبی هستند اما ملاک هایی هیچ یک از اختلالات خاص دوقطبی را ندارند نمونه های آن عبارتند از:
1)تغییر خلقی سریع بین علائم مانی وافسردگی که ملاک های حداقل طول مدت یک دوره مانی یا یک دوره افسردگی سی را ندارند.
2)دوره های عود کننده هیپومانی بدون علائم افسردگی بین دوره ای
3)یک دوره درمانی یا آمیخته به اختلال هذیانی،اسکینروفرنی باقی مانده اختلال سایکوتیک که به گونه ی دیگر مشخص نشده است اضافه شده است.
4)موقعیت هایی که طی آن متخصص بالینی به این نتیجه رسیده است که یک اختلال دوقطبی وجود دارد اما قادربه تبیین اولیه بودن ناشناخته از یک حالت طبی عمومی ویا مرتبط با مواد بودن آن نیست(DSMIV)
اختلال خلق ناشی از یک حالت طب عمومی:
علامت اساسی اختلال خلق ناشی از یک حالت طبی عمومی،آشفتگی بارز ومستمر در خلق است که استنباط می شود ناشی از تأثیر مستقیم یک حالت طبی عمومی باشد آشفتگی خلق ممکن است مستقل باشد برخلق افسرده کاهش بارز علاقه ولذت، یا خلق بالا،خود بزرگ بنیانه یا تحریک پذیر،اگر ممکن است تظاهر بالینی آشفتگی خلق مشابه یک دوره افسردگی اساسی مانی،آمیخته یا هیپومانی باشد اما ضرورت ندارد واجد ملاک های کامل یکی از این اختلالات باشد با استفاده از انواع زیرمی توان نوع علامت غالب را مشخص کرد همراه با علائم افسرده همراه با دوره شبه افسردگی اساسی، همراه با علائم مانی یا همراه با علائم آمیخته قراین حاصله از سابقه معاینه فیزیکی یا یافته های آزمایشگاهی می باید حاکی از آن باشد که آشفتگی پیامد فیزیولوژیکی مستقیم یک حالت طبی عمومی است درتعیین اینکه آیا آشفتگی خلقی ناشی از یک حالت طبی عمومی است متخصص بالینی باید ابتدا وجود یک حالت طبی عمومی را تثبیت کند علاوه بر این باید تعیین کند که آشفتگی خلق از نظر سبب شناختی از طریق یک مکانیزم فیزیولوژیکی با حالت طبی عمومی مرتبط است یک ارزیابی دقیق وجامعه از عوامل متعدد برای انجام چنین متفاوتی ضروری است.
انواع حالات طبی عمومی ممکن است علائم خلق را موجب شود این حالات مشتمل هستند برحالات نورولوژیک انحطاطی (مثلاً بیماری پارکنسیون،بیماری هاتینگتون) بیماری مغزی عروقی (مثلا سکته)حالات متابودیک مثلا کمبود ویتامین B12 حالات غدد داخلی مثل پرکاری وکم کاری تیروتید،پرکاری وکم کاری پاراتیروئید پرکاری وکم کاری آدرنوکرتیزم حالات خورایدن سازی مثلا لوپوس اریتسما توز منتشر عضو انتهای ویروس یا غیره مثل هپاتیت 7 مرنونوکلئوز عفونت ویروسی نقص ایمنی انسان یادیگر عفونتها (مثل کارنسیوم پانکراس)یافته های معاینه فیزیکی همراه یافته های آزمایشگاهی،والگوهای شیوع یا شروع سبب شناختی حالت طبی عمومی را منعکس می کند.
ارزیابی های شیوع اختلال خلق ناشی از یک حالت طبی عمومی محدود به تظاهرات همراه با
علائم افسردگی است مشاهده شده است که حدود 45-25 درصد افراد دارای برخی حالات نورولوژیک (از جمله بیماری پارکینسون، بیماری هانیتگتون،اسکلروز،سکته وبیماری آلزایمر)
در بعضی مواقع ضعف سیر بیماری یک آشفتگی بارزافسردگی را ظاهر می سازند برای آن دسته از حالات طبی عمومی که سیستم عصبی مرکزی بطور مستقیم درگیر نیست میزان شیوع بسیار متغیرتر است دامنه تغییر ازبیش از 60 درصد هندرم کوشینگ تا کمتر از 8 درصد در مرحله پایانی بیماری کلیوی است (DSMIV)
اختلال خلق ناشی از مواد:
علامت اساسی اختلال خلق ناشی ازمواد آشفتگی بارز ومستمر در خلق است که اثباط می شود ناشی از تأثیر فیزیولوژیکی مستقیم یک ماده (مثلا یک داروی قابل سوءمصرف، یک دارو تجویز شده،دیگر درمانهای جسمی افسردگی یا مراجعه باسم)باشد برحسب ماهیت ماده وزمینه ای که علائم در آن رخ می دهند آشفتگی ممکن است دربگیرنده وخلق افسرده یا کاهش قابل ملاحظه یا لذت یا خلق بالا خود بزرگ بینانه یا تحریک پذیر است.
بعضی داروها (مثلاً تحریک کننده ها،استروئیدها،ضد اضطراب ها)یارتیم درمانهای جسمی برای افسردگی (مثلاً با تشنج برقی یا نوردرمانی)ممکن است آشفتگی های خلقی شبه درمانی ایجاد کننند تعیین اینکه آیا علائم واقعاً تصادفی است یا اینکه درحالی که فرد درمان را دریافت می داشته است اختلال خلق اولیه ظاهر شده است نیازمند متفاوت تابینی است برای مثال علائم مانی که هنگام دریافت یتیوم در شخص ظاهر می شوند به عنوان اختلال خلق ناشی از مواد تشخیص داده
نمی شود زیرا به نظر نمی رسد که لیتیوم دوره های شبه مانی ایجاد کند از طرف دیگر یک دوره افسردگی در اولین هفته های آغاز آلفا-متیل دو پا در شخص بدون سابقه اختلال خلق تشخیص اختلال خلق نشای از قبیل دو پا همراه با علائم افسردگی را مطرح می سازد در بعضی موارد یک حالت استقرار یافته از قبل درحالی که شخص به طور همزمان داروی تجویز شده ای را مصرف می
کند تا قادر به ایجاد علائم افسردگی است می تواند عود کند در چنین مواردی برای تعیین اینکه آیا داروی تجویزشده در این مورد خاص سببی است یا خیر متخصص بالینی باید ازقضاوت بالینی استفاده کند.
اختلالات خلقی ممکن است در ارتباط با مسمومیت از مواد زیر زخ دهند کوکائین توهم زاها مواد استنشاقی،مواد اینونی،فن سیکلیرین ومواد وابسته، تسکین دهنده ها،خواب آورها،ضد اضطراب ها،ودیگر مواد ناشناخته اختلالات خلقی ممکن است در ارتباط محرومیت از مواد زیر رخ دهند الکل،آفتامین ومواد وابسته،کوکائین،تسکین دهنده ها،خواب آورها وضداضطراب ها ودیگر مواد یا مواد ناشناخته.
گزارش شده است که بعضی از داروها تجویز شده علائم خلقی ایجاد می کند از جمله های هوش کننده ها ضددردها،آفتی کوینرژیکها،ضد تشنج،ضد فشارخون،داروها ضد پارکنسیون.
داروها ضد زخم،داروهای قلبی،داروهای ضدحاملگی،داروهای روان گردان،شل کننده های عضله،استروئیدها،وسولفونامیدها،بعضی از داروهای تجویز شده به طور خاصی احتمال بروز علائم افسردگی را افزایش می دهد باید توجه داشت که این یک فهرست کاملی از داروهای احتمالی نیست واینکه بسیاری از دارو ها ممکن است کاملا یک واکنش افسردگی خاصی را ایجاد کند فلزات سنگین رسم ها نیز ممکن است علائم خلقی ایجاد کند(DSMIV).
اختلال خلقی که به گونها ی دیگر مشخص شده است.
این مقوله شامل اختلالات دارای علائم خلقی است که ملاک های هیچ یک از اختلالات خلقی خاصی را ندارند وانتخاب بین اختلال افسردگی که به گونه ای دیگر مشخص نشده است واختلال دوقطبی که به گونه ای زیر مشخص نشده است دشوار است(DSMIV).
ابعاد اختلالات خلقی:
علاوه به این تفاوت مهم بین اختلال دو قطبی وافسردگی شدید ابعاد معین یا نکات متمایز کننده ای وجود دارد که محققان ومتخصصان بالینین آنها را در طبقه بندی اختلالات خلقی مفید یافته اند این ابعاد سیکونیک،فورتیک ودرون زادی،واکنشی هستند.
نظریه ها در مورد افسردگی:
1)نظریه های زیست شناختی:
پیش فرض نظریه های زیست شناختی این است که علت افسردگی یا درژنها نهفته است که از طریق توارث از والدین به فرزندان منتقل می شود یا نارسایی عمل فیزیولوژیابی که ممکن است پایه ارثی یا غیر ارثی داشته باشد یافته های مربوط به همزادان از 1520 به بعد بیانگر آن است که عوامل ارثی موجب بروز نوعی افسردگی می شوند بسیاری از پژوهندگان عوامل ارثی همراه با آنچه در زندگی شخص به وقوع می پیوندیعنی ترکیب آمادگی های ارثی وفشارهای روانی محیطی را علت احتمالی افسردگی ورفتارهای ناشی ازآن می دانند کسانی که افسردگی دوقطبی دارند یعنی هم گرفتار افسردگی هستند وهم دچار مانی اغلب دست کم دو نسل از بستگان آنها رفتارهای مشابهی داشته اند هم چنین در خانواده های که افسردگی دوقطبی روی می دهد احتمال بروز افسردگی یک قطبی پیش از آن است که برحسب تصادف رخ داده باشد.آزاد 1380
درحال حاضر در نظریه عمده در ارتباط با رابطه مواد شیمیایی منتقل کننده امواج عصبی یا انتقال دهنده های عصبی وجود دارد یکی این که پائین آمدن مقدار نو را پی تعریف باعث افسردگی می شود هم چنین ازدیاد آن فرد را دچار مالیا می کند نظریه دیگر این که پایین آمدن سطح سروتونین مسئول ایجاد افسردگی است هردوی این نظریه ها براساس فعل وانفعالات بعضی از داروهای ضد افسردگی بوجود آمده است به خصوص دو دسته از داروها بنام تری سیکلیک ها وبازدارند ههای
آمونوآمین اکسید از درجلوگیری از افسردگی مؤثر بوده اند تحقیقات نشان داده است که این داروها در عین کاستن افسردگی مقدار سروتونین ونوراپی تعریف مقرر افزایش می دهند در مجموع داده های پژوهشی در سالهای اخیر نشان دهنده این امر است که اختلالات عاطفی علل فیزیولوژیک وبیو شیمایی دارند این واقعیت ناقص وجود علل وعوامل روانی نیست هیچ روانشناسی نیز اهمیت نقش فیزیولویکی را نادیده نمی گیرد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/6/29 5:5 صبح
مقاله علل گرایش جوانان به مُد و مُدپرستی تحت فایل ورد (word) دارای 62 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله علل گرایش جوانان به مُد و مُدپرستی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله علل گرایش جوانان به مُد و مُدپرستی تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله علل گرایش جوانان به مُد و مُدپرستی تحت فایل ورد (word) :
چکیده :
سعی ما در این تحقیق بر آن است به بررسی علل گرایش جوانان به مد و مدپرستی بپردازیم. هدف ما از این تحقیق این است که بدانیم چه عواملی در کم و کیف این علل گرایش جوانان به مد و مدپرستی تأثیر دارد. جامعه آماری ما 60 نفر از جوانان منطق ابهر می باشند. گروه نمونه 30 نفر شامل جوانان باشگاه توحید ابهر و 30 نفر شامل دانشجویان دانشگاه پیام نور ابهر بودند.
روش ما در این تحقیق :
براساس هدف کاربردی است و از آمار توصیفی استفاده شده است.
مقدمه :
در عصر ما کشورهای در حال توسعه، آگاهانه و ناخودآگاه تحت تأثیر شدید جهان غرب قرار گرفته و اغلب در مقابل سلط علمی و قدرت صنعتی مغرب زمین خودباخته و مرعوب شده اند، استقلال فکری خویش را از دست داده اند و شخصیت معنوی خود را فراموش کرده اند مسائل را از دیدگاه غرب می بینند نیک و بد را با معیارهای غرب می سنجند و به رفتار غریبان چشم دوخته و به گفتارشان گوش فرا داشته و از اعمال و روشهای آنان پیروی می کنند.
کسانیکه الگوهای غربی برای آنها الگوهای مطلوب قرار می گیرد ابتدا به تقلید و همانندسازی با ظاهر و قیاف مشهود غربی می پردازند. در این حالت فراتر از تقلی ظواهر فردی که خود را همانند او می سازند و با او احساس یگانگی می کنند. به این هماهنگی و تقلید همه جانبه را نشان روشنفکری و مای سربلندی و افتخار خود می پندارند «غر بزرگی» در کشورهای جهان سوم و از جمله ایران نمونه ای از خود باختگی است. خود باختگان در برخورد با غرب چنان شیفته مزایای قدرت و ثروت آن می شوند که هویت خود را فراموش می کنند و فقط به این می اندیشند که همانند غربیها شوند بی آنکه به اقتضای جامع خود توجه داشته باشند.
طرح مسأله :
رفتار جمعی هنگامی اتفاق می افتد که شیوه های عمل سنتی در سعی دیگر کافی نباشد رفتار جمعی با الگوهای بدون ساختار خود انگیخت عاطفی و پیش بینی ناپذیر مشخص می شود.
در یکی از این رفتارهای جمعی می باشد. بسیاری از جوانان بر این باورند که با رفتارهای متفاوت و یا نو می توانند برای خودشان وجهه ای به دست آورند. «حد یا بدعت» به یک چنین رفتاری اطلاق می شود که در یک دوره نسبت کوتاه رواج می یابد. مدگر چه با بدعت همانند است. «ولی» به رسومی اطلاق می شود که به گونه ای دوره ای تغییر می یابند» شیوع بقهای؟ اجتماعی مانند هیپسیم و پانکسیم در غرب و نمونه های رفتار عمری خلاف عرف و یا تقلید از سبک زندگی شخصیتهای معروف و مردم پسند در بیشتر نقاط جهان مثالهای
بدعت و حد به شمار می آیند و رواج حدهایی که هر چند سال یک بار عوض می شوند نمو و شیوع حد را در جامعه نشان می دهد و در مورد حد دیدگاههای مختلفی وجود دارد. یکی از این دیدگاهها می گوید بسیاری از مردم تصور می کنند که اگر به شویه متفاوت یا جدیدی رفتار کنند ممکن است جایگاه بهتری به دست آورند. هوس «یا رسم دروغین» به تغییر
زودگذر در رفتار اجتماعی اطلاق می شود به تعبیر دیگر مد اجتماعی پر شور و زودگذر را هوس اجتماعی می نامند و دیدگاهی دیگر می گوید. مد عبارت است از : «هماهنگی خاص در لباس، نحو صحبت کردن، آرایش ظاهری و آرایش مو و صورت. رفتارهایی مانند خندیدن و ; که از ضروریات زندگی اجتماعی است و در یک جامع مدنی به بهترین نحو و کاملترین شیوه ایجاد شود به ویژه برای جوانان که به دلیل تحیرها، هیجانات و کم تجربه گی ها بیش از دیگران به ابزار ثبات سکون روانی و فکری احتیاج دارند». و به تعبیر دیدگاهی دیگر از نکات بسیار
آموزنده و عبرت آموز روزگار ما این است که به خاطر غلب جهان نسبی انسان بر اذهان و عقول، تنها زیبایی که در جهان مورد توجه و علاقه است زیبایی بیرونی است و آنچه که به رواج بی سابقه و بیش از حد مد و مدپرستی کمک کرده همین است. انسانها تنها چشم ناظری که در این جهان دیده اند. چشمان انسانهای دیگر است که ناظر آنها است و این انسانها جز بیرون ما را نمی بیند و به همین خاطر هم همّت ما مصروف این شده است که خودمان را در چشم دیگران زیبا کنیم. مصرف بیش از حد و بی سابق لوازم آرایش در دنیای کنونی و معاصر از علایم بسیار چشمگیر تفکر انسان مرکزی است.
یکی از دلایل گرایش جوانان به مد توجه قرار گرفتن و پاسخگویی به نیازهای روانی آنهاست. جوانان به دلیل داشتن روحیه ی تأثیر پذیر، آمادگی بیشتری برای پدیده های نو دارند. دلیل دیگر هم می تواند سرخوردگی ها و نداشتن اعتماد به نفس و چشم و همچشمی باشد که افراد را به سوی مدهای مختلف می کشاند. البته عده ای هم هستند که هیچ دلیلی خاصی برای تبعیّت از مد را ندارند و فقط به خاطر این که این پدیده در جامعه رواج پیدا کرده است. از آن استقبال می کنند. از طرف دیگر می توان گفت : افرادی که خرید کالاهای مد روز را انتخاب می کنند، می خواهند جای خود را در میان اطرافیان و همین سالهای خود باز کنند. بابت آن هزینه های بسیاری را تقبل می کنند حتی اگر برایشان مشکل باشد.
انسان مد زده خود ا از سایر افراد اجتماع جدا می بیند. قوانین اجتماعی را نمی فهمند و مشکل اجتماعی را درک نمی کنند، التهاب و فشار درونی به او مهلت نمی دهد که آرام بنشیند و آرامش گمشده ی او ابدی است آیا جوانان ما قادر به مقابله با این پدیده ناهنجار فرهنگی خواهند بود.
اهمیّت مسأله :
دو نسل بعد از انقلاب همان گونه که شاهد آن هستیم کم کم به ارزش هایی خود را پایبند نشان می دهند که فاصله فکری و ذهنی آنها را روز به روز از خانواده و جامعه شان بیشتر می کند و از جمله ی آنها پایبند شدن به ارزشهای زودگذر و غیرمنطقی در اکثر موارد و از جمله در انتخاب نوع پوشش می باشد این ارزشهای غیر منطقی و زودگذر را در انتخاب و نوع پوشش طرز صحبت کردن و آرایش و تحت عنوان مدگرایی بررسی می کنیم که اگر همین گونه ادامه یابد فرهنگ اصیل ایرانی به فراموشی سپرده خواهد شد. البته نمی توان مدگرایی
را به عنوان عمومی گذرایی که عیناً شاهد آن هستیم فی نفسه منفی ارزیابی کرد زیرا مدگرایی با بینش و خط مشی های جدید چه بسا عاملی برای ایجاد تفکر؟ جدید نیز می باشد.
امّا آنچه در جامعه شاهد آن هستیم پیروی و تقلید کورکورانه از ظواهر گاه در حد افراطی آن است این یعنی یک فاجعه برای جامعه زیرا که در این مسیر جامعه و فرهنگ عادی و معنوی خود را از دست می دهد و با از دست دادن آنها هر چه سریعتر راه هلاکت و نابودی خود را می پیماد و هیچ دیوار و سپاه و لشکری جلودار ورود مد نیستند فقط باید چشم و گوشمان را باز کنیم و مواظب باشیم تا هویّت فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ما را ویران نسازد و گذشته و اصالت را از جوانان ما نگیرد. و از آجائیکه ورود هر مد همراه با انبوهی از پیامها و
محتوا است، فرد مدگرا ممکن است علاوه بر قبول مد محتوای فرهنگی و شرایط اجتماعی و شرایط اجتماعی آن را هم به عنوان یک ایده آل بپذیرد که این خطرناک ترین حالت مدگرایی است و جامعه را از درون تهی می کند و در قع جوانان و نوجوانان را از جامعه ربوده و در اختیار غرب می گذارد هر چند که به ظاهر در وطن خویش زندگی می کنند.
کارشناسان معتقدند که «مد» یک رفتار اجتماعی و نوظهور است؛ به یک باره به صورت تغییر سلیقه های ناگهانی در افراد شکل می گیرد. در حالی که با فرهنگ و رسوم جا افتاده ی آن جامعه که افراد بر حسب سابقه و قدمت از آن پیروی می کنند تناقض دارد. در یک تقسیم بندی می توان مدگرایی را به سه دسته؛ 1 ) فردی، 2 ) خانوادگی، 3 ) اجتماعی تقسیم کرد.
کارشناسان علوم اجتماعی مدگرایی؛ «پناه بردن به آرامش ظاهری» تعبیر کرده اند و برای آن عوامل مختلفی را بیان نموده اند وقتی که خود دار شرایطی باشد که نیازهایش برآورده نشود و الگویی مناسب برای تقلید نداشته باشد در این صورت این افراد جذب گروههایی می شوند که کشش به تولید؟! «الگوبرداری» در آن گروههای بیشتر باشد. امروزه افراد تلاش می کنند تا خواسته های کاذب خود را که ثمر مدگرایی است پوشش دهند این شیو رفتار آنها را مدام بدهکار کرده و مرتّب آیند خویش را پیش فروش می نمایند به گونه ای که برای این رها و رد مدگایی به ناچار به امضای چک و سفته می پردازند. بنابراین باید این واقعیّت را پذیرفت که یک نوع آسیب اجتماعی به خود خواهد آمد.
از نظر فرهنگی معمولاً علیرغم اشتراکات زیاد در دو جنس زنان به لحاظ احساسی بودن واکنش هایشان نسبت به محیط عاطفی تر می باشد و بیشتر تحت تأثیر قرار می گیرند. بنابراین تقلید و گرایش به الگوهای برتر با طبیعت بیولوژیکی زمان متناسب بیشتر دارد.
لازم به ذکر است که مدگرایی محدود به قشر و یا سن و سال نیست امّا طبیعی است که جوانان بیشتر در معرض آسیب هستند «زیگموند برن فعلید» معتقد است؛ «تغییرات جسمی جوانان باعث می شود جوان به نظام ارزشی جدید حساس تر شد و در این اثنا بای تسکینِ دلواپسی های خود به ناچار ادامه می یابد و در دوره های مختلف این کار ادامه می یابد و محوریّت پیدا می کند. و به جای اینکه الگوی مناسبی برای جوانان و نوجوانان داشته باشیم این رفتار برای آنها الگو می شود به مسئله بعدی برای خود فرد است و آن انرژی و هزین
مالی است که این افراد برای مدل مو و لباس صرف می کنند این رفتار در بین اقشار مختلف مردم دارد و جوانانی که از وضعیّت مالی مناسبی برخوردار نیستند دچار ناهنجاری مالی می شوند و برای پاسخ به این ناهنجاری به دنبال دزدی و غیره می روند. و از طرفی از سوی جامعه و نگاه مردم ترد شده و دچار گوشه گیری می شوند که در نتیجه افراد انزوا طب شده و در نهایت اجتماع پذیری این افراد دچار مشکی می شود. «دکتر اقلیمای نیز در این باره می گوید : «باید از این افراد بپرسید که این آرایش و هزینه کردنها چه سوی دارد و آیا با فکر کردن دست به این کار می زنند یا نه و او در ادامه می گوید اگر دلیل آنها این بود که همه این کار را انجام می دهند و سپس ما هم انجام می دهیم نتیجه بی فکری و تقلید است و خانواده ها مسئول هستند زیرا که آنها را راهنمایی نکرده اند».
اهداف تحقیق :
هدف کلی :
هدف کلی ما از این پژوهش، بررسی علل گرایش جوانان به مد و مدپرستی و رواج مدگرایی در بین جوانان می باشد که به عنوان یک معضل اجتماعی در جامع حیات فرهنگی جوانان ما را تهدید می کند.
اهداف ویژه (جزئی) :
1 ) تعیین رابطه بین جنسیت و میزان گرایش جوانان به مد و مدپرستی
2 ) رابطه بین سطح تحصیلات جوانان و میزان گرایش جوانان و به مد و مدپرستی
3 ) رابطه بین رواج و اشاعه مدلهای غربی و فرهنگ بیگانه و میزان گرایش جوانان به مد و مدپرستی
4 ) رابط بین سطح اجتماعی والدین و خانواده جوانان و گرایش آنان به مد و مدپرستی.
الف ) جنسیت جوانان
ب ) سطح تحصیلات جوانان
ج ) تقلید تز مدلهای غرب یتوسط جوانان
د ) سطح اجتماعی والدین
فرضیه ها :
1 ) بین مدگرایی و بیکاری جوانان ارتباط معنی داری وجود دارد.
2 ) بین تهاجم فرهنگی و مدگرایی جوانان رابطه مسقیمی وجود دارد.
3 ) میان ابزارهای تبلیغاتی و مدگرایی رابطه معنی داری وجود دارد.
4 ) میان استقلال طلبی و نوگرایی جوانان با مدپرستی ارتباط معنی داری وجود دارد.
5 ) میان عدم اعتقادات مذهبی و مدگرایی ارتباط معنی داری وجود دارد.
تعاریف نظری :
1 ) مد : یک پدید اجتماعی است که افراد را یکدیگر همرنگ می کند و موجب شادی، نشاط و نوگرایی زندگی انسانها است و از طرفی موجب متفاوت بودن و جوا بودن از سایر افراد است. (منبع مبانی جامعه شناسی، منصور وثوقی، علی اکبر نیک حق).
2 ) تهاجم فرهنگی : هجوم باورها و مجموعه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی تازه ای را به زود به قصد جایگزینی با فرهنگ و باورهای محلی آن ملت وارد کشور می شود. (مبانی جامعه شناسی، منصور وثوقی، علی اکبر نیک حق).
3 ) ابزارهای تبلیغاتی : عبارت است از دستکاری کردن، کشاندن افکار عمومی در جهت یک هدف و نظر خاص ما به بکارگیری وسایلی مانند زبان، خط، تصویر و غیره. (منطق اجتماعی، ریمون بودن، عبدالحسین نیک گهر).
4 ) استقلال طلبی و نوگرایی : خصیصه ای است که انسان را همیشه به سمت نو شدن سوق می دهد. و از تغییرات اساسی در دوران بلوغ می باشد. (منبع جامعه شناسی عمومی، دکتر منوچهر محسنی).
5 ) بیکاری : فقدان کار برای جمعیّت دارای توان فعالیت و بنا بر تعریف دفتر بین المللی کار تمامی افراد که در یک زمان معین در پی به دست آوردن کارند و به رغم توان کار موفق به دست آورذن نمی شوند و بیکار به حساب می آید. مد (مدکاری اجتماعی، عزت الله سنام آرام).
6 ) باورها و اعتقادات دینی : پیروی از مذهب و دین مشخصی که پیروی از دین اسلام و شیعه و عمل به این اعتقادات. (تفسیر المیزان، محمّد حسین طباطبایی).
تعاری عملیاتی :
متغییرها تعریف متغییرها
1 ) بیکاری : نبود توان کارکردن، بیکار بودن بنابر اخراج شدن از کار، بیکاری به دلیل دقت کم کار
2 ) تهاجم فرهنگی : حمله به فرهنگ غنی جامعه، رسوخ یک قدرت در بین یک ملت دیگر
3 ) ابزارهای تبلیغاتی : رادیو، تلویزیون، ویدئو، سیدی، ماهواره، مطبوعات
4 ) استقلال طبی و نوگرایی : حس اعتماد به نفس، تمایل حس نوشدن، حس مورد توجه قرار گرفتن
5 ) باورها و اعتقادات مذهبی : اعتماد به مسائل دینی، عمل به فریضه های دینی، معتمد بودن، مفید بودن به سنت مذهبی.
فصل دوم :
الف ) ادبیات تحقیق
ب ) پیشین تحقیق
ادبیات تحقیق :
جوان بودن خصوصیات خاص خود را دارد که هیچ گونه گریزی از آن نیست یکی از نیازهایی که به شکل مستقیم با سن همجوانی ارتباط دارد نیاز به آراستگی است. به طوری که کلیه جامعه شناسان و روان شناسان منطق القول هستند که جوانان درستی خاص نیاز به پوشیدن انواع خاصی از لباس و آرایش مو دارند که حس خودنمایی آن را تا حد زیادی مرتفع ساخته و از طرفی دارای رنگ های شاد و جذاب باشد.
از طرفی دین مبین اسلام همواره بر آراستگی تأکید کرده و به آن توجهات خاصی داشته است. امّا مرز بین آراستگی و آنچه به عنوان خودنمایی غیر معقول شناخته می شود چیست.
هر کدام از سال تمایل داریم تا ضمن آنکه از دیگران تقلید کنیم، وجوه و شاخصه های خود را نیز داشته باشیم و بر همین اساس است که مدّتها مدّتی مورد پذیرش قرار گرفته می شود و بعد از مدّتی دیگر با اقبال عمومی مواجه نشده را به اصطلاح دوره می شود و این اتفاق زمانی می افتد که یک مد بسیار فراگیر شود. بدین ترتیب که ابتدا طرح یک لباس و یک نوع
آرایش به تبعات بالای جامعه نفوذ کرده و سپس به سرعت بدل های آن به طبقات پایین تر می آید آنگاه است که طبق بالا برای حفظ برتری خود به یک مد جدید روی می آورد خوب یابد نمی توان انکار کرد که همواره یکی از امتیازهای افراد به شمار رفته است. «دکتر نسرین صالحی» جامعه شناس در این خصوص می گوید، همیشه مد را طبقه مرفه جامعه تعیین می کنند و آنها به دلیل داشتن منابع مالی و امکانات بیشتر می توانند از مدهای جدید استفاده کنند. طبقه دیگر جامعه نیز این گروه را برتر از خود دانسته و سعی دارد خود را با آن هماهنگ کند. جوانان نیز به دلیل حس تنوع طلبی و زیاده خواهی نسبت به گروه های سنی دیگر بیشتر سعی دارند خود را به این طبقه برسانند.
2 ) بیسوادی :
اشخاص درس نخوانده و بیسوارد در معرض تقلیدهای کورکورانه هستند و براساس فقدان معلومات زمین مسائدی برای منابهه و محاکات دارند در جامع درس خوانده منابهه و محاکات کمتر است و اغلب روش دیگران را تجزیه و تحلیل می کند و جهات خوب و بد را می سنجد و امّا پس از بررسی و تحقیق تأیید جاهلان فراوان دیده می شود اگر در آن محیط یک یا چند نفر عمل مهمی را انجام دهند دیگران به آسانی تحت تأثیر واقع می شوند و چشم بسته و ناآگاه از پی آنها می روند و بدون رویه و سنجش آن عمل را فرا می گیرند و همانند آنها رفتار می نمایند (فلسفی 1364).
3 ) خودباختگی روحی :
خودباختگی روحی نیز از جمله علمی است که می تواند آدمی را به پیروری ناآگاهانه و تقلدیهای کورکورانه وادار سازد. افراد بالغ و عاقل و تحصیل کرده آنچنان عظمت و بزرگی کسی معتقد می شوند و مسخّر و مقهور وی می گردند و با تمام وجود مجذوب و مسهورش می شوند و همواره به او می اندیشند و در گفتار و رفتارش دقّت می کنند تا جایی که بتوانند آگاهانه و با توجّه کارهایش را سرمشق خود قرار می دهند و از آنها تقلید می نمایند اینان مقتدا و محبوب خود را از جهتی که در نظر دارند موجودی کامل می دانند و آرزو دارند تا خود را همانند او سازند و به وی تشبیه کامل پیدا کنند و به همین جهت روش هایی را به کار می بندند و از اعمال وی پیروی می نمایند تا بدین وسیله مدارج تعالی را طی کنند و بر سر منزل بزرگیی و کمال قدم گذارند در اثر این خوباختگی روحی و محبّت شدید و عشق سوزان عقل تیره می شود و آدمی کور و کر می گردد و بدیها را نمی بینند و زشتیها توجّه نمی کند و محبوب و مدل خویش را از هر نقص و عیبی منزه و مبرّا می داند.
و امّا تقلید از الگوهای غربی و تسلیم محض در مقابل عظمت ظاهری غرب و اطاعت کورکورانه از آنان منجر به از دست دادن سرمایه های معنوی جامعه می شود و انسان را به اقتباس از کارهای مضر و خطرناک دیگران وادار ساخته و موحبات سقوط و بدرگی انسان را فراهم می آورد. خانواده و والدین، خودباختگی روحی «همانندی ناآگاه»، تلقین و رشد تکنولوژی غرب و بیسوادی هوس و مد و تبلیغات از عوامل عمده و مؤثر در گرایش جوانان به الگوهای غرب و مدهای بی پایه و اساس که از غرب رسیده است که در ذیل به آنها می پردازیم.
1 ) خانواده و والدین :
پدر و مادر از لحاظ و ارتباط عاطفی نزدیکترین رابطه را می توانند با فرزندان خویش داشته باشند و علاوه بر آن الگویی در دسترس اقتباس و زندان محسوب می شوند. (شرفی 1372).
خانواده های دو قطبی آن دسته از خانواده های متعارفی هستند که تضادها را بیرون می ریزند و اختلافات را به صحنه می آورند و در تصمیم گیری ها نیز به جایی نمی رسند و دو نوع تصمیم و تدبیر برای ادار خانواده به مرحل اجرا درمی آورند کودکان و نوجوانان در چنین خانواده های دو قطبی همانند سربازانی هستند که جبه جنگ مصلح اند و از دو مرکز فرماندهی
به آنان دستورهایی صادر می شود. دستورهایی که با یکدیگر متضادند و یکدیگر را تکذیب می کنند. لذا کمترین آسیبی که به این سربازان می رسد آشفتگی روان و بلاتکلیفی است. و در عظمت وضعیّت کودک و نوجوان به مرحله ای خواهد رسید که از هیچ قطبی پیروی و تبعیت نخواهد کرد و خانواده نیز در این صورت اساس بی ارزشی تضعیف نقش و پایگاه عاطفی خواهد بود. و اینجاست که میدان برای تبعیت از الگوهای کاذب غربی باز می شود و نوجوانان و جوانان گرایش به تقلید از بیگانگان پیدا می کنند و تصوّر می کنند تا با این عمل از حقارت و پستی رهایی می یابند.
4 ) تبلیغات :
تبلیغات عبارت است از دستکاری کردن و کشاندن افکار عمومی در جهت یک هدف و نظر خاص، با به کارگیری وسایلی مانند، زبان، خط، تصویر و غیره (بروس کوئن) تبلیغ و عظمت او چیزی نیست ججز اشاع الگوهای مفهومی رفتار با استفاده از رسانه های گروهی (در روزنامه، رادیو، تلوزیون، ماهواره) با هدف قبولاندن این الگوها به مردمی که مخاطب قرار می دهد به عبارت دیگر هدف تبلیغ در اغلب موارد برانگیختن اشخاص یا گروهها به عمل است (نیک گهر 69).
در جامع مدرن، تبلیغات به مکانیسم اصلی بازسازی افکار عمومی مبدل شده است. همین طور در دنیای صنعتی، (مد) را از تبلیغات بازرگانی به عنوان مکانیسم اصلی، ایجاد و هدایت، و برآوردن آرزوها استفاده می شود.
تبلیغات اغلب هنگامی به خوبی مؤثر واقع می شود تا با مسائلی که از اهمّیت ها دو آنی برخوردار است سروکار داشته باشند. کسانی که تحصیلات بالایی ندارند و یا جوانانی که حساس هستند در برابر تبلیغات آسیب پذیرند. بویژه وقتی که تبلیغات با ارزشهاء احساسها و یاورهایشان سازگار باشد. «دیوید رایزمن» استفاده از تبلیغات و از مختصات دوران پیدایی انسان «دگر راهبر» می داند که دوران ظهور وسایل ارتباط جمعی در تاریخ انسان است. پدیده هایی چون هدایت از راه دور، بتواره پرستی شئ سروری و همراه با آنان از خود بیگانگی در آن مطرح است.
در این دوران، عده ای با استفاده از وسایل ارتباط جمعی موفق می شوند توده ها را تحت تأثیر قرار دهند و از تنوع حیات انسانی بکاهند و الگوهای خاص فکری و مصرفی پدید می آورند.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/6/29 5:5 صبح
مقاله قاعده نفی سبیل تحت فایل ورد (word) دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله قاعده نفی سبیل تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله قاعده نفی سبیل تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله قاعده نفی سبیل تحت فایل ورد (word) :
از قواعد فقهی که اصحاب به آن عمل کردند و آن را در ابواب مختلف فقه بر مواردزیادی از جمله عبادات و معاملات و احکام تطبیق داده اند، همین قاعده معروف و مشهور یعنینفی سبیل کفار بر مسلمین است.
و شیخ اعظم ما در صحیح نبودن بیع برده مسلمان بر کافر به همین قاعده تمسک کرده است.
در این قاعده از چند جهت بحث است:
جهت اول: مستند قاعده:
و مستند قاعده چند امر است اول: این گفته خدا در آیه 141سوره نساء: « لَن یَجعَلَ اللّهُ لَلکافِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلاً». و از معنیآیه ظاهر است که خدایتبارک و تعالی در عالم تشریع حکمیرا قرار نداده که آن حکم موجب راه یافتن و تسلط یافتن کفار بر مؤمنین شود. و تشریع جواز فروش برده مسلمان به کافر و نفوذ و صحت این بیع موجب تسلط یافتن کافر بر مسلمان است و با این آیه نفیشده است اجاره کردن و عاریه دادن برده مسلمان به کافر هم همین حکم را دارد. إن شاء ا; تطبیق این قاعده را بر موارد آن به صورت مفصل ذکر خواهیم کرد.
شکی نیست که ظاهر آیه شریفه اگردر مقام تشریع باشد همان است که ذکر کردیم و مراد از جعلی که در آیه نفی شده است جعل تشریعیاست نه تکوینی پس قاعده بر ادله متکلفه(تکلیف آور) برای بیان احکام واقعی می باشد.
مثلا مفاد ادله اولیه ولایت هر پدر و جد پدری بر فرزندان صغیر است چه دختر باشند چه پسر و مفاد این آیه بنا بر معنای مذکور نفی ولایت است وقتی که پدر یا جد پدریکافر باشندو دختر یا پسر مسلمان باشد. و همچنین در دیگر موارد تطبیق آیه؛ پس این قاعده حکومت واقعی دارد بر ادله اولیه و روند آن در این مسئله همانند روند حدیث:« لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ فِی الإِسلامِ» و این گفته خدا:« ما جَعَلَ عَلَیکُم فّی الدّینِ مِن حَرَجٍ»، می باشد.
اینو داشته باش حالا: ممکن است با توجه به قرینه این گفته خدا قبل این آیه :« فَاللّهُ یَحکُمُ بَینَکُم یَومَ القیامَهِ» گفته شود که مراد از سبیل حجت در روز قیامت است یعنی برای کفار علیه مؤمنین در روز قیامت حجت و دلیسلینیست بلکه در آن روز برای مؤمنین علیه کفار دلیل و حجت است.
و آنچه که طبری در تفسیرش روایت کرده این معنی را تأیید می کند از ابن رکیع با سندهایش از امام علی(ع) روایت شده که مردی به ایشان عرض کرد: ای امیر مؤمنان آیا سخن خدا را دیده ای که : خدا هرگز برایکفار علیه مؤمنین راهی قرار نداده است؟ درحالیکه آنها با ما جنگ میکنند و پیروز میشوند و ما را می کشند؟علی(ع) به او فرمود: سپس فرمود: خدا بین شما در روز قیامت حکم می کند و خدا هرگز برای کفار علیه مؤمنین راهی قرار نداده است.
همچنین دیگران هم از امیر مؤمنین مثل آن را روایت کرده اند.
همچنین از عطاء خراسانی از ابن عباس در تفسیر این آیه روایت شده که گفت: آن روز قیامت است و سبیل در این موضع حجت می باشد و از سدی هم روایت شده که سبیل، حجت است.
اما تو می دانی که تفسیر امام(ع) به بعضی از مصادیق که متفاهم عرفی از لفظ است، با عموم مراد از آیه منافاتی ندارد و این تفسیر خارج شدن از ظاهر لفظ را اقتضا نمی کند بلکه ظهور لفظ بر حجیت خود باقی است و ظاهر لفظ اخذ میشود(یعنی به ظاهر لفظ توجه و عمل می کنیم نه موارد و مصادیق جزئی)و ظاهر عبارت است از نفی غلبه کافر بر مؤمن، مساوی است که این غلبه به وسیله حجت در روز قیامت باشد یا در دنیا نسبت به عالم تشریع باشد.
بله، تفسیر امام علی(ع) که فرمودند سبیل، همان حجت در روز قیامت است، مراد از نفی سبیل، نفیقهر و غلبه و تسلط خارجیو تکوینی نیست. این غلبه از عموم آیه نفی سبیل خارج است(یعنی از اول آیه نخواسته که این نوع غلبه را نفی کند)و خارج بودن این نوع غلبه از عموم آیه امر واضح و روشنی است که در خارج هم محسوس می باشد. خداوند در قضیه شکست مسلمین در جنگ احد می فرماید:« اگر به شما آسیبی رسید به دشمن هم آسیب رسید و این روزگار را به اختلاف بین مردم میگردانیم».
حاصل اینکه: امام در صدد بیان این مطلب بودند که این عموم عقلی نیست تا قابل تخصیص باشد و غلبه خارجی از عموم آیه خارج می باشد. سپس ایشان بعضی از مصادیق مورد نظر را که به فهم مردم نزدیک بوده بیان فرمودند یعنی غلبه به وسیله برهان و حجت و دلیل در روز قیامت.
همه اینها در جایی است که مراد از سبیل نفیشده، غلبه باشد. اما بنا بر آنچه که گفتیم مراد از سبیل حکم شرعی است و غلبه در عالم تشریع مورد نظر است پس اشکالی نیست که نیاز به جواب داشته باشد.
و تفسیر امام از سبیل به حجت در روز قیامت با آنچه ما گفتیم منافاتی ندارد زیرا فرموده امام، تفسیر است نه ظاهر کلام و قرآن هم هفتاد بطن دارد.
علاوه بر آن همه این امورـ یعنیغلبه در عالم تشریع احکام و غلبه با حجت و برهان در روز قیامت و غلبه تکوینی خارجیهمه ـ حقیقتاً از مصادیق مفهوم غلبه و سبیل و به حمل شایع است هرچند ظاهر همان طور که گفتیم مراد از جعل نفی شده جعل تشریعی است نه تکوینی.
دوم: این گفته پیامبر(ص) : اسلام برتر است و بر آن برترینمییابند و کفار به منزله مردگان هستند و به ارث هم نمیگذارند.
و خبر معروف و مشهور است و در کتاب فقیه در جلد4در اب میراث اهل ملل از پیامبر(ص) ذکر شده پس عمده کلام در دلالت آن است وگرنه از جهت سند موثوق الصدور از طرف پیامبر(ص) می باشد به خاطر شهرت آن بین فقها و عمل کردن ایشان به این حدیث.
از این حدیث شریف با قرینه ظاهر حال ظاهر است که در مقام تشریع می باشد و اینکه اسلام موجب علو و برتریمسلمان بر غیر خود در مقام تشریع احکام اسلامی و نسبت به آن احکام می باشد.
و به عبارت دیگر: ممکن نیست که حکم اسلامی و تشریع آن سبب و موجب برتری کافر بر مسلمان شود. در این حدیث شریف دو جمله است یکی موجبه و دیگری سالبه. و مفاد جمله موجبه اول این است که احکام جعل شده در اسلام آنجا که به امور بین مسلمین و کفار برمی گردد،برتریجانب مسلمین برکفار رعایت شده ومفادجمله سالبه عدم برتری کافربر مسلمین در این احکام می باشد.
و از آنچه گفتیم جواب ظاهر می شود که برتریاسلام ربطی به برتریمسلمین ندارد چون معنی برتریایلام زیاد شدن شوکت آن و گسترش آن در اطراف زمین است زیرا بنا بر آنچه گفتیم ــ گفتیم معنی جمله موجبه اول یعنی: اسلام برتر است؛ این است که احکام اسلام موجب برتری مسلمان بر کافر میشود در اموری که بین آنها واقع میشود از جمله معاملات و ولایات و معاهدات و ازدواج ها و موجب برتریکافر بر مسلمام نمی شود پس در اسلام حکمی نیست که موجب برتریکافر بر مسلمان شود ــ مجالیباقی نمیماند و و کلام برایآن واقع میشود و برتریاسلام عبارت اخرای برتریمسلمانان است.
و حاصل کلام اینکه پس از فراغت از اینکه پیامبر(ص) در مقام تشریع بودند نه در مقام خبر دادن از امر خارجی ــ و آن این است که اسلام دارای علو و برتری و شرف است زیرا موجب نجات و سعادت دنیا و آخرت است ــ شکینیست که ظاهر این کلام این است که اسلام و این دین واین شرع متدینین را بر غیر آنها برتری می دهد و موجب برتری کفار بر متدینین به وسیله این دین نمی شود.
سوم: اجماع محصل قطعی است که حکمی در اسلام قرار داده نشده که موجب تسلط کافر بر مسلمان شود بلکه در همه احکام قرار داده شده در اسلام برتری مسلمین بر دیگران رعایت شده مانند مسئله عدم جواز ازدواج زن مسلمان با مرد کافر و عدم جواز فروش برده مسلمان به کافر و عدم صحت والی یا ولی قرار دادن کافر بر مسلمان و ; .
اما تو می دانی که اتفاق نظر بر این امر ــ یعنی موجب نبودن احکام شرعیبرای برتریکفار بر مسلمین ــ هرچند فیالجمله پذیرفته شده و مسلم است اما اینکه از جمله اجماع مصطلح بودن آن ــ اجماع نزد اصولیون که حجیت آن را ثابت کردیم ــ در نهایت اشکال است بلکه معدوم العدم است زیرا ظاهر این است که متفقین ( کسانیکه اتفاق نظر بر نفی سبیل کرده اند) برهمان ادله مذکور اعتماد کرده اند.
و ما در اصول تحقیق کردیم که مثل این اجماع موجب حدس قطعی به رأی معصوم نمی شود و این اتفاق مسبب از رأی و رضایت معصوم نیست تا اینکه از وجود این مسبب، وجود سبب آن کشف شود بلکه این اتفاق نظر از همان ادله مذکور مسبب شده است( یعنی این ادله سبب این اتفاق نظر است نه کشف رأی معصوم) پس چاره اینیست از این که فقیه به خود این ادله مراجعه کند و ببیند آیا بر این قاعده دلالت می کنند یا نه؟
چهارم: مناسبت بین حکم و موضوع، به این معنی که شرف و عزت اسلام مقتضی است بلکه علت تامه است برایاینکه در احکام و شرایع آن، چیزیرا که موجب ذلت و خواری مسلمان جعل نشود. و خداوند در قرآن کریم می فرماید: عزت فقط برای خدا و رسول خدا و مؤمنین است اما منافقین نمی دانند. بنا بر این چگونه ممکن است خداوند حکمی را جعل و تشریع کند که سبب برتری کفار بر مسلمین شود و مسلمان را بر امتثال این حکم ملزم نماید؟و کفار عزیز و بزرگوار و مسلمین ذلیل و خوار باشند؟ در حالیکه خداوند در آیه شریفه ای که ذکرش گذشت عزت را منحصر به خود و رسولش و مؤمنین کرده است.
و انصاف این است که فقیه پس از تأمل در آنچه ذکر کردیم قطع و یقین پیدا می کند به اینکه امکان ندارد حکمی جعل و تشریع شود که سبب خواریمسلمان نسبت به کفار شود که احترامی ندارند و مانند چهار پایان بلکه گمراه تر هستند. و این کلام از باب استخراج حکم شرعی با ظن و تخمین نمی باشد که مشمول ادله نهی از عمل به ظن و گفته بدون علم و افتراء بر خدا باشد بلکه از قبیل به دیت آوردن و پاکسازی مناط و ملاک قطعی است بلکه از ادله لفظیه قطعی ظاهر می شود همانطور که شرح آن گذشت.
و به نظر من(مصنف) این وجه چهارم بهترین وجه استدلال براین قاعده است زیرا از چیزهاییاست که نفس به آن اعتماد می کند و فقیه به آن اطمینان دارد. بله شاید در اینجا مصلحت مهمتری برای اسلام ومسلمین باشد که سبب جعلیگردد که آن حکم بعضیوقتها موجب علو و برتریکافر بر مسلمان گردد مانند آنجا که شاید حکمی را جعل کند که موجب از بین رفتن گروهی از مسلمین گردد مانند مورد تترس کفار به مسلمین که این مسئله مشروحا در کتاب جهاد ذکر شده و ذکر خواهیم کرد إن شاءا; بعضی از موارد استثناء این قاعده و ملاک مهمتر را.
جهت دوم :در بیان مضمون و مفاد و مراد این قاعده:
می گویم مراد از این قاعده ــ همانطور که در جهت اول در مقام استدلال بر قاعده شرحش گذشت ــ این است که خداوند در تشریع اسلامی حکمی را قرار نداده که از ناحیه آن حکم راه یافتن و برتریبرای کافر بر مسلمان باشد و روایت زیر از کتاب فقیه از پیامبر(ص) دلالت صریحی دارد بر عدم اعتنا به شأن کفار(روایت:) « کفار به منزله مردگان هستند خاکسپاری ندارند و ارث هم نمی برند.» و در عدم مستحق بودن برایارث از مورث(یعنی شخصی که مرده و مالیبه ارث گذاشته) نازل منزله اموات و مردگان هستند(چون کسی که مرده نمی تواند وارث چیزیباشد!!!) و بنابر فرض ثابت شدن این قاعده به وسیله ادله ذکر شده، این قاعده بر عمومات و اطلاقات اولیه حاکم است(و آنها را تخصیص و تقیید می کند).
پس این گفته خداوند:« خداوند در مورد فرزندانتان سفارش می کند برای پسر مثل بهره دو دختر است» یا دیگر آیات ارث عام هستند و شامل مسلمان و کافر می شوند و این قاعده بر این عمومات حاکم است زیرا گفتیم که پیامبر آنها رد زمره مردگان به شمار آورده اند پس نتیجه حکومت قاعده اختصاص داشتن ارث به وارث مسلمان و حرمان و محرومیت کافر می باشد و در دیگر عمومات و اطلاقات هم همین طور است.
جهت سوم: ذکر بعضی موارد تطبیق این قاعده :
از جمله:عدم جواز مالک بودن کافر مسلمان را به هر نحو از انحاء تملک اختیاری چه با خریدن باشد چه با صلح و هبه و یا هر ناقل شرعی دیگر باشد زیرا ینا بر تقدیر ثبوت این قاعده عدم جواز انتقال برده مسلمان به کافر از واضح ترین مصادیق این قاعده است کدام راه یافتن و برتریبزرگتر از این است که مسلمان برده کافر باشد و بر چیزیقدرت نداته باشد و کافر مولای او باشد؟
به همین خاطر اگر قهرا نه اختیای مالک برده مسلمان شد ــ مثلا در ارث اگر مورث هم کافر باشد یا عبد در تملک کافر مسلمان شود ــ مجبور به فروش می شود و مالکیت او بر مسلمان مقرر و ادامه دار نمی باشد بلکه فروخته می شود و به مولایاو هم اعتنایی نمی شود همانطور که امیر المؤمنین در مورد عبدی که اسلام آورده بود و مولایش کافر بود در روایت مرسلی از حماد بن عیسیاز ابیعبدا; صریحا فرمودند: برده ذمی را ه اسلام آورده بود نزد امیر المؤمنین آوردند فرمود بروید او را بفروشید به مسلمانان و قیمتش را به صاحبش بپردازید و او را نزد مولایش نگذارید که بماند.
شیخ اعظم ما اشکال کرده اند به اینکه این قاعده با عموم ادله صحت بیع و وجوب وفای به عقود و حلیت خوردن مال به تجارت از روی رضایت طرفین و قاعده عام « مردم بر اموال خود مسلط هستند» معارضه دارد و این اشکال دفع می شود با چیزهایی که در جهت دوم گفتیم: که این قاعده بر عمومات و اطلاقات اولیه حاکم است زیرا پیامبر آنها به منزله مردگان قرار داده اند :« کفار به منزله مردگان هستند». پس کفار تعبدا از این عمومات و اطلاقات خارج می باشند و معنیحکومت قاعده بر آنها همین میباشد.
دیگر مناقشات و اشکالاتی هم هست که واضح الدفع می باشند و ماهم ذکرشان نمی کنیم.
گفته شده که سبیل شامل ملکیت نمی شودــ زیرا مراد از سبیل تسلط است پس به تحقق ملکیت و عدم تحقق تسلط حکم می شود بلکه از آن محجور و مجبور به فروش آن است ــ خالی از اشکال نمی باشد زیرا گفتیم که نفس مملوکیت سبب راه یافتن کافر بر مسلمان می شود هر چند از تصرف در آن محجور باشد و مجبور به فروش آن گردد.
بله گفته امیر المومنین: بروید او را به مسلمین بفروشید و او را نزد مولایش نگذارید، ظاهرش این است که آنچه نفیشده استقرار ملکیت است نه اصل ملکیت وگرنه معنیبرایپرداخت قیمت به مولای کافرش پس از فروش برده نمی ماند چون فروش فقط در مایملک است (یعنی آنچه را که مالک نیست نمی تواند بفروشد).
خدایا(علامت تعجب!!!) مگر اینکه گفته شود کافر مالک مالیت برده است نه خود برده نظیر آنچه که گفته می شود در در ارث زن نسبت به فرزندان موجود در خانه همسر متوفایش .
بنا بر این معنی اشکالی وجود ندارد در اینکه کافر برده یا کنیزیرا بخرد که خود به خود آزاد می شود (مثلا پدر یا مادرش برده بوده باشد و او آنها را بخرد آن برده ها خود به خود با همین خرید آزاد میشوند چون انسان مالک پدر و مادرش نمی شود=انعتاق) زیرا ملکیتی که به دنبالش انعتاق فوری است ملکیت مستقرینیست که نفی شود و نیازی نیست که به سختیبگ.ییم مراد از نفی سبیل تسلط است نه ملکیت.
زیرا مرادشان این است که ملکیتی که مالک از تصرف در مملوک محجور است راه یافتن کافر بر مسلمان نیست و از این مفهوم خارج است و مصداق آن نمیباشد.
فساد این گفته را روشن ساختیم و گفتیم که خود ملکیت بزرگترین راه یافتن است تازه اگر قبول کنیم که ملکیت از مصادیق سبیل و راه یافتن نیست ــ زیرا مراد از سبیل تسلط است ــ اما انکار برتریو علو بودن آن قابل انکار نیست که این برتریبا گفته پیامبر نفی شده است.
هرچند مرادشان این باشد که این ملکیت از تحت عنوان سبیل که در آیه نفیشده، حکما خارج است نه موضوعا و بنابر این تخصیص می باشد نه تخصص که در فرض موضوعی بودن مسئله تخصص می باشد.
اشکال این است که تخصیص با اصاله العموم در تنافی است و نیاز به دلیل دارد که دلیل در این مقام مفقود است .
انصاف این است که قدر متیقن خروج از آیه و حدیث شریف چه تخصیصا و چه تخصصا ، خصوص ملکیت غیر مستقر است نه هر ملکیتی که مالکش از تصرف در آن محجور باشد.
این توهم پیش نیاید که امر کردن امیر المومنین بر فروش برده ذمی وقتی اسلام آورد و مولایش کافر باشد دلالت می کند بر عدم سقوط ملکیت مستقر وگرنه علیه مولای کافرش آزاد (انعتاق) میشد. و دیگر جاییبرایفروش و پرداخت قیمت به مولای کافر نمی ماند زیرا دانستی که این مقدار از ملکیت موقت ــ یعنی باقیبودن تا زمان فروش ــ از عموم ، تخصیصا خارج شد و مخصص آن روایت حماد بن عیسیبود پس اشکالیدر بین نمی ماند.
برایت آشکار شد که آیه و حدیث شریف همه انواع انتقالات به کافر با اسباب اختیاریرا شامل می شود همانطور که فروش به او جایز نیست دیگر انتقالات اختیاریهم به هر سبب ناقل شرعیاختیاری از جمله صلح و هبه و وصیت و ; باشد جایز نیست.
برایت آشکار شد که جاییبرای استصحاب صحت نیست آنجا که مشتریقبلا مسلمان بوده یا برده قبلا کافر بوده یزرا این استصحاب تعلیقی است ــ و در کتاب منتهی الاصول روشن ساختیم که استصحاب تعلیقیصحیح نیست ــ به علاوه، موردی برای استصحاب نیست هرچنداستصحاب تعلیقینباشدزیرا مجالیبرای جریان استصحاب که اصل یک عملی می باشد هرچند تنزیلی، نیست چون بر خلاف آن اماره وجود دارد و اماره عبارت است از آیه و روایت.
و بنابر تقدیر دلالت نداشتن آیه و روایت بر فساد بیع یا شک در دلالت باز هم مجالی برای استصحاب نمیباشد چون ادله عمومات صحت عقود و اطلاقات آن بر این استصحاب حکومت دارد.
کلام درآنجاکه آیا اجاره برده مسلمان یاکنیزمسلمان به کافرجایزاست یاصحیح نمی باشد؟
که در آن چند قول است:قول اول: مطلقا جایز نیست. قول دوم: مطلقا جایز است.
قول سوم: قول تفصیلیبین اینکه اجاره بر ذمه واقع شود که در این صورت صحیح می باشد ــ قول جامع المقاصد و مسالک همین است ــ و بین اینکه بر عمل خارجی واقع شده باشد که در این صورت صحیح نمی باشد.
قول چهارم : قول تفصیلی بین اینکه حر اجاره شود یا برده که در اولیصحیح است و در دومی صحیح نیست.و این تفصیل از کتاب دروس حکایت شده.
منشأ این تفاصیل و اقوال صدق عنوان علو و برتری و راه یافتن در بعضی موارد و عدم صق در بعضی موارد دیگر است.
اما تو می دانی که همه این وجوه و اقوال در این مسئله سزاوار نیست.
اما قول اول: صورتی ندارد چون اگر کافر او را برای علم آموزیاجاره کند که در این صورت قطعا علو و برتریبر مسلمان نخواهد داشت و صرف اینکه به واسطه عقد اجاره مستحق تعلیم شود برتریبر مسلمان نیست قطعا. وگرنه باب بسیاری از معاملات بین کفار و مسلمین بسته می شد تازه اگر قائل به بسته شدن تمامی ابواب نشویم!()تازه شاید بعضی از اجارات بین کفار و مسلمین برتریو عزت برای مسلمین باشد.
اما قول دوم: چه بسا اجاره برده مسلمان برایخدمت نزد کافر موجب تسلط کافر بر او شود و شکی نیست که این تسلط راه یافتن و برتری کافر بر مسلمان باشد به همان معنایی کهه برایسبیل آوردیم پس قول به صحت اجاره به صورت مطلق ممکن نیست.
اما قول سوم: یعنی تفصیل بین واقع شدن اجاره بر ذمه و صحت آن و واقع شدن برای عمل خارجی و عدم صحت آن از این جهت که اشتغال ذمه مسلمان به نفع کافر علو و برتریو سبیل کافر بر مسلمان است.
اشکال این است که هر اشتغال ذمه ای علو و برتری و راه یافتن کسی که ذمه به نفع او اشتغال دارد، نیست شاید عکس آن صادق باشد(یعنی کسی که ذمه اش مشغول است بر کسی که ذمه به نفع او مشغول است برتری داشته باشد). مثل اجاره برایعلم آموزی. تازه! قطع و یقین داریم که از زمان پیامبر تا کنون بین مسلمین و کفار معاملاتیواقع میشده و ذمه مسلمین به نفع کفار مشغول بوده است حتیشاید بین پیامبر و کفار چنین معامله ای واقع شده باشد.
اما قول چهارم: یعنی تفصیل بین آزاد و برده هرچند یک وجهی دارد اما از این جهت که عبد مملوک است و تحت ید قرار میگیرد پس از اینکه کافر او را از مولایش اجاره کرد و برای کاریگرفت مخصوصا اگر برایخدمت باشد یا اینکه خادم نزد او باشدپس شکی نیست که سبیل و علو و برتریصادق است چون معنیید سیطره و تسلط خارجیبر شیئ است هرچند غصبیباشد اینجا که ید او به حق است به طریق اولیصادق است.
اما تو می دانی که این معنا مخصوص اجاره برده نیست چه بسا سیطره و تسلط عرفیحاصل شود هرچند برده نباشد همانند اینکه ولیبچه نابالغ را به کافر اجاره دهد مخصوصا اگر برایخدمت باشد. و چه بسا سیطره خارجیحاصل شود و آزاد بالغ باشد مثل اینکه کافر زن آزادیرا اجاره می کند تا خادم خانه اش باشد.
تازه ملاک در عدم جواز سیطره کافر بر مسلمان این نیست! بلکه ملاک در عدم صحت اجاره حاصل شدن علو و برتریو سبیل کافر بر مسلمان است.
شکی نیست که در بعضی موارد علو و سبیل کافر بر مسلمان حاصل میشود خواه اجیر برده باشد یا آزاد مانند آنجا که مسلمان خادم کافر باشد.
همچنین شکی نیست که گاهی علو و برتریمطلقا حاصل نمیشود یعنی چه اجیر برده باشد چه آزاد باشد. مانند آنجا که کافر او رابرایعلم آموزی خود یا فرزندانش یا معالجه بیماری خود یا دیگران اجاره می کند حتی شاید در بعضی موارد علو و برتریمسلمان بر کافر باشد.
پس چاره ای نیست که موارد اجارات را ببینیم و آیا از اجیر بودن مسلمان برایکافر ذلت و خواری بر مسلمان حاصل میآید و از جهت این اجاره کافر بر مسلمان برتری می یابد یا نه؟ اگر بله!صحیح نیست اما اگر نه! صحیح است و فرقی نمی کند که اجیر برده باشد یا آزاد باشد و فرقی نمی کند که اجاره بر ذمه واقع شده باشد یا بر عمل خارجی.
اما عاریه دادن باید حتما معار مملوک باشد(یعنی برده باشد چون آزاد عاریه داده نمیشود) پس تفصیلی که در اجاره بین برده و آزاد بود اینجا نیست.و تفصیل بین واقع شدن اجاره بر ذمه یا بر عمل خارجی اینجا نیست چون ذمه معیر(یعنی برده ای که عاریه داده میشود) به چیزیمشغول نیست.
کلمات کلیدی :