ارسالکننده : علی در : 95/3/11 6:19 صبح
مقاله شاخصها و مؤلفههای بصیرت سیاسی تحت فایل ورد (word) دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله شاخصها و مؤلفههای بصیرت سیاسی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله شاخصها و مؤلفههای بصیرت سیاسی تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدّمه
واژهشناسی
1 معنای لغوی بصیرت
2 معنای اصطلاحی بصیرت
ضرورت بصیرت
هدف بصیرت
مؤلفههای بصیرت
1 مؤلفههای رکنی بصیرت
الف) شناخت صحیح و عمیق
ب) ایمان و باور قلبی
2 مؤلفههای شرطی
مهار گرایشهای منفی
تشخیص مصداق حق
مشتبهسازی
شخصیتزدگی
فضای آلوده
اثرپذیری از نزدیکان
دروننگری و جزئینگری
دوری از واقعیتهای اجتماعی
نتیجهگیری
پینوشتها:
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله شاخصها و مؤلفههای بصیرت سیاسی تحت فایل ورد (word)
ابن ابی الحدید، ابو حامد، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، مکتبه آیهالله العظمی المرعشی، 1404ق
ابن اثیر، علیبن ابی الکرم، اسد الغابه، تحقیق محمد ابراهیم البنا و همکاران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1409ق
ـــــ ، الکامل فی التاریخ، تحقیق مکتب التراث، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408 ق
ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دار الجبل، 1411ق
ابن کثیر، السیره النبویه، ط. الثالثه، بیروت، دار الرائد العربی، 1407 ق
ابن هشام، السیره النبویه، بیروت، دار احیاء التراث، 1407 ق
ابیجعفر محمدبن الحسن طوسی، التهذیب، نجف، دار الکتب الاسلامیه، 1378 ق
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بغداد، مکتبه المثنی، 1355
جمعی از نویسندگان (آذربایجانی، سالاری فر، عباسی، کاویانی، موسوی اصل) زیر نظر حجتالاسلام و المسلمین غروی و دکتر محمد کریم خداپناهی، روانشناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، تهران، سمت ـ قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1382
جمعی از نویسندگان، زیر نظر آیتالله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه،1362
حسن بن یوسف (علامه حلی)، کشف الیقین فی فضائل امیر المومنین(ره)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369
حویزی، عبد علیبن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، مجاهدین، 1385 ق
دهخدا، علیاکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1337
دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، قم، ذوی القربی، 1385
دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، قم، امیر، 1368ق
سلیمانی، جواد، مقتل ابی مخنف، تحقیق محمد هادی یوسفی غروی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1389
شریفی، احمدحسین، موج فتنه، تهران، اندیشه جوان، 1388
شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، قم، آلالبیت(ع)، 1412ق
شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1413 ق
صدر الدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، ترجمه اسفار اربعه، مترجم محمد خواجوی، تهران، مولی، 1378
طباطبائی، سیدمحمد حسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین 1363
طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ط.الثانیه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1408 ق
فرات بن ابراهیم الکوفی، تفسیر فرات الکوفی، نجف، حیدریه، بی تا
کشی، (محمدبن عمر)، رجال کشی، کربلا، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیتا
کلینی، محمدبن یقعوب، الروضه من الکافی، ط.الثانیه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1389ق
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق
محمودی، محمدباقر، نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه، بیروت، دار التعارف، 1369ق
مسعودی، علیبن الحسین، التنبیه و الاشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دار الصاوی، 1317
ـــــ ، مروج الذهب، تحقیق محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، دار الفکر، 1409ق
محمدتقی مصباح، اخلاق در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1378
ـــــ ، خداشناسی، کیهان شناسی، انسانشناسی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1376
ـــــ ، راه و راهنما شناسی، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1389
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360
معین، محمد، فرهنگ معین، تهران، امیر کبیر، 1362
مفید، محمدبن محمد، تحقیق سیدعلی میرشریفی، ط.الثالثه، قم، مکتبه العلام الاسلامی، 1415ق
ـــــــ، الجمل النصره فی حربه البصره، النجف، المطبعه الحیدریه، بی تا
منقری، نصربن مزاحم، وقعه الصفین، تحقیق عبدالسلام، محمد هارون، ط.الثانیه، قم، مکتبه آیهالله العظمی المرعشی، 1403ق
موفقبن احمد، اخطب خوارزم، مقتل خوارزمی، نجف، مطبعه الزهراءƒ، 1367ق
نقیب زاده، احمد، درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی، تهران، سمت، 1379
یعقوبی، احمد، تاریخ الیعقوبی، قم، شریف الرضی، 1414 ق
چکیده
بصیرت، بینشی برآمده از شناخت صحیح و دقیق، همراه با ایمان و باور یقینی است؛ به شرط آنکه هیجانها، غرایز حیوانی و وسوسههای نفسانی و شیطانی در آن اثری نداشته باشند و مصداق حق را درست تشخیص دهد
اهمیت و ضرورت بصیرت را در گذر از فتنهها باید جستوجو کرد و هدف از بصیرت، عمق بخشیدن به شناختها، راسخ کردن ایمانها، مهار کردن خواهشهای نفسانی و تشخیص مصداق حق، برای تحقق بخشیدن به آرمان همه انسانها؛ یعنی برپایی حکومت عدلگستر است. بر اساس تعریف ارائهشده مؤلفههای بصیرت عبارتند از: شناخت یقینی، ایمان و باور قلبی، مهار گرایشهای منفی و تشخیص مصداق حق
کلیدواژهها: بصیرت، شناخت، ایمان، تقوا، تشخیص حق و فتنه
مقدّمه
یکی از موضوعهای مورد تأکید مقام معظّم رهبری، در چند سال اخیر تأکید رفتار جامعه اسلامی بر «بصیرت» است. با مطالعه زندگی سیاسی ـ اجتماعی امامان(ع)، به ویژه زندگی سیاسی ـ اجتماعی امام علی(ع)، درمییابیم که دغدغه ایشان و همه اهلبیت(ع) بصیرتبخشی در عرصههای سیاسی ـ اجتماعی بوده و مشکل اصلی جامعه اسلامی، نبود بصیرت در این عرصههاست. از اینرو، امیرالمؤمنان(ع) به مردم کوفه میفرماید
ای مردم کوفه! من به سه خصلت (که در شما هست) و دو خصلت (که در شما نیست) به غم و اندوه مبتلا گشتهام (آن سه که در شما هست:) کرانی هستید گوشدار (یعنی گوش دارید، اما سخنان مرا نمیشنوید)، گنگانی هستید زباندار و کورانی هستید چشمدار. آن دو که در شما نیست:) در برخورد با دشمن برادرانی راستگو و هنگام بلا و سختی برادرانی مطمئن نیستید;.»
اهمیت این موضوع، نگارنده را بر آن داشت تا در روایات، آیات و تاریخ به واکاوی «بصیرت» بپردازد و چیستی آن را نمایان سازد
واژهشناسی
1 معنای لغوی بصیرت
بصیرت، برگرفته از ماده «بَصر» به معنای «چشم» و یا نوری که چشم به وسیله آن، اشیای دیدنی را درک میکند. این ماده به معنای علم و آگاهی نیز به کار رفته است و عبارت «ذو بصر» و «ذو بصیرت» را شخص آگاه و خبره، به کار میبرند
فرهنگ معین «بصیرت» را چنین معنا میکند: «1 بینش، بینایی؛ 2 روشنبینی؛ 3 دانایی؛ 4 زیرکی، هوشیاری؛ 5 یقین؛ 6 حجت روشن، برهان قاطع;.»
2 معنای اصطلاحی بصیرت
بدیهی است منظور از «بصیرت»، دیدن با چشم نیست؛ بلکه نوعی بینش عمیق درباره حق و حقیقت است که در رفتارهای فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و; بروز و نمود دارد و موجب میشود انسان در همه عرصهها، به ویژه عرصه اجتماعی ـ سیاسی، رفتاری همسو با حق داشته باشد
سرمایه و رکن اصلی بصیرت، داشتن شناخت از حق و حقیقت و تلاش برای به دست آوردن شناخت یقینی و برهانی درباره به حق است. بارزترین تجلی و مصداق حق، همان خدایی است که سزاوارترین نسبت به صفت حق است: «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ»(حج: 6)؛ و هر حقی از آن ریشه میکرد «قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ» (کهف: 30)
انسان بصیر، افزون بر شناخت عمیق از حق، باید باور قلبی و ایمان به حق نیز داشته باشد و متأثر از گرایشهای منفی، اعم از هیجانها، احساسات، وسوسهها و حبّ و بغضهای نفسانی و شیطانی نباشد؛ زیرا گرایشهای منفی، انسان را از داوری درست بازمیدارد. پس از رسیدن به آگاهی، ایمان و مهار گرایشهای منفی، باید در تشخیص مصداق حق و حقیقت تیزبین باشد و میان حق و باطل اشتباه نکند
بنابراین، بصیرت در رویکرد فلسفی که ناظر به شناخت برترین مصادیق حقیقت و حق است: «بینشی برآمده از شناخت صحیح و دقیق، همراه با ایمان و باور یقینی است، بیآنکه هیجانها، غرایز حیوانی و وسوسههای نفسانی و شیطانی در آن اثری داشته باشد و در تشخیص مصداق حق نیز اشتباه نشود.»
این مفهوم «بصیرت»، در واقع برگرفته از سخن حضرت حق است که میفرماید
آیا در زمین سیر تا قلبهایی داشته باشند که با آن حقیقت را دریابند و یا گوشهای شنوایی که ندای حق را بشنوند. به درستی که چشمهای ظاهر نابینا نمیشوند، بلکه دلهایی که در سینهها جای دارند، بینایی را از دست میمیدهند.(حج: 46)
ضرورت بصیرت
در گذر تاریخ، جامعههای گوناگون بشری، با شرایطی روبهرو شدهاند که حق و باطل درهم آمیخته بود و مردم دچار فتنههای بزرگ شده بود؛ فتنههایی که پیامدش انحراف مردم از مسیر حق بود. جوامع اسلامی نیز از این حادثه مصون نماندند. دشمنان اسلام با آمیختن حق و باطل و ایجاد شک و شبهه در دلها، در پی آن بودند که اهداف شوم خود را با دور ساختن جوامع اسلامی از مسیر کمال و به تاراج بردن فکر و فرهنگ اصیل اسلامی، عملی کنند. فضای فتنه را فضای شبهه میگویند؛ چراکه فتنهگران در این فضا، باطل را شبیه به حق، جلوه میدهند.3 قرآن کریم ترفند فتنهگران را چنین بیان میکند
; اما آنها که در قلبهایشان انحراف هست، به دنبال متشابهاتاند تا فتنهانگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسیر (نادرستی) برای آن میطلبند، در حالی که تفسیر آنها را جز خداوند و راسخان در علم نمیدانند. (آلعمران: 7)
امیر مؤمنان(ع) نیز در مقام تبیین ترفند فتنهگران اینگونه میفرماید
; پس اگر باطل با حق نمیآمیخت، حق بر جویندگانش پوشیده نمیماند و اگر حق از باطل جدا و خالص نمیگشت، زبان دشمنان قطع میگردید، اما آنان بخشی از حق و قسمتی از باطل را درهم میآمیزند. آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره میشود و تنها کسانی نجات مییابند که مشمول لطف و رحمت الهی شده باشند
از اینرو، خداوند متعال به مسلمانان سفارش میکند که از درآمیختن حق به باطل بپرهیزید و اگر حقیقت را شناختند، پنهان نکنند، «وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ.» (بقره: 43)
از آنجا که در جریان فتنه، نقش افکار عمومی در شگلگیری و پایداری یا زوال حکومتها و جریانها انکارناپذیر است،5 باید در ساحت شناخت و بینش، گرایشی و کنش بصیرت کامل داشته باشند تا در فتنهها و آزمونهای الهی سرفراز بیرون آیند. البته خواص جامعه، نقش بسزایی در بصیرت افکار عمومی ایفا میکنند و در مرتبه نخست، با بصیرت بخشی، دشمنان حق را در بهرهوری ناشایست از غفلت و سادهدلی مردم در جامعه اسلامی ناکام بگذارند
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/3/11 6:19 صبح
تحقیق هوش معنوی و بهزیستی فاعلی تحت فایل ورد (word) دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق هوش معنوی و بهزیستی فاعلی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق هوش معنوی و بهزیستی فاعلی تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدمه
روش
یافتهها
نتیجهگیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه تحقیق هوش معنوی و بهزیستی فاعلی تحت فایل ورد (word)
آذربایجانی، مسعود، تهیه و ساخت آزمون جهتگیری مذهبی با تکیه بر اسلام، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1382
آقابابائی، ناصر و دیگران، «بررسی ویژگیهای سنجشی در، کوتاه پرسشنامه خودسنجی هوش معنوی»، مجله علوم روانشناختی، ش 34، تابستان 1389، ص 180-169
ـــــ، «معنویت و احساس شخصی رواندرستی در دانشجویان و طلاب»، علوم روانشناختی، ش 31، پاییز 1388، ص 372-360
آقابابائی، ناصر و حجتاله فراهانی، «جنسیت و معنویت»، جنسیت از منظر دین و روانشناسی (مجموعه مقالات)، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، پاییز 1390، ص 160-145
ـــــ، «نقش رگه قدردانی در پیش بینی بهزیستی روان شناختی و فاعلی»، روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی، ش 29، پاییز 1390، زیرچاپ
بیانی، علی اصغر و دیگران، «اعتبار و روایی مقیاس رضایت از زندگی»، روان شناسان ایرانی، ش 11، بهار 1386، ص 265-259
معلمی، صدیقه و دیگران، «مقایسه هوش معنوی و سلامت روان در افراد معتاد و غیرمعتاد»، مجله دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی شهید صدوقی یزد، ش 18 (3)، 1389، ص 242-235
Bagheri, F. et al., “The relationship between nurses’ spiritual intelligence and happiness in Iran”,Procedia Social and Behavioral Sciences, v 5, 2010, p 1556-
Bryant, A. N., “Gender differences in spiritual development during the college years”, Sex Roles, v 56, 2007, p 835-
Burr, V., Gender and Social Psychology, New York, Routledge,
Byrd, K. R. et al., “Intrinsic motivation and subjective well-being: The unique contribution of intrinsic religious motivation”, The International Journal for the Psychology of Religion, v 17(2), 2007, p 141-
Denton, M. et al., “Gender differences in health: A Canadian study of the psychosocial, structural and behavioural determinants of health”, Social Science & Medicine, v 58, 2004, p 2585-
Diener, E. et al., “Subjective well-being: The science of happiness and life satisfaction”, In C. R. Snyder & S. J. Lopez (eds), Handbook of Positive Psychology, New York, Oxford University Press, 2000, p 63-
Diener, E., “Subjective well-being: The science of happiness and a proposal for a national index”,American Psychologist, v 55(1) , January 2000, p 34-
Diener, E. et al., “Happiness”, In M. R. Leary & R. H. Hoyle (eds), Handbook of Individual Differences in Social Behavior, New York, the Guilford Press,
Diener, E. et al., “The Satisfaction with Life Scale”, Journal of Personality Assessment, v 49(1), 1985, p 71-
Ferriss, A. L., “Religion and the quality of life”, Journal of Happiness Studies, v 3, 2002, p 199-
Francis, L. J., “The psychology of gender differences in religion: A review of empirical research”,Religion, v 27, 1997, p 81-
Francis, L. J. et al., “The relationship between religion and happiness among German students”,Pastoral Psychology, v 51(4), 2003, p 191-
Gardner, H., “A case against spiritual intelligence”, International Journal for the Psychology of Religion, v 10(1), 2000, p 27-
Gauthier, K. J. et al., “Religiosity, religious doubt, and the need for cognition: Their interactive relationship with life satisfaction”, Journal of Happiness Studies, v 7, 2006, p 139-
Genia, V. & B. A. Cooke, “Women at midlife: Spiritual maturity and life satisfaction”, Journal of Religion and Health, v 37(2), 1998, p 115-
Holder, M. D. et al., “Spirituality, religiousness, and happiness in children aged 8–12 years”, Journal of Happiness Studies, v 11, 2010, p 131-
Joshanloo, M. & S. Afshari, “Big Five personality traits and self-esteem as predictors of life satisfaction in Iranian Muslim university students”, Journal of Happiness Studies, v 12, 2011, p 105-
Kashdan, T. B., “The assessment of subjective well-being (issues raised by the Oxford Happiness Questionnaire)”, Personality and Individual Differences, v 36, 2004, p 1225-
King, D. B. & T. L. DeCicco, “A viable model and self-report measure of spiritual intelligence”, The International Journal of Transpersonal Studies, v 28, 2009, p 68-
King, D. B., Rethinking Claims of Spiritual Intelligence: A Definition, Mode, and Measure, Thesis, Trent University,
Koenig, H. G., Faith and Mental Health Religious Resources for Healing, USA, Templeton Foundation Press,
Lewis, C. A. et al., “Religious orientation, religious coping and happiness among UK adults”,Personality and Individual Differences, v 38, 2005, p 1193-
Lewis, C. A., “Church attendance and happiness among Northern Irish undergraduate students: No association”, Pastoral Psychology, v 50(3), 2002, p 191-
Lucas, R. E. & M. B. Donnellan, “How stable is happiness Using the STARTS model to estimate the stability of life satisfaction”, Journal of Research in Personality, v 41, 2007, p 1091-
Maselko, J. & L. D. Kubzansky, “Gender differences in religious practices, spiritual experiences and health: Results from the US General Social Survey”, Social Science & Medicine, v 62, 2006, p 2848-
McKnight, D., An investigation into the relationship between spirituality and life satisfaction, Dissertation, California, California State University,
Salsman, J. M. et al., “The link between religion and spirituality and psychological adjustment: The mediating role of optimism and social support”, Personality and Social Psychology Bulletin, v 31, 2005, p 522-
Scott, K. M., & S. C. D. Collings, “Gender and the association between mental disorders and disability”,Journal of Affective Disorders, v 125, 2010, p 207-
Snoep, L., “Religiousness and happiness in three nations: A research note”, Journal of Happiness Studies, v 9, 2008, p 207-
Spilka, B. et al., The Psychology of Religion: An Empirical Approach, New York, Guilford,
Sternberg, R. J. et al., Applied Intelligence, Cambridge, Cambridge University Press,
Warner, A. S., Exploration of psychological and spiritual well-being of women with breast cancer participating in the Art of Living Program, Dissertation, California, Institute of Transpersonal Psychology,
WHOQOL SRPB Group, “A cross-cultural study of spirituality, religion, and personal beliefs as components of quality of life”, Social Science & Medicine, v 62, 2006, p 1486-
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش معنوی با بهزیستی فاعلی انجام شده است. بدین منظور، 377 دانشجو و طلبه به پرسشنامه خودسنجی هوش معنوی، مقیاس شادی فاعلی، و مقیاس رضایت از زندگی پاسخ دادهاند. برای تحلیل دادهها از شاخصها و روشهای آماری شامل میانگین، انحراف معیار، آزمون t، همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شده است. نتایج نشان میدهد که هوش معنوی با هر دو بعد بهزیستی فاعلی (شادی و رضایت از زندگی) رابطه مثبت دارد. تولید معنای شخصی قویترین همبسته و بهترین پیشبینی کننده بهزیستی فاعلی بوده است. سطح رضایت از زندگی زنان بالاتر از مردان، و هوش معنوی طلاب بالاتر از دانشجویان گزارش شده است. این یافتهها نشان میدهد که تواناییهای ذهنی مرتبط با دینداری و معنویت، به ویژه توانایی تولید معنای شخصی، نقش مثبتی در بهزیستی فاعلی دارند. تفاوتهای زنان و مردان، و دانشجویان و طلاب در هوش معنوی و بهزیستی فاعلی بحث شده است.
کلیدواژهها: هوش معنوی، دینداری، معنویت، شادی، رضایت از زندگی و بهزیستی فاعلی.
مقدمه
قرنهاست که چیستی زندگی خوب، اندیشمندان را به خود مشغول داشته است. آنها بر ملاکهایی، چون دوست داشتن دیگران و لذت به عنوان ویژگیهای یک زندگی خوب متمرکز شدهاند. اندیشه دیگری که در باره زندگی خوب وجود دارد، عبارت است از اینکه افراد خودشان احساس کنند که زندگی خوبی دارند. این تعریف فاعلی (ذهنی) از کیفیت زندگی، این حق را به هر فرد میدهد که تصمیم بگیرد زندگیاش ارزنده است یا نه. این رویکرد به تعریف زندگیِ خوب، چیزی است که «بهزیستی فاعلی»1 و گاهی در اصطلاح محاورهای «شادی»2 نامیده شده است. بهزیستی فاعلی اشاره دارد به ارزیابی افراد از زندگی شان؛ ارزیابیهایی که هم عاطفی، هم شناختیاند. افراد هنگامی سطح بالایی از بهزیستی فاعلی را تجربه میکنند که هیجانهای مثبت زیاد و هیجانهای منفی کمی را تجربه کنند، هنگامی که درگیر فعالیتهای جالب شوند، هنگامی که لذتهای زیاد و رنج اندکی را تجربه کنند و هنگامی که از زندگیشان راضی باشند. براین اساس، بهزیستی فاعلی مفهوم گستردهای است که شامل تجربهکردن هیجانهای دلپذیر، سطح پایین خلق منفی، و رضایت زندگی بالاست. البته سلامت روانی و زندگی ارزشمند، ویژگیهای دیگری نیز دارند، اما حوزه بهزیستی فاعلی بر ارزیابی خود افراد از زندگیشان تمرکز میکند
به طور خلاصه، بهزیستی فاعلی، دو مؤلفه عاطفی (هیجانی) و شناختی دارد. مؤلفه عاطفی یا هیجانی عبارت است از تعادل عاطفه مثبت و عاطفه منفی. مؤلفه شناختی نیز عبارت است از ارزیابی فرد در مورد رضایت از زندگی.4 مردم همه فرهنگها، بهزیستی فاعلی را مهمترین عنصر زندگیشان گزارش میکنند و از همین روست که روانشناسان میکوشند تا عاملهای پرورش سطوح بالاتر بهزیستی را شناسایی کنند5 افزایش بهزیستی فاعلی از این جهت مهم است که افراد شاد، ویژگیهای پسندیده دیگری را نیز نشان میدهند. از آن رو که حوزه بهزیستی فاعلی در پژوهشهای زمینهیابی ریشه دارد، تاکنون کوششهای مداخلهای اندکی در مورد آن انجام شده است.6 معنویت و دینداری، از جمله متغیرهایی است که پژوهشگران رشتههای مختلف به رابطه آن با سلامت روانی و به طور خاص بهزیستی توجه نشان دادهاند
رابطه بهزیستی با دامنه گستردهای از متغیرهای مربوط به دین و معنویت، مانند نگرش به دین،7 حضور در تشریفات و مراسم مذهبی8، فعالیتهای دینی9، باورهای دینی10، جهتگیری دینی11، مقابله مذهبی12، تردید دینی13، معنویت14، رسش معنوی15، و تجربه معنوی16 بررسی شده است. غالب پژوهشها رابطه مثبت معناداری بین اشتغال دینی بالا با رضایت از زندگی و شادی بیشتر، خلق بهتر، و روحیه بالاتر به دست دادهاند. ممکن است جلوههای متفاوت تدین (مانند حضور در مراسم دینی، نیایش و انگیزش دینی درونی) به شیوه مشابهی به بهزیستی و سلامت روانی مرتبط نباشند یا ممکن است به جنبههای متفاوتی از بهزیستی و سلامت مرتبط باشند. به همین علت، پژوهشهایی که از مقیاسهای مختلف استفاده میکنند، نتایج متفاوتی به دست میدهند.17 از سوی دیگر، آنگونه که کاشدان18 توضیح داده است برای سنجش بهزیستی فاعلی، پرسشنامه شادی آکسفورد که در برخی از این پژوهشها به کار رفته است، مقیاس مناسبی نیست، چرا که نسبتاً طولانی است، سازههای زائد دارد و فاقد توجیه نظری برای محتوای پراکندهای است که میسنجد. در عوض، آزمونهایی مانند مقیاس شادی فاعلی و مقیاس رضایت از زندگی، از مناسبترین مقیاسها میباشند، چرا که کوتاه و فارغ از فشار زمانی هستند، مبتنی بر نظریهاند و ویژگیهای روان سنجی خوبی دارند. برای مثال، در دانمارک، هلند و ایالات متحده، هنگامی که رضایت از زندگی با یک گویه سنجیده شد، رابطه آن با دینداری بسیار کم بود،19 در حالی که پژوهشها در ایران20 و ایالات متحده21 با استفاده از مقیاس شادی فاعلی و مقیاس رضایت از زندگی نشان دادهاند که جهتگیری دینی درونی میتواند شادی و رضایت از زندگی را به خوبی پیشبینی کند
در سالهای اخیر با تولد مفاهیم و سازههای نو در دامن روانشناسی دین، پژوهشگران به آزمون نظریهها و یافتههای پیشین با این سازهها علاقه نشان دادهاند. هوش معنوی در جرگه این مفاهیم نو جای دارد که برگ جدیدی از ساحت معنوی انسان به روی ما میگشاید. آغاز علاقه پژوهشگران به معنویت به عنوان نوعی هوش به دو دهه پیش میرسد؛ هنگامی که گاردنر هوش معنوی را پیشنهاد داد22 گاردنر خود، این مفهوم را پی نگرفت،23 اما پژوهشگران متعدد بدان پرداخته و مقیاسهای متعددی برای سنجش آن ساختند24 هوش معنوی در روانشناسی دو حیثیت دارد: از سویی، با معنویت پیوند دارد و میتوان آن را با دیگر سازهها در روانشناسی دین مقایسه کرد. از سوی دیگر، همتای سازههایی چون قدردانی، گذشت، و هوش هیجانی است و میتوان آن را در رواق روانشناسی مثبت گذارد که امروزه رو به رونق است
هوش معنوی مجموعهای از قابلیتهای سازش روانی مبتنی بر جنبههای غیر مادی و متعالی است، به ویژه آنهایی که با ماهیت هستی فرد، معنای شخصی، تعالی، و سطوح بالای هشیاری مرتبطاند. هنگامی که این قابلیتها به کار بسته شوند، توانایی منحصر به فرد مسئله گشایی، تفکر انتزاعی و کنار آمدن25 را تسهیل میکنند. طبق مفهومسازی کینگ، چهار استعداد یا توانایی هستهای هوش معنوی عبارتاند از
1 تفکر انتقادی وجودی که عبارت است از استعداد تفکر انتقادی در باره گوهر وجود، واقعیت، گیتی، مکان، زمان و موضوعهای وجودی و متافیزیک و توانایی تفکر در باره موضوعهای غیر وجودیِ مرتبط با وجود فرد،
2 تولید معنای شخصی که عبارت است از توانایی استنتاج مفهوم و معنای شخصی از همه تجارب جسمی و ذهنی، از جمله توانایی ایجاد هدف زندگی،
3 آگاهی متعالی که عبارت است از استعداد تشخیص ابعاد و چارچوبهای متعالی خود، دیگران و دنیای مادی در خلال حالتهای طبیعی هشیاری، همراه با استعداد تشخیص ارتباط آنها با خودِ26 فرد و با دنیای مادی،
4 بسط حالت هشیاری که عبارت است از توانایی داخل و خارج شدن از حالتهای بالای هشیاری، مانند مدیتیشن، دعا و امثال آن
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/3/11 6:19 صبح
مقاله اصالت یا اعتباریت تاریخ از منظر قرآن تحت فایل ورد (word) دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله اصالت یا اعتباریت تاریخ از منظر قرآن تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله اصالت یا اعتباریت تاریخ از منظر قرآن تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدمه
تحریر محل نزاع
1 ثمره بحث اصیل یا اعتباری بودن جامعه
نظریههای چهارگانه اصالت فرد یا جامعه
1 اصالت فردِ محض
2 اصالت فردِ مقید
3 اصالت جمعِ محض
4 اصالت فرد و جمع
5 طرح دیدگاه علمای اسلامی
نقد و بررسی دلایل قرآنی جامعهگرایان18
1 دلیل اول
نقد
دلیل دوّم
نقد
دلیل سوم
نقد
دلیل چهارم
نقد
دلیل پنجم
نقد
دلیل ششم
نقد
نتیجه گیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله اصالت یا اعتباریت تاریخ از منظر قرآن تحت فایل ورد (word)
نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چ چهارم، تهران، دنیای دانش، 1382
إی . إچ. کار، تاریخ چیست؟، ترجمه حسن کامشاد، چ سوم، تهران، خوارزمی، 1351
جمعی از نویسندگان، درآمدی به جامعه شناسی اسلامی(1) تاریخچه جامعه شناسی، تهران، سمت، 1373
جوادی آملی، عبدالله، جامعه در قرآن، قم، إسراء، بیتا
دوورژه، موریس، روشهای علوم اجتماعی، ترجمه خسرو اسدی، چ سوم، تهران، امیرکبیر،1375
راب استونز، متفکران بزرگ جامعهشناسی، ترجمه مهرداد میردامادی، تهران، مرکز، 1379
سروش، عبدالکریم، فلسفه تاریخ، تهران، حکمت، 1357
صالحی دمشقی، محمدبن یوسف، سُبُلُ الهُدی و الرَّشاد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق
صدر، محمدباقر، سنّتهای اجتماعی و فلسفه تاریخ در مکتب قرآن، ترجمه حسین منوچهری، تهران، رجاء، 1369
طباطبایى، سیدمحمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، چ پنجم، بیروت، مؤسسه الأعلمى للمطبوعات، 1403 ق
طبرسى، فضلبن حسن، مجمع البیان، تحقیق هاشم رسولى محلاتى، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1406 ق
کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه ( از فیشته تا نیچه)، ترجمه داریوش آشوری، تهران، علمی و فرهنگی و سروش، 1367
گورویچ، ژرژ و مندارس،هانری، مبانی جامعه شناسی (همراه با تاریخ مختصر جامعه شناسی)، ترجمه باقر پرهام، چ سوم، تهران، بیجا، 1354
مصباح، محمدتقی، آموزش فلسفه، چ سوم، تهران، سازمان تبلیغات، 1368ش
مصباح، محمدتقی، جامعه و تاریخ در قرآن، چ دوم، تهران، سازمان تبلیغات، 1372ش
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (فلسفه تاریخ)، چ دوم، تهران، صدرا، 1384
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، چ دوم، تهران، صدرا، 1372ش
چکیده
اصیل یا اعتباری بودن «تاریخ» متوقف بر اصالت یا اعتباریت جامعه است؛ زیرا جوامع سلولها و عناصر سازنده تاریخ هستند. هر یک از جامعه گرایان و فردگرایان ادلّه عقلیای برای اثبات مدعای خود ارائه کردهاند. در این مقاله أدله قرآنی در این زمینه مورد بررسی قرار گرفته است.
برخی جامعه گرایان معتقدند از ظاهر برخی از آیات قرآن به دست میآید که افزون بر افراد، امّتها عمل و سلوک خاص، نامه اعمال، ثواب و عقاب، حیات و ممات دارند. این امر حاکی از این حقیقت است که جوامع در کنار افراد، وجود مستقلی دارند. در مقابل، برخی معتقدند از آنجا که برهان عقلی بر اصالت فلسفی جامعه وجود ندارد و یا برهان قاطع عقلی بر وجود حقیقی جامعه ارائه نشده است، تمسک به ظاهر آیات روا نیست، در این مقاله، دلایل طرفین تقریر و جمع بندی شده است.
واژههای کلیدی: تاریخ، اصیل یا اعتباری بودن جامعه، جامعه گرایان، فردگرایان، سنتهای الاهی
مقدمه
یکی از بحثهای اساسی در فلسفه تاریخ، مسئله اصیل یا اعتباری بودن تاریخ است. از سخنان برخی اندیشمندان به دست میآید که تاریخ موجودی با شعور و زنده است و مانند یک انسان، دارای اراده، حرکت و هدف خاصی است؛ حرکت خود را از مبدأ خاصی آغاز و به مقصد معینی ختم میکند. در این حرکت، از قانون خاصی پیروی میکند، موتور و عوامل حرکت و مدل خاصی برای حرکت داشته و مسیر خود را مرحله به مرحله طی میکند. این گروه، تا حدّی پیش رفتهاند که فعالیت افراد و تک تک انسانها را غیر ارادی و تحت سلطه تاریخ میشمارند. آنان وجود فردی آدمیان را مسخّر، مقهور و محکومِ حرکتِ تاریخ میدانند
هگل و پیروانش تاریخ را کشتارگاه ارادههای فردی انسانها، و شیطانی فریبکار و مَکَّار شمردهاند. و انسانها را دربرابر حوادثِ تاریخ تنها قابلههایی که فقط به وضعِ حملِ مادرِ آبستنِ تاریخ کمک میکنند، توصیف کردهاند. از منظر این فیلسوفان، تاریخ سنگدلترین خدایان است که أرّابه پیروزی خود را از روی اجساد مردگان و طاغیان به پیش میراند.1 ایشان معتقدند: تاریخ به معنای سرگذشت جوامع پیشین، بسانِ بدن موجودی زنده محسوب میشود. و جوامع و افراد، سلولهای بیاختیار و ارادهای هستند که تحت سلطه بدن حرکت میکنند
از نظر این کاوشگران، تاریخ هویتی حقیقی است نه اعتباری و به سخنی دیگر، انسانها و حوادث، خود تاریخ نیستند، بلکه در تاریخاند. تاریخ، بشرها را فراگرفته و در میدانِ خودگرد آورده و برگَردَنشان رشتهای افکنده و آنها را به جایی که خود میخواهد میکشاند.2
هگل صریحاً اعتراف میکند: «تاریخ، در حقیقت هیچ نیست جز روحی رها شده و سرگردان و بیاعتنا بخواستِ این و آن ; . انسانها، جسم تاریخاند که در فرمان یک روح مقتدر و پر هیبتاند»
وی معتقد است که روح مطلق یا جان جهان، یعنی روح کلی حاکم بر تاریخشورهای مردان بزرگ تاریخ را همچون ابزار به کار میگیرد و دلبستگیهای شخصی انسانهای، به ظاهر تاریخ ساز هرچه باشد، روح تاریخ با فریبکاری خویش از این دلبستگیها بهره میگیرد. جمهوری روم را به امپراطوری بدل میکند تا به هدف خود برسد؛ یعنی نبوغ و روح رومی را به اوج کمال خود برساند
توین بیمیگوید
تاریخ، جسمی و جانی دارد و این جسم در قبضه آن جان است. حوادث در تاریخاند و طلوع و افولها، خدمتگزار تاریخاند و هجوم و پاسخها سازنده تاریخاند. ولی خود تاریخ، چیز دیگری است که غیر آنها و سوار بر آنهاست و زمام آنها را به دست دارد.5
در برخی مکاتبِ فلسفه تاریخ، تاریخ کلِّ جامعه بشری از آغاز تا انجام، یک موجود حقیقی واحد محسوب میشود و جامعههای مختلف یاختههای آنرا تشکیل میدهند که به طور متناوب به وجود میآیند و از میان میروند. بدون اینکه به وحدت آن موجود، زیانی برسانند. به عبارت دیگر، همه جامعهها روی هم رفته پیکر موجودی را میسازند به نام «تاریخ» که در تطوّر وتحوّل مستمر و دائم است
در مقابل، برخی دیگر از فیلسوفان تاریخ معتقدند: تاریخ، چیزی جز سرگذشت انسانها و اقوام و جوامع گذشته نیست. آنچه در تاریخ اصالت دارد، انسانها هستند. سرگذشتها و تحولات نیز ریشه در رفتار آدمیان دارد. انسان تاریخ ساز است، نه تاریخ انسان ساز. بنابراین، افراد امری اصیل و جامعه و تاریخ اموری انتزاعی به شمار میآیند. نه تنها اراده انسانها مقهور اراده تاریخ نیست، بلکه تاریخ ساخته و پرداخته اراده افراد است
حال باید دید آیا تاریخ، وجود خارجی دارد یا تنها ظرفی است که افراد و جوامع در آن فعالیت میکنند و دگرگونیهای فردی و اجتماعی در آن اتفاق میافتد؟
نکته حائز اهمیت این که برخی از نظریات مطرح شده در فلسفه تاریخ، حاکی از آن است که همه نظریه پردازانِ این عرصه، تاریخ را به صورت یک روح کلّی و هیولای واحد لحاظ نکرده و نظریات خود را برآن بنیاد ننهادهاند، بلکه گاه تطورات یک قوم، جامعه یا اُمّت را در طول چند قرن مورد لحاظ قرار دادهاند. به عنوان نمونه، آگوست کنت، اسپنسر و اشپنگلر، مراحل حرکت تاریخ را به گونهای مطرح کردهاند که ناظر به تطوّرات یک جامعه در طول زمان است، نه کل تاریخ، یا آرنلد توین بی را که نظریه اش بیشتر ناظر به جامعه شناسی فرهنگها و تمدنها است فیلسوف تاریخ شمردهاند
بنابراین، کالبد شکافی نظریات برخی افراد موسوم به فیلسوف تاریخ، نشانگر آن است که آنان مطالعه حرکت کلّی تاریخ را با مطالعه هر جامعه در بستر زمان، یکی تلقّی کردهاند. از منظر آنان، هر جامعه ای، یک واحد مجزّا و مستقل قلمداد میشود. قواعد تطوّرش در طول زمان، مورد بررسی قرار میگیرد
از اینرو، بحثِ اصالتِ یا اعتباری بودن تاریخ، خواسته یا ناخواسته به بحث اصالت جامعه باز میگردد؛ چه اینکه موضوعِ بحثِ فلسفه تاریخ، در حقیقت مطالعه افراد و جوامع گذشته، در دالان زمان است، به دیگر سخن، تاریخ چیزی جز مجموعه تحولات جامعههای بشری نیست، از اینرو، برای بررسی مسئله اصالت یا اعتباریت تاریخ، باید اصالت یا اعتباری بودن جامعه مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا پاسخ پرسش اول در گرو پاسخ پرسش دوم است، بطوری که اگر اعتباری بودن جامعه به ماهو جامعه، در کنار افراد اثبات گردد، اعتباری بودن تاریخ نیز اثبات میشود. شاید از این رواست که غالباً دانشمندان، بحث اصالت یا اعتباری بودن جامعه و تاریخ و احکام مترتب بر آنها را از یکدیگر تفکیک نکردهاند. چنانکه فیلسوفان و علمای دین، بحثی تحت عنوانِ اصالتِ فرد یا جامعه و تاریخ مطرح کرده و از منظر عقل و وحی، این موضوع را مورد بررسی قرار دادهاند
تحریر محل نزاع
«اصالت جامعه» لفظ مشترکی است که در بحثهای علوم انسانی با معانی گوناگونی استعمال میشود
1 گاه مقصود ازاصالت جامعه ـ در برابر فرد، این است که هنگام برخورد رأی فرد در برابر جامعه، از آنجا که اکثریت افراد، قدرت بیشتری از اقلیت دارند، رأی جامعه غلبه یافته و پیروز میشود. به عبارت دیگر، سخن، فرد بشدّت تحت تأثیر عمیق جامعه است. که این نوع اصالت را، اصالت روانشناختی جامعه میگویند
2 گاهی مقصود این است که وقتی در جامعه بین مصالح فردی و منافع اجتماعی، تعارض رخ میدهد، رعایت حق جمع، مقدم بر رعایت حق فرد است. دراین مورد، مقصود از اصالت جامعه، اصالت حقوقی جامعه در برابر افراد است که در علوم دستوری مثل علم حقوق، مطرح میشود
3 اما اصالت جامعه، معنای سومی دارد که در علوم فلسفی مانند فلسفه جامعه و تاریخ مطرح میشود. مقصود از اصالتِ جامعه در این دسته از مباحثِ فلسفی، اصالت هستی شناختی جامعه است؛ یعنی آیا جامعه مانند سایر اشیاء عینی، وجودِ منحازی در خارج دارد یا خیر؟
بیان اندیشمندان مسلمان کاملاً حاکی از این است که محلِ نزاع در بحث اصالت جامعه و تاریخ، اصالت فلسفی و هستی شناختی است، ولی سخنان دانشمندان غربی در بحث حاضر، گاه ناظر به ابعاد روانشناختی رابطه فرد و جامعه است و گاه ناظر به ابعاد فلسفی رابطه فرد و جامعه؛ یعنی گاهی بحث را به گونهای مطرح میکنند که خواننده گمان میکند آنان در صدد اثبات اصالت روانشناختی جامعه یا فرد هستند؛ یعنی میخواهند بگویند قدرت تک تک افراد در مقابل جامعه، ناچیز است. به طوری که هنگام درگیری رأی فرد با اکثریت جامعه، اراده تک تک افراد، مغلوبِ خواستِ جامعه، به معنای اکثریت افراد میشود. در برخی موارد نیز بحث را به گونهای هدایت میکنند که گویا برای جامعه اصالت فلسفی قائل بوده و افراد را اعتباری و مقهور واقعیتی خارجی بنام جامعه میدانند. از اینرو، ما نمیتوان به طور کلی همه سخنان آنان را ناظر به بحث فلسفی یا روانشناختی دانست. با اطمینان میتوان گفت محل نزاعِ مورد نظر همه فیلسوفانی که در این بحث اظهار نظر کردهاند، اصالت فلسفی فرد یا جامعه و تاریخ بوده است. ولی برخی از بیانات صریح یا لوازم دیدگاههای ایشان، یا بعضی از نتایجی که از این بحث میگیرند، حاکی از این است که به نوعی به اصالت فلسفی جامعه و تاریخ یا عدم آن معتقد بودهاند و نزاع اصلی آنان، مسئله اصالت فلسفی جامعه بوده، نه اصالت روانشناختی. گرچه ظاهر برخی از مثالها و تبیینهای ایشان موهم این است که محل بحث و اختلاف ایشان، اصالت روانشناختی است.6 از اینرو، ما بدون این ادعا که همه جامعه گرایان به وحدت حقیقی جامعه قائل بوده و ترکیب حقیقی افراد را مطرح کردهاند. میتوان به طور مسلّم گفت که وجه اشتراک نظریات برخی از آنان، ترکیب واقعی و وحدت حقیقی جامعه بوده است. از سوی دیگر، وجه مشترک نظریات برخی دیگر اعتباری بودن جامعه و واقعی بودن افراد است
بر این اساس، دسته اول را «جامعهگرا» و دسته دوم را «فردگرا» مینامیم. و بحث را حول محور فلسفی پایه ریزی میکنیم. بنابراین، پرسش اساسی بحث این است که، آیا جامعه به عنوان یک واقعیت در خارج از ذهن، وجود مستقل دارد یا خیر؟ این پرسش به گونهها و در قالبهای مختلفی طرح میشود مانند: آیا وحدت جامعه، یک وحدت مفهومی و ذهنی است؛ یعنی جامعه چیزی جز افراد و روابط متقابل آنها نیست، یا وحدت جامعه یک وحدت شخصی است که مساوق خارجیت و مستقلبودن است؟ آیا فرد اصیل است و جامعه و تاریخ، انتزاعی است یا جامعه و تاریخ، اصیل هستند و افراد، انتزاعی و یا قسم سومی وجود دارد؟
به دیگر سخن، آیا جامعه و تاریخ، واقعیت و عینیت دارند یا فقط امری اعتباری هستند؟
واژه «اعتباری» نیز مانند واژه «اصالت» در مباحث عقلی، به مفاهیم گوناگونی به کار میرود
أ) طبق یک اصطلاح، تمام معقولات ثانیه، خواه منطقی، مانند مفهوم کلّی و جزیی وخواه فلسفی، مانند مفهوم علّت و معلول، جزو مفاهیم اعتباری به شمار میرود
ب) در اصطلاح دیگر، مقصود از مفاهیم «اعتباری»، تنها مفاهیم حقوقی و اخلاقی است که امروزه به آنها «مفاهیم ارزشی» گفته میشود. در اینجا، اعتباری بودن به معنای ارزشی است
ج) در اصطلاح سوم، فقط به مفاهیمی که هیچگونه مصداق خارجی و ذهنی ندارند و به کمک قوه خیال ساخته میشوند، «اعتباری» یا «اعتباریات» گفته میشود، مانند مفهوم «غول» یا «عنقای هفت سر» و سایر وهمیات
د) در اصطلاح چهارم، «اعتبار» در مقابل «اصالت» مطرح در بحث اصالت وجود یا ماهیت، در فلسفه مطرح میشود. در اینجا مقصود از «اعتباریت»، مصداق بالعرض بودن واقعیت عینی، برای یک مفهوم است. چنانکه وقتی در فلسفه سخن از اصالت یا اعتباریت مفهوم «وجود» به میان میآید، مقصود این است که آیا واقعیت خارجی، مصداق بالذّاتِ مفهوم «وجود» است یا مصداق بالعرض. به عبارت دیگر، مقصود از اعتباری یا اصیل بودن یک مفهوم این است که آیا مصداق خارجی دارد یا ندارد
مقصود از اعتباریبودن تاریخ در بحث حاضر، به معنای چهارم اعتباری باز میگردد؛ یعنی آیا تاریخ مانند مفاهیم لشکر، سپاه، گردان، تنها یک مفهوم انتزاعی است که از چینش خاص افراد در بیرونِ ذهن انتزاع میشوند، بدون اینکه در ماورای ساحت ذهن در کنار افراد، وجود دیگری به نام لشکر، سپاه یا گردان داشته باشیم؟ یا مفهومی است که مابه إزاء عینی و خارجی دارد؛ یعنی «اصیل» است
1 ثمره بحث اصیل یا اعتباری بودن جامعه
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/3/11 6:18 صبح
تحقیق فرا انگیزشها و ویژگیهای افراد خودشکوفا تحت فایل ورد (word) دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق فرا انگیزشها و ویژگیهای افراد خودشکوفا تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق فرا انگیزشها و ویژگیهای افراد خودشکوفا تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدمه
انسان مطلوب از دیدگاه روانشناسان
فرا انگیزش11
جامعه پژوهش
روش اجرای پژوهش
تجزیه و تحلیل نتایج
بحث درباره یافتهها
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه تحقیق فرا انگیزشها و ویژگیهای افراد خودشکوفا تحت فایل ورد (word)
اصغری پور، حمید، رابطه بین اختلالهای رفتاری و عدم ارضای نیازهای اساسی دانش آموزان، پایان نامه کارشناسی ارشد،تهران، دانشگاه تربیت معلم، 1373
باب الحوائجی، فهیمه، «تحلیل محتوا»، فصلنامه کتاب، زمستان 1376، ص 108-98
کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، انتشارات پیام نور، تهران، 1375
شولتز، دو آن، روانشناسی کمال، ترجمه: گیتی خوشدل، تهران، نشر نو، 1366
ـــــ، نظریههای شخصیت، ترجمه: یحیی سید محمدی، تهران، ویرایش، 1387
شاملو، سعید، روانشناسی شخصیت، تهران، چهر، 1366
مزلو، آبراهام هارولد، افقهای والاتر فطرت انسان، ترجمه: احمد رضوانی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1377
ـــــ، روانشناسی شخصیت سالم، ترجمه: شیوا رویگریان، تهران، هدف، 67- 1366
ـــــ، انگیزش و شخصیت، ترجمه: احمد رضوانی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375
ملاصدرا، عرفان و عرفان بیدار، ترجمه: محسن بیدارفر، دانشگاه الزهرا، تهران، 1371
نصری، عبدالله، سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، 1371
واعظی، احمد، انسان از دیدگاه اسلام، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم اسلامی دانشگاه(سمت)، 1377
Heidegger, M., Letter on Humanism, (R. Murier, Trans.), In M. Heidegger, basic writings (D. F. Krell, Ed.), New York: Harper & row, (original work published 1947),
Kinnier, R. T., et al.,”What eminent people have said about the meaning of Life”, Journal of Humanistic Psychology, v 43(1), 2003, p 105-
Laas, I., “Self-actualization and society: A new application for an Old theory”, Journal of Humanistic Psychology, V 46, No,1,2006, p 77 –
Mathes, E. W., et al., “Peakexperience tendencies: scale development and theory testing”, Journal of Humanistic Psychology, v 22(3), 1982, p 92-
McClain, E. W., Andrews, H. B., “Some personality correlates of peak experiences: A study in self-actualization”, Journal of Clinical Psychology, v 25(1), 1965, p 36-
Pilisuk, M., “Ecological psychology, Caring, and the boundaries of the person”, Journal of Humanistic Psychology, v 41(2), 2001, p 25-
Tobacyk. J. J., Miller, M., “Comment on maslow’s study of self-actualization”, Journal of Humanistic Psychology, v 31(4), 1991, p 96-
چکیده
پژوهش حاضر به منظور بررسی ویژگیهای افراد خودشکوفا در سرداران شهید استان کرمان تدوین شده و بدین منظور 75 زندگینامه این سرداران با استفاده از روش تحلیل محتوا بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که 8/65 از سرداران شهید، فرا انگیزشهای مزلو را دارند که بیشترین فرا انگیزش ( 6/87) مربوط به حقیقت و نیکویی و کمترین آن 24 مربوط به فراانگیزش یگانگی است. همچنین 7/63 از سرداران شهید ویژگیهای افراد خود شکوفا را داشته که بیشترین آن 100 مربوط به تجربههای اوج و عارفانه و کمترین آن مربوط به ویژگی مقاومت در برابر فرهنگ مسلط 32 است. همچنین ضریب همبستگی بین فرا انگیزشها و ویژگیهای افراد خود شکوفا 9/68 است.
کلید واژهها: فراانگیزشها، افراد خودشکوفا، سرداران شهید.
مقدمه
توجه به انسان کامل؛ انسانی که معیاری برای افراد انسانی باشد، سابقهای بس دیرینه دارد و از مذهبها و مکتبهای هند گرفته تا فلسفه روم و یونان و ازتفکرات اندیشمندان قرون وسطی تا اندیشههای اصیل اسلام، از رنسانس تا عصر حاضر همواره شناسایی انسان کامل و تکامل انسانی مد نظر بوده است1 ملاصدرا، انس با خدا، عشق به خداوند، زهد، یاد مرگ، علم، حقیقتجویی، مشتاق عزلت، اعتدال، شجاعت، صبر و مهربانی را از ویژگیهای انسان کامل میداند.2 دانشمندان اسلامی از انسان کامل با عنوانهایی، چون شیخ، پیشوا، هادی، مهدی، دانا، بالغ، کامل، مکمل، امام، جام جهاننما و آیینهگیتینما نام بردهاند
در میان نظریههای روانشناسی، نظریه مزلو راجع به ماهیت و انگیزش انسان، سهم بسیاری در درک عمیق و پیشرفته انسان داشته است. مزلو در بررسی انسان مطلوب و سالم، فقط انسانهای بغایت سالم را مطالعه و بررسی کرده و ضمن بیان فهرستی از ویژگیهای انسان مطلوب، فهرستی هم از فراانگیزشها یا فرانیازها ارائه داده است
بیتردید، در دوران جنگ تحمیلی، انسانهایی بودند که زندگی راحت و امن خود را رها کرده و برای مدتهای مدیدی در جبههها حضور داشتند. سؤال اساسی که به ذهن میرسد این است که این افراد چه ویژگیها و خصوصیاتی داشتند که حاضر به چنین فداکاری و ایثارگری شدند؟ ادراک آنها از واقعیت و ضرورتها چگونه بوده است؟ چگونه توانستند از آسایش و راحتی خود درگذرند و دفاع ازهمنوعان را بر سلامتی و رفاه خود ترجیح دهند؟ شناخت آنان چگونه بوده که توانستند بدون آنکه تحت تأثیر دیگران قرار گیرند به تمیز بین اهداف ماندن (در خانه) و رفتن (به جبهه) برسند؟ و از همه مهم تر در جبهه به چه تجربیات اوج و عارفانهای دست مییافتند که خدا گونه بودن انسان را به نمایش میگذاشتند؟
انسان تحت تأثیر انگیزههایی قرار دارد که فعالیت او را جهت میدهد. در مورد سرداران شهید این سؤال مطرح میشود که آنان در جبهه در پی ارضای چه نیازهایی بودند؟ چه انگیزههایی آنان را به حضور مستمر در جبهه وادار میکرد؟ بیشک، آنان در پی ارضای نیازهای جسمانی و ایمنی خود نبودند، زیرا در جبهه این نیازها به سختی ارضا میشوند و جبهه، جای امنی برای ارضای نیاز ایمنی نبود، بلکه عواملی ماورای این نیازها و انگیزهها آنها را به فعالیت وادار میکرد که میتوان به تعبییر مزلو از آنان به «فراانگیزش» و «فرا نیاز» نام برد
این پژوهش سعی دارد با بررسی خصوصیات و ویژگیهای سرداران شهید و فراانگیزش های آنان الگویی از کمال انسانی را برای افراد، به ویژه جوانان فراهم آورد تا از دغدغههای زندگی روزمره رهایی یافته و روحیه مادیگرایی را از خود دور کرده و راهی را فراسوی انسان عادی و معمولی پیدا کرده و در جهت انسان شدن که همانا بالفعل کردن تواناییهای بالقوه انسانی است، گام بردارند تا بتوانند به سطح برتری از بهنجاری دست یافته و بهداشت روان خود را ارتقا بخشند
برای پاسخ دادن به سؤالهای فوق، سعی میشود بر اساس نظریه مزلو درباره افراد خودشکوفا وفراانگیزشها، مطالعهای تطبیقی با استفاده از روش تحلیل محتوا5 بر اساس ویژگیهای سرداران شهید که در زندگینامه آنان آمده و نظریه مزلو صورت گیرد تا ضمن حفظ ارزشها، آرمانها و پیامهای آنان، الگویی از شخصیت سالم ارائه شود. در همین راستا، فرضیههای این پژوهش که با فرانگیزشها یا فرانیازها و ویژگیهای افراد خودشکوفا و عشق الهی، ارتباط داشته، عبارتاند از
فرا انگیزشها در سرداران شهیدوجود دارد
ویژگیهای افراد خودشکوفا در سرداران شهید وجود دارد
انسان مطلوب از دیدگاه روانشناسان
روانشناسی کمال به جنبه سالم طبیعت آدمی میپردازد و هدف آن بیداری و رهایی استعدادهای عظیم انسان برای از قوه به فعل رساندن و تحققبخشیدن تواناییهای خویش و یافتن معنای ژرفتری از زندگی است. روانشناسان کمال در عین اینکه تأثیر محرکهای بیرونی، غریزهها و کشمکشهای دوران کودکی را بر شخصیت انسان نفی نمیکنند، آدمیان را دستخوش دگرگونی ناپذیر این نیروها نمیدانند. آنها به قابلیت گسترش و شکوفایی کمال خود و تبدیل شدن به آنچه در توان آدمی است اعتقاد دارند
روانشناسان کمال تنها به بهنجار بودن نمیاندیشند، بلکه میگویند باید به سطوح عالیتر کمال انسانی و فراسوی بهنجاری دست یافت و تمام استعدادهای بشری را به فعلیت رساند
«از میان نظریههای مختلفی که در باره انسان مطلوب و کامل ارائه شده است، به اقرار همگان، مفصلتر و پر نفوذترین آنها توسط مزلو ارائه شده است».7هدف مزلو از بررسی انسان، دست یافتن به شخصیتی سالم و شکوفایی اوست
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/3/11 6:18 صبح
مقاله نظام سیاسى و راهبرد «قدر مقدور» تحت فایل ورد (word) دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله نظام سیاسى و راهبرد «قدر مقدور» تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله نظام سیاسى و راهبرد «قدر مقدور» تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدّمه
1 تحصیل اذن فقیه براى امور حکومتى و لزوم پیروى عملى از او
2 تلاش مشروطه خواهان دینباور براى محدود کردن اختیارات سلطنتى
3 تلاش مشروعه خواهان براى تأمین مشروعیت
جمعبندى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله نظام سیاسى و راهبرد «قدر مقدور» تحت فایل ورد (word)
اصفهانى الخوانسارى، محمدباقر، روضاتالجنّات، مکتبه اسماعیلیان، قم، بىتا
تبریزى، محمدحسینبن علىاکبر، «کشفالمراد من المشروطه و الاستبداد»، (مندرج در: غلامحسین زرگرىنژاد، رسائل مشروطیت)
تبریزى، رساله لالان، (مندرج در آموزه، کتاب سوم، مجموعه مقالات، گروه تاریخ و اندیشه معاصر، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره)، قم، 1382)
جعفریان، رسول، دین و سیاست در دوره صفویه، قم، انصاریان، 1370
حائرى، عبدالهادى، نخستین رویارویىهاى اندیشهگران با دو رویه تمدن بورژوازى غرب، امیرکبیر، تهران، 1378
خراسانى ترشیزى، آقا میرزایوسف فاضل، کلمه جامعه شمس کاشمرى، در معناى شورا و مشروطه و مجلس شوراى ملى و توافق مشروطیت با قانون اسلامى، 1329ق
رفیعى علامرودشتى، على، سیرى در زندگىنامه سیاسى سیدلارى و همرزمان وى، (مندرج در مجموعه مقالات، کنگره بزرگداشت سیدعبدالحسین لارى)
زرگرى نژاد، غلامحسین، رسائل مشروطیت، هجده رساله و لایحه درباره مشروطیت، چ2، تهران، کویر، 1377
قوچانى، آقانجفى، برگى از تاریخ معاصر (حیاتالاسلام فى احوال آیهالملک العلاّم)، پیرامون شخصیت و نقش آخوند ملامحمد کاظم خراسانى در نهضت مشروطیت، به تصحیح: رمضانعلى شاکرى، چ1، تهران، هفت، 1378
کدیور، محسن، حکومت ولایى، چ3، تهران، نى، 1378
کسروى، احمد، تاریخ مشروطه ایران، چ 5، امیرکبیر، تهران، 1340
کشمیرى، میرزا محمدعلى، نجومالسماء، بصیرتى، قم، بىتا
لارى، عبدالحسین، مجموعه رسائل، چ1، هیئت علمى کنگره بزرگداشت سیدعبدالحسین لارى، بنیاد معارف اسلامى، قم، 1418ق
لارى، عبدالحسین، التعلیقه على المکاسب، ج2، اللجنه العلمیه للمؤمر، مؤسسه المعارف الاسلامیه، قم، 1418ق
لمبتون، آن کاترین سواین فورد، نظریه دولت در ایران، گردآورى: چنگیز پهلوان، چ2، گیو، تهران، 1379
نایینى، محمدحسین، تنبیهالامه و تنزیهالمله، مقدمه و توضیح: سیدمحمود طالقانى، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1378
نجفى، شیخ محمدحسن، جواهر الکلام، ج22، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1367
نجفى، موسى، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقا نوراللّه اصفهانى، چ2، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، تابستان 1378
نعیمیان، ذبیح اللّه، «دولت قدر مقدور؛ بررسى مفهوم قدر مقدور در نظامهاى سیاسى»، زمانه، ش 23، مرداد 1383
چکیده
یکى از مهمترین مؤلفهها در تصمیمسازى و نظامسازى سیاسى، تعیین نسبت میان مقاصد آرمانى با ظرفیتهاى موجود و قدر مقدورى است که تحقق آن مىتواند خود را بازآفرینى و بازنمایى کند. نوشته حاضر بر آن است تا با بررسى برخى ابعاد نظرى این امر، چشماندازى تطبیقى را از دل نظریهپردازى شمارى از اندیشمندان دینى ـ سیاسى معاصر ایران ارائه دهد. کسانی که به امید کسب مقاصد آرمانى خود از پنجره تنگ زمانه خویش به تماشا نشستهاند. تحصیل اذن فقیه در امور حکومتی، تلاش برای محدودسازی اختیارات نامشروع سلطنتی، در صورت عدم امکان خلع ید از آن، تلاش برای تأمین مشروعیت راهبردهای مختلف در این زمینهاند.
کلید واژهها: مشروعیت، کارآمدى، مقاصد آرمانى، سطوح قدر مقدور، تزاحم، اولویتهاى سیاسى، ظرفیت معنایى.
مقدّمه
هر منظومه فکرىِ سیاسى که بخواهد بنیانى مستحکم و کارآمد داشته باشد، ناگزیر است از مؤلفههاى گوناگونى مانند مقاصد آرمانى خاصى برخوردار باشد. اما هنگامى که این مقاصد آرمانى براى زمان خاصى در نظر گرفته مىشود، به ناچار باید ابعاد و سطوحى را که در آن موقعیت زمانى قابل اجرا و به اصطلاح قدر مقدورند، از سطوحى که در آن شرایط عینیتپذیر نیستند، تفکیک کرد
براى دستیابى به فهمى درست در اینباره یادآور مىشویم که تعبیر قدر مقدور مىتواند درباره امور گوناگون مطرح شود؛ مواردى چون حاکمیت قوانین الهى، توانمندى نظام سیاسى در حاکمیت بخشیدن به قوانین الهى و تأمین مشروعیت در حوزه برنامهریزىها و قانوننگارىها، مشروعیت درباره تصدىها و تصرفها، خطاگریزى و عصمت افراد و نظام حاکم از مفاسد، و کارآمدى در ایفاى مسئولیتهاى دینى و اجتماعى
بر این اساس، براى مفهوم قدر مقدور معانى و کاربردهاى گوناگونى مىتوان یافت که هر یک از جهت خاصى مىتوانند در کانون توجه قرار گیرند.0 مفهوم قدر مقدور اغلب در موارد زیر به کار مىرود
1 سطح حاکمیت قوانین و عینیتپذیرى آن؛
2 سطح عینیتپذیر مشروعیت در قانوننگارى و توانسنجى افراد یا نظام براى آن؛
3 سطح عینیتپذیر در مشروعیت تصدى؛
4 سطح کارآمدى نظام در ایفاى مسئولیتها؛
5 سطح خطاگریزى و درجه عصمت از مفاسد
تاریخ سیاسى معاصر: راهبردها و زوایاى اعمال قدر مقدور
1 تحصیل اذن فقیه براى امور حکومتى و لزوم پیروى عملى از او
پیش از طرح راهبردهاى اِعمال قدر مقدور در تاریخ سیاسى معاصر، نخست به بحثى مىپردازیم که پیشزمینه آن راهبردها روشن شود
اذن حکومت یا اذن براى امورات سلطنتى که برخى سلاطین از فقهاى دوران خویش تحصیل مىکردند، راهبردى عملى بوده است تا فقها برخى از خواستههاى سیاسى دین را دستکم در سطوحى خاص برآورده کنند
بعضى از سلاطین که فطرتشان سلیم و طالب ترویج شرع قویم درآمده، در امورات دولتى کلیه از حاکم شرع اذن خواسته، اعمال و افعال خود را به قدر امکان موافق با شرع شریف مىنماید؛ مثل خلد آشیان خاقان مغفور فتحعلىشاه (تغمده اللّه بغفرانه) که رضوان مکان، شیخ جعفر کبیر(ره) در کتاب کشفالغطاء در باب جهاد به اذن و اجازه او در امورات سلطنتى تصریح فرموده که در این حال از زمره ظلام خارج، و در سلک سلاطین عدول منسلک خواهد بود
البته روشن است که فقهاى بزرگوار شیعه، در دادن اذن به سلاطین یا برخى زمامداران یا متصدیان پایینتر، شرایط فرد را در نظر مىگرفتند و به هر کس چنین اجازههایى نمىدادند؛ همانگونه که با طرح مسئله «اولوا الامرى سلاطین» مخالفت مىکردند
ناگفته نماند، نویسنده نجومالسماء در اشاره به عقیده رایج شیعه درباره حاکمیت مجتهد و مشروعیت سلطان به اذن مجتهدان در دوره صفوى، اعطاى اذن به سلاطین صفوى را به گونهاى فراگیر گزارش مىکند؛ هرچند وى از این جهت نگاه سلاطین صفوى را مثبت ارزیابى مىکند که آنها با هدف پرهیز و گریز از عدم مشروعیت تصرفات خود، سلطنت خود را به نیابت از فقها مىدانستند
و در طریقه حقه امامیه این است که صاحب مُلک، امام زمان را مىدانند، و کسى را نمىرسد که در مُلکِ امام بىاذن او یا نایب او دخل و صرف نماید. پس در این وقت که امام زمان غایب است، مجتهد جامعالشرایط عادل هر که باشد، نایب آن حضرت است تا در میان مسلمین حافظ حقوق الهى باشد؛ و چون مُلکدارى و سپهآرایى از فضلا و مجتهدان این زمان صورت نمىگیرد، و لذا هر پادشاهى را مجتهد معظم آن زمان نایب خود کرده، کمر او را بسته، تاج بر سرش گذاشته، بر سریر سلطنت مىنشانید، و آن پادشاه خود را نایب او تصور مىکرد تا تصرف او در ملک و حکومتش بر خلق به نیابت امام بوده، صورت شرعى داشته باشد
در برابر این نقل که اعطاى اذن به همه سلاطین صفوى را گزارش مىکند، مىتوان گفت این گزارش به رغم آنکه به خودى خود و به صورت حتمى، نمىتواند انکار شود و نکته شایان توجهى را مطرح کند، اثبات یقینى عمومیت یاد شده نیز قرائن بیشترى مىخواهد. آرى، چنانکه نمونهاى از آن گذشت، این نکته درباره برخى سلاطین، شواهد تاریخى انکارناپذیرى دارد. نمونه دیگر آن شاه طهماسب (931ـ984) است. وى خطاب به محقق کرکى (940ق) تأکید مىکند
تو شایسته تر از من به سلطنت هستى؛ زیرا تو نایب امام مىباشى و من از کارگزاران تو بوده و به امر و نهى تو عمل مىکنم: انت احق بالملک، لانّک النائب عن الامام علیهالسلام وانما اکون من عُمّالک اقوم باوامرک و نواهیک
شاه طهماسب، همچنین در فرمانى که ظاهرا در محرم سال 936 صادر شده است، بر لزوم متابعت همگانى از مرحوم کرکى تأکید مىکند
لایح و واضح است که مخالفت حکم مجتهدان که حافظان شرع سیدالمرسلیناند، با شرک در یک درجه است. پس هر که مخالفت حکم خاتمالمجتهدین، وارث علوم سیدالمرسلین، نایب الائمه المعصومین [محقق کرکى] کند، و در مقام متابعه نباشد، بىشائبه ملعون و مطرود; است و به سیاسات عظیمه و تأدیبات بلیغه مؤاخذه خواهد شد
مرحوم میرزاى قمى در نامهاى به فتحعلىشاه، افزون بر آنکه با طرح اولىالامرى شاه مخالفت مىکند، حکم پیروى از زمامداران را در اوضاع گوناگونى تبیین مىکند که بر اساس آن، اطاعت از سلطان در جایگاهى ثانوى مطرح مىشود و در غیر وجود شرایط لازم براى پیروى، نمىتوان از او اطاعت کرد. به سخن او، در دوره غیبت تنها اطاعت از مجتهد عادل مىتواند مطرح باشد. وى که با جسارت و شهامت ویژه خود، این سخنان را خطاب به شاه بیان مىکند، در واقع در پى برترى دادن شأن ولایى فقها بر شأن سلطنتى شاه است و در حد میسور و قدر مقدور زمان خود، بر این خواسته تأکید مىکند
; یک جا مىشنوم که مىخواهند لقب «اولىالامر» بودن به شاه بگذارند که مذهب اهلسنت و خلاف مذهب شیعه است، و اهل سنت به آن فخر مىکنند که پادشاه شیعه تابع ما باشد; . به اتفاق شیعه مراد از «اولى الامر» ائمه طاهرین(ع) مىباشند، و اخبار و احادیثى که در تفسیر آیه وارد شده است، به این مطلب از حد بیرون است، و امر الهى به وجوب اطاعت مطلق سلطان، هرچند ظالم و بىمعرفت به احکام الهى باشد، قبیح است. پس عقل و نقل معاضدند در اینکه کسى را که خدا اطاعت او را واجب کند باید معصوم و عالم به جمیع علوم باشد، مگر در حال اضطرار و عدم امکان وصول به خدمت معصوم که اطاعت مجتهد عادل مثلاً واجب مىشود. اما در صورت انحصار امر در دفع دشمنان دین به سلطان شیعیان، هر کس خواهد که باشد، پس نه از راه وجوب اطاعت او، بلکه از راه وجوب دفع و اعانت در رفع تسلط اعادى، و نسبت بر خود مکلف، گاه است که واجب عینى مىشود بر او، گاهى کفایى.5
چنانکه گذشت، وى در راستاى تأمین سلطه ولایى بر سلطه سلطنتى شاه، در پى آن است تا راهبرد و نظریه «دولت در دولت» را ارتقا بخشیده و به سطح راهبرد «حکومت دولت شریعت بر دولت سلطنت» برساند. از اینرو، در ارشادنامه، با تأکید بر نیازمندى و وظایف متقابل پادشاهان و علما در قبال یکدیگر و شأن والاى علما در جامعه اسلامى، بر لزوم بهره بردن شاهان از علما پاى مىفشارد
حقتعالى چنانکه پادشاهان را از براى محافظت دنیاى مردان و خواست ایشان از شرّ مفسدان قرار داده، پس علما و غیرعلما به آنها محتاجاند؛ همچنین علما را هم از براى محافظت دین مردم و اصلاح دنیاى ایشان در رفع دعاوى و مفاسد و اجحاف و تعدى و تجاوز از راه حق که باعث هلاک دنیا و آخرت مىباشد، قرار داده و در سلوک این مسلک و یافتن طریقه حقه پادشاه و غیر پادشاه به آنها محتاجاند. پس چنانکه این فرقه; را از درگاه معدلت و خواست آن زمره عالىشأن مجال گریز نیست، همچنین آن طبقه رفیعمکان را از التفات به این قوم گمنام و نشان و مداوا جستن از انفاس ایشان، راه پرهیز نه
کلمات کلیدی :