ارسالکننده : علی در : 94/12/28 2:52 صبح
مقاله متغیرهای بیوشیمیائی که به عملکرد توانبخشی قدم زدن پس از سکته مربوط می شود با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word) دارای 17 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله متغیرهای بیوشیمیائی که به عملکرد توانبخشی قدم زدن پس از سکته مربوط می شود با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله متغیرهای بیوشیمیائی که به عملکرد توانبخشی قدم زدن پس از سکته مربوط می شود با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word)
چکیده
1 مقدمه
2 روش ها
12 نمونه ها
22 برنامه تمرین
32 جمع آوری داده ای
42 آنالیز داده ای
3 نتایج
13 روابط با نسبت سرعت در طول وضعیت تک عضوی
23 روابط با نسبت سرعت در نواحی پیش از چرخش
4 بحث
5 نتیجه گیری
References
Allen, J.L., Kautz, S.A., Neptune, R.R., 2011. Step length asymmetry is representative of compensatory mechanisms used in post-stroke hemiparetic walking. Gait Posture 33 (4), 538–543 Balasubramanian, C.K., Bowden, M.G., Neptune, R.R., Kautz, S.A., 2007. Relationship between step length asymmetry and walking performance in subjects with chronic hemiparesis. Arch. Phys. Med. Rehabil. 88 (1), 43–49 Beaman, C.B., Peterson, C.L., Neptune, R.R., Kautz, S.A., 2010. Differences in self-selected and fastest-comfortable walking in post-stroke hemiparetic persons. Gait Posture 31 (3), 311–316 Birkenmeier, R.L., Prager, E.M., Lang, C.E., 2010. Translating animal doses of taskspecific training to people with chronic stroke in 1-hour therapy sessions: a proof-of-concept study. Neurorehabil. Neural Repair 24 (7), 620–635 Bohannon, R.W., Andrews, A.W., Smith, M.B., 1988. Rehabilitation goals of patients with hemiplegia. Int. J. Rehabil. Res. 11 (2), 181–184 Bowden, M.G., Balasubramanian, C.K., Neptune, R.R., Kautz, S.A., 2006. Anterior– posterior ground reaction forces as a measure of paretic leg contribution in hemiparetic walking. Stroke 37 (3), 872–876 Bowden, M.G., Balasubramanian, C.K., Behrman, A.L., Kautz, S.A., 2008. Validation of a speed-based classification system using quantitative measures of walking performance poststroke. Neurorehabil. Neural Repair 22 (6), 672–675 Duncan, P.W., Sullivan, K.J., Behrman, A.L., Azen, S.P., Wu, S.S., Nadeau, S.E., et al., 2011. Body-weight-supported treadmill rehabilitation after stroke. N. Engl. J. Med. 364 (21), 2026–2036 Fugl-Meyer, A., Jaasko, L., Leyman, I., Olsson, S., Seglind, S., 1975. The post-stroke hemiplegic patient: a method of evaluation of physical performance. Scand. J. Rehabil. Med. 7 (1), 13–31 Hall, A.L., Peterson, C.L., Kautz, S.A., Neptune, R.R., 2011. Relationships between muscle contributions to walking subtasks and functional walking status in persons with post-stroke hemiparesis. Clin. Biomech. 26 (5), 509–515 Hesse, S., Bertelt, C., Jahnke, M.T., Schaffrin, A., Baake, P., Malezic, M., et al., 1995. Treadmill training with partial body weight support compared with physiotherapy in nonambulatory hemiparetic patients. Stroke 26 (6), 976–981 Kautz, S.A., Bowden, M.G., Clark, D.J., Neptune, R.R.,
Biomechanical variables related to walking performance 6-months following post-stroke rehabilitation
abstract
Background: Body-weight supported treadmill training has been shown to be effective in improving walking speed in post-stroke hemiparetic subjects, and those that have shown improvements generally maintain them after the completion of rehabilitation. However, currently no biomechanical variables are known to be related to those who will either continue to improve or regress in their self-selected walking speed during the 6-month period following rehabilitation. The objective of this study was to identify those biomechanical variables that are associated with subjects who continue (or did not continue) to improve their self-selected walking speed following the completion of rehabilitation. Methods: Experimental kinematic and kinetic data were recorded from 18 hemiparetic subjects who participated in a 6-month follow-up study after completing a 12-week locomotor training program that included stepping on a treadmill with partial body weight support and manual assistance. Pearson correlation coeffi- cients were used to determine which biomechanical variables evaluated during the post-training session were related to changes in self-selected walking speed from post-training to a 6-month follow-up session. Findings: Following the completion of rehabilitation, the majority of subjects increased or retained (i.e., did not change) their self-selected walking speed from post-training to the follow-up session. Post-training step length symmetry and daily step activity were positively related to walking speed improvements. Interpretation: Motor control deficits that lead to persistent step length asymmetry and low daily step activity at the end of rehabilitation are associated with poorer outcomes six months after completion of the program. © 2012 Elsevier Ltd. All rights reserved
Introduction
Persons with post-stroke hemiparesis often exhibit a reduced self-selected walking speed relative to healthy subjects (Olney and Richards, 1996). Improving walking ability is a common goal for post-stroke hemiparetic subjects (Bohannon et al., 1988) and often the primary goal of rehabilitation programs. Body-weight supported treadmill training (BWSTT) has been shown to be effective in improving post-stroke hemiparetic walking ability as measured by self-selected walking speed (Duncan et al., 2011; Hesse et al., 1995; Mulroy et al., 2010; Peurala et al., 2005; Plummer et al., 2007; Sullivan et al., 2007; Visintin et al., 1998). Previous studies have shown that most improvements in walking speed are maintained three to six months after the completion of training (Duncan et al., 2011; Peurala et al., 2005; Sullivan et al., 2007; Visintin et al., 1998). A recent clinical trial with a large number of subjects (n= 408)
چکیده <\/h2>
پیش زمینه: نشان داده شده است که تمرینات تردمیل در بهبود سرعت قدم زدن در ناتوانی های پس از سکته موثر هستند، و آنهائی که بهبودهائی نشان داده اند، آنها را پس از تکمیل توانبخشی حفظ می کنند. از این رو، هیچ متغیر بیوشیمیائی شناخته شده ای وجود ندارد که به آنهائی که روند بهبودی را ادامه می دهند و یا اینکه به سرعت قدم زدن انتخابی در طول دوره شش ماهه پس از توانبخشی برمی گردند، مرتبط باشد. هدف این مقاله تعیین متغیرهای بیوشیمیائی است که به افرادی مرتبط می شود که روند بهبودی سرعت قدم زدن خود را پس از تکمیل توانبخشی طی می کنند
روش ها: داده های سینتیک و سینماتیک از 18 فرد ناتوان ثبت شده است که پس از تکمیل یک برنامه تمرینی حرکتی 12 ماهه که شامل قدم زدن برروی تردمیل با کمک دستان است، در یک مطالعه شش ماهه شرکت کرده اند. ضرایب همبستگی پیرسون برای تعیین این استفاده شده است که کدام یک از متغیرهای بیوشیمیائی که در طول جلسات پس از تمرین ارزیابی شده اند به تغییرات در سرعت قدم زدن از پس از تمرین تا جلسات شش ماهه مرتبط می شود
یافته ها: پس از تکمیل توانبخشی، اکثر افراد سرعت قدم زدن خود را از پس از قدم زدن تا جلسات بعدی یا افزایش دادند و یا حفظ کردند. تقارن طول قدم پس از تمرین و فعالیت های روزانه به صورت مثبت به بهبود سرعت قدم زدن مرتبط می شود
توضیح: نواقص کنترل حرکتی که به عدم تقارن طول قدم و فعالیت های اندک روزانه در انتهای توانبخشی مرتبط می شوند، به نتایج ضعیف شش ماه پس از تکمیل برنامه مرتبط می شود
1 مقدمه
<\/h2>
افرادی که دارای ناتوانی های پس از سکته هستند، نسبت به افراد سالم سرعت های کمتر قدم زنی را نشان می دهند. بهبود توانائی قدم زنی یک هدف معمول برای افراد ناتوان پس از سکته است و اغلب هدف اولیه برنامه های توانبخشی است. همانطور که از سرعت قدم زدن اندازه گیری شده است، نشان داده شده است که تمرینات حمایت شده تردمیل(BWSTT) در بهبود توانائی قدم زدن افراد ناتوان پس از سکته موثر است. مطالعات قبلی نشان داده اند که بیشترین بهبودها در سرعت قدم زدن سه تا شش ماه پس از تکمیل تمرین حفظ می شوند. یک آزمایش کلینیکی اخیر با تعداد زیادی بیمار (n=408) دریافت که بهره وری 12 ماه پس از سکته حفظ شده است. از آنجائی که افراد تمایل دارند که بهره وری خود را حفظ کنند، هیچ مطالعه ای بررسی نکرده است که آیا متغیرهای بیوشیمیائی خاصی وجود دارد که به افرادی که به سرعت های قدم زنی بیشتر دست یافته اند و یا اینکه پس از توانبخشی به سرعت قدم زدن پیش از تمرین بازگشته اند، مرتبط شود. کمیت هائی مانند جنبش مفصل ها، متغیرهای فضائی – زمانی و یا فعالیت های روزانه ممکن است قادر به تعیین افرادی باشد که سرعت قدم زدن خود را پس از توانبخشی حفظ می کنند و یا بهبود می بخشند

کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 94/12/28 2:52 صبح
مقاله انگلیسی ارزیابی امکان سنجی و پذیرش برنامه های درمانی پرستاری با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word) دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله انگلیسی ارزیابی امکان سنجی و پذیرش برنامه های درمانی پرستاری با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله انگلیسی ارزیابی امکان سنجی و پذیرش برنامه های درمانی پرستاری با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدمه
شیوه ها
زیرساختها
طرح مطالعاتی
نمونه
تحلیل داده ها
نتایج
ارزیابی سطح پذیرش برنامه به وسیله بیماران و خانواده ها
زمینه های بهینه سازی از دید بیماران و خانواده ها
نقاط قوت و ضعف مطالعات
نتیجه گیری
References
Alvarado, K., Lee, R., Christoffersen, E., Fram, N., Boblin, S., Poole, N., et al., 2006. Transfer of accountability: transforming shift handover to enhance patient safety. Healthc. Q. 9, 75–79 Anderson, C.D., Mangino, R.R., 2006. Nurse shift report: who says you can’t talk in front of the patient Nurs. Adm. Q. 30 (2), 112–122 Arora, V.M., Manjarrez, E., Dressler, D.D., Basaviah, H., Halasyamani, L., Kripalani, S., 2009. Hospitalist handoffs: a systematic review and task force recommendations. J. Hosp. Med. 4 (7), 433–440 Baker, G.R., Norton, P.G., Flintoft, V., Blais, R., Brown, A., Cox, J., et al., 2004. The Canadian Adverse Events Study: the incidence of adverse events among hospital patients in Canada. Can. Med. Assoc. J. 170 (11), 1678–1686 Ball, C., Kirkby, M., Williams, S., 2003. Effect of the critical care outreach team on patient survival to discharge from hospital and readmission to critical care: non-randomized population based study. Br. Med. J. 327 (7244), 1014–1017 Beard, H., 2005. Does intermediate care minimize relocation stress for patients leaving the ICU Nurs. Crit. Care 10 (6), 272– 278 Bokinskie, J.C., 1992. Family conferences: a method to diminish transfer a مقاله انگلیسی ارزیابی امکان سنجی و پذیرش برنامه های درمانی پرستاری با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word) iety. J. Neurosci. Nurs. 24 (3), 129–133 Brown, S.E., Ratcliffe, S.J., Kahn, J.M., Halpern, S.D., 2012. The epidemiology of intensive care unit readmissions in the United States. Am. J. Respir. Crit. Care Med. 185 (9), 955– 964 Chaboyer, W., Mcmurray, A., Wallis, M., 2010. Bedside nursing handover: a case study. Int. J. Nurs. Pract. 16 (1), 27–34 Chaboyer, W., Thalib, L., Foster, M., Ball, C., Richards, B., 2008. Predictors of adverse events in patients after discharge from the intensive care unit. Am. J. Crit. Care Med. 17 (3), 255– 264 Chaboyer, W., Thalib, L., Alcorn, K., Foster, M., 2007. The effect of an ICU liaison nurse on patient’s and family’s a مقاله انگلیسی ارزیابی امکان سنجی و پذیرش برنامه های درمانی پرستاری با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word) iety prior to transfer to the ward: an intervention study. Intensive Crit. Care Nurs. 23 (6), 362–369 Chaboyer, W., Thalib, L., Foster, M., Elliott, D., Endacott, R., Richards, B., 2006. The impact of an ICU liaison nurse on discharge delay in patients after prolonged ICU stay. Anaesth
Evaluation of the feasibility and acceptability of a nursing intervention program to facilitate the transition of adult SCI patients and their family from ICU to a trauma unit
Abstract
Background: Transfer from ICU to a general ward is recognized as a highrisk episode of care especially for patients with SCI. Objective: To evaluate the feasibility and acceptability of a nursing intervention program developed to optimize the transition of SCI patients and their family from ICU to a trauma unit
Methods: A participative-constructivist design was used for the co-construction and preliminary evaluation of interventions by researchers, patients, families and health professionals through individual interviews and a focus group. Results: Nine tetraplegic patients, 8 families and 8 health professionals participated in the study. Interventions pertaining to provision of information with regard to the functioning of the trauma unit and gradual decrease of ICU monitoring and nursing surveillance were found to be feasible. Other interventions, such as patients’, and families’, introduction to the receiving team and the use of a written report form were more difficult to apply. Patients and families considered the program very helpful and both greatly appreciated being informed about differences in the intensity of care between the two units. Health professionals also identified the provision of such information as facilitating the transition of care. Conclusion: The nursing intervention program proposed in this study was found for the most part to be feasible and acceptable. Need for refinements were identi- fied which will be considered before further evaluation. © 2013 Elsevier Ltd. All rights reserved
چکیده
انتقال از ICU به بخش عمومی به عنوان اپیزو با ریسک بالای مراقبتی معرفی می شود خصوصاً در بیماران SCI این امر مورد تاکید است
هدف : ارزیابی امکان سنجی و پذیرش برنامه های مداخله ای پرستاری جهت بهینه سازی جابه جایی بیماران SCI و خانواده های آنها از ICU به واحد تروما اجرایی می شود
شیوه ها : طرح ساختاری – شرکت پذیری برای شکل گیری هم زمان و ارزیابی اولیه فرآیندهای مداخله ای به وسیله محققان، بیماران، خانواده ها، متخصصان بهداشت و سلامت مورد استفاده قرار گرفته و از مصاحبه فردی و گروه محور نیز استفاده شد
نتایج : 1 بیمار فلج چهارگانه، 8 گانه، 8 خانواده و 8 متخصص بهداشت و سلامت در مطالعه شرکت کردند. فرآیندهای مداخله ای و درمانی به اجرا گذاشته شده و اطلاعاتی با توجه به کارکرد واحد تروما بدست آمد
در این راستا مانیتورینگ ICU کاهش یافته و استفاده از مراقبتهای پرستاری مورد بررسی قرار گرفت. فرآیندهای مداخله ای مثل درمان بیمار و خانواده نیز اجرایی شد. در این راستا از تیم و گزارش کتبی استفاده از مراقبتهای پرستاری مورد بررسی قرار گرفت. فرآیندهای مداخله ای مثل درمان بیمار و خانواده نیز اجرایی شد. در این راستا از تیم و گزارش کتبی استفاده شد. البته استفاده از گزارش کتبی اندکی دشوار بوده است. بیماران و خانواده ها، برنامه حاضر را موثر تلقی کرده و از اینکه اطلاعاتی در مورد اختلاف شدت مراقبت ها در بین دو واحد به آنها داده شده بود تشکر کردند. متخصصان بهداشت و سلامت نیز شرایط اطلاعات را بررسی کرده و اعلام کردند که با وجود چنین اطلاعاتی، کار جابه جایی مراقبتها و تغییر آن ساده تر می شود
نتیجه گیری : برنامههای مداخله ای پرستاری که در مطالعه حاضر اشاره شده برای بسیاری از موارد قابل اجرا و قابل قبول است. نیاز به اصلاحات بیشتر نیز از جمله مواردی بوده که قبل از ارزیابیهای بعدی مورد تاکید قرار گرفته است
مقدمه
بیماران مبتلا صدمات نخاعی ( SCI) معمولا در بخش مراقبتهای ویژه (ICU) نگهداری شده تا تحت مراقبت دقیقی و مانیتورینگ باشند. هر چه پیچیدگی شرایط آنها بیشتر باشد، زمان بستری شدن آنها در چنین شرایطی طولانی تر شده و ریسک بروز عواقب سود نیز بیشتر شده و احتمال برگشت به ICU افزوده می شود
بیماران SCI، ناتواناییهای قابل توجهی دارند. ترک محیطی که مانیتورینگ شدید دارد قطعاً نیازمند مراقبتهای تکمیلی است و دفع نیازها چند هفته زمان استرس آور را به دنبال دارد. با توجه به گفته Chaboyer گرچه محیط ICU در ابتدا ترس آور میباشد ولی می تواند حس ایمنی و راحتی را به دنبال داشته باشد. بنابراین انتقال از ICU یکی از جنبه های استرس آور بستری شدن می باشد گرچه پذیرش در واحد تروما مطرح باشد
حاد بودن مراقبتهای پرستاری باعث می شود که بیماران با مسائل ترکیبی در مراقبتها روبرو باشند ( تغییر عملکرد تنفسی و جابه جایی و زخم های جراحی). در چنین شرایطی مرخص شدن از ICU باعث بروز پیچیدگیهایی مثل مشکل تنفسی، عفونت و ایست قلبی خواهد شد
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 94/12/28 2:52 صبح
مقاله انگلیسی درمان میکروبی سرطان با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word) دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله انگلیسی درمان میکروبی سرطان با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله انگلیسی درمان میکروبی سرطان با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدمه
درمان کمکی سرطان با باکتری
ملاحظه سرطانی باکتریایی
Microbial based therapy of cancer: A new twist to an age old practice
Abstract
The use of bacteria in the regression of tumors has long been known. Various approaches for using bacteria in cancer therapy include the use of bacteria as sensitizing agents for chemotherapy, as delivery agents for cancer drugs and as agents for gene therapy. The tumor regression stimulated by infecting microorganisms has been attributed to activation of the immune system of the host. However, recent studies indicate that when tumor-harboring mice with defective immune systems are infected with certain microorganisms, the regression of the tumor is still observed, suggesting that there are other host factors contributing to the microbial associated regression of tumors. Since the use of live or attenuated bacteria for tumor regression has associated toxic effects, studies are in progress to identify a pure microbial metabolite or any component of the microbial cell that might have anti-cancer activity. It has now been demonstrated that a redox protein from Pseudomonas aeruginosa, a cupredoxin, can enter into human cancer cells and trigger the apoptotic cell death. In vivo, this cupredoxin can lead to the regression of tumor growth in immunodeficient mice harboring xenografted melanomas and breast cancer tumors without inducing significant toxic effects, suggesting that it has potential anti-cancer activity. This bacterial protein interacts with p53 and modulates mammalian cellular activity. Hence, it could potentially be used as an anti-cancer agent for solid tumors and has translational value in tumor-targeted or in combinational-biochemotherapy strategies for cancer treatments. Here, we focus on diverse approaches to cancer biotherapy, including bacteriolytic and bacterially-derived anti-cancer agents with an emphasis on their mechanism of action and therapeutic potential
چکیده
در راستای استفاده از باکتری در سیر قهقرایی تومورها ، اطلاعات و راهکارهای زیادی برای استفاده از باکتری در درمان سرطان بدست آمده که شامل استفاده از مواد حساسی مثل باکتری برای شیمی درمانی و کاربردی مواد دارویی سرطان و موادی برای درمان ژنی می باشد. رگرسیون تومورها که به وسیله ابتلا به میکروارگانیسم هایی صورت می گیرد که با فعال سازی سیستم ایمنی میزبان عمل می کند. با این وجود مطالعات اخیر نشان داده که وقتی موثر حامل تومور یا سیستم ایمنی در معرض ابتلا به میکرو ارگانیسم ها قرار می گیرد، رگرسیون تومور همچنان مشاهده شده که نشان می دهد فاکتورهای میزبان در رگرسیون میکروبی تومور دخیل است. در آنجا که از باکتری زنده و یا ضعیف شده برای رگرسیون تومور استفاده شده و تاثیرات سمی نیز مشاهده می شود مطالعاتی انجام شده تا متابولیسم میکروبی سلول ها ، میکروبی که فعالیت ضد سرطان دارند مشخص شود. ثابت شده که پروتئین ردوکس (cupredetin) pseudo. Aeruginosa می تواند به سلول های سرطانی انسان داده شده و مرگ سلولی آپوپتوتیک را به دنبال داشته باشد. در شرایط آزمایشگاهی ، cupredoxm منجر به رگرسیون رشد تومور در موش حامل xenogrufte mlanomos شده ( و تومورهای سرطان سینه ) ولی تاثیر مسمومیت خاصی نداشته باشد ، این امر نشان دهنده فعالیت بالقوه ضد سرطانی است. پروتئین باکتریایی از p53 و فعالیت سلولی پستانداران حمایت می کند. بنابراین می توان از آن به عنوان ماده ضد سرطان برای تومورهای جامد استفاده کرد که در استراتژی بیوشیمی درمانی ترکیبی برای درمان سرطان موثر است. بنابراین راهکارهای مختلفی برای درمان زیستی سرطان به کار رفته که شامل مواد ضد سرطانی باکتریایی و باکترویلایتیک است و در این راستا به مکانیسم عملکرد و پتانسیل درمانی نیز تاکید می شود
مقدمه
در حالت کلی رشد تومورها و یا انرژی جنبشی آنها به فاکتورهای ذیل بستگی دارد
زمانسیکل سلولی و یا میانگین زمانی برای تقسیم میتوزی سلول . این امر نشان دهنده حداکثر نرخ رشد تومور می باشد
بخشی از رشد و یا بخشی از سلول که تحت تقسیم سلولی قرار می گیرد
کل سلول های سرطانی مجموعه که شاخص گسترده سرطان است. با افزایش تعداد سلول های سرطان ، تعداد سلول های مقاوم نیز زیاد شده که باعث کاهش کارکرد داروی ضد سرطان می شود
واریانس فاکتورهای مذکور عامل نرخ های متغیر رشد تومور است که در تومورهای مختلف مشاهده می شود. تومورها در حجم کم رشد زیادی دارند. بنابراین بزرگ شده و رشد با توجه به فرآیند پیچیده کاهش سلول و خون تومور و تامین اکسیژن کند می گردد . برای درمان ، مواد ضد سرطانی باید به شیوه ای تامین شود که مرگ سلولی به صورت لگاریتمی باشد. استراتژی های اخیر درمان سرطان مبنی بر درمان با اشعه است و از دارو هم کمک گرفته می شود
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 94/12/28 2:52 صبح
مقاله انگلیسی مقایسه برداشت تمام چادرینه در برابر بخشی از آن برای سرطان معده با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word) دارای 17 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله انگلیسی مقایسه برداشت تمام چادرینه در برابر بخشی از آن برای سرطان معده با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله انگلیسی مقایسه برداشت تمام چادرینه در برابر بخشی از آن برای سرطان معده با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word)
“چکیده”
“پیشینه”
“متدها”
بیماران و متغیرها
روش جراحی
تحلیل آماری
“نتایج”
ویژگیهای پاتولوژی کلینیکی و نتایج جراحی
عود و نجات از مرگ
تحلیل هماهنگ با مورد
“بحث”
“نتیجه گیری”
References
1. Hamabe A, Omori T, Tanaka K, Nishida T: Comparison of long-term results between laparoscopy-assisted gastrectomy and open gastrectomy with D2 lymph node dissection for advanced gastric cancer. Surg Endosc 2012, 26:1702–1709 2 Lee J, Kim W: Long-term outcomes after laparoscopy-assisted gastrectomy for advanced gastric cancer: analysis of consecutive 106 experiences. J Surg Oncol 2009, 100:693–698 3 Parkdo J, Han SU, Hyung WJ, Kim MC, Kim W, Ryu SY, Ryu SW, Song KY, Lee HJ, Cho GS, Kim HH: Long-term outcomes after laparoscopy-assisted gastrectomy for advanced gastric cancer: a large-scale multicenter retrospective study. Surg Endosc 2012, 26:1548–1553 4 Lee JS, Douglass HO Jr: D2 dissection for gastric cancer. Surg Oncol 1997, 6:215–225 5 Oate-Ocaa LF, Aiello-Crocifoglio V, Mondragn-Snchez R, Ruiz-Molina JM: Survival benefit of D2 lympadenectomy in patients with gastric adenocarcinoma. Ann Surg Oncol 2000, 7:210–217 6 Japanese Gastric Cancer A: Japanese gastric cancer treatment guidelines 2010 (ver. 3). Gastric Cancer 2011, 14:113–123 7 Hayashi H, Ochiai T, Shimada H, Gunji Y: Prospective randomized study of open versus laparoscopy-assisted distal gastrectomy with extraperigastric lymph node dissection for early gastric cancer. Surg Endosc 2005, 19:1172–1176
A comparison of total versus partial omentectomy for advanced gastric cancer in laparoscopic gastrectomy
Abstract
Background: Minimally invasive surgery has been slowly introduced into the field of advanced gastric cancer (AGC) surgery. However, the appropriate extent of omentectomy during laparoscopic gastrectomy for AGC is unknown. Methods: From July 2004 to December 2011, 146 patients with serosa-negative advanced gastric cancer were divided into the total omentectomy group (TO group, n = 80) and the partial omentectomy group (PO group, n = 66). The clinicopathologic characteristics, surgical outcomes, recurrence pattern and survival were analyzed. Results: There were no significant differences in the clinicopathologic features between the two groups, except for depth of invasion; more T3 (subserosal invasion) cases (65%) were included in total omentectomy group (P = 0.011). The mean time for PO was significantly shorter (35.1 ± 130 min) than TO (50.9 ± 153 min) (P <0.001), and there were two omentectomy-related complications in the TO group: spleen and mesocolon injuries. Recurrence occurred in 14 (17.5%) and 5 (7.6%) cases in the TO and PO group, respectively (P = 0.054). Disease-free survival (TO versus PO: 81.5% versus 89.3%, P = 0.420) and disease-specific survival (TO versus PO: 89% versus 94.7%) were not significantly different between the two groups. In the case-matched analysis using propensity score matching, there was no difference in disease-free survival (TO versus PO: 83.3% versus 90.5%, P = 0.442). Conclusions: Partial omentectomy might be an oncologically safe procedure during laparoscopic gastrectomy for serosa-negative advanced gastric cancer, similar to early gastric cancer
Keywords: stomach neoplasms, omentum, laparoscopy
“چکیده”
پیشینه: جراحی دارای کمترین تهاجم، به آهستگی به حوزه جراحی سرطان معده پیشرفته (AGC) معرفی و ارائه شده است. با این حال، میزان مناسبی از برداشت چادرینه در طول لاپاروسکوپی معده برای AGC نامشخص و نامعلوم است. متدها: از ژوئیه 2004 تا دسامبر 2011، 146 بیمار مبتلا به سرطان معده پیشرفته سروز منفی به دو گروه برداشت تمام چاردینه (گروه TO؛N=80 ) و برداشت بخشی از چاردینه (گروه PO؛ 88 N=) تقسیم شدند. ویژگیهای پاتولوژی کلینیکی، نتایج جراحی، الگوی عود، و نجات از مرگ تجزیه و تحلیل شدند. نتایج: هیچ تفاوت قابل توجهی در ویژگیهای پاتولوژی کلینیکی بین این دو گروه وجود نداشت، بجز عمق تهاجم؛ موارد T3 بیشتر (هجوم زیر سروزی؛ 65%) در گروه برداشت تمام چادرینه وجود داشت. زمان متوسط برای PO ( 13/0 min 35/1) بطور قابل توجه کوتاهتر از TO (15/3 min 50/9 ) بود و دو پیچیدگی مرتبط با برداشت چادرینه در گروه TO بود: صدمه به طحال و صدمه به مزوکولون. عود در 14 (5/17%) و 5 (6/7%) مورد به ترتیب در گروه TO و PO. بقاء عاری از بیماری (TO در برابر PO: 5/81% در مقابل 3/89%، P= 0/420) و بقاء مختص بیماری (TO در برابر PO: 89% در مقابل7/94%) بطور قابل توجه بین دو گروه تفاوت نداشتند. در تحلیل هماهنگ با موارد بررسی شده، با استفاده از هماهنگ سازی امتیاز گرایش و میل باطنی، هیچ تفاوتی در بقاء عاری از بیماری (TO در برابر PO: 3/83% در برابر 5/90%، P=0/442). نتیجه گیریها: برداشت بخشی از چادرینه ممکن است یک روش امن در طول جراحی لاپاروسکوپی برای سرطان معده پیشرفته سروز منفی، شبیه به سرطان معده در مراحل اولیه بیماری، باشد
واژگان کلیدی: نئوپلاسم های معده، چادرینه، لاپاروسکوپی
“پیشینه”
جراحی لاپاروسکوپی معده برای سرطان معده پیشرفته (AGC) بطور وسیع استفاده نمیشود، اما توجه و علاقه به این روش در حال افزایش است. بنابراین در کشور کره، آزمایش KLASS-02 در سال 2012 شروع شد تا جراحی لاپاروسکوپی معده و جراحی معده باز در AGC داخلی با هم مقایسه شوند. در روش جراحی برای AGC، بررسی D2 با برداشتن کل چادرینه هم برای جراحی لاپاروسکوپی و هم برای جراحی معده باز لازم است. اگرچه بررسی D2 یک فایده انکولوژی یا غده شناسی در AGC دارد، اما نقش برداشتن تمام چادرینه هنوز سوال برانگیز است، بویژه برای AGC سروز منفی. در واقع بررسی از طریق سطح آواسکولار یا فاقد عروق با فعالیت متقابل صحیح کولون سرتاسری میتواند منجر به برداشتن تمام چادرینه بطور سریع و رضایت بخش در طول جراحی باز شود؛ اگرچه در لاپاروسکوپی معده، برداشتن تمام چادرینه وقت گیر بوده و دارای خطر آسیب به اندامهای مجاور بویژه طحال و کولون میباشد. طبق دستوالعملهای درمان سرطان معده در ژاپن، برداشتن بخشی از چادرینه ممکن است در موارد T1 و T2 انجام شود و برداشتن کل چادرینه روش استاندارد برای T3 یا تومورهای عمیقتر است. هدف اصلی برداشتن کل چادرینه، برداشتن تمام اندامهای آسیب دیده ی تکثیر شونده بطور بالقوه در قرارگیری سروز در معرض سلولهای تومور (T4a) میباشد. هدف این تحقیق، توضیح امکانپذیر بودن برداشتن بخشی از چادرینه بر اساس جنبه های انکولوژیکی در مقایسه با برداشتن تمام چادرینه در طول جراحی لاپاروسکوپی معده برای AGC سروز منفی است
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 94/12/28 2:52 صبح
مقاله انگلیسی آیا آسیب ( تروما) سر می تواند بیماری سلیاک را آغاز کند؟ با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word) دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله انگلیسی آیا آسیب ( تروما) سر می تواند بیماری سلیاک را آغاز کند؟ با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله انگلیسی آیا آسیب ( تروما) سر می تواند بیماری سلیاک را آغاز کند؟ با ترجمه فارسی تحت فایل ورد (word)
چیکده
ترومای سر
نتیجه اندازه گیری – بیماری سلیاک
کنترل ها
آمارها
نتایج
یافته های اصلی
آنالیزهای آماری
بحث
نتیجه گیری
References
1. Dube C, Rostom A, Sy R, Cranney A, Saloojee N, Garritty C, Sampson M, Zhang L, Yazdi F, Mamaladze V, et al: The prevalence of celiac disease in average-risk and at-risk Western European populations: a systematic review. Gastroenterology 2005, 128:S57–S67. 2. Hadjivassiliou M, Grunewald R, Sharrack B, Sanders D, Lobo A, Williamson C, Woodroofe N, Wood N, Davies-Jones A: Gluten ataxia in perspective: epidemiology, genetic susceptibility and clinical characteristics. Brain 2003, 126:685–691 Ludvigsson and Hadjivassiliou BMC Neurology 2013, 13:105 Page 5 of 6 http://www.biomedcentral.com/1471-2377/13/105 3. Ludvigsson JF, Olsson T, Ekbom A, Montgomery SM: A population-based study of coeliac disease, neurodegenerative and neuroinflammatory diseases. Aliment Pharmacol Ther 2007, 25:1317–1327 4 Hadjivassiliou M, Sanders DS, Grunewald RA, Woodroofe N, Boscolo S, Aeschlimann D: Gluten sensitivity: from gut to brain. Lancet Neurol 2010, 9:318–330 5 Hadjivassiliou M, Grunewald RA, Lawden M, Davies-Jones GA, Powell T, Smith CM: Headache and CNS white matter abnormalities associated with gluten sensitivity. Neurology 2001, 56:385–388 6 Lionetti E, Francavilla R, Pavone P, Pavone L, Francavilla T, Pulvirenti A, Giugno R, Ruggieri M: The neurology of coeliac disease in childhood: what is the evidence A systematic review and meta-analysis. Dev Med Child Neurol 2010, 52:700–707 7 Ludvigsson JF, Zingone F, Tomson T, Ekbom A, Ciacci C: Increased risk of epilepsy in biopsy-verified celiac disease: a population-based cohort study. Neurology 2012, 78:1401–1407 8 Hadjivassiliou M, Aeschlimann P, Strigun A, Sanders DS, Woodroofe N, Aeschlimann D: Autoantibodies in gluten ataxia recognize a novel neuronal transglutaminase. Ann Neurol 2008, 64:332–343 9 Hadjivassiliou M, Davies-Jones GA, Sanders DS, Grunewald RA: Dietary treatment of gluten ataxia. J Neurol Neurosurg Psychiatry 2003, 74:1221–1224 10 Stamnaes J, Dorum S, Fleckenstein B, Aeschlimann D, Sollid LM: Gluten T cell epitope targeting by TG3 and TG6; implications for dermatitis herpetiformis and gluten ataxia. Amino Acids 2010, 39:1183–1191
Can head trauma trigger celiac disease Nation-wide case–control study
Jonas F Ludvigsson1,2,3* and Marios Hadjivassiliou
Abstract
Background: TG6, a brain expressed transglutaminase, is implicated in the neurological manifestations of celiac disease (CD). We hypothesized that earlier brain injury due to head trauma may be more common in patients with CD, potentially through trauma-induced TG6 leading to interaction with TG2. Methods: Through biopsy reports from all 28 pathology departments in Sweden we identified 29,096 individuals with CD (in this study defined as villous atrophy). We then examined the risk of earlier head trauma in CD compared to the risk in 144,522 controls matched for age, sex, county and calendar year. Odds ratios (ORs) were calculated using conditional logistic regression. Results: 981 (3.4%) individuals with CD and 4,449 (3.1%) controls had a record of earlier head trauma. Individuals with head trauma were hence at a 1.10-fold increased risk of future CD (95% CI = 1.02-1.17). ORs were independent of sex or age at CD. The highest risk of future CD was seen during the first year after trauma. There was no association between severity of trauma and risk of developing CD. Conclusions: This study found a very small excess risk for future CD in individuals with an earlier head trauma. Keywords: Autoimmunity, Brain, Coeliac, Inflammation, Trauma
چیکده
فرضیه و سابقه : TG6 یک ترانس گلوتامیناز بیان شده در مغز است که در آشکار سازی نورولوژیکی بیماری سلیاک دخالت دارد. فرض ما در این مطالعه این است که آسیب مغز بدلیل ترومای سر در بیماران با CD ( بیماری سلیاک) شایع است. زیرا تروما TG6 را القا می کند تا با TG6وارد بر هم کنش شوند
روش ها
از طریق گزارشات بیوسپی 28 مرکز پاتولوژی در سوئد, 79096 فرد مبتلابه CD شناسایی شده اند. سپس در آنها ریسک اولیه ترومای سر مورد بررسی قرار گرفته است و با گروه کنترل 144522 که از نظر سن، جنسیت، کشور؛ سال یکسان بودند مورد مقایسه قرار گرفتند
نتایج – 981 نفر ( 4/3%) مبتلا به CD و 449/4 ( 1/3%) کنترل دارای یک سابقه ترومای سر بوده اند. افراد دارای ترومای سر بنابراین 10/1 برابر ریسک ابتلا به بیماری CD را در آینده خواهند داشت. بیشترین ریسک ایجاد CD در آینده در طول اولین سال بعد از تروما مشاهده شده است. ارتباطی بین شدت تروما و ریسک CD در حال رشد وجود ندارد
نتیجه : این مطالعه یک ریسک اضافه کوچکی بر اثر ابتلا به CD در آینده برای بیمارانی که دچار ترومای سر شده اند را نشان می دهد
سابقه
بیماری سلیاک ( CD) حدود 1% در جمعیت اروپای شرقی رخ می دهد یک ناهنجاری چندشکلی است که گاهی اوقات توسط آشکار سازی مورفولوژیک نگوتین آتاکسیا، نوروپاتی پریفرال، سردرد یا ناهنجاری های با جسم سفید و احتمالا اپی لیسی مشخص می شود. بیماران مبتلا به نگوتن آناکسیا دارای آنتی بادیهای آنیت گلیادین (Antigiadin) مثبت سرم هستند اما همیشه ممکن نیست دارای انتروپاتی روده کوچک باشند. تحقیقات ما نشان داد که بخش بزرگی از افراد با نگوتن آتاکسیا, سطح بالای از ترانس گلوتامیناز 6 بافتی ( TG6) را نشان می دهند. اگر چه منشا TG6در مغز است اما آن را در موکوس روده کوچک نیز یافتند که در آنجا می تواند با TG6 به هم کنش داشته باشد. آن می تواند gliadin را در دآمینه کند و همچنین آن وابسته به gluten است
CD یک انتروپی با واسطه ایمنی روده کوچک در سراسر عمر است که با التهاب و آترومی مخاطی مشخص می شود. در حدود 1% جمعیت اروپا به آن مبتلا هستند که در مقام طول عمر خود نیاز به زمان با رژیم بدون نگوتین ( gluten) دارند. اکثریت افراد مبتلا بهCD DQ هستند اما فاکتورهای ژنتیکی تنها نمی توانند ایتولوژی این بیماری را توضیح دهند. علاوه بر در معرض بودن طولانی مدت با نگوتن Breast-feeding کوتاه، عفونت ها قطعهcaesarean و نبود سیگار و دود از عوامل مداخله کننده دیگر در پاتوژنز بیماری CD هستند. امروزه بیشتر مبتلایان بزرگسالان هستند. هدف از این مطالعه آزمایش این مطلب است که آیا افراد دارای ترومای سر در معرض ریسک بالای CD خواهند بود یا خیر . ما فرض کرده ایم که ترومای سر و آسیب های مغزی و مخچه ای احتمالا خود ایمنی بر علیه TG6 ایجاد می کنند که منجر به ایجاد CD می شود
روش ها
از پیوپسی 29 مرکز پاتولوژی در سوئد, افراد مبتلا به CD شناسایی شده اند که ما در این مطالعه از این اطلاعات استفاده می کنیم این اطلاعات با اطلاعات ترومای سر بیماران بستری و سرپایی در بیمارستان ارتباط داده شد
کلمات کلیدی :