ارسالکننده : علی در : 95/2/30 2:49 صبح
مقاله ارزیابی تاثیر آموزش حسابداری بر تصمیم گیری مدیران تحت فایل ورد (word) دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله ارزیابی تاثیر آموزش حسابداری بر تصمیم گیری مدیران تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله ارزیابی تاثیر آموزش حسابداری بر تصمیم گیری مدیران تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله ارزیابی تاثیر آموزش حسابداری بر تصمیم گیری مدیران تحت فایل ورد (word) :
ارزیابی تاثیر آموزش حسابداری بر تصمیم گیری مدیران
چکیده
مدیریت فرایند تصمیم گیری است و تصمیم گیری نیازمند اطلاعات است . از میان اطلاعات گوناگونی که مدیران برای اخذ تصمیمات خود بدان نیازمندند ، اطلاعات مالی جایگاه ویژه ای دارد ، چرا که اکثر تصمیمات مدیران یا مستقیم و یا بطور غیر مستقیم پیامدها مالی دارند که وضعیت مالی
مؤسسه را تحت تاثیر قرار میدهد .بنابراین مباحث و ابزارهای حسابداری بعنوان ابزاری مهم می تواند مدیریت واحد اقتصادی را در تصمیمات مربوط به تامین ، تخصیص و کنترل منابع اقتصادی دراختیار مدیران قرار میدهد که ارتقاء دانش و توانمندی بکارگیری این ابزار، خود مقوله ای بسیار مهم در آموزش مدیران است .
محور اصلی این تحقیق بررسی میزان تاثیر آموزش حسابداری بر تصمیم گیریهای مدیران می باشد و در واقع قصد بررسی نحوه آموزش این مباحث به مدیران و اینکه مباحث مربوطه تاچه حد متناسب با نیازهای مدیران در جهت استخراج نیازهای اطلاعاتی مرتبط با تصمیم گیریها یشان می باشد. براساس نتایج ابن تحقیق در شرکتهای مورد بررسی مباحث مربوط به صورتها مالی،تجزیه و تحلیل بهای تمام شده و حجم و سود و بودجه بندی جامع مورد استفاده قرار میگیرد ولی در مورد سایر مباحث کاربردهای جزئی و محدود است .
در این تحقیق سعی شده است براساس نتیجه مربوط به نظر سنجی از مدیرانی که دوره مربوطه را گذرانده اند نسبت به شناسایی عوامل و موانع بکارگیری این مباحث در شرکتهای مورد بررسی را مشخص نماییم و به ارائه پیشنهاداتی در جهت رفع موانع احتمالی موجود در سرراه استفاده از مباحث حسابداری مورد نیاز مدیران در شرکتهای تحت تابعه آنها می باشد و انتظار میرود با استناد به نتایج این تحقیق زمینه های لازم جهت استفاده از مباحث حسابداری و بخصوص حسابداری مدیریت در کلیه شرکتها ایجاد شود .
تحقیق حاضر همچنین میزان اهمیت هر یک از مباحث مطروحه را از دیدگاه مدیران شرکتهای تحت بررسی مشخص نموده و تغییر زود به زود مدیران،عدم آشنایی کارکنان قسمت حسابداری و عدم آشنایی مدیران با مباحث تکنیکهای حسابداری را محدودیتهای اساسی در بکارگیری این موارد در عمل دانست .
مقدمه
سیر تحول تاریخی تمدنهای بشری نشان دهنده این حقیقت است که تمامی اجتماعات انسانی به مرور و براثر پیشرفت درعلوم و فنون سطح زندگی خود را ارتقا بخشیده اند و این مسئله از طریق ایجاد تکنولوژی های نوین صورت پذیرفته که این امر نیز به نوبه خودباعث ایجاد پیچیدگیهای بسیاری در امر هدایت و کنترل فعالیتهای مربوط به این صنایع گردیده است.
از سوی دیگر عواملی چون افزایش روز افزون جمعیت ، تغییرات الگوی مصرف و روشهای تولید باعث مشکلات و پیچیدگیهای عدیده ای در اداره امور سازمانها و موسسات تجاری شده است. بنابر این امروزه نیازبه مدیریتی کارآمد در سطوح مختلف بیشتر احساس می گردد . از سوی دیگر مدیریت این موسسات برای اداره مطلوب سازمانهای تحت نظارت و سرپرستی و ایفای وظایف اصلی ، برنامه ریزی ، سازماندهی ، هدایت و کنترل نیازمند اطلاعاتی هستند ، که بطور موثر بااستفاده از منابع محدود موجود برای دستیابی به اهداف اساسی تعیین شده بکار گرفته شود .
هیچ مدیری ولواینکه بسیار با هوش و دانا باشد نمیتواند بدون اطلاع از حقایق کار و عملیات یک موسسه تصمیم درست و مناسب اتخاذ نماید و مدیرانی که بر اساس فرضیات و اعتقادات شخصی و بدون توجه به واقعیتهای موسسه، تصمیماتی اتخاذ کرده اند نتایج نامطلوبی ببار آورده و موسسه خود را در تنگنا و فشار مالی و بحران اقتصادی قرار می دهند .مجموعه این شرایط ونیاز به اطلاعات
مربوط ، صحیح و به موقع جهت برنامه ریزی ، سازماندهی و نهایتاکنترل، باعث گردیده است تاحسابداری (به ویژه حسابداری مدیریت)بعنوان یک واحدستادی که جهت تصمیمات مختلف اطلاعات مساعدی به مدیریت ارایه می نماید، مطرح گردد.بنابراین آشنا کردن مدیران با مهمترین وضروری ترین مباحث حسابداری وارتقاء دانش آنها در جهت استفاده مطلوب تر از نتایج سیستم های اطلاعاتی حسابداری امری حیاتی برای چرخه صنعت کشور محسوب می شود .
واژه های کلیدی :
حسابداری مدیریت ؛ به آن بخش از حسابداری که اطلاعات مالی مورد نیاز مدیران جهت برنامه ریزی کنترل و تصمیم گیری را حاصل می نمایداطلاق می گردد . مباحث حسابداری مدیران ؛ در واقع تلفیقی از حسابداری مالی و حسابداری مدیریت و مدیریت مالی است و از مجموع مباحث فوق تکنیکهای زیر از اهمیت بیشتری برخوردارند : اقلام صورتها و گزارشات مالی هزینه یابی استاندارد هزینه یابی مستقیم حسابداری سنجش مسولیت بودجه بندی سرمایه ای بودجه بندی جامع تجزیه و تحلیل بهای تمام شده برنامه ریزی خطی و روشهای تامین مالی .
یافته های تحقیق و تجزیه و تحلیل اطلاعات :
در تحقیق حاضر از روش مطالعات میدانی استفاده شده است، برای این منظور از طریق پرسشنامه و مصاحبه فردی از مدیران شرکتهای تحت پوشش آموزشهای حسابداری اطلاعات مورد نیاز جمع آوری و سپس از تجزیه و تحلیل آماری برای بررسی فرضیات پژوهش مورد استفاده قرار گرفته شده است. در تحقیق حاضر از آنجائی که محقق قصد دارد تا تاثیر آموزش حسابداری را بر تصمیم گیری مدیران ارزیابی نماید ، لذا نمایان ساختن میزان آگاهی مدیران ،مدیران مالی و حسابداران جزء این روش تحقیق محسوب می شود .
در تحقیق حاضر محقق از پرسشنامه “پژوهش ساخته جهت گرد آوری اطلاعات استفاده می نماید . پرسشنامه تحقیق با توجه به اهداف تحقیق تهیه گردیده است . بطوری که محقق درآن سعی نموده است تا میزان استفاده از مباحث حسابداری را از جنبه های گوناگون مورد ارزیابی قرار داده و جایگاه این مباحث را در تصمیم گیریهای مدیران شرکتهای تحت بررسی مشخص نماید .
بخش اول ، تجزیه و تحلیل توصیفی داده ها :
در این بخش محقق با توسل به روشهای مختلف آمار توصیفی سعی در توصیف داده های تحقیق خود دارد . برای این منظور از شاخص های مختلف گرایش مانند میانگین و برای شاخص پراکندگی مانند انحراف استاندارد استفاده می نماید و برای تحصیل در تفهیم مطالب از جداول و نمودارها سود می جوید .
همانطوری که از نتایج نمودار شماره 1 بر می آید. مشخص می گردد که مدیران شرکتهای تحت بررسی دارای نظرات تقریبا متفاوتی در رابطه با مباحث حسابداری هستند، به طوری که به اعتقاد آنها تکنیک بودجه بندی جامع بیشتر مورد استفاده آنها قرار میگیرد. و آنها بیشتر از این تکنیک، استفاده می نمایند. همچنین 8/91 درصد از مدیران نمونه عنوان نموده اند که از اقلام صورتها و
گزارشهای مالی استفاده می نمایند و همچنین 2/88 درصد از مدیران نمونه عنوان نموده اند که تکنیک تجزیه و تحلیل بهای تمام شده در محل کار آنها مورد استفاده قرار میگیرد . و 8/58 % از مدیران نمونه عنوان کرده اند که هزینه یابی مستقیم در محل کار آنها به کار گرفته می شود.
همانطورکه از نمودار شماره 2 بر می آید، مشخص می گردد که میزان اهمیت بکارگیری مباحث از نظر مدیران متفاوت است . بطوری که 61% از نمونه تحقیق عنوان نمودند که اقلام صورتها و گزارشات مالی دارای بیشترین میزان اهمیت است و 8/52% از مدیران معتقدند که “بودجه بندی جامع دارای اهمیت می باشد و از نظر مدیران بکارگیری آن در شرکتها ضروری است . 9/52% از مدیران معتقدند که مبحث هزینه یابی استاندارد و لزوم بکارگیری آن اهمیت زیادی دارد . 7/58% از مدیران بر این اعتقادند که اهمیت مبحث “حسابداری سنجش مسئولیت “در میزان متوسط قرار دارد و به نظر آنان بکارگیری آن ضروری نیست . 7/24% از مدیران معتقدند که “برنامه ریزی خطی” کم اهمیت ترین مبحث حسابداری برای مدیران است .
همانطور که از نمودار شماره 3 بر می آید، مشخص می گردد که به اعتقاد مدیران خودشان شناخت متفاوتی از مباحث حسابداری مدیران دارند . بطوریکه 7/64% از آنان عنوان نمودند که آشنایی خیلی زیاد با مبحث ” اقلام صورتها گزارشات مالی ” دارند. 5/56% آنان عنوان نمودند که آشنایی خیلی زیاد با مبحث تجزیه و تحلیل بهای تمام شده دارند .9/52% آنان عنوان نمودند که آشنایی خیلی زیاد با مبحث بودجه بندی جامع دارند. 47% از مدیران مالی عنوان نمودند که با مبحث هزینه های مستقیم آشنایی کاملی را دارند. ولی با مباحث برنامه ریزی خطی و هزینه یابی استاندارد آشنایی نسبتا ضعیف دارند .
همانطور که از جدول شماره 4 بر می آید، مشخص می گردد که به اعتقاد مدیران میزان آشنایی کارکنان مالی از مباحث حسابداری مدیران متفاوت است . بطوریکه به نظر آنان کارکنان هیچ یک از مباحث حسابداری مدیران را بغیر از مبحث ” اقلام صورتها و گزارشات مالی”خیلی زیاد نمی دانند و آشنایی کاملی با آنان ندارند . به عقیده آنان فقط 4/35% از کارکنان با مبحث ” اقلام صورتها و گزارشات مالی” تا حدود زیادی آشنایی دارند و آنان معتقدند فقط 9/5% از کارکنان با مبحث “بودجه بندی جامع تا حدود زیادی آشنایی دارند و این مبحث را در محل کار خود به خوبی انجام میدهند. به عقیده مدیران 6/70% کارکنان با مبحث هزینه های مس
تقیم تا حدودی آشنایی دارند و بسیاری از مباحث دیگر حسابداری مدیران آشنایی کمتری دارند.
همانطور که از نمودار شماره 5 برمی آید، مشخص می گردد که 3/35% از مدیران نمونه تحقیق ، عنوان نمودند که یکی از عوامل بسیار اثر گذار بر عدم استفاده از مباحث حسابداری، تغییر زود به زود مدیران می باشد . این عامل باعث می شود که یک مدیر زمان لازم را برای ایجاد تکنیکهای حسابداری مدیران را در محل کار خود نداشته باشد . 2/41% از نمونه تحقیق عنوان نمودند که عدم ثبات اقتصادی تاثیر نسبتا زیادی بر روی عدم استفاده از مباحث حسابداری مدیران دارد و 8/58% از نمونه تحقیق بر این باورند که عدم آشنایی کارکنان مالی با مباحث حسابداری مدیران دارای اثر گذاری ، تا حدودی می باشد . و 8/58% از مدیران بر این باورند که فقدان امکانات نرم افزاری تاثیر چندانی در عدم استفاده از مباحث مذکور ندارد .
جدول شماره 1
نتایج آزمون t میزان آشنایی مدیران با مباحث حسابداری مدیران
متغیرها میانگین خطای انحراف از میانگین مقدار t
Sig سطح معناداری 95%
05/0
1- بودجه جامع
2- اقلام صورتها و گزارشات مالی
3- هزینه یابی استاندارد
4- بودجه بندی سرمایه ای
5- برنامه ریزی خطی
6- تجزیه تحلیل بهای تمام شده
7- مدلهای کنترل موجودی
8- حسابداری سنجش مسئولیت
9- هزینه یابی مستقیم
10- روشهای تامین منابع مالی 61/4
48/4
32/4
02/4
73/3
47/3
42/3
27/3
15/3
55/2
50/.
58/0
67/0
61/0
81/0
60/0
90/0
93/0
43/0
23/1
163/0
204/0
055/0
000/1
204/0
748/0
056/0
214/0
104/0
666/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
همانگونه که از جدول شماره 1 برمی آید، مشخص می گردد که با اطمینان 95% می توان گفت که مدیران با مباحث بودجه جامع ، اقلام صورتها و گزارشات مالی و تجزیه و تحلیل بهای تمام شده آشنایی کاملی دارند و به خوبی با این مبحث آشنا هستند . همچنین با اطمینان 95% می توان گفت که میزان آشنایی مدیران با مبحث بودجه بندی سرمایه ای در سطح بالایی می باشد و مدیران مورد تحقیق در این نمونه با سایر مباحث نیز آشنایی نسبتا خوبی دارند .
همانگونه که از جدول شماره2 که در زیر آمده بر می آید . مشخص می گردد که مقدار t محاسبه شده از فرمول ، t دارای میزانهای متفاوتی است . در واقع مقدار میانگین مشاهده شده مباحث حسابداری نشان دهنده میزان اهمیت آنان است . از دیدگاه مدیران با اطمینان 95% می توان گفت که مبحث ” بودجه بندی جامع از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. از دیدگاه مدیران از مبحث فوق بایستی در اخذ تصمیمات استفاده نمود و همچنین از دیدگاه آنان مباحث بعدی از اهمیت خاصی برخوردارند .
جدول شماره 2
نتایج آزمون t میزان اهمیت مباحث حسابداری مدیران در تصمیمات مدیران
متغیرها میانگین خطای انحراف از میانگین مقدار t
Sig سطح معناداری 95%
05/0
1- بودجه جامع
2- هزینه یابی استاندارد
3- اقلام صورتها و گزارشات مالی
4- حسابداری سنجش مسئولیت
5- تجزیه تحلیل بهای تمام شده
6- هزینه یابی مستقیم
7-بودجه بندی سرمایه ای
8- برنامه ریزی خطی
9- مدلهای کنترل موجودی
10- روشهای تامین منابع مالی 50/4
47/4
27/4
86/3
80/3
62/3
42/3
38/3
23/3
92/2 60/0
63/0
17/1
62/0
58/0
65/0
62/0
73/0
59/0
71/0
541/0
163/0
748/0
494/0
163/0
428/0
104/0
716/0
453/0
000/1
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
جدول شماره 3
نتایج آزمون t میزان آشنایی کارکنان مالی با مباحث حسابداری مدیران
متغیرها میانگین خطای انحراف از میانگین مقدار t
Sig سطح معناداری 95%
05/0
1- بودجه جامع
2- اقلام صورتها و گزارشات مالی
3- هزینه یابی استاندارد
4- بودجه بندی سرمایه ای
5- تجزیه تحلیل بهای تمام شده
6- حسابداری سنجش مسئولیت
7- هزینه یابی مستقیم
8- برنامه ریزی خطی
9- مدلهای کنترل موجودی
10- روشهای تامین منابع مالی 06/4
15/3
10/3
71/2
64/2
35/2
33/2
32/2
18/2
85/1
66/0
60/0
16/1
56/0
81/0
80/0
82/0
87/0
79/0
54/0
505/0
017/0
031/0
379/0
772/0
000/0
008/0
000/0
004/0
090/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
همانگونه که از جدول 3 بر می آید ، مشخص می گردد که میزان آشنایی کارکنان مالی با این مباحث بغیر از بودجه بندی جامع ضعیف است . چرا که مقدار میانگین محاسبه شده در سطوح پائینی قرار می گیرد ، و تمام مقدارهای میانگین محاسبه شده نشانگر عدم آشنایی کارکنان با مباحث حسابداری مدیران در حد قابل قبول جهت تهیه اطلاعات مورد نیاز مدیران می باشد .
جدول شماره 4
نتایج آزمون t عوامل مؤثر بر عدم بکارگیری مباحث حسابداری مدیران
متغیرها میانگین خطای انحراف از میانگین مقدار t
Sig سطح معناداری 95%
05/0
1-عدم آشنایی کارکنان قسمت حسابداری با مباحث حسابداری مدیران
2- عدم ثبات اقتصادی
3- تغیر زود به زود مدیران
4- پایین بودن کیفیت آموزش در مراکز علمی
5-بالا بودن هزینه بکارگیری مباحث حسابداری مدیران
6- فقدان امکانات نرم افزاری
7- عدم آشنایی مدیران با مباحث حسابداری مدیران
93/3
88/3
79/3
79/3
83/2
41/2
35/2
64/0
97/0
00/1
66/0
94/0
07/1
00/1
090/0
000/1
494/0
004/0
004/0
171/0
017/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
05/0
همانگونه که از جدول 4 بر می آید، مشخص می گردد که از بین مؤثر بر عدم بکارگیری مباحث حسابداری چهار عامل بیش از سایر عوامل دارای اثر گذاری هستند . چرا که مقدار میانگین محاسبه شده نشان می دهد عامل ” عدم آشنایی کارکنان قسمت حسابداری با مباحث حسابداری مدیران و “عدم ثبات اقتصادی ” و ” تغیر زود به زود مدیران از عوامل مهم و اثر گذار بحساب می آید و عامل ” عدم آشنایی مدیران با مباحث حسابداری مدیران نیز به عنوان کم اهمیت ترین عامل عدم بکارگیری مباحث به حساب می آید . یافته های تحقیق نشان می دهد که مقدار میانگین محاسبه شده برای عوامل دیگر در حد فاصل نقاط بحرانی قرار گرفته بنابراین می توان آنها را به عنوان عوامل مؤثر در نظر گرفت .
بخش دوم ، تجزیه و تحلیل استنباطی داده ها :
در این بخش محقق با توسل به روشهای مختلف آمار استنباطی سعی در آزمون فرضیات تحقیق خود دارد . برای این منظور از آزمون نسبت ها و آزمون همبستگی فریدمن استفاده می نماید . نتایج حاصل از ده فرضیه تحقیق برای کمیت آماره آزمون هر یک از آنها در جدول شماره 5 خلاصه شده است .
جدول شماره 5
نتایج آزمون فرضیات تحقیق
شماره فرضیه شرح تکنیک مقدارZ قبول یا رد فرضیه
فرضیه اول
فرضیه دوم
فرضیه سوم
فرضیه چهارم
فرضیه پنجم
فرضیه ششم
فرضیه هفتم
فرضیه هشتم
فرضیه نهم
فرضیه دهم
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/2/30 2:49 صبح
مقاله رشد شخصیت به چه عواملی بستگی دارد ؟ تحت فایل ورد (word) دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله رشد شخصیت به چه عواملی بستگی دارد ؟ تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله رشد شخصیت به چه عواملی بستگی دارد ؟ تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله رشد شخصیت به چه عواملی بستگی دارد ؟ تحت فایل ورد (word) :
رشد شخصیت به چه عواملی بستگی دارد ؟
فرهنگ نفوذ عمیقی روی شیوههای تعلیم و تربیت یک جامعه دارد. برنامههای تعلیم و تربیتی علاوه بر تاثیر از برنامههای دیگر جامعه (اقتصادی ، سیاسی و ;) در چارچوب فرهنگی طرح ریزی و اجرا میشوند. با توجه به این که هدف تعلیم و تربیت ، رشد شخصیتهای یک جامعه است. روشن است فرهنگ با سایهای که روی برنامههای تعلیم و تربیت میگستراند شکل گیری و تربیت شخصیتهای جامعه را متاثر میسازد. برخی برنامههای تعلیم و تربیتی و حتی توصیههای روانشناختی قابل اجرا در تمامی فرهنگها نیستند. بر این اساس متخصصان تعلیم و تربیت و روانشناسان هر جامعه
یافتههای سایر جوامع را در زمینههای مختلف تعلیم و تربیت ، شخصیت و ; بر اساس فرهنگهای جامعه خود مورد بررسی قرار میدهند. حتی آزمونهای شخصیتی قبل از اجرا در جوامع مختلف باید با هنجارهای فرهنگی آن جامعه سازگار گردد.
نظریات شخصیت
در سه ربع اول قرن حاضر درباره شخصیت نظریههای متعدد و گوناگون آورده شده است.
بطوری که تعاریف مختلفی برای شخصیت ارائه شده است که ناشی از گوناگونی این نظریههاست که صاحبانشان نظرات متفاوتی از چگونگی تشکیل و تحول شخصیت و مفاهیم انگیزشی رفتار آدمی دارند. نظریههای مربوط به شخصیت هر چند که باهم فرق دارند، در مواردی و در اص
ولی نزدیک به یکدیگرند و تا حدی همانند هستند. از این رو چنین به نظر میرسد که میتوان آنها را با توجه عامل یا عواملی که در هر کدام مهمتر از عوامل دیگر پنداشته شدهاند، طبقه بندی کرد. ولی لازم است خاطرنشان سازیم که هیچ طبقه بندیی ، به خصوص در مورد نظریههای مربوط به شخصیت ، نمیتواند خالی از عیب و نقص باشد و قطعی محسوب شود. نظریهای که به یک اعتبار در طبقهای آمده است، ممکن است به اعتباری دیگر در طبقهای دیگر قرار گیرد و این خود دلیل اختلاف طبقه بندیهایی است که تاکنون صورت گرفته است.
سوال اصلی در مطالعه شخصیت (Personality) و نظریههای شخصیت این است که شخصیت چیست؟ با وجود مطالعات و تحقیقات زیاد به دلیل پیچیدگی شخصیت که ناشی از پیچیدگی انسان است هنوز پاسخ واحد یکسانی به این سوال داده نشده است و به همین دلیل نظریههای مختلفی پیرامون این موضوع شکل گرفته است که میتوان آنها را در هشت رویکرد اصلی روانکاوی ، تیپ شناسی ، رفتاری ، یادگیری اجتماعی ، تحلیل عاملی ، شناختی ، انسان گرایی و رویکرد حیطه محدود مورد بررسی قرار داد. در کنار این رویکردها که رسمی هستند یک رویکرد شخصی نسبت به انسان و شخصیت در اکثر ما انسانها وجود دارد که اگر بخواهیم میتوانیم با مطالعه و تحقیق در این باره ، آن را به یک نظریه رسمی تبدیل کنیم.
وجوه اشتراک و افتراق نظریههای شخصیت
در بعضی از این نظریهها اهمیت فراوان به ضمیر ناخودآگاه داده شده است و پیروان آن معتقدند که آدمی از انگیزههای واقعی رفتار و اعمال خود بی اطلاع است، زیرا آنها در شعور باطن یا ناخودآگاه هستند. در نظریههای دیگر ، ناخودآگاه مورد انکار است، یا کم اهمیت است و یا این که تاثیرش فقط در افراد نابهنجار مورد قبول است. در این نظریهها خود آگاه حاکم بر رفتار آدمی دانسته شده است. نظریات فروید و یونگ و ماری جزو دسته اول و نظریه آسپرت متعلق به دسته دوم است. نظریههایی هستند که اهمیت فراوان به تاریخ زندگی و به دوران کودکی میدهند و هر کس را بنده و اسیر گذشته خود میپندارند و نظریههای دیگر آدمی را از قید گذشته آزاد ساخته، حال و آینده و گرایش به سوی غایت و غرض را در رفتار او موثر میدانند، یا این که چگونگی هر عمل را وابسته به محیط خارجی و میدانی میپندارند که شخص در موقع اجرای آن عمل در آن محیط یا میدان قرار گرفته است.
البته در نظریههای دیگر بیشتر به محیط روانی یا ذهنی توجه شده است. به این معنی که عالم خارج و رویدادهای آن ، آنچنانکه هر کس شخصا آنها را درک میکند، در رفتارش موثر واقع میشوند و چون ادراک افراد از عالم خارج و رویدادها متفاوت است، افراد آدمی در محیط واحد و در شرایط یکسان ، رفتاری متفاوت خواهند داشت. در نظریههای دیگر آدمی به صورت یک واح عمل بدون شناخت این زمینه به درستی میسر نیست. در نظریههای دیگر چگونگی یادگیری معیار پدیدههای رفتار پنداشته شده است. خواه این یادگیری بر مبنای اصل مجاورت باشد و خواه بر مبنای اصل تقویت و پاداش. در نظریههای دیگر این توجیه و بیان بدون استعانت از علوم دیگری چون تاریخ ، مردم شناسی و جامعه شناسی و یا چون عصب شناسی ، فیزیولوژی و زیست شناسی و ; غیر میسر اعلام شده است.
نظریه رسمی در برابر نظریههای شخصی
همه ما انسانها تصوری از مفهوم شخصیت داریم و از پیش فرضهای معینی درباره شخصیت افرادی که با آنها در تعامل هستیم برخورداریم. علاوه بر این برداشتهایی نیز درباره ماهیت کلی انسان داریم. برای مثال ممکن است معتقد باشیم که همه انسانها ذاتا خوب هستند و یا برعکس. این پیش فرضها یا برداشتها همان نظریات شخصی هستند که بر اساس اطلاعات حاصل از ادراک رفتارهای اطرافیان شکل میگیرند و در واقع برمشاهده رفتار دیگران مبتنی هستند. نظریههای شخصی در مورد انسان و شخصیت با توجه به آنکه حاصل مشاهدات هستن
د همانند نظریههای رسمی (علمی) هستند ولی با وجود این با آنها تفاوتهای بارز دارند. نظریههای رسمی حاصل دادههای مشاهدات روی تعداد زیادی از افراد با ویژگیهای مختلف هستند و از پشتوانه اطلاعاتی وسیعتری برخوردار هستند. در کنار نظریات شخصی حاصل دید شخصی و ذهنی خودمان است، در صورتی که یک نظریه شخصیت رسمی حاصل مشاهدات عینی و بیطرفانه است و در واقع از عینیت بیشتری برخوردار است.
از طرف دیگر نظریههای رسمی از سوی کسانی که وضع کننده آن نظریه نیستند، پیوسته مورد آزمون قرار میگیرند، حمایت میشوند، اصلاح میشوند. و یا کنار گذاشته میشوند. اما در نظریههای شخصی چنین موضوعی صادق نیست. تفاوت بین نظریههای شخصی و رسمی همیشه آن گونه که مطرح شد، روشن و بارز نیست. چنین مطرح شده است که نظریه پردازان شخصیت ، رویدادهای زندگی خودشان را به عنوان منبع اصلی دادههای تجربی در نظر گرفتهاند. علاوه بر آن برداشتهای زیربنایی درباره ماهیت انسان نیز هم بوسیله واقعیتهای تجربی و هم توسط طیف کاملی از عوامل فردی و انگیزشی هر نظریه پرداز هدایت شده است. اما سوال مهم در باره این نظریههای رسمی این است که تجربههای شخصی بر نظریه اثر گذاشته است یا نظریه بر تفسیر خاطرات گذشته تاثیر گذاشته است.
رویکردها در نظریههای رسمی
نخستین رویکرد درباره شخصیت در واپسین سالهای قرن نوزده توسط فروید مطرح شد. نظریه پردازهای فروید چنان با اهمیت و گسترده بود که نه تنها در روانشناسی بلکه در فرهنگ ، جامعه نیز نفوذ پیدا کرد، بگونهای که آن را یک انقلاب شبیه آنچه داروین با نظریه تکامل ارائه کرد دانستهاند. تقریبا تمام نظریههای شخصیت که در سالهای پس از فروید روی کار آمدند مدیون دیدگاه او هستند. در واقع نظریههای بعدی شخصیت یا در مقام گسترش و پالایش نظریه او ب
وجود آمدند (نظیر نظریههای روان کاوان جدید همچون یونگ ، آدلر ، هورنای و دیگران) و یا در مقام مخالفت بوجود آمدند.
رویکرد تیپ شناسی
صاحب نظران قدیمیترین طبقه بندی تیپ شناختی را به بقراط و جالینوس از حکمای یونان با
ستان نسبت دادهاند. بقراط جسم را دارای چهار نوع خلط خون ، بلغم ، صفرا و سودا تصور میکرد و برای هر یک از آنها ویژگیهایی را تصور میکرد. در قرن بیستم و با گرایش روان شناسی به سوی علمی شدن کوششهایی در کارهای کرچمر (Kretschmer) و شلدون به عمل آمد تا این طبقه بندی جنبه علمی بخود بگیرد. ولی با وجود تمام تلاشها به سبب انتقادات صحیحی که به آنها وارد شد، اعتبار علمی آنها کاهش یافت.
رویکرد رفتاری
رویکرد رفتاری که در کارهای بی.اف.اسکینر (B.F.Skinner) و به تبعیت از بنیان گذار آن جان.بی.واتسون منعکس شده است بازتابی است از شکل و صورت اصلی رفتارگرایی افراطی که هر نوع نیرو یا فرآیند منتسب به درون و ناهوشیار را نامربوط دانسته و بشدت رد میکند و در عوض توجه خود را با رفتار عینی قابل مشاهده و محرک بیرونی معطوف میدارد. اسکینر میکوشد تا شخصیت انسان را از طریق پژوهش در آزمایشگاه بجای درمانگاه مطالعه کند. او مخالف روانکاوی است.
رویکرد یادگیری اجتماعی
رویکرد یادگیری اجتماعی که بیشتر در کارهای آلبرت بندورا و جولیان راتر مشاهده میشود بسط رویکرد رفتارگرایی اسکینر است. آنها نیز روان کاوی را رد و بر رفتار عینی تاکید میورزند. ولی نکته اختلاف آنها این است که به متغیرهای شناختی درونی نیز اعتقاد دارند، چیزی که در نظام اسکینر مطلقا جایی ندارد.
رویکرد تحلیل عاملی
رویکرد تحلیل عاملی که بیشتر در کارهای آلپورت ، کتل ، آیزنک تجلی یافته است بر این عقیده است که شخصیت شامل مجموعهای از صفتها یا کیفیات متمایز کننده یک شخص
است که میتوان آنها را از طریق تحلیل عاملی (نوعی روش آماری پیشرفته) مشخص نمود. با توجه به اینکه این نظریهها بر نقش صفتهای بنیادی در ساختار شخصیت تاکید دارند، به آنها نظریههای صفات نیز میگویند.
رویکرد شناختی
رویکرد شناختی در شخصیت بر شیوههایی که مردم توسط آنها به شناخت محیط و خودشان میپردازند، تاکید میورزد. اینکه آنها چگونه ادراک میکنند، ارزیابی میکنند، تصمیم میگیرند و مسائل را حل میکنند. این رویکرد در کارهای بسیاری از روان شناسان شناخت گرا بخصوص در کارهای جورج کلی منعکس شده است.
رویکرد انسان گرایی
رویکرد انسان گرایی که بیشتر در کارهای آبراهام مزلو و کارل راجرز منعکس شده است بخشی از جنس انسان گرایی دهه 1960 آمریکا است که با رویکردهای روان کاوی و رفتارگرایی مخالف بودند. این رویکرد و نظریه پردازان آن بر فضایل و آرزوهای انسان ، اراده آزاد آگاهانه و خود شکوفایی تاکید دارند. آنها تصویری زیبا و خوش بنیانه از انسان معرفی میکنند، برعکس روانکاوی.
رویکرد حیطه محدود
نظریه پردازان شخصیت عموما دستیابی به جامعیت یا کامل بودن را به عنوان یکی از هدفهای اصلی نظریه پردازی در نظر میگیرند. اما هیچ کدام از نظریههای موجود را نمیتوان بدرستی جامع دانست و به علاوه داشتن چنین هدفی میتواند غیر واقع بینانه باشد. برخی روان شناسان پیشنهاد میکنند که برای رسیدن به درک کاملتری از شخصیت نیاز داریم که تعدادی نظریه جداگانه وضع کنیم که هر کدام گستره محدودی داشته باشد و بر یک وجه محدود و باریک شخصیت تاکید ورزد. در حال حاضر این نوع گرایش بیشتر شده و در کارهای کسانی نظیر دیوید مک کلند ، ماروین زاکرمن و آرنولد باس و رابرت پلامین و دیگران منعکس و قابل مشاهده است.
گوناگونی در رویکردها به شخصیت
رویکردهای مختلف به شخصیت غالبا با یکدیگر همسو نیستند و در جهت مخالف یا اصلاح نظریه قبلی بوجود آمدهاند، اما این ساده انگاری خواهد بود که تصور کنیم تنها یک از نظریهها درست و بقیه غلط ، در واقع این اختلاف به معنی بیاعتباری آنها نیست بلکه هر دیدگاهی تنها بخشی از حقایق مربوط به انسان را بازگو میکند و این نقطه را یادآور میشود که شخصیت موضوع پیچیده ای است، در شکل گیری آنها شرایطی تاریخی و زندگی شخصی نظریه پرداز تاثیر داشت
ه است و علم روانشناسی علم جوانی است و روان شناسی شخصیت از آن هم جوانتر است.
عوامل موثر بر نظریات شخصیت
نظریههای جدید مربوط به شخصیت ناگهان بروز و ظهور نکردهاند، بلکه از تحقیقات دانشمندان سلف از بقراط و افلاطون و جالینوس تا ابن سینا و جان لاک و هابس و بسیاری دیگر مایه گرفتهاند، ولی در دوران معاصر مهمترین عواملی که در تنظیم و تعبیر نظریهها تاثیر مسلم داشتهاند، عبارتند از:
1 مطالعات و تحقیقات درمانگاهی (کلینیک) که در سده گذشته با شارکو و پیرژانه فرانسوی آغاز شد و توسط فروید ، یونگ و مکدوگال ادامه یافتند.
2 گشتالت یا نظریه هیات کل که ورتهایمر و کهلر و کافکا پیشروان آن بودهاند.
3 روان شناسی تجربی و پیشرفتهای آن
4 روان سنجی و اندازه گیریهای آن
5 نظریات یادگیری
فواید نظریههای شخصیت
• فایده نظریههای مربوط به شخصیت بخصوص در این است که در برابر تحقیقات تجربی و آزمایشگاهی که فقط گوشهها یا جنبههای محدودی از شخصیت را مورد مطالعه و بررسی قرار میدهند، این نظریات درباره ارتباط این گوشهها و یا جنبهها و در نتیجه درباره چگونگی تشکیل و تحول شخصیت به بحث و تحقیق میپردازند.
• فایده دیگر نظریهها این است که نشان میدهند، مطالعه و تحقیق در چه زمینهای بهتر است صورت گیرد و این زمینهها و فرضهایی را که در تحقیق شخصیت مهم هستند، معلوم میدارند.
• فایده دیگر نظریههای شخصیت این است که افکار تازهای به میان میآورند و حس کنجکاوی را بر میانگیزند و برای تحقیقات دیگر مقدمه میشوند و بدین ترتیب به پیش بردن علم کمک میکنند.
به سوی یک دیدگاه یکپارچه از شخصیت
هر یک از رویکردهای بالا چگونگی رشد خصوصیات افراد و تعامل آنها با شرایط محیطی را به طریقی توضیح دادهاند. اما بهترین دیدگاه برای نگریستن به شخصیت یعنی بدست آوردن تصویر یکپارچه از شخص کدام است؟ رشته روانشناسی شخصیت دوره انتقالی پرتحولی را پشت سر میگذراند. آشکار است که هیچ نظریه برای تبیین شخصیت کفایت نمیکند و روند جاری در جهت در جهت تلفیق رویکردهای مختلف سیر میکند.
روانشناسی شخصیت
تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از شخصیت تأکید کردهاند. هیلگارد (Hilgard) شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوههای تفکر که نحوه سازگاری شخص
را با محیط تعیین میکند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژ
گیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد میشوند» تعریف میکنند.
شخصیت (Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره میگذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود میزند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد».
شخصیت به همه خصلتها و ویژگیهایی اطلاق میشود که معرف رفتار یک شخص است، از جمله میتوان این خصلتها را شامل اندیشه ، احساسات ، ادراک شخص از خود ، وجهه نظرها ، طرز فکر و بسیاری عادات دانست. اصطلاح ویژگی شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق میشود.
نگاه اجمالی
«شخصیت» یک «مفهوم انتزاعی» است، یعنی آن چیزی مثل انرژی در فیزیک است که قابل مشاهده نیست، بلکه آن از طریق ترکیب رفتار (Behavior) ، افکار (Thoughts) ، انگیزش (Motivation) ، هیجان (Emotion) و … استنباط میشود. شخصیت باعث تفاوت (Difference) کل افراد (انسانها) از همدیگر میشود. اما این تفاوتها فقط در بعضی «ویژگیها و خصوصیات» است. به عبارت دیگر افراد در خیلی از ویژگیهای شخصیتی به همدیگر شباهت دارند بنابراین شخصیت را میتوان از این جهت که «چگونه مردم با هم متفاوت هستند؟» و از جهت این که «در چه چیزی به همدیگر شباهت دارند؟» مورد مطالعه قرار داد.
از طرف دیگر «شخصیت» یک موضوع پیچیده است ولی از زمانهای قدیم برای شناخت آن کوششهای فراوانی شده است که برخی از آنها «غیرعملی» ، بعضی دیگر «خرافاتی» و تعداد کمی «علمی و معتبر» هستند. این تنوع در دیدگاهها به تفاوت در«تعریف و نگرش از انسان و ماهیت او» مربوط میشود. هر جامعه برای آنکه بتواند در قالب فرهنگ معینی زندگی کرده ، ارتباط متقابل و موفقیت آمیزی داشته باشد، گونههای شخصیتی خاصی را که با فرهنگش هماهنگی داشته باشد، پرورش میدهد. در حالی که برخی تجربهها بین همه فرهنگها مشترک است، بعید نیست که تجربیات خاص یک فرهنگ در دسترس فرهنگ دیگر نباشد.
شخصیت از دیدگاه مردم
واژه «شخصیت» در زبان روزمره مردم معانی گوناگونی دارد. یکی از معانی آن مربوط به
هر نوع «صفت اخلاقی یا برجسته» است که سبب تمایز و برتری فردی نسبت به افراد دیگر میشود مثلا وقتی گفته نمیشود «او با شخصیت است» یعنی «او» فردی با ویژگیهایی است که میتواند افراد دیگر را با «کارآیی و جاذبه اجتماعی خود» تحت تأثیر قرار دهد. در درسهایی که با عنوان «پرورش شخصیت» تبلیغ و دایر میشود، سعی بر این است که به افراد مهارتهای اجتماعی بخصوصی یاد داده ، وضع ظاهر و شیوه سخن گفتن را بهبود بخشند با آنها واکنش مطبوعی در دیگران ایجاد کنند همچنین در برابر این کلمه ، کلمه «بیشخصیت» قرار دارد که به معنی داشتن «ویژگیهای منفی» است که البته به هم دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد، اما در جهت منفی.
در اجتماع گاهی به جای این کلمات از مترادف آنها «شخصیت خوب یا بد» صحبت میشود که هر یک ویژگیهایی را میرسانند و گاهی از کلمه شخصیت به منظور توصیف بارزترین ویژگی افراد استفاده میشود مثلا وقتی گفته میشود«او پرخاشگر است» یعنی ویژگی و خصوصیت غالب «او» پرخاشگری است. در کنار این موضوعات گاهی کلمه شخصیت جهت «احترام» به چهرههای مشهور و صاحب صلاحیت «علمی ، اخلاقی یا سیاسی» بکار میرود نظیر «شخصیت سیاسی ، شخصیت مذهبی و شخصیت هنری و …».
شخصیت از دیدگاه روانشناسی
دیدگاه روانشناسی در مورد «شخصیت» چیزی متفاوت از دیدگاههای «مردم و جامعه» است در روانشناسی افراد به گروههای «با شخصیت و بیشخصیت» یا«شخصیت خوب و شخصیت بد» تقسیم نمیشوند؛ بلکه از نظر این علم همه افراد دارای «شخصیت» هستند که باید به صورت «علمی» مورد مطالعه قرار گیرد این دیدگاه به«شخصیت و انسان» باعث پیدایش نظریههای متعددی از جمله : «نظریه روانکاوی کلاسیک (Classical Psychoanaly Theory) ، نظریه روانکاوی نوین (Neopsychoanalytic Theory) ، نظریه انسان گرایی (Humanistis Theory) ، نظریه شناختی (Cognitive Theory) ، نظریه یادگیری اجتماعی (Social-learning Theory) و … » در حوزه مطالعه این گرایش از علم روانشناسی شده است.
ماهیت شخصیت و انسان
یکی از جنبههای با اهمیت در «روانشناسی شخصیت» که در «نظریههای شخصیت» منعکس شده است برداشت یا تصوری است که از ماهیت «انسان و شخصیت او» ارائه شده است (یا میشود). این سوالها با ویژگی اصلی انسان ارتباط میکنند و همه مردم (شاعر ، هنرمند ، فیلسوف ، تاجر ، فروشنده و …) همواره به روش به این سوالها پاسخ میدهند؛ بطوری
که میتوانیم بازتاب همه جانبه آنها را در «کتابها ، تابلوهای نقاشی ، و در رفتار و گفتارشان» ببینیم و روانشناسی شخصیت و نظریه پردازان این حوزه نیز از آن مستثنی نیستند. این موضوعات را میتوان در جدول زیر خلاصه کرد.
اراده آزاد یا جبرگرایی؟ آیا انسان آگاهانه اعمال خود را جهت می دهد یا بوسیله نیروهای دیگری کنترل میشود؟
وراثت یا محیط؟ آیا انسان بیشتر تحت تأثیر وراثت است یا تحت تأثیر محیط؟
گذشته یا حال؟ آیا شخصیت انسان وقایع و اتفاقات اوائل زندگی شکل میگیرد یا اینکه تحت تأثیر تجربههای دوران بزرگسالی قرار دارد؟
بیهمتایی یا جهان شمولی؟ آیا شخصیت هر انسان بیهمتاست یا اینکه شخصیت دارای الگوهای کلی خاصی است که با شخصیت بسیاری از افراد انطباق دارد؟
تعادل جویی یا رشد؟ آیا انسان فقط برای حفظ تعادل و توازن رفتاری را انجام میدهد یا او بخاطر میل به رشد و تکامل رفتار را انجام میدهد؟
خوش بینی یا بد بینی؟ آیا انسان اساسا موجودی خوب است یا بد؟
نقش وراثت زیستی در رشد شخصیت
وراثت به منزله مواد خام شخصیت است. این مواد به اشکال مختلف شکل میپذیرند. بعضی از همانندیهای موجود در شخصیت و فرهنگ انسان ناشی از وراثت است، مثلا هر گروه انسانی ، مجموعه نیازها و قابلیتهای زیستی مشترک و یکسانی به ارث میبرد. این نیازها ، شامل اکسیژن ، غذا ، آب ، استراحت ، فعالیت ، خواب ، پرهیز از شرایط هولناک و اجتناب از درد و نظایر آن است.
اهمیت محیط طبیعی در رشد شخصیت
محیط طبیعی نیز بر شخصیت تأثیر میگذارد، زیرا افراد تا حد وسیعی سطح کارآیی خود را که برای حفظ حیاتش ضروری است، از محیط میگیرد واقعیت امر این است که در هر محیط طبیعی ، انواع مختلف شخصیت و فرهنگ ، و در محیطهای طبیعی کاملاً متفاوت ، فرهنگهای مشابهی ملاحظه میشوند.
رابطه فرهنگ و شخصیت
بعضی از تجربههای فرهنگی بین همه افراد انسانی مشترک است. از تجربههای اجتماعی مشترک بین اعضای یک جامعه معین ، یک صورت بندی ویژه شخصیتی پدید میآید که شاخص و معرف شخصیت بیشتر اعضای آن جامعه است و اصطلاحا شخصیت نمایی (Modal Personality) یا شخصیت اساسی (Basic Personality) یا رفتار اجتماعی (خوی اجتماعی) (Social Character) خوانده میشود. این مفاهیم به ویژگیهای فرهنگی مشترکی که همه اعضای یک جامعه در آنها سهیماند، اشاره میکنند.
نقش تجربه گروهی در رشد شخصیت افراد
کودک نوزاد به صورت یک ارگانیسم به دنیا میآید. با اخذ و کسب مجموعهای از نگرشها و ارزشها ، تمایلات و بیزاریها ، هدفها و مقاصد ، و یک مفهوم عمیق و ناپایدار از اینکه چه نوع شخصی است، به تدریج یک موجود انسانی مبدل میشود. همه این ویژگیها را از طریق فراگرد اجتماعی شدن بدست میآورد. این فراگرد ، یادگیری او را از حالت حیوانی به شخصیت انسانی تغییر میدهد. به عبارت دقیقتر ، هر فرد از طریق فراگرد اجتماعی شدن ، هنجارهای گروههای خود را میآموزد تا اینکه یک خود مشخص که او را بیهمتا میسازد، پدید میآید. شاید بتوان گفت که تشکل تصور خود ، مهمترین فراگرد در رشد شخصیت به شمار میرود.
اهمیت تجارب شخصی در رشد شخصیت
چرا کودکانی که در یک خانواده پرورش مییابند، حتی اگر تجربههای یکسانی هم در معرض تجربههای اجتماعی از برخی جهات مشابه و از برخی جهات نامشابه قرار گرفتهاند. تجربه هرکس بیهمتاست. بدین معنا که هیچ کس دیگر بطور کامل ، نظیر آن تجربه را ندارد. یادداشت دقیق تجربههای روزانه کودکان یک خانواده میتواند گوناگونی تجربههای آنان را به خوبی آشکار سازد. هر کودک اولاً ، وراثت زیستی بیهمتایی دارد که کسی دیگر عینا نظیر آن را ندارد، ثانیاً ، از مجموعه بیهمتای تجربههای زندگی برخوردار است که باز ، کسی دیگر ، عینا از آن برخوردار نیست.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/2/30 2:49 صبح
مقاله بررسی رابطه بین وجه نقد ناشی از عملیات و مدیریت سود در شرکت های سیمان پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تحت فایل ورد (word) دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی رابطه بین وجه نقد ناشی از عملیات و مدیریت سود در شرکت های سیمان پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی رابطه بین وجه نقد ناشی از عملیات و مدیریت سود در شرکت های سیمان پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله بررسی رابطه بین وجه نقد ناشی از عملیات و مدیریت سود در شرکت های سیمان پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تحت فایل ورد (word) :
بررسی رابطه بین وجه نقد ناشی از عملیات و مدیریت سود در شرکت های سیمان پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران
چکیده
یکی از مهمترین ویژگی¬های شرکت¬های سهامی، تفکیک مالکیت از مدیریت است، این امر همراه با امکان دسترسی انحصاری مدیران به بخشی از اطلاعات مالی و نیز ویژگی حسابداری تعهدی، این انگیزه را در مدیران بوجود می¬آورد که با اعمال روش¬های مختلف در جهت منافع خود و در تضاد با منافع سایر گروه¬ها سود را دستکاری کنند. شرکت¬های سیمان پذیرفته شده در
بورس اوراق بهادار تهران جامعه آماری تحقیق حاضر را تشکیل می¬دهند. فرضیه اصلی تحقیق آن است که در شرکت¬های فوق از طریق دستکاری اقلام تعهدی اختیاری مدیریت سود اعمال می¬شود و میزان مدیریت سود بستگی به عملکرد شرکت دارد و وجوه نقد ناشی از عملیات به عنوان معیار اصلی عملکرد شرکت در نظرگرفته شده است. در این تحقیق رابطه بین وجوه نقد ناشی از عملیات و رفتار اقلام تعهدی اختیاری، طی دوره 1386، 1387 مورد بررسی قرارگرفته
است. نتایج این تحقیق بیانگر این مطلب است که یک نوع رابطه منفی بین اقلام تعهدی اختیاری و وجوه نقد حاصل از عملیات وجود دارد. و شرکت¬ها زمانی که از لحاظ وجوه نقد حاصل از عملیات وضعیت ضعیف¬تری دارند از طریق افزایش اقلام تعهدی اختیاری سود شرکت را افزایش می¬دهند و بالعکس زمانی¬که شرکت¬ها از لحاظ وجوه نقد حاصل از عملیات وضع بهتر¬ی دارند از طریق کاهش اقلام تعهدی اختیاری سود شرکت را کاهش می¬دهند.
واژه های کلیدی:
مدیریت سود، وجوه نقد ناشی از عملیات، اقلام تعهدی، اقلام تعهدی اختیاری
مقدمه
مطالعات انجام شده نشان می¬دهند که مدیران از طریق انتخاب سیاست¬های خاص حسابداری، تغیییر در برآوردهای حسابداری و مدیریت اقلام تعهدی، سودهای گزارشی را تعدیل می¬کنند. مدیران برای رسیدن به اهداف خاصی که منطقاً منافع عده¬ای خاص را تامین
می¬کند، سود را طوری گزارش می¬کنند که با هدف تامین منافع عمومی استفاده¬کنندگان مغایرت دارد. حسابرسان وظیفه دارند که بر مطلوبیت صورت¬های مالی در چارچوب استانداردهای حسابداری صحه بگذارند، در حالی که استانداردهای حسابداری نیز در بعضی از موارد دست مدیران را برای انتخاب روش حسابداری باز می¬گذارد. در واقع مشکل ازآن جایی ناشی می¬شود که مدیریت سود در بعضی مواقع باعث گمراه¬کننده شدن صورت¬های مالی می¬شود، در حالی که
صورت¬های مالی از نظر قرار گرفتن در چارچوب استانداردهای حسابداری مشکلی نداشته و حسابرسان از این نظر نمی¬توانند بر صورت¬های مالی اشکالی بگیرند. پس با توجه به این موضوع که سود یکی از مهمترین عوامل در تصمیم¬گیریها¬ است، آگاهی استفاده¬کنندگان از قابل اتکا بودن سود می¬تواند آنها را در اتخاذ تصمیمات بهتر یاری دهد ]6[.
عمده تحقیقات انجام شده در ارتباط با مدیریت سود در کشورهای توسعه یافته انجام شده است. انجام تحقیقات مشابه در ایران میتواند ادبیات این موضوع را پر بارتر سازد. در این تحقیق میخواهیم بررسی کنیم که آیا در شرکت¬های سیمان پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران مدیریت سود انجام میشود؟ ما این موضوع را از طریق بررسی احتمال دستکاری اقلام تعهدی اختیاری که یکی از روش¬های مدیریت سود است انجام میدهیم.
از آنجا که طبق تحقیقات صورت گرفته، فاصله بین مدیریت سود و تقلب های گزارش شده چندان زیاد نیست و از آنجایی که وظیفه اصلی حسابرسان کشف تقلب نیست، نتایج این تحقیق خطر وجود تقلب در شرکت هایی که مدیریت سود کرده اند را هم به استفاده کنندگان و هم به حسابرسان یادآوری می کند.
مفهوم مدیریت سود
مدیریت سود در ادبیات حسابداری از موضوعات نسبتا تازه و مورد توجه مدیران است این مبحث در حسابداری از حدود ابتدای قرن بیستم به بعد با تحقیقات مختلفی که توسط صاحبنظران این رشته نظیر جانسون و مید در سال 1906، ورشو در سال 1924، دوین در سال 1942، هیپ¬ورث در سال 1953، گاردون در سال 1964 و موسز در سال 1987 که به شکل مدون انجام شد، شکل گرفت. هر یک از تحقیقات از ابعاد خاصی و با عبارات متفاوتی نظیر دستکاری سود، هموارسازی سود و در نهایت مدیریت سود به موضوع پرداخته¬اند ]2[. مفهوم مدیریت سود از زوایای مختلفی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است و هر یک تعاریف مختلفی ارایه نمودهاند. برخی از این تعاریف عبارتاند از:
بیدلمن مدیریت سود را بیانگر تلاشی از سوی مدیریت شرکت می¬داند که سعی می¬کند تا انحرافات غیرعادی سود را کاهش دهد. از نظر بلکوئی مدیریت سود ممکن است بعنوان عادی جلوه دادن عمدی سود به منظور دستیابی به روند یا سطح دلخواه، تعبیر شود. از نظر رونن و سادن مدیریت سود، تلاش عمدی مدیریت جهت انتقال اطلاعات خاص به استفاده¬کنندگان صورتهای مالی، تعریف می¬شود ]3[. هیلی و والن تعریف زیر را از مدیریت سود ارایه کرده¬اند: “مدیریت سود زمانی رخ می¬دهد که مدیر برای گزارشگری مالی از قضاوت شخصی خود استفاده میکند، این کار را با هدف گمراه کردن برخی از سهامداران درباره عملکرد واقعی اقتصادی و یا برای تاثیر در نتایج قراردادهایی که به ارقام حسابداری گزارش شده بستگی دارند، انجام می¬دهد” ]13[.
حسابداری تعهدی، حق انتخاب قابل توجهی به مدیران در تعیین سود در دوره¬ای زمانی متفاوت اعطا می¬کند. در واقع تحت این نوع از سیستم حسابداری، مدیران کنترل چشمگیری بر زمان تشخیص برخی اقلام هزینه از جمله هزینه¬های تبلیغات و مخارج تحقیق و توسعه دارند. از سوی دیگر مدیران در سیستم حسابداری تعهدی، با گزینه¬های متفاوتی در مورد زمان تشخیص درآمدها روبه¬رو هستند، از جمله تشخیص سریعتر درآمد از طریق انجام فروشهای نسیه. اینگونه عملکرد
از سوی مدیران در عبارتی ساده به عنوان “مدیریت سود “یاد می¬شود. دی¬جورج و همکاران، مدیریت سود را به عنوان نوعی دستکاری مصنوعی سود توسط مدیریت جهت حصول به سطح مورد انتظار سود برای بعضی تصمیمات خاص (از جمله پیش¬بینی تحلیل¬گران و یا برآورد روند سودهای قبلی برای پیش¬بینی سودهای آتی) تعریف می¬کند. به نظر ایشان، در واقع انگیزه اصلی مدیریت سود، مدیریت تصور سرمایه¬گذاران در مورد واحد تجاری است ]8[. بطور کلی مدیریت سود به اثرگذاری روی سود شرکت به نحوی که منافع و خواسته¬های شرکت و مدیران آن را برآورده نمایند، تعریف می¬شود.
پیشینه¬ی تحقیق
تحقیقات مرتبط خارجی
آلفرد و همکارانش نقش انتخاب اقلام تعهدی و تصمیمات طبقهبندی سود یا زیان¬ها در شرکتهای بورس سنگاپور را بر مدیریت سود مورد بررسی قرار دادند، دریافتند که مدیران اقلام تعهدی را بر طبقه-بندی اقلام بعنوان عادی یا غیرمترقبه در زمینه مدیریت سود ترجیح می¬دهند. وقتی که سود بیشتر از حدی است که پاداش به آن تعلق گیرد آنها از طریق اقلام تعهدی سود را کاهش می¬دهند سودها را بعنوان اقلام غیر مترقبه و زیان¬ها را بعنوان اقلام عادی گزارش می کنند. وقتی که سود کمتر از حدی است که پاداش به آن تعلق گیرد آنها از طریق اقلام تعهدی سود را افزایش می¬دهند سودها را بعنوان اقلام عادی و زیان¬ها را بعنوان اقلام غیر مترقبه گزارش می¬کنند]4[. پورسیا در تحقیقات خود در سال 1997 شواهدی بدست آورد که وقتی تغییر مدیریت بطور غیر عادی صورت می¬گیرد مدیران جدید از طریق اقلام تعهدی سود سال تغییر را کاهش می¬دهند و در سالهای بعد سود را افزایش می¬دهند ]4[. یون و میلر ] 16[ در سال 2002 مدیریت سود در 249 شرکت کره ای را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که در شرکتهای مورد بررسی مدیریت سود با استفاده از اقلام تعهدی اختیاری صورت می گیرد. این عمل به ویژه زمانی انجام می گیرد که در شرکتهای مذکور، وجوه نقد حاصل از عملیات بیانگر عملکرد ضعیف شرکت باشد. تحقیقاتی که جمیز ]11[ و همکارانش در سال 2006 در خصوص مدیریت سود انجام دادند مبین این قضیه بود که، روشهای مختلف ارائه سود جامع ارتباط مشابهی با مدیریت سود دارد. و همچنین یکی از شرایط لازم برای افشای شفافتر سود جامع کاهش دادن مدیریت سود می¬باشد. جمیز و همکارانش پی بردند که مدیران انگیزه¬های متفاوت و روشهای مختلفی برای مدیریت سود دارند. در تحقیقات خود رابطه بین مدیریت سود و شفافیت گزارشگری مالی جامع را مورد بررسی قرار دادند. آنها از 62 مدیر مالی و مدیر عامل که درامر فروش اوراق¬ بهادار آماده ¬به ¬فروش تصمیم¬گیری می¬کردند، تحقیق به عمل آوردند و به این نتیجه رسیدند که افزایش
شفاف-سازی، تلاشهای مدیریت سود را در زمینه¬هایی که شفاف¬سازی مناسب میباشد کاهش داده و تمرکز و توجه مدیریت سود را به روشهای گنگ و نقاط مبهم و کمتر آشکار سازی شده جلب می¬کند شفافتر کردن گزارشها نیز تلاشهای مدیریت سود را بصورت زیادی کمرنگ می¬کند اما آنها را بصورت کامل از بین نمی¬برد. گوش و اولسن ]10[ در سال 2009 نشان دادند
مدیران برای کاهش نوسانات سود از اقلام تعهدی اختیاری استفاده می¬کنند. گوپال در سال 2003 در تحقیق خود تحت عنوان، آیا حسابرسان متخصص مدیریت سود را مهار میکنند؟ اشاره می¬نماید که هنوز مدیریت سود موضوع جالب و مورد بحث در محافل سرمایه¬گذاران، تحلیل¬گران و افکار عمومی است و تنها مکانیسمی که ممکن است بیشتر جلوی مدیریت سود را بگیرد تخصص
حسابرسان می-باشد. حسابرسان متخصص در مقایسه با حسابرسان غیرمتخصص دارای دانش دقیق¬تر و کاملتر و با تجربه¬تر هستند و حسابرسان متخصص دارای فهم و درک گسترده¬ای از مشخصه¬ها و روشها رسیدگی در امور حسابرسی هستند که این امر در کشف مدیریت سود مفید و مثمر می-باشد. وی در تحقیق خود به این نتیجه رسید که حسابرسان متخصص مدیریت سود را بیشتر از حسابرسان غیرمتخصص تشخیص می¬دهند و این امر به کیفیت سود تاثیر میگذارد ]1[.
تحقیقات مرتبط داخلی
بیتا مشایخی، ساسان مهرانی، کاوه مهرانی و غلامرضا کرمی]5[ در سال 1384 نقش اقلام تعهدی اختیاری در مدیریت سود شرکتها را مورد برسی قرار دادند. نتایج تحقیق آنان حاکی از این بود که در شرکتهای مورد مطالعه در این تحقیق مدیریت سود اعمال شده است. در واقع مدیریت در هنگام کاهش وجوه نقد حاصل از عملیات که بیانگر عملکرد ضعیف واحد تجاری بوده است، به منظور جبران این موضوع، اقدام به افزایش سود از طریق افزایش اقلام تعهدی اختیاری کرده است. عبدالله خانی]1[ طی تحقیقی در سال 1382در ارتباط با مدیریت سود در قالب چهار فرضیه، در رابطه با پاداش مدیران، پیش بینی پاداش و سود، هموارسازی سود و نظارت مراجع قیمت¬گذاری انجام داد. بر اساس نتایج تحقیق مدیران تمایل دارند تا در جهت افزایش پاداش خود به اعمال مدیریت سود در دوره¬های سودده و زیان¬ده شرکت، پرداخته و در دوره¬های سودده به هموارسازی سود بپردازند.
مدل تعدیل شده جونز در کشف مدیریت سود
مطالعات موجود درباره مدیریت سود عموما متوجه اقلام تعهدی بوده است. اقلام تعهدی از تفاوت بین سود و وجوه نقد حاصل از عملیات حاصل می¬گردد، که شامل هزینه استهلاک، تغییرات در دارائی¬ها و بدهی¬های جاری به غیر از وجه نقد (از قبیل حسابهای دریافتنی، موجودی کالا و حسابهای پرداختنی) میباشد. در نتیجه، این فرض که جریان وجه نقد دستکاری نمی¬شود، تنها راه باقیمانده برای دستکاری سود، افزایش یا کاهش اقلام تعهدی است. از سال 1985 تاکنون مدلهای متفاوتی برای تفکیک اقلام تعهدی اختیاری و غیراختیاری ارائه شده است. در ابتدا مدلهای ساده¬ای مانند دی-آنجلو و هیلی مطرح شد که در این مدلها از جمع کل تعهدی¬ها برای اندازه¬گیری تعهدی¬های غیراختیاری استفاده می¬شود. به مرور زمان مدلهای تکامل یافته¬تری ارائه شد که از متغیرهای بیشتری برای اندازه¬گیری اقلام تعهدی غیراختیاری استفاده می کنند ]5[. از جمله مدل جونز، که با این فرض به وجود آمده است که اقلام تعهدی در طول زمان ثابت نیستند و تغییراتی که در شرایط اقتصادی موسسه روی می¬دهد بر میزان اقلام تعهدی تاثیر
می¬گذارد. او برای ارائه مدل خود اقلام تعهدی را به دو بخش جاری و غیرجاری تقسیم کرد که اقلام تعهدی جاری ناشی از تغییرات به وجود آمده در حسابهای سرمایه در گردش و اقلام تعهدی غیرجاری ناشی از استهلاک اموال و ماشین¬آلات و تجهیزات و همچنین استهلاک دارائی¬های نامشهود هستند. جونز با ارائه مدل زیر سعی کرد تا اثرات تغییر شرایط اقتصادی شرکتها به اقلام تعهدی غیراختیاری را کنترل کند. اقلام تعهدی کل به یکی از دو روش زیر اندازه گیری می شود: :TAit = ( CAit – CASHit) – (CLit – STDit) – DEPit (1
TAit = Eit – OCFit (2
TAit: جمع کل اقلام تعهدی شرکتi در سال t
CAit: تغییر در دارائی¬های جاری شرکت i در سال t
CASHit: تغییر در وجوه¬نقد شرکت i در سال t
:CLit تغییر در بدهیهای جاری شرکت i در سال t
STDit: تغییر در حصه جاری بدهیهای بلند مدت شرکت i در سال t
:DEPit هزینه استهلاک دارائیهای ثابت و نامشهود شرکت i در سال t
:Eit سود خالص قبل از کسر اقلام غیرمترقبه شرکت i در سال t ، :OCFit وجوه¬نقد عملیاتی شرکت i در سال t
اجزای اختیاری و غیراختیاری اقلام تعهدی:
NDAit = 1 (1/Ait-1) + 2(REV ) / Ait-1 + 3 (PPEit/Ait-1)
DAit = TAit/Ait-1 – NDAit
در رابطه فوق:
NDAit: اقلام تعهدی غیراختیاری شرکت i در سال t
Ait-1: جمع کل دارائیهای شرکت i در سال t-1
:REVتغییر در درآمد شرکت i، بین سال t-1 و t
:PPEit میزان اموال، ماشین¬آلات و تجهیزات (ناخالص) شرکت i در سال t
DAit: اجزای اختیاری اقلام تعهدی شرکت i در سال t
1 و 2 و 3: پارامترهای برآورد شده مختص شرکت است که با استفاده از مدل زیر از طریق روش تخمین حداقل مربعات برای دوره برآورد حساب می شوند:
it£ 1 (1/Ait-1) + 2 (REV) / Ait-1 + 3 (PPEit /Ait-1) + TAit/Ait-1 =
TAit: جمع کل اقلام تعهدی شرکت i در سال t، Ait-1: جمع کل دارائیهای شرکت i در سال t-1
:REVتغییر در درآمد شرکت i، بین سال t-1 و t
PPEit: میزان اموال، ماشین¬آلات و تجهیزات (ناخالص) شرکت i در سال t،
it£: خطای مدل در سال t برای شرکت i (7).
دیچاو و همکاران (1995) در مطالعه¬ای، مجموعه¬ای از مدل¬های ارایه شده در زمینه کشف مدیریت سود از جمله مدل هیلی (1985) مدل دی¬آنجلو (1986) مدل جونز (1991) و مدل صنعت را مورد بررسی قرار داده¬اند و شکل تعدیل شده¬ای از مدل جونز را نیز ارایه داده¬اند. ایشان در ادامه، مدلهای مذکور را مورد مقایسه قرار داده و ویژگی¬های هر مدل را به همراه قوت¬ها و ضعف¬هایش ارایه داده¬اند. به این نتیجه رسیدند که مدل تعدیل شده جونز از قدرت بیشتری برای کشف مدیریت سود در واحدهای تجاری برخوردار است. به نظر ایشان در مدل جونز به طور ضمنی فرض بر این است که اقلام درآمد نه در زمان برآورد پارامترهای مدل (دوره رویداد) و نه در زمان تخمین مدیریت سود (دوره برآورد) مورد اعمال و دستکاری مدیریت قرار نمی¬گیرند. آنها با نقض این فرض تغییرات فروش (درآمد) را در دوره برآورد نشاًت گرفته از مدیریت سود می¬دانند. استدلالی که در اینجا مطرح می¬شود این است که مدیریت کردن سود از طریق اعمال اختیار بر شناسایی درآمد درمورد فروش¬های نسیه نسبت به فروش¬های نقدی خیلی راحت¬تر است با انجام این تعدیلات از میزان اعمال اختیارهای کشف نشده در مورد درآمدهای نسیه کاسته می شود. بنابراین با وارد کردن تغییرات حسابهای دریافتنی به این منظور در مدل اولیه جونز مدل تعدیل شده Jones را به شرح زیر ارائه میدهند:
NDAit = 1 (1/Ait-1) + 2(REV – REC) / Ait-1 + 3 (PPEit /Ait-1)
REC: تغییرات در حسابهای دریافتنی. بقیه قسمتها مثل مدل Jones میباشد ]9،7[.
فرضیههای تحقیق
ازآنجا که وجوه نقد حاصل از عملیات کمتر می¬تواند مورد دستکاری و اعمال نظر مدیریت قرار گیرد، در این تحقیق بعنوان معیار اصلی عملکرد واحد تجاری در نظر گرفته می¬شود. بنابراین انتظار می¬رود شرکتهایی که با عملکرد ضعیف تجاری وجوه¬نقد حاصل از عملیات کمی گزارش کردند به منظور گمراهی بازار و یا دلایل دیگر، سود مورد گزارش خود را از طریق دستکاری اقلام تعهدی اختیاری، افزایش دهند که در ادبیات مالی به این عمل مدیریت سود گفته می¬شود. بنابراین این موضوع اساس این فرضیه تحقیق قرار گرفته وآن را به شکل زیر بیان می¬دارد:
بین اقلام تعهدی اختیاری و وجوه¬نقد حاصل از عملیات رابطه وجود دارد.
روش تحقیق
تحقیق حاضر از لحاظ روش¬شناختی علمی، از نوع تحقیقات پیمایشی میباشد. در این پژوهش محقق برای گردآوری دادهها از روش کتابخانهای استفاده کرده است. آمار و اطلاعات مربوط به صورتهای مالی شرکتهای مورد مطالعه از سایتهای رسمی بورس اوراق بهادار، (IR, RDIS.IR. WWW. IRBOURSE) و لوح¬های فشرده¬ای که توسط مدیریت سازمان بورس اوراق بهادار تهران منتشر می¬گردد اخذ و سایر اطلاعات اقتصادی از بایگانی مجلات، کتابها و سایر گزارشها استخراج گردیده است.
جامعه و نمونه آماری
در این پژوهش جامعه آماری عبارت است از شرکتهای سیمان پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران که دارای شرایط زیر بوده اند :
1- سال مالی شرکت منتهی به پایان اسفند هر سال باشد.
2- شرکت در دوره مورد مطالعه تغییر سال مالی نداشته باشد.
3- شرکت تا پایان سال 1380 در بورس اوراق بهادار پذیرفته شده باشد.
4- در دوره مورد مطالعه سهام شرکت در بورس اوراق بهادار تهران به طور مستمر معامله شده باشد.
5- اطلاعات مالی مورد نیاز شامل یادداشتهای همراه صورتهای مالی به منظور جمع آوری داده های لازم از جمله اقلام تعهدی اختیاری در دسترس باشد.
شرکتهایی که شرایط فوق را دارا نمی باشند از جامعه آماری حذف گردیدند. طی دورهی زمانی پژوهش تعداد 27 شرکت فعال در بورس اوراق بهاردار تهران در این صنعت حضور داشتهاند. با توجه به این که پژوهشگر در این پژوهش با جامعه¬ی آماری محدودی سروکار دارد، بنابراین کل جامعه¬ی آماری شرکتهای سیمان پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار کشور در صنعت مذکور به عنوان حجم نمونه در نظر گرفته شده است، یعنی حجم نمونه برابر با جامعه¬ی آماری میباشد. حجم نمونه پس از اعمال شرایط قسمت بالا برابر با 9 شرکت گردید.
قلمرو زمانی این تحقیق محدود به سال 1382 الی 1387 است، اما برای محاسبه اقلام تعهدی غیر اختیاری علاوه بر این سال ها از صورت های مالی همراه با یادداشت های توضیحی سال 1381 نیز استفاده شده است که از اطلاعات مربوط به این سال ها برای برآورد پارامترهای مدل جونز (دوره رویداد) و دوره آزمون از سال1386 تا 1387 است.
یافته های پژوهش
همان طور که در بخش های قبل اشاره شد، داده های مربوط به 9 شرکت عضو نمونه آماری تحقیق طی سال های 1382 الی 1387، از بانک های اطلاعاتی موجود استخراج و به صفحه گسترده اکسل منتقل شد. پس از انجام محاسبات لازم برای مجموع اقلام تعهدی(TA)، اقلام تعهدی غیر اختیاری(DA) و اقلام تعهدی غیر اختیاری(NDA) با استفاده از مدل تعدیل شده جونز، این اطلاعات به همراه وجوه نقد حاصل از عملیات (OCF) برای آزمون های آماری مورد نیاز در فایل های مناسب ذخیره شد.
در این پژوهش فرضیه تحقیق طی دوره 1386 تا 1387 مورد آزمون قرار گرفت. ابتدا در تحلیل گرافیکی داده¬های سال فوق نمودار چگالی و بافت نگار بدست آمده، نشان می¬دهد که توزیع دادهها نرمال است. اما با توجه به حجم کوچک نمونه¬ها قضاوت درباره نرمال بودن داده¬ها دشوار است.
جهت آزمون فرضیه آن را به شکل 2 فرضیه H0و H1 به شکل زیر ارائه می¬نمائیم.
فرضیه H0: رابطه معنی¬داری بین وجوه¬نقد ناشی از عملیات و اقلام تعهدی اختیاری وجود ندارد.
فرضیه H1: رابطه معنی¬داری بین وجوه¬نقد ناشی از عملیات و اقلام تعهدی اختیاری وجود دارد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/2/30 2:49 صبح
مقاله بازرگانی خارجی تحت فایل ورد (word) دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بازرگانی خارجی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بازرگانی خارجی تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله بازرگانی خارجی تحت فایل ورد (word) :
بازرگانی خارجی
جنگهای ناپلئونی در دهه نخست قرن نوزدهم (1179 تا 1279 ش) موجب تماس مجدداروپاییان با ایران گردید.چون فرانسه و انگلستان خواهان روابط دوستانه با این کشور بودند و دولت روسیه بار دیگر به ایران تجاوز کرده بود.کمپانی هند شرقی بریتانیا به دنبال فترت دراز مدت سده هجدهم (1079 تا1179 ش) در روابطش با ایران در سال 1801 م/1180ش پیمانهای دوستی و تجارت با دولت قاجار امضا کرد .
انگلستان با استفاده از قدرت نظامی در رسیدن به هدفهای دیپلماتیک و استراتزیکی خویش.در نیمه سده نوزدهم (1179 تا 1279 ش) تفوق تجاری خود در ایران را هم تثبیت نمود . داد وستد بریتانیا با ایران در تیمه نخست سده نوزدهم (1179 تا 1279 ش) در خلیج فا
رس و نیز در مسیر بازارهای پر جمعیت شمالی سیر صعودی شتابنده ای پیدا کرد . با استقرار تفوق سیاسی کمپانی هند شرقی در هندوستان این شرکت در مبادلات تجاری با ایران در خلیج فارس.به جای پارچه های هندی کالاها و پارچه های انگلیسی را به ایران صادر کرد .
انگلستان در ضمن کالا های خود را در مقادیر زیاد با کشتی تا دریای سیاه و بندر ترابوزان متعلق به عثمانی می فرستاد و از آنجا از طریقخاک عثمانی به بازارهای تبریز و صفحات شنالی ایران وارد می نمود . تبریز در این زمان بزرگترین بازار تجارتی ایران بود . وقتی به دهه 1850ذ می رسیم انگلستان بزرگترین طرف تجاری ایران است 50 درصد یا بیشتر صادرات و بیش از 50 درصد واردات ایران را در دست دارد .
در دوره پنجاه ساله مابین 1863م/1242ش و 1914م/1293ش رشته امتیازهایی در مورد بهره برداری یا انحصار موادخام و توسعه زیر بنایی از طرف دولت ایران به اتباع روس و انگلیس و دولتهای مزبور داده شد . در سال 1872 م/ 1251 ش شاه ایران امتیاز احداث راه آهن.خطهای تلگراف.کشتیرانی در رودخانه ها. بهره برداری از معادن و جنگلهای دولتی.کارهای زهکشی و آبیاری در ایران را به مدت هفتاد سال به بارون جولیوس دورویتر از اتباع بریتانیا واگذار کرد و در امتیاز نامه مقرر شده بود که رویتر در آینده برای گرفتن امتیاز بانک.احداث جاده ها و خیابان و ایجاد کارخانه ها نیز حق تقدم خواهد داشت . شاه همه این امتیازها را تنها در ازای گرفتن 40 هزار پوند استرلینگ به رویتر واگذار کرده بود .
دو امتیاز دیگری که در اینجا شایان ذ کرند امتیاز تنباکو و امتیاز نفت است . ناصر الدین شاه در 1890م/1269ش انحصار فروش توتون و تنباکو را به یک شرکت انگلیسی واگذار کرد . به دنبال آن یک نهضت اجتماعی توده ای آغاز شد و شاه را به الغای امتیاز ناچار ساخت . امتیاز دیگری که کمتر جنجال برانگیز بود اما به همان اندازه سرنوشت ساز شد.اجازه مخصوصه ای بود
که شاه در ماه مه 1901 به ویلیام ناکسس دارسی داد . با این مضمون که به جهت تفتیش و تفحصص و پیدا کردن و استخراج و بسط دادن و حاضر کردن برای تجارت و نقل و فروش محصولات زیر که عبارت از گاز طبیعی و نفت و قیر وموم طبیعی باشد در تمام وسعت ممالک ایران در مدت 60 سال از تاریخ امروز اعطا میشود . دولت ایران در ازای این امتیاز 20 هزار پوند استرلینگ نقدا دریافت کرد و مقرر شد 16 درصد از سود خالص سالانه نیز به ایران تعلق گیرد . در 26 مه 1908 نفت در صفحات جنوبی ایران کشف شد و شرکت نفت انگلیس و ایران که تمامی سهام آن به دولت بریتانیا تعلق داشت برای این منظور ایجاد گردید . علاوه بر سودی که از این امتیازها عا
ید بریتانیا شد.برحجم مبادلات تجاری آن کشور با ایران به مقدار زیادی افزوده شد و این روند صعودی تا جنگ جهانی اول ادامه یافت . جمع داد و ستد دو کشور که در سال 1875 م/1254 ش به 7/1 میلیون پوند استرلینگ می رسید در 1895م/ 1274 ش به 3 میلیون و در 1914 م / 1293ش به 5/4 میلیون پوند رسید . تراز تجارت خارجی 20 درصد به سود بریتانیا بود .به دلیل رشد روز افزون سهم روسیه در تجارت خارجی ایران.افزایش مطلق سهم بریتانیا در تجارت ایران روند نزولی یافته بود و از 50 درصد در دهه 1850 م به 33 درصد در 1903 و 20 درصد در 1914 کاهش یافت و حدود نیمی از این حجم داد و ستد در اختیار هند بریتانیا بود . سهم امپراطوری بریتانیا در صادرات به ایران از این بالاتربود و به 25 درصد می رسید . بنا به برآورد تقریبی لیتن.سرمایه گذاری بریتانیا در ایران از 1860 تا 1913 در شرکتهای نفتی.تسهیلات.حمل و نقل.تلگراف و فرش به 10 میلیون پوند استرلینگ بالغ می شد .
روابط تجاری با روسیه :
روسیه بین سالهای 1801 و 1828 در دو جنگ با ایران و پیروزی بر این کشور بخش وسیعی از قلمرو ایران را جدا نمود . در نخستین جنگ.مناطق پهناوری از جمله باکو را به خاک خود ضمیمه ساخت و حقوق گمرکی 5 درصد را برای خود تعیین نمود .به دنبال پیروزی نظامی روسیه بر منافع اقتصادی آن کشور در ایران افزوده شد . بنا به بعضی برآوردها.صادرات روسیه به ایران در فاصله سالهای 1758-1760 تا 1826 ده برابر افزایش یافت .در نیمه قرن نوزدهم ایران 9
00 هزار روبل کالا به روسیه صادر کرد و روسیه در عوض 3/5 میلیون روبل کالا به این کشور صادر نمود . با این حساب یک دهم واردات و یک سوم صادرات ایران در اختیار روسیه بود که اگر اینطور باشد با سال 1800 تفاوت چندانی نکرده است . روسیه بعد از سال 1850 بر تفوق تجاری و سیاسی خود در ایران افزود.این امر تا حدی ناشی از صنعتی شدن روسیه و تا حدی توسعه طلبی آن آسیای میانه و ایران بود .در بازار ایران برای کالا و اقدام محصولات کشاورزی روس
یه تقاضا ایجاد شد و ایران به بازاری برای کالاهای صنعتی روسیه تبدیل گردید و روسیه هم از حالت فشار نظامی کاست و به وسایل مسالمت آمیز و رخنه اقتصادی متوسل شد.سیاستی که ماروین انستز آنرا امپریالیسم روبل نامیده است . روسها هم مانند انگلیسی ها در صدد کسب امتیاز.نفوذدر نهادها و افزایش داد و ستد با ایران برآمدند . مهمترین امتیازهایی که روسها از ایران گرفتند امتیاز شیلات دریای خزر.جاده سازی.احداث خطهای تلگراف.راه آهن و ایجاد بانک بود . بانک استقراضی روسیه یکی از نهادهای کلیدی و عامل نفوذ روسیه در ایران بود که در سال 1801 ایجاد گردید و بزودی املاک زیادی به رهن گرفت.وارد معاملات تجاری شد و وامهای سنگینی به دولت قاجار داد .
بانک استقراضی در سال 1914 معادل 127 میلیون روبل سرمایه داشت که از همه سرمایه گذاریهای دولت بریتانیا و اتباع آن در ایران در آستانه جنگ جهانی افزون تر بود . نقطه عطف صعود صعود روسیه و دستیابی به تفوق در ایران.دهه های 1880 و 1890بود . روسیه حتی در سال 1895 به عنوان طرف عمده تجاری ایران با انگلستان برابری میکرده است (اگر نگوییم از آن پیشی گرفته بود).این فاصله در دهه بعد زیادتر شد . در سال 1914 برتری روسیه در این زمینه امری مسلم بود روسیه56 درصد واردات ایران و 72 درصد صادرات آنرا در اختیار داشت . این ارقام برای بریتانیا به ترتیب 28 درصد و 13 درصد بود . تراز بازرگانی با ایران نیز به تدریج به نفع روسیه شد و در 1910-1914 کسری تجاری ایران با روسیه به یک میلیون پوند رسید . سلطه بی حد و مرز روسیه بر عرصه اقتصادی.در آستانه جنگ جهانی اول بصراحت توسط انتز بیان شده است :ایران تا حد چشمگیری در مدار اقتصاد روسیه قرار داشت و بخشی از اقتصاد آن کشور محسو
ب میشد .
بخش دوم:
بازرگانی
موقعیت مناسب ایران برای بازرگانی خارجی و امور ترانزیتی در غالب ادوار تاریخی موجب بسط تجارت و تمرکز سرمایه در این کشور بوده است . راه مشهور ابریشم که مدیترانه را
از طریق راه های ارتباطی شمال ایران به چین مرتبط ساخته بود و راه ادویه که از طریق خلیج فارس و بنادر جنوبی ایران می گذشت و خریداران کالاهای هندوستان را از طریق ایران با آن شبه قاره مربوط می ساخت . از قرن هفتم تا اوایل قرن دهم هجری و تشکیل دولت صفویه موجب رونق بازار تجارت داخلی و خارجی ایران بوده و بندر سیراف (بندر طاهری کنونی) و گمبرون (بندر عباس فعلی) و ریشهر (بندر بوشهر) و بعضی از بنادر دریای عمان و تکیه گاههای دریای ایران در خلیج فارس از قبیل جزایر هرمز و قشم در دوره حکومت صفویه به پایه ای از فعالیت و رونق تجاری رسیدند که در آسیای غربی و جنوبی نظایر آنها را در آن دوره نمیتوان یافت .
اروپا در قرن هجدهم میلادی مقارن با قرن دوازدهم هجری با انقلاب صنعتی مواجه گردید و استفاده از نیروهای طبیعی مانند بخار آب برای بکار انداختن کارخانه ها نخست در انگلستان و سپس در ممالک دیگر اروپا رواج یافت و در رشته های گوناگون صنایع بخصوص نساجی و ریسندگی اختراعات تازه به عمل آمد و تحول جدیدی روی داد که نتیجه آن بالا رفتن سطح تولید بود .
انگلستان در راس کشورهای صنعتی جدید قرار داشت و روسیه تزاری نیز بتدریج روش و تکنیک صنعت جدید یعنی صنایع ماشینی را از اروپای غربی اقتباس نموده و کارخانه های متعدد پارچه بافی و شیشه گری و چینی سازی و امثال آنها دایر کرده است .
در دوره اول سلطنت قاجاریه یعنی از سال 1210 تا 1250 هجری قمری.حکومت قاجاریه با یک سلسله جنگهای دفاعی در برابرروسیه و عثمانی مواجه گردید و انگلستان پ
س از راندن رقیب خود.یهنی فرانسه.برای بسط نفوذ سیاسی خویش در کشور ما به فعالیت پرداخت و رقابت اقتصادی و سیاسی روسیه و انگلیس با مظاهر زشت و ناگوار خود به نحو بارزی در ایران تجلی پیدا کرد . این رقابت در درجه اول برای رخنه در امور مالی و اقتصادی ایران و کسب امتیازات اقتصادی و معافیتهای گمرکی و عقد قراردادهای تجاری پر سود برای آن دو کشور آغاز گردید و روز به روز شدت یافت و هر دو رقیب برای پیشرفت مقاصد خود از هیچ اقدام و عمل سیاسی خودداری نکردند . بدین ترتیب بازرگانی خارجی ایران به مرور زمان
در انحصار دو دولت زورمند روس و انگلیس قرار گرفت و امور مالی و سایر شئون اقتصادی ایران استقلال خود را از دست داد .
بخش سوم:
واردات و صادرات
ایران یک کشور کشاورزی بوده و جز مواد خام نباتی و حیوانی.محصول دیگری برای صدور به خارج نداشته و این حالت هنوز در کشور ما برقرار و قسمت اعظم صادرات ما به خارج مواد حاصله از کشاورزی و دامپروری است . ممالکی که با ایران داد و ستد داشتند.سعی میکردند مواد خام نباتی و حیوانی را در بازارهای داخلی به حداقل قیمت خریداری کنند و چون ایران راههای ارتباطی درجه اول نداشت.خریداران خارجی کالاهای ایران.حمل کالا ررا تا بنادر جنوب و شمال بر بازرگانان تحمیل میکردند و جنس خریداری شده را در یکی از بنادر جنوب یا شمال ایران تحویل میگرفتند و با کشتی های نقلیه خود حمل میکردند . مقررات گمرکی نیز ردباره تجارت ایران با روسیه و انگلیس تابع مقررات کشورهای کاملته الوداد ودر حداقل تعیین شده بود و بازرگانان انگلیسی و روسی چه از لحاظ خرید کالا در داخل کشور ما و چه از لحاظ وارد کردن کالاهای خود به کشور سود فراوان می بردند .
در تجارت خارجی ایران.روس و انگلیس و هندوستان به تفاوت مقام اول و دوم و سوم را داشتند و مدتها روسیه مقام اول را در تجارت خارجی ایران برای خود حفظ کرده بود.به طوری که قریب به 45 درصد از معاملات خارجی ایران با روسیه انجام می گرفت و انگلیس وهند نیز 25 تا 30 درصد داد و ستد خارجی ایران را داشتند و 30 تا 25 درصد بقیه واردات و صادرات ایران با کشورهای دیگر جهان صورت می گرفت .
ارزش واردات ایران از روسیه غالبا یک برابر و نیم ارزش صادرات و از انگلستان و هند (مستعمره انگلستان) پنج تا پنج برابر و نیم بهای صادرات ایران به آن دو کشور و بهای صادرات ایران به عثمانی بیش از ارزش واردات از آن کشور بوده است بدین ترتیب عثمانی از لحاظ خرید کالای ایران در مقام اول و روسیه در مقام دوم داشته است .
بلزیک نیز به علت همبستگی با سیاست خارجی بریتانیا و بدان علت که اتباع
آن دولت به عنوان مستشار و مستخدم امور مالی در راس تشکیلات گمرکی ایران قرار داشتند.توانستواردات خود را به ایران افزایش دهد و از طرف دیگر چون ظرفیتهای بازار ایران برای قبول کالای خارجی تقریبا ثابت مانده بود.افزایش حجم بهای واردات ممالک روسیه و انگلیس به ایران قهرا موجب تقلیل واردات کشورهای دیگر مانند فرانسه و اتریش و هلند گردیده و فقط آلمان بوده است که با ایجاد تسهیلات ابتکاری در تجارت خارجی خود و در میدان رقال واردات خود را به ایران تا 5/6 برابر افزایش دهد .
بخش چهارم :
گشایش عهد امتیازات
ناصر الدین شاه در مقابل فشار شدید دو دولت همسایه مجبور شد در 25 مارس 1889 فرمانی صادر کند که به موجب آن دولت ایران متعهد میشد تا مدت پنج سال بدون رضایت روسیه اجازه تاسیس راه آهن به خارجیان را ندهد . ضمنا به انگلیسیها وعده دادند هر وقت امتیاز تاسیس راه آهن در شمال به روسها داده شود فورا امتیاز راه آهن شوشتر یا امثال آن نیز به ایشان داده خواهد شد.اما دولتهای همسایه به این هم راضی نشده تقلضای امتیازات جدیدی می نمودند در 30 اکتبر 1888 ناصرالدینشاه رود کارون را برای عبور عموم کشتیهای تجارتی خارجی آزاد اعلام کرد . پس از صدور فرمان آزادی کشتیرانی در رود کارون روسها نیز سهم خود را تقاضا نمودند و اطلاع دادند که تا این امر فیصله نپذیرد مسافرت شاه را به اروپا از طریق روسیه اجازه نخواهند داد . سرانجام شاه متعهد شد که مرداب انزلی و رودخانه هایی که مصب آنها در این مرداب است و تمام رودخانه هائیکه به دریای خزر می ریزند; برای عبور کشتیهای روسی آزاد باشد و امتیاز ساختن راه شوسه از پیر بازار یا مبارک آباد به تهران را به روسها واگذار کردند .
بلافاصله پس از اعلام آزادی کشتیرانی در کارون یک شرکت انگلیسی به نام برادران لینج خط کشتیرانی در آن رودخانه را دایر کرد و عملا تجارت خوزستان را در انحصار خود قرار داد.
آخرین مرحله فشارهای روسیه منجر به امضای موافقت نامه ای در برابر 12 نوامبر 1890 بین امین السلطان و بوتزوف سفیر روسیه شد که به موجب آن دولت ایران متعهد میشد تا مدت ده سال اقدام به ساختن راه آهن و یا دادن امتیاز آن به دیگران نکند وپس از انقظای این مدت هم درباره تمدید این موافقت نامه با دولت روسیه وارد مذاکره شود . به این ترتیب ساختن راه آهن که از آرزوهای بزرگ ایرانیان بود تا یک نسل بعد به تاخیر افتاد .
بخش پنجم :
تجارت نابرابر
در دوره پس از شکستهای نظامی و سیاسی ایران.بخشهای اقتصاد ایران-هر جند عقب مانده- به گونه ای مکمل یکدیگر عمل می کردند و در چارچوب الگو و فرهنگ مصرفی داخلی و ساز و کار حاکم بر آن.نه مواد اولیه کشاورزی و معدنی قابل توجهی به صورت مازاد بر مص
رف داخلی و باب بازار خارجی وجود داشت ونه خریداران انبوه داخلی برای کالاهای خارجی . اما دیری نپایید که این روند با دو جریان توام با یکدیگر برخورد کرد تا تجارت خارجی جایگاه ویزه ای را در اقتصاد کشور اشغال کند . بازرگانان روسی و انگلیسی با برخورداری از امتیاز ز
ات تجاری.سیاسی و قضایی ناشی از عهد نامه های پیش گفته.بتدریج برتجارت ایران مسلط شدند و بازرگانان ایرانی پس از ایستادگی هایی.سرانجام به مشارکت با تجار خارجی و یا فروش کالاهای خارجی در داخل تن دادند. تولید برای صدور و رفع نیاز خارجی به مواد اولیه کشاورزی .همراه خرید کالا (عمدتا پارچه) از خارج.بازار فروش محصولات خارجی را در ایران گسترش داد و همپای آن.سهم بازرگانی خارجی در اقتصاد افزایش یافت . پیامد این روند(صدور کالاهای خام و ارزان و ورود کالاهای ساخته شده و گران).کسری تراز بازرگانی خارجی ایران و خروج قابل توجه سرمایه از کشور بود . توسعه تجارت با خارج.همراه با کسری تراز بازرگانی.نه تنها به ورشکستگی و خانه خرابی پیشه وران انجامید.بلکه پرداخت کسری.با تشدید استثمار دهقانان و افزایش ستم بر آنان همراه شد . تولید محصولات کشاورزی برای صدور. بدون تغییر در روابط تولیدی و استفاده از متون و ابزارهای نوین به کمبود شدید مواد غذایی و بروز قحطی منجر شد . ورود محصولات صنعتی خارجی پیشه وران را ورشکسته کرد و موجب شد مهارتهای آنان بی استفاده بماند و کسری تراز بازرگانی.افزایش مالیاتها و برقراری عوارضی و حقوق اربابی.دامنه تخریب در بخش سنتی صنعت و کشاورزی را گسترش داد . در چنین وضعی تمرکز سرمایه و بکار انداختن آن در تولید.بویزه تولید صنعتی کشور جریانی ناتوان بازماند و با تغییر تدریجی اقتصاد کشورهای اروپایی و افزایش سرمایه ها و لزوم همراه کردن صدور سرمایه با صدور کالا.کسب امتیازات جدید مورد توجه استعمارگران قرار گرفت .
بخش ششم :
نتایج تجارت نا برابر و دادن امتیازات
در عصر امتیازها.که عمدتا سلطنت 50 ساله ناصر الدین شاه را در بر می گیرد.بیش از 80 قرارداد (امتیاز) با دولتهای استعمارگر بسته شد . نیروهای استعمارگر که بر سر ایران با یکدیگر رقابت و در مواردی همکاری داشتند.در دوره های همکاری بیشترین آسیب ها را به ایران وارد کردند . پیامد یکی از دوره های همکاری .تقسیم ایران به سه منطقه (منطقه نفوذ روسیه یا شمالی.منطقه نفوذ انگلیس یا منطقه جنوبی و منطقه بی طرف حایل بین شمال و جنوب ) در
1907 است . منطقه بی طرف یا حایل که مرکز آن اصفهان بود.در آغاز جنگ جهانی اول.طی قرارداد جدید روسیه و انگلیس.به منطقه نفوذ انگلیس اضافه شد . در سال 1289ش/1919 انگلیس با خالی دیدن میدان از رقیب قراردادی با کمک وثوق الدوله به ایران تحمیل کرد که به موجب آن منطقه نفوذ انگلیس سراسر ایران را در بر می گرفت .
تغییر در ترکیب صادرات ایران به منظور جبران کسری بازرگانی.ایران را که تا پیش از آن با تولیدات صنایع پیشه وری می توانست نیازهای داخلی خود.از جمله پارچه را تامی
ن کند.بتدریج به وارد کننده پارچه های خارجی.بویزه انگلیسی تبدیل کرد . تامین قند و شکر نیز.که نیاز داخلی به آن پیش از آن با محصولات کشاورزی برطرف میشد.جای خاصی را در واردات ایران اشغال کرد . صنایع پیشه وری تولید کننده پارچه.بویزه پارچه های نخی در شهرهای اصفهان.کاشان یزد با افزایش واردات پارچه رو به نابودی گذاشت و تنها صنایع قالی بافی که محصول آن در کشورهای اروپایی رقیب نداشت.توان گسترش یافت .
بخش هفتم :
اقدامات امیر کبیر برای اصلاح امور اقتصادی
امیر معتقد بود که ایران نباید بازار فروش کالاهای خارجی باشد.بلکه باید اساس اقتصادمملکت را بر تهیه این کالاها در داخل کشور مبتنی نمود . این کار احتیاج به سرمایه و کارگر فنی و مدیریت اصولی داشت و این هر سه عامل در ایران آن روز تا حدی موجود بود.اما مانع اساسی چنین تحولی یعنی جانشین ساختن تدریجی صنایع دستی متوسط با صنایع ماشینی.ضدیت صریح استعمار خارجی بود که امیر این عامل عمده را نیز خلع سلاح کرد . امیر به منظور بسط صنایع.سرمایه کافی در اختیار اهل فن گذاشت و کارخانجات شکرریزی در ساری و ریسمان ریسی و چلوار بافی در تهران و حریر بافی در کاشان و سماور سازی و کالسکه سازی در اصفهان و تهران تاسیس کرد . امیر با تشویق استادان در ایجاد مسنوجات و مصنوعات جدید و انجام اختراعات در این زمینه ها در اصفهان و کاشان اقدام به تاسیسکارخانه ها ماهوتسازی و دادن دستورات لازم در این خصوص به نماینده در اتریش و صدور امیریه ای مبنی بر ایجاد نمایشگاهی از محصولات صنعتی ایران در تهران کرد که همه اینها علامت درک صحیح امیر است از قوانین درونی اقت
صاد سرمایه داری که در جهت نابود ساختن صنایع یدی عمل میکرد . او عده زیادی از خبرگان و استادکاران را برای آشنایی با فنون و صنایع جدید به مسکو و پطرزبورگ فرستاد. اینها پس از بازگشت به ایران کاغذ گرخانه اصفهان.بلور سازی تهران و کارگاههای چدن ریزی و نساجی را در ساری بوجود آوردند . از سوی دیگر در پرتو حمایت و هدایت امیر.رش
ته هایی از صنایع دستی که قابلیت توسعه را داشتند چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت و مرغوبیت در راه تحولات اساسی افتادند.چنانکه شالهای کرمانی معروف به شال امیری به چنان نفاستی از بافت و از لحاظ جنس رسید که از شالهای کشمیری پیش افتاد و شال جوغان پشمین مازندرانکه بدستور امیر بجای ماهوت
خارجی به لباس سربازان اختصاص یافت تولید وسیع و با ارزشی
پیدا نمود .
امیر با توسعه و نفوذ سرمایه گذاری خارجی مخالف بود.زیرا او می دانست که با سرمایه گذاری خارجی و اصولا نفوذ سرمایه خارجی به هر نحو در اقتصاد مملکت به منزله تملک تدریجی منافع اقتصادی و بازارهای تجارت داخلی است و سرانجام موجب اسارت و استعمار خواهد گردید.چنانکه بعدها همانطور هم شد . این ادراک صحیح از فرمانی استنباط می گ
ردد که این مرد دانا و توانا در مورد استخراج معادن ایران صادر کرد و خارجیان را از مداخله در این مورد ممنوع نمود .
امیر اولین سنگ بنای دارالفنون را نهاد.ترتیب استخدام استادان اتریشی را در این مدت کم داد . امیر که از مداخله خارجیان در امور ایران بیمناک بود از استخدام معلم از روسیه و انگلستان و فرانسه خودداری کرد . او به مسیو جان داود در وین دستور داد که یکنفر معلم پیاده نظام.معلم توپخانه.معلم هندسه.معدنشناسی.پزشک و جراح و داروساز از کشورهای اتریش و پروس با حقوق سالی 4 هزار تومان برای مدت پنج یا شش سال استخدام کند . مسیو جان داود در 37 نوامبر 1851دو روز بعد از عزل امیر از جکیع مناصب با استادان اتریشی وارد تهران شد . سیزده روز قبل از قتل امیر صد نفر از شاگردان به مدرسه درآمده.تحصیل را آغاز نهادند . انگلیسیها میل نداشتند که معلمین دارالفنون از اتریشها باشند چنانچه بعد از امیر کوشیدند آنهارا از ایران اخراج کنند .
بخش هشتم :
جمع بندی مطالب
با نگاهی کلی به روند داد وستد خارجی ایران متوجه یک رشد مسلم اما مساله دار میشویم . به نظر می رسد کل میزان دادوستد در فاصله سالهای 1800-1860 دو برابر و در فاصله 1860-1914 چهار برابر شده است . اگر تعدیل قیمتها را به حساب بیاوریم حجم دادوستد فرآورده ها در سالهای 1800-1860 سه برابر و در دوره 1860-1914 چهار برابر افزایش یافته به عبارت دیگر.طی 114 سال 12 برابر شده است . اگر چه در رابطه با اقتصاد داخلی ایران افزایش چشمگیری به وجود آمده.اما در مقایسه با افزایش 50 برابر کشورهای ضعیف منطقه در طی همین دوره.افزایش ایران چندان زیاد نیست . برای مثال حجم دادو ستد خارجی مصر در سالهای 1800-191450 تا 60 برابر.هندوستان 50 برابر و عثمانی 15 تا 20 برابر شده است . در نیمه های قرن نوزدهم واردات از صادرات پیشی گرفت و کسری تراز بازرگانی پدید آمد . این کسری در 1913 حدود 3 میلیون پوند بود . ایران بناچار از خارجیان وام گرفت . ارزش پول خود را کاهش داد
و امتیازهای تجاری بیشتری به بیگانگان واگذار کرد . همه اینها نشانه های وابستگی فزاینده ایران به غرب اند و همگی نیز با پیامدهای ناگوار همراه بوده اند .
ترکیب اقلام دادوستد ایران نیز در این دوره دگرگونی بارزی پیدا کرد و این کشور در اوایل قرن بیستم به الگوی استعمار کلاسیک نزدیک شد . بررسی وضعیت پارچه و بافن
دگی گویای بسیاری از حقایق است . درسال 271857 درصد صادرات ایران را پارچه های دستباف پنبه ای.پشمی و ابریشمی تشکیل می داد . اما در اوایل قرن بیستم این عدد به حدود 1 درصد کاهش یافت و جای آنرا از یک طرف صنایع سنتی مثلا فرش.12 درصد در سالهای 1911-1913 و از طرف دیگر صدور مواد خام نظیر ابریشم.پشم و بخصوص پنبه(26 درصد یا بیشتر در 1911-1913) گرفت . صادرات عمده ایران را مواد خام و اولیه نظیر برنج.خشکبار.گردو و تریاک تشکیل می داد .حجم این اقلام که در سال 1857 تنها 4 درصد بود در سالهای 1911-1913 به 32 درصد رسید . در زمینه واردات.ازدیاد عظیم حجم دو فرآورده واقعا تکان دهنده است : یکی پارچه های ماشینی در انواع و اقسام آن که در دهه 1850 معادل 63 درصد کل واردات و پنجاه سال بعد 30 تا 40 درصد واردات را تشکیل می داد . دیگری چای و قند وشکر بود که در طی همان مدت از 11 درصد به 30 درصد افزایش یافت . بقیه واردات در دوره مذکور عمدتا فرآورده های صنعتی شامل فلزات .ظروف فلزی.ظروف بلوری و شیشه ای بود .
جمع بندی بی چون و چرای ما با توجه به شواهد و مدارک.افزایش گریز نا پذیر کنترل خارجی بر ایران و ازذیاد قدرت خارجیان در ایران است . در چارچوب نظریه نظام جهانی.ایران از عرصه خارجی (موقعیتی که در سده های شانزدهم.هفدهم و هجدهم داشت و از دیدگاه ایرانیان کشور در اوج قدرت صفویه در قرن هفدهم.بخشی از هسته غیر اروپایی جهان به شمار میرفت).در طی سده نوزدهم به حاشیه نظام سرمایه داری جهانی کشانده شد . ایران اواخر عصر قاجار بوضوح در تعریف واارشتاین در حاشیه قرار میگیرد :حاشیه اقتصاد جهانی.عبارت است از آن بخش جغرافیایی که در آن عمدتا اجناس نا مرغوب تولید می شود (یعنی اجناسی که در ازای کار آن مزد خوبی پرداخت نمی شود).اما در عین حال بخش جدایی نا پذیر نظام جهانی تقسیم کار
است زیرا کالایی که در این بخش تولید می شود در مصرف روزمره اهمیت زیادی دارد . تبادل فزاینده مواد خام و اولیه ایران – تریاک.برنج.پنبه.گندم.توتون و تنباکو.خشکبار.گردو.ابریشم و پنبه با فرآورده های صنعتی اروپا و نیز کنترل اروپاییان بر تجارت.تعرفه ها.حمل و نقل دریایی.حمل و نقل خشکی.همه و همه شاخصهای قدرتمند و نشانه های آشکار این الگوی جدید وابسته شدن و حاشیه ای شدن است
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/2/30 2:48 صبح
مقاله کاربرد حسابداری منابع انسانی در ارزشیابی دانش سازمان تحت فایل ورد (word) دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله کاربرد حسابداری منابع انسانی در ارزشیابی دانش سازمان تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله کاربرد حسابداری منابع انسانی در ارزشیابی دانش سازمان تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله کاربرد حسابداری منابع انسانی در ارزشیابی دانش سازمان تحت فایل ورد (word) :
کاربرد حسابداری منابع انسانی در ارزشیابی دانش سازمان
چکیده
عصر اطلاعات به انقلاب در دانش منجر شده است . رمزموفقیت سازمانهای پیشتاز درعرصه فعالیت های اقتصادی در توان فکری، استراتژی صحیح، حفظ اسرار تجاری، آگاهی به نیازهای مشتریان خود و ارتقاء دانش کارکنان آن سازمان نهفته است.در این راستا ،تربیت افراد برخوردار از مهارتهای جدید در حال دگرگونی است و مجموعه های اطلاعات فردی به مبانی دانایی جمعی تبدیل میشوند. کسب این مبانی دانش ،و ارزشیابی آن به عنوان یک دارایی، چالشی مهم برای قرن فعلی است.حسابداری منابع انسانی به عنوان ابزار اندازه گیری و افشای دارایی ها در حوزه دانش سازمانی ارائه کننده روش های اندازه گیری مناسب برای این دارایی های راهبردی می باشد .در این مقاله به تعریف دانش ضمنی نیروی انسانی به عنوان یک دارایی راهبردی و بخشی از فرایند مدیریت دانایی پرداخته و روش های مختلف اندازه گیری و نقاط قوت و ضعف هر یک برای اندازه گیری و گزارشگری دانش ضمنی مورد بحث قرار می گیرد.
واژه های کلیدی
حسابداری منابع انسانی،مدیریت دانش، دانش ضمنی ،دانش صریح ،اندازه گیری ،ارزیابی،نیروی انسانی
مقدمه
سازمانهای موفق همواره در فرآیند بهبود مستمر ارتباط خود را با منابع انسانی تقویت نموده و با رهبری صحیح نیروی انسانی و بکارگیری منابع مناسب و حفظ ارتباطات بهینه با ذینفعان می توانند فرآیندهای خود را بهبود داده و در افزایش کیفیت فرآیندها،کاهش ضایعات و هزینه ها و از طرف دیگر افزایش سودآوری به نتایج مهمی دست یابند. این سازمانها با احترام به جامعه و افزایش نقش خود به عنوان شهروند سعی در معرفی سازمان و ایجاد تصویر مناسب در میان مردم می کنند و از طرف دیگر مشتریان وفاداری خود را به اینگونه سازمانهابه اثبات رسانیده و مشتری دائمی محسوب می شوند و در این میان کارکنان نیز از عملکرد سازمانها بهره مند شده و به تعالی می رسندمنابع انسانی یک سازمان پل ارتباطی جامعه با سازمان است.از منظر خارجی از آنجا که کارکنان گروهی از مردم تلقی می شوند می توانند در ایجاد تصویر مناسب از سازمان موثر بوده و نگاه جامعه را به آن سازمان بهبود بخشند.از منظر داخلی نیز نیروی انسانی بخش مهمی از دانش سازمانی را با خود به همراه داشته و از این نظر یک دارایی استراتژیک می باشد .با کوتاه شدن دوره عمر محصولات ، سازمانها قادر نخواهند بود در این محیط رقابتی و همراه با تغییرات شدید در فناوری ، منابع زیادی را برای تولید محصولات جدید صرف نمایند و به عبارتی باید به فکر استفاده بهینه از منابع باشند . در جهت استفاده بهینه از منابع سازمان ، مشکل اصلی مدیران کمبود اطلاعات راجع به منابع سازمان نیست بلکه مسئله اصلی چگونگی استفاده از حجم زیاد اطلاعات که به شکل دانش سازمانی در می آیند میباشد . امروزه استفاده از سیستمهای اطلاعاتی که یکی از دستاوردهای فناوری اطلاعات در سازمانها میباشد به یک ضرورت تبدیل گشته و سازمانها را در جهت استفاده هر چه بیشتر از این فناوری جدید که بستگی به تفکر مدیران ارشد سازمان و شناخت و درک آنان از اهمیت این سیستمها در امورسازمان دارد ، ترغیب خواهد کرد . فناوری اطلاعات به عنوان ابزاری قوی در جهت آمادگی سازمانها برای رقابت در عرصه جهانی و افزایش کارایی سازمان و همچنین تغییر ساختارسازمان از حالت هرمی و مقاوم در برابر تغییر به ساختار مسطح با سطوح کمتر مدیریت و درجه بالای تغییر و انعطاف پذیری مورد استفاده قرار خواهد گرفت . در این محیط سازمانی جدید که انفجار دانش و اطلاعات رخ نموده مدیریت دانش از اهمیت بالایی برخوردار است .عصر اطلاعات به انقلاب در دانش منجر شده است.بررسیهای آماری نشان میدهد که رمزموفقیت سازمانهای پیشتاز درعرصه فعالیت های اقتصادی در توان فکری، استراتژی صحیح، حفظ اسرار تجاری، آگاهی به نیازهای مشتریان خود و ارتقاء دانش کارکنان آن سازمان نهفته است.در این راستا فرآیندها و روشهای نوین و تربیت افراد برخوردار از مهارتهای جدید در حال دگرگونی است و مجموعه های اطلاعات فردی به مبانی دانایی جمعی تبدیل میشوند. کسب این مبانی دانش ،و ارزشیابی آن به عنوان یک دارایی، چالشی مهم برای قرن فعلی است.حسابداری به عنوان ابزار اندازه گیری و افشای دارایی ها در حوزه دانش سازمانی نیز می بایست ارائه کننده روش های اندازه گیری مناسب برای این دارایی های راهبردی باشد .از اینرو،حسابداری منابع انسانی به عنوان ابزاری مفید برای اندازه گیری بخش مهمی از دارایی دانش بار دیگر وارد عمل شده است.
مدیریت دانش و ارتباط آن با منابع انسانی
مدیریت دانایی بیش از آنکه تفکری درباره چگونگی اداره یک سازمان باشد، یک دارایی راهبردی برای سازمان است.
جهان کنونی ، در حال تجربه کردن انتقال به سوی سازمانهایی با محوریت دانایی در جامعه ای براساس دانش می باشد. در چنین سازمانهایی به دانش بعنوان یک منبع باارزش و جدی توجه می شود و تجهیز مهارتهای پردازش دانایی برای به حداکثر رساندن ارزش این منبع حمایت می شود.سازمان های ارزش آفرین از طریق بهره گیری از اطلاعات و تقویت دانش سازمانی در جهت تخصیص آسان منابع و یافتن بهترین راه حلها و متناسب سازی سریع آنها با نیازهای مشتریان و به تبع آن توسعه و به کارگیری مدیریت دانایی و یک سیستم مدیریت مؤثر برای به دست آوردن سرمایه فکری برای سازمان حرف اول را می زنند.
اما یکی از الزامات هر سیستم مدیریت از جمله مدیریت دانایی توجه به روش های اندازه گیری آن دارایی است که حسابداری با ابزارهای قوی در این حوزه به عنوان بهترین ارائه کننده این خدمات در اختیار مدیریت قرار می گیرد.در صورتی که نتوان دانایی رادر سازمان به طور صحیح ارزیابی و اندازه گیری نمود،پس از اندک زمانی مدیریت دانایی به یک مفهوم آرمانی و شعاری تبدیل می گردد که در سازمان بر سر زبانهاست اما بر دل ها جاری نمی شود.بنابراین همانطور که کنترل سرمایههای مالی سازمان یکی از حساسترین و راهبردیترین پایههای مدیریت آن است، برای سازمانی که از روشهای دانشبر در کسبوکار خود استفاده میکند نیز کنترل سرمایههای اطلاعاتی سازمان بسیار مهم و کلیدی است.
از سوی دیگر سرمایه های انسانی هر سازمان بخشی از سرمایه اجتماعی است که جامعه به سازمانها وام داده است و درخواست گزارشگری در مورد چگونگی تقویت، حمایت، بهینه سازی، بهره وری و رشد و توسعه آنرا می نماید .گزارش های ارزیابی عملکرد کارکنان با این رویکرد ممکن است بخشی از اسناد اجتماعی تلقی گردند.حسابداری و حسابرسی منابع انسانی به عنوان بخشی از فرایند ارزیابی عملکرد می تواند اطلاعات مربوط و با معنی برای تصمیم گیری مدیریت فراهم سازد .حسابداری منابع انسانی راهی عملی برای اطلاع رسانی به تصمیم گیرندگانی است که ، مایلند منابع انسانی تحت کنترل خود را بهتر اداره کنند و در دامنه وسیع تر آن یعنی حوزه مدیریت دانش وارد شوند.
با نگاه به انسان به عنوان راهبردی ترین منبع زنده دانش در سازمان های پیشتاز،نتنها ثبت ارزش اقتصادی انسان در گزارشهای مالی دلیل بر نادیده گرفتن جنبه های معنوی انسان نیست و لطمه ای به اعتقادات، ارزشها و باورهای انسانی وارد نمی کند بلکه زمینه جدیدی برای برجسته کردن انسان به عنوان بخش تاثیر گذار دانش سازمانی فراهم می آید.
به هر حال تاکنون به دلیل شکل سنجش منابع انسانی مسأله کاربرد حسابداری منابع انسانی در وادی عمل موفقیتی نداشته است .اما نگریستن از جنبه مدیریت دانش و ابزار ارزشیابی بخش مهمی از دارایی دانش هر سازمان حوزه جدید کاربردی برای حسابداری منابع انسانی خواهد بود که در این مقاله سعی شده به این حوزه پرداخته شود.
تعریف و ویژگی های مدیریت دانش
مدیریت دانایی، موضوع مهمی است، زیرا به مهم ترین سرمایه ارزشمند سازمانی یعنی سرمایه های فکری مربوط می شود. مدیریت دانش با تبدیل سرمایه های انسانی به دارایی های فکری سازمان یافته برای سازمان ایجاد ارزش می کند.
داونپورت ودیگران در سال 1998 مدیریت دانش را این گونه تبیین می کنند:مدیریت دانش با کشف و ارتقاء دارایی دانایی یک سازمان، با دیدگاهی که پیشبرنده اهداف سازمان است مرتبط می شود. دانشی که مدیریت می شود شامل هر دو نوع دانش صریح (دانش مستند موجود در آثار) و دانش ضمنی (دانش ذهنی افراد) است. در جدول شماره 1برخی از ویژگی های مدیریت دانایی در سازمان ارائه شده است.
جدول شماره 1: ویژگی های کلیدی مدیریت دانش( KM)
بهبود مستمر یادگیری از دیگران ذخیره سازی دانش در کارمندان، مشتری، تولیدات،فرایندها وخدمات
ارزش قائل شدن برای کارمندان به منزله سرمایه های معنوی درنظر گرفتن دانش به عنوان منبع برتری رقابت
توسعه افراد/ توسعه شایستگی
اختیاربخشی/ تعهد تحقق بهره وری بیشتر از طریق کاربرد دانش
ایجاد گروه های کاری/ همکاری
فراهم آوری دانش در مورد رقبا مشتریان عرضه کنندگان و شرکا تولید و اشاعه دانش جدید وذخیره سازی آن در تکنولوژی و تولیدات جدید
تسهیل/ بهبود دسترسی به دانش
بهبود کیفیت و کارایی تصمیم گیری جستجو برای منابع جدید اطلاعات
اهمیت ورود متغیر های حسابداری منابع انسانی در حوزه مدیریت دانش
امروزه دانایی مهم ترین دارایی سازمان ها محسوب می شود، لذا مدیریت دانایی به منزله چالش کشف دانایی های فردی و تبدیل آن به یک موضوع اطلاعاتی به نحوی که بتوان آن را در پایگاه های اطلاعاتی ذخیره کرد، با دیگران مبادله نمود و در فرایند کارهای روزمره به کار گرفت، مطرح می باشد.برای تکامل این فرایند باید منابع دانش را اندازه گیری و میزان مخارج انجام شده در هر منبع را ارائه نمود. این اندازه گیری به ارزیابی کارایی و اثربخشی منابع صرف شده کمک می کند و در برنامه ریزی برای مدیریت دانایی در آینده نیز رهنمود خواهد داد.کمیته ناظر بر حسابداری منابع انسانی (HRA) وابسته به انجمن حسابداری آمریکا ، حسابداری منابع انسانی را به عنوان ((فرایند شناسایی و اندازه گیری داده های مرتبط با منابع انسانی و ارائه آن به گروههای علاقه مند)) تعریف کرده است. (صفحه 169،CHRA 1973). هدف حسابداری منابع انسانی بهبود بخشیدن به کیفیت تصمیمات مالی مورد اتخاذ گروه های داخل و خارج یک سازمان از طریق وارد کردن متغیرهای سرمایه انسانی به جمع متغیرهای سنتی تصمیم گیری مدیریت است. در این راستا پژوهشگران حسابداری منابع انسانی کوششهایی را به شرح زیر آغاز کرده اند:
1 تدوین و پی ریزی مدلها و روشهایی برای سازمانها به منظور اندازه گیری بهای تمام شده و ارزش (پولی و غیر پولی) کارکنان.
2 طراحی سیستمهایی کاربردی برای استفاده از اطلاعات منابع انسانی.
3 تعیین اثر حسابداری منابع انسانی بر رفتار و طرز تلقی مردم.
ورود متغیر های حسابداری منابع انسانی در بحث مدیریت دانش در هر سه زمینه و خصوصا در حوزه سوم حائز اهمیت ویژه می باشد.یکی ازموضوعات مترتب برمدیریت دانش سازمانی ،پیشرفت های شگرف و خیره کننده فن آوری اطلاعات (IT) می باشد. این امر باعث توجه و سرمایه گذاری قابل توجه سازمانها گردیده است . این کار باعث شده است تا آن بخش از پایگاه دانش که به راحتی ازقابلیت فرموله شدن برخوردار است ، یعنی به آسانی بین افراد مورد ارتباط اطلاعاتی قرار می گیرد، محور توجه و تأکید قرار گیرد و در مقابل دانش ضمنی علی رغم تأکید و توجه ادبیات موضوع برنقش غیرقابل انکار آن درتعیین میزان توان رقابتی سازمان در بازار متلاطم و اقتصاد جهانی ، صرفاً به دلیل فقدان قابلیت فرموله شدن درحاشیه قرار گیرد .حوزه نرم افزاری دانش یعنی کارکنان سازمان که به عنوان سرمایه های انسانی نامیده می شوند از اهمیت بیشتری برخوردارند و باید به طریقی اندازه گیری و ارزیابی گردند. بنابراین حسابداری منابع انسانی روشی عملی برای اندازه گیری مخارجی است که برای انگیزش و ساماندهی سرمایه انسانی در جهت ایجاد نشر و بکارگیری دانش آنان در سازمان انجام می گیرد.
نتایج تحقیقات منتشر شده مؤید آن است که چنانچه دانش ضمنی در ایجاد مزیت رقابتی سازمان نقش اصلی را ایفا ننماید، آنگاه سرمایه گذاری در IT و استفاده از آن بدون توجه به این دانش موجب از دست رفتن سریع مزیت یاد شده می گردد . از این رو سازمانها نباید انتظار داشته باشند که سرمایه گذاری در IT بدون توجه به سرمایه گذاری در منابع انسانی منجر به ایجاد وحفظ مزیت رقابتی برای آنان گردد .(jon-arild j& et al,2001)
یکی از شیوه های ارزشیابی ارائه دارایی دانش همراه با سایر دارائی ها در ترازنامه شرکت است . برای مثال اسکاندیا، یک شرکت بزرگ ارائه کننده خدمات مالی سوئد، بطور داخلی سرمایه معنوی خود را هر سال برای ارائه گزارش سالیانه به سهامداران ،مورد ممیزی و حسابرسی قرار می دهد. هدف از این کار این است که سرمایه گذاران را در امر سرمایه گذاری در برنامه دانش تشویق نماید. هدف دیگر تمرکز سازمان بر روی چگونگی افزایش یا کاهش کاربرد مؤثر دارائی های دانش درطول زمان است.
طبقه بندی انواع دانش در سازمان و نحوه اندازه گیری آنها
در اقتصاد نوین، دانش منبع اصلی توسعه اقتصادی و صنعتی است و سایر عوامل سنتی تولید مانند زمین، نیروی کار و سرمایه در مرتبه بعدی اهمیت قرار دارند(DRUCKER , 1994). عوامل سنتی تولید از نظر مقیاس و دامنه با محدودیت روبرو بوده و افزایش نهایی آنها به بازده نزولی سرمایه گذاری منجر می شود. در مقابل، قانون اقتصادی دیگری بر بازده دانایی حکمفرماست: سرمایه گذاری بیشتر در دانش یا اطلاعات به بازدهی بالاتری ختم خواهد شد. نگرش سنتی به نوآوری از تاکید بر داراییهای فیزیکی و ملموس به فرایندهای جذب، همانند سازی و تسهیم دانایی برای ایجاد نوآوری در دانایی مبدل شده است. سازمانهایی در اقتصاد مبتنی بر دانایی موفق عمل می کنند که بتوانند در فرصتهای حاصل از داراییهای دانایی سرمایهگذاری کنند. برای این کار سازمانها مجبورند انواع داراییهای دانایی را شناسایی و نحوه اجرای موثر مدیریت دانایی را بیاموزند. معمولاً داراییهای دانایی را به دو دسته داراییهای عینی و داراییهای ذهنی طبقه بندی می کنند. برای مثال، داراییهای عینی عبارتند از: حق اختراع، مارک تجاری و غیره. این نوع اطلاعات را می توان با استفاده از فناوری اطلاعات ثبت، بایگانی و کددار کرد.بنابراین ارزش این دارایی ها شامل بهای تمام شده گزارش شده در صورت های مالی بابت این دارایی ها به علاوه مخارجی است که برای فناوری اطلاعات(IT) و سیستم های اطلاعاتی مستقر شده و توسعه یافته در سازمان برای ثبت، بایگانی و کددار کردن این دارایی ها انجام می گردد که از اسناد و مدارک مالی قابل استخراج می باشد.
دانایی از طریق اثرگذاری در محصولات، فرایندها و افراد موجب ایجاد ارزش برای سازمانها می شود، در حالی که مدیریت دانایی، داده ها و داراییهای فکری را به ارزشهای دیرپا و ماندگار تبدیل می کند(DELL , 1996). به دلیل نیاز سازمانها به نوآوری، توجه به مدیریت دانایی با توجه به مدیریت نوآوری همراه و همگام بوده است. حوزه رقابت، سازمانها را مجبور میسازد که با نیاز به کارایی روبه رو شوند و آن را تشویق کنند، از مدیریت دانایی برای ارتقای عوامل هوشمند استفاده کنند، و همچنین آنها را قادر میسازد که از امکانات و ابزارهای فنی استفاده بیشتری نمایند. سازمان میتواند بعضی از داراییهای غیرمحسوس خود را اندازهگیری نماید و از نسبتهای غیرمالی و یا شاخصهایی برای اندازهگیری کارایی مدیریت سود جوید. اما اگر شرکت دارای اطلاعات ریالی و کمی در مورد دارایی های دانایی خود خصوصا بخش دارایی های ذهنی و انسانی باشد می توان از این داده ها و اطلاعات در جهت ارزیابی های مالی استفاده نمود و نسبت های مالی مبتنی بر دارایی های دانایی نیز ارائه کرد. بر مبنای مجموعهای از ابزارهای فنی سیستم حمایت از تصمیمات استراتژیک (کار گروهی و واسطهها، عوامل یکپارچهکننده سیستم، و نرمافزار و سختافزار)، سازمانها میتوانند تلاش نمایند که رهیافت جدیدی برای نیل به سطوح بالاتر، تصمیمات استراتژیک یکپارچه، کارایی سازمانی، و عملکرد مدیریت دست یابند. بسته به مهمترین فرایندهای تولیدکننده ارزش، هر سازمانی مجبور است که این داراییها را انتخاب نماید تا مبنایی برای مقیاس داشته باشد و همچنین شاخصهای سودمندی داشته باشد. اندازهگیری داراییهای غیرمحسوس کار آسانی نیست، زیرا نه تکنیکهای ویژهای وجود دارد و نه معیارهای ارزیابی.در حسابداری دارایی های نامشهود تعریف مشخص و روش های استانداردی برای محاسبه ارزش این دارایی ها در صورت های مالی وجود دارد که به راحتی می توان این اطلاعات را از صورت های مالی (ترازنامه) استخراج و استفاده نمود.اما داراییهای نامحسوس در مدیریت دانایی دارای مفهوم فراتری است که شامل کلیه تکنولوژی های سخت افزاری و نرم افزاری استقرار و بهره گیری از سیستم های اطلاعاتی می باشد.اطلاعات مالی و حسابداری مربوط به این بخش از دارایی های نامحسوس نیز قابل استخراج از سایر مدارک و مستندات حسابداری می باشد
اما داراییهای ذهنی به اطلاعات موجود در افکار مردم شامل کارکنان و مشتریان و عموم اشاره دارد که نمی توان آنها را ثبت، بایگانی و کددار کرد ( ,Amidon 1997,Drucker,1998 ) .بنابراین بخش مهمی از این دانش در ارزش منابع انسانی سازمان نهفته است با توسعه ،بهسازی و آموزش آنها می توان دانش ایجاد و منتشر شده در آنها را ارتقا بخشید.دانش شامل همه اشکال اطلاعاتی می باشد که آنها رانمی توان در سیستم های اطلاعاتی ، نظیر اطلاعاتی که بصورت ناگفته و ضمنی در ذهن و افکار کارکنان سازمان وجود دارد.در این رویکرد کارکنان به عنوان مشارکت کنندگان انباره های دانش در سازمان می باشند که هر یک از مشارکت کنندگان مهارتهایی دارند وحافظه ای از دانش می باشند. برای اندازه گیری مخارج صرف شده برای منابع انسانی که ذخایر دانش ذهنی و ضمنی سازمان را تشکیل می دهند می توان از روش های مختلف حسابداری منابع انسانی بهره برد.
مدل های متداول اندازه گیری حسابداری منابع انسانی ابزاری جهت اندازه گیری دانایی ضمنی
برای تعمیم روشهای اندازه گیری ارزش منابع انسانی باید ارزش خدمات کارکنان و عواملی که روی این ارزش اثر می گذارند را مشخص کنیم .اما اگر انسانها راهبردی ترین سرمایه شرکت هستند، چرا در ترازنامه با آن ها مثل مزاحم رفتار می شود؟ چرا به مخارج برای آموزش، پیشرفت و حفظ کارکنان به عنوان هزینه نگاه می شود و نه به عنوان سرمایه گذاری؟ نیروی بی امان سازمان برای سود آوری پایدار شرکت ها تنها یک راه باقی گذارده است .شرکت هایی که دستمزد بالایی دارند و به این سرمایه های اجتماعی به چشم امانت نگاه می کنند، این راه را طی کرده اند .مزیت هایی که بر توانایی و راهبرد های سرمایه انسانی ممتاز استوار است.
مدل های متداول اندازه گیری منابع انسانی به دو گروه معیارهای پولی و معیارهای غیر پولی تقسیم می شوند. معیارهای پولی (که در روش های حسابداری منابع انسانی پیشنهاد شده اند) در ادامه مقاله مرور می شود .اما هدف این مقاله شرح وبسط تفضیلی مدل های مختلف نیست بلکه سودمندی هر یک از آنها در ارزیابی دانش ضمنی نیروی انسانی مد نظر می باشد.
1- نظریه ارزش اقتصادی (ارزش فعلی)
این نظریه مبتنی بر تئوری ارزش سرمایه است. طبق نظر ایروینگ فیشر سرمایه به مفهوم ارزش سرمایه ای؛ ارزش تنزیل شده درامدهای آینده است”.
اما لزوماً تحلیلهای مسایل اقتصاد کلان در سطح اقتصاد خرد تعمیم نمی یابد. قیمت بازار داراییها، قیمت پرداختی برای تمام منافع و خدمات بالقوه این داراییهاست. این مساله در مورد حقوق و دستمزد کارکنان مصداق ندارد، زیرا حقوق و دستمزد پرداختی بهای استفاده از خدمات کارکنان برای یک زمان مشخص و یا برای مقدار کار معینی است. بنابراین، قیمت بازار کار به مفهوم دقیق قابل مقایسه با قیمت داراییها نیست. بعلاوه، می توان استدلال کرد که بازار کار بشدت تحت تاثیر
قانون کار، مقررات صنفی و قراردادهای دسته جمعی کار می باشد. در نتیجه، مقایسه بازار کار یا سایر بازارها چندان عملی نیست. به هر حال براساس این نظریه ، برخی معتقدند که درامدهای آینده حاصل از خدمات منابع انسانی را می توان تنزیل کرد و به عنوان ارزش منابع انسانی به حساب آورد.از سوی دیگر این ارزش نمی تواند بیانگر ارزش دانش ضمنی یا پنهان در منابع انسانی باشد زیرا ممکن است هیچ گاه متبلور نشود و یا خیلی بیش از این ارزش سازمان را منتفع سازد.بنابراین ویژگی کیفی مربوط بودن باعث می شود از رویکرد ارزیابی دانش نیروی انسانی این روش چندان مطلوب به نظر نرسد.
ضمنا در این مدل احتمال ترک خدمت فرد از سازمان به دلایلی غیر از بازنشستگی یا فوت در نظر گرفته نشده است.با ترک فرد سازمان از دانش وی محروم می گردد.
از سوی دیگر رقمی که برای حقوق سالهای آتی کارمند محاسبه و تنزیل می شود برگرفته از عملکرد گذشته کارمند است که با نوآوری های آتی وی در اثر دانش کسب شده طی سال های کار چندان مربوط نیست.ضمنا بکارگیری این روش در حسابداری منابع انسانی با اصول پذیرفته شده حسابداری سازگاری ندارد.
2- نظریه ارزش جایگزینی
ارزش جایگزینی منابع انسانی، همان مخارج جایگزین کردن منابع انسانی موجود در یک سازمان است. البته بهاء جایگزین ممکن است از سیاستهای پرسنلی سازمان متأثر شود. یعنی شاغلی که سازمان را ترک می کند ممکن است با بهترین فرد ممکن و در بهترین زمان ممکن جایگزین گردد و یا اینکه جایگزین نگردد.
ارزش جایگزینی در این روش شامل اقلامی به شرح زیر است:
الف – هزینه های استخدام افراد جدید برای مشاغل موجود،
ب- هزینه های آموزش افراد جدید،
ج- هزینه انتقال یا اخراج فرد شاغل.
در میان این سه نوع هزینه تنها مورد دوم مستقیما با دانش فرد مرتبط است و سایر هزینه ها علی رغم مبالغ هنگفت ممکن است هیچ دانشی را به خودی خود برای سازمان ایجاد نکرده باشد.بنابراین اگر هدف حسابداری منابع انسانی اندازه گیری دانش پنهان افراد است، در انتخاب روش مناسب می توان برخی از این هزینه ها را حذف نمود.
ارزش جایگزینی نه فقط موقعیت فرد را در داخل سازمان در نظر دارد، بلکه هزینه انتقال یا اخراج فرد و همچنین هزینه کاهش کارایی را نیز در نظر دارد. بهای جایگزینی به عنوان جانشینی بالقوه برای ارزش کارکنان مطرح است.از این نظر ارزش دانش افراد نه تنها با رویکرد درون سازمانی(ارزش افزوده ایجاد شده ناشی از دانش فرد در درون سازمان) بلکه با رویکرد برون سازمانی(ارزش جایگزین کردن فرد در محیط رقابتی کسب و کار به خاطر دانش ایجاد شده در وی) نیز سنجیده می شود.
اما روش ارزش جایگزینی، یک روش ذهنی است. در هنگام برآورد بهای جایگزینی عینیت و اتکاءپذیری آن به ویژه زمانی که نتوان برای یک کارمند زبده جانشینی همانند پیدا کرد مورد تردید قرار می گیرد. (CHRA 1973؛Tsaklan ganos1980).ضمناتعیین ارزش منابع انسانی براساس ارزش جایگزینی دشوار است.
3-نظریه ضریب ارزش
براساس نظریه ضریب ارزش، ارزش منابع انسانی برابر است با تفاضل ارزش کل شرکت و ارزش ثبت شده در دفاتر شرکت. در این محاسبه بابت داراییهای نامشهود نظیر سرقفلی ، حق امتیاز، میزان وابستگی مشتریان و ارزش قراردادهای بلند مدت تعدیل صورت می گیرد. . بر اساس این روش در صورتی که هدف محاسبه ارزش دانش ضمنی باشد می بایست تعدیلی نیز بابت ارزش دانش صریح منظور گردد. در غیر این صورت آثار ارزش دانش صریح را نمی توان بر دانش کارکنان نادیده گرفت.
در این روش ضرایب ارزش که اساس محاسبه می باشند، با توجه به هر یک از عوامل زیر تعیین می گردد.
• تحصیلات و تجارب فنی،تجربه مورد نیاز برای شغل مورد نظر،خصوصیات فردی،قابلیت ترفیع،عرضه و تقاضا،میزان وابستگی افراد به شرکت و انتظار بهره وری شرکت از خدمات آنان.
در این روش یک ضریب اختیاری از صفر تا 5/2 تعیین شده است. بعلاوه، کارکنان به چهارطبقه عمده به شرح زیر تقسیم می شوند.
• مدیریت سطح عالی،
• مدیریت سطح میانی،
• سرپرستان،
• کارمندان.
با توجه به تقسیم بندی فوق، بهای تمام شده تاریخی سالانه کارکنان بین چهار طبقه تقسیم می گردد و سهم هر یک در ضرایب تعیین شده ضرب می شود. بدین ترتیب ، ارزش کل تقریبی منابع انسانی به دست می آید . در صورتی که ارزش منابع انسانی بیش از داراییهای نامشهود باشد(تفاوت ارزش بازار شرکت و ارزش خالص دفتری) ضرایب به گونه ای تعدیل می گردد تا این تفاضل معادل اقلام داراییهای نامشهود شود. هزینه های ایجاد شده برای کارکنان به منظور استخدام، آموزش و پرورش منابع انسانی در یک دوره در ضرایب مربوط ضرب می شوند.
نتیجه تغییرات ایجاد شده در ارزش منابع انسانی در طول دوره نشان داده می شود .اما از مشکلات این روش این است که ارزش منابع انسانی به طور مستقیم اندازه گیری نمی شود، بلکه از طریق مقایسه با عوامل دیگر به دست می آید. با توجه به آن که داراییهای نا مشهود معمولاً برحسب حدس و گمان ارزشیابی می شوند، در نتیجه رقم به دست آمده از دقت کافی برخوردار نیست.مشکل بزرگتر از بابت تعدیل لازم برای دانش صریح سازمانی می باشد که معیار ریالی مستقیمی ندارد.از سوی دیگر نحوه تعیین ضرایب فاقد پایه علمی است.
4-مدل فلیم هولتز
این مدل به تغییر شغل کارکنان در داخل سازمان توجه دارد. یعنی فرض می شود که فرد طی زمان عهده دار مشاغل مختلف در یک سازمان است. وظایف مانعه الجمع هستند و فرض می شود که موقعیتهای خدمتی در طی یک دوره زمانی را با در نظر گرفتن احتمالات می توان تخمین زد. این مدل فرض می کند که برای هر فرد پیشبینی دوره ای که انتظار می رود وی در یک موقعیت خدمتی باقی بماند و در سازمان خدمت کند، وجود دارد. این دوره دوره خدمت مورد انتظار تعریف می شود.
یک وضعیت خدمتی موقعیتی فرض می شود که در آن انتظار می رود فرد مدت معینی در سازمان خدمت ارایه کند. در سازمانها وضعیتهای خدمتی را می توان از طریق سطوح خدمت که با سطوح شغل و حقوق مرتبط است و نیز گروههای خدمتی که سطوح مختلف عملکرد مانند زیر متوسط، متوسط، بالاتر از متوسط را در یک وضعیت خدمتی ویژه نشان می دهند، در نظر گرفت.
برای کامل شدن مدل، دو عامل دیگر به آن اضافه می گردد. یکی از این عوامل زمانی است که در آن فرد از یک سری موقعیتهای خدمتی می گذرد که این زمان در محور سوم نشان داده می شود. عامل دوم، این است که چون امکان پیشبینی میزان خدمت مورد انتظار از یک فرد در یک مقطع مشخص از زمان با قطعیت کامل وجود ندارد، این کمیت باید با حساب احتمالات تعیین گردد.هر چه فرد در طول زمان از موقعیت های خدمتی متنوع تری گذر کند انباره دانش ضمنی او پرتر می شود
بنابراین این روش روش مناسبی برای ارزیابی منابع انسانی با رویکرد مدیریت دانش است.
برای تعیین ارزش منابع انسانی در این مدل، باید سه متغیر تعیین گردند:
1- دوره زمانی ارزشیابی؛این دوره با طول خدمت مورد انتظار هر فرد اندازه گیری می شود. عواملی نظیر سلامتی فردو; این متغیر را تحت تاثیر قرار می دهند. این متغیر با استفاده از احتمالات محاسبه می شودو همان امید ریاضی طول خدمت فرد است.
2- ارزش خدمات دریافتی مورد انتظار برای تعیین این متغیر را به دو طریق و به شرح زیر می توان نشان داد.
الف- حاصلضرب میزان خدمت ارایه شده در ارزش آن ، برای مثال، حجم فروش عرف خدمت ارایه شده توسط یک فروشنده است،
ب- محاسبه درامد مورد انتظار در نتیجه استفاده از خدمات آینده منابع انسانی را می توان برحسب پول بیان کرد، زیرا ارزش پولی این خدمات درامد آینده مورد انتظار فرد می باشد،
3- ارزش فعلی خدمات آینده؛ درامد آینده مورد انتظار را باید تنزیل کرد تا ارزش فعلی این خدمات محاسبه گردد.
اگر چه این مدل به عقیده برخی از محققان پیشرفته تر از سایر مدلهاست اما کاربرد آن مشکل است. یکی از مشکلات ، تعیین ارش پولی خدمات آینده است زیرا بسهولت و دقت نمی توان این متغیر را محاسبه کرد و احتمالات مورد استفاده در این مدل بسیار ذهنی هستند. مشکل دیگر این است که احتمال قرار گرفتن در وضعیتهای خدمتی مختلف برای n دوره باید به روز محاسبه گردد، که بسیار وقتگیر و هزینه زااست.
5- نظریه مارکو
کلمات کلیدی :