ارسالکننده : علی در : 95/7/30 4:12 صبح
دانلود مقاله استفاده مجدد از پساب فاضلاب شهریدر پتانسیل پساب فاضلاب جهت استفاده درتولید جنگلکاری (کاج تهران) با word دارای 7 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله استفاده مجدد از پساب فاضلاب شهریدر پتانسیل پساب فاضلاب جهت استفاده درتولید جنگلکاری (کاج تهران) با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله استفاده مجدد از پساب فاضلاب شهریدر پتانسیل پساب فاضلاب جهت استفاده درتولید جنگلکاری (کاج تهران) با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله استفاده مجدد از پساب فاضلاب شهریدر پتانسیل پساب فاضلاب جهت استفاده درتولید جنگلکاری (کاج تهران) با word :
سال انتشار: 1386
محل انتشار: دهمین همایش ملی بهداشت محیط
تعداد صفحات: 7
نویسنده(ها):
مسعود طبری – دانشیار گروه جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تر
آزاده صالحی – دانشجوی کارشناسی ارشد جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، د
جهانگرد محمدی – دانشیار گروه خاکشناسی، دانشکده خاکشناسی، دانشگاه شهرکرد
علیرضا علی عرب – دانشجوی دکتری جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه ت
چکیده:
استفاده از فاضلاب شهری که زمانی به عنوان یک منبع آلودگی تلقی میگردید، هم اکنون به عنوان منبعی سرشار از عناصر تغذیه- ای و آب مورد نیاز گیاه، از سابقه طولانی برخوردار است. پژوهش حاضر جهت ارزیابی تاثیر آبیاری با فاضلاب شهری بر غلظت عناصر غذایی نیتروژن (N)، فسفر (P)، پتاسیم (K)، آهن (Fe)، و روی (Zn) در خاک و برگ درختان کاج تهران (Penus eldarica Medw) در اراضی جنگلی جنوب تهران میباشد. برای این مقصود، پس از تعیین دقیق مشخصات جغرافیایی و توپوگرافی منطقه شاهد (آبیاری با آب چاه) و تحت تیمار (آبیاری با فاضلاب)، در هر عرصه مورد بررسی چهار پلات 30×30 متربه صورت تصادفی- سیستماتیک پیاده شد. نزدیک به پایان فصل رشد، در هر یک از پلاتها چهار درخت به صورت تصادفی انتخاب و از قسمت نزدیک به انتهای تاج و قسمتی که در مجاورت روشنایی قرار داشت نمونههای برگ جم عآوری شد. در پای هر درخت انتخاب شده، یک پروفیل خاک حفر و نمونه های خاک از 3 عمق 15-0 ، 30-15 ، 60-30 سانتیمتری برداشت شد . اندازه گیری های انجام شده در آزمایشگاهنشان داد که غلظت عناصر غذایی مورد بررسی نمونههای برگ و خاک در عرصه آبیاری شده با فاضلاب به طور معنیداری بیشتراز عرصه آبیاری شده با آب چاه است. نتایج این تحقیق پیشنهاد میکند که فاضلاب شهری به عنوان یک منبع آبیاری و کودی میتواند در جنگلکاریها در امر آبیاری همراه با کنترل و نظارت دقیق مورد استفاده قرار گیرد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/7/30 4:12 صبح
دانلود مقاله نقش اخلاق و عرفان در نظام سیاسى اسلام با word دارای 42 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله نقش اخلاق و عرفان در نظام سیاسى اسلام با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله نقش اخلاق و عرفان در نظام سیاسى اسلام با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله نقش اخلاق و عرفان در نظام سیاسى اسلام با word :
نقش اخلاق و عرفان در نظام سیاسى اسلام
مقدمه
بدون تردید، تبیین و تحلیل دیدگاههاى استاد شهید مطهرى در مورد «نقش اخلاق و عرفان در سیاست» یا «ارائه تصویر و تفسیرى روشن از حکمت عملى در دو ظرفیت»؛ یعنى «اخلاق» که انسان را به تکامل روحى و درونى مىرساند، و «سیاست مُدُن» یا مدیریت و حکومت بر جامعه، که به «تکامل اجتماعى» و اداره جامعه انسانى برمىگردد و پیوند آن دو ظرفیت به «حکمت نظرى»، که از «هست»ها و «است»ها سخن مىگوید و آن دیگرى از «باید»ها و «شاید» و «نشاید»ها بحث مىکند [2]، هم کارى است سترگ و البته شدنى و
هم نیاز به نگرش همهجانبه به اندیشهها و بینشهاى استاد شهید مطهرى دارد و اگر حکمت و حکومت را در تعامل و ارتباط با یکدیگر مورد شناخت و سنجش قرار دهیم و آنها را با عرفان و حکمت حضورى و شهودى یا معرفت ذوقى و باطنى گره بزنیم، در عین شیرینى و دلنشینى، کار را دشوارتر مىنماید که چگونه «اخلاق» که عمدتاً یک مقوله فردى و نوعى تزکیه نفس و ارتباط با خداست و درونگرایى در آن متجلّى است یا حداقل تفسیر و برداشت اولیه ما از آن چنین است و «عرفان» که اساساً سیر و سلوک باطنى و تهذیب، ریاضت و دنیاگریزى،
جامعهگریزى و انقطاع از برون و اتصال به درون و رهایى از خلق و وصل به خالق است و یا دست کم چنین برداشت و تحلیلى از آن در ذهنها وجود دارد، با «حکومت»، «سیاست» و مدیریت جامعه که همانا پرداخت به امور مردم در همه ابعاد مىباشد در هم تنیده و به هم پیوسته باشند و اساساً چگونه است که در دل حکومت و حکمت سیاسى، حکمت عملىِ «اخلاق» و حکمت شهودى و ذوقىِ «عرفان» نقشآفرین باشد؟ آیا درونگرایى با برونگرایى با هم قابل اجتماعهستند؟
آیا حکومت و تدبیر جامعه که نوعى دنیازدگى و گرایش به امور طبیعى و مادیت است با اخلاق که مقولهاى است فردى و تهذیبى و عرفان که امرى است باطنمحور، درونگرا و سلوکى که به نوعى دنیازدگى، خلقگریزى، تفرد، تزهّد و تجرد و تجرید براى تعالى نفس و تکامل منتهى مىشود، با هم سازگار و مرتبطاند؟ به خصوص اگر به کارکردهاى اخلاق و عرفان با حکومت و سیاست و واقعیت تلخ شکاف و فاصله اخلاق و عرفان با حکومت، آن هم در جامعه و جهان کنونى بنگریم و دیوار فرهنگى، روانى و حتى عملى و عینى که میان هر کدام از آنها وجود دارد، اندک توجهى بیفکنیم، خواهیم دید که مسأله با پیچیدگى و ابهام بیشترى مواجه است و سؤال عمیقتر وشبهه بیشتر و پیچیدهتر مىشود و این همان مقولهاى است که در این مقاله به دنبال حلّ و فصل آن، بر محور و مدار اندیشههاى استاد مطهرى بر آمدیم و در صدد برتابیدن اخلاق و عرفان با حکومت و سیاست و حکمت سیاسى بر مدار بینش ناب اسلامى آن استاد شهید هستیم؛ لذا در چند محور به پاسخ چنین سؤالها، شبهات و تحلیل وتبیینهایى مىپردازیم:
الف. اخلاق و عرفان در افق اندیشه استاد مطهرى.
ب. سیاست و حکومت از منظر استاد مطهرى.
ج. تعامل اخلاق و عرفان (حکمت اخلاقى و سلوکى) با حکومت و سیاست (حکمت سیاسى و حکومتى).
چیستى اخلاق
استاد شهید مطهرى، اخلاق را مبنایى مىداند براى «چگونه زیستن» [3] و بر این باور است که اخلاق پاسخى است بر چگونگى زندگى نیک و براى انسان و «چگونگى عمل»، افعال اخلاقى یا افعالى که داراى تعالى و ارزش باشند. البته استاد «چگونه باید زیست» را در کنار «براى اینکه با ارزش و مقدس و متعالى زیست کرده باشیم» قرار مىدهد [4] و لذا همه نظامها و روشهاى اخلاقى را که مدعى نظاممندى اخلاقى هستند، داراى نظام اخلاقى نمىداند و به نقد آنها مىپردازد. به هر حال، استاد شهید نگرشى جامع و بنیادین با تئورى تبیین شده و کامل براى اخلاق، علم اخلاق و فلسفه اخلاق دارند که دقیقاً با تعاملات اجتماعى و تأملات حکومتى و سیاسى سازگار است؛ یعنى استاد معتقدند سرّ ناسازگارى اخلاق و سیاست یا حکمت اخلاقى و حکمت حکومتى، در طراز تلقى و تفسیر و نگرش ما از این دو مقوله است و اگر به بازسازى اندیشههاى آسیب دیده خویش پیرامون هر کدام از اخلاق و
سیاست بپردازیم و آنها را در خانواده «حکمت عملى» ببینیم بسیارى از پرسشها و شبهات براى مامطرح نخواهد بود چه اینکه تعالى و تکامل فردى و درونى لاجرم با تعالى و توسعه اجتماعى در هم تنیدهاند و انسان بریده از جامعه نیست و جامعه محتاج حاکمیت اخلاق و ارزشهاى اخلاقى است و اگر از غایات مهم بعثت پیامبر اکرم(ره) تتمیم و تکمیل خلقهاى فاضل و صفات اخلاقى بوده است، در حقیقت سرحلقه و ریشه همه تحولات اجتماعى و نظامهاى حکومتى دینى در اداره جامعه بشرى را شکل مىداد [5] یعنى «ارتباط با خدا، با
ارتباط با اجتماع» در حوزه اخلاق دینى کاملاً مطرح و تحقّقپذیر است و لذا باید به آفتشناسى و آفتستیزى در تفکر دینى جامعه اسلامى و احیاء و اصلاح فکر دینى پرداخت و استاد به شدت به بازشناسى و بازسازى «مفاهیم اخلاقى» و دینى در حوزه اندیشه و سپس عمل اسلامى مسلمین اعتقاد داشتهاند و به همین دلیل خطرات جموداندیشى و تحجّرگرایى از جبهه درون و التقاطاندیشى وزمانزدگى و تجددگرایى از جبهه برون را آسیبهاى معرفتى در حوزههاى اندیشه و بینش اسلامى مىدانستند. به هر حال استاد مطهرى نظام اخلاقى را به طور کلى بر سه قسم مىداند:
1 اخلاق فلسفى، که ریشه در اندیشههاى سقراط و افلاطون و ارسطو دارد.
2 اخلاق عرفانى، که ریشهاش در سیر و سلوک عرفانى است.
3 اخلاق دینى یا مذهبى که سرچشمههایش آیات و احادیث و آموزههاى مستقیم دین و معارف وحیانى است. [6]
و در فرازى دیگر، نظامهاى اخلاقى را به طور کلّى بر دو بخش قابل تقسیم مىدانند:
الف. نظامهاى اخلاقى مبتنى بر خودخواهى، خودپرستى، منافع شخصى یا نظامهاىخودمحور.
ب. نظامهایى که فراتر از خود شخص و منافع شخصى بوده و یا نظامهاى غیر خودمحورهستند. [7]
و البته «اخلاقى» که استاد آن را تبیین مىکند مبتنى بر «انسانشناسى» خاص و تبیین ویژهاى از «خود»، «انواع خود» خودهاى پندارى و حقیقى، منهاى فردى و اجتماعى، مَن سِفلى و عِلوى است که در ضمن آن به نقد آراء راسل و اگزیستانسیالیستها نیز مىپردازد. [8]
به هر حال، استاد پس از تبیین اخلاق فلسفى به تبیین اوصاف این نوع اخلاق پرداخته ومىنویسند: این اخلاق داراى چند خلأ و کاستى است:
1 به رابطه انسان با خدا نمىپردازد
2 حالت ساکن دارد.
3 این نوع اخلاق روح انسان را مانند خانهاى فرض مىکند که باید با یک سلسه زیورها وزینتها و نقاشیها مزیّن گردد و بدون آنکه ترتیبى در آن باشد و معلوم شود که از کجا باید آغاز گردد و به کجا باید ختم شود.
4 عناصر و مقولات روحى، چنین اخلاقى محدود به معانى و مفاهیمى است که به طور غالب آنها را مىشناسیم.
5 این نوع اخلاق فاقد عنصرى مانند واردات قلبى و درونى است و اساساً اخلاقى خشک و علمى بوده و از محیط علما و فلاسفه تجاوز نکرده و به میان عموم مردم نرفته است؛ یعنى تخصصى شده است نه عمومى و تأثیرگذار بر متن جامعه و تودههاى مردم، [9] تا تحول عمومى و انقلاب باطنى و روحى جمعى ایجاد نماید.
و اما اخلاق عرفانى، اخلاقى است که عرفا و متصوفه مروج آن بوده و مبتنى بر سیر وسلوک و کشف و شهود مىباشد و البته به مقیاس گستردهاى، از کتاب و سنت بهره جستهاست.
و اخلاق دینى که از متن آموزههاى آیات و روایات گرفته شده و بر اساس متون مقدس است و وجوه مشرک فراوانى داشته و در نهایت اخلاق دینى نیز اخلاقى عرفانى است. [10] آنگاه استاد شهید، به اوصاف اخلاق عرفانى و دینى مىپردازد که عبارتند از:
1 پیرامون روابط انسان با خود، جهان و خدا بحث مىکند.
2 اخلاقى پویا و متحرک است؛ یعنى نقطه آغاز و مقصد و منازل و پایان دارد و ترتیبى خاص بین آنها موجود است.
3 در چنین اخلاقى «صراط» وجود دارد و باید منزل به منزل آنها را پیمود و منزل قبلى مقدمه و قوهاى براى منزل بعدى است.
4 روح بشر در چنین اخلاقى؛ مانند یک گیاه یا کودک است که طبق نظام مشخصى باید رشد و نمو کند.
5 عناصر روحى و اخلاقى در آن، بسیار گستردهتر است.
6 در این اخلاق، از یک سلسله احوال و واردات قلبى سخن مىرود که منحصراً به «سالک راه» در طول مجاهدات و طى طریقت و تهذیب نفس وارد مىشود و دیگر مردمان از آن واردات بىبهرهاند. [11]
ناگفته نماند استاد شهید پس از بیان اشتراکهاى اخلاق دینى و عرفانى، به امتیازها وافتراقهاى آنها نیز پرداختهاند و معتقدند اخلاق دینى در سه چیز با اخلاق عرفانىِ برخى از عرفا مخالف است:
الف. تحقیر عقل یا عقلستیزى و عقلگریزى.
ب. درونگرایى مطلق و جامعهگریزى محض.
ج. نفسکشىهایى که به خوار و ذلیل ساختن و زوال کرامت وعزت نفس منتهى مىشود، در حالىکه تهذیب نفس در عین کرامت و عزت نفس باید باشد. [12]
پس استاد مطهرى تنها اخلاق دینى برگرفته از متن کتاب و سنت وآیات قرآنى و سنت و سیره علمى و عملى پیامبر گرامى(ره) وائمه(ع) را اخلاقى جامع، جهانى، پویا، کارآمد، سازگار با اداره جامعه و سیاست، تکاملبخش انسان در ارتباط با خود، جامعه وخدامىداند و به همین دلیل در تعریف اخلاق و خصوصیات آنمىنویسد:
«اخلاق عبارت است از یک سلسله خصلتها و سجایا و ملکات اکتسابى که بشر آنها را به عنوان اصل اخلاقى مىپذیرد یا به عبارت دیگر، قالبى روحى براى انسان که روح انسان در آن قالب و در آن کادر و طبق آن طرح و نقشه ساخته مىشود. در واقع اخلاق چگونگى روح انساناست.» [13]
«اخلاق مرتبط با ساختمان روحى انسان است و بر این اساس با آداب و رسوم در جوامع تفاوت دارد؛ چرا که آداب و رسوم، یک سلسله قراردادهاى صرف مىباشد که ربطى به ملکات و خلقیات و قالبهاى روحى درونى ندارد.» [14]
پس، از نظر استاد، اخلاق داراى ویژگىهاى زیر است:
1 اخلاق چگونگى روح انسان است.
2 اخلاق همان ملکات، خلقیات و خصلتهاى اکتسابى انسان است.
3 اخلاق الهى – انسانى استعدادهاى بالقوه و بالفعل وجودى در انسان داشته و بتدریج در پرتو آموزههاى وحیانى شکوفا مىگردد.
4 اخلاق شکوفا شده در پرتو وحى و عقل، دستمایه کامل و مناسبى براى اداره فرد و جامعه یا فردسازى و جامعهسازى است.
استاد شهید ضمن بیان اهمیت و ضرورت اخلاق به عنوان: اخلاق شرط کمال انسان [15]، اخلاق یکى از غایات مهم بعثت و رسالت [16] پیوستگى اخلاق و سرنوشت اخروى انسان [17] به سرّ و رمز عدم پاىبندى یا تنزّل التزام عملى به اخلاق در دنیاى کنونى که با فرد و جامعه و حکومت و سیاست مرتبط است مىفرمایند:
«علت سست شدن و تنزّل تقیّدات در جهان امروز را مىتوان در سه عامل عمده جویا شد:
نخست: استفاده از تلقین و تقلید صرف در القاى امور اخلاقى.
دوم: عدم وجود توجیه منطقى و عقلانى براى اخلاق.
سوم: عدم وجود پایه و اساس محکم و استوار براى اخلاق که همان دین مىباشد.» [18]
لذا استاد شهید پیوند دین و اخلاق را از جهات مختلف مورد بحث قرار داده و ضرورى مىداند که:
الف. دین بنیاد اخلاق باشد و از همین طریق آن را ضمانت نماید. [19]
ب. وجود اخلاق و نیاز بشر به آن، دلیلى بر نیاز به دین است، چه اینکه انسان منهاى اخلاق ممکن نیست و اخلاق منهاى جامعیت و کمال و فراگیرى، مطلوب نیست و این نوع اخلاق (اخلاق جامع و کامل) تنها با وجود دین و معنویت دینى امکانپذیر است؛ یعنى اخلاق سکولار و غیر دینى نمىتواند نیازهاى بشرى را تأمین کند و تنها اخلاقى دینى است که به نیازهاى فردى، اجتماعى، مادى و معنوى انسان پاسخ مىدهد. [20]
ج) اوصاف اصول اخلاقى؛ مانند جاودانگى و نسبت با اخلاق و نسبت اخلاق عیناً به دین نیز منتقل مىشود؛ زیرا دین از مجموعه عقاید، اخلاق و احکام تشکیل شده است و اگر کسى اخلاق را نسبى بداند، اصول اخلاقى و تربیتى اسلامى را نیز باید نسبى و موقت بشمارد و اگر معتقد به اطلاق و ثبات و دوام اصول اخلاقى باشد نیز اصول تعالیم اسلامى را نیز باید جاودانه، مطلق و بادوام بداند و ; [21]
آرى در نظام فکرى استاد مطهرى دین مجموعهاى بهم پیوسته و اجزاى در هم تنیده یا نظام تعریف شده و متعامل از جهانبینى و ایدئولوژى است که مکتب را تشکیل مىدهد و عقیده، اخلاق و احکام است که «دین» را متعین مىسازد و لذا اخلاق دینى با عقاید دینى و کلام و حکمت و فقه و شریعت و حقوق در ارتباط دقیق است حال چگونه است که اخلاق با جامعه، سیاست و حکومت مرتبط نباشد و دو جزیره جداى از هم باشند؟! اتفاقاً با تصویرى که استاد از اخلاق، آن هم اخلاق دینى ارائه داده و مىدهند، لازمه حکومت مثبت و حکمت سیاسى کارآمد آن است که «اخلاق» و «ارزشهاى اخلاقى» در حدوث و بقاى حکومت نقشآفرین باشد زیرا کار و فعل اخلاقى از نظر استاد فعلى است که با مَنِ علوى انسان مرتبط و در تعالى نفسآدمیان مؤثر باشد و در ارتباط با خدا و سجایاى وجودى و خدمت به خلق براى رضاى خدا صورت پذیرد، در این صورت، هیچ منافاتى بین افعال سیاسى و حکومتى با افعال اخلاقى و معنوى وجود ندارد و معنویت و سیاست و اخلاق و حکومت قابل اجتماع هستند نه مانعهالاجتماع، چه اینکه فعل اخلاقى از نظر استاد داراى اوصافزیراست:
1 از روى عقل باشد
2 مبتنى بر اراده و اختیار باشد
3 انسانها براى آن افعال (با تکیه بر من علوى خود) ارزش قائل باشند.
4 ارزش آنها غیر مادى و فوق مادى است
5 به خاطر ارزش ذاتى فعل انجام گیرد
6 از سطح فعل عادى و طبیعى و غریزى بالاتر باشد. [22]
پس، از دیدگاه استاد شهید مطهرى «اسلام آیینى است جامع که شامل همه شؤون زندگى بشر؛ اعم از ظاهرى و باطنى مىشود و در عین حال که مکتبى اخلاقى و تهذیبى است، سیستمى اجتماعى و سیاسى نیز به شمار مىرود. اسلام معنا را در ماده، باطن را در ظاهر، آخرت را در دنیا، مغز را در پوست و هسته را در پوسته نگهدارى مىکند.» [23]
ماهیت و حقیقت عرفان
از جمله دانشهایى که استاد مطهرى درباره آن، از آثار گفتارى و نوشتارى نسبتاً فراوانى برخوردار است، مقوله «عرفان» است و استاد از عرفان شناسان و عرفانپژوهانى است که هم عرفان را معمولاً به سبک نظرى محض، اصطلاحى و قدما به بحث نکشیده و آن را از دسترسناپذیرى، انتزاعى بودن، غیر کاربردى، مخصوص خواص به صورت مطلق بودن خارج کرد و در عین حال که راز و رمزهاى عرفانى و سلوک و طىّ مقامات را تنها از آنِ مجاهدان جبهه سیر و سلوک معنوى و کُمّل انسانها و اصحاب طریقت و حقیقت از مسیر شریعت دانسته است.
لیکن در تبیین حقایق، معانى و آثار عرفانى بسیار روان، قابل فهم و دسترسپذیر عمل کرده است و هم عرفان را با مقولههاى فرافردى و فرادرون گرایانه، یعنى نگاه به بیرون، خدمت به خلق، ارتباط با جامعه، تعاملات اجتماعى و حکومتى نیز گره زده و تفسیر کردهاند و انسان کامل اسلام که یکى از ابعاد وجودى آن عرفان و تهذیب نفس و تکامل قلبى و سلوک باطنى و کشف و شهود است را در ابعاد عقلانى و خردگرایانه، اجتماعى و جامعه باورانه، دنیا و آخرت مادیت و معنویت، درون و برون، درد خدا و خلق مطرح و تفسیر نمودهاند و در حقیقت از عرفان اصیل اسلامى، دینى، نبوى، علوى و عرفان ناب و جامع یا عرفان مثبت سخن گفتهاند تا عرفان نیز توانمندیهاى لازم در پوشش همه شؤون حیات و زندگى بشرى را داشته باشد و تنها از آن فرد و خلوتها و شبها و سحرخیزیها و ارتباط با خدا نباشد بلکه در متن زندگى، جامعه، سیاست و حکومت نیز حضور و ظهور داشته باشد، لذا استاد مطهرى عرفان ناب را در دو محور مفهوم و مصداق بر اساس آموزههاى اصیل اسلامى از کتاب و سنت و سیره عملى معصومین(ع) و به خصوص نهجالبلاغه به تصویر کشیدهاست. [24]
استاد مطهرى عرفان را از جمله دانشهائى مىداند که در دامان فرهنگ اسلامى زاده شد و رشد و تکامل یافت [25] اگر چه در سیر توسعه و تکامل خویش از فرهنگها و علوم دیگر نیز متأثر شده است؛ چنانکه بر فرهنگ و تمدن بشرى نیز مؤثر بوده است و این خود از قدرت دانش عرفانى اسلامى در جذب و هضم علوم و مکاتب عرفانى ملل و نحل دیگر است و البته استاد عرفان را در دو جنبه: 1 جنبه فرهنگى = عرفان علمى 2 جنبه اجتماعى = تصوّف، مورد مطالعه و تحقیق قرار دادهاند و به نقد اجمالى عرفان از جنبه اجتماعى یا تصوف نیز
پرداخته و عرفان را از این زاویه دستخوش تحوّلات دانسته و آسیبپذیرى و آفتبردارى آن را از این جهت بیشتر مىدانند که فِرَق گونهگون نیز در آن قالب پیدا شده و رواج یافتهاند. [26] و در نهایت استاد با طرح ریشههاى عرفان و بُنمایههاى دانش عرفانى سه نظریه را مطرح و پس از نقد و ارزیابى هر کدام، نظریه سوم که مبتنى بر این است که مایههاى اولیه عرفان را باید در اسلام سراغ گرفت و آموزههاى عرفانى؛ از جمله توحید، ولایت و ; از عمق و گستره فراوانى برخوردار است که نباید و نشاید به سراغ مکتبهاى عرفانى دیگر از مسیحى، هندویى و;رفت. [27]
به هر تقدیر استاد مطهرى، عرفان را تکامل وجودى انسان در ارتباط با خدا و رسیدن به معرفت شهودى و عبودیت حقیقى و تامّه مىداند. عرفانى که انسان را «خدایى» مىنماید وانسانِ سالک همه چیز را تجلّى حق و نمود و نُماد خداى سبحان مىبیند و از رهگذر الهى،همه امور و افعال و احوال خویش را تنظیم مىنماید؛ یعنى در همه شؤون حیاتى عارف«خدا» حضور و تبلور دارد، پس عرفان تنها «ارتباط با خدا» به صورت درونگرایانه وفردى نیست، عرفان انزواگرایى و خلوتنشینى و دلگرایى صرف نیست بلکه عرفان اصیلارتباط با خدا و خلق و جهت الهى بخشیدن به کار براى خلق خدا است و میان رسیدگىبه امور اجتماعى، سیاسى و حکومتى با سحرخیزى و شبزندهدارى و گریه و لابه و ناله در برابر پروردگار عالمیان و نیایش و دعا و جهاد و مجاهده علمى و عملى، اخلاقى، سلوکى، اجتماعى و حتى اقتصادى، وصلت و التیام و هماهنگى و همگونى وجود دارد، نه تضاد وتعارض.
استاد حتى مقولههایى چون عبادت، زهد و سلوک باطنى که تنها فردى و اخروى باشد را کافى و جامع ندانسته و آن را ناشى از خلط برداشت انحرافى در اندیشه و انگیزه و علم و عملمىداند و منشأ چنین شکاف و فاصلهاى میان دنیا و آخرت، سلوک فردى و اجتماعى،دنیا و آخرت، مادیت و معنویت و معرفت و سیاست و عرفان و حکومت را تفسیر تضادگرایانه میان این مقولهها از نظر مفهومى و تئوریک دانسته، [28] و در بخشى دیگر، به عدم تحمّل هر دو مقامِ خلوت و جلوت، درد خدا و درد خلق و درون و برون در مصادیق انسانى مىداند ولاغیر.
بر اساس آیاتى چون 37 سوره نور، 118 سوره توبه، 27 سوره فتح و ; و خطبههایى چون: 210، 213، و حکمت 147 نهجالبلاغه و ; جمع میان حکمت باطنى و سلوکى با حکمت اجتماعى و سیاسى را ممکن و آنها را مانعهالاجتماع نمىداند. [29]
استاد مطهرى چون سیر از خود تا خدا، نیل به توحید ناب، معرفت ناب و موحّد کامل شدن را در عرفان متعالى و کامل اسلامى مطرح کردهاند و چون به ارتباطهاى چهارگانه «خود با خدا»، «خود با خود»، «خود با جهان» و «خود با جامعه» در عرفان اعتقاد دارند، اگر چه ارتباط خود با خدا تا مرحله فناى خود در خدا را از محورىترین و غنىترین بخش عرفان اسلامى و دینى قلمداد کردهاند، از «خودآگاهى» بسیار سخن گفتهاند و آن را سارى و جارى در تمام ابعاد وجودى انسان و حیات تکاملى آدمى دانستهاند. ایشان از خودآگاهى حضورى (فطرى)، خودآگاهى حصولى (خودآگاهى و جهانآگاهى) و خودآگاهى شهودى (سلوکى) [30] و همچنین از خود حقیقى و پندارى، خود عِلوى و سِفلى نیز در تفسیر بسیارى از آموزههاى دینى؛ اعم از معرفتى و سلوکى، علمى و عملى نیز مباحث بسیار روشنگرى را طرح کردهاند [31] و با اصل اصیل «فطرت» همه مقولههاى دینى را تفسیر نموده و آن را «امُالمعارف» دانستهاند. [32] البته استاد «خودآگاهى» را کلید تکامل فردى و اجتماعى دانسته و ضرورت آن را اینگونه تبیین کردهاند:
1 خودآگاهى، بنیاد و زیربناى تکامل وجودى و توسعه پایدار هستى انسان در همه ابعاد و ساحتهاى درونى و برونى است.
2 خودآگاهى، اگر بر معیار حقیقى حاصل آید همانا «خداآگاهى» است.
3 خودآگاهى، همه زمینههاى آسیبپذیرى انسان را از حیث فکرى، فعلى و رفتارى از بین مىبرد و زمینههاى رشد و شکوفایى انسان را در عالىترین درجه کمال ممکن انسانى – الهى فراهم مىسازد.
4 خودآگاهى در فردسازى، خانوادهپرورى و جامعهسازى، نقش محورى دارد.
5 خودآگاهى به انسان قدرت مدیریت بر خود و تسلط بر قواى وجودى؛ اعم از ادراکى و تحریکى مىدهد تا انسان با موازنه قواى وجودى در صراط مستقیم الهى به سوى فلاح و فعلیت حرکت کند. [33]
استاد مطهرى خودآگاهى را در دو محور حقیقى و مجازى (غیر واقعى) مطرح نموده و حقیقى را در بخشهاى: فطرى، فلسفى، جهانى، طبقاتى، ملى، انسانى، عارفانه و پیامبرانه تقسیم کردهاند [34] و آنگاه «خودآگاهى عارفانه را آگاهى به خود در رابطهاش با ذلت حق» [35] دانستهاند و درد عارف را درد درونى مىداند که از نیازهاى فطرى سرچشمه مىگیرد و خود درد براى او آگاهى است و او را به مسؤولیتپذیرى و درد خلق براى تحصیل رضاى خداوند سبحان وا مىدارد [36] و البته خودِ انسان را که خودِ خدایى، فطرى، ملکوتى و عِلوى است، داراى درجات و مراتب مىداند که باید بر اساس آگاهى، آزادى، انتخابگرى و عمل استکمال یابد [37] و جالب این است که استاد مطهرى براى خودآگاهىِ عرفانى یا عارفانه، سه مؤلفه محورى قائل است که عبارتند از:
الف. حقیقتمحورى و خداگرایى مطلق.
ب. دردمندى، درد درونى داشتن، عاشق حق بودن، احساس غربت و فراق در برابر قرب و وصال الهى داشتن.
ج. تقوامدارى، زهدورزى و دنیاگریزى. [38]
بالاخره سیر استکمالى انسان از خود تا خدا؛ یعنى «شدن» و صیرورتى که انسان را به خود برتر، یا خود تکامل یافته مىرساند و انسانِ سالک به خود حقیقى و برتر نائل شده، هماره در خدمت به مردم، حلّ مشکلات جامعه و حتى حکومت و سیاست و تدبیر جامعه براى تحقّق ارزشهاى الهى و عدالت اجتماعى تلاش مىکند و عرفان و حکومت یا حکمت شهودى و حکمت سیاسى در اندیشه اصیل اسلامى و نگرشها و گرایشهاى استاد مطهرى نه تنها متضاد نیستند بلکه متعاضدند.
لذا استاد مطهرى در بخشى از تفسیر آیات قرآنى مىفرمایند:
«; از اینجا تفاوت منطق عرفانى قرآن با خیلى از عرفانها روشن مىشود. قرآن نمىگوید مردانى که از کار و تجارت و بیع و بنّایى و معمارى و آهنگرى و نجّارى و معلمى و خلاصه «وظائف» دست برمىدارند و به ذکر خدا مشغول مىشوند. مىفرمایند: آنها که در همان حالى که اشتغال به کارشان دارند، خدا را فراموش نمىکنند. یگانه چیزى که هیچ وقت او را فراموش نمىکنند خداست ;» [39]
آرى عرفان ناب اسلامى از رهگذر معرفت نفس، مراقبت نفس و محاسبه نفس یا خودشناسى و خودسازى عبور کرده و تا انسان کامل شدن پیش رفتنى است. [40]
پس عرفان در جنبه علمى و معرفتىاش؛ یعنى «شناختن شهودى» و همه چیز را فروغ روى یار و تجلّى دلبر و دلدار دانستن و یافتن و در جنبه عملى و رفتارىاش؛ یعنى شدن شهودى و فناى فىاللَّه و رسیدن به توحید ناب و کامل الهى شدن و خداگونه گشتن و در تعالیماسلامى چنین عرفانى هرگز با حکمت و حکومت «شریعت و سیاست» سلوک فردى واجتماعى، درد درونى و بیرونى، درد خدا و خلق در تعارض نیست و مىتوان مظهر اَتمّ واَکمل عرفان حقیقى و حقیقت عرفانى و انسان کامل عرفانى را پیامبر گرامى(ره) و على(ع)و ائمه معصوم(ع) بشمار آورد که بین حقایق غیب و شهادت و مُلک و ملکوتجمع کرده و شاگردان آن ذوات مقدس و به خصوص حضرت امام خمینى(ره)را مصداق جامع و روشن عرفان اصیل علوى دانست
که بین شریعت، طریقت و حقیقت، بین حکمت و حکومت، اخلاق و سیاست، عرفان و زندگى، سیر و سلوک و سیاست جمع نمودهاند تا به بهانه عرفان، کسى از جامعه و حکومت گریزان نشود و به بهانه حکومت و سیاست کسى از عرفان و معنویت جدا نماند که حجت از نظر مفهوم و مصداق و معرفت و واقعیت، بر همه تمام خواهد بود و راه تکامل به روى همه باز است که عرفان همانا راه ولایت است و راه ولایت راهى پیودنى و همگانى است و ولایت عرفانى باولایت سیاسى و حکومتى، نه تنها منافات ندارد بلکه کاملاً سازگار است لیکن انسانِ عارف و جامع از نظر شخصیتى مىطلبد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/7/30 4:12 صبح
دانلود مقاله مدلسازی ریاضی واکنش سنتز فیشر تروپش همزمان با جداسازی به روش جذب سطحی در یک راکتور کروماتوگرافی بستر ثابت با word دارای 10 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله مدلسازی ریاضی واکنش سنتز فیشر تروپش همزمان با جداسازی به روش جذب سطحی در یک راکتور کروماتوگرافی بستر ثابت با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله مدلسازی ریاضی واکنش سنتز فیشر تروپش همزمان با جداسازی به روش جذب سطحی در یک راکتور کروماتوگرافی بستر ثابت با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله مدلسازی ریاضی واکنش سنتز فیشر تروپش همزمان با جداسازی به روش جذب سطحی در یک راکتور کروماتوگرافی بستر ثابت با word :
سال انتشار: 1384
محل انتشار: دهمین کنگره ملی مهندسی شیمی ایران
تعداد صفحات: 10
نویسنده(ها):
علی فاضلی – دانشگاه صنعتی شریف، دانشکده مهندسی شیمی و نفت
محمد کاظمینی – دانشگاه صنعتی شریف، دانشکده مهندسی شیمی و نفت
چکیده:
با نوشتن موازنه جزئی جرم برای کلیه اجزاء به صورت معادله دیفرانسیل پاره ای با فرض مدل پلاگ پراکنده برای فاز سیال و نیز به کار بردن تقریب نیرو محرکه خطی برای جذب سطحی، مدلی دینامیک برای راکتور هایی که در آنها جذب سطحی و واکنش به طور همزما انجام می شود ارائه شده است. سپس با اعمال سینتیک جامعی برای واکنش سنتاز فیشر تروپش به همراه واکنش انتقال آب – گاز و نیز به کار بردن معادله ایزوترم چند جزیی لانگمیر، مدلی برای راکتور کروماتوگرافی بستر ثابت سنتز فیشرترشن به همراه جذب سطحی توسعه داده شده و در نهایت معادلاتدیفرانسیل پاره ایموازنه جزئی در فاز سیال و معادلات دیفرانسیل معمولی با اعمال مدل نیوی محرکه خطی بر روی دانه جاذب برای کلیه اجزای شیمیایی به همراه معادلات جبری شامل ایزوترم لانگمیر و سینتیک، حل عددی شده است. برای حل عددی، معادلات دیفرانسیل پاره ای به روش تلفیق متعامد به معادلات دیفرانسیل معمولی بر حسب زمان تبدیل می شوند، دستگاه معادلات دیفرانسیل معمولی حاصل به یکی از روشهای حل دستگاه معادلات دیفرانسیلمعمولی سخت (stiff) (از جمله روش چندگامی بر اساس فرمولهای مشتق گیری عددی (NDFs) یا در حالت خاص، روش فرمولهای مشتق گیری پسرو (BDFs) معروف به روش گیر (Gear) حل شده و اثر پارامترهای مختلف در آن بررسی گردیده است. مدل توسعه داده شده راکتور جاذب سطحی بستر ثابت جهت شبیه سازی راکتور کروماتوگرافی بستر شبه متحرک، قابل تعمیم می باشد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/7/30 4:12 صبح
دانلود مقاله بررسی تداخل صلاحیت شورای رقابت با سازمان تعزیرات حکومتی با word دارای 8 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله بررسی تداخل صلاحیت شورای رقابت با سازمان تعزیرات حکومتی با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله بررسی تداخل صلاحیت شورای رقابت با سازمان تعزیرات حکومتی با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله بررسی تداخل صلاحیت شورای رقابت با سازمان تعزیرات حکومتی با word :
سال انتشار: 1394
محل انتشار: کنفرانس ملی هزاره سوم و علوم انسانی
تعداد صفحات: 8
نویسنده(ها):
سمیرا رحمانی قشقایی – دانشجوی کارشناسی ارشد
چکیده:
در فصل نهم قانون اصلاح موادی از قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران که به تسهیل رقابت و منع انحصار اشاره دارد ، باتعیین شورای رقابت به عنوان بالاترین نهاد برای مقابله با رویه های ضد رقابتی پرداخته است . که این نهاد به دلیل تازه تاسیس بودندارای یک سری مشکلات و خلاهایی در زمینه اجرای وظائف خود می باشد . در این مقاله با تفکیک صلاحیت شورای رقابت به بررسی تداخل صلاحیت شورای رقابت با سازمان تعزیرات حکومتی و چگونگی رفع اختلاف در صلاحیت آن ها خواهیم پرداخت ، تا بدین وسیله بتوانیم راهگشایی در این زمینه باشیم.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/7/30 4:12 صبح
دانلود مقاله سنگ شناسی، شیمی کانی و شکل گیری کرومیت های الند و قشلاق، مجموعه افیولیتی خوی (شمال غرب ایران) با word دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله سنگ شناسی، شیمی کانی و شکل گیری کرومیت های الند و قشلاق، مجموعه افیولیتی خوی (شمال غرب ایران) با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله سنگ شناسی، شیمی کانی و شکل گیری کرومیت های الند و قشلاق، مجموعه افیولیتی خوی (شمال غرب ایران) با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله سنگ شناسی، شیمی کانی و شکل گیری کرومیت های الند و قشلاق، مجموعه افیولیتی خوی (شمال غرب ایران) با word :
دانلود مقاله سنگ شناسی، شیمی کانی و شکل گیری کرومیت های الند و قشلاق، مجموعه افیولیتی خوی (شمال غرب ایران) با word که چکیدهی آن در زیر آورده شده است، در پاییز 1389 در بلورشناسی و کانی شناسی ایران از صفحه 369 تا 380 منتشر شده است.
نام: سنگ شناسی، شیمی کانی و شکل گیری کرومیت های الند و قشلاق، مجموعه افیولیتی خوی (شمال غرب ایران)
این مقاله دارای 12 صفحه میباشد، که برای تهیهی آن میتوانید بر روی گزینهی خرید مقاله کلیک کنید.
کلمات مرتبط / کلیدی:
مقاله کرومیت های انبانه ای
مقاله چند فرورانشی
مقاله بونینیت
مقاله افیولیت خوی
مقاله ایران
نویسنده(ها):
جناب آقای / سرکار خانم: کنعانیان علی
جناب آقای / سرکار خانم: عطایی منصور
جناب آقای / سرکار خانم: میرمحمدی میرصالح
جناب آقای / سرکار خانم: امام علی پور علی
چکیده و خلاصهای از مقاله:
ذخایر کرومیت مناطق الند (روستاهای برژوک و کوچک) و قشلاق در افیولیت خوی بیشتر به صورت عدسی، لایه ای یا توده های نامنظم و پراکنده با غلاف های دونیتی و سنگ های هارزبورژیتی دربرگرفته شده اند. این کرومیت ها از نظر ترکیب به کرومیت های نوع آلپی شباهت داشته و بافت های گرهکی، توده ای، افشان و لایه ای نشان می دهند. داده های حاصل از تجزیه های شیمیایی نقطه ای (EMPA) نشان می دهند که کرومیت ها عدد کروم Cr#[100Cr/(Cr+Al)]، متفاوت داشته و میانگین آن درکرومیت های موجود در هارزبورژیت ها 4513، کرومیت های افشان قشلاق و برژوک به ترتیب 458 و 5812 و کرومیت های موجود در کرومیتیت های روستاهای برژوک و کوچک به ترتیب 667 و 7343 است. ترکیب کرومیت ها از نظر عدد کروم، عدد منیزیم، مقادیر Fe2O3 Al2O3 ,Cr2O3 , MgO و TiO2 و نیز ضرایب همبستگی میان اکسیدهای گوناگون با ترکیب کلی کرومیتیت های نوع انبانه ای همخوانی دارد. کرومیتیت های منطقه الند از نوع کروم بالا با Cr#>66% و کرومیتیت های قشلاق از نوع Al بالا با Cr# حدود 40 درصد وزنی هستند. با توجه به مقادیر TiO2، Cr2O3 و Al2O3 در نمونه های مورد بررسی به نظر می رسد که کرومیت های منطقه الند از یک ماگمای بونینیتی در جایگاه زمین ساختی چندفرورانشی و کرومیت های قشلاق از یک ماگمای تولئیتی مشابه مورب تولید شده باشند.
کلمات کلیدی :