ارسالکننده : علی در : 95/5/20 4:14 صبح
تحقیق معماری قاجار پهلوی تحت فایل ورد (word) دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق معماری قاجار پهلوی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق معماری قاجار پهلوی تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق معماری قاجار پهلوی تحت فایل ورد (word) :
معماری قاجار پهلوی
معماری ایران از اواخر دوره قاجار و شروع دوره پهلوی دچار هرج و مرج و آشفتگی شد در این دوران ما شاهد احداث همزمان ساختمانهایی هستیم که هر کدام بیانگر یکی از مکاتب فکری دوره هایی مشخص از تاریخ ایران هستند :
کاخ مرمر به تقلید از معماری سنتی و عمارت شهربانی کل کشور به تقلید از تخت جمشید و ساختمانهای بلدیه ( شهرداری ) و پستخانه به شمال و جنوب میدان امام ( سپه ) به تقلید از معماری نئوکلاسیک فرانسه ساخته شدند . در این دوره تلاش می شد که پیوندی بین سه طیف فکری به وجود آید : ساختماهای وزارت امور خارجه ، اداره پست ، صندوق پس انداز بانک ملی را در واقع می توان به عنوان نمونه این گونه ساختمانهای التقاطی نام برد . این گرایشهای متفاوت و بعضا متضاد در معماری این دوره ناشی از اختلاف در گرایشهای سیاسی و ایدوئولوژیک این عصر از تاریخ ایران است که ریشه در جریانهای عقیدتی - سیاسی اواخر دوره قاجار و اوایل دوران پهلوی دارد . جریانهای مذکور را می توان به سه دسته تقسیم کرد :
گروه اول ، سنت گرایان ، که اساس تفکر سیاسی و بینش دینی آنها هماهنگی دین با سیاست و احیاء و توسعه سنتهای هزار ساله جامعه ایرانی بود . پرچمداران این نهضت در آن برهه از زمان شیخ فضل الله نوری بود و بعد از ایشان سید حین مدرس ادامه دهنده راه وی گشت .
گروه دوم ، غرب گرایان ، که اساس ذهنیت آنها ، به گفته تقی زاده ، بر تقلید از فرق سر تا انگشت پا از غرب در همه شئون اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی بود . هسته اصلی این گروه را تحصیل کردگان ایرانی تشکیل می دادند که تازه از اروپا به ایران برگشته بودند .
گروه سوم ، ملی گرایان ، که بنیاد فکری آنها بازگشت به عظمت امپراتوری هخامنشی و ساسانی بود . این گروه فرهنگ اسلامی و فرهنگ اروپایی را غیر ایرانی می دانستند و بعنوان جایگزین آنها بازگشت به فرهنگ آریایی دوهزار و پانصد ساله با دین و مذهب بود . که این امر ناشی از جریانهای به اصطلاح روشنفکرانه مادی گرایی و توسعه و ترویج نظریات سوسیالیسم و مارکسیسم در بین طبقه تحصیل کرده اروپا بود . این دو جری فکری اثبات خود را در تخریب آثار گذشته می دید و سعی داشت هر چه را بوی گذشته می داد از بین ببرد .
در سایر شئون اجتماعی کشور نیز ما شاهد تقابل این بینشهای متفاوت هستیم . بعنوان مثال در ادبیات ، گروه غرب گرا ، تغییر خط فارسی به لاتین را - به سبک آتاتورک در ترکیه - علم کرد و گروه ملی گرا نیز عرب زدایی از خط و ادبیات فارسی را مطرح نمود و گروه سنت گرا برخود واجب دید که از سنت سعدی و حافظ و دیگر بلند پایگان آسمان ادب ایرانی پاسداری نماید .
در ادبیات به زعم مردان بزرگی چون استاد دهخدا ، استاد همایی و استاد فروزانفر و دیگر عزیزان اقدامات غرب گرایان و ملی گرایان بی نتیجه ماند و تحول جدیدی در ادبیات از بطن شعر و ادبیات سنتی تراوش کرده و رشد نمود .
لیکن در معماری به دلیل انتصاب غرب گرایان و تحصیل کردگان بوزار پاریس و بعدا مکتب فلورانس و رم در شهرسازی انگلستان و امریکا شد .
گرچه گودار و ماکسیم سیرو ازنظر تفکر ، ارزش زیادی برای معماری سنتی و تاریخ تحول آن قایل بودند و در این رهگذر خدمات ارزشمندی به ثبت تاریخ معماری ایرانی نمودند ولی خود شخصا از پیروان مکتب نئوکلاسیک و یا به عبارتی ملی گرایان نوین بودند . شاهد این واقعیت ، ساختمان موزه ایران باستان که تقلیدی از طاق کسری است .
غلبه مکتب غرب گرایان در مدارس معماری کشور ، کار را بدانجا کشید که توصیف مسجد جامع اصفهان ، میدان نقش جهان ، گنبد سلطانیه ، طاق کسری و تخت جمشید را باید از اروپاییان و ترجمه کتابهای آنها دریافت میکردیم . دانشجویان و مهندسان معمار این مرز و بوم اقدامات هوسمان در پاریس و هوارد در انگلستان و کارهای میکل آنژ در فلورانس و رم را بهتر از کاخ گلستان ، مسجد شیخ لطف الله و کاخ سروستان می شناختند و اطلاعات مربوط به طاق کسری که از عجایب روزگار خود بوده برای متخصصین محدود به این بود که بنا در خاک عراق است .
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/20 4:14 صبح
تحقیق در مورد ایین های دین زرتشت تحت فایل ورد (word) دارای 40 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق در مورد ایین های دین زرتشت تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد ایین های دین زرتشت تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق در مورد ایین های دین زرتشت تحت فایل ورد (word) :
ایین های دین زرتشت
ـ آیین ها و رسم های دینی
آیین سدره پوشی
برابر با یک روش کهن و پذیرفته شده باستانی، همه جوانان دختر و پسر باید آیین سدره پوشی را انجام دهند تا زرتشتی شناخته شوند. درباره سنی که آیین باید انجام شود، دیدگاه های چندی وجود دارد. برخی انجام آن را هنگامی که جوان به سن بلوغ رسیده و توانایی شناخت خوب از بد را دارد، سفارش می کنند و برخی دیگر انجام آن را پیش از رسیدن به سن بلوغ لازم می دانند. امروز در ایران کودکان را بین سنینی هفت و یازده سدره پوش می کنند.
سدره پوشی به منزله زایش نوین است در دین. این آیین را «نوزاد» و «نوزات» هم می خوانند. نوزاد یعنی دوباره متولد شدن و نوزات یعنی افزوده شدن یک پرستنده دین، «زات» از یسن به چم پرستش است.
اهمیت سدره پوشی از پیوکانی (ازدواج) کمتر نیست. آیین دینی باید در بامداد انجام شود ولی امروز در ایران، به دلایل عملی، پس از نیمروز برگزار می شود.
سدره و کشتی باید به رنگ سفید باشد، و دگمه و فلز در آن کار نرود. سدره از پارچه نخی نازک فراهم شده و نخستین جامه ای است که بدن را می پوشاند.
سدره پیراهنی است گشاد و بی یقه و با آستین های کوتاه و دارای دو کیسه بسیار کوچک است یکی در جلو سینه و نزدیک قلب است که «گریبان» خوانده می شود و دیگری در پشت که «گُرده» نامیده می شود. این ها نمادی «سمبلیک» هستند.
«گُرده» نشانه مسئولیت ها و وظیفه هایی است که هر کس به عهده دارد و باید به درستی انجام دهد، و «گریبان» که «کنسه کرفه» یا کیسه «کارنیک» هم خوانده می شود. یادآور است که همه کردارهای خوب رویهم انباشته شده و آدمی را به خوشبختی می رساند. نزدیک به قلب بودن آن، نشانه ایست که کارهای نیک باید از روی بارو، و با صفا انجام شود.
سفیدی و نبودن هیچ چیز خارجی در آن، نشانه پاکی و سادگی اخلاق است. سدره نُه دَرز دارد. دو درز دو طرف که جای دوخت دو بخش جامه (بخش سینه و بخش پشت) به هم است، نشانه یگانگی میان پدر و مادر.نیاکان (پشت آدمی) و فرزندان با یگانگی میان پیران و جوانان است. دو درزی که آستین ها را به پیراهن می دوزد، یادآور کار و کوششی است که باید با هر دو دست و با همه نیرو انجام گیرد. دو درزی که گریبان و گرده را به سدره می چسباند نشانه وظایف و اعمال انسان است. دو درز کوچک در پایین و در کنار دو درزی که پشت
و سینه را با هم یکی می کند نشانه همبستگی برتران و کهتران، و چیزداران و بی چیزان است و یادآور آن است که هر کس باید همیشه به یاد کهتران و ضعیفان باشد. سرانجام درزی که در پایین سدره به شکل دایره گرداگر جامه هست، نشانه آن است که ما از سوی اهورامزدا به این جهان آمده ایم و سرانجام به او برمی گردیم. هستی یک مدار بسته و فراگیر است.
کُشتی از پشم بره سفید فراهم آمده و اشاره به آن است که آدمی باید چون بره سودمند، بی گناه و بی آزار باشد. کشتی از هفتاد و دو نخ بافته شده که نماینده 72 بخش گات هاست. هر دوازده نخ به هم بافته شده که نماینده دوازده ماه سال است و شش دسته حاصل از آن، نمادی است از شش امشاسپندان که باید الگوی رفتاری ما باشند. هر دو دسته دوازده نخ در انتهای کشتی با هم جمع شده و در هر انتها، سه منگوله درست می شود که نماینده اندیشه و گفتار و کردار نیک است. بستن کشتی به کمر یادآور اینست که زرتشتی باید همیشه آماده خدمت به مردمان و آفرینش باشد که همان خدمت به خداست. در هنگام بستن کشتی به کمر نماز «یَتااَهو» (گره زدن در هنگام زمزمه جمله دوم نماز «یَتااَهو»
انجام می شود) و «اَشِم وُهو» (گره زدن در هنگام زمزمه جمله دوم صورت می گیرد) زمزمه می شود. کشتی سه بار به نشانه اندیشه و گفتار و کردار نیک دور کمر می گردد. در دور دوم، دو گره در جلو ضمن خواندن «یَتااَهو» و در دوره سوم، دو گره در پشت در ضمن خواندن «اَشِم وُهو» بسته می شود. گره ها نشان استواری در پیمان دین است. هر زرتشتی در هنگام بستن کشتی، پیمان خود را با اهورامزدا به یاد آورده و آن را تجدید می کند.
کودکی که می خواهد سدره پوش شود، باید به موبد نشان دهد که نمازهای «سروش باج»، «کشتی»، گواهی پذیرش دین «تندرستی»، «برساد» و به ویژه بخش های «اشم وهو»، «یتااهووئریو»، «کیم نامزدا»، و … را می تواند از حفظ بخواند.
آیین سدره پوشی وسیله موبدان انجام می گیرد. پیش از آغاز آیین، داوطلب باید همه بدن خود را به خوبی شستشو داده و در آغاز آیین با خواندن نماز کوتاه «پذیرش دین» آمادگی خود را برای پذیرش مسئولیت های دینی به آگاهی حاضرین برساند. پس از آن موبد در حالی که نماز اَهونَوَد (یتااهو ویریو) را می خواند، سدره را به داوطلب می پوشاند. در این مراسم داوطلب و پدر و مادر او و همه کسانی که در آیین حضور دارند نماز یتااهو را با موبد می خوانند. پس از آن داوطلب همراه با موبد نماز «نیرنگ کشتی» را خوانده و موبد کشتی را به کمر داوطلب می بندد. پس از پایان مراسم داوطلب نماز کوتاه «جَسه می اَوَنگَهِه مَزدا» را می خواند، معنی آن این است: «ای اهورامزدا به یاری من آ. من پرستنده یک خدا، اهورامزدا،
هستم. من زرتشتی ام و با باور کامل آن دین را می پذیرم. من اندیشه و گفتار و کردار نیک را می ستایم. من دین زرتشتی را که استوارکننده هم آهنگی و آشتی و دورکننده ناهم آهنگی و دشمنی است می پذیرم. دینی که از همه ادیان و روش های زندگی چه آنان که در گذشته بوده و چه آن ها، که در آینده آید بهتر و والاتر است. دینی که زرتشت آورنده آن است.» و خواندن این نماز نشانه آن است که داوطلب رسماً زرتشتی شده و پذیرش مسئولیت کرده است. او پیمان می گذارد که هیچ گاه از «اشا» سر باز نزند، و اندیشه، گفتار و کردار نیک را الگوی رفتاری خود کند. پس از آن موبد نماز تندرستی را برای داوطلب خوانده و دانه های برنج و انار و کشمش و بادام و شیرینی، که همه نمادی از فراوانی، دست فراخی و خوشبختی است روی سر جوان تازه زرتشتی شده می ریزد و خویشاوندان و دوستان او، هدایائی به او می دهند.
بدون دودلی باید گفت و پذیرفت که آیین سدره پوشی، تجسمی از بنیادهای اندیشه ای دین، و پیمانی است که جوان می بندد که نسبت به بنیادها و ارزش های اخلاقی دین پا بر جا و وفادار بماند. آیین سدره پوشی زیباست و به جوان زرتشتی نشان می دهد که در پیمودن راه راستی تنها نیست و دیگر زرتشتیان و اشوان هم، همسفر او هستند.
آیا پوشیدن سدره و کشتی باید اجباری باشد؟
در دین زرتشتی هیچ چیز اجباری نیست. در همه کارها باید با خرد و وجدان رایزنی کرد. باور دارم که هر زرتشتی که در این باره با خرد و وجدان خود مشورت کند، کوشش خواهد کرد تا آن جا که شدنی است سدره و کشتی با خود داشته باشد. «سدره و کشتی» سند ظاهر زرتشتی بودن است، شناسنامه دینی است. همان گونه که «گذرنامه» سند ظاهری وابستگی سیاسی به یک ملت و یا «کارت اقامت» سند ظاهری زیستن در کشور معین است، همان گونه هم «سدره و کشتی» سند ظاهری وابستگی دینی شخص به گروه زرتشتیان است. «سدره و کشتی» نماد استواری در دین است. زرتشتیان، در کشورهای مختلف در همه دنیا اقامت دارند. «گذرنامه» و «کارت اقامت» آن ها با هم تفاوت دارد. بگذارید این «شناسنامه دینی» را حفظ کنیم و یکدیگر را بشناسیم.
آیین پیوکانی
پیوکانی، کاری نیک است. بنیادی است که یک زن و یک مرد با به نام «همسر» به هم وابسته می کند تا توانایی شان در سازندگی و پیشرفت آفرینش رسایی یافته، شادی شان افزوده شود، و خوشبختی شان بیشتر گردد. بنیاد پیوکانی «زناشویی» باید بر پایه های خرد، دوست داشتن، همکاری.و دلبستگی به سازندگی استوار باشد و از نادانی، هوس خودخواهی، و ویرانگری به دور باشد.
در این که در سنت زرتشتی، پیوکانی، نیکو و ستوده است، گفت و گویی نیست. در کتاب ادبیات مذهبی وندیداد آمده است که زرتشت از اهورامزدا پرسید: «ای خداوند، چه جایی در این جهان بهترین است؟» و اهورامزدا پاسخ داد: «آن جا که مرد دیندار خانه و کانونی می سازد که در آن آتش، گله، زن، فرزندان، و پیروان و یاران خوب گرد آیند.» پیوکانی تا آن جا پسندیده است که به زرتشتیان سفارش شده، به همدینان خود یاری کنند تا بتوانند همسری را که می خواهند برگزینند و پیوند همبستگی بندند، باز در «وندیداد» آمده است که «اگر همدینی، برادری یا دوست، به شما روی آورد که او را در کار برگزاری پیوند همسری یاری کنید، همراهی خود را دریغ مورزید تا با همسری که با خود برگزیده آئین پیوکانی انجام دهد.» بنا به گفته هرودوت، در زمان هخامنشیان، دولت به مردم کمک مالی می داد تا بتوانند همسر برگزینند و پیوند کنند، داشتن فرزند هم در زمان هخامنشی اهمیت فراوان داشت. داریوش برای کسانی که کتیبه های او را محافظت کنند، از اهورامزدا برکت فرزند خواستار است. پادشاهان هخامنشی به خانواده هایی که فرزند بسیاری داشتند جایزه می دادند.
درباره چگونگی گرفتن همسر، باز تردیدی نیست که پایه آن بر آزادی گزینش است و در همه جا سفارش شده است که دختر و پسر با رایزنی با خرد (وهومن) و اشا (راستی و پاکی) همسر خود را انتخاب کنند. هنگامی که پوروچیست، دختر زرتشت، می خواهد همسری برگزیند، پدرش به او چنین می گوید:
«آن کسی را به همسری برگزین که خرد تو، به آن فرمان دهد.» و در جای دیگر اشو زرتشت به دختران و پسران تازه عروس و تازه داماد چنین اندرز می دهد:
«ای تازه عروسان و ای تازه دامادان دین را درست دریافته، راه زندگی را با منش نیک بپیمایید، بکوشید در راستی و درستی از همسر خود پیش گیرید، تنها در چنین حالتی است که زندگانی پدید آمده از پیوند همسری بر هر دوی شما شادی بخش بوده و با کامیابی دمساز خواهد بود.»
شواهد بسیاری هست که تساوی زن و مرد را در پیوند همسری نشان می دهد. خود واژه پیوکانی، پیوند همسری، نشانه این برابری است. گذشته از این که اشو زرتشت در گات ها به دختران و پسران در یک سطح سخن می گوید، سن همسری برای دختر و پسر مساوی و پانزده سال بوده است.
آن گونه که از دادستان دینیک بر می آید، در ایران باستان پنج گونه پیوکانی بوده است که بر دو پایه ی استوار، همبستگی خانوادگی و دیگری پایداری نام خانواده بوده است.
همبستگی
در دین زرتشت آزادی در گزینش همسر بوده است. این امر از سخنان اشو زرتشت در گات ها کاملاً روشن است. از سوی دیگر، دانشمندان و جامعه شناسان زمان ساسانیان اندیشیده اند که در عین حفظ آزادی گزینش، باید جوانان را متوجه کرد که پیوند همسری بین یک دختر و پسر، پیوند نزدیکی بیشتر بین خانواده های عروس و داماد هم هست، بنابراین برای بقای خانواده و برای این که همسری بین دختر و پسر از دو خانواده مختلف، شکافی در رابطه جوانان و پدران و مادرانشان ایجاد نکند، در پیوکانی هایی که با اجازه پدر و مادر انجام می شده است، امتیاز بیشتری به فرزندان می دادند. بدون این که در ازدواجی که بدون دریافت موافقت پدر و مادر صورت گرفته باشد، خللی ایجاد کند.
نام و بقای خانواده
طبق سنت جوامع قدیم که امروز هم تا اندازه زیادی معمول است، پس از پیوکانی، دختران نام خانواده پسران را می پذیرند. برای این که نام و بقای خانواده از میان نرود، گاهی پدر بدون پسری، با دختر و دامادش قرار می گذاشت که اگر فرزند پسری پیدا کنند، نخستین فرزند پسر را به فرزند خواندگی به پدر دختر بدهند. در این صورت این پسر نام خانواده پدربزرگ (یا مادرش) را می گرفت و از پدربزرگ هم ارث می برد. خارجیان، به ویژه یونانیان که با این سنت ایرانیان آشنایی نداشتند، تصور می کردند که این فرزند نتیجه همخوابگی پدر با دخترش بوده است! در حالی که این فرزند، فرزند مرد دیگری بوده است، منتهی برای حفظ نام پدر دختر، به فرزند خواندگی به او واگذار شده است. این پنج نوع پیوند همسری (که امروز دیگر مرسوم نیست) عبارت بود از:
1ـ پادشاه زنی و آن هنگامی بود که دختر باکره ای (ازدواج نکرده) با اجازه پدر و مادر با شخص دلخواهش پیوند همسری می بست. این عالی ترین شکل ازدواج بود و دختر و پسر از همه مزایا برخوردار بودند.
2ـ ایوک زنی و آن هنگامی بود که پدر و مادری با دختر و همسر آینده اش توافق می کردند که نخستین فرزند پسرشان را به فرزندخواندگی به آن ها بدهند. چنین فرزندی از پدربزرگ و مادربزرگ مادری، ارث می برد (و از این رو کسانی که وارد به چگونگی این نامگذاری نبودند، گمان می کردند که این فرزند برادر مادرش هم هست در حالی که چنین نبود) و البته چنین ازدواجی چون با رضایت پدر و مادر و با موافقت و دلخواه خود دختر انجام شده بود از جهت اجتماعی. اعتبار پادشاه زنی را داشت.
3ـ خودسرزنی و آن هنگامی بود که دختر بدون رضایت پدر و مادرش با شخص دلخواهش ازدواج می کرد. در این صورت ازدواج صحیح و قانونی بود ولی دختر حق ارث بردن نداشت (مگر آن که پدر و مادر به دلخواه خودشان یا از راه وصیت، سهمی به او می دادند.)
4ـ سترزنی و آن هنگامی است که زن و مردی نمی توانند صاحب فرزند شوند و حاضر می شوند هزینه زناشویی دختری را که آماده ازدواج است و در برابر عروس و داماد تعهد می کنند که یک یا چند فرزندشان را به فرزند خواندگی به زن و شوهری که هزینه عروسی را داده اند بدهند.
5ـ چاکرزنی به ازدواجی گفته می شود که در آن دختر باکره نباشد مثلاً قبلاً شوهر داشته و شوره اولش درگذشته باشد، و دوباره شوهر کند. همان گونه که گفته شد، در این پنج گونه پیمان، ازدواج موقتی (کوتاه مدت) جایی ندارد.
هرودوت می گوید که تربیت و حضانت فرزندان در پنج سال اول مؤکداً به عهده مادر بود والا آن ها شایستگی ورود به آموزشگاه های رسمی را پیدا نمی کردند. میان آیین پیوکانی زرتشتیان ایران و پارسیان هندوستان تفاوت هایی هست که ناشی از تفاوت های رسم هندوان است. برای نمونه در ایران آیین پیوند همسری همیشه پیش از فرورفتن (غروب) آفتاب انجام می شود و در هندوستان پس از غروب آفتاب، علت این است که هندوان آیین پیوکانیرا پس از غروب آفتاب انجام می دهند و پارسیان مهاجر پیمان گذاشته بودند که این سنت را رعایت کنند، آن چه بین پارسیان و ایرانیان زرتشتی مشترک است، این است که حاضرین مطمئن شوند که دختر و پسر در کمال آزادی خواسته اند پیوند همسری بندند. دیگر آن که با انجام مراسم دینی، برکت مینوی را برای دختر و پسر خواستار شوند.
در نمونه قباله زناشویی در زبان پهلوی که مربوط به سده سیزدهم میلادی است و توسط دانشمند ارمنی بانو آناهیت بریخانیان در شماره پنجم سال 1960 مجله مردم شناسی اتحاد شوروی (صفحات 67 تا 75) چاپ شده است و بوسیله دانشمند ایرانی دکتر شاپور شهبازی با تصحیحاتی در مجله آینده 1366 و نامواره دکتر محمد افشار جلد پنجم آمده است، و نمایانگر مراسم ایران پیش از اسلام است. این نکته ها به چشم می خورد:
1ـ رضایت عروس و داماد به ازدواج
2ـ رضایت پدر و مادر عروس
3ـ اعلام مشارکت دادن عروس به اداره قسمتی از امور مالی خانوادگی توسط داماد
4ـ تعهد عروس به «کدبانویی، فروتنی، فرمانبرداری و احترام به همسر و پیروی از دین بهی» و تعهد داماد به «گرامی داشتن همسر، نگاهداری و پشتیبانی و ارج گذاشتن به او، و شناختن فرزندان به عنوان فرزندان قانونی خود.»
5ـ سفارش موبد برگزارکننده آیین به این که «عروس و داماد» همیشه راه خدا و پیامبر (راه اشا) را پیمایند، احترام پدر و مادر دو طرف و حق استادان را محفوظ دارند، به درویشان و ناتوانان، و خویشاوندان نادار، کمک کنند و از خویشاوندانی با آنان شرم نکنند.
6ـ سفارش موبد به «داماد و عروس» به این که در این جهان و در جهان دیگر، همسر و نیز خانواده (پدر و مادر و خواهر و برادر) همسر را در خانه با جان و عشق و پیمان خود بپذیرند.
7ـ سفارش موبد به داماد که پیمان گذارد که همسر خود را، مالک تن و جان و مال و خان خود کند، به او رشک نبرد، او را از گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما دور نگاهدارد، او را مجبور به تنهایی و مردم گریزی نکند.
در آیین زناشویی در ایران، داماد لورک و شیرینی و عروس انار شیرین و پارچه سبز و تخم مرغ و قیچی می آورند. در پایان مراسم، تخم مرغ را از بالای خان بیرون اندازند (معنی آن این است که پدر عروس همه حقوق و اختیار خویش را با یک تخم مرغ به داماد صلح می کند. قیچی، علامت گشایش کار است و پارچه سبز نشان سرسبزی و شادمانی.)
لورک علامت فراوانی و فراخ روزی، انار شیرین نشانه آرزوی فرزندان بسیار، و شیرینی برای شیرین کامی و لذت و خوشی است.
در آیین زناشویی موبد چند بار می گوید که «دختر و پسر، به هم تنی و هم روانی به یکدیگر داده شده اند» که «هم در زندگانی در این جهان و هم در سرای دیگر در ابدیت به هم پیوسته و وابسته باشند و حقوق و کام هر دو یکی باشد.»
آیین بدرود با درگذشتگان
آیینی که برای درگذشتگان برگزار می شود، با باور به دو اندیشه است:
1ـ جاودانی روان: بازماندگان می خواهند رفتن روان درگذشته را به پشتیبانی و همکاری آنان از گیتی، به سرای جاودانی با آسودگی و کم ترین رنج انجام گیرد.
2ـ دگرگونی شکل بدن: بازماندگان می خواهند بدن درگذشته به وضعی تغییر شکل یابد که کم ترین آلودگی را پدید آورد و کم ترین زیان را به طبیعت و محیط زیست برساند.
پشتیبانی و مهربانی درباره روان درگذشته با انجام آیین هایی همراه است که چندین سال پس از رفتن درگذشته از این جهان، از سوی بازماندگان نزدیک ـ همسر و فرزندان ـ دنبال می شود.
انتقال بدن درگذشته به منزل آخر، باید هر چه زودتر با آیین ویژه ای انجام شود و در این آیین به چهار اصل توجه می شود:
1ـ جدا نگاهداشتن «بدن درگذشته» از زندگان پس از مرگ، بدون درنگ بدن درگذشته را با پارچه سفیدی می پوشانند، و سپس آن را با نیرنگ گندزدایی(ضد عفونی) کرده و با آب می شویند. برای ضد عفونی ممکن است مواد دیگری هم به کار برند و استعمال نیرنگ صورت نمادی (سمبلیک) پیدا کند. در این هنگام، سدره و کشتی به درگذشته پوشانده و روی او را باز می گذارند تا خویشان به او نزدیک شده برای واپسین بار او را دیده و آخرین بدرود را بگویند. پس از آن، به کسی اجازه نزدیک شدن به درگذشته داده نمی شود مگر به کسانی که مأمور انتقال یا انجام مراسمی هستند. این کسان هم باید به احترام روان درگذشته از پیش حمام کرده و لباس تمیز و سفید بر تن داشته باشند.
مأموران انتقال درگذشته که دو نفرند، مرده را در درون پارچه سفید گذارده، پنج جای بدن (گردن، بازوان، کمر، زانوان، و دو شصت پا) او را با نوار سفید بسته، دو دست او را روی سینه تا می کنند.
در طول این مدت موبدان سرگم اوستا خواندنند. سپس «درگذشته» را در روی تخته سنگی که در گوشه ای از اطاق جلو خانه است قرار می دهند به طوری که سر او سوی شمال نباشد. در داخل اطاق چوب صندل و بوی خوش درمجمری می سوزد و باور این بوده است که با این کار جِرم های ناخوشی پراکنده در هوا زدوده می شوند. چون برابر یک باور دینی، روان درگذشته تا بامداد چهارمین روز پس از درگذشتن، در این جهان می ماند و سپس به جهان دیگر می رود. از این رو، لیوانی پر از روغن «کوکونات» را مدت سه روز و سه شب در داخل اطاق روشن
نگاه می دارند.
2ـ بهداشت: دومین اصل در این آیین، رعایت بهداشت است. ضد عفوین کردن، شست و شوی بدن و دور نگاهداشتن زندگان از «بدن درگذشته». به همین منظور است انتقال «بدن درگذشته» از خانه به «دخمه» یا «آرامگاه» به وسیله دو مأمور که آن ها را «نساسالار» می خوانند، صورت می گیرد. نساسالاران «بدن درگذشته» را روی تابوت آهنی می گذارند و در حالی که موبدان بر آن نماز می گذارند، مردان و زنان حاضر در خانه به تابوت نزدیک شده و با خم کردن سر به درگذشته کرنش کرده و او را بدرود می گویند. سپس تابوت را چهار نفر روی شانه برای بردن به خانه بارپسین بلند می کنند. در حالی که مردان پشت سر تابوت در حرکت اند (بانوان پشت تابوت حرکت نمی کنند.) در این هنگام محلی که بدن درگذشته و تابوت در خانه قرار داشته، کاملاً گندزدایی می شود. همه کسانی که در این مراسم شرکت می کنند پس از تمام شدن مراسم و برگشت به خانه باید حمام کرده و سدره و کشتی نو کنند. از لحاظ بهداشتی تابوت باید از آهن باشد و نه از چوب.
3ـ سادگی: آیینی که برای درگذشتگان انجام می شود برای همه، بدون رعایت جنس، نژاد و یا موقعیت اجتماعی، یکسان است و باید به ساده ترین شکل انجام شود.
آلوده نکردن محیط زیست: در دین زرتشت، خاک، آب، هوا، و آتش و هر آن چه که آفریده خدایی است، باید پاک نگاهداشته شود. در دین زرتشت سفارش شده است که بدن درگذشته را به گونه ای در آخرین منزلگاه بگذارند که کمترین زیان و آلودگی را پدید آورد. برای این کار در بین زرتشتیان «دخمه» و «آرامگاه» مرسوم بوده و هست.
دخمه ساختمانی است که در بالای کوه می سازند، در جایی که از شهر دور است، بدن مرده را به درون دخمه می گذارند و پرندگان لاشخور در مدت کوتاهی که از یکی دو ساعت بیشتر نمی شود همه گوشت بدن مرده را می خورند و استخوان را باقی می گذارند. این گونه رفتار با بدن درگذشته، کنجکاوی افرادی را برانگیخته است که درباره آن چیز بنویسند. حقیقت این است که این روش بهترین راه خلاصی از بدن مرده است. نخست آن که این کاری است که در طبیعت با گوشت همه حیوانات مرده انجام می شود. حیوان زنده ای گوشت حیوان مرده را می خورد و به این ترتیب، بدن مرده خوراک برای حیوانات دیگری می شود. دوم آن که از آلودگی محیط زیست جلوگیری می شود، پس از این که گوشت مرده خورده شد، مأموران دخمه استخوان های خشک شده را در چاهی که در وسط دخمه قرار دارد می ریزند و روی آن آهک و گوگرد (تیزاب) می ریزند تا بسوزد و خاکستر شود و به وسیله آب باران به چهار چاهی که در چهار طرف چاه اصلی است برود. ته و بدنه ی چاه اصلی با سنگ و سیمان پوشیده شده است تا مادام که استخوان ها در آن جاست و هنوز وسیله آهک و گوگرد متلاشی و پاک نشده، میکروب به خارج سرایت نکند.
بعد از آن که استخوان ها، خاکستر و ضد عفونی شد وسیله باران شسته شده و به چاه هایی که ته آن ها از شن پوشیده شده می روند در حالی که در وسط راه از چند دستگاه صافی و پاک کننده نیز رد می شوند به زمین فرو می رود. آیا این روش بهداشتی، عاقلانه و ساده نیست؟ آن هایی که از آن انتقاد می کنند، یا نادانند یا مغرض.
در تهران، این روش نتوانست دنبال شود. زیرا بدبختانه به علت توسعه شهر، دخمه که از شهر دور بود، در حاشیه شهر افتاد و پرندگان لاشخور کم شدند. از این رو زمان بین گذاشتن بدن مرده تا خورده شدن آن وسیله تعداد کمی لاشخور، ساعت ها بلکه یکی دو روز طول می کشید. ضمناً در تهران دانشکده پزشکی تأسیس شده بود و به بدن مرده برای تشریح احتیاج داشتند. (طبق قانون اسلام تشریح مرده حرام است) از این رو از دانشکده پزشکی مأمورینی شب ها می رفتند و مرده های زرتشتی را می دزدیدند و به شهر می آوردند! می بایست جلو این کار زشت به نحوی گرفته شود.
سوم انتقاد نابه جای تنی چند از مسلمانان نادان و نفع طلب بود که فشار می آوردند این روش تغییر یابد. زرتشتیان ناچار شدند که به روش «تدفین» روی آورند. مقابر پادشاهان و بزرگان قدیم ایران نیز نشان می دهد که روش تدفین هم در ایران باستان معمول بوده است.
نتیجه این بحث این است که در دین زرتشتی آن روشی برای خلاصی از بدن مرده پسندیده است که کمترین زیان را به محیط زیست بزند. نارسایی تدفین این است که هم خاک و آب زیرزمین را آلوده می کند و هم زمینی که می شود برای کشاورزی و ساختمان به کار برد، بی استفاده می شود. شاید روش سوزاندن که امروز در غرب رسم شده و در شرق هم بین هندوان و بوداییان معمول بوده است از جهت نتیجه کار به دخمه نزدیک تر باشد.
آیین ارج گذاری به روان جاودان
گفتیم که «آیین درگذشتگان در دین زرتشتی» به دو امر توجه دارد. آسوده خاطر شدن از انتقال بدن «درگذشته» به جایی و به گونه ای که کم ترین زیان را به محیط زیست، بهداشت، و تندرستی بازماندگان بزند و در عین حال ساده، طبیعی، و درباره همه یکسان باشد. دیگر آن که از چشم هم چشمی و مسابقه در ساختن مقبره گران بها، اتلاف مال و مکان، جلوگیری کند.
در مورد روان هم، سنت زرتشتی به مسائل اخلاقی و روانی چشم دارد. در کار پاکیزه کردن «بدن درگذشته» و انتقال آن به سر منزل آخر، موبدان نماز زمزمه می کردند و به ویژه در مرحله بردن مرده از خانه به دخمه یا آرامگاه، موبدان به زمزمه اهون وئیتی (بخش نخست گات ها)
می پردازند.
باور این است که زمزمه گات ها، روان درگذشته را که هنوز در این جهان است، نیرو می بخشد و به بازماندگان هم راه زندگی درست را گوشزد می کند.
باور این است که امواج ناشی از این زمزمه، اثری ناگفتنی در روان «درگذشته» و بازماندگان پدید می آورد.
باور بر این است که روان درگذشته سه روز زیر راهنمایی «سروش» در این جهان می ماند. از این رو نمازهای ویژه در سه شب برای آسایش روان و خشنودی سروش خوانده می شود.
در روز و شب اول این مراسم که وسیله موبدان در خانه درگذشته انجام می شود خویشان درگذشته هم شکرت می کنند. پس از غروب آفتاب موبدان نماز آفرینگان می خوانند. از بامداد روز بعد تا سه روز این نمازها در «درمهر» یا «آدریان» وسیله موبدان خوانده می شود. باور بر این است که این نمازها روان درگذشته را در انتقال از این جهان به جهان دیگر یاری می
دهد. در پگاه روز چهارم پیش از بر آمدن آفتاب خویشان و دوستان درگذشته به «درمهر» می روند و به یاد خویشاوند درگذشته و برای آسایش روان او، اهورامزدا را ستایش می کنند و همچنین در آن جا با موبد پیوند می گذارند که پس از آن نیز برای روان درگذشته دعا خوانده روان او را از یاد نبرند. پس از روز چهارم، مراسمی هم روز دهم، روز سی ام (ماه) و سر سال برای روان درگذشته برگزار می شود. خانواده های دین دار پس از آن هر سال تا سی سال، مراسم دینی هر اندازه کوتاه برای درگذشته انجام می دهند.
باور اینست که روان درگذشتگان سالی پنج روز پیش از نوروز و سپس در روز فروردین و فروردین ماه از بازماندگان خود در این جهان دیدن می کنند و از این رو در آن روزها بازماندگان نیز در آئین های ویژه شرکت می کنند.
این باورها، خواه با دانش امروز پذیرفتنی باشد یا نه، آرامش بخش بازماندگان است که عزیز خود را از دست داده اند، و نیز مردم را متوجه می کند که از مرگ گریزی نیست. از این رو چه بهتر است که بار راستی و اندیشه و گفتار و کردار نیک زندگی کرد و بهره خوب آن را دریافت داشت.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/20 4:14 صبح
مقاله در مورد عفونتها و مسمومیتهای غذائی تحت فایل ورد (word) دارای 33 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد عفونتها و مسمومیتهای غذائی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد عفونتها و مسمومیتهای غذائی تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد عفونتها و مسمومیتهای غذائی تحت فایل ورد (word) :
عفونتها و مسمومیتهای غذائی
مقدمه
عفونتها و مسمومیتهای غذائی
عوامل آلودگی مواد غذائی که برای مصرف کنندگان مخاطره آمیز می باشند عبارتند از برخی از :
ـ باکتری ها
ـ ویروس ها
ـ بعضی از انگلها مثل پروتوزوآ
این آلودگیها می توانند اولیه و یا ثانویه باشند و می توانند در انسان ایجاد بیماریهای عفونی و یا توسط سموم ایجاد مسمومیت بنمایند . در بعضی مواقع مسمومیتها و عفونتها می توانند تواماً ایجاد گردند . در این صورت ما از یک عفونت سمی صحبت می کنیم . مواد سمی متابولیکی را فقط باکتریها و قارچ ها ترشح نمی کنند بلکه بعضی از پروتوزوآها Protozoa نیز قادر به ترشح سموم ایجاد Intoxication می باشند .
طبق نظریه Park & Harrigan مسمومیتهای ایجاد شده توسط میکرو ارگانیسم ها به مراتب بیشتر از مسمومیتهای شیمیایی اتفاق می افتند . این مطلب را آمارها ی ارائه شده توسط ممالکی که از نظر استاتیستیک بسیار دقیق و معتبر می باشند نیز تأییدمی نمایند . در ممالک متحد آمریکا بین سالهای 1977 تا 1981 حدود 954 اپیدمی یا 32929 مورد بیماری ثبت گردیده است که همگی به علت مصرف غذای آلوده ایجاد گردیده اند .
جدول شماره 1 : بیماریهای اپیدمیک ناشی از مواد غذائی بین سالهای 77 تا 81 در کشور آمریکا
تعداد مواردبیماریها ( افراد بیمار ) تعداد اپیدمی علت ایجاد اپیدمی
29825 646 باکتری ها
1830 227 مواد شیمیائی
405 48 انگل ها
869 33 ویروس ها
32929 954 جمع
همان گونه که در جدول شماره 4 مشاهده میشود ، علاوه بر اینکه تعداد اپیدمی های ایجاد شده توسط باکتریها بیشتر می باشد ، تعداد افراد بیمار نیز بمراتب بیشتر از موارد مسمومیتها در اثر مواد شیمیایی است . متأسفانه در کشور های جهان سوم و حتی در بسیاری از ممالک اروپائی آمار دقیقی از اپیدمی ها وبویژه تعداد انواع مسمومیتها و بیماریهای ناشی از مصرف غذای آلوده در
دسترس نیست و اغلب تعداد واقعی افرادی که به علت بیما و یا دچار مرگ می شوند به صورت نامشخص باقی می ماند . بد نیست بدانیم که متخصصین و کارشناسان سازمان بهداشت جهانی FAO / WHO تعداد نوزادان شیر خوار و اطفال زیر پنج سال را در سال 1980در اثر اسهال های ناشی از مصرف مواد غذای آلوده جان خود را از دست داده اند پنج میلیون نفر گزارش کرده اند و این آمار تنها مربوط به کشور های جهان سوم می باشد یعنی تعداد مرگ و میر فوق الذکر در کل جهان بیشتر از این مقدار می باشد.
الف ) عفونتهای غذائی Food Infection
بسیاری از بیماریهای عفونی می توانند بین مهره داران و انسان به یکدیگر منتقل گردند که آنها را زئونوزمی می نامند : بسیاری از زئونوزها می توانند از طریق خوردن مواد غذای آلوده ، منتقل گردند یا به عبارت دیگر مواد غذای می توانند یکی از راههای آلودگی باشند .
عفونتهای غذائی معمولاً بیماریهائی هستند با عوارض گوارشی از قبیل استفراغ ، اسهال ، دردهای عضلات شکم و تشنجات عصبی . این عفونتها بخشی از عوارضی هستند که در اثر مصرف مواد غذائی آلوده ایجاد می گردند . در جدول شماره 2 عوامل مسبب ایجاد عفونتهای غذائی در چهار گروه منعکس می باشد .
جدول شماره 2 : عوامل بیماریزای آلوده کننده مواد غذائی
گروه اول گروه دوم گروه سوم گروه چهارم
Staph . aureus
M.tuberculosis Salmonella Bacillus anthracis Listeria
M.bovis,Brucella E.coli Francisella Erysipelothrix
Streptococcus Enterobacteriaceae tularensis Leptospira
hamolyticus
Yersinia enteroco
Str.agalactiae Litica
Coxiella Vibrio parahaemolyt
FMD virus icus
Vaccinia virus Campylobacter
Proteus, Pseudomonas
راههای انتقال بیماریهای فوق از نظر مواد غذائی به شرح زیر می باشد:
گروه اول : مهمترین ماده غذائی واسطه انتقال این بیماریها و آلودگیها شیر می باشد و آنها را Milkborne Infection نیز می نامند .
گروه دوم : عبارتند از عوامل عفونتهای روده ای “ وبا ” مسمومیت و عفونتهای روده ای Toxi – infedions نشانه عمومی این عفونتها اینست که تعداد نسبتاً زیادی از میکروارگانیسم ها لازمند تا بیماری را بوجود آورند . در اینجا اغلب باکتریها دسته Enterba Cteriaceas از عوامل مؤثر در ایجاد بیماریها می باشند . از آنجا که محل زیست این میکروبها روده ها هستند آلودگی مواد غذائی اغلب به صورت ثانویه ( تماس با مدفوع ) و یا اولیه در مورد فرآورده های دامی انجام می گیرد . این میکرو ارگانیسم ها می توانند به سه طریق از انسان و حیوانات مختلف دفع گردند .
1)زمان دوران حاد عفونت
2)توسط ناقلین ظاهراً سالم (Carries)
3)بندرت تحت شرایط خاص
بهر حال عوامل بیماریزائی که مواد غذائی را آلوده می سازند ممکن است مستقیماً روی آنها منتقل شوند و یا مواد واسطی مانند تجهیزات ووسایل ، آب ویا موجوداتی مانند مگس وسایر حشرات باعث انتقال گردند .
بیماریها اپیدمیک صرفاًمحدود به سالمونلوز ، شیلگلوزو یا عفونتهای کلی با سیلوز ناشی از برخی از سروتیپ های اشریشیاکلی نمیشوندبلکه موارد دیگری از قبیل عفونتهای ناشی از Arizona ، Proteus ، Proridencia نیز مشاهده شده اند که ایجاد اپیدمی می نماید لکن به معنی واقعی جزو زئونوزها بحساب نمی آیند .
به طور کلی میکرو ارگانیسم های دسته Enterobacteriaceae در اغلب مواد غذای یافت می شوند ولی اهمیت آنها یکسان نیست و بین آنها عوامل بسیار خطرناکی وجود دارند .
گروه سوم :در این گروه زئونوزهای بسیار مسری قرار گرفته اند که انتقال آنها از راه اولیه گوارش امکان پذیر بوده ولی معمولاً در اثر تماس با حیوانات بیمار و یافرآورده های آنها انجام می گیرد .
گروه چهارم : عفونتهای ثبت شده در این گروه را نیز جزو عفونتهای غذائی به طور مطلق بحساب نمی آورند ، اگرچه در ب
رخی از مواد بویژه در مورد لیستریا ، بیماری از راه مصرف مواد غذائی امکان پذیر می باشد.
ب ) مسمومیتهای غذائی میکروبی ( Food Intoxication )
مسمومیتهای غذائی که توسط میکرو ارگانیسم ایجاد می گردد به علت توکسینی است که از آنها یا در مواد غذائی و یا در روده انسانهای مصرف کننده ترشح می گردد به هر صورت در این گونه بیماریها هیچ گونه عفونتی ایجاد نمی گردد و اکثر مسمومیتهای غذائی بستگی به میزان ورود میکروبهای زنده به بدن انسان ندارد .
مهمترین عوامل مسمومیتهای غذائی عبارتند از :
1 ـ استافیلوکوک بیماری زا ( Staphylococcus aurcus )
2ـ کلستریدیوم بوتولینوم ( Cl .botulinum )
3ـ کلستریدیوم پرفرنژانس ( Cl.perfringens )
4ـ استرپتوکوک ها ( Streptococcaceae )
5ـ باسیلوس سرئوس ( Bacillus cereus )
6ـ مسمومیتهای قارچی ( Mycoloxicosis )
جدول شماره 3 : درصد بخش تجزیه نشده اسیدهای نگاه دارنده در PH های مختلف
اسیدهای نگاه دارنده
72/99
66/99 96/99 99/99 99/99>
71/0 67/6 7/41 6/87 5/98 اسید پروپیونیک
54/0 1/5 9/34 5/84 5/98 اسید استیک
48/0 1/4 1/30 0/82 4/97 اسید سوربیک
144/0 44/1 8/12 3/59 5/39 اسیدبنزوئیک
064/0 64/0 05/6 2/39 6/86 اسید لاکتیک
56/0 56/0 39/5 2/36 0/85 اسید فرمیک
001/0< 006/0 41/0 9/18 0/53 اسید سیتریک
میزان خطرات مواد غذائی
مجموعه عوامل خارجی و داخلی و شرایط محیطی تعیین کننده میزان خطرات یک ماده غذائی از نظر بهداشتی می باشند . برخی از آنها موجب بالا بردن خطرات فوق و برخی دیگر سبب پائین آوردن آن می شوند . در نمودار شماره 11 این شرایط برای مواد غذائی با منشاء دامی به طور ساده ای بیان می گردد .با توجه به شکل فوق اهمیت رعایت موازین بهداشتی و فنی در کارخانه های مواد غذائی ، آشپزخانه ها و کانتین و نیز در منازل کاملا مشهود است .
کمسیون بین المللی ویژگیهای میکربی مواد غذائی ( ICMSF ) بر حسب میزان خطراتی که مواد غذائی مختلف احتمالا برای مصرف کنندگان ایجاد می نمایند ، آنها را به پنج گروه به شرح زیر تقسیم بندی نموده است :
گروه اول : مواد غذائی بی خطر
عبارتند از مواد غذائی که میزان آلودگی میکربی در آنها بسیار پائین ، عاری از هرگونه میکروارگانیسم پائورن بوده و هیچ گونه علائم فساد در آنها مشاهده نگردد .
ـ حرارت دادن کافی قبل از مصرف
ـ بسته بندی طبق موازین بهداشتی
ـ حفظ زنجیر سرما تا هنگام مصرف
ـ تهیه ماده غذائی در سالن های بهداشتی و در دمای پائین عاری از آلودگیها ثانویه ـ قطعه کردن یا خرد کردن
ـ حرارت ناکافی
ـ بدون بسته بندی و یا بسته بندی مغایر با اصول بهداشتی
ـ آلودگیهای ثانویه
ـ نگهداری به مدت زیاد در دمای بالا و یا سرد نکردن بالافاصله پس از تهیه
ـ رشد یکدست میکروارگانیسم های پاتوژن ـ بالا بودن میزان aw (95/0 > )
ـ بدون عمل آوری
ـ بالا بودن PH (5/4>)
ـ بدون دود دادن
– بدون مواد نگاه دارنده ـ پائین بودن آب فعال ( 95/0 <)
ـ افزودن نیترات یا نیریت
ـ پائین بودن PH ( 5/ 4(<
ـ استفاده از دود
ـ استفاده از مواد نگاه دارند
گروه دوم : مواد غذائی با میزان خطر پائین
عبارتند از مواد غذائی که از آنها میکروارگانیسم های اندیکاتور ( مانند کلیفرم ها ) به میزان متوسط ولی زیر استاندارد جدا شده باشند .
گروه سوم : مواد غذائی با میزان خطر متوسط
عبارتند از مواد غذائی که میکروارگانیسم های جدا شده از آنها از انواع با پراکندگی محدود باشند مانند مواد غذائی خشک حاوی باسیلوس سرئوس
گروه چهارم : مواد غذائی با میزان خطر بالا
عبارتند از مواد غذائی مانند گوشت و فرآورده های آن و نیز شیر و لبنیات که از آنها سالمونلاتیفی موریوم و یا اشرشییاکلی آنتروپاتوژن ( EEC ) جدا شده باشند ، البته در این صورت شیوع و پراکندگی بیماریهای حاصل زیاد خواهد بود .
گروه پنجم : مواد غذائی بسیار خطرناک
عبارتند از کنسروهای حاوی کلستریدیوم بوتولینوم و آب و سبزیهائی که حاوی سالمونلاتیفی ، سالمونلاپاراتیفی و یا شیگلادیسانتری ( Shigelladdyscnteriae ) باشند این گونه آلودگیها از نظر اپیدسیولوژیک حائز اهمیت فراوانی می باشند .
هرکدام از گروههای فوق بر حسب وضعیتی که در رابطه با مصرف در آنها پدید آمده و درنتیجه تغییراتی که در میزان خطر آنها ایجاد می گردد به سه دسته قابل تقسیم بندی می باشند .
الف ـ مواد غذائی که میزان خطر در آنها پائین می آید و آن در مواردی است که بتوان به وسیله حرارت دادن به اندازه کافی ، فرآورده ای از ماده غذائی مربوط تهیه نمود مثلا تبدیل گوشت آلوده ، کالباس های پخته تحت شرایط خاص .
ب ـ مواد غذائی که میزان خطر در آنها تغییری حاصل نمی نماید و آن در مواردی است که ماده غذائی به همان صورت مصرف شود و هیچ گونه تغییری و تبدیلی نتوان به آن داد .
ج ـ مواد غذائی که میزان خطر در آنها بالا می رود و آن در مواردی است که فاصله زمانی بین آماده کردن و مصرف ماده غذائی به طول انجامد و قبل از مصرف هیچ گونه حرارتی به آن داده نشود .
از گروه بندیها و دسته بندیهای فوق می توان برای اظهار نظر و قضاوت روی مواد غذائی مختلف استفاده نمود . علاوه بر آن در صورتی که مواد غذائی جهت مصرف افراد حساسی مانند بیماران ، سالمندان ، قحطی زدگان و آوارگان جنگی و یا نوزادان اختصاص داده شده باشد بدیهی است که میزان خطرات فوق بمراتب بیشتر خواهد بود . سرانجام در صورتی که ماده غذائی مورد قضاوت ، وارداتی باشد ، می باید اطلاعات کافی از وضعیت بهداشتی مملکت صادر کننده و احتمالا درباره
تولید کننده و شرایط تولید در دست باشد . یک متخصص مواد غذائی زمانی قادر به تفسیر نتایج آزمایشهای میکربی یک ماده غذائی خواهد بود که آشنائی کافی با تکنولوژی تهیه آن داشته و نیز دارای اطلاعات کافی در مورد زیست شناسی میکربی باشد . در غیر این صورت قضاوتها صرفا به شمارش میکروارگانیسم ها محدود خواهد شد که به هیچ وجه دقیق نخواهد بود ، زیرا در برخی از
فرآورده های غذائی مانند گوشت چرخ شده بالا بودن میزان آلودگی به مزوفیل ها اجتناب ناپذیر و متداول بوده و در بعضی دیگر مانند غذاهای گرم آماده برای مصرف که احتمال آلودگی ثانویه ( Post Process Contamination ) در آنها بسیار زیادی می باشد ، همین مقدار آلودگی زیانبخش و قابل توجه بوده و عاقبت در برخی دیگر از مواد غذائی مانند کنسروها کمترین آلودگی میکربی می تواند موجب « غیر قابل مصرف » بودن آنها گردد . برحسب نوع تکنولوژی تهیه فرآورده های غذائی می
توان میزان و احیانا نوع آلودگی آنها را که مورد انتظار می باشد تخمین زد .
فرآورده های خام
در این گونه فرآورده ها مانند گوشت تازه ، گوشت مرغ و ماهی اغلب دارای شمارش کلی میکربها به میزان میلیونها در هر گرم می باشند و در صورت قطعه کرده بویژه چرخ کردن آنها تعداد میکرارگانیسم ها بیشتر خواهد شد . علاوه بر آن میکروارگانیسم های با منشاء مدفوعی نیز کم یا بیش از آنها جدا می شوند .
فراوده هائی که در تهیه آنها روشهای شیمیائی به کار گرفته شده
یعنی فرآورده هائی که در پروسه تولید آنها از نمک ، مواد عمل آورنده ، دود ، مواد اسیدی و نگاه دارنده استفاده شده باشد ، مانند کالباس ها و گوشتهای عمل آورده و بعضی از انواع پنیر که اغلب حاوی مقدار زیادی لاکتوباسیل و دیگر میکرو ارگانیسم های گرام مثبت مولد اسید می باشند .
جدا شدن میکروارگانیسم های گرام منفی ( آنتروباکستر یاسه و سرما گراها ) به میزان بالا از آنها نمایانگر نواقصی در تولید از قبیل عدم دقت در طول زمان « رسیدن » و یا مرطوب بودن بیش از حد محل نگهداری و یا آلودگیهای ثانویه می باشد . در این صورت حدود PH فرآورده ها نیز بالاتر از حد معمول خواهد بود .
فرآورده های خشک
این نوع فرآورده ها مانند پودر تخم مرغ و شیر خشک معمولا حاوی فلورمیکربی مواد اولیه شان می باشند و نظر به اینکه پس از خشک شدن ، میکروارگانیسم ها تکثیر پیدا نمی کنند می توان تا حدودی به میزان آلودگی مواد اولیه آنها پی برد .
فراورده های حرارات دیده
وضعیت این گونه فرآورده ها برحسب میزان حرارتی که دیده اند متفاوت می باشد . کنسروها می باید عاری از هرگونه آلودگی میکربی باشند و نیمه کنسروها می توانند حاوی مقادیر بسیار کمی از میکروارگانیسم های گرام منفی از این گونه فرآورده ها ، همیشه نشانگر آلودگیهای ثانویه بوده و بالا بودن تعداد میکروارگانیسم ها در هر گرم از محتوای نیمه کنسروها نشانه عدم رعایت مدت زمان و یا میزان حرارت در طول پروسه تهیه آنها می باشد . کالباس های حرارت دیده و پخته و نیز مواد غذائی پخته و آماده برای مصرف معمولا دارای بار میکربی کمی می باشند . بالا رفتن بار میکربی
آنها نمایانگر وجود نواقص در امر نگهداری آنها ( نگهداری در درجه حرارت بالا و یا به مدت طولانی ) و یا آلودگیهای ثانویه می باشد . شمارش کلی میکربها و نیز میکروارگانیسم های اندیکاتور ( شاخص ) در قضاوت بهداشتی آنها بسیار مؤثر می باشد . شایان ذکر است که انواع مبتنی نیز جزء مواد غذائی پخته و آماده برای مصرف محسوب می گردد زیرا در تهیه آنها نیز از حرارت ( جوشانیدن شیر و یا پاستوریزاسیون ) استفاده می گردد .
نگهداری مواد غذائی
بشر همیشه از ابتدای خلقت به موازات تلاش برای معاش روزانه همیشه در فکر ذخیره و نگهداری مواد غذائی نیز بوده است . هدف از نگهداری مواد غذائی ، ممانعت از بروز فساد توسط عوامل خارجی و یا داخلی و یا به تعویق انداختن آن می باشد که در نتیجه آن مواد غذائی بتوانند برای مدت معینی قابل مصرف باقی بمانند . نگهداری مواد غذائی اغلب با آماده کردن آنها توام می باشد . روشهای نگهداری غالبا روی فلورمیکربی مولد فساد و یا روی آنزیم های موجود در مواد غذائی تأثیر منفی می گذارند . برای نگهداری مواد غذائی روشهای مختلفی بکار برده می شود که بیشتر برای از بین بردن میکروارگانیسم ها به کارگرفته می شوند .
روشهای بکار رفته جهت نگهداری مواد غذائی را به صورت شماتیک نشان می دهد . اکثر این روشها از عوامل در ارتباط با فرآیند ( Processfators ) می باشند .
در بسیاری از موارد روشهای مختلف به صورت مرکب اعمال می گردند ، به عبارت دیگر تعدادی از روشهای مختلف نگهداری تواما یا یکی پس از دیگری به کارگرفته می شوند تا اینکه نهایتا افزایش مدت زمان نگهداری حاصل گردد . جهت شناسائی بهتر مواد غذائی از نظر بهداشتی و میکروبیولوژیک ، شناخت اهداف روشهای مختلف نگهداری کاملا ضروری می باشد .
این اهداف به طور کلی عبارتند از :
الف ـ از بین بردن فلورمیکربی موجود در مواد غذائی به طور کامل ( استریلیزاسیون ) و یا زا بین بردن میکروارگانیسم های یاتوژن و خطرناک یا به عبارتی دیگر نابود کردن بخشی از فلورمیکربی ( پاستوریزاسیون )
ب ـ جلوگیری از تکثیر میکروارگانیسم ها به طور مداوم و یا در زمانی معین ( استفاده از سرما ، تغییرات در aw و انواع نگهداریها به طریق شیمیایی )
در رابطه با ( ب ) میکروارگانیسم ها در یک حالت « انتظار » بسر می برند . انتظار برای زمانی که شرایط مساعد شده و آنها بتوانند مجددا شروع به تکثیر نمایند . شبیه چنین حالتی را فرآورده های پاستوریزه نیز می توانند داشته باشند زیرا در شرایط مساعد باقیمانده فلورمیکربی زنده ( Residualflora ) قادر به تکثیر خواهند بود . علاوه بر آن مواد غذائی استریل و یا پاستوریزه در صورتی که اشکالات و نواقصی در طول زنجیر پروسه ( بویژه بسته بندیها ) ایجاد گردد همیشه در معرض خطر آلودگیها میکربی مجرد(Recontamination )می باشند . این آلودگیها می توانند توسط
میکربهای مولد فساد و یا حتی میکروارگانیسم های عامل عفونتها و مسمومیتهای غذائی انجام پذیرند . آلودگی مجرد این گونه فرآورده ها با میکروارگانیسمهای بیماری زا بمراتب خطرناک تر از سایر انواع آلودگیها می باشد . تکثیر آنها با شدت و سرعت بیشتری انجام می یابد زیرا فلورمیکربی معمولی در اثر اعمال روشهای نگهداری قبلا از بین رفته و یا از میزان آنها بشدت کاسته شده است و هیچ گونه رقابتی از نظر تکثیر وجود ندارد .
1 ـ روشهای فیزیکی
1ـ1ـ روشهای حرارتی
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/20 4:13 صبح
تحقیق مداخله بشر دوستانه و منشور ملل متحد تحت فایل ورد (word) دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق مداخله بشر دوستانه و منشور ملل متحد تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق مداخله بشر دوستانه و منشور ملل متحد تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق مداخله بشر دوستانه و منشور ملل متحد تحت فایل ورد (word) :
منظور از مداخله بشر دوستانه صرفاً دخالت هایی است که درآنها از نیروی نظامی استفاده شده است ، یعنی مداخله باتوسل به زور. بر این اساس مداخله بشر دوستانه عبارت است از : دخالتی که با استفاده از زور در جهت جلوگیری از نقض گسترده حقوق بشر انجام می شود که با تجاوز که کاربرد نیروی مسلح بوسیله یک کشور علیه حاکمیت ،تمامیت ارضی یا اسقلال سیاسی کشوری دیگر یا کاربرد آن از دیگرراه های مغایربا منشور ملل متحد است فرق دارد.
طبق بند 7ماده 2منشور مخالفان مداخله بشر دوستانه ،ملل متحد را از دخالت در اموری که اساساً در صلاحیت داخلی دولتهاست باز می دارد. اما مدافعان صلاحیت منشور و شورای امنیت در مداخله بشر دوستانه به استناد ماده 39 منشور ملل متحد (فصل هفتم)، هر وضعیتی که تهدید صلح، نقض صلح و یا تجاوز باشد را شناسایی نموده و طبق مواد 41 و 42 منشور، این صلاحیت را به شورای امنیت واگذار
می نماید. فصل ششم منشور در ماده 34 وضعیت بوجود آمده را که منجر به اصطکاک می شود، و ماده 39 وضعیتی که منجر به تهدید علیه صلح می شود را بررسی
می نماید. در واقع ماده 39 مرز فصل ششم و هفتم منشور است که بر اساس این ماده تهدید بوجود آمده را بررسی کرده، و مشخص می نماید که توصیه لازم است یا تصمیم به اقدامات لازم بر اساس مواد 41 و 42 منشور. در حقیقت با این مقدمه مداخله بشر دوستانه از اقدام یکجانبه دولتها به اقدامی جمعی از سوی نهادهای بین المللی مبدل گشته و مفهوم جدیدی از آن ارائه شده است، به عبارتی از یک حق به یک الزام (یعنی به قاعده آمره و تعهدالزامی نسبت به جامعه بین المللی ) مبدل شده است.
منشور ملل متحد با تصمیم برای محفوظ داشتن نسل های آینده از بلای جنگ آغاز شده و حفظ صلح و امنیت بین المللی را اولین هدف خود قرار داده است . اعضای سازمان ملل متحد طبق ماده 24 ، این امر مهم را به شورای امنیت واگذار نموده و موافقت کرده اند که شورای امنیت در اجرای وظایفی که به موجب این مسئولیت بر عهده دارد از طرف آنها اقدام نماید .
طبق بند 4 ماده 2 منشور ، هر گونه توسل به زور در مناسبات بین المللی ، چه تهدید صلح، چه جنگ و چه اقدامات مقابله به مثل و یا هر شکل دیگری از توسل به زور که موجب استفاده از تسلیحات بوده و مغایر با اهداف ملل متحد باشد ممنوع اعلام شده است . وبر اساس ماده 51 منشور ، خارج ازچهارچوب فعالیت خود سازمان ملل یا ارکان آن و نیز به جز دفاع مشروع ، توسل به زور به هر شکلی که باشد مغایر با مفاد منشور ملل متحد است .
طبق منشور ملل متحد ، چنانچه شورای امنیت تهدید یا نقض صلح و یا عمل تجاوز را شناسایی کند می تواند به دو طریق اقدام نماید : توصیه یا اقدامات اجرایی. علاوه بر این، شورا می تواند برای جلوگیری از وخامت اوضاع ، قبل از توصیه و یا تصمیم ، از طرفین ذینفع بخواهد تا اقدامات موقتی را که شورا ضروی یا مطلوب تشخیص می دهد انجام دهند .
ماده 41 منشور مشتمل بر اقدامات اجرایی غیر نظامی است که شامل متوقف ساختن تمام یا قسمتی از روابط اقتصادی و ارتباطات راه آهن ، دریایی ، هوایی ، پستی ، تلگراف ، رادیویی و سایر وسایل ارتباطی و قطع روابط سیاسی می شود . در صورتی که اقدامات مذکور برای رسیدن به هدف کافی نباشد شورا می تواند برای اجرای تصمیماتش ، بر اساس ماده 42 از قوه قهریه استفاده کند. و این اقدام مستلزم انعقاد موافقتنامه های پیش بینی شده در ماده 43 است که با این موافقتنامه ها ، دولتهای عضو نیروهای لازم برای حفظ صلح را در اختیار شورا قرار می دهند . اما به خاطر آنکه چنین موافقتنامه هایی هرگز منعقد نشده ، شورای امنیت تا کنون به شیوههای دیگری اقدام کرده است. یکی از این شیوه ها اقدام از نوعی است که در جریان بحران خلیج فارس انجام شد. در این شیوه شورای امنیت به دولتهای عضو اجازه می دهد تا اقداماتی که شامل قوه قهریه نیز می شود برای اجرای تصمیماتش و برای استقرار مجدد صلح و امنیت بین المللی انجام دهند. شکل دیگر اقدام شورای امنیت ، اجازه به دولتها برای توسل به زور همانند مورد مداخله بشر دوستانه در سومالی ، بوسنی ، روندا ، هائیتی و کردستان عراق است .
در این تحقیق در فصل اول به مفهوم مداخله بشر دوستانه می پردازیم و در فصل دوم به مداخله بشر دوستانه و منشور ملل متحد و در فصل سوم به مداخله بشر دوستانه و عملکرد شورای امنیت بر اساس منشور می پردازیم و در پایان به یک نتیجهگیری پرداخته خواهد شد .
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/20 4:13 صبح
مقاله – سخنان ناروا و گفتارهاى حرام تحت فایل ورد (word) دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله – سخنان ناروا و گفتارهاى حرام تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله – سخنان ناروا و گفتارهاى حرام تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله – سخنان ناروا و گفتارهاى حرام تحت فایل ورد (word) :
سخنان ناروا و گفتارهاى حرام
هفتمین آفت مناظره ، سخنان ناروا از قبیل دروغ و غیبت و امثال آنها است که از لوازم کینه توزى و بلکه از نتایج مناظره مى باشد؛ زیرا مناظره نادرست ، هرگز از نقل سخنى که به منظور نکوهش و توهین به صاحب آن سخن ، ایراد مى شود عارى نیست . بنابراین مناظره کننده سخنان طرف را تحریف و دگرگونه وانمود مى کند، و در نتیجه مرتکب دروغ و افتراء و دغلکارى مى گردد. و گاهى نیز آشکارا طرف خویش را جاهل و احمق قلمداد مى نماید و نادان و نابخرد برمى شمارد. پیدا است که ثمره این کار عبارت از این است که فرد آبرومندى را بى آبرو مى سازد و حرمت او را از میان مى برد.
همه رفتار سابق الذکر از گناهان کبیره مى باشد، و به گونه اى در قرآن و حدیث نسبت به آنها تهدید شده است که مى توان گفت که شعار آن از حد احصاء بیرون است . براى اطلاع از نکوهش غیبت ، همینقدر کافى است که خداوند متعال این عمل را به ((اکل میته )) یعنى خوردن گوشت مردار تشبیه کرده و مى فرماید:
(( ((و لایغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاءکل لحم اخیه میتا فکرهتموه (444) )).
نباید هیچیک از شما در غیاب دیگرى از او بدگوئى کند، آیا هیچیک از شما دوست مى دارد که گوشت بدن برادر مرده خود را بخورد؟ بدیهى است که از چنین کارى متنفر و بیزار مى باشید.
نبى اکرم (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((تمام شئون و حیثیات یک مسلمان بر مسلمان دیگر حرام ، یعنى از حرمت و اعتبار برخوردار است : خون ، مال و آبروى او داراى حرمت مى باشد(445) )) و غیبت ، مسئله اى است که در ارتباط با آبروى مسلمان مى باشد، (یعنى کسى که از دیگرى غیبت مى کند در حقیقت به حریم آبروى او تجاوز مى کند).
و نیز فرمود: ((از غیبت کردن بر حذر باشید؛ زیرا غیبت از لحاظ جرم و گناه ، سخت تر و بدتر از زنا است ؛ چون ممکن است گاهى انسان ، گرفتار زنا گردد و توبه کند و خداوند هم توبه او را بپذیرد. اما کسى که غیبت مى کند – تا آنگاه کسى که از او غیبت شده است ، او را مورد عفو و گذشت قرار ندهد – مشمول آمرزش پروردگار واقع نمى شود(446) )).
براء مى گوید: رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) براى ما سخنرانى مى کرد که حتى جوجه پرنده ها و یا دختران نوجوانى که در لانه ها و خانه هاى خود اقامت داشتند صداى آنحضرت را مى شنیدند و آنرا درک مى کردند. رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) ضمن این سخنرانى فرمود: اى مردمى که با زبان اظهار ایمان مى نمائید؛ ولى قلب و درون شما از دین و ایمان تهى
است ، از غیبت کردن بپرهیزید و در صدد پى جوئى از عیوب و نقائص برادران مسلمان برنیائید؛ زیرا اگر کسى نسبت به عیوب دیگران ، کنجکاو باشد خدا نیز از عیوب وى پى جوئى مى کند. و کسیکه خداوند متعال از خرده ها و عیوبش پى جوئى کند او را – حتى در میان خانه اش – رسوا و بى آبرو مى سازد(447) )).
از امام صادق (علیه السلام ) است که فرمود: ((اگر یک فرد باایمان درباره یک فرد مؤ من ، آنچه از زشتیها که با چشمان خود در او دیده و یا با گوش خود راجع به وى شنیده ، براى دیگران بازگو کند (در صورتیکه طرف راضى نباشد) از جمله کسانى است که خداوند در مورد آنها مى گوید:
(( ((ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم (448) )).
محققا کسانى که مایلند بدیها و زشتیهاى افراد باایمان در میان جامعه شایع و افشاء گردد، براى آنان شکنجه اى دردناک در پیش است .
نبى اکرم (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((غیبت مؤ من – از لحاظ اهمیت جرم و گناه – سخت تر از سى بار زنا کردن است )). و در حدیثى دیگر آمده است که ((غیبت ، سخت تر از سى و شش بار زنا کردن مى باشد)).
بحث و گفتار درباره غیبت – اگر بطور کامل مطرح گردد – به طول مى انجامد، و هدف ما در اینجا اشاره به اصول و ریشه هاى اینگونه رذائل اخلاقى است .
مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که فرمود: ((اگر کسى راجع به مؤ منى ، مطالبى را بازگو کند که بدانوسیله آبروى او را از میان ببرد، و سازمان شخصیت و جوانمردى او را ویران نماید، و حیثیت او را لکه دار سازد، تا آنکه از دیدگاه مردم سقوط کند، خداوند متعال وى را از حدود و مرزهاى ولایت و دوستى خود بیرون مى راند و در حوزه ولایت و دوستى شیطان وارد مى سازد، و شیطان نیز از دوستى وى استقبال نمى کند و او را نمى پذیرد(449) )).
امام صادق (علیه السلام ) در گزارش حدیثى که مى گوید: ((عیب مؤ من بر مؤ منان دیگر حرام است )) فرمود: ((منظور، صرفا این نیست که عیبى و نقصى از یک فرد مؤ من ، نمایان و مکشوف گردد و فقط تو آنرا ببینى ؛ بلکه مقصود این است که تو آن عیب و نقص را براى دیگران نقل نموده و از این طریق از او انتقاد کنى (450) )).
زراره از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام ) روایت کرده است که فرمودند: ((نزدیکترین مرزى که بنده خدا را به وادى کفر نزدیک مى سازد این است که او بر اساس دین و ایمان با فرد دیگرى طرح برادرى و دوستى برقرار سازد؛ ولى در زیر ماسک دوستى ، لغزشها و عیوب وى را برشمرده و در روز مبادا او را به وسیله آنها سرزنش کند(451) )).
ابوبصیر از امام باقر (علیه السلام ) روایت کرده است که رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((ناسزا گفتن به مؤ من ، فسق و گناه محسوب مى شود. جنگ با او به عنوان کفر و خروج از ایمان به شمار مى آید. خوردن گوشت او (یعنى غیبت کردن از او)، معصیتى است (نابخشودنى ). و حرمت مال او همسان با حرمت خون او مى باشد(452) )).
((اگر یک فرد مؤ منى به برادر ایمانى خود ((اف )) بگوید (و بدینوسیله نسبت به او اظهار دلتنگى و تنفر کند)، در حقیقت از حدود و مرزهاى دوستى با وى خارج مى شود. و اگر به او بگوید ((تو دشمن من هستى )) قهرا یکى از آندو کافر و ناسپاس خواهند بود. خداوند متعال از مؤ منى که در باطن خود نسبت به برادران ایمانى خویش داراى نظر سوئى باشد هیچ عملى را نمى پذیرد(453) )).
فضیل (بن یسار) از امام باقر (علیه السلام ) روایت کرده که فرمود: ((هر انسانى – اگر در پیش روى مؤ منى به وى طعنه زند و شخصیت او را مخدوش سازد – به بدترین وضع مى میرد، و او نیز در خور آنست که به خیر و نیکى بازگشت نکند و بهره اى از آن نبرد(454) )).
8 – تکبر و خودبزرگ بینى و برترى جوئى نسبت به دیگران
هشتمین آفات و عواقب سوء مناظره ، تکبر و خودبزرگ بینى و ترفع و برترى بینى خود بر دیگران است . بحث و مناظره در جلسات و محافل ، همواره با تکبر بر اقران و همگنان و اظهار برترى بیش از اندازه نسبت به آنان ، همراه است و از این حالات نابسامان روانى ، جدائى پذیر نیست . آرى مناظره در محافل و مجالس در شرائطى صورت مى گیرد که انسان مى خواهد زیر بار حرف حق دیگران نرود و سعى مى کند آراء آنان را نپذیرد ولو آنکه حقانیت سخن آنها بر مناظره کننده کاملا
ثابت و روشن گردد؛ چون از آن بیم دارد که مبادا غلبه و پیروزى آنان بر وى ثابت شود. و حتى اگر عجز و ناتوانى ومغلوبیت او نیز براى دیگران محرز و علنى شود حاضر نیست صریحا به اشتباه خویش اعتراف کند و بگوید: ((من اشتباه کرده ام و حق همان است که طرف مقابل او مى گوید)). چنین روحیه اى ، نمایانگر کبر و خودبزرگ بینى است ، همان کبر و خودبزرگ بینى که نبى اکرم (صلى الله علیه و آله ) (در مقام بیان نکوهش آن ) فرموده است : ((اگر کبر و خودبزرگ بینى – حتى به مقدار ذره اى – در قلب کسى وجود داشته باشد، به بهشت راه ندارد))(455) .
پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) ضمن حدیثى – که در بحثهاى گذشته از آن یاد کردیم – کبر و منش هاى نابخردانه را به ((بطر الحق و غمص الناس )) تعبیر فرمود. منظور از ((بطرالحق ))، مردود ساختن سخن گوینده آن و عدم اعتراف به حقانیت آن پس از اثبات و محرز بودن حقانیت آن است . و منظور از ((غمص الناس )) پست و حقیر شمردن مردم مى باشد.
چنان مناظره کننده کذائى در صدد است که حق و حقیقت – با وجود اینکه کاملا براى وى واضح و روشن است – از نظر دیگران مخفى مانده تا بتواند آنرا بر گوینده ، رد نموده و احیانا وى را تحقیر کند؛ چون مى پندارد که فقط او محق است و طرف او به حق آشنائى ندارد و به باطل مى اندیشد. و نیز تصور مى کند که طرف او فاقد ملکه و نیروى علمى و قابلیت شناخت قوانینى است که علم و دانش را براى انسان به ارمغان مى آورد.
از نبى اکرم (صلى الله علیه و آله ) روایت شده که خداوند متعال فرمود: شکوه و عظمت ، پوشش مرا تشکیل میدهد و کبریاء و بزرگى ، رداء مرا مى نمایاند. اگر کسى در این دو سمت و صفت الهى با من به نزاع و هماوردى برخیزد او را در هم شکسته و نابودش مى سازم (456) )).
از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است که رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((عظیم ترین و پرمخاطره ترین کبر، عبارت از ((غمص الخلق و سفه الحق ))، یعنى خوار
شمردن مردم و سبک انگارى حق است . راوى مى گوید: به آن حضرت عرض کردم ((غمص الخلق و سفه الحق )) چیست ؟ فرمود: محتواى این تعبیر آنست که تو حق را نشناسى و در برابر حق ، نادانى کنى و از اهل حق ، خرده گیرى کرده و بیجهت آنها را مورد انتقاد قرار دهى .
اگر کسى با چنین روحیه اى با افراد جامعه رفتار کند در حقیقت با شئون خداوند متعال به نزاع و درگیرى برخاسته و با او در عظمت و کبریائى و بزرگیش به هماوردى و همتائى دست یازیده است (457) )).
حسین بن ابى العلاء گفته است از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم که مى فرمود: ((کبر و خودبزرگ بینى در هر طائفه و نژادى از مردمان بد سیرت وجود دارد، در حالیکه این صفت و چنین خصیصه اى ، جامه و تن پوشى است که صرفا بر قامت وجود الهى ، موزون مى باشد. اگر کسى در این صفت با خداوند متعال درگیر شود، خداى عز و جل – جز پستى و حقارت و فرومایگى – هیچگونه حالتى را در او فزونى نمى بخشد(458) )).
از همان امام (علیه السلام ) سؤ ال کردند: ((کمترین و ناچیزترین درجه الحاد و بیدینى چیست ؟ فرمود: کبر و خودبزرگ بینى ، پائین ترین درجات الحاد و بى ایمانى است ))(459) .
زراره از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام ) چنین روایت کرده است که فرمودند: ((آنکه ذره اى کبر در قلب او وجود دارد، وارد بهشت نخواهد شد.))(460)
(محمد بن ) عمر بن یزید مى گوید به امام صادق (علیه السلام ) عرض کردم : من غذاى خوب و گوارا تناول مى کنم ، و بوى خوش و عطر را استشمام کرده و از آن لذت مى برم ، و بر مرکب چابک و راهوار سوار مى شوم ، و نوکرى هم در پى من حرکت مى کند. آیا به نظر شما در اینگونه بهره گیرى هاى مادى و رفتار من ، تجبر و بزرگ منشى و کبر وجود دارد که من باید از آنها بر حذر باشم ؟ امام صادق (علیه السلام ) اندکى درنگ نمود و سر به زیر انداخت و سپس فرمود: ((جبار ملعون و متکبرى که از رحمت و مهر الهى مطرود مى باشد، عبارت از کسى است که با افراد جامعه با حالت ((غمص )) در ارتباط است و در برابر حق و حقیقت نادانى و بى خردى کند. عمر بن یزید عرض کرد: من حق را مى شناسم و نسبت به آن ناآگاه و منکر نیستم و در برابر آن نادانى نمى کنم ؛ نمى دانم معنى و مفهوم ((غمص )) چیست ؟ فرمود:
((غمص )) عبارت از کسى است که مردم را تحقیر نموده و به آنها زور گوید و نسبت به آنها تکبر ورزد. این چنین فردى همان مصداق ((جبار)) و متکبر و گردنکش مى باشد))(461) .
ابوحمزه ثمالى از امام صادق (علیه السلام ) روایت کرده است که گفت : رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((خداوند متعال در روز قیامت با سه دسته از مردم هم سخن نمى گردد و به آنان با دید لطف و مرحمت نمى نگرد، و آنها را از آلودگى و زشتى رفتار، مبرى و پاکیزه نمى سازد. براى این سه گروه شکنجه اى دردناک فراهم مى باشد: (پیر و سالخورده زناکار، و سلطان جبار، و فقیر خودخواه ، لذا) پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) ((جباران و متکبران )) را در شمار این سه گروه یاد کرد))(462) .
9- کنجکاوى از عیوب مردم و خرده گیرى از آنها
نهمین آفت و عارضه زیان بخش مناظره ، پى گیرى و تجسس از عیوب و زشتیهاى افراد جامعه مى باشد. شخص که مناظره مى کند در صدد یافتن و جستجوى لغزش زبانى و یا لغزشهاى دیگر در بیان طرف خود مى باشد تا آنرا براى روز مبادا! براى خود علیه طرف ذخیره و آماده ساخته و وسیله اى براى تحکیم مبانى سخن و شخصیت خود، و ابزارى براى پاکى کاذب خویش قرار دهد، و یا احیانا کمبود و نقائص خود را بدان وسیله جبران و دفع نماید.
حتى چنین حالتى براى بى خبران و افرادى که از مجارى علم و دانش ، جویاى دنیا هستند نفوذ و گسترش پیدا مى کند؛ لذا از کم و کیف حالات و عیوب و نقائص طرف مقابل خود، تحقیق و کنجکاوى مى نمایند تا در پى آن ، چنین عیوب و نواقص را در حضور وى به رخ او کشیده و شفاها آنها را در برابر او مطرح سازند. و احیانا فردى این چنین مى کوشد این عیوب را دلیل و دستاویزى براى کوباندن طرف قرار داده و به اطرافیان مى گوید: دیدید چگونه طرف را شرمسار و بى آبرو
ساختم ؟!! و از این قبیل افکار و رفتار ناستوده اى که بى خبران از دین و ایمان ، و رهروان طریقه شیطان و ابلیس مآبان ، دچار و گرفتار آن مى باشند؛ در حالیکه خداوند متعال فرمود: ((و لاتجسسوا))(463) یعنى در حالات و کیفیات رفتار مردم تجسس نکنید.
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((اى مؤ منان ، مؤ منانى که زبان شما گویاى ایمان است ؛ ولى این ایمان در قلب شما نفوذ نکرده است ، از عیوب و زشتیهاى مردم کاوش نکنید. اگر کسى در صدد کاویدن و پى جوئى از عیوب و خرده هاى دیگران برآید، خداوند متعال نیز خرده ها و نواقص او را پى جوئى مى کند. و کسى که خداى مهربان در صدد کنجکاوى عیوب وى برآید او را – حتى در درون خانه اش – رسوا مى کند))(464) .
از امام صادق (علیه السلام ) است که فرمود: دورترین و بیگانه ترین انسان از خداوند متعال ، عبارت از کسى است که با فردى دیگر طرح برادرى و الفت ببندد، و در صدد آن باشد که لغزشهایش را ذخیره کند تا در روز و فرصت مناسبى به وسیله آنها وى را مورد ملامت و سرزنش قرار دهد))(465) (و شخصیت او را در هم بکوبد و آبروى او را از میان بردارد).
از امام صادق (علیه السلام ) است که فرمود: ((نزدیکترین راهى که انسان را به مرز کفر مى رساند این است که فردى با فرد دیگر بر اساس دین ، طرح دوستى بریزد، و در صدد پى جوئى و برشمردن لغزشهاى او برآید تا بدانوسیله در روز مورد نظر خودش ، او را به باد انتقاد و ملامت گیرد))(466) .
همان امام (علیه السلام ) از رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) روایت کرده است که فرمود: ((اگر کسى زشتیها و خرده هاى مردم را براى دیگران فاش کند و آنرا در میان آنها منتشر سازد از نظر سنگینى جرم ، همانند کسى است که دست اندر کار همان اعمال زشت گشته است . و اگر کسى ، فرد مؤ منى را (به خاطر زشتى کار و اشتباهش ) سرزنش کند، پیش از مرگ خود دچار همان زشتى و اشتباه خواهد شد))(467) .
امام صادق (علیه السلام ) مى گوید: ((اگر کسى با برادر ایمانیش با ملامت و سرزنش برخورد کند، خداوند متعال ، او را در دنیا و آخرت مورد ملامت و عتاب قرار خواهد داد))(468) .
از همان امام (علیه السلام ) است که گفت : امیرالمؤ منین على (علیه السلام ) طى سخنانى فرمود: ((رفتار برادر ایمانى خود را به نیکوترین وجه حمل کن ، مگر آنگاه که دلیل قاطعى برخلاف توجیه خدا پسندانه تو برایت پدیدار گردد و رفتار او، راه توجیه ترا مسدود سازد. و تا آنجا که مى توانى براى گفتار به ظاهر نادرست برادر دینى خود – در جهت خیر و خوبى – توجیه نیکوئى مى یابى ، نسبت به آن گفتار، گمان بد مبر(469) )).
10- بدخواهى و احساس شادى از اندوه و بدبختى دیگران
دهمین آفت مناظره ، این است که مناظره کننده از بیچارگى و بدبختى دیگران احساس شادى مى کند، و از خوشى و سعادت آنها رنجور و اندوهگین مى گردد. اگر یک فرد مسلمان نسبت به برادر ایمانى خود، دوستدار و خواهان حالت و کیفیتى نباشد که خود احساس علاقه به آن مى نماید چنین مسلمانى از لحاظ ایمانى دچار نقص و گرفتار کمبود بوده و از خلق و خوى و راه و رسم اهل دین ، سخت بدور است .
این حالت پریشان و پریشانى زا غالبا در قوت افرادى راه دارد که گرفتار اشتیاق و علاقه به اسکات و کوباندن همگنان هستند، و حس اشتیاق به اظهار فضل نسبت به برادران ایمانیشان بر قلب آنها چیره شده است .
در طى احادیث متعدد و بى شمارى مى بینیم که هر فرد مسلمان نسبت به فرد همنوع خود، داراى حقوق و وظائفى است که اگر نسبت به هر یک از آنها اهمال و کوتاهى نماید و آن حق را اداء نکند از حدود و مرزهاى ولایت و دوستى خداوند متعال و طاعت از او تجاوز کرده و پافراتر مى نهد، که از جمله آنها همین حق خیرخواهى نسبت به برادران ایمانى است .
محمد بن یعقوب کلینى از معلى بن خنیس و او از امام صادق (علیه السلام ) روایتى را در کتاب خود آورده است که معلى گفت به امام صادق (علیه السلام ) عرض کردم : یک فرد مسلمان نسبت به مسلمان دیگر چه حقى دارد؟ فرمود: هر یک از آنها نسبت به دیگرى داراى هفت حق است که واجب و حتمى الاجراء مى باشد، و این حقوق از نظر ضرورت اجراء، در حدى قرار دارد که اگر نسبت به هر یک از آنها اجحاف کند و در اداء آن سهل انگارى نماید از حوزه ولایت و طاعت
خداوند بیرون مى رود؛ و البته خداى را در این حقوق ، نصیبى نیست (یعنى این حقوق را باید به عنوان ((حق الناس )) تلقى کرد و از آن خدا نیست که بتواند – در صورت اهمال – از آن درگذرد؛ و در صورت پایمال شدنش ، فرد متجاوز و سهل انگار را مورد مغفرت و آمرزش قرار دهد. معلى مى گوید:) به امام (علیه السلام ) عرض کردم : قربانت گردم ، چه چیزهائى این حقوق هفت گانه را تشکیل مى دهد؟ فرمود: معلى ! من نسبت به تو احساس ترس و دلسوزى مى نمایم و بیم آن
دارم که مبادا این حقوق را تباه سازى و نتوانى از آن صیانت و مراقبت کنى (و با پاسخ من ) به این حقوق ، آگاهى پیدا کنى ؛ ولى در بکار بستن آن سهل انگارى نمائى ؟
معلى مى گوید: عرض کردم : ((لا قوه الا بالله )) (یعنى امیدوارم در ظل مشیت و با استمداد از حول و قوه الهى ، توان اداء چنین حقوقى را به دست آورم . امام صادق (علیه السلام ) این حقوق را به شرحى که ذیلا یاد مى شود گزارش فرمود:
1- ساده ترین و ناچیزترین حق یک مسلمان بر مسلمان دیگر آنست که تو خواهان همان چیزهائى براى او باشى که خود جویا و دوستدار آن براى خویشتن هستى . و درباره او از همان چیزهائى احساس گریز و تنفر نمائى که خود از آن متنفر و گریزان هستى .
2- از خشمگین شدن و ناخرسندى او بر حذر بوده ، و پویا و جویاى مراتب رضا و خوشنودى او باشى و از دستور او فرمان برى .
3- باید به او با جان و مال و دست و پا (و همه وجودت ) مدد رسانى .
4- باید چشم بینا و رهنمودپرداز و آئینه او باشى .
5 – نباید تو سیر باشى و او گرسنه ، تو سیراب باشى و او تشنه ، تو تن پوش داشته باشى و او برهنه .
6- اگر تو داراى خادم و نوکر هستى و او فاقد آن باشد بر تو لازم است که نوکر خود را در جهت خدمت به نزد وى گسیل دارى تا جامه او را بشوید و غذاى او را فراهم آورد و بسترش را آماده سازد.
7- باید سوگند او را باور داشته و بدان ترتیب اثر دهى و دعوت او را بپذیرى و هنگام بیمارى عیادتش کنى و (پس از مرگش ) در کنار جنازه او حضور به هم رسانى ، و اگر احساس کنى که او به چیزى نیازمند است در تاءمین آن مبادرت و پیشدستى کنى . نباید در تاءمین حوائج او تعریفى را روا دارى تا وى را ناگزیر سازى که درخواست خود را با تو در میان گذارد و دچار شرم سؤ ال گردد؛ بلکه باید در تاءمین آن حوائج پیشدستى کنى .
اگر بدین شیوه با وى عمل کنى توانسته اى رشته ولایت و دوستى خود را با او پیوند داده و دوستى او را با رشته دوستى خود مربوط سازى (470) ))
.
اخبار و روایات درباره حقوق برادران ایمانى و مسلمانان نسبت به یکدیگر، بسیار فراوان (و شایان توجه مى باشد که باید در این زمینه به کتب حدیث مراجعه شود)(471) .
11- تزکیه نفس و خودستائى
یازدهمین آفت مناظره ، عبارت از تزکیه نفس و خودستائى است که با مناظره کننده اى – یا با صراحت بیان و یا با ایماء و اشاره و یا با کنایه ، – از رهگذر تاءیید سخن خود و زشت و نادرست وانمود ساختن سخن دیگران – به این خودستائى دست مى یازد. و غالبا این حالت درونى ، یعنى خودستائى را اظهار کرده و آنرا آشکارا به زبان مى آورد و مى گوید: ((من از آن افرادى نیستم که امثال اینگونه مطالب بر آنها ناآشنا و مبهم است ))، در حالى که (همو مى داند) خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است :
(((( فلاتزکوا انفسکم )) خودستا و خویشتن آرا نباشید)).
به یکى از بزرگان گفتند: آن سخن راست و درستى که اظهار آن ، زشت و نادرست مى باشد چیست ؟ در پاسخ گفت :
((چنین سخن راستى که – علیرغم صدق و راستى – زشت مى باشد این است که انسان ، زبان به خودستائى بگشاید.
باید متوجه باشى که خودستائى تو، – علاوه بر آنکه زشت است و خداوند متعال از آن نهى فرمود – از قدر و منزلت تو در نظر دیگران مى کاهد، و موجب مى گردد که مشمول خشم خدا واقع شوى . اگر مى خواهى بدانى که خودستائى بر قدر و منزلت تو نمى افزاید، به اقران و همگنان خود بنگر، آنگاه که آنان از طریق اظهار فضل ، به خودستائى دست مى یازند، زشتى آنرا در قلب خود
احساس مى نمائى و طرز رفتار آنان بر روح و جانت سنگینى مى کند. و تو چطور به خود اجازه مى دهى – در آن لحظه که از آنان جدا مى شوى – آنها را نکوهش کنى ؟ باید بدانى که آنان نیز به گاه خودستائى تو، بلافاصله و باطنا و با جان و دل ، ترا مورد انتقاد و نکوهش قرار مى دهند و خرده گیرى از تو را دست به دست مى کنند و در غیاب تو و آنگاه که از آنها جدا مى شوى مکنونات قلبى و خاطره تلخ خودستائى ترا با آمیزه اى از نکوهش اظهار مى کنند)).
12- نفاق و دوروئى
دوازدهمین آفت مناظره ، نفاق و دوروئى و دوگانگى شخصیت مى باشد که اهل مناظره ناگزیر به چنین حالتى کشانده مى شوند؛ زیرا آنان با هماوردان و رقیبان و پیروان خود با وضعى دردناک و خاطرى درگیر و آشفته مواجه مى گردند. و در حالیکه احیانا به ملاقات آنها اظهار محبت و اشتیاق کرده و در برخورد با آنان ، تظاهر به خوشحالى مى نمایند؛ ولى در همان حال به علت بغض و کینه اى که درون آنها را مى خلد و مى خراشد رگ گردن و اعضاء و اندام بدن آنها مى لرزد. و همه آنها مى دانند که نسبت به یکدیگر در مورد اظهار محبت و اشتیاق ، دروغگو هستند و باطنا خلاف آنچه را که اظهار مى کنند در دل دارند.
کلمات کلیدی :