ارسالکننده : علی در : 95/5/31 4:17 صبح
مقاله سیمای پیامبر در نهج البلاغه تحت فایل ورد (word) دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله سیمای پیامبر در نهج البلاغه تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله سیمای پیامبر در نهج البلاغه تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله سیمای پیامبر در نهج البلاغه تحت فایل ورد (word) :
شناخت آن حضرت و الگوپذیرى از روش و زندگى او نه تنها آثار گرانبهاى دنیوى و آخرتى دارد، بلکه پاداش بىکران الهى را نیز در پى دارد. آنچه پیش رو دارید نگاهى است به شخصیّت والاى نبوى در کلام بلند علوى در نهج البلاغه.شرف و جلال پیمبران بُوَد از جلال محمدىسبب وجود جهانیان همه از کمال محمدى نرسد خرد بکمال او، نه بشر بکنه جلال اوشعف و صفاى بهشتیان همه از جلال محمدى بلغ العلى بکماله کشف الدجى بجماله حسنت جمیع خصاله صلّوا علیه و آلهمحمد بن عبداللّه بن عبدالمطلّب(صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) در هفدهم ربیع سال عام الفیل پا به عرصه وجود گذاشت در حالى که پدر را قبل از ولادت از دست داده بود.این حادثه، بزرگترین حادثه تاریخ بشرى بحساب مىآید، دلیل آن حوادثى است که بدنبال حادثه ولادت آن حضرت اتفاق افتاد.
با ولادت آن بزرگمرد عالم هستى، تمام بتهاى عالم سرنگون شده، و طاق کسرى به لرزه افتاده و چهارده کنگره آن ریزش نمود، دریاچه ساوه که سالها مورد پرستش قرار مىگرفت به زمین فرو رفته و خشکید، ووادى «سماوه» که سالها حالت خشک سالى داشت آب در آن جارى گشت، و آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب به خاموشى گرایید، و تخت تمامى پادشاهان سرنگون گشته و شاهان خود لال گشتند، و دانش کاهنان زائل شده و سحر ساحران بر بادرفته، و از همه مهمتر نورى از سمت حجاز به شرق و غرب عالم تابید(و به رمز فراگیرى دین آن حضرت) تمام عالم را روشن نمود.(1)
این همه نشان از عظمت شخصیتى دارد که در چنین روزى به دنیا آمده است، لذا جا دارد جامعه اسلامى بیش از پیش با شخصیّت او آشنا شده و خصلتهاى او را الگو و سرمشق قرار دهند، آنچه پیش رو دارید نگاهى است به شخصیّت والاى نبوى در کلام بلند علوى در نهج البلاغه.
ضرورت شناخت آن حضرت
هر جامعه نیاز به الگو دارد که شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن کریم برترین الگوى جامعه اسلامى را پیامبر اکرم(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) مىداند آنجا که مىفرماید: «ولکم فى رسول اللّه اسوهٌ حسنهٌ...(2)؛مسلماً براى شما در زندگى رسولخدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند.»
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/31 4:17 صبح
مقاله تجزیه و تحلیل شغل تحت فایل ورد (word) دارای 42 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تجزیه و تحلیل شغل تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تجزیه و تحلیل شغل تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله تجزیه و تحلیل شغل تحت فایل ورد (word) :
تجزیه و تحلیل شغل
پایه و اساس سازمان، وظایفى است که به وسیله اعضاى آن انجام مىگیرد. این وظایف باید متناسب با یکدیگر و داراى هماهنگى در جهت رسیدن به اهداف سازمان باشد. بنابراین، تجزیه و تحلیل و شناخت مشاغل در سازمان، بخش مهمى از وظایف مدیریت منابع انسانى محسوب مىشود.
تجزیه و تحلیل شغل، فرآیندى است که از راه آن، ماهیت و ویژگىهاى هر یک از مشاغل، در سازمان بررسى مىگردد و اطلاعات کافى در باره آنها جمعآورى و گزارش مىشود. با تجزیه و تحلیل شغل معلوم مىشود که هر شغل چه وظایفى را شامل مىشود و براى احراز و انجام شایسته آن، چه مهارتها، دانشها و توانایىهایى لازم است.
در حال حاضر، روش بهخصوصى که به طور یکسان براى تجزیه و تحلیل همه مشاغل در هر شرایطى مناسب بوده و از پایایى و روانى لازم نیز برخوردار باشد، وجود ندارد. برخى از صاحبنظران معتقدند که ترکیبى از روشهاى گوناگون، مؤثرتر از به کارگیرى هر یک از آنها به تنهایى است و هیچیک از روشها به طور جداگانه بر دیگر روشها برترى ندارد.
تنظیم شرح شغل و شرایط احراز شغل
در شرح شغل، وظایف، مسؤولیتها و شرایط کلى کار به طور خلاصه بیان مىشود. شرایط احراز شغل نیز شرح حداقل شرایطى است که متصدى شغل باید داشته باشد تا بتواند با موفقیت از عهده کار برآید. به بیان دیگر، دانش، مهارتها و توانایىهایى که براى انجام موفق و مؤثر شغل ضرورى است، در فرم شرایط احراز منعکس مىشود و انتظار مىرود کسى که داراى آن شرایط است، کار را بهتر از کسى که فاقد آنها است، انجام دهد.
تنظیم شرایط احراز شغل، نقش مهمى در فرآیند انتخاب افراد ایفا مىکند و با استفاده از آن مىتوان فردى را انتخاب و استخدام کرد که بیشترین شایستگى را براى تصدى شغل مورد نظر داشته باشد. در واقع، منظور از انتخاب درست در مدیریت منابع انسانى، این است که شاغل (با توجه به مشخصاتى که در شرایط احراز شغل درج گردیده) و شغل (آن طور که در شرح شغل آمده است) با هم تناسب داشته باشند.
در شرح شغل، عناوینى مانند: عنوان شغل، محل شغل، خلاصهاى از شغل، وظایف شغل، رئیس یا زیردستان، شرایط شغل و خطرهاى موجود در شغل مىآید. در شرایط احراز شغل، عناوینى مانند: تحصیلات، تجربیات، دورههاى تخصصى، قدرت قضاوت، ابتکار، توان تصمیمگیرى، مهارتهاى جسمى، مهارت در انتقال مفاهیم، ویژگىهاى روحى و روانى و نیاز به استفاده بیش از اندازه از یکى از حواس پنجگانه، مانند چشم، مىآید.
کاربرد تجزیه و تحلیل شغل
اطلاعاتى که از تجزیه و تحلیل شغل به دست مىآید، در امور گوناگون مربوط به مدیریت منابع انسانى، مورد استفاده قرار مىگیرد که مهمترین آنها عبارتند از: کارمندیابى، انتخاب و انتصاب، ایمنى، ارزیابى عملکرد، حقوق و دستمزد، طراحى شغل، برنامهریزى نیروى انسانى و تحقیق و پژوهش و تنظیم قوانین و مقررات استخدامى.
مشکلات تجزیه و تحلیل شغل
ممکن است در نتیجه تجزیه و تحلیل شغل، تصویر مبهمى از شغل ارائه شود. این احتمال، همواره حتى هنگامى که تجزیه و تحلیل بههنگام صورت گرفته باشد نیز وجود دارد. علت این است که افراد مختلف از دیدگاههاى مختلف به یک شغل نگاه مىکنند و برداشتهاى متفاوتى دارند. از این رو، ممکن است کارشناسان و تحلیلگران آمار، ارقام و اطلاعات به دست آمده را به صورتهاى گوناگون تفسیر کنند. این مشکل، تنها به تجزیه و تحلیل مشاغل محدود نمىشود، بلکه در هر فرآیندى که انسان به عنوان عامل، در آن دخالت داشته باشد، وجود دارد.
طراحى شغل
براى طراحى مشاغل، روش واحدى که همواره بتوان از آن استفاده کرد، وجود ندارد و در شرایط و موقعیتهاى گوناگون، طرحها و الگوهاى متفاوتى به کار برده مىشود؛ ولى معمولاً از چهار روش، بیشتر استفاده مىشود: روش مدیریت علمى، روش انگیزش، روش سیستمى و روش مبتنى بر ویژگىهاى عامل انسانى
1 روش مدیریت علمى
رایجترین شیوه براى طراحى شغل، روش مدیریت علمى است که تیلور آن را پیشنهاد کرده است. او معتقد بود که تقسیم کار (بر اساس تخصص) باید مبناى طراحى مشاغل قرار گیرد.
در این نظریه، بهترین طرح براى هر شغل، آن است که حرکات اضافى براى انجام دادن آن را حذف کرده باشد. او نکات زیر را مورد توجه قرار مىداد:
شغل باید به وظایف و مسؤولیتها محدود شود که مىتوان به بهترین وجه از عهده آنها بر آمد.
شاغل باید فنون و مهارتهاى خاص هر شغل را آموخته باشد.
ابزار و وسایل کار باید در دسترس کارکنان قرار داده شود، به گونهاى که از تعداد حرکات غیر ضرورى کاسته شود.
2 روش انگیزش
بر اساس این روش، مشاغل باید به گونهاى طراحى شوند که باعث رضایت کارکنان و ایجاد انگیزه در آنان گردد. روش انگیزش بر اساس نظریههاى زیر پیشنهاد گردیده است:
نظریه دو عاملى هرزبرگ (غنى سازى شغل)
بنابر این نظریه، بدون اینکه تغییرى در محتواى شغل داده شود، کارکنان، مسؤول برنامهریزى براى کار خویش و نظارت بر فرآیند کار مىشوند و در نتیجه، مسؤولیت آنان در برابر کار، مشخصتر مىگردد.
نظریه فعالسازى
طبق این نظریه، باید با ایجاد تنوع در کار و کاهش خستگى، کارکنان را فعال ساخت. گردش شغلى، یکى از روشهایى است که به این منظور بهکار گرفته مىشود. به جاى اینکه فردى همواره مأمور و مسؤول کار بهخصوصى باشد، مجموعهاى از وظایف مختلف و متنوع را انجام مىدهد.
نظریه ویژهگىهاى شغل
این نظریه، مانند نظریه هرزبرگ، معتقد است که کارکنان هنگامى براى انجام کار انگیزه خواهند داشت که احساس کنند شغلشان با ارزش است و از چگونگى عملکرد خود، بازخورد بگیرند؛ ولى بر خلاف نظریه هرزبرگ، که در آن، توصیه ویژهاى براى طراحى شغل ارائه نمىشود، در این نظریه، ابعاد کار به شرح زیر در طراحى شغل، مورد توجه قرار مىگیرد:
1 انجام کار باید به مجموعهاى از مهارتها و توانایىهاى گوناگون و متنوع نیاز داشته باشد.
2 هویت کار باید معلوم باشد؛ یعنى به جاى بخشى از کار، کارکنان باید یک کار را به طور کامل انجام دهند.
3 کار باید هم از نظر کسى که مسؤول انجام دادن آن است و هم از نظر دیگران، چه در داخل سازمان و چه در خارج از آن، مهم به شمار آید.
4 شغل باید طورى طراحى شود که شاغل آن، استقلال و آزادى عمل داشته باشد و بتواند در باره رویه کار، تصمیمگیرى کند.
5 طراحى شغل باید به گونهاى باشد که شاغل بتواند از عملکرد خود بازخورد بگیرد.
وجود سه عامل (تنوع، هویت و اهمیت) باعث مىشود کارمند احساس کند که کار مهمى دارد. استقلال و آزادى عمل باعث مىشود که خود را مسؤولِ نتیجه کار خود بداند و دریافت بازخورد باعث مىشود که فرد از نتایج واقعى عملکرد فعالیتهاى خویش آگاه گردد. نتیجه حاصل از این حالتهاى روحى در کارکنان، انگیزه بیشتر، افزایش کیفیت کار، رضایت بیشتر و غیبت کمتر است.
3 روش سیستمى
منظور از روش سیستمى، این است که به جاى طراحى تکتک مشاغل، نظام کار به گونهاى طراحى شود که ابعاد اجتماعى و فنى کار، مکمل یکدیگر باشند.
از نظر کارکنان، شغلى خوب است که پیشپا افتاده و عادى نباشد و انجام دادن آن تا حدودى به توان فکرى نیاز داشته باشد، تا اندازهاى در آن تنوع و آزادى عمل وجود داشته باشد، وجهه اجتماعى خوبى داشته باشد و امکان پیشرفت شاغل را فراهم کند. بنابر این، ضوابط نظام کار باید طورى طراحى شود که آن دسته از کارکنانى که خواهان مسؤولیت بیشتر، مشارکت در تصمیمگیرىها و رشد و پیشرفت در سازمان هستند، امکان دستیابى به این اهداف را داشته باشند.
در روش سیستمى، مانند روش مدیریت علمى، هدف این است که کارآیى عملیات افزایش یابد؛ ولى بر خلاف روش مدیریت علمى، به جاى توجه به افزایش کارآیى در همه وظایف شغل، به وظایفى توجه مىشود که نقش مهمى در روند کار دارند؛ مثلاً به جاى اینکه واحدى در سازمان براى کنترل کیفیت کالا ایجاد شود، کارگرى که کالایى را تولید مىکند، خود مسؤول حفظ کیفیت و رفع عیوب آن مىگردد. طراحى نظام کار به این شکل، تصمیمگیرى براى رفع مشکل را در پایینترین سطح، یعنى منشأ ایجاد آن، امکانپذیر مىکند.
4 روش مبتنى بر ویژگىهاى عامل انسانى
در این روش، ابزار، وسایل، تجهیزات و شرایط کار، به گونهاى طراحى مىشود که بیشترین کارآیى به دست آید و به بهداشت و ایمنى و نیز رضایت کارکنان بیفزاید. به بیان دیگر، هدف این است که روش کار، مطابق با ویژگىهاى عامل انسانى طراحى شود.(1)
– طراحى شغل از دیدگاه کتاب و سنت
از دیدگاه مدیریتپژوهان، براى طراحى مشاغل، روش واحدى که همواره بتوان از آن استفاده کرد، وجود ندارد و در شرایط و موقعیتهاى مختلف، طرحها و الگوهاى متفاوتى به کار برده مىشود.(2)
مدیریت اسلامى نیز علىالقاعده هیچیک از روشهاى نامبرده را ردع و منع نمىکند؛ اما بر اساس نظریه رشد و اصل رحمت، که خمیر مایه مدیریت رحمانى است، شغل باید به گونهاى طراحى شود که زمینههاى رشد همهجانبه شاغل را فراهم کند، او را از نظر استعداد، شکوفا سازد و در یک قالب بسته نگاه ندارد، ابتکارهاى او را جلوهگر سازد، مایه رضایت او باشد، انگیزههاى او را تقویت کند و صرفاً به کارآیى سازمانى و رشد کمى و فنى و ازدیاد تولید و محصول و ارتقاى کارآیى او بسنده نشود.
روش سیستمى در درجه اول، با اندازههاى مدیریت رحمانى سازگارتر است. پس از آن، روش انگیزشى مىتواند مورد لحاظ قرار گیرد. حسن و نقطه قوّت روش سیستمى این است که به جاى طراحى تک تک مشاغل، نظام کار به گونهاى طراحى مىشود که ابعاد اجتماعى، انسانى و فنى کار، مکمل یکدیگر هستند، که این امر نیز با مبناى حسن فعلى و فاعلى کار، سازگارتر است. بنابر این مبنا، فعل و فاعل، با هم باید داراى حُسن و درجات خداپسندانه باشند. حسن فعلى، ناظر بر حداکثر کارآیى است و حسن فاعلى، بیانگر روحیات و نیات و انگیزههاى فاعل است و این هر دو، مهم هستند.
از سوى دیگر، روش مدیریت علمى تیلور، کمترین مطلوبیت را دارد؛ زیرا تحقیقات نشان داده است که تقسیم کار به اجزاى کوچکتر، عواقب زیانبارى چون نارضایتى، فشارهاى عصبى و افت عملکرد کارکنان را در پى داشته است.(3) این امور در جهت خلاف قواعد مسلّمى، همچون نفى عسر و حرج و نفى ضرر در اسلام، قرار دارند.
– شرح شغل در قرآن و سیره نبوى و علوى
تبیین وظایف و معلومیت تکالیف، از اصول انکارناپذیر مدیریت رحمانى است. هم فرشتگان به عنوان کارگزاران خداوند، وظایف خویش را مىشناسند و هم رسولان الهى شرح وظایف مشخصى دارند؛ مثلاً وظایف رسول خدا(ص) عبارتند از:
1 تعلیم حقایقى که مردم نمىدانند یا نمىتوانند بدانند.(4)
2 تزکیه و پاکسازى انسانها از بدىها و سوق دادن آنان به سوى خوبىها.(5)
3 یادآورى بینشها و گرایشهاى فطرى متعالى، نهفته در وجود بشر.(6)
4 آزادى انسان از اسارت قدرتهاى سلطهجو و برداشتن زنجیرهایى که پیروى از هوا و هوس، بر دست و پاى روح او بسته است.(7)
5 امر به معروف و نهى از منکر.(8)
6 حلال کردن طیبات و حرام کردن خبائث و پلیدىها.(9)
7 گرفتن مالیات و صدقات از توانمندان.(10)
8 بسیج نیروها براى جنگ و جهاد در راه خدا.(11)
9 تهجد و بیدارى شبانه.(12)
10 ابلاغ پیام الهى و آسمانى به مردم.(13)
11 انذار و بیم دادن به مردم.(14)
12 بشارت دادن به مؤمنان وعاملان صالح.(15)
13 همراهى و همنوایى با محرومان جامعه.(16)
14 بازگو کردن نعمتهاى پروردگار.(17)
15 استقامت در راه خدا.(18)
16 توکل کردن بر خدا.(19)
17 مشورت کردن با مردم در امر حکومت.(20)
18 بخشش خطاهاى مردم و استغفار براى آنان.(21)
19 برقرارى عدالت اجتماعى.(22)
20 اسوه و الگو بودن براى طالبان کمال.(23)
از آیات ذکر شده و امثال آن، که در قرآن فراوان است، این اصل استفاده مىشود که کسى که بر کارى گماشته مىشود، باید شرح وظایف او به شکل اجمالى و تفصیلى شخص باشد تا هم پاسخگو باشد و هم با او اتمام حجت شده باشد. در همین زمینه، یکى از وظایف رسول، تبیین و مشخص کردن وظایف و تکالیف دیگران، از جمله، کارگزاران خویش است: «و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزّل الیهم»؛(24) یعنى ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه را به سوى مردم نازل شده است، براى آنان روشن سازى.
پیامبر اکرم(ص) این اصل را مانند دیگر اصول مدیریتى، کاملاً مراعات مىکرد. ما اکنون مجموعهاى از نامههاى آن حضرت را در دست داریم که بیشتر آنها در سالهاى هشتم تا دهم هجرى نوشته شدهاند. بخشى از این نامهها خطاب به رؤساى قبایل و براى نصب آنان به عنوان حاکم و عامل رسول خدا(ص) بر آن قبیله است. پیامبر اکرم(ص) در این نامهها دستورهایى در باره رعایت عدالت، مسائل قضایى و نیز حوزه جغرافیایى قبیله و حقوق خاص آنان صادر کردهاند.(25) برخى معتقدند که عهدنامهنویسى، همان شرح وظیفهنویسى بوده است که در زمان پیامبر(ص) و حضرت على(ع) آغاز شد.(26)
مقریزى در کتاب امتاع الاسماع(ص1039) شرح وظایفگونهاى از رسول خدا(ص) خطاب به عموم والیان و کارگزاران خویش آورده است که جاى نام والى خالى است و با اصطلاح «فلان» تنظیم شده است. بنابر این نقل، این شرح وظایف، شکل استاندارد شده و همسانى را براى همه کارگزاران بیان مىکند:
به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر. این فرمانى است از سوى پیامبر خدا به فلان. در همه کارهاى خویش از نافرمانى خدا بپرهیزد؛ زیرا خداوند با پرهیزگاران و نیکوکاران است. حقوق را آنسان که خداى تعالى واجب گردانیده است، بستاند و آن گونه که او دستور داده است، به کاربرد. پرداختن به کار نیک را با رفتار خویش آسان گرداند. با مردم به جدال نپردازد؛ زیرا قرآن ریسمان خدا است که دادگرى و دانشاندوزى و خرمى دلها در آن است. از این رو، آیههاى محکم آن را به کاربندید و همه حلال و حرام آن را به کار گیرید و متشابه آن را باور کنید.
به نماینده خود دستور دادهام که کار نیک را از نیکوکار بپذیرد و او را براى آن کار بستاید و فرآیند کار بد را به بدکار بازگرداند;وظیفه کارگزار من این است که مردم را از ستم کردن به یکدیگر باز دارد. اى نمایندگان من! خود را تباه مسازید؛ زیرا خداوند سرپرستان را یاور ناتوانان و باز دارندگان از نیرومندان قرار داده است;اى نماینده من! به مردم دستور ده که نمازها را در وقتهاى خود بگزارند و وضو را کامل سازند. وظیفه تو است که زکاتى را که باید بپردازند، از دارایى ایشان بردارى.
نماینده من موظف است به مسلمانان دستور دهد که سالمندان و حافظان قرآن را گرامى بدارند. نامداران را ارج نهند. قرآن را مطهر دارند و با وضو به آن دست گیرند.
ابنهشام در کتاب سیره خود، نامهاى را از رسول خدا(ص) خطاب به عمروبن حزم – که عازم یمن بود و قرار بود والى آنجا شود – نقل کرده است:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم. این نامهاى است از خدا و رسولش خطاب به عمروبن حزم، زمانى که او را مبعوث کرد به یمن:
– او را امر مىکند به تقواى الهى در همه امور. – او را دعوت مىکند که به حق عمل کند و حقمدار باشد. – مردم را به خیر بشارت دهد و به خیر امر کند. – به مردم قرآن تعلیم دهد و آنان را دینشناس سازد. – مردم را از تماس با قرآن
نهى کند مگر آنکه طاهر باشند. – خبر دهد مردم را به مطالبى که له و علیه آنان است(حلال و حرام و اوامر و نواهى). – با مردمى که بر حق هستند، آرام و ملایم باشد و اگر ظالمند، بر آنان شدت بگیرد، که خداوند ظلم را دوست ندارد و از آن نهى کرده و فرموده است: «الا لعنه اللَّه على الظالمین». – مردم را به بهشت و اعمال بهشتى بشارت دهد و از آتش بترساند و از عمل آتشآفرین بیم دهد. – مردم را گرد آورد تا دین بیاموزند. – به مردم قوانین حج، واجبات و مستحبات آن را بیاموزد و اینکه خدا به حج اکبر امر کرده است. – به مردم بیاموزد که لباس مناسب بپوشند که عورت را نمایان نکند. – آرایش مو را درست کنند و موها را از پشت سر نبندند. – آنان را از قبیله و عشیرهگرایى نهى کند و به خداگرایى سوق دهد و ملىگراها را
بکشد. – مردم را به زیاد وضو گرفتن امر کند. – مردم را به نماز در وقت آن و اتمام رکوع و سجود امر کند و اوقات نماز را به آنان بیاموزد. – آنان را به نماز جمعه و غسل جمعه امر کند. – از مردم سهمى از مغانم و غنایم بگیرد، خمس بگیرد. زکات را یک دهم از دیم و یک بیستم از آبى بگیرد. براى هر ده شتر، دو گوسفند، براى هر بیست شتر، چهار گوسفند و; بگیرد. – هر یهودى و نصرانى که ایمان و اسلام آورد، تابع قوانین اسلام و مسلمانان خواهد بود و هرکس که یهودى و نصرانى بماند، باید جزیه بدهد و گرنه دشمن خدا و رسول خدا و مؤمنان است.(27)
همانند این شرح وظایف، خطاب به معاذبن جبل نیز نقل شده است.(28)
در همین زمینه، امیرالمؤمنین(ع) نیز شغل و وظیفه استانداران خویش را بهگونهاى مشروح بیان مىفرمود که نمونه کامل آن، شرح وظایف مالکاشتر است که در میان نامههاى آن حضرت، در نهجالبلاغه برجستگى خاص خود را دارد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/31 4:17 صبح
مقاله هوش نوآوری و تصمیم گیری کارآفرینانه در شرایط عدم قطعیت عمیق تحت فایل ورد (word) دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله هوش نوآوری و تصمیم گیری کارآفرینانه در شرایط عدم قطعیت عمیق تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله هوش نوآوری و تصمیم گیری کارآفرینانه در شرایط عدم قطعیت عمیق تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله هوش نوآوری و تصمیم گیری کارآفرینانه در شرایط عدم قطعیت عمیق تحت فایل ورد (word) :
چکیده:
عصر حاضر، عصر تغییر و تحول است. مجموعه تغییرات و تحوت سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فناورانه، از یک سو مسـایل پـیش رو و از سـوی دیگـر الزامات مواجهه با آنها را دگرگون ساخته و جوامع مدرن را با مسایل پیچیده تصمیم گیری مواجه نموده است. در چنین شرایط محیطی کـه نیروهـای متعدد و عدم قطعیتهای فراوانی دخیل هستند، تصمیمات ممکن است بسیار مخاطرهآمیز
و نامطمئن بوده و در بسـیاری مواقـع هـیچ تضـمینی بـرای موفقیت آنها وجود ندارد. در این میان نقش تصمیم گیری کارآفرینان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. کارآفرین به عنوان تصمیم گیرنـده در سـازمان های بزرگ و یا شرکت های دانش بنیان با تاکید بر نوآوری و خقیت به چالش با فضای پرابهام پرداخته و باعث توسعه و پیشرفت مـی گـردد. یکـی از کارراهه های تصمیم گیری کارآفرینانه هوش نوآوری است که با بکارگیری آن، تصمیم گیرنده قادر خواهد بود تصمیماتی کاربردی و مفید را
اتخاذ کرده و بهره وری را افزایش دهد. هم چنین گرفتن تصمیمات درست و مناسب در پیچیدگی و عدم قطعیت محیطی در کم ترین زمان، موجب برتری سـازمان در میان رقبا می گردد. در همین راستا تحقیق حاضر به بررسی ویژگی های تصمیم گیری کارآفرینانه و نحـوه کاربسـت هـوش نـوآوری در سـازمان هـا پرداخته است.
کلیدواژه ها: تصمیم گیری، کارآفرین،
عدم قطعیت عمیق، ویژگی های شخصیتی کارآفرینان،هوش نوآوری
-1 نویسنده مسئولدانشجوی دکتری مدیریت منابع انسانی
مقدمه:
تصمیم گیران همواره بر اساس نتایج تصمیماتی که اتخاذ می کنند مورد قضاوت قرار می گیرند. بنابراین بـه منظـور پاسـخ گـویی بـه شرایط پویای بازارهای امروزی و اتخاذ تصمیمات موثر نیازمند افزایش قابلیت و دقت در مـدل هـای مـورد اسـتفاده جهـت تصـمیم گیـری هستند. عوه بر این، رشد سریع اقتصادی و فناوری در چند دهه اخیر زندگی بشر را به شدت متحول کـرده و جوامـع مـدرن را بـا مسـایل پیچیده تصمیم گیری مواجه نموده است. هم چنین گستردگی فعالیت های
اقتصادی سیستم های تصمیم گیری را آشـوبناک کـرده اسـت. بنابراین اتخاذ تصمیم مناسب مشکل تر شده است؛ چرا که از طرفی حجم اطعات در اختیار تصمیم گیرندگان بسیار بیشتر شده اسـت و از طرف دیگر در دسترس بودن و توزیع این اطعات در سایر سطوح، برتری تصمیم گیرنده را از بعد در اختیـار داشـتن اطعـات نسـبت بـه سایرین به چالش کشیده است. در چنین محیطی تصمیم گیرنـدگان بـرای اسـتفاده بهینـه از موقعیـت هـای موجـود و حضـور پـر رنـگ و پیروزمندانه در میان رقبا
از رویکردهای کارآفرینی استمداد می گیرند. به عوه پیچیدگی و ابهام دنیای سازمانی امروزی ایجـاب مـی کنـد که مدیران هوش نوآوری بایی داشته باشند. دارا بودن این نوع هوش توانایی حل مسئله را در مدیران بهبود می بخشـد. تصـمیم گیـری و حل سریع مساله ، توانایی یادگیری سریع و توانایی تطبیق با ملزومات محیطی از مزایای برخورداری مدیران از از این نوع هـوش اسـت . در این راستا، آزادی از قید و بند حجم گسترده اطعات، نیازمند شناخت چگونگی فرایند تصمیم گیری و استفاده بهینه از تفکر خـق و تفکـر ارزشی و استفاده از فنون و تکنیکهای تصمیمگیری خواهد بود.
تصمیم گیری:
تصمیم به معنای انتخابی خودآگاه است که به شخص این امکان را می دهد تا بر اساس امکانات و شرایط ایجاد شده و منابع موجـود و طرز تفکر مربوط به مجموعه تحت امر، یک گزینه مطلـوب تـر را از میـان سـایر گزینـه هـا انتخـاب کـرده و اجـرا کنـد.( ولیونـد زمـانی و دیگران،(1391 ماسیه((1987 به نقل از سعادت تصمیم گیری را طریقه عمل و حرکت در مسیری خاص که آگاهانه بوده و برای رسیدن به یک هدف مطلوب از میان راه های گوناگون انتخاب شده است، تعریف می کند.در این تعریف سه مفهوم اصلی وجود دارد. انتخـاب راهـی از میان راه های گوناگون، تجزیه و تحلیلی که منجر به انتخاب راه می شود و در نهایت قصد و نیتی که برای رسیدن به یک هدف خاص وجود دارد.
( سعادت، (1372 تصمیم گیری گام اساسی در بسیاری از برنامه های مهم سازمان مانند مدیریت، برنامه ریـزی مـالی، ارزیـابی و ارائـه محصول می باشد. در بسیاری از موارد تصمیم گیری به منظور انتخاب یک یا چند اولویت از میان اولویت های با رتبه با در انتخاب اسـت.( چن و دیگران، (2012 بنابراین تصمیم گیری فرایندی است که برای حل مسئله و یا انجام فعالیتی در بین سایر فعالیت هابه انتخاب دسـت
می زنیم. اهمیت تصمیم گیری به اندازه ای است که برخی نویسندگان سازمان را شبکه تصمیم گیـری و مـدیریت را عمـل تصـمیم گیـری تعریف کرده اند.(اکرامی و دیگران، (1389 به طور کلی معیار تصمیم گیری، ارزیابی گزینه هاست. معیارهای ارزیـابی معمـو دیـدگاه هـای اقتصادی و غیر اقتصادی است و اگر یکی از گزینه ها در ظاهر، از همه جهات برتر باشد، درباره تصمیم نیازی به
بحث نیست.(سـاتو، (2014 پایه و اساس تصمیم گیری دانش است، اما نکته قابل تامل تناقض و بحث برانگیز بودن دانش می باشـد. دانـش در انـواع تصـمیمات و خـط مشی های مورد نیاز روشن کننده راه بوده و به وسیله بررسی روش های مختلف متناسب با نیازها که فرموله و بیان شده است، مـی تـوان از آن استفاده کرد.(اوبرین، (2014 اساسی ترین عاملی که بر تصمیمات فرد اثر می گذارد، باورهای وی و سپس شرایط محیطی خاص مسـاله و موضوع مورد بررسی است.بنابر
این تصمیم گیری، مسئولیت اصلی همه مدیران می باشد و آن عبارت از فرایندی است که نه تنها منتهـی بـه اتخاذ تصمیم، بلکه منتهی به اجرا نیز می شود. به عبارتی، تا زمانی که تصمیم گیری به عمـل تبـدیل نشـده اسـت، بـه جـز تصـورات چیـزی نیست.( میسکل، (1382 بر همین اساس یکی از مسائلی که در تصمیم گیری اهمیت بسیاری پیدا می کند محیط تصمیم گیری است.
محیط تصمیم گیری
یکی از مسائل مهم و موثر در تصمیم گیری شرایط و محیطی است که تصمیم گیری در آن اتفاق مـی افتـد. محـیط تصـمیم گیـری بـه مجموعه اطعات، آلترناتیوها، ارزشها و ترجیحاتی که در هنگام
تصمیم گیری با آن سر و کار داریم اطق می گردد. (هـریس،(1998 در هـر تصمیم گیری هوشمندانه ای باید با تمرکز بر ارکان تصمیم مبنایی منطقی و عقنی برای تصمیم سازی و تصمیم گیری و در نهایت تـدوین و اجرای اقدامات و برنامه ها فراهم شود.روشن است که هیچ تضمینی برای دسترسی بـه اطعـات کامـل دربـاره ایـن متغیرهـای کلیـدی در تصمیم های مهمی که فراروی
برنامه ریزان قرار می گیرد وجود ندارد و بنابراین شناخت و آگاهی کامل و کافی از این متغیرهای کلیـدی در دنیای واقعی بسیار دشوار است. به هر حال باید به کمک روش ها و ابزارهای موجود به درکی عمیق و جامع از تک تک این متغیرهـا دسـت یافت. تحقیقات نشان می دهد که افزایش
غربالگری و پردازش اطعات در مرحله تصمیم گیری باعث افزایش قابل محظه میزان موفقیـت می شود.( هنسلر، (2011 نویسندگان مختلف در بررسی و تحقیق محیط از ابعاد مختلفـی ماننـد سـرعت تغییـر، پیچیـدگی، ابهـام و غیـره استفاده کرده اند. بررسی دیدگاه های گوناگون، درکی عمیق تر از محیط تصمیم گیری و راه کارهـای مواجهـه بـا آن ارائـه داده و شـناخت تصمیم گیرنده را در انتخاب گزینه مطلوب کامل تر می نماید. انواع محیط از نظراِمِری و ترست عبارتند از:
محیط ساده : محیط آرام و با ثبات است .در این محیط عوامل مثبت (یعنی فرصت های مناسب بـرای سـازمان ) و عوامـل منفـی (یعنی مسایل مشکت و دشواری ها و عواملی که سازمان را مورد تهدید قرار می دهد و بـرای آن خطـر آفـرین اسـت ) بـه طـور یکنواخت توزیع و در محیط پراکنده می شوند در نتیجه برخورد باآنها صرفابر حسب اتفاق و تصادف خواهد بود در چنین محیطی مدیر مجبور است که بیشتر بر اساس آزمون خطا عمل کند همچنین در این محیط حرکات تاکتیکی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
محیط پیچیده: محیطی است که هنوز ثبات و آرامش در آن وجود دارد ولی محیطی است با پیچیـدگی بیشـتر زیـرا در اینجـا بـر خف محیط نوع اول که عوامل مثبت و منفی مستقل از یکدیگر و با توزیع یکنواخت در محیط پراکنده شده اند می باشد.
محیط آشوبناک: محیطی است که پیچیدگی آن بیش از دو محیط قبلی است و محیط آرامش خـود را از دسـت داده اسـت .زیـرا اینک رقبا وجود دارد و می توانند در مقابل حرکات تاکتیکی و استراتژیکی ما واکنش داده به نوبه خود برای بهـره وری و اسـتفاده از مزایای موجود در محیط حرکاتی نماید که مارا مجبور به عکس العمل و پاسخگویی نماید.
محیط با عدم قطعیت عمیق: محیط متطم و متشنجی که دشوار ترین موقعیت برای تصمیم گیری است در این محـیط تغییـر و تحوت نهادی و خود جوش بوده است و از درون محیط برمی خیزد . بـه طـور کلـی “عـدم قطعیـت عمیـق” زمـانی اسـت کـه تحلیلگران موارد زیر را نمیدانند یا نمیتوانند درباره آنها به توافق برسند:
• مدلهای مناسب برای نمایش نحوه ایجاد مجموعه وضعیتهای آینده، سیاستها، و روابط بین آنها
• توزیعهای احتمال مرتبط با تغییرات
• نظام ارزشی
اگر نتوان مجموعه وضعیت های آینده یا مجموعه سیاست ها را روشن ساخت و مرز های آن ها را تعیین کرد آن گـاه پیـدا کـردن یـک معیار مناسب برای تصمیم گیری دشوارتر و عدم قطعیت عمیق تر می شود. همچنین اگر فرد یا گروه تصمیم گیرنده مجموعه همه سیاست هـا، راهکارها، یا گزینه ها را پیشاپیش نداند، آنگاه نمیتواند تاسفهای نسبی خود را تعیین کند(کینی،.(1385
درک مفروضات معرفت شناختی و اساسی پارادایم عدم قطعیت محققان و پژوهشگران را قادر خواهد ساخت تا نسبت به تصـمیم گیـری در محیط های سرشار از عدم اطمینان مطالعه دقیق تری ارائه دهند.
به بیانی دیگر در مطالعه تصمیم گیری به بررسی تفاوت های تصمیم گیری افراد به عنوان یکی از زیربنایی ترین تفاوت های رفتـاری ایشـان توجه می شود. تصمیم گیری در مدیریت و علوم اداری که یکی از پویاترین شاخه های علوم انسانی می باشد نیز به شدت مورد توجه اسـت( الوانی،.(1385 از آن جایی که تصمیم گیری درشرایط عدم قطعیت محیطی نیازمند شناخت و بررسـی محـیط پویـای امـروزی و اسـتفاده از نوآوری و خقیت می باشد، در ادامه به بررسی مفهوم هوش نوآوری به عنوان عامل تاثیرگذار بر تصمیم یری پرداخته شده است.
هوش نوآوری
نوآوری
در محیط متغیر و دانش محور کنونی تنها سازمان های نوآور می توانند موجودیت خود را حفظ کرده و به نیاز هـای مشـتریان و ذی نفعـان در اسرع وقت پاسخ دهند. در واقع می توان گفت که سازمان های نوآور بهتر و سریعتر از سایر سازمان ها می تواند به چالش هـای محیطـی پاسخ دهند. نوآوری را می توان فرآیند ایجاد تعییرات نو، سازنده و موفق در بازار تعریف کرد. نوآوری پنجره ای از فرصت هـای جدیـد را بـه روی سازمان می گشاید به همین دلیل زم است که سازمان ها فعالیت های نوآورانه را در دستور کار خـود قـرار داده و منـابع و محـدویت های موجود در این زمینه را شناسایی و درصدد بهبود منابع و رفع محدودیت ها برآیند. نوآوری در مباحث سـازمانی، جـزء یکـی از وظـایف مهم مدیران در برنامه ریزی است. در فرآیند سازمانی، مدیران باید برای برنامه ریزی و عملیات سازمانی که در پیش رو دارند، همواره خـق و نوآور باشند؛ زیرا سازمان با محیط پیرامون خود تعامل دارد و تأثیرات فراوانی از محیط می پذیرد. محیط می تواند سازمان ها را با چـالش هـا و
تهدیدات جدی مواجه سازد، به همین دلیل سازمان ها، همواره در فرایند برنامه ریزی برای رسیدن به اهداف مطلوب نباید ایستا باشند. بلکـه با پویائی می توانند به طور فعال با محیط خود به تعامل بپردازند و به این طریق، حیات سازمان ادامه یابـد. ایـن پویـائی سـازمان هـا و ادامـه حیاتشان مرهون نوآوری در برنامه های سازمانی است. نوآوری در لغت به معنای اختراع، ابداع، ابتکار و بدعت
گذاری مـی باشـد و در اصـطح مدیریتی و سازمانی، فرایندی است که به ساختن چیزی تازه می انجامد. به بیان دقیق تر، نظریـه ای جدیـد در فراینـد تولیـد کـهمعمـوً بـا نوآوری هایی در اجرای وظیفه های عملیاتی همراه است.( زاهدی، (1376 در واقع، نوآوری تبدیل خقیت و اید ه های نو بـه عمـل و نتیجـه است. پشتوانه اصلی نوآوری در همه ابعاد آن داشتن و ارائه اید ه های نو اسـت.
( ونگلـیم، (2004غالبـا نـوآور یهـا از جسـتجوی آگاهانـه و هدفمند به دنبال فرصتهای جدید حاصل میشوند و این فرایند با تحلیل این فرصت ها آغاز مـی شـود .( کوراتکـو،(2001 نـوآوری فراینـدی پیچیده و سیستمی است که بسته به شرایط و نوع سازمان، میتواند گام ها یا توالی آنها متفاوت باشد. با این وجـود فراینـد کلـی نـوآوری در شکل عام خود شامل گام های زیر است:
شناخت نیاز بازار (مشتری / کاربر) یا فرصت تکنولوژیک
تغییر تکنولوژی موجود یا پذیرش تکنولوژی که برآورنده نیاز یا فرصت باشد .
خلق محصول یا خدمت جدید (اختراع) در صورت لزوم
ارائه تکنولوژی ]و محصول یا خدمات جدید[ از طریق تجاری کردن آنها
فرایند نوآوری پیوند دهنده پروژه، اختراع، توسعه و انتقال تکنولوژی با یکدیگر است. در هر یک از این گام ها، ایده ها و مفاهیمی آفریده می شود. اما فرایند نوآوری هنگامی تحقق می یابد که این گام ها در پایان به بهره برداری و تجـاری کـردن یـک محصـول، فراینـد یـا سیسـتم پیشرفته تر بیانجامد. هر پروژه نوآوری معمو با یک ایده آغاز میشود که غالبا شامل نوعی راه حل فنی برای نیـاز جـاری یـا آتـی مشـتری است. پس از پیشنهاد ایده، مرحله جستجوی منابع قرار دارد تا این ایده به تحقق بپیوندد. هر ایده، بسته به پیچیدگی آن، برای شکوفا شدن ممکن است از چند روز تا چند سال تش و کار نیاز داشته باشد. این مرحله شکوفایی ایده را توسعه محصول مینامند. وقتی یـک محصـول توسعه یافت، برای تولید و عرضه آن تصمیم گیری میشود و در ادامه نیز ممکن است به توسعه بعـد از عرضـه (بهبـود محصـول و (… نیـاز باشد.( نظری زاده، (1382 در سطح کن و عمومی نوآوری به عنوان چیزی که ارزش افزوده را تعیین می کند نامیده می شود. نوآوری برای کارکنان، سازمان و حتی جامعه مزایایی را به وجود می آورد.( تاباس و برانووا، (2014
تعریف هوش نوآوری
با وجود عقه بسیاری که به تکمیل مفهوم هوش وجود دارد، هنوز حجم وسیعی از مغز و هوش آزمایش نشده است.(ریدر، ند، (2002
به گفته ( Golovatchev & Budde,2010 )یکی از انواع هوش، هوش نوآوری است که عبارتست از روش هوشمند برای ارزیابی فن آوری با توجه به پتانسیل نوآوری موجود در خود برای دستیابی به حداکثر سود. هوش نوآوری ارائه اطعات مربوط به نوآوری و ارزیابی تاثیر آنها بر سازمان است. هدف از هوش نوآوری شناسایی فناوری و ارزیابی آن به منظور توسعه نوآوری می باشد. هوش نوآوری برای انجام صحیح کارها مورد نیاز بوده و انتظار می رود که استفاده از آن موجب بهبود عملکرد سازمان شود. درلی و آلتون برای هوش نوآوری مدلی
ارائه کرده اند که در آن برد هوش نوآوری را به صورت بررسی پتانسیل نوآوری تعریف کرده اند.(درلی و آلتون،(2013
به طورکلی سه مجموعه از متغیرها وجود دارند که می توانند نوآوری را ایجاد کنند. آن ها بـه سـاختار سـازمانی، فرهنـگ و توانـایی منـابع انسانی مربوط می شوند. (آزاد، ارشدی،(1388 نوآوری فردی، با تشخیص مسأله و ارائه ایده ها یا راه حلهای جدیـد و قابـل قبـول آغـاز مـی شود.(اردکانی و دیگران،(1392 عوامل فردی، شامل مؤلفه های مهارت و توانـایی هـای فـردی، انگیـزش و ویژگـی هـا ی شخصـیتی اسـت. آمابیل((1988 می گوید، آنچه فرد می تواند انجام دهد، به مهارت و توانایی مرتبط با خقیت و شغل او بستگی دارد. به نظـر ولـر((1973 عملکرد نوآورانه افراد به انگیزش، توانایی و مهارت آنان وابسته است. مورل و بولی((2005 توجه به توانا یی ها ی خقانه و ایـده پـرداز ی و قدرت ارائه طرح افراد را خاطر نشان می نماید. تحقیقات پلز((1966 نشان داد که محققین، توانایی کارکرد هم زمـان روی طیـف وسـیعی از فعالیت های تحقیقاتی؛ توانا یی جذب قو ی ای ده؛ توانا یی کسب مهارت در چند حوزه را دارند. از دیگر مؤلفـه هـایمـوثرِ عوامـل فـردی، ویژگی های شخصیتی است. شخصیت از نظر مورفی((1991 شامل مجموعه ای از ویژگی ها و صفات فرد است کـه الگوهـاینسـبتاً پایـدار پاسخ وی به موقعیت ها را تعیین می کند . به نظر گلدربرگ((1992 افراد وظیفه مدار توانایی تمرکز بر چند هدف و سخت کـوش ی بـر ای رس یدن به آن را دارند . از نظر سیکشنت مایهل هی((1996 ویژگی هـا ی شخصـیتی، خقیـت را تسـهیل؛ و بـه نظـر اسـتنبرگ((1999 ویژگی های شخصیتی مثل خطر جو یی، پشتکار، بردبار ی و خود کارآمد ی در خق شدن افراد موثر است. ( صادقی و دیگـران،(1390 بـه گفته کوارتکو و هوگت((2001 غالبا نوآوری ها از جستجوی آگاهانه و هدفمند به دنبال فرصت های جدید حاصل می شوند و ایـن فرآینـد با تحلیل این فرصت ها آغاز می شود. (ضرغامی و دیگران،(1391 بر همین اساس روان شناسان ویژگی های افراد خـق و نـوآور را بـه ایـن ترتیب برشمرده اند:
استقل: فرد خق عقاید و اندیشه های خود را وابسته به افکار دیگران نموده اند و در افکار و کارهای خویش از اسـتقل بـایی برخودار است.
ریسک پذیری: فرد خق اهل خطر کردن است و ماجراجویی را دوست دارد در برخورد با مسائل و مشکت جرات بیشر به خرج می دهد و معمو نگران شکستهای احتمالی خود نیست.
کنجکاوی وعقه به کارهای پیچیده: از سطوح ظاهری یک سلسله فراتر رفتـه و موشـکافی نمـودن و در حـل مشـکت پیچیـده انرژی زیادی صرف میکند.
تحمل ابهام: برای فرد خق مواجه شدن با ابهامات یک مبارزه محسوب می شود و نوعی لذت به دنبال دارد.
انعطاف پذیری: اگر او در جریانات حل مسئله با پاسخی برخورد کند مسیر فکری خود را به سهولت تغییر داده و آن موضـوع را از زاوایا و ابعاد دیگری بررسی نموده و افکار و راه حلهای متنوع را به کار می گیرند و همواره جایی برای تغییـر و تحـول بـاقی مـی گذارد.
اعتماد به نفس با: او نسبت به خود و توانمندی هایش آگاهی دارد و معتقد است که ایده ها و نظراتش ارزشمند هستند.
ابتکاری و تخیل قوی و حساسیت: ایده های او معمو با ایده های دیگران بسیار متفاوت است و در مواردی که دیگران به راحتـی و روز مرگی از آن می گذرند ذهن خیال پردازی قوی دارد.
تردید: اغلب بسیاری از قوانین رایج جامعه برای او بی سوال باقی می گذارند این مشکوک بودن و عدم اعتماد فرد خـق معمـو ناشی از عقه درونی او به تغییر اصح امور عادی و خلق ایده های بهتر است. (سلیمانی, 1384 و طالب بیدختی,(1383 به نقـل
از (نبی پور افروزی، درویش متولی، (1392 از سویی همان گونه که می دانیم سرآغاز و منشا پیدایش نـوآوری بـا مفـاهیمی هـم چون کارآفرینی گره خورده است. لذا در این تحقیق برای درک عمیق تر فضای تصمیم گیری و ویژگـی هـای تصـمیم گیـری در چنین محیطی به بررسی ویژگی های کارآفرین به عنوان تصمیم گیرنده پرداخته شده است.
کارآفرین
تعریف کارآفرینی
واژه کارآفرینی واژه ای است نو که از معنی کلمه اش نمی توان به مفهوم واقعی آن دست یافت . این واژه در اصل از زبـان فرانسـه بـه دیگر زبان ها راه یافته است . به طور کلی علیرغم این که کارآفرینی از ابتدای خلقت بشر و همـراه بـا او در تمـام شـئونات مختلـف زنـدگی انسان حضور داشته ومبنای تحوت و پیشرفت های بشری بوده است با وجود تعاریف زیاد متنوع هنوز مفهـوم و ماهیـت اصـلی کـارآفرینی شناخته شده نیست و نمی تـوان تعریـف اسـتاندارد و جـامعی از آن بـه دسـت آورد.( احمـدپورداریانی، (1379 کـارآفرینی در میـان سـایر شاخه های علوم انسانی حوزه جوانی تلقی می شود. گوستافسون به نقل از کوپر (2003) اشاره می کند اولین دوره های آموزشـی کـارآفرینی توسط پیتر دراکر در دانشگاه نیویورک برگزار شد و اولین کنفرانس مربوط به پژوهش هـای کـارآفرینی در سـال 1970 در دانشـگاه پـردو.( گوستافسون،(2006
به نظر ساویر ( (1958 کارآفرینی را می توان در دامنه وسیعی از وظایف مشاهده نمود. این وظـایف مـی توانـد شـامل نـوآوری محـض تـا کارهای معمولی باشدو کارآفرینی را نه تنها به طور مستقل و فردی بلکه در تمام سازمانهایی که در آنها تصمیم گیری های متهورانـه اتخـاذ می گرددو بر ترکیب و تخصیص منابع در شرایط بی ثبات تاثیر می گذارد می توان یافت.(برکهاس، (1982
تعریف کارآفرین
لینشتاین ( (1986 کسی را کارآفرین می داند که با اجتناب از بی کفایتی هایی که دیگران دارند به کامیابی دسـت مـی یابـد.ویژگـی عمده دیدگاه وی آن است که تاکید می ورزد در دنیای واقعیات ، کامیابی استثنا است و شکست قاعده می باشد.( احمدپور، (1379 امیـت و دیگران عقیده دارند که کارآفرینان افرادی هستند که نوآوری می کنند، فرصت های تجـاری را شناسـایی و خلـق و ترکیبـات جدیـدی را از منابع ارائه می نمایند تا در محیط عدم قطعیت از این نوآوری ها سود کسب کنند .
دیوید مک کران و اریک فنیگان، کارآفرینان را افرادی نوآور، با فکری متمرکز و به دنبال کسب توفیق و مایل بـه اسـتفاده از میانبرهـا مـی دانند که کمتر مطابق کتب کار می کنند و در نظام اقتصادی شرکت های نوآور، سودآور و با رشـدی سـریع ایجـاد مـی نماینـد.( احمـدپور، (1377 کارآفرینان افراد مسئول ایجاد نوآوری در جامعه می باشند و کارکرد آنها کشف و شناخت فرصت های جدید و اسـتفاده از آن هـا در ایجاد نوآوری در جامعه می باشد.
رویکردها در مطالعه رفتار کارآفرینان
از آنجا که سطح تحلیل در علم روان شناسی مطالعه فرد می باشد. رویکرد روان شناختی در تحقیقات کارآفرینی نیز بـه بررسـی فـرد
کارآفرین و مطالعه نحوه عمل می پردازد. در طول بیش از 50 سال تحقیقات کارآفرینی، پژوهشگران فراوانی، به مطالعه کـارآفرین در سـطح فردی پرداخته اند. این تحقیقات را می توان از نظر تاریخی در سه گروه زیر دسته بندی نمود :(گوستافسون، (2006
• رویکرد ویژگی های شخصیتی
• رویکرد مدل های رفتاری
• رویکرد شناخت کارآفرینانه
در ادامه هر یک از گروه ها به اختصار شرح داده می شود.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/31 4:17 صبح
مقاله تحقیقی پیرامون نهضت مانی تحت فایل ورد (word) دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تحقیقی پیرامون نهضت مانی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تحقیقی پیرامون نهضت مانی تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله تحقیقی پیرامون نهضت مانی تحت فایل ورد (word) :
تحقیقی پیرامون نهضت مانی
آئین مانی
در قرن سوم میلادی آئین دیگر همگانی یعنی (آئین مانوی) در اطراف مرزهای مشترک ایران و بابل نمایان گردید. مؤسس آن مانی یا مانس نام داشت و نسبش از طرف مادر به اشکانیان (پارتیان) میرسید. نام پدرش تیک (پاتک) یا فوتتق بابک پسر ابوبزرام بود که از همدان به بابل در بین النهرین رفته بود. وی به سال 215 یا 216 میلادی (سال چهارم سلطنت اردوان، آخرین پادشاه اشکانی) در قریه ماردینر در ولایت «مسن» ناحیه نهر کوتاه در بابل باستانی متولد شد. پس از فرا گرفتن علوم متداول زمان خود به آئین مغتسله که یکی از فرقه های
گنوسی است و در آن زمان در نواحی بین فرات و دجله ساکن بودند درآمد؛ ولی بعد هنگامی که از ادیان زمان خود مانند زرتشتی و مسیحی و آیین های گنوسی به ویژه مسلک ابن دیصان و مرقیون آگاهی یافت، منکر مذهب مغتسله گردید. مانی آئین زرتشت را مطالعه کرد و خود را مصلح آن شناخت و بقول خودش در سیزده سالگی (سال 228 میلادی) چند بار مکاشفاتی یافت و فرشته ای اسرار جهان را بدو عرضه داشت و سرانجام پس از آغاز دعوت آئین خود در سال 242 میلادی خویش را فارقلیط که مسیح ظهور او را خبر داده بود معرفی کرد. چنانکه در سرودی که به زبان پهلوی سروده گوید:
«من از بابل زمین آمده ام تا ندای دعوت را در همه جهان پراکنده کنم.»
مانی در باب آفرینش می گفت: در آغاز خلقت دو اصل وجود داشته است. یکی نیک و دیگری بد. نور را خالق خیر و تاریکی را خالق شر میدانست و میگفت:
انسان در این میان مختار است به جلوه های دو اصل مذکور، یعنی به بدی: که تیره اندیشی، نادرستی، خودخواهی احمقانه، کشتار، حق کشی و غیره است. یا به نیکی که روشن اندیشی، مهربانی، دوستی، گذشت، اتحاد، صمیمیت، غمخواری دیگران و غیره است توجه و کمک کند. اگر به نیکی توجه کند، رستگار و اگر به بدی عمل کند سرافکنده و معذب خواهد شد. و حاصل آنکه تمایل به نیکی باعث سرافرازی و عروج و بقا و تمایل به بدی سبب اضمحلال و فنای آدمی می گردد. او می گفت: در حقیقت روشنائی و تاریکی، یا نیکی و بدی (یا روح و ماده) هستند که بعلت اصل غیر قابل تغییر سرنوشت سرشت خود مجبورند به مسیر تعیین شده ازلی خویش ادامه دهند. زیرا در اصل:
از نیک و بدی ناید و از بد ثمر نیک این گفته مانی است که او گفته به تفکیک (رفیع)
در این میان فقط انسان است که با تعیین و انتخاب مسیر تمایلی یا مصلحتی خود میتواند به یکی از آن دو راهی که در پیش دارد عمل کند و یا بهتر بگوئیم:
نیکی و بدی دو راه تعیین شده قطعی است و هر انسانی عامل انتخاب و ادامه حرکت آن دو در وجود خود است.
مانی ابتدا پیرو یکی از فرقه های مسیحی ماندائی یا زارئیان بود. این دسته حضرت یحیی را پیغمبر حقیقی میدانست و عیسی را دروغگو می شمرد، با بی همسری و ریاضت در زندگی مخالفت داشت.
مانی پس از مطالعه آئین زرتشت خود را مصلح آن شناخت. هند را سیاحت کرد و با عقاید بودائی آشنا شد، سپس به ایران بازگشت و به تبلیغ دین جدید پرداخت و آن را با ادیان زرتشتی و بودائی و مهری و مسیحی مطابقت داد، ولی تحت تعقیب روحانیان زرتشتی قرار گرفت و محکوم گردید و در سال 276 میلادی در شصت سالگی مصلوب شد.
اصل و مبدأ آئین مانی و علل ظهور آن
پس از سقوط و انقراض دولت اشکانیان و گسترش آئین مسیح که تغییر شکل یافته آئین مهر بود (مشابهت های دینی مسیح با آئین مهر آنقدر زیاد بود و به قدری در ساختن دین مسیح از آئین مهر کمک گرفته شده بود که برای پیروان آئین مهر آسان بود که دین مسیح را بپذیرند؛ بدون اینکه احساس کنند از دین اصلی خود زیاد فاصله گرفته اند:
1 علامت صلیب که خاص آئین مهر بود و بر پیشانی سربازان مهر داغ یا خال کوبی می شد، علامت دین مسیح قرار داده شد.
2 روز یکشنبه که روز خورشید بود بیشتر در اثر تلقین پیروان مهر روز اول هفته مسیحیان شد و آن را روز خدای ما خواندند. (Day of our Lord)
3. روز تولد مهر که در اول زمستان یعنی هنگام بلند شدن روزها پس از رسیدن به کوتاهترین زمان خود بود و روز تولد مهر شناخته می شد، مسیحیان به عنوان روز تولد مسیح شناختند و آن را عید کریسمس یا نوئل خود قرار دادند.
4 مسیح مانند مهر در غار یا (دالان دراز) پا به عرصه وجود می نهد و مانند او از سنگ برخاسته به آسمان میرود.
5 میهمانی مقدس آخرین شام به طوری که در انجیل آمده با شام آخرین شب مهر شباهت دارد.
6 هر دو از مادرانی باکره به وجود می آیند.
7 هیچیک زن نمیگیرند.
8 مهر با کشتن گاو موجب زنده شدن موجودات و تجدید حیات یافتن آنان میگردد و حضرت مسیح نیز مردگان را از گور بر می خیزاند.
9 غسل تعمید در آئین مهر از ضروریات بود و همین امر جزو آداب اصلی مسیحیت گردید.
10 در جزو مراسم و آداب مهر این بود که همه حاضران در خوردن از یک قطعه نان و آب ممزوج با شراب به عنوان هئومه شرکت میکردند و پیروان مسیح نیز در کلیساها نان و شراب میخورند.
11 میترا در پایان جهان به این عالم باز میگردد، تا جهان را پر از عدل و داد کند و اشخاص صالح و درستکار را از اشخاص گناهکار جدا کند و به درستکاران شیر مقدس یعنی هئومه ممزوج با روغن بدهد تا عمر جاوید یابند و حضرت عیسی نیز در پایان جهان به این دنیا باز خواهد گشت.
12 جزو مراسم آئین مهر – ناقوس و روشن کردن شمع هست که هر دو در دین مسیح نیز به چشم میخورد.
13 مهر ایزد عهد و پیمان است، و جالب است که کتاب انجیل را نیز کتاب عهد جدید می نامند.) مغرب زمین دین مسیح را به ایران فرستاد و در مقابل این آئین به مرور در ایالت مرزی ارمنستان و نواحی دیگر بطور کامل بسط و انتشار یافت.
درست در همین زمان بود که دین مانی در ایران به وجود آمد. دین مانی در حقیقت واقع: آئینی است که از ترکیب دین زرتشت و دین مهر و مسیحیت به وجود آمده است، میخواست دینی یگانه و مشترک بین آنها بسازد و اگر این فرض به موفقیت منجر می شد و مورد قبول همه واقع می گردید، خطر بزرگ دو دستگی دین و اختلافات آنها برای همیشه رخت بر می بست.
مانی وقتی به سن 27 رسید (242 میلادی) روزی که شاپور اول تاجگذاری می کرد برای نخستین بار به انتشار دین خود پرداخت. شاپور اول گفتار مانی را پذیرفت و به اتباع خود دستور داد چنان کنند. اینکار بر زرتشتیان سخت ناگوار آمد و موبدان اجتماع کردند تا وی را از این عقیده منصرف سازند. ولی شاپور درخواست آنها را نپذیرفت.
مانی در اثبات عقیده خود کتابهایی چند پرداخت، از جمله کتاب “کنزالاحیاء” است در شرح آنچه در نفس از جهت روشنائی مایه خلاص و از جهت تاریکی مایه فساد است. و در این کتاب افعال نکوهیده را به ظلمت نسبت میدهد. کتاب دیگری دارد بنام “شاپورگان” که نفس رهائی یافته و نفس درآمیخته با اهریمنان و آلوده به کژی را شرح میدهد، و نیز کتابی دارد بنام “الهدی التدبیر” و دوازده انجیل که هر انجیل را به حرفی از حروف تهجی نامیده و نماز را بیان نموده و آنچه باید در خلاص روح بعمل آید توضیح داده است. کتاب دیگر وی “سفرالاسرار” است که آیات و معجزات انبیاء را مورد طعن قرار داده است و بسیاری کتابها و رساله های دیگر.
شاپور مدت ده سال به کیش مانی وفادار ماند، تا اینکه موبد موبدان نزد او رفت و گفت: این مرد دین ترا فاسد کرده است، مرا با او روبرو کن تا با او مناظره و مباحثه کنم. شاپور آنها را روبرو کرد. موبد موبدان در صحبت برتری یافت و شاپور اول از ثنویت دین مانی برگشت و به مذهب زرتشت درآمد. موبدان در صدد قتل مانی برآمدند. مانی ایران را ترک گفت، زیرا شاپور اول او را به کشمیر تبعید کرده بود. وی پس از هند به ترکستان رفت و سپس به چین رهسپار گردید. در چین طرفداران زیادی دور او جمع شدند. این طرفداران جدید بیشتر ترکان آن دیار بودند و از همینجا بود که آوازه شهرت کارهای مربوط به نقاشی و تصویر گری او با آموزش جدید از صنعت گران چینی آغاز گردید.
واقعه اعدام مانی
پس از مرگ شاپور ساسانی در سال 272 میلادی مانی به ایران بازگشت. هرمزد اول مانی را به چشم احترام مینگریست، اما وهرام (بهرام) اول برادر هرمز اول که پادشاهی عشرت طلب و سست عنصر بود؛ مانی را بدست روحانیون زرتشتی سپرد و آنان وی را چندان عذاب دادند تا زندگی را بدورد گفت. بنابر یک روایت مانی، مصلوب شد و برخی گویند زنده زنده پوست او را کندند. بعدسرش را بریدند و پوست او را پر از کاه کرده به یکی از دروازه های شهر گندیشاپور خوزستان بیاویختند (275 یا 276 میلادی) و از آن پس آن دروازه به باب مانی موسوم گشت.
مانی مخترع خط جدید هم بوده دارای حروف مصوته، که کتابهای مانویان پارتی زبان و پارسیک زبان و سغدی زبان و غیره به آن خط که مشتق از سریانی و ساده تر از آن است، نوشته شده. مانی 6 کتاب نوشته و منشورهای بسیار به اصحاب و پیروان خود و شاید دیگران هم فرستاده که اسامی عده ای از آنها در ضمن فهرست 76 رساله مانی و اصحاب او در کتاب الفهرست ابن ندیم به ما رسیده است. پنج کتاب را به زبان آرامی شرقی (که مانی در سرزمین آنان بزرگ شده بود) نوشته و یک کتاب هم به نام “شاهپورگان” به پارسیک یعنی زبان جنوب غربی ایران نگاشته که بیشتر مندرجات آن راجع به معاد بوده است. یکی از کتابهای مانی معروف به “سفر الجبابره” است که قطعاتی از آن به زبانهای ایرانی بدست آمده و در زبان ایرانی به نام کتاب “کوان” [ ک ] خوانده می شد که جمع “کو” و مشتق از لغت اوستائی “کوی” [ ک ] است که در زمان ساسانیان به معنی “جبار” استعمال می شده است. دیگر “کنزالاحیاء”، “سفرالاسرار”، “فرقماطیا” که در مآخذ ایرانی ظاهراً “بنگاهیک” و در لاتینی شاید همان “اپیستو لاخوندار منتاء” معروف است. دیگر انجیل زنده یا انجیل مانی را باید نام برد. این کتاب که قطعاتی از آن در آثار تورفان بدست آمده بر 22 قسمت
مطابق 22 حرف تهجی آرامی بنا شده بوده است، و ظاهراً یک جلد آلبوم تصاویر که مبین و نشان دهنده مطالب کتاب بوده و در یونانی “ایقون” و در زبان پارتی “اردهنگ” و در پارسیک “ارتنگ” و در قبطی “ایفونس” و در کتابهای مانوی چینی “تصویر دو اصل بزرگ” نامیده می شد.
اعدام مانی
1730سال پیش در چنین روزی در هفتم فوریه سال 276میلادی، “مانی” اعدام شد.
مانی یکی از داعیان پیامبری در ایران باستان بود و دین مانویت را برای ایرانیان مطرح کرده بود.
علاوه بر مذهب زرتشت، دو مذهب عمده در دوره ساسانیان مذهب مانی و مزدک بوده است و ثنویت مانی خیلی صریحتر از ثنویت زردشتی است
فرهنگ شرق، مرگ اندیش است
هموطن , شنبه 22 بهمن 1384 – ساعت 15:34
این مصاحبه تنها به بررسی ریشه های شکل گیری مرگ اندیشی در فرهنگ ایرانی ختم نمی شود بلکه آسیب شناسی سلطه این نگاه بر زندگی و تفکر ماست.
غروب دلگیر یکی از روزهای آخر آذرماه، در میان اتاقی که کتاب ها محاصره اش کرده اند، محمد صنعتی شماره آخر ارغنون را با آن جلد سیاه رنگش دست به دست می کند و منتظر می نشیند تا گفتوگویمان را درباره مرگ آغاز کنیم.
این بار دومی است که به سراغ او رفته ام. نخستین بار هدایت بود و آشنایی با نگاه متفاوت صنعتی به بوف کوری که بهتر و جلوتر از همه ما می دید و می اندیشید. اینبار هم وقتی شنیدم که سردبیری شماره آخر ارغنون را بر عهده داشته است آن هم حول موضوعی مثل مرگ فهمیدم که احتمالا حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. حدسم درست بود!
مصاحبه با محمد صنعتی کار سختی است. مخصوصا این که بین این همه کتاب نشسته باشی و پچ پچ کلمات را بشنوی که از لای صفحات سرک می کشند تا بشنوند که چه می گوییم. صنعتی همیشه به موضوعات شکل دیگری نگاه می کند.
به همین خاطر تحلیلی که او بر موضوع مرگاندیشی در فرهنگ شرق و بخصوص ایران دارد دربرگیرنده جوانبی است که مظاهرش را در زندگی جامعه امروز ایرانی می توان به خوبی دید.
این مصاحبه تنها به بررسی ریشه های شکل گیری مرگ اندیشی در فرهنگ ایرانی ختم نمی شود بلکه آسیب شناسی سلطه این نگاه بر زندگی و تفکر ماست.
تنها در پایان این مصاحبه بود که به عمق اندوه مولانا پی بردم وقتی می گفت: “طوطی نقل و شکر بودیم ما/ مرغ مرگ اندیش گشتیم از شما”.دیدم ریشه درد از یک جا آب می خورد. او نیز از چیزی رنج می برد که امروز دکتر صنعتی با تلخکامی درباره اش تحقیق می کند و فهمیدم که این درد مشترک سینه به سینه چرخیده و رسیده به ما که هنوز با همان چشم های ابری به زندگی نگاه میکنیم و در انتظار روز پایان نشسته ایم. “در مردگان خویش/ نظر می بندیم با طرح خنده ای/ و نوبت خویش را انتظار می کشیم/ بی هیچ خنده ای;»
* بررسی پدیده مرگ اندیشی بین غرب و شرق موضوعی است که در شماره آخر ارغنون که شما سردبیری افتخاری آن را برعهده داشتید، مورد بررسی قرار گرفته است. پیش از آن که بخواهیم به بررسی این پدیده در شرق و به طور خاص ایران بپردازیم شاید بد نباشد سابقه تاریخی این پدیده را در غرب مورد بحث قرار دهیم. ظاهرا بین فرهنگ غرب و شرق تا قبل از ورود مدرنیته تفاوتی در گرایش به مرگ اندیشی وجود ندارد؟
تا آنجایی که ما می دانیم فرهنگ شرق یک فرهنگ مرگ اندیش است. این موضوعی ثابت شده است، اما تعدادی از محققان معاصر در پی اثبات این مدعا هستند که فرهنگ غرب نیز تا قبل از ظهور مدرنیته بر همین مدار می چرخیده است.
آنها با بررسی این موضوع تلاش می کنند بنیادهای خشونت را در فرهنگ معاصر پیدا کنند. افرادی مثل خانم جیسن در اثر خود به نام “بنیادهای خشونت” به توضیح و تفسیر این عقیده می پردازد که در غرب همیشه نوعی مرگ اندیشی وجود داشته که منجر به جنگ و خشونت می شده است.
او در این کتاب می گوید که آغاز این مرگ اندیشی را باید در فرهنگ هومری جستوجو کرد که 8 الی 10 قرن قبل از میلاد شروع می شود و بعدها توسط دیگرانی بسط می یابد. این فرهنگ چنانکه ارسطو نیز تایید می کند فرهنگ بسیار با نفوذی در غرب به شمار می رفته است. چنین است که جیسن در اثرش ثابت می کند کتاب ایلیاد هومر دقیقا بر اساس تبلیغ مرگ زیبا و بدن مردانه طرح ریزی شده است و همین مرگ زیبا و بدن مردانه است که هروئیسم یا قهرمان گرایی را در فرهنگ غرب رواج می داده است.
نه تنها جیسن که دیگر محققان غربی نیز در آرای خود بر این نکته توافق دارند که کسانی مانند اسکندر کبیر، ژولیوس سزار، ناپلئون و حتی فرمانروایان غربی چند دهه گذشته، بر اساس الگوی هروئیسم و مانند قهرمان ایلیاد یعنی آشیل فرمانروایی کردند. این نظریه ها البته برخلاف آن چیزی است که شوپنهائر بدان اعتقاد دارد.
او فرهنگ هند و فرهنگ یونانی را به طور دقیق مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید بین این دو فرهنگ یک نوع آنتی تز بنیادین وجود دارد. بدین معنا که یونانیان عمدتا تلاش داشته اند زندگی را شکوفا کنند و گسترش دهند، اما هندی ها تحت هر شرایطی می خواهند هر چه زودتر از شر این زندگی خلاص شوند.
درواقع شوپنهائر از این مقایسه چنین نتیجه می گیرد که غرب از ابتدا به زندگی توجه داشته است، اما شرق به مرگ.از نظر من نیز واقعیت این است که در غرب نه تنها فرهنگ هومری مبتنی بر مرگ اندیشی است که بعد از آن فرهنگ تراژدی هم قطعا بر اساس مرگ شکل می گیرد.
علاوه بر آن فرهنگ فرقههای ارفهای یا دیوزینیسی هم اساس خود را بر بینان مرگ قرار می دهند و اصلا نیچه تولد تراژدی را بر همین اساس نوشته است. به این ترتیب ما شاهدیم که دوران قبل از فلسفه در غرب با ستایش مرگ آغاز می شود. در دوران فلسفه هم ما با کسی مثل سقراط مواجهیم که به پیشواز مرگ می رود و بعدها شاگردان او از جمله افلاطون به تبیین همین نظریات او می پردازند.
به عنوان مثال رساله “بایدون” افلاطون به رویات آخرین روز سقراط می نشیند که در آن جام شوکران را مینوشد. در این رساله تمام گفتگوهای افلاطون با دوستانش در مورد این است که فیلسوف نباید از مرگ بهراسد چراکه فلسفیدن تمرین مرگ است.
همین اصل بعدها به اصلی ترین دستورالعمل و مهم ترین سرمشق فلسفه غرب تبدیل می شود به طوری که تمام فلسفه غرب ون با همین فرض تبیین میشود. در این میان بعضی از فلاسفه غرب بیش از دیگران مرگ اندیشند.
مثل فلسفه رواقی یا اپیکوری. شالوده این فلسفه ها شباهت بسیار زیادی به عرفان شرق دارند. آنها نیز مثل عرفان در پی اثبات این مدعا هستند که مرگ پدیده ای هراس آور نیست و بخصوص اندیشمندان و فیلسوفان نباید از مرگ بترسند.
این روند ادامه دارد تا این که با آغاز رنسانس وضعیت فرق می کند. به این ترتیب که کسی مثل میشل دومونته پیدا می شود که در ابتدا فلسفه رواقی را در پیش می گیرد به خاطر این که ترس و هراس از مرگ را در خودش کاهش دهد، اما موفق نمی شود.
او بعد از تلاش های بسیار سرانجام به این نتیجه می رسد که شاید این فلسفه سقراطی و افلاطونی سرمشق درستی به کسانی مانند او نداده است و شاید باید بیش از مرگ به زندگی توجه کنیم. نه تنها میشل دومونته بلکه پس از او اسپینوزا هم به این نتیجه می رسد که “عقل هیچگاه به مرگ نمی اندیشد”.
در همین دوران و حتی پیشتر از آن بسیاری از کشیشان مسیحی نیز تلاش داشتند که تفکر کلیسای کاتولیک را تغییر دهند. تفکری که بسیار مرگ اندیش بود، از زندگی میگریخت و معتقد بود که زندگی تماما پوچ و بیهوده است و ارزش زیستن ندارد. این کشیشان تلاش داشتند کلیسا را قانع کنند که این زندگی نیز ساخته دست خداوند است و لذت بردن و شناخت زیباییهای آن نوعی خداشناسی است.
*این نگاه در اسلام یا سایر ادیان دیگر هم به شکل پررنگی حضور دارد. اینطور نیست؟ آیا می توان یکی از دلایل شکل گیری مرگ اندیشی را مذهب برشمرد؟
من فکر می کنم مسئله مرگ اندیشی پیش از آن که ریشههای مذهبی داشته باشد در رابطه با جنگ و خود شرایط زندگی در چنین جوامعی مطرح میشود. به همین خاطر می بینیم که بعد از ورود مدرنیته عمده توجه فرهنگ به موضوعی به نام زندگی برگشت. از آن زمان است که ما میبینیم انسان و اندیشه و اراده و خواست او مرکزیت پید اکرد و علم و تکنولوژی پیشرفت قابل توجهی کرد.
این در حالی است که تا پیش از آن و در زیر سایه مرگ دلیلی برای گسترش زندگی نبود. اما این اتفاق یا در واقع تحول به دلایلی بسیار در شرق رخ نداد.
* آقای صنعتی پیش از آن که به دلایل عدم تحول جامعه شرقی در بستر این فرهنگ مرگ اندیش بپردازیم، بهتر است نگاهی به ریشه های شکل گرفتن این فرهنگ در شرق داشته باشیم. منظورم پیشینه تاریخی این پدیده است.
اگر ما محدوده جغرافیایی شرق را از مصر تا چین در نظر بگیریم می بینیم که قدیمیترین فرهنگ مرگ اندیشی در مصر وجود دارد که به 10 هزار سال قبل از میلاد باز می گردد و زمان فراعنه. در این زمان می توان گفت که به نوعی صنعت مرگ وجود داشته است.
یعنی تمام فکر و ذکر مردمان در کشوری مثل مصر مرگ بوده است. بزرگترین نشانه آن هم ساخت اهرامی هستند که اصلا به خاطر مرگ و آئینهای مربوط به آن ساخته میشوند. این اسطوره بارها و بارها تکرار می شود و حتی بعضی عقیده دارند که در غرب نیز این الگو مورد تقلید قرار میگیرد و دیوزینس یا ارفئوس برگرفته شده از همین اسطوره ها هستند. اسطوره شاهی که به جهان مردگان می رود و برمیگردد.درست مانند ادیسه که همین پروسه را از سر می گذراند.
* با ورود مدرنیته فرهنگ مرگاندیشی در غرب متحول شد. این تحول به چه دلایلی در شرق شکل نگرفت؟ علت این که در فرهنگ شرق نیز مانند غرب این تحول ایجاد نشد چیست؟
ببینید! در فرهنگ شرق اساسا توصیه بر این است که نباید از مرگ هراسید. تمام این توصیهها نیز بدین خاطر است که اصولا بشر از مرگ میترسد، اما فرهنگ هایی هستند که با ترس از مرگ مبارزه می کنند و سعی می کنند حسی را که به طور طبیعی در نهاد آدمی وجود دارد را وارونه کنند. در این گفتوگو مجال نیست که به بررسی تمام فرهنگهای شرقی بپردازیم به همین خاطر من به ایران بسنده میکنم. با نگاهی به فرهنگ ایرانی میبینیم که در این فرهنگ دین زردشت، اصولا دینی است که به ترویج زندگی می پردازد.
یعنی نگاهش به زندگی است، اما وقتی به دوران ساسانی میرسیم وضع تغییر می کند. با ظهور فرقه های مذهبی که مرگ اندیشند این نگاه تغییر می کند. مشهورترین این فرقه دین مانی است که شاید بارزترین آئین مذهبی ایران باستان به شمار میرود که زندگی را در تمامی ابعادش نفی می کند.
* علت این پدیده چیست؟ این اتفاق دقیقا زمانی شکل می دهد که مفهومی به نام دولت و ملت در ایران شکل گرفت و ابعاد بیرونی اجتماع ایرانی جامعیت یافته است.
ـداستان از این قرار است که مانی همزمان با دوران سلطنت شاپور ظهور می کند و می دانید که شاپور پادشاهی است که تمام عمرش را در جنگ سپری کرد. نه تنها او که پادشاهان پیش از او مثل کوروش، خشایارشاه و کمبوجیه هم همین کار را کردند. اینجا لازم است که من باز گریزی به فرهنگ غرب بزنم و باز به این موضوع بازگردم. ببینید!
فرهنگ غرب در زمانی که شوپنهائر زندگی می کند فرهنگ غرب فرهنگی مرگ اندیش است. به همین خاطر فلسفه او نیز دارای چنین خاصیتی است. نه تنها او که پیش از او هگل نیز در تبیین فلسفه خود چنین نگاهی دارد. یعنی فلسفه هگل اساسا فلسفه مرگ است. همزمان با این 2 نفر که 2 رکن مهم فلسفه غرب هستند ما با ظهور ژانرهای ادبی بسیاری در غرب مواجهیم با محوریت مرگ خلق شده اند.
مثل قصه های جنایی و پلیسی یا داستان هایی که مربوط می شود به خون آشامان. اینها همه بعد از جنگ های ناپلئونی است که خلق می شوند. این روند ادامه می یابد تا میرسیم به جنگ اول جهانی. در آغاز این جنگ فروید را داریم که اصلا دو مقاله مشهور درباره مرگ دارد و بعد از آن هایدگر را که اصلا کتاب “هستی و زمان” خود را درباره به سوی مرگ رفتن انسان می نویسد.
فروید می گوید این جنگ است که مرگ اندیشی را رواج می دهد. جنگ ما را وادار میکند که به مرگ بیاندیشیم. نمونه عینیاش همین 8 سال جنگ خودمان است. شما میبینید که در این دوره چقدر اندیشه مرگ وجود داشته و مظاهر آن را هنوز هم می توان دید.
منظور من از این مقایسه این بود که نشان دهم وقوع جنگ رابطه بسیار مستقیمی با شیوع مرگاندیشی دارد. در جایی که وقوع دو جنگ 4 ساله چنین تاثیری روی فرهنگ غرب گذاشته می توان تصور کرد که جنگ های 40 ساله شاپور چه به روز ما ایرانیان آورده است.
ما در تمام دوران هخامنشی مشغول جنگ بودیم. بعد از آن اسکندر حمله می کند و پس از سلطه ساسانیان شاپور شروع میکند به شکل وسیعی جنگیدن. به همین خاطر مانی را انتخاب می کند تا مذهبی باشد برای مستعمراتش. به این ترتیب آنها را آرام نگاه میدارد چون مانی در دین خود زندگی را نفی می کند.
او توالد و تناسل را قدغن می کند. همچنین کشاورزی و داد و ستد و حتی استحمام کردن را ! او می گوید که انسان تمام عمر خود را باید صرف تزکیه نفس کند و وقتی از او می پرسند پس چطور معاش خود را تامین کنیم می گوید صدقه بگیرید! آن وقت فکرش را بکنید چنین آئینی در دهه 40 مورد تحسین بسیاری از روشنفکران ما قرار می گیرد!
به هرحال مانویزم نوعی عرفان بود که در شرایط عادی نمی توانست پیروان چندانی داشته باشد، اما مردم دوره ساسانی به سمتش رفتند چون امیدی به زندگی نداشتند. وقتی شما همیشه در حالت ناامنی جنگ به سر ببرید مرگ را مدام پیش روی خود میبینید. غیر از این دوره یک دوره تاریخی دیگر نیز وجود دارد که مانویزم یا عرفان مورد استقبال قرار می گیرد و آن زمانی است که مغول ها و تیمور حمله می کنند.این دو هجوم باعث می شود این طرز تفکر در تمامی این منطقه از چین تا بین النهرین تثبیت شود.
* یعنی مرگ اندیشی تا قبل از حمله مغول ها تثبیت نشده بود؟
نه. نهایتا بسته به زمانی بود که یک نفر مثل مانی پیدا شود و چنین چیزی را تبلیغ کند. جنبه عام نداشت.
* حتی در زمان اعراب؟
حتی در آن زمان. در زمان حکومت مامون بعد از حمله اعراب شما شاهد شکل گیری نهضت ترجمه هستید و همچنین شاهد ظهور دانشمندان بزرگی مثل بوعلی،زکریای رازی، خوارزمی و فارابی. چون توجه به زندگی در این دوره ها وجود داشته است، اما وقتی که مغول ها حمله می کنند، حدود یک قرن بر این سرزمین حکم می رانند. بعد از آن تازه سرو کله تیمور پیدا می شود که درست همان کاری را می کند که چنگیز کرد و اصلا “یاسا”ی چنگیز را مبدا و مبنای کار خود قرار میدهد.
به این ترتیب اگر فقط یک یا 2 سال جنگ اول و دوم جهانی این قدر باعث رواج مرگاندیشی در غرب میشود، میتوانید تصور کنید که در ایران با هجوم این دو نفر چه اتفاقی افتاده است. مردم به فردای خودشان اعتماد نداشتند. کشاورزی و داد و ستد همه تعطیل شده بود در نتیجه فقط به مرگ می اندیشیدند و چشم شان فقط به زندگی در جهان دیگر بود. انگار احساس می کردند خدا این زندگی را نیافریده و این زندگی آفریده شیطان است. چون هر آنچه که می دیدند شیطانی بود.
* علت این عدم تحول هم در همین نکته است؟
درست در همین زمانی که دوران رنسانس در اروپا شکل می گیرد در این منطقه مغول ها و تیموریان حکومت می کردند. بنابراین حتی فرصتی برای تحول نبود. بعد هم که از زیر استعمار مغول یک راست به زیر سایه استبداد رفتند که آن هم مرگبار بود. این روند نه تنها در ایران که در تمامی این منطقه ادامه پیدا می کند. چون بذر مرگ اندیشی از قبل در این منطقه وجود داشته است. فقط محتاج محیطی مساعد بوده که با وقوع این اتفاقات پیدا شده. به همین خاطر است که از زمان حافظ به بعد همه شاعران ما مرگ اندیشند;
* جز خیام
بله جز خیام. اما اگر خوب دقت کنید می بینید که او هم مرگ اندیش است. اتفاقا مثال خوبی زدید چون می توانیم با بررسی اندیشه خیام به یکی دیگر از خصوصیات مرگ اندیشی بپردازیم. شعر خیامی نوعی شعر دهری است. تمام وحشت خیام و اضطرابهایی که در اشعار او هست وحشت از دهری است که همه کاره است و تقدیر انسان در دستش است.
در اندیشه او این کوزه گر دهر است که سرنوشت ها را تعیین می کند و این اندیشه باز می گردد به نوع دیگری از تفکر در زندگی ایرانی. یونانی ها بر خلاف ایرانیان مفهوم محدودی از زمان داشتند .مثل تصوری که ما الان از زمان داریم و آن را به ساعت و امروز و فردا محدود می کنیم. در حالی که مفهومی که از زمان در ایران وجود داشت یک مفهوم بی کران یعنی زروان بود. خدای یکتایی که در ایران پرستش می شد نه اهورا مزدا که زروان بود زروانی که پدر اهورا مزدا و اهریمن به شمار می رود.
و این زمان بی کران یا زروان همین دهر است که سرنوشت و زندگی و مرگ در دستش است. آنچه که در خیام می بینید برخاسته از همین تفکر است. او مدام از وحشت، از فنا صحبت می کند و شالوده حرفش این است که چون نابود می شویم ، شاد باش. به خاطر زندگی و زنده بودن، فقط به خاطر این که فنا می شویم و دیگر در این لحظات نیستیم. در واقع اندیشه او یک نوع حالت جبرانی دارد.
علاوه بر خیام شاعرانی هستند که به آنها لقب “رند” داده اند. مثل حافظ، مولانا یا سعدی. در چنین فرهنگی رند به کسی گفته می شود که به زندگی توجه داشته باشد. حافظ در شعر خود جایی تبدیل به رند می شود که به زندگی توجه دارد، وگرنه از او چه از طرف زهاد و چه از طرف عرفا انتظار می رفت که به مرگ بیاندیشد. پیام این فرهنگ برای ما این است که اگر به زندگی اندیشیده ای رندی کرده ای. این کلمه رند در زبان معانی منفی زیادی دارد.
هم به معنای آدم زیرک، بدجنس، حقه باز و کلاه بردار است و هم معنی آدم عیاش و لات می دهد. و این آدمهای عیاش و لات و کلاه بردارند که به زندگی توجه می کنند. می بینید چقدر به زندگی اندیشیدن نزد ما منفی است؟ به همین جهت در جامعه ما نه تنها در این دو دهه که پیش از آن مرگ اندیشی وجود دارد.
در تمام این دوران ها اگر از تمام جوان های ایرانی میپرسیدید که به زندگی بیشتر علاقه دارید یا مرگ میدیدید که خجالت می کشید جواب مثبت بدهد.در واقع ما دوست داشتن زندگی را نوعی بلاهت میبینیم.
* فکر می کنم در ادبیات معاصر مظاهر این مرگاندیشی به خوبی مشخص است به خصوص در آثار هدایت یا فروغ فرخزاد.
اتفاقا این دو نفر بر خلاف جامعه ایرانی کسانی هستند که به زندگی علاقمندند.
* چرا این استدلال را می کنید؟
برخلاف تصور شما اینها کسانی مثل سپهری و بقیه هستند که مرگ اندیشند. اتفاقا شعرهای فروغ می بینید سرشار از زندگی است.مفاهیمی که حول و حوش مرگ در شعر او وجود دارند به معنای ستایش آن نیست.
در هدایت هم آن چیزی که بیشتر مورد حمله قرار می گیرد زندگی رجالگی است نه زندگی واقعی. او خود زندگی را نفی نمی کند. زندگی فاسد و ایستا و گندیده را نفی می کند. به نفع آن زندگی است که این را نفی می کند نه به نفع مرگ. این دو بیشتر از دیگران مدرن هستند. بقیه درست است که ظاهرشان مبارز است و چه و چه ولی تاریک است.
نگاه بوف کور نگاه به آینده است. می نویسد برای اینکه بماند. در حالی که بسیاری دیگر نگاهشان به گذشته است. “کسی از فردا خبری نیاورده است”.
یا در لحظه زندگی میکنند یا در گذشته. اما هدایت اینطور نیست. نداشتن آن زندگی است که او را ناراحت می کند. در نامههای او به وضوح می توان این مسئله را دید که بالاخره یک جایی می گوید خب دیگر نمی شود کاری کرد. این بدان معنا است که تا پیش از این میشده.
نه تنها جیسن که دیگر محققان غربی نیز در آرای خود بر این نکته توافق دارند که کسانی مانند ا
سکندر کبیر، ژولیوس سزار، ناپلئون و حتی فرمانروایان غربی چند دهه گذشته، بر اساس الگوی هروئیسم و مانند قهرمان ایلیاد یعنی آشیل فرمانروایی کردند. این نظریه ها البته برخلاف آن چیزی است که شوپنهائر بدان اعتقاد دارد.
او فرهنگ هند و فرهنگ یونانی را به طور دقیق مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه رسید بین این دو فرهنگ یک نوع آنتی تز بنیادین وجود دارد. بدین معنا که یونانیان عمدتا تلاش داشته اند زندگی را شکوفا کنند و گسترش دهند، اما هندی ها تحت هر شرایطی می خواهند هر چه زودتر از شر این زندگی خلاص شوند.
درواقع شوپنهائر از این مقایسه چنین نتیجه می گیرد که غرب از ابتدا به زندگی توجه داشته است، اما شرق به مرگ.از نظر من نیز واقعیت این است که در غرب نه تنها فرهنگ هومری مبتنی بر مرگ اندیشی است که بعد از آن فرهنگ تراژدی هم قطعا بر اساس مرگ شکل می گیرد.
علاوه بر آن فرهنگ فرقههای ارفهای یا دیوزینیسی هم اساس خود را بر بینان مرگ قرار می دهند و اصلا نیچه تولد تراژدی را بر همین اساس نوشته است. به این ترتیب ما شاهدیم که دوران قبل از فلسفه در غرب با ستایش مرگ آغاز می شود. در دوران فلسفه هم ما با کسی مثل سقراط مواجهیم که به پیشواز مرگ می رود و بعدها شاگردان او از جمله افلاطون به تبیین همین نظریات او می پردازند.
به عنوان مثال رساله “بایدون” افلاطون به رویات آخرین روز سقراط می نشیند که در آن جام شوکران را مینوشد. در این رساله تمام گفتگوهای افلاطون با دوستانش در مورد این است که فیلسوف نباید از مرگ بهراسد چراکه فلسفیدن تمرین مرگ است.
همین اصل بعدها به اصلی ترین دستورالعمل و مهم ترین سرمشق فلسفه غرب تبدیل می شود به طوری که تمام فلسفه غرب ون با همین فرض تبیین میشود. در این میان بعضی از فلاسفه غرب بیش از دیگران مرگ اندیشند.
مثل فلسفه رواقی یا اپیکوری. شالوده این فلسفه ها شباهت بسیار زیادی به عرفان شرق دارند. آنها نیز مثل عرفان در پی اثبات این مدعا هستند که مرگ پدیده ای هراس آور نیست و بخصوص اندیشمندان و فیلسوفان نباید از مرگ بترسند.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/31 4:16 صبح
کارآموزی کار آموزی شرکت نجم رایانه تحت فایل ورد (word) دارای 38 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد کارآموزی کار آموزی شرکت نجم رایانه تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی کارآموزی کار آموزی شرکت نجم رایانه تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن کارآموزی کار آموزی شرکت نجم رایانه تحت فایل ورد (word) :
اینجانب آرش استیری دانشجوی ترم آخر مقطع کاردانی رشته نرم افزار کامپیوتر هستم که دوره کارورزی خود را به مدت 240 ساعت در شرکت نجم رایانه گذرانده ام.
این هفته فعالیت زیادی صورت نگرفت و بیشتر آشنایی با محل کارآموزی ، افراد و مهارت های آنها و همچنین کسب آشنایی با محیط ها و افراد خارج از حیطه کاری که با آنها سرکار داریم به اتمام رسید .
در این هفته یک سری کارهای دیگر از قبیل تعویض قطعات سخت افزاری مانند فن cpu ، Ram ، power کامپیوترها را انجام میدادم .
همچنین تجربه نسبتاً خوبی در مورد بعضی از مادربوردها بدست آوردم یعنی کدام مادربورد برای استفاده شخصی و کدام مادربورد برای استفاده در ادارات مناسب میباشد . برای نمونه مادربورد giga از مادربوردهای میباشد که برای مکانهای اداری که نیاز به تعداد نسبتاً زیادی کامپیوتر می باشد مناسب است زیرا این مادربورد با قطعات مختلف سخت افزاری به راحتی هماهنگی ایجاد می کند و همچنین شما دیگر نگران شکسته شدن و یا ناپدید شدن سی دی درایورهای آنها نیستید زیرا مادربوردهای giga از پشتیبانی قوی برخوردار می باشند و شما به راحتی می توانید درایورهای آن را از روی اینترنت دانلود کنید به عنوان مثال اگر شما پنج سال پیش یک مادربورد giga خریداری کردید و با گذشت زمان شما سی دی درایورهای آن را گم کرده اید و همچنین کامپیوتر شما اکنون نیاز به تعویض ویندوز و نصب مجدد درایورهای آن می باشد جای نگرانی وجود ندارد تنها زحمت برای شما به طور کلی متصل شدن به اینترنت و سپس وارد شدن به سایت giga و بعد search کردن مدل درایور و بعد از پیدا کردن ، دانلود درایورها از داخل سایت می باشد ، پس در مورد این مادربوردها جای نگرانی وجود ندارد که آیا درایورهای آنها در بازار وجود دارد یا خیر .
حال برای استفاده شخصی یکی از مادربوردهای خوب abit می باشد که این مادربورد دارای قابلیتهای بالا و همچنین به روز می باشد ، یکی از این قابلیتهایی که برای من بسیار جالب بود وجود یک 7segment بر روی این مادربورد بود ، این قطعه مانند یک counter می باشد که دارای یک دفترچه راهنما نیز می باشد ، از این قطعه برای پیدا کردن نقص های سخت افزاری استفاده می کنند ، به عنوان مثال شما کامپیوتر خود را روشن می کنید و متوجه می شویدکه ویندوز بالا نمی آید و در صفحه سیاه رنگ در هنگام LOAD شدن باقی می ماند و عملیاتload شدن متوقف می شود در این موقع شما به 7segment که بر روی مادربورد قرار دارد نگاهی بیندازید به احتمال زیاد یک حرف به همراه یک عدد را مشاهده میکنید( به عنوان مثال A4 سپس شما باید به دفترچه راهنمای 7segment مراجعه کنید و بعد خطای 4A را پیدا کنید و حال بعد از پیدا کردن درباره آن به طور کامل توضیح داده و نوع و محل خطا را به شما نشان می دهد . یک موضوع مهم این است که اگر مشکل نرم افزاری باشد بر روی 7segment چیزی ظاهر نمی شود ،این نوع مادربوردها برای افراد ی که تجربه چندانی در سخت افزار ندارند نیز مناسب است زیرا خود سیستم به صورت هوشمند نوع و محل خطا را اعلام می کند و نیاز به یک متخصص حرفه ای سخت افزار نیست .
کلمات کلیدی :