ارسالکننده : علی در : 95/6/31 6:13 صبح
مقاله تشویق به تشکیل خانواده تحت فایل ورد (word) دارای 10 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تشویق به تشکیل خانواده تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تشویق به تشکیل خانواده تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله تشویق به تشکیل خانواده تحت فایل ورد (word) :
تشویق به تشکیل خانواده
پیامبر ص هماره به تشکیل خانواده تشویق می کرد و مردمان را از بی همسری بیم می داد و می فرمود : بیشتر دوزخیان بی همسرانند .
دو رکعت نماز کسی که همسر دارد ، بهتر از هشتاد و دو رکعت نماز انسان بی همسر است2 .
همواره دیگران را به ازدواج آگاهانه تشویق می کرد تا هر کدام از همسران به آرامش دست یابند ؛ آرامشی که در پرتو ثروت و شهرت به دست نمی آید . می فرمود :
بیچاره است ، بیچاره است ، بیچاره ، مردی که همسر ندارد .
گفتند : گر چه ثروتمند باشد ؟
– گرچه ثروتمند باشد . بیچاره است ، بیچاره است ، بیچاره ، زن بی شوهر .
– گرچه ثروتمند باشد ؟
– گرچه ثروتمند باشد3 .
وقتی مرد به همسرش و همسرش بدو می نگرد ، پروردگار مهربانه به آنان می نگرد .
اهمیت همسر شایسته
آدمی ، پس از ایمان به خداوند ، به چیزی برتر از همسری همدل دست نمی یابد1 .
در سخنی دیگر ، از بانوی شایسته ، نه به عنوان گنج ، بلکه « بهترین گنجینه » نام برده است : آیا شما را از بهترین گنجینه آگاه کنم ؟ زنی شایسته .
اهمیت روابط عاشقانه
مردی نیست که دست همسرش را عاشقانه بگیرد ، جز آن که آفریدگار برای او پنج پاداش می نویسد . پس اگر او را در آغوش کشد ، ده پاداش می برد . اگر همسرش را ببوسد ، بیست پاداش دارد . اگر با او درآمیزد ، [ پاداش این کار ] از دنیا و آنچه در آن است بهتر است . پس زمانی که
مرد برمی خیزد ، تا غسل کند ، آب از هیچ قسمتی از بدنش عبور نمی کند ، جز آن که گناهش را می زداید و درجه ای بر او می افزاید . خداوند برای این غسل پاداشی بهتر از دنیا و آنچه در آن است بدو می بخشد . و همانا خداوند والا در برابر فرشتگان افتخار می کند و می گوید : به بنده ام بنگرید . در شبی سرد برخاسته است تا از جنابت غسل کند . بر این باور است که من پروردگار او هستم . گواه باشید که من او را بخشیدم .
رشد دادن یکدیگر
خداوند بیامرزد مردی را که [ نیمه ] شب برمی خیزد و نماز [ شب ] می خواند و همسرش را بیدار می کند و اگر زنش برنمی خیزد ، مرد به صورتش [ مهربانانه ] آب می پاشد ؛ پروردگار بیامرزد زنی را که شب برمی خیزد و نماز [ شب ] می خواند و شوهرش را بیدار می کند . و اگر شوهرش برنمی خیزد ، به صورتش [ مهربانانه ] آب می پاشد .
موریانه های فتنه
درباره کسانی که به سان موریانه در کانون گرم خانواده ها رخنه می کنند و بنیان های آن را با سخنان فتنه گرانه خویش سست می سازند ، می فرمود :
خشم و نفرین آفریدگار در این جهان و آن جهان بر کسی باد که میان مرد و زنی جدایی افکند ؛ و بر خداوند است او را با هزار سنگ دوزخی بکوبد ؛
و کسی که برای بر هم زدن میانه آن دو گام بردارد ، اما کارش به جدایی آنان نینجامد ، مورد خشم خداوند والا و نفرین او در دنیا و آخرت است ؛ و پروردگار بدو [ بامهربانی ] نمی نگرد .
پروانه های آشتی
کسی که برای آشتی دادن زن و شوهری گام بردارد ، پروردگار بدو پاداش هزار شهیدی می دهد که به راستی در راه خدا کشته شدند ، و برای هر گام که برمی دارد و هر واژه ای که در این زمینه می گوید ، عبادت یک سال را به او عطا می کند ؛ سالی که روزهایش را روزه بوده و شب هایش را شب زنده داری کرده است .
احترام و مهرورزی
به مردان سفارش می کرد : کسی که همسری گرفته است ، باید او را گرامی بدارد1 .
به مردان هشدار می داد : خداوند همه گناهان را [ با شرایطی ] می بخشد ، جز کسی را که ; مهریه را انکار کند2 [ و در روایتی دیگر : پرداخت آن را به تأخیر افکند ] .
دوست داشتن زنان [ = همسران ] و آگاه کردن آن ها از این محبت را مستحب اعلام کرد3 .
می فرمود : این که مرد به زنش بگوید : « تو را دوست دارم » ، هرگز از دل زن بیرون نمی رود4 .
هر چه بر ایمان بنده ای افزوده شود ، بر محبت او به زنان [ = همسرش ] افزوده می شود5 .
به مردانی که گمان می بردند عشق به همسر – هر چند مانع از انجام وظایف دینی نشود – چندان کار پسندیده ای نیست ، می فرمود : به خاندان ما هفت چیز داده اند که نه به پیشینیان ما داده اند و نه به کسانی که پس از ما می آیند خواهند داد : ; [ یکی از آنها ] عشق به زنان [ = همسران ] است6 .
جبرئیل آن قدر سفارش زنان را کرد که گمان کردم طلاق دادن آنان حرام است7 .
پیامبر محبت به زنان و چشم پوشی از اشتباهات آنها را مستحب برشمرد8 .
در سفارشی طولانی فرمود : برادرم جبرئیل ; هماره سفارش زنان را به من می کرد تا آن جا که گمان بردم روا نیست مرد [ با اعتراض ] به همسرش بگوید : اه !9
از خداوند والا درباره زنان پروا پیشه کنید . آنان [ به سان ] اسیران نزد شمایند . آنان را به عنوان امانت های خداوندی [ به همسری ] گرفته اید ; بر شما حقی واجب دارند ؛ زیرا تنشان بر شما حلال شمرده شده و از آن بهره می گیرید . فرزندانتان را در درون خویش حمل می کنند تا [ زمانی که ] با زایمان [ از این رنج طاقت فرسا ] رها شوند ؛ پس با آنان مهر بورزید و دلشان را به دست بیاورید ؛ تا در کنار شما بایستند . زنان را ناپسندیده نشمارید و بر آنان خشم مگیرید . از آنچه [ از مهریه و جز آن ] به آن ها داده اید ، جز با رضایت خاطر و اجازه آنان ، چیزی باز پس نگیرید ;10 .
بهترین شما کسی است که ; برای همسرش بهترین [ شوهر ] است .
مردی که بر بداخلاقی همسرش تاب بیاورد ، پروردگار پاداشی را که به خاطر تحمل ناگواری ها به حضرت « ایوب ع » داده است ، به او خواهد داد11 .
هر مردی که با زبانش زنش را بیازارد ، پروردگار نه انفاقش در راه خدا را می پذیرد ، نه نماز مستحبی اش را و نه نیکی اش را ، تا زنش را خرسند کند ؛ و اگر آن مرد روزها روزه گیرد و شب ها [ برای نماز مستحبی ] به پا خیزد ، برده ها آزاد کند ; [ باز هم ] نخستین کسی خواهد بود که وارد دوزخ می شود .
بهترین شما ، کسانی هستند که برای زنان خود بهترین [ شوهر] باشند . و من از همه شما برای خانواده ام بهترم .
خوش خلقی
روزی ام سلمه از او پرسید : پدر و مادرم فدایت ! زنی دو شوهر داشت . آنان هر دو مردند و به بهشت رفتند . این زن با کدامین آن ها زندگی خواهد کرد ؟
– ای ام سلمه ! زن ، مردی را که خوش اخلاق تر و با خانواده بهتر است برمی گزیند .
عدالت ورزی
عایشه می گوید : شیوه رسول گرامی چنان بود که هر گاه می خواست به سفر رود ، میان همسرانش قرعه می زد و نام هر کسی که در می آمد ، او را با خویش به سفر می برد1 .
مردی که دو همسر داشته باشد و میانشان به عدالت رفتار نکند ، روز رستاخیز در حالی می آید که دستانش را بسته اند و نیمی از پیکرش کج [ و فلج ] است ؛ تا او را در دوزخ افکنند.
رعایت عفاف
حضرت ، برای پاسداری از کانون گرم خانواده ، سخن گفتن مردان با زنان و دوشیزگان بیگانه را ، بدون آن که ضرورتی در کار باشد ، ناپسند می شمرد .
مردی که با زنی نامحرم شوخی کند ، پروردگار [ در رستاخیز ] به خاطر هر واژه هزار سال زندانی اش می کند !1
بدانید که هیچ مردی با زن نامحرم خلوت نمی کند ، جز آن که سومین نفر آن جمع شیطان است .
به مردان توصیه می کرد : پاکدامن باشید تا زنان شما پاکدامن باشند .
تأمین اقتصادی
ملعون است معلون ، کسی است که افراد تحت سرپرستی خود را رها سازد . بزرگترین گناه در نظر خداوند آن است که مردی افراد تحت سرپرستی خود را سرگردان گذارد1 .
می فرمود : در بهشت مقامی است که جز سه تن بدان نرسند : .. [ و یکی از آنها ] کسی است که نانخورهایی دارد و صبور است .
امام علی ع پرسید : صبوری این صاحب خانوار یعنی چه ؟
– این که بر افراد تحت سرپرستی اش به خاطر خرج هایی که می کنند منت نمی گذارد2 .
می فرمود از ما نیست کسی که خداوند به او وسعت اقتصادی داده ، اما او بر خانواده اش سخت می گیرد .
درهمی که برای خانواده ات خرج می کنی ، برایم محبوب تر است از دیناری که در راه خدا خرج بکنی .
کار در خانه
به مردان می فرمود : خدمتتان به همسرانتان ، صدقه به شمار می آید1 [ و پاداش دارد ] .
ای علی ! ; از من بشنو ؛ و من جز آنچه خدایم فرمان داده است نمی گویم :
هر مردی که همسرش را در [ کار ] خانه کمک کند ، به تعداد موهای اندامش یکسال عبادت برایش محسوب می کنند ؛ سالی که روزهایش روزه بوده و شب هایش را به پا خاسته باشد ; .
ای علی ! کسی که در خدمت خانواده اش در منزل باشد و خودخواهی نورزد ، آفریدگار نامش را در دیوان شهیدان می نگارد ; و برای هر قدمش ، یک حج و یک عمره پاداش می دهد ; .
ای علی ! ساعتی را در خدمت همسر بودن ، برتر است از هزار سال پرستش ، و هزار حج و هزار عمره ، و آزاد کردن هزار برده , و شرکت در هزار جهاد ، و عیادت هزار بیمار ، و حضور در هزار نماز جمعه ، و شرکت در هزار تشییع جنازه ، و سیر کردن هزار گرسنه ، ; ، و آزاد کردن هزار اسیر ،
; . و چنین کسی چشم از جهان فرو نخواهد بست ، جز آن که جایگاهش را در بهشت خواهد دید ; .
ای علی ! خدمت به همسر ، کفاره گناهان بزرگ است و خشم پروردگار را فرو می نشاند .
اجر شهید
انس می گوید : زنان مرا نزد رسول ص گرامی فرستادند تا بگویم :
ای فرستاده خدا ! مردان به برکت جهاد گوی سبقت را ربودند ؛ آیا کاری هست که ما با آنجام آن پاداش کار جنگاوران راه خدا را دریابیم ؟
ایشان فرمودند : خانه داری شما ، [ همان ] یافتن پاداش جنگاوران راه خداست1 .
هر زنی که [ برای انجام کار خانه ] برخیزد و برای همسرش نان بپزد و گرمای آتش آزارش دهد ، آفریدگار آتش را بر او حرام کند .
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/6/31 6:13 صبح
مقاله لیتوگرافی و چاپ تحت فایل ورد (word) دارای 76 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله لیتوگرافی و چاپ تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله لیتوگرافی و چاپ تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله لیتوگرافی و چاپ تحت فایل ورد (word) :
پیش گفتار:
آشنائی با محیط کار, شرایط مطلوب و فراهم کردن امکانات مناسب با نوع کار, انتخاب وسائل و دستگاههای مورد نیاز و چگونگی کاربرد, عملکرد و استفاده ی صحیح از آنها مسلما”در سرعت, سهولت و کیفیت کار نقش مهمی را ایفا می کند. شناخت این موضوع که کدام وسیله برای چه نوع کار مناسب است, مسلما”در هزینه ها نیز تأثیر مستقیم دارد.
معرفت بصری وکلامی:
تجسم یا تصور کردن عبارت از توانائی ما در شکل بخشیدن به تصاویر ذهنی است.معمولا”وقتی میخواهیم به نقطه ای در شهر برویم ابتدا خیابانهائی را که باید از آنها بگذریم در نظر می آوریم , وعلایم و نشانه های بصری خالص آن مسیر را در ذهن خود مرور می کنیم , بعضی از آنها به صورت ذهنی از مقابلمان می گذرد, و مجددا”به نقطه ای دیگر بر می گردیم, این قبیل فعل و انفعالات ذهنی معمولا”قبل از حرکتمان به سوی مکان مورد نظر به وقوع می پیوندد.موضوع عجیب آن است که ما اغلب مکانی را که هرگز به آن پا نگذاشته ایم و یا ندیده ایم نیز در ذهن خود مجسم می کنیم این نوع تجسمات یا بهتر بگوئیم , تصاویر اولیه ی
ئهنی همراه با دیدن, هر دو پدیده هائی هستند که با عمل خلاقیت تصویرسازی پیوندی نزدیک دارند.ماجرای «یافتم یافتم«ارشمیدس, مثال خوبی برای این موضوع است .این جریان جابه جا ساختن تصاویر و شکلها در ذهن دقیقا”همان چیزی است که اغلب ما را در یافتن پاسخ به یک مسئله یاری میکند.آرتور کوستلر , که قبلا”به کتاب عمل خلاقیت وی اشاره شد در همان جا می نویسد:
«با رشد تدریجی قوای سمبل ساز و انتزاعی کننده ی ذهن فکر کردن به وسیله ی مفاهیم کلی پدید می آید که منشاء آن تفکر به وسیله ی تصویر بوده است, به همین گونه نیز خط آوائی طی جریانی مشابه از بطن خط هیر و گلیف که در واقع نگارش با تصویر بوده است نشاءت گرفت.»
مشاهده ی این تکامل و پیشرفت برای مبحث ارتباطات دارای اهمیت شایانی است. تکامل زبان از تصاویر آغاز شد, و به صورت تصویر نگاری درآمد که در آن شکلهای ساده با معانی روشن وواضح به کار میرفت, سپس به واحدهای آوائی تبدیل شد و سرانجام شکل الفبا به خود گرفت.گرگوری مؤلف کتاب چشم هوشمند, الفبا را به همین مناسبت«ریاضیات معنا»خوانده است.هر گامی که در این راه بر داشته می شد مسلما” تکاملی بیشتر در ارتباط مؤثر تر میان آدمیان بود.شواهد بسیاری موجود است که نشان میدهد در این جریان امروز, بازگشتی به گذشته مشاهده می شود, یعنی بازگشت به استفاده از تصویر برای برقرار کردن ارتباط:و این عقبگرد به دلیل آن است که افراد بشر می خواهن به شکلی مؤثر تر و مستقیم تر با یکدیگرارتباط یابند.
یاد گرفتن سواد برای زبان مهم ترین مسئله است. شاید از پاسخ به این سؤال که با سواد بودن از نظر زبان دارای چه اهمیت و معنائی است و نیز مقایسه ی زبان تصویری با کلام , بتوان نتایج سودمندی گرفت و این پاسخ مارا در استفاده از اخبار و اطلاعات به صورت تصویری یاری رساند.زبان در جریان اموزش و یادگیری بشر , مقامی منحصر بفرد داشته است و هنوز هم دارد. کاربردهای زبان بسیار است, زبان وسیله ی ضبط وانتقال اخبار است, وسیله ای است برای تبادل افکار و عقاید و نیز ابزذر ساختن مفاهیم کلی و ذهنی بشر است. در یونانی به زبان«لوگوس» یا «لوگیک» می خوانند که همه ی این الفاظ از همان کلمه ی یونانی لوگوس به معنای زبان اخذ شده است.به این ترتیب می بینیم که زبان وسیله ای برای اشکال عالی تر تفکر تلقی می شود, عالی تر از تفکر به وسیله ی تصویر یا تفکر از طریقحس لامسه.اما این فرض محل گفت وگو دارد, و بهتر است درباره ی آن تحقیق بیشتری بشود.
ابتدا باید در نظر داشت دانستن یک زبان و با سواد بودن دو چیز متفاوت است.البته زبان را می توان تا حد استفاده ی علمی از آن برای فهمیدن وتکلم ساده آموخت, ولی از این حد تا توانائی خواندن و نوشتن به یک زبان فاصله ی زیادی است.البته فقط زبان محاوره ای است که به صورت طبیعی تکامل می یابد.
با مطالعه ی آثار نو آم چو مسکی , می توان دریافت که زبان , ساخت بسیار عمیقی در ذهن ما دارد و اگر از لحاظ زیست شناسی به آن توجه کنیم این ساخت در ما فطری است.
به هر حال یاد گرفتن سواد خواندن و نوشتن را باید طی مراتب مختلفی به انجام رساند.ابتدا به یاد گیری سیستم , رمزهای زبان می پردازیم , که نشانه های آوائی معینی به صورت انتزاعی هستند.اینها در واقع همان عناصر الفباهستند.کلمه ی الفبا از تلفیق دو حرف یونانی آلفا و بتا به وجود آمده است.
حروف الفبا را , ابتدا یک به یک یاد می گیریم , سپس ترکیب این حروف و آوای منسوب به آنها آموخته می شود , که کلنات هستند.کلمات هر یک حاوی معنائی است که به ازای اشیاء , افکار وافعال مختلف به کار می روند.
دانستن معنای هر کلمه مستلزم دانستن تعریف عام آن است.گام نهائی آموزش زبان شامل یاد کیری قواعد دستوری آن می شود , یعنی دلالت و جای کلمات در جمله , وجود قواعد دستوری برای تعیین حدود ساختمان یک زبان بر اساس آنچه از نظر اجتماعی مقبول ومورد استفاده است , ضرورت دارد .آنچه گفته شد , مقدمات زبان کلام است و از آن نمی توان چیزی کم کرد. وقتی شخصی به خوبی آنها را یاد گرفت , می تواند بنویسد و بخواند , می توانداخبار و اطلاعاتی را که به صورت کتبی بیان کند و بفهمد.واضح است که آموزش کلام حتی به صورت سواد آموزی ابتدائی , دارای نوعی ساخت است و تعاریف و مسائل فنی خاص آن مورد قبول همه است. ولی مبحث ارتباط بصری در مقایسه باآن ظاهرا”ساختی چنان منضبط ندارد.
سواد بصری:
اگر بخواهیم در تعریف و محدود کردن سواد بصری راه افراط پیش گیریم , با مشکلات زیادی مواجه می شویم.کلام که دارای ساخت نسبتا”منضبطی است , مسلما”بر آنهائی که خواهان آموزش بصری هستندنیز تاثیری قابل توجه می گذارد.اگر در مقام مقایسه نیز برآئیم , می توان نتیجه گرفت که اگر بشود یکی از وسائل ارتباطی را به اجزای اولیه اش تجزیه کرد وسپس آن را بررسی نمود , پس می توان وسیله ی دیگری را نیز به همین ترتیب موردبررسی نمود,پس می توان وسیله ی دیگری را نیز به همین ترتیب مورد بررسی قرار داد.
هر سیستم ارتباطی متشکل است از سمبل هائی که ساخته ی بشر هستند.علائم و سمبل هائی که ما بدان زبان وکلام می گوئیم, در روزگارهای پیشین به صورت رشته ای از تصاویر ساده ترسیم میشدند, و این تصاویر ساده نتیجه ی محسوسات بشر بودند.زبانها و سیستم های سمبل بسیاری در جهان وجود دارد و بعضی از آنها دارای ریشه ای مشترک هستند, برخی نیز هیچ ارتباطی با دیگران ندارند. مثلا”اعداد که یکی از انواع بسیار ویژه ی باز یابی نوعی از اخبار هستند, هیچ گونه ارتباط مستقیمی با الفبا ندارند و یا نتهای موسیقی که آنها هم از این گروهند.
در تمام این موارد به طور کلی می توان گفت, هر چه ترکیب اولیه ی آنها ساده تر باشد, فراگیری محتویات خبری آنها که به شکل علائم رمز درآمده, آسانتر است.این علائم رمز هر یک دارای معنای خاص است و کل سیستم آنها نیز براساس قواعد نحوی خاص استوار شده است.
در جهان بیش از سه هزار زبان رایج و منحصر بفرد و مستقل وجود دارد.بیان با تصویر ویا زبان بصری در مقایسه با کلام به مراتب جهان شمول تر است و از این رو بررسی مشکلات و مسائل مربوط به آن دارای اهمیتی ویژه است.ولی باید در نظر داشت که کلام از نظر ساخت, یک تمامیت منطقی دارد, و به همین دلیل روش یاد گیری و فهم آن می تواند بسیار روشن و مشخص باشد, در حالیکه زبان بصری از این نظر بمراتب بغرنج تر است و اگر سعی کنیم باآن عینا”همانند کلام برخورد کنیم, تلاشی بیهوده کرده ایم .
استفاده از واژه ی سواد, در کنار واژه ی بصری, در این رساله به منظوری خاص بوده است که دارای اهمیت است.همان طور که پیش تر نیز اشاره شد , دیدن یک عمل طبیعی است و حتی فهم یک پیام بصری یا تصویر نیز تا حدودی به صورت طبیعی انجام می گیرد ولی اگر جویای کارایی و تاثیر بیشتر این دو عمل باشیم, فقط بوسیله ی تحصیل در این رشته ممکن است به آن دست یافت. کسی که می خواهد از نظر بصری سواد آموزد, باید از شیوه ی یاد گیری سواد کلام و گفتار درس گیرد.هنکام آموزش کلام واژه هائی نظیر خلاقیت فقط پس از آنکه شخص توانائی خواندن و نوشتن یافت, به کار میرود.مفهوم این کلمات در واقع احکامی اعتباری به حساب می آیند و به داوری هائی مبتنی بر ارزشهای شخصی بستگی دارند.
در درجه ی نخست, یک نوشته الزاما”نباید بسیار ادیبانه باشد. یک نثر روشن , ودرست از لحاظ املائی و دستوری, کافی است. کسی که بتواند به طور سادهبه ساختن و فهم صحیح پیامهای موجود در کلام بپردازد, با سواد محسوب می شود, زیرا کلام یک وسیله است, که البته می توان از این وسیله برای داستان سرائی و یاغزل سرائی نیز استفاده کرد.بنابراین سواد کلامی در درجات و مراتب مختلفی مورد استفاده قرار می گیرد, که از پیامهای ساده شروع شده به اشکال بغرنج تر هنری می انجامد.بخش بزرگی از ارتباط بصری به تصادف و یا نیروی کشف و شهود طراحان سپرده می شود و این موضوع دو دلیل دارد:نخست آنکه هنر ازصناعت جدا شده است و دیگر آنکه توانائی نقاشی وترسیم به استعداد و آموزشی نسبتا”طولانی و ویژه نیاز دارد. از آنجا که برای تجزیه وتحلیل و یاتعریف ساخت شیوه ی بصری ارتباط, تلاش چندانی صورت نگرفته است, یافتن یک راه و روش مشخص برای کاربرد آن دشوار است.
نظام آموزشی نیز به طور کلی در این زمینه تحرک کافی ندارد, و هنوز به طور عمده شیوه ی گفتار وکلام برای ارتباط و انتقال اخبار و عقاید در آن غالب است و در نتیجه به دیگر توانائیهاو قابلیت های موجود در آن در انسان توجه لازم نمی شود. در اینجا منظور حس باصره است و برای پی بردن به اهمیت این حس در شناخت انسان کافی است به تجربیات یک کودک یاطفل توجه کردکه در تکامل فهم و شعور او بسیار مؤثر است و اغلب این تجربیات صرفا”از راه دیدن کسب می شوند.حتی استفاده از وسایل بصری در آموزش نیز اکثرا”از روی هدف و برنامه های روشن انجام نمی گیرد.
علی رغم وفور وسایل آموزشی بصری نظیر تلویزیون, فیلم و پخش اسلاید و غیره اغلب به علت فقدان برنامه و آموزش صحیح پیرامون ساختن و فهمیدن پیامهای بصری, روحیه ای صرفا”مصرف کننده در محصلین تقویت می شود, همانند روحیه ای که در بین تماشاگران تلویزیون مشاهده می شود.هنوز ضوابط ومعیارهائی که بتوان به کمک آنها تاثیر این گونه وسایل را شناخت و آنها را مورد ارزیابی قرار دادبه حد کافی شناخته نشده است.از ایت جهت استفاده از آنها برای مقاصد آموزشی باید بسیار سنجیده باشد.
اگر قرار بود کلام در وسایل ارتباطی با وضعی مشابه, آن گونه که تصویر در این نوع وسایل بکار می رود استفاده شود, می بایست مخاطبین آن در چنان رتبه ی پایینی از سواد می بودند که از تشخیص هر گونه اشتباه املائی ودستوری و بینظمی واغتشاش در نحوه ی ارائه ی موضوع ناتوان باشند.
به این ترتیب وضع اسف باری پیش می آمد. متاسفانه مسؤلین این نوع وسایل خود در زمینه ی نحوه ی استفاده از تصویر برای , آموزش اغلب دچار کم سوادی ویا حتی بیسوادی هستند.امروز انواع دستگاهها و دوربین های عکسبرداری در اختیار عموم است, و جزوه ها یا برگه هائی به عنوان راهنما همراه باآن به خریدار داده می شود. نکته ی قابل توجه این است که تقریبا”همه ی این راهنما ها برای القای منظور خود بیشتر از سنتهای ادبی و کلامی بهره می جوید, حال آنکه در این موارد دسته کم جزوه ی راهنما شیوه ی استفاده از تصویر را بیشتر از راه منابع فرهنگ بصری آموزش دهد.قسمت اعظم نیروئی که صرف آموزش بصری می شود بدون فکر و برنامه ی دقیق عمل میکندو متاسفانه هنرهای بصری در برنامه های درسی محصلین حالتی تفننی و تفریحی دارد, وسایل و رسانه های بصری نظیر فیلم و تلویزیون اغلب به همین صورت مورد استفاده قرار می گیرد.
علت اینکه در زمینه های هنرهای بصری اغلب از تعقل و آگاهی گریزانیم چیست؟با مشاهده ی شیوه ی امتحانات در نظام آموزشی می توان دید که رشد روشهای سازنده برای آموزش بصری در بیشتر اوقات به فراموشی سپرده شده است, به جز در موارد استثنائی, که اغلب به علت استعداد و علاقه ی مفرط خود دانش آموز به اینگونه رشته هاست.
در میان کلیه ی وسایل ارتباطی فقط شیوه ی بصری است که ظاهرا”فاقد هر گونه دستور وقائده ی مشخص است .زیرا هیچ سیستم یا راهنما یا ذستور واحدی برای تبیین و فهم آن وجود ندارد.امروز که ما بیش از هر زمان دیگر احتیاج به سواد بصری داریم, چرا رسیدن به آن برایمان دشوار تر شده است؟
بعضی از خصوصیات پیامهای بصری:
انسان تمایل دارد که ساخت کلام و گفتار را با ساخت بصری مربوط کند, علت این تمایل کاملا”قابل فهم است ویکی از دلایل عمده ی آن ناشی از طبیعت بشر است.کلیه ی اخبار و اطلاعاتی را که ما به صورت تصویر دریافت می کنیم به سه نوع کاملا”متمایز از یکدیگر می توان تفکیک کرد:نخست:اخبار بصری که به
صورت سیستم سمبل ها یا صور رمزی گوناگون هستند, دوم:اخبار بصری که حالت بازنمائی یا شبیه سازی از محیط خارج را دارد, که در نقاشی, عکاسی, پیکر تراشی و فیلمبرداری وگرافیک و; ظاهر می شودو سوم:آنهائی که انتزاعی هستند و در واقع زیر ساخت هرنوع تصویری از این جنبه ی انتزاعی برخوردار است.
اشکال انتزاعی در همه ی چیزهائی که می بینیم به صورت طبیعی وجود دارندو گاه نیز به منظور ایجاد تاثیری خاص در ساخت نهانی یا اسکلت بندی اولیه ی یک تصویربه وسیله ی سازنده اش به وجود می آیند. سمبلها در واقع علایم یا رمزهای بصری هستند و به تنهائی دنیای وسیعی را تشکیل می دهند. این
رمزهای بصری برای نشان دادن حرکات وافعال و جهات مختلف به کار می روند و یا به عنوان علایم مشخصه ی سازمانها و تشکیلات گوناگون اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرند. سمبلها دارای انواع بسیاری هستند, سمبلهائی که جزئیات درآنها حفظ شده است و در واقع شبیه به بعضی اشیاء و پدیده های موجود در جهان هستند, ولی سمبلهائی که کاملا”انتزاعی هستند, وبه خودی خود فاقد هر گونه خبر میباشند.
معنای سمبلهای کاملا”انتزاعی را باید مانند زبان آموخت.آدمی برای ثبت وقایع و حالات و تجربیات خود, راه دشواری را بتدریج پیموده است که سرانجام او را به زبان نوشتاری رسانده است.
درآغاز, کلمات با تصویر نشان داده می شد و در جائیکه این امر ممکن نبود از سمبلها و علایم انتزاعی تر استفاده می شد. نگارش به تدریج در این جریان تکامل یافت, رفته رفته استفاده از تصویر در نوشتن به کلی منسوخ شد و جای خود را به سمبلها و رمزهائی داد که فقط مبین اصوات یا آواهای گوناگون بودند. برای ترسیم این نوع علایم نیاز به مهارت خاصی نبود و بسیار ساده تر از نگارش به وسیله ی تصویر بود.کسب سواد در زبانی که از سیستم سمبلهای آوائی بهره مند گشته و به علت سادگی زیاد.به مراتب سهل تر است. به این سمبلها اصطلاحا”الفبا می گویند و شماره ی آنها, دربسیاری از زبانهائی که از این کیفیت برخوردارند, اندک است.
ولی زبانهائی هستند که هنوز هم از حد سمبلهای تصویری فرا تر نرفته اند. مثلا”در زبان چینی که به شکل ایدئوگرام یا اندیشه نگار , باقی مانده است, تعداد سمبل های موجود از هزار متجاوز است و سواد آموزی همگانی برای آنها مشکلی خاص ایجاد کرده است. در زبان چینی برای لفظ نقاشی و خطاطی یا نوشتن, از یک کلمه ی مشترک استفاده می شود واین موضوع نشان می دهد که چینی ها می دانند نوشتن در زبان کم و بیش احتیاج به همان مهارتی داردکه در نقاشی و صورتگری.ولی در خطی که از تصاویر برای نگارش استفاده می شود, تصویر به معنای دقیق کلمه وجود ندارد, این تصاویر به قول گرگوری در واقع«
کاریکاتوری است از کاریکاتور چشم هوشمند:با آنکه این رموز و علایم جزء مهمی در شیوه ی ارتباط بصری هستند, کار ویژه ی آنها با زبان متفاوت است, و در نتیجه اگر بخواهیم برای آموزش بصری از ساخت زبان وکلام الگو برداری کنیم کاری بی حاصل خواهد بود.در هر حال , سمبل یا رمز در آموزش بصری عاملی بسیار نیرو مند و مهم است. در ترکیب بندی پیامهای بصری , دو نوع دیگر از ساخت بصری هم وجود دارد و دانستن کار ویژه ی آنها در جریان به وجود آوردن آثار بصری حائز اهمیت, و اگر به درستی بدانیم که دیگران چه نوع برداشت و تفصیری از آن خواهند داشتگام مهمی در راه ارتباط بصری برداشته ایم.
نوع دوم ساختهای بصری, صورت بازنمائی یا شبیه سازی از دنیای خارج را دارد, این نوع آگاهی بوسیله ی تصویر به طور حتم ناشی از تجربیات مستقیم ما از واقعیت است که میتواند از محسوسات ظاهری فرا تر رود .افراد, بسیاری از چیزهائی راکه شخصا”قادر به لمس یا تجربه ی مستقیم آن نمی باشند از طریق این گونه تصاویر و شکلها ومثالها می آموزند. البته توضیحات کلامی تا حدودی در شناساندن پدیده ها مؤثرند, ولی تصویر دارای کیفیت دیگری است. تصویر یک فیلم و یا نوعی ماشین بیننده را بی وقفه از شکل ظاهر آنها مطلع می سازد حال آنکه فهماندن مطلب از طریق کلام, که در واقع یک سیستم تبدیل به رمز شده است, مخاطب را ملزم میسازد که به نوبه ی خود برای درک معنای آنچه بیان شده است به طور ذهنی کلام را رمز گشائی کند واین امر موجب تاخیر در درک مطلب می شود. خلاصه آن که گاهی برای فهمیدن کار یک پدیده, دیدن آن و یا دیدن تصویری از آن کافی است.
درک اهمیت این موضوع فقط برای امر آموزش و یاد گیری نیست, بلکه کلا”برای آن است که بدانیم نزدیکترین چیز به واقعیت برای ما این نوع تصاویر است. از اینروست که ما به چشمان خود اطمینان
داریم و به آن وابسته ایم.آخرین نوع از شکلهای بصری شاید از همه مشکلتر و بیش از دو نوع دیگر برای رشد سواد بصری مهم باشد. این نوع در واقع زیر ساخت و ترکیب بندی ساده و اولیه یا انتزاعی پیامهای بصری است, به عبارت دیگر پیامها خالص بصری است.آنتون ارنتسواک نظریه ای درباره ی هنر مطرح کرده است که مبنای آن , جریان اولیه مشاهده کردن ورشد در آدمی می باشد ومربوط به مراتب آگاه و ناخودآگاه یا ثانویه ی ذهنی می شود.
او این تقسیم بندی در انواع ساختهای بصری را با استفاده از واژه ی, سینکر تیستیک یا حالت التقاط زمانی یا همزمانی چند موضوع بیان میکند. این واژه بار اول به وسیله پیاژه بکار گرفته شده است.
برای آنکه عناصر بصری با خصوصیات آنچه طرح می شود وبا منظور اصلی یک پیام تناسب لازم را بیابند, آنها را به کمک فنون یا تکنیکهای مختلف بکار می گیرند.
پر تحرک ترین فن در میان فنون بصری, استفاده از فن کنتراست یا تضاد است, که نقطه ی مقابل آن فن هارمونی یا هماهنگی میباشد.این دو فن در دو قطب مقابل قرار دارند. این فنون الزاما”به صورت خالص و نهائی خود نباید بکار روند, و میتوان آنها را با درجاتی, از خفیف تاشدید, بکار بست, همانطور که بین سیاه وسفید درجات مختلف خاکستری از نظر شدت وجود دارد.هنگام تجزیه وتحلیل یک مسئله ی بصری می توان به منظور یافتن شکل مناسب برای آن از فنون مختلفی استفاده کرد. در زیر به مهم ترین آنها که به آسانی قابل تشخیص هستند اشاره می شود. قرا گرفتن آنها در مقابل هم به صورتی است که بتوان فنون متضاد را در مقابل یکدیگر یافت.
(کنتراست)متضاد (هارمونی) هماهنگ
1:ناپایدار متعادل
2:نامتقارن متقارن
3:نامنظم منظم
4:بغرنج ساده
5:پراکندگی وحدت
6:پر نقش ونگار صرفه جویانه
7:مبالغه مختصر گیری
8:ارتجال پیشبینی پذیر
9:پر تحرک آرام
10:بی پردگی تلویح(باکنایه واحتیاط)
11:تاکید بی طرفی
12:شفافیت ماتی
13:متنوع یکدستی
14:انحراف از واقع(در هنر انتزاعی) مطابقت با واقع(در هنر رئالیستی)
15:سه بعدی تخت
16:چند عنصری تک عنصری
17:درهم ترادفی
18:واضح محو
19:سست پیوندی تکرار
در ارتباط بصری تکنیکها نقش عامل را ایفا می کنند,و از طریق نیرو و توان آنهاست که خصوصیت ویژه ی یک راه حل بصری شکل می گیرد.راههای انتخاب بسیار است. و وسایل و رسانه ها نیز دارای انواع زیادند, مضافا” آنکه آن
سه نوع ساخت بصری که بدانها اشاره شد نیز می توانند در یکدیگر ادغام شوند و با هم بیامیزند تا انواع جدیدی حاصل شود. هر چند برای کسی که سرگرم حل مسائل بصری است تعداد راههای انتخابی بی شمار است, ولی در نهایت انتخاب تکنیک مناسب مؤثر ترین عامل برای به نتیجه رساندن کار است. از اینرو دانستن هر چه بیشتر این فنون و استفاده ی درست از آنها بر تعداد بینندگانی که می فهمند , می افزاید.
اگر به طور کلی در پی سواد بصری هستیم باید بررسی مباحث ذکر شده ی فوق را به طور جدی در نظر بگیریم و به تحلیل و تعریف آنها بپردازیم .این مباحث به طور خلاصه عبارتنداز:
شناخت رابطه ی متقابل موجود میان محرکهای بصری و کل دستگاه زنده ی بدن انسان از نظر کار ویژه ی آن, خواه فیزیکی خواه روانی یا فکری, و همچنین شناخت نیروی موجود در این رابطه از نظر ساخت آن خصوصیات عناصر بصری که نیروی شکل دهنده به فنون بصری هستند.علاوه بر اینها, راه حلهای درست بصری را باید با مقصودی خاص انتخاب کرد و پس از آن به وسیله ی سبکهای شخصی و فرهنگی به آن ویژگی بخشید.نکته ی آخر به خاطر داشتن نوع رسانه یا وسیله ی انتقال پیام است, زیرا هر یک از رسانه ها با ویژگیهای خاص خود در تعیین شیوه ی کار تاثیر دارند.
در عصر تکنولوژی, معنای هنر تغییری بسیار کرده , ولی بسیاری از مفاهیم زیبا شناسی در هنر
همچنان به صورت گذشته باقی مانده است.خصوصیات هنرهای بصری و نحوه ی ارتباط آن با جامعه به طرز شگفت انگیزی دگرگون شده, ولی در مفاهیم زیبا شناسی تغییر لازم به عمل نیامده است.مطابق رایج ترین مفهوم موجود در زیبا شناسی سنتی,هنرهای بصری رافقط می توان از راه کشف و شهود ذهنی دریافت, ولی در حقیقت بیان با تصویر یا بیان بصری محصولی است بس بغرنج از نوعی هوش وذکاوت آدمی که ما متاسفانه هنوز فهم بسیار کمی از آن داریم.بسیاری از چیزهائی را که می دانیم بر اثر چیزهائی است که می بینیم و سواد بصری به ماکمک میکند تا آنچه را می بینیم , بهتر ببینیم و آنچه را می دانیم, بهتر بدانیم.
« ترکیب بندی»
مهم ترین گام , در حل یک مسئله ی بصری , کومپوریسیون یا ترکیب بندی آن است.رسیدن به معنای مورد نظر در یک عبارت تصویری بستگی زیادی به نوع ترکیب بندی آن دارد , علاوه بر آن , ترکیب بندی یک اثر در جلب توجه بیننده نیز نقش بسیار مهمی را ایفا می کند.کسیکه می خواهد از راه تصویر با دیگران ارتباط برقرار سازد , در این مرحله ی بسیار حیاتی از کارش بیش از هر مرحله ی دیگری می تواند و باید بر کارش احاطه و نظارت کامل داشته باشد , زیرا او برای القای منظورش از بهترین موقعیت برخوردار است.ولی همان طور که پیش از این اشاره شد در شیوه ی ارتباط بصری نمی توان چند ساخت محدود و معین تجویز
کرد.پس چگونه می توانیم با اطمینان خاطر در این زمینه نظارت و سلطه ی خود را بر کار اعمال کنیم , تا بتوانیم سازنده وبیان کننده ی عباراتی باشیم که همه قادر به فهم آنها باشند؟ نحو در دستور زبان عبارت است از روش استفاده از کلمات با ترتیبی درست در جمله , و قواعد آن به روشنی تعریف شده است وفهم آن فقط نیازمند اندکی هوش ودقت است.ولی این نوع قواعد در آموزش بصری فقط به ما ترتیب به کار بردن درست اجزای تصویر را نشان میدهد و مسئله ی
چگونگی برخورد ما به جریان کلی ترکیب بندی باقی می ماند.این برخوردو نگرش باید با دقت و علم به این موضوع باشد که تصمیمات ما در این زمینه تاثیربسیار مهمی بر نتیجه ی نهائی کار خواهد گذاشت. در اینجا از قواعد جزمی و مطلق , خبری نیست, ولی با این وصف درباره ی نتایج کار جمع آوری و سازماندهی اجزای مختلف بصری در یک کار وتاثیر آن بر محتوای کار اطلاعات نسبتا”زیادی در دست است.بسیاری از راهنمائیها برای فهم محتوای شکلهای بصری نتیجه ی تحقیقاتی بوده که درباره ی جریان و نحوه ی کار حواس انسان صورت گرفته است.
دریافت حسی و ارتباط بصری:
معنا ,در پیامهای بصری , فقط نتیجه ی جمع شدن تاثیرات حاصل از ترکیب عناصر اولیه نیست , بلکه چگونگی آن تا حدودی زیاد به دستگاه حسی خاص که در تمام انسانها به طور یکسان عمل میکند نیز بستگی دارد.به عبارتی ساده تر , وقتی طرحی را به وسیله ی آن رنگها , شکلها , خطوط, بافتها , و اندازه هائی به وجود می آوریم و آنها رادر کارمان به یکدیگر مربوط می سازیم این کار در واقع کومپوزیسیونی است که طراح به وسیله ی آن می خواسته منظور خود را بیان کند.
ولی عمل دیدن مرحله ی مستقل دیگری در ارتباط بصری است.دیدن , جریان وارد شدن خبر به دستگاه عصبی است که از طریق حس شدن نور به وسیله ی چشمها صورت می پذیرد. ایت کار کم و بیش برای همه عادی و یکسان است. و اگر چنین نبود مردم قادر نبودند درباره ی معنای پدیده های بصری اشتراک نظر داشته باشند.
این دو گام مستقل از یکدیگر , یعنی طرح کردن و دیدن در عین حال , هم از نظر معنا به طور کلی و هم در مواردی که منظور مشخصی از یک پیام داریم به یکدیگر وابسته اند.تا اینجا به دو نوع معنا در پیام اشاره کردیم , یکی معنا و حال وهوای کلی یک خبر بصری و دیگری معنای خاص و مشخص موجود در آن , ولی بیت این دو نوع معنا نوع دیگری از معنای بصری نیز وجود دارد و آن معنا از نظر کار ویژه ی آن است , کار ویژه ای که اشیا به خاطر آنطرح و ساخته شده اند تا به رفع برخی
نیازمندیها بپردازد.ظاهرا”به نظر می رسد که پیام نهفته در این نوع اشیا نسبت به موارد استفاده ی آنها جنبه ی ناچیز و فرعی دارد , ولی درحقیقت اغلب خلاف آن مشاهده می شود , زیرا بسیار اتفاق می افتد که اشیائی نظیر, لباس, خانه , بناهای عمومی و حتی آثاری که به وسیله ی صنعتگران غیره حرفه ای به وجود آمده است , می توانند مطالب زیادی درباره ی شخصیت کسانی که آنها را طرح کرده اند و یا انتخاب نموده اند , حکایت کنند.و از این رو است که ما یک فرهنگ خاص را از طریق مطالعه و بررسی جهان ساخته و پرداخته ی دست این صنعتگران , ابزار وآلات و آثار هنری آنها می فهمیم.
عمل دیدن, واکنشی در مقابل نور است. مهم ترین عنصر ضروری برای این نوع تجربه و حس, وجود رنگمایه یا تونالیته است.کلیه ی عناصر بصری دیگر به وسیله ی نور بر ما مکشوف می شود و در نتیجه آنها, در مقایسه با عنصر رنگمایه, در درجات بعدی اهمیت قرار دارند.منظور از تونالیته یا رنگمایه میزان وجود یا فقدان نور است.وجود تمام مصنوعات بشر و یا اشیای محیط اطرافش به وسیله ی نور بر او آشکار می شود.
عناصر دیگر بصری پس از تونالیته یا رنگمایه عبارتند از:خط, رنگ, شکل, جهت, بافت, مقیاس, بعد وحرکت.تعیین آنکه در یک اثر بصری کدام عنصر بر دیگری غالب است, بستگی به ماهیت و نوع آن دارد, خواه طراحی شده باشد و خواه به طور طبیعی وجود داشته باشد.برای مثال اگر بگوئیم نقاشی در درجه ی اول اثری است که درآن رنگمایه و سپس شکل و جهت همراه با بافت و رنگ و احتمالا”بعد و حرکت به صورت مجاز در آن به کار رفته و تعریف بسیار ناقصی خواهد بود, زیرا این تعریف به هیچ وجه بیانگر توان و نیروی بالقوه ی بصری که در نقاش وجود دارد نیست. انواع مختلفی که یک عبارت بصری می تواند به خود بگیرد تا بتوان آن را نقاشی نامید بی نهایت زیاد است.
انتخاب یکی از این انواع بستگی به آن چیزی دارد که در ذهن هنر مند است و می خواهد آن را بیان کند, او بر بعضی از عناصر نسبت به دیگران تاکید بیشتری می کند, و تکنیک یا فنی را مطابق برنامه ای خاص انتخاب می کند و بدین وسیله معنای موردنظرش را می یابد.
نتیجه ی نهائی این کار همان عبارت و بیانی است که هنرمند حقیقتا”آن را می جسته است. ولی معنای یک عبارت بستگی به واکنش تماشاگر نیز دارد, زیرا تماشاگر نیز از طریق برخی داوریهای ذهنی خود به تعبیر و تفسیر آن عبارت می پردازد وآن را تا حدودی دستخوش تغییر قرار می دهد. تنها عاملی که نزد هنرمند و تماشاگر و در واقع نزد همگان یکسان است, حس باصره می باشد که عبارت است از اجزای فیزیولوژیک و روانی سلسله اعصاب و نحوه ی کار آنها و دستگاه حساسی که بدان وسیله می بینیم.
روانشناسی گشتالت در زمینه ی دریافتهای حسی, تحقیقات و بررسیهای ارزنده ای انجام داده است که در نتیجه ی آن اطلاعات نسبتا”زیادی درباره ی نقوش بصری و اهمیت آنها گردآمده و نیز درباره ی نحوه ی دیدن و چگونگی سازمان یابی و بیان اخبار بصری به وسیله ی انسان کشفیاتی حاصل شده است.عوامل فیزیکی و روانی در این دارای کیفیت نسبی هستند و نباید آنها را جزمی تصور کرد. هر نقش بصری دارای کیفیتی پر تحرک و فعال است, که برای تعریف آن از نظر عقلی یا عاطفی و یا مکانیکی, صرفا”به عواملی نظیر اندازه یا جهت یا شکل نمی توان اکتفا کرد.عناصری که نام آنها یاد شد محرکهائی هستند که به خودی خود فاقد هر گونه تحرکی هستند, ولی نیروهای فیزیکی و روانی که به واسطه ی آنها برانگیخته می شود تمام فضائی را که در آن قرار گرفته اند دگرگون می کند و به طور کلی باعث به وجود آمدن حالت تعادل یا عدم تعادل می شود.
دریافت و برداشت ما از یک طرح یا شیء موجود در محیط ناشی از مجموع این عوامل است.دیدنیها پدیده های صرفا”خارج از ما و تصادفی نیستند, بلکه آنها به منزله ی تجربیات و وقایعی برای حس باصره ی ما هستند و دارای یک تمامیتند که نتیجه ی اتحاد و تشکیل پاره ای از کنشها و واکنشهای بیرونی و درونی میباشند.
عناصری که در دستور و قواعد بصری باید بدان آگاهی داشت انتزاعی هستند ولی به هر حال می توان خصوصیت کلی آنها را تعریف کرد.معنا در یک بیان انتزاعی بسیار فشرده است وتعقل را از راه میان بر به مقصد می رساند و چون به طور مستقیم با عواطف واحساسات تماس پیدا می کند, معنا را به صورت مجزا و متراکم از بخش آگاه ذهن مستقیما”به نا خود آگاه می برد.
یک خبر بصری که به دو صورت می تواند حاوی معنا باشد, یکی از راه معنای خاصی که در سمبلها یا رمزهاست و دیگر از طریق تجربیات یکسان و مشترک ما از محیط اطراف که باعث تداعی معانی از یک خبر بصری می شود. برای روشن کردن منظورمان از تجربیات مشترک, چند مثال از برخی کیفیات که همه ی ما از نظر بصری با آن آشنا هستیم و می توانیم آن را تشخیص دهیم مفید است:بالا, پائین, آسمان آبی, درختان قائم, ماسه های ریز, آتش قرمز-نارنجی-زرد , وامثال اینها .بنابراین خواه ما نسبت به این موضوع آگاهی داشته و خواه نداشته باشیم کم وبیش واکنشی یکسان نسبت به معنای آنها از خود نشان می دهیم.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/6/31 6:12 صبح
مقاله در مورد ستارگان تحت فایل ورد (word) دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد ستارگان تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد ستارگان تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد ستارگان تحت فایل ورد (word) :
ستارگان
آیا تاکنون به زندگی ستارگان این چشمک زنهای درخشان کوچک آسمان اندیشیده اید و در این نعمت بی کران آسمان کنجکاو شده اید. با کمی دقت و اندکی نظر درمی یابیم که این پارچه ی سیاه علاوه بر نقطه های ریز نقره ای رنگ عجایب بسیار شگفت دیگری در آن نیز وجود دارد که هنوز چشم بشر به نیمی از آن نیز باز نشده است.
اکنون در ادبیات آسمانی نگاهی بر پهنه ی این عرش باعظمت می کنیم:
آسمانی بود بی ستاره و خامـوش که صـدها سال از غـروب پرنورترین سـتارگانـش می گذشت. گهگاه گذر تک شهابی تیرگی بی رحمانه ی آن را می زدود اما درخش کوتاهش عطش تشنگان نور را برطرف نمی کرد تا اینکه در مرتعی بی زمان و زمانی بی عدد و عددی در مکان نامعلوم نقطه ای از نور را در اوج بزرگی آفرید قرنها بود که اجرام سرگردان آسمان خورشیدی را نمی یافتند تا گرداگردش حلقه زنند و منظومه ای را پدید آورند که سرچشمه های حیات در گوشه ای از آن پدیدار گردد سرانجام انتظارها به پایان رسید و در وقت و زمانی نامعلوم خورشیدی طلوع کرد بس درخشان گویی قصد داشت با پرتوافشانی خود حتی تاریکی های گذشته ی این گوشه از آسمان را برطرف سازد. سیارات حیران عضو گم گشته و از هم گسیخته خود را یافته بودند.
منظومه ای نورانی شکل گرفت جاذبه ی خورشید چنان بود که سیارات بسیار دوردست را نیز به سوی خود فرامی خواند و این بود که ناحیه ای وصف نشدنی در گوشه ای از آسمان پهناور پدید آمد. هیچ بشری تاکنون نتوانسته است راز آفرینش آسمان به این بزرگی را کشف کند اجرام بسیار زیاد در آسمان تاکنون برای کسـی قابل شمارش نبوده است اما عده ای از اندیشمندان با تفکر و مطالعه توانسته اند اندوخته های اندکی را در این باره کشف کنند چگونگی پیدایش جهان به
وسیله ی انفجار بزرگ، تا کنون در این باره شاید مطالبی را شنیده باشیم اما هنوز یک نظریه ی قوی و پای بند و قانونی در این باره نداریم. در آسمان بیلیونها ستاره وجود دارد که خورشـید حتی جزء کوچکترین ستارگان هم محسوب نمی شدند ستارگانی در آسمان به نام غول های سرخ وجود دارند که شاید میلیون ها خورشید را در دل خود جای دهند.
کهکشان ستارگانی که خورشید ما بدان تعلق دارد فقط یکی از کهکشانهایی است که در آسمان وجود دارد تعداد ستارگان قسمتی از آسمان در ناحیه ی شمالی آن از تعداد دانه های شن بر روی تمام کره ی زمین بیشتر است با این تصور شاید فرض تمام ستارگان آسمان با دوره زندگی های متفاوت برای ما سخت باشد.
خداوند در قرآن کریم در سـوره ی جانـیته می فرمایند: بدون شک در آسمان ها نشانه های عجیب و فراوانی است برای آنان که اهل یقین و ایمانند.
در نگاهی گذرا به دوره ی زندگی یک ستاره شاهد شباهت هایی از آن به دوره ی زندگی یک انسان هستیم با این تفاوت که دوره ی زندگی یک انسان در حدود چندین سال است اما دوره ی زندگی ستاره در حدود چند میلیـارد سـال است و در بعضی موارد حتی بیشتر اما یک ستاره هم مانند یک انسان متولد می شود دوره ی زندگی نوباوگی را پشت سر می گذارد بعد دچار بحرانی در خود می شود که بلوغ نام دارد بعد به سنین بالا می رود و بعد از آن به سال های آخر زندگی که شاید در این مرحله میلیاردها سال از زمان گذشته باشد می رسد.
یک ستاره برای به وجود آمدن و متولد شدن با حرکت هایی جزئی در یک سحابی به وجود می آید (سحابی ابر عظیمی از گاز و غبار است که بسیار رقیق است و دمای آن کم است) حرکت هایی جزئی در سحابی موجب تراکم های موضعی ماده می شود. نیروهای گرانشی بسیار زیاد کمک به تجمع ماده در نواحی متراکم سحابی می شوند که این در واقع پیش زمینه ای برای تولد یک ستاره است که جرم این مواد هنوز در ابتدا در حدود (یک بیلیون بیلیون بیلیون است) بدین ترتیب بعد از مدتی شاید در حدود 10 بیلیون سال طول بکشد که ستاره ای زاده شود. بعد از آن ستاره در
مرحله ی نوباوگی تحت تأثیر نیروی گرانشی منقبض می شود و انرژی پتانسیل مکانیکی موجود در خود را به گرمای بسیار زیاد تبدیل می کند در این حالت جرم ستاره و بزرگی آن که در حدود تریلیونها کیلومتر بود به چند صد کیلومتر کاهش می یابد و می توان گفت فشار در مرکز آن از صفر به چندین هزار میلیون افزایش می یابد بعد از این مراحل ستاره تقریباً به دوران بلوغ خود نزدیک می شود که ستاره در این دوران از نظر علمی بر روی رشته ی اصلی جدول هرتسپرونگ رسیده است در این مرحله ستاره از نظر ساختاری تغییراتی را در خود انجام می دهد ولی در کل در این مرحله
وضعیت زندگی ستاره خوب است بعد از بیـلیونها سال سـتاره وارد دوره ی دیگـری می شود که به آن غول های سرخ می گویند هنگامی که ستاره به این مرحله می رسد وارد سنین بالا شده است در این مرحله دما در بیرون قسمت مرکزی به اندازه ای می شود که تبدیل هیدروژن به هلیوم امکان پذیر می شود و هم چنین لایـه های خارجی ستاره منبـسط می شوند و ستاره تبدیل به یک غول
می شود و همچنین دمای سطحی کاهش می یابد و ستاره بسته به جرمش به غول و یا ابر غول سرخ تبدیل می شود برای ستاره ای مانند ستاره ی ما یعنی خورشید بیلیونها سال این وضعیت پیش بینی شده است بعد از این مرحله ستاره سنش زیادتر هم می شود در این مرحله هسته ی هلیومی ستاره هم زمان با انبساط قسمت های خارجی منقبض می شود و دمایش افزایش می یابد و در دمای 100 میلیون درجه واکنش جدیدی آغاز می شود و مسیر زندگی تغییر می کند در این مرحله که مرحله ی آخر یک زندگی برای ستاره است اگر یک ستاره جرمش کمتر از 2/1 برابر جرم خورشید باشد ستاره به کوتوله ی سفید تبدیل می شود که هنگـامی که یک سـتاره به کـوتوله ی سفـید تبـدیل می شود می گویند عاقبت خوبی داشته و و وضعیت خوبی به دست آورده است اما اگر جرم ستاره بیش از 2/1 برابر خورشید باشد ستاره بخش بزرگی از جرم خود را به
فـضا پـرتاب می کند و به این ترتیب موجب به وجود آمدن سحابی ابر نواختری می شود و بعد تبدیل به یک ستاره ی نوترنی یا سیاه چاله می شود که این عاقبت و پایان خوشی برای زندگی چند میلیارد میلیارد ساله ی یک ستاره نیست برای ستاره ی نورانی منظومه ی ما عاقبت خوش و تبدیل شدن آن به کوتوله ی سفید پیش بینی شده است.
همان طور که دیدید پس یک ستـاره هم مانند انسـان تحـت شـرایطی خاص متولد می شود مانند یک کودک به دوران نوباوگی و یا خردسـالی در سـن چند صد میلـیون سال می رسد و بعد هم مانند یک انسان که به دوران تحول و بلوغ می رسد، بلوغ می شود و تغییر و تحولاتی در آن رخ می دهد تا اینکه به مانند بشر وارد دوره ی بزرگسالی می شود اگر در این دوره بتواند نیروی گرانشی خود را بیشتر کند در دروان پیری عاقبتی خوش در انتظارش است و در غیر این صورت به عاقبتی بد دچار می شود درست همانند یک انسان که با انجام اعمال خوب و نیک به عاقبتی خوش در دنیا و آخرت دچار می شود و با انجام اعمال بد و زشت سرانجام خوشی در انتظار او نیست.
پس در می یابیم خداوند این جهان را با عظمت و شکوهی آفریده و با نیرویی خاص همه چیز را با نظم خاص در اراده ی خود قرار داده است و آن را اداره می کند و همچنین به رابطه ی بین موجودات زنده و آفریده های این جهان بزرگ پی می بریم.
حال اگر بخواهیم از سحابیها که ستارگان در آن متولد می شوند بگوییم همان طور که گفتیم ابرهای عظیمی از گاز و گرد و غبار میان ستاره ای را سحابی گویند گاهی ابعاد سحابی ها چند میلیون برابر خورشید است.
سـحابی ها خود دارای انواع مـختلفی هـستنـد در زیر به بررسی چند نمـونه از آنـها می پردازیم:
سحابی های نشری:
این سحابی ها عمدتاً از گازهای تحریک شده در اطراف یک ستاره دغ تشکیل شده اند و لذا دارای درخشش هستند اکثراً در این اجرام می توان نواحی شامل هیدروژن یونیده را مشاهده کرد. ستاره ی داغی که در نزدیکی سحابی نشری قرار دارد با گسیل تابشهای ماوراء بنفش انرژی لازم برای یونیده شدن برخی از هیـدروژن های موجـود در سحـابی را فراهـم می آورد و باز ترکیب یونها و الکترون ها سبب گسیل و انتشار فوتون و درخشندگی سحابی می گردد. نمونه ای از سحابی های نشری سحابی جبار که در صورت فلکی جبار واقع شده است. این سحابی 1600 سال نوری از ما فاصله دارد و قطر آن 20 سال نوری است.
سال نوری:
فاصله ای است که یک شعاع نور در مدت یک سال می پیماید و فاصله ای که توسط شعاع نور در یک ثانیه پیموده می شود «000/300» کیلومتر است.
نوع دیگری از سحابی ها، سحابی انعکاسی است: هنگامی که یک سحابی به جای آنکه میان ناظر و یک ستاره داغ قرار گیرد در مجاورت ستاره واقع می شود مشاهده می گردد که نور ستاره در جهت ابر پراکنده می شود به چنین ابری سحابی انعکاسی می گویند. این سحابی ها نسبت به ستاره ای که نور آن را پراکنده می سازند آبی تر به نظر می رسد «آیا می دانید چرا چنین است؟»
غالباً سحابی های نشری و انعکاسی را می توان در کنار یکدیگر مشاهده نمود مانند سحابی هایی که در صورت فلکی جبار واقع است برخی از دانشمندان معتقدند یکی از بهترین مکانها برای تولد ستاره سحابی های نشری و انعکاسی است شواهدی در ارتباط با این موضوع نیز در سحابی جبار به چشم می خورد. نمونه ای از ســحابی های انعــکاسی را در خوشـه ی پروین که یک خوشه ی باز ستاره ای است می توان مشاهده کرد.
نوع دیگری از سحابی ها، سحابی تاریک است. اگر در نزدیکی سحابی ستاره ای وجود نداشته باشد سحابی را سحابی تاریک می نامند این گونه از سحابی ها مانند سحابی های دیگر، خود دارای تابندگی هستند ولی چون تابششان در محدوده ی امواج مرئی نیست تاریک به نظر می رسد و حتی مانع رسیدن نور اجسامـی می شوند که در ورای آنها واقـع اند سحـابی سر اسبی Horse head در صورت فلکی جبار نمونـه ی بارزی از این نوع سحـابی ها است. سحـابی هایی که تاکنون از آنها صحبت کردیم از جمله محیط های میان ستاره ای بودند که می توان آنها را به عنوان
ابرهای پیش ستاره ای نیز به شمار آورد. به بیان دیگر احتمال شکل گیری و تولد ستارگان در این محیط ها وجود دارد سحابی های دیگری نیز وجود دارند که در مراحل نهایی عمر ستارگانی مانند خورشید و یا پس از مرگ پرجرم تر پدیدار می گردند. از آن جمله می توان سحابی های حلقوی و سحابی های نظیر سحابی خرچنگ در صورت فلکی ثور را نام برد که از انفجارات ابر نواختری ناشی می شوند. همان طور که گفتیم ستارگانی که جرمشان در حدود جرم خورشید یا کمتر از 5 برابر آن باشد در مراحل نهایی عمر خویش پس از تبدیل شدن به غول قرمز و گذراندن این مرحله از تحول در حالی که در شرایطی که گفتیم به کوتوله ی سفید شوند بخشی از لایه ی خارجی خود را در
اطراف باقی می گذارند با گذشت زمان بار ستاره ای حاصل از ستاره مرکزی که اکنون ستاره ای کوچک و داغ است که سبب تولید امواج ضربه ای شده و نواحی اطراف آن را به صورت حلقه ای متراکم درمی آورد چنین حلقه ای را سحابی حلقوی یا سحابی سیاره نما می گویند و این نام گذاری تنها به دلیل شباهت تصاویر این سحابی ها با سیارات است.
امواج ماوراء بنفش گسیل شده از ستاره مرکزی سبب یونیده شدن هیدروژن موجود در سحابی حلقوی شده بازترکیب الکترونها با یونهای هیدروژن منجر به تولید فوتو نهایی می شود که سحابی را درخشان می سازد. سحابی حلقوی MOV در صورت فلکی شلیاق نمونه ای از سحابی های سیاره نما می باشد شاید خورشید ما نیز پس از 4 الی 5 میلیارد سال دیگر چنین نمایی مانند حلقه به دور خود به جا بگذارد.
همه ی اینها که اکنون نیم نگاهی به گوشه ی آسمان است ذهن کوچک انسان را به حیرت وامی دارد و او را در فکر عظمت و نهایت کمال خالق خود می برد که شاید بتوان با اندکی فکر به آن توجه نمود.
شاید بارها تا به حال نام سـتارگان دنبـاله دار را شنـیده باشیم و در ذهن از آن به عنوان یک پدیده ی ارزشمند یاد کنیم درست است واقعاً هم همین طور است زیرا معمولی ترین ستارگان دنباله دار در پی گذشتن چند سال پدیدار می شوند.
در زمان های گذشته مردم با پدیدار شدن پدیده ی دنباله دار دچار ترس و وحشت می شدند زیرا آنان اتفـاق افـتادن این پدیده را هر چند وقـت به چند وقـت نازل شدن عـذاب و بلا از جانـب خـداوند می دانستند.
ستارگان دنباله دار در مـداری بسـیار دور دسـت به دور خورشید می گردند این ستاره های دنباله دار ابری را تشکیل می دهند که به ابر اورت موسوم گردیده است.
ابر اورت تشکیل گردیده است از قطعات یخ و حاوی غباری از سنگ.
مرکز بعضی از این اجسام ممکن است از صخره تشکیل شده باشد. گاهی دو ستاره دنباله دار ممکن هم تصادف کنند یا شاید ستاره ی دوردستی آنها را به سوی خود بکشد. در این صورت حرکت ستاره دنباله دار کند می شود و ستاره ی دنباله دار به طرف خورشید سقوط می کند هنگامی که ستاره دنباله دار به خورشید نزدیک می گردد یخ آن گرم می شود و بخاری غبـارآلود تولـید می کند یعنی همـان چـیزی که ما از زمین مشـاهده می کنیم. ستاره های دنباله دار را گاهی گلوله ی برف چرک می نامند.
ستارگان دنباله دار در اندازه و شکل های متفاوت ظاهر می شوند در سال 1811 ستاره ی دنباله دار عظیمی در آسمان ظاهر شد که در آن را غبار تشکیل می داد که اندازه ی آن از خورشید نیز بزرگتر بوده است و طول دنباله ی آن به میلیونها کیلومتر می رسیده است و البته این دنباله را فقط غبار تشکیل داده بوده است ولی بسیار باشکوه به نظر می رسیده است و این فقط نشانه ی زیبایی آفریده ی خداوند است و جز از پس او از دست پدتوان هیچ کس دیگر هم برنمی آید. یکی از ستارگان دنباله دار معروف دنباله دار هالی است که توسط دانشمندی به نام ارموند هالی کشف شد و هر 76 سال یک بار به گفتهی یکی از دانشمندان بسیار قدیمی زمان حضرت صادق (ع) دیده می شود.
شاید با اطمینان بتوانیم بگوییم ستارگان دنباله دار هم بعد از زمانی می میرند زیرا هر ستاره ی دنباله دار هنگامی که به دور خورشید می گردد مقداری از یخ آن بخار می شود و به صورت غباری از ابر و دنباله درمی آید این مقدار بخ بخار شده هرگز به ستاره ی دنباله دار برنمی گردد و ستاره ی دنباله دار طی این فرایند سالها بعد کوچکتر می شود و پس از چند صد هزار بار گردش به دور
خورشید تمام یخ موجود در آن ذوب می شود و دیگر می توان گفت اثری از دنباله دار باقی نمی ماند البته صخره ی سنگی آن که در مرکز واقع است به صورت یک شهاب واره به حرکت خود در فضا ادامه خواهد داد اما دیگر هرگز زیبایی و جذابیت ابتدایی خود را ندارد و البته دنباله دارهایی هم وجود دارند که در مرکز صخره ای نداشته باشند این گونه دبناله دارها پس، از دست دادن گلوله ی برفی خود در اثر حرارت کاملاً از بین می روند و دیگر هرگز به دیدار زمین نمی آنید چون مرده اند.
پس در می یابیم که خداوند بزرگ و متعال هر جانداری، هر موجودی، هر جسمی را که خلق کرده است برای دوره ی زندگی و حیات او نهایتی قائل شده است امااین فرصت و نعمت دوباره زیستن را در جهانی دیگر و زیباتر فقط به انسان داده است که او با مشاهده ی آمد و شد شب و روز، رفت و آمد اجرام، زاده شدن گل از گیاه به این باور برسد که خداوند بزرگ لطفی عظیم به او کرده است پس باید قدر آن را بداند و خود را هر لحظه برای رسیدن به کمال بی نهایت او آماده کند و با گام هایی استوار و با توکل به او به سمتش قدم بردارد.
یکی دیگر از مسائل جالب و جذاب دریای بی کران نجوم وجود شهاب ها یا شهاب واره ها در آسمان است نحوه ی گردش و به طور فرضی زندگی آن در آسمان تقریباً مانند دوره زندگی یک دنباله دار است.
شهاب واره ها معمولاً اجسام ریز و جامدی هستند که در فضا حرکت می کنند. گهگاه گروهی از شهاب واره ها جذب زمین شده و دام جو زمین سقوط می کند هر ساله صدها تن از این شهاب ها بر روی زمین می افتند. گرمایی که در این حرکت حاصل می شود موجب می شود تا هنگام ورود شهاب به داخل جو زمین نوری ایجاد شود که به پدیده ی نوری که از ورود شهاب وار به جو زمین نتیجه می شود نیز شهاب می گویند که درخشش آن در حدود چند ثانیه دوام می آورد. شایـد ما در شـب های عـادی که آسـمان صـاف باشد بتوانیم شهاب هایی را رؤیت کنیم.
اما ما در هر سال پدیده ی بارش های شهابی زیادی را داریم. فرود آمدن شهاب های بسیار زیادی در حدود 10 شهاب در هر ثانیه را بارش شهابی می گویند که واقعاً جزء یکی از معجزات آسمان توسط خالق بی همتای ماست.
ورود شهاب ها با این تعداد بسیار زیاد در یک شب تعجب برانگیز است و در ذهن انسان این سؤال را ایجاد می کند که چگونه این مقدار شهاب به زمین فرود می آید.
بازمانده ای از دنباله دار ها ذرات سرگردان داخل فضا ذره های باقی مانده از سیارکهای از بین رفته در هنگام چرخش زمین به دور خورشید در هنگام رسیدن این ذرات به زمین مقداری از این ذرات به دام جو زمین می افتند و به صورت شهابواره هایی به سمت زمین حمله می کنند نکته جالب در این مطلب این است که گاه آنقدر تعداد این شهاب ها زیاد می شود که در هر ساعت 000/15 شهاب به زمین فرود می آید که به این واقعه طوفان شهابی نیز می گویند.
برخی از دانشمندان و محققان شهاب واره ها را برای انسان ها بسیار پرمنفعت دانسته اند در اینجا بد نیست بدانیم شهاب هایی که در هنگام ورود به جو زمین به طور کامل در اثر اصطکاک با اتمسفر نمی سوزند و باقی مانـده ای از آنها وارد زمین می شود را شهاب سنگ می گویند و گلها دلیل برای این عامل بزرگ بودن بیش از حد شهاب سنگ ها برآورد شده است تاکنون میلیاردها
شهاب سنگ از جو زمین عبور کردند البته تعداد زیادی از انها به دلیل وجود مقادیر بسیار زیاد آب بر روی این کره ی خاکی به داخل دریاها می افتند اما در موارد نایاب شهاب سنگها به خشکی نیز برخورد کردند و نمونه های زیبایی از آنها در موزه های مختلف ایسنا نگهداری می شود در چندین سطر بالاتر به این موضوع اشاره کردیم که شهاب سنگها برای انسـان از بعضـی لحـاظ ها مفیـد بودند یکی از عوامل مفید آن این است که ما می دانیم در حدود چنـدین میلیارد سال پیش
دایناسورها جانوران عظیم الجثه و بزرگی در کره ی زمین زندگی می کردند که با وجود همه ی آنها با نوع های مختلف در زمین دیگر جایی برای زیستن انسان ها نبوده است اما فرود یک شهاب سنگ بسیار عظیم به یک جنگلی که تقریباً اکثر دایناسورها در آنجا می زیسته اند موجب از بین رفتن نسل آنها شده است که این شاید یک مسئله ی بزرگ و پراهمیت برای زندگی انسان بوده است که آن جانوران به خواست پروردگار نابود شدند تا شرایط برای زندیگ بشر هموارتر شود و هم چنین شرایط به وجود آمدن مواد بسیار با ارزشی برای راحتی زندگی انسان مانند به وجود آمدن
نفت، گاز و زغال سنگ که امروزه از آنها بسیار استفاده می کنیم فراهم شود اینها همه از تقدیر پروردگار بزرگ است که او هیچ کاری را بی حکمت نمی کند و همان طور که بارها در قرآن کریم مشاهده کردیم پروردگار همه رویدادها و اتفاق ها را با نظم خاصی کنترل می کند و هر اتفاقی که در خواست نظر او باشد انجام می شود و حکمتی در آن است.
یکی از بارش های معروف سالیانه بارش شهابی برساوشی است در این بارش ها متخصصان شهاب ها را دسته بندی می کنند و معمولاً این دسته بندی از روی رنگ آنها انجام شده است برای مثال شهاب هایی با دنباله ی سبز رنگ که دارای جو سبز رنگ هستند مواد تشکیل دهنده بیشتر مواد آن اکسیژن است.
رنگ آبی در سطح شهاب ها نشان از وجود مقادیر زیاد نیتروژن در آنهاست و داشتن رنگ زرد در شهاب ها نشان از وجود مقادیر زیاد سدیم است. اگر هم سرعت شهاب خیلی زیاد باشد شهاب به رنگ سفید درمی آید و دیده می شود.
با اندکی دقت و نظر درمی یابیم که خالق دانا و توانای ما این ذرات را با چه آفرینش بسیار دقیقی خلق کرده است که هر شهاب با وجود رنگ خاص خود و جهت خاص خود حرکت می کند و در نتیجه می توانیم بگوییم بارش های شهابی را به اسم صورت فلکی آنها نام گذاری می کنند. که در زمان بارش در کانون آن در صورت فلکی ساووش است.
و البته اگر کانون دو یا چند بارش در یک صورت فلکی باشد از نام ستاره درخشان نزدیک کانون هم استفاده می شود. مانند بارش اتا – دلوی یا دلتا – دلوی.
گاهی اوقات هم برای مشخص کردن چندین بارش در یک صورت فلکی از نام ماه و اوج بارش استفاده می کنند مانند ژوئن شلیاقی
به نقاط دور و نزدیک آسمان نیم نگاهی انداختیم اما از نزدیک ترین جرم آسمانی زیبا و جذاب و حیرت انگیز نزدیک زمین غافل شدیم.
بله ماه نزدیک ترین جرم آسمانی به زمین است در اصل ماه قمر کره ی زمین است تمام سیاره های منظومه ی شمسی اکثراً قمر را دارند که ماه هم تک قمر کره ی زمین است مثلاً سیاره ی بزرگ منظومه ی شمسی یعنی مشتری 16 قمر دارد و چند قمر معروف آن گانیمد- اروپا- کالیستو و ; هستند یکی از قمرهای بسیار زیبای منظومه ی هم تیتان قمر بسیار زیبای سیاره ی زحل است.
و اما ماه ;.
میلیاردها سال است که ماه به دور زمین می چرخد و هزاران سال است که انسان آن را نظاره نموده و به عنوان نشانی از خداوند به آن احترام گذارده اند همه ی انسان ها روزی در این آرزو بودند که بتوانند به ماه سفر کنند و در آنجا قدم بگذارند البته این آرزو چندان هم دست نیافتنی نبود و انسانها توانستند به آنجا سفر کنند اولین سفر انسان به ماه در تاریخ بیست ژولای 1969 بوده است.
از ماه و زمین به عنوان سیاره های دو گانه یاد می شود. ماه نه تنها از طریق جزر و مد زندگی ما را تحت تأثیر قرار می دهد بلکه بسیاری از پژوهشگران ادعا می کنند که در چگونگی ایجاد زمین سهم داشته و نیز در آینده در افول و انهدام زندگی یعنی زمینی نقش بزرگی خواهد داشت.
ماه قطعاً می تواند در قرن های بعدی همان گونه که تا الان تا حدودی پایگاه انتقال اطلاعات است پایگاه مناسبی برای پرواز به ژرفای عالم خدمت کند. همچنین می تواند به عنوان پایگاه ثابت رصدخانه ها بسیار مفید باشد.
ماه هیچ گاه نمی تواند مرکزی برای استقرار انسان باشد زیرا فاقد پوشش هوا است. بنابراین ماه همیشه به صورت کویری بی پایان باقی خواهد ماند. اما اگر بخواهیم کمی جزئیات را دقیق تر بررسی کنیم می توانیم بگوییم:
- ماه تقریباً در فاصله 384400 کیلومتری به دور زمین می چرخد.
- زمین تقریباً 50 برابر ماه است.
- ماه هر 30 روز یک بار تقریباً به دور زمین می چرخد.
- قطر کره ی ماه تقریباً 3500 کیلومتر است.
- مدار ماه بیضی شکل است و ماه به هنگام حرکت روی این مدار یک بار نزدیک به زمین و بار دیگر دورتر از آن قرار می گیرد.
یکی از مسائل جالبی که در مورد ماه قابل توجه است وجود سطح هایی با رنگ متفاوت نسبت به دیگر مکان های آن است که این پدیده با چشم غیرمسلح از زمین نیز قابل رؤیت است تا چندی پیش همه بر این باور بودند که این مکان ها دریاهایی است بسیار بزرگ و عمیق یر روی سطح ماه که بعدها با مشاهدات دقیق تر متوجه شدند که ماه شرایط و جو آن و مواد تشکیل دهنده ی آن هیچ کدام شرایط به وجود آمدن اقیانوس و دریا را بر سطح خود ندارد و این مکان ها فقط نقاط صاف تر و صیقلی تر نسبتبه جاهای دیگر کره ی ماه است و به این دلیل است که به رنگ دیگر دیده می شود.
در چندین سال اخیر یکی از مسائل مهم و قابل توجه در ماه این بوده است که محققان علائم و نشانه های حیات اولیه را در ماه تحت شرایطی خاص یافته اند مثلاً کشف مقادیر اکسیژن محلول در جو وجود برخی عناصر بسیار مهم در سطح آن این نوید را به دانشمندان داده است که با انجام تحقیقات و به وجود آوردن شرایط خاص بتوانند شرایط به وجود آمدن گیاهان خاص را با توجه به شرایط خاک آنجا به وجود بیاورند و بتوانند با ساختن پایگاه ها و ایستگاه های فضایی تا چندین سال آینده به راحتی به آنجا رفت و آمد کنند تا شاید با رسیدن به این گام، گام های بلندتری برای رسیدن به نقاط دورتر آسمان به دست آورند.
یکی دیگر از مسائل مهم در آسمان به وجود آمدن عمل خسوف و کسوف در آسمان است. که در آن ماه و خورشید و زمین همه بر روی یک خط در یک راستا قرار می گیرند در انجام عمل خسوف زمین بین خورشید و ماه قرار می گیرد و با تابش خورشید به سمت زمین سایه ای پشت زمین بر روی ماه می افتد و در این حالت می گویند ماه گرفته است یا ماه وارد سایه ی زمین شده است.
و پدیده ی دیگر هم پدیده ی کسوف است که در آن ماه بین زمین و خورشید قرار می گیرد ماه جلوی نور خورشید را می گیرد و پشت آن که تاریک است سایه اش بر روی زمین می افتد و آن قسمت از زمین تاریک می شود و در این حالت حلقه ای از ماه به دلیل یک راست بودن در کنار خورشید قرار می گـیرد و جلوی آن را می گیرد که در این حالت می گوییم خورشید گرفته است.
کلمات کلیدی :