ارسالکننده : علی در : 94/12/27 3:7 صبح
مقاله تعلیم و تربیت در اسلام تحت فایل ورد (word) دارای 33 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تعلیم و تربیت در اسلام تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تعلیم و تربیت در اسلام تحت فایل ورد (word)
پرورش عقل
دو نوع علم
سیستم آموزشی قدیم و پرورش عقل
غیبگو و پادشاه
شباهت مغز و معده
ملاک ، زیاد استاد دیدن نیست
مفهوم اجتهاد
دعوت اسلام به تعلیم و تعلم
کدام علم ؟
عقل باید غربال کننده باشد
انتقاد ابن خلدون
نقد سخن
آخربینی
لزوم توأم بودن عقل و علم
آزاد کردن عقل از عادات اجتماعی
امام صادق و مرد سنتگرا
تأثیر ناپذیری از قضاوت دیگران
آخوند مکتبی و شاگردان
روح علمی
منابع :
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما درباره تعلیم و تربیت در اسلام است . تعلیم و تربیت ، بحث ساختن افراد انسانها است . یک مکتب که دارای هدفهای مشخص است و مقررات همه جانبهای دارد و به اصطلاح سیستم حقوقی و سیستم اقتصادی و سیستم سیاسی دارد ، نمیتو اند یک سیستم خاص آموزشی نداشته باشد . یعنی
مکتبی که میخواهد در مردم طرحهای خاص اخلاقی ، اقتصادی و سیاسی را پیاده کند بالاخره اینها را برای انسانها میخواهد ، اعم از اینکه هدف، فرد باشد یا جامعه ، که این خود مسألهای است ، که در همین جا باید بحث بشود
اگر هدف ، جامعه باشد ، بالاخره این افراد هستند که به وسیله آنها باید این طرحها پیاده شود . افراد باید آموزش ببینند و طوری پرورش پیدا کنند که همین طرحها را در اجتماع پیاده کنند . و اگر هدف فرد باشد نیز ] بدیهی است که آموزش و پرورش افراد ضروری است ] . در اسلام ، هم اصالت فرد محفوظ است و هم اصالت اجتماع ، یعنی فرد خودش خالی از اصالت نیست . پس بالاخره طرحی و برنامهای برای ساختن فرد وجود دارد ، اعم از اینکه فرد را باید ساخت برای طرحهایی که
برای اجتماع و جامعه است – و این طرح و برنامه را به عنوان مقدمه ساختن اجتماع در نظر بگیریم – یا فرد را باید ساخت از این نظر که هدف ، ساختن افراد است ، و یا از یک نظر جمعی فرد باید ساخته بشود ، هم از آن جهت که باید مقدمهای و ابزاری برای ساختن اجتماع باشد و هم از نظر اینکه
خودش هدف است . اینجاست که ما باید با اصول تعلیم و تربیت اسلامی آشنا بشویم . اولا
آیا اسلام برای مسأله تعلیم به عنوان آموزش دادن و آگاهی دادن اهمیتی
قائل است یا نه ؟ و به عبارت دیگر آیا اسلام عنایتی به پرورش عقل و فکر انسان دارد یا چنین عنایتی ندارد ؟ این همان مسأله علم است که از قدیم میان علما مطرح بوده ، هم اصل مطلب که اسلام دینی است که به علم دعوت کرده است ، و هم خصوصیات آن که آن علمی که اسلام به آن دعوت کرده است
چه علمی است ؟ که افرادی نظیر غزالی ، فیض و دیگران در این زمینه بحث کردهاند . و از نظر تربیت و پرورش هم که مقررات اخلاقی اسلام ، همه ، مقررات پرورشی انسانها است که انسانی که اسلام میخواهد پرورش بدهد ، انسان نمونه اسلام چگونه انسانی است و مدل آن انسان چگونه مدلی است . البته مسائل دیگری هم در اینجا هست که مربوط به کیفیت اجرای مطلب است ، یعنی هدفها مشخص ، ولی برای تربیت انسان از چه متود و روشی بایداستفاده کرد ؟ یعنی تا چه اندازه ملاحظات روانی در تعلیمات اسلامی منظور شده است ؟ مثلا در تعلیم و تربیت کودک چه دستورهایی رسیده و در آن دستورها چقدر واقع بینی و ملاحظات روانی رعایت گردیده ، و درگذشته ،
تعلیم و تربیتهای قدیمی ما چقدر منطبق با تعلیمات اسلامی بوده و چقدر نبوده ، و تعلیم و تربیتهای امروز ما چقدر منطبق است ؟
پرورش عقل
مسأله اول که باید بحث کنیم همان مسأله پرورش عقل و فکر است . در اینجا ما دو مسأله داریم ، یکی مسأله پرورش عقل ، و دیگر مسأله علم . مسأله علم همان آموزش دادن است . ” تعلیم ” عبارت است از یاد دادن . از نظر تعلیم ، متعلم فقط فراگیرنده است و مغز او به منزله
انباری است که یک سلسله معلومات در آن ریخته میشود . ولی در آموزش ، کافی نیست که هدف این باشد . امروز هم این را نقص میشمارند که هدف آموزگار فقط این باشد که یک سلسله معلومات ، اطلاعات و فرمول در مغز متعلم بریزد ، آنجا انبار بکند و ذهن او بشود مثل حوضی که مقداری آب در آن جمع شده است . هدف معلم باید بالاتر باشد و آن اینست که نیروی فکری
متعلم را پرورش و استقلال بدهد و قوه ابتکار او را زنده کند ، یعنی کار معلم در واقع آتشگیره دادن است . فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا این تنور را داغ کنید ، و تنوری که در آن ، هیزم و چوب جمع است ، شما آتشگیره از خارج میآورید ،آنقدر زیر این چوبها و هیزمها آتش میدهید تا خود اینها کم کم مشتعل بشود و تنور با هیزم خودش مشتعل گردد . چنین به نظر میرسد که آنجا که راجع به عقل و تعقل – در مقابل علم و تعلم – بحث میشود نظر به همان حالت رشد عقلانی و استقلال فکری است که انسان قوه استنباط داشته باشد
دو نوع علم
جملهای دارند امیرالمؤمنین که در نهج البلاغه است ( و من مدتها پیش ، ذهنم متوجه این مطلب شده بود و شواهدی هم برایش جمع کردهام ( . میفرمایند : « العلم علمان » ( و در یک نقل دیگر : » العقل عقلان ) ، علم مطبوع و علم مسموع » ( یا : « عقل مطبوع و عقل مسموع ( ولا ینفع المسموع
اذا لم یکن المطبوع » ( 1 ). علم دو علم است ، یکی علم شنیده شده ، یعنی
فرا گرفته شده از خارج ، و دیگر علم مطبوع . علم مطبوع یعنی آن علمی که از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه میگیرد ، علمی که انسان از دیگری یاد نگرفته و معلوم است که همان قوه ابتکار شخص است . بعد میفرماید : و علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد فایده ندارد . و واقعا هم همین جور است . این را در تجربهها درک کردهاید : افرادی هستند که اصلا علم مطبوع ندارند . منشأ آن هم اغلب سوء تعلیم و سوء تربیت است ، نه اینکه استعدادش را نداشتهاند . تربیت و تعلیم جوری نبوده که آن نیروی مطبوع او را به حرکت درآورد و پرورش بدهد
سیستم آموزشی قدیم و پرورش عقل
اغلب سیستم آموزشی قدیم خودمان همین جور بوده . شما میبینید که افرادی – حال یا به علت نقص استعداد و یا به علت نقص تعلیم و تربیت – نسبت به آن معلوماتی که آموختهاند درست حکم ضبط صوت را دارند . کتابی را درس گرفته ، خیلی هم کار کرده ، خیلی هم دقت کرده ، درس به درس آن را حفظ کرده و نوشته و یاد گرفته ، بعد مثلا مدرس شده و میخواهد همان درس
را بدهد ، آنچه که در این کتاب و در حاشیهها و شرح آن بوده ، همه را مطالعه کرده و از استاد فراگرفته است . هر چه شما راجع به این متن و این شرح و این حاشیه بپرسید ، خوب جواب میدهد ، یک ذره که پایتان را آن طرف بگذارید ، او دیگر لنگ است ، معلوماتش فقط همین مسموعات است و اگر مطلب دیگری در جای دیگر باشد که او بخواهد از این مایههای معلومات
خودش آنجا نتیجهگیری بکند عاجز است . و بلکه من دیدهام افرادی را که بر ضد آنچه که اینجا یاد گرفتهاند آنجا قضاوت میکنند . و لهذا شما میبینید که یک عالم ، مغزش جاهل است . عالم است ولی مغزش مغز جاهل است . عالم است ، یعنی خیلی چیزها را یاد گرفته ، خیلی اطلاعات دارد ولی آنجا که شما مسألهای خارج از حدود معلوماتش طرح میکنید میبینید که با یک
عوام صد درصد عوام طرف هستید ، آنجا که میرسد ، یک عوام مطلق از آب درمیآید
غیبگو و پادشاه
مثل معروفی است ( که البته افسانه است ) میگویند که یک غیبگو و رمالی ، علم غیبگویی و رمالی را به بچهاش آموخته بود . خودش در دربار پادشاه حقوق خوبی میگرفت ، این علم را به بچهاش آموخته بود که بعد از خودش او این پست را اداره کند . تا روزی که او را به پادشاه معرفی کرد
. پادشاه خواست که او را امتحان کند . تخم مرغی در دستش گرفت و به او گفت : اگر گفتی که در دست من چیست ؟ او هر چه حساب کرد نفهمید که چیست . پادشاه گفت : وسطش زرد است و اطرافش سفید . یک فکری کرد و گفت : این سنگ آسیائی است که در وسطش هویج ریختهاند . پادشاه خیلی بدش آمد و بعد پدرش را آورد و گفت : آخر این چه علمی است که به او
آموختهای ؟ ! گفت : علم را من خوب آموختم ولی این عقل ندارد . آن حرف
اول را از روی علمش گفت ولی این دومی را از روی بیعقلیش گفت . شعورش نرسید که سنگ آسیا در دست انسان جا نمیگیرد . این را عقل آدم باید حکم بکند . این داستان معروف است و من تا به حال از چند نفر شنیدهام . میگویند : یک وقت یک خارجی آمده بود کرج ، با یک دهاتی روبرو شد . این دهاتی خیلی جوابهای نغز و پختهای به او میداد . هر سؤالی که میکرد خیلی عالی
جواب میداد . بعد او گفت که تو اینها را از کجا میدانی ؟ گفت : ” ما چون سواد نداریم فکر میکنیم ” . این خیلی حرف پرمعنایی است : آنکه سواد دارد معلوماتش را میگوید ولی من فکر میکنم . و فکر خیلی از سواد بهتر است
این مسأله که باید در افراد و در جامعه رشد شخصیت فکری و عقلانی پیدا بشود یعنی قوه تجزیه و تحلیل در مسائل پیدا بشود ( 1 ) ، یک مطلب اساسی است ، یعنی در همین آموزشها و تعلیم و تربیتها در مدرسهها وظیفه معلم بالاتر از اینکه به بچه یاد میدهد اینست که کاری بکند که قوه تجزیه و
تحلیل او قدرت بگیرد ، نه اینکه فقط در مغز وی معلومات بریزد ، که اگر معلومات خیلی فشار بیاورد ذهن بچه راکد میشود . در میان علما ، افرادی که خیلی استاد دیدهاند ، من به اینها هیچ اعتقاد
ندارم . به همین دلیل اعتقاد ندارم که خیلی استاد دیدهاند ، همان که برایشان باعث افتخار است . مثلا میگویند : ” فلان کس سی سال به درس مرحوم نائینی رفته ، یا بیست و پنج سال متوالی درس آقا ضیاء را دیده ” . عالمی که سی سال یا بیست و پنج سال عمر را یکسره درس این استاد و آن
استاد را دیده ، او دیگر مجال فکر کردن برای خودش باقی نگذاشته ، دائما میگرفته ، تمام نیرویش صرف گرفتن شده ، دیگر چیزی نمانده برای آنکه با نیروی خودش به مطلبی برسد
شباهت مغز و معده
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 94/12/27 3:7 صبح
مقاله تبیین ابعاد توسعه در نظام اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره) تحت فایل ورد (word) دارای 43 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تبیین ابعاد توسعه در نظام اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره) تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تبیین ابعاد توسعه در نظام اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره) تحت فایل ورد (word)
چکیده
روش تحقیق
مقدمه
1امام خمینی و توسعه
1ـ1 اهداف توسعه از دیدگاه امام(ره)
1ـ1ـ1 امام، توسعه و انسان
2ـ1ـ1 امام، توسعه و دین (توسعه معنوی)
3ـ1ـ1 توسعه فرهنگی
1ـ3ـ1ـ1 تعلیم و تربیت اسلامی
2ـ3ـ1ـ1 استقلال فرهنگی
3ـ3ـ1ـ1 علم، تخصص، خلاقیت و فنآوری
4ـ1ـ1 توسعه سیاسی
1ـ4ـ1ـ1 استقرار حکومت اسلامی
2ـ4ـ1ـ1 برقراری نظم
3ـ4ـ1ـ1 ایجاد امنیت
4ـ4ـ1ـ1 حاکمیت قانون
5ـ4ـ1ـ1 نظارت و مشارکت مردم
6ـ4ـ1ـ1 استقلال ملی و همهجانبه
7ـ4ـ1ـ1 وحدت نیروهای درون نظام و اتحاد امت اسلامی(تشکیل امت واحده اسلامی
8ـ4ـ1ـ1 اخوت کارگزاران و مردم
9ـ4ـ1ـ1 آزادی
5ـ1ـ1 توسعه اقتصادی
2ـ1 نتیجه
3-1فهرست منابع
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تبیین ابعاد توسعه در نظام اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره) تحت فایل ورد (word)
1)پیشگامان توسعه،ترجمه ی علی اصغر هدایتی و علی یاسری، انتشارات سمت
2)جامعه شناسی توسعه و توسعه نیافتگی جامعه شناسی،ترجمه منوچهر مناجیان
3)نوسازی جامعه از دیدگاه امام خمینی،محمدحسن حسنی
4)مقاله” روششناسی مردم، پایه نظری دیدگاه نوین توسعه”،مجله فرهنگ توسعه،افروغ، عماد
5)توسعه اقتصادی در جهان سوم،ترجمه غلامعلی فرجادی،سازمان برنامه وبودجه
6) کلمات قصار (پندها و حکمتها)، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
7) انتخابات و مجلس در کلام و پیام امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام
چکیده
جایگاه توسعه در اندیشه امام خمینی(ره) فراتر از تعاریف نظری توسعه میباشد که غالباً معطوف به مفاهیم اقتصادی و بعضاً سیاسی است. نگرش ایشان به توسعه، متأثر از دیدگاه مذهبی او میباشد که نشأت یافته از جهانبینی دینی است. در این دیدگاه با آنکه توسعه متوازن در همه ابعاد جامعه پذیرفته شده اما این فرآیند باید در مجموع به استحکام پایههای دین و تقویت مبانی اسلام و تربیت و هدایت انسان منتهی گردد
در اندیشه امام، توسعه در ابعاد مختلف خود میبایستی اهدافی بلند و متعالی را برآورده سازد که آن اهداف از درون اندیشه دینی ناشی میشوند. هدف عمده از این مقاله بررسی اهداف توسعه از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) است که این اهداف در ابعاد توسعه و انسان، توسعه معنوی، توسعه سیاسی، توسعه علمی و فرهنگی و توسعه اقتصادی با بهرهگیری از سخنان ایشان تبیین شده است
روش تحقیق
روشی که در این بررسی به کار گرفته شده، روش “تحلیل متن” یا تحلیل درونی متن است که عملی فکری بوده و بر پایههای عقلانی استوار میباشد. یعنی برای تفسیر، توضیح و بازنمایی موضوع از عقل و روش ذهنی استفاده میشود. به منظور نیل به عینیت بیشتر در این بررسی، تکیه اصلی بر سخنان امام خمینی بوده که در متون مختلفی به ویژه صحیفه نور، ولایت فقیه و ; آمده است. بنابراین روش کار، پژوهش کتابخانهای بوده که طی آن برای جمعآوری اطلاعات به منابع مربوطه مراجعه شده و مطالب مورد نیاز از آنها استخراج و مورد استفاده و تحلیل قرار گرفته است
مقدمه
مباحث مربوط به توسعه از جمله مباحثی است که سالها توجه اقتصاددانان و جامعهشناسان را به خود مشغول داشته است. دانشمندان و نظریهپردازان علوم اقتصادی ـ اجتماعی با هدف حل مشکلات و مسایل کشورهای جهان سوم یا توسعه نیافته به ارائه دیدگاهها و نظریاتی پرداختند که از عمدهترین آنها میتوان به نظریه رشد، نظریه مارکسیستی، نظریه وابستگی، نظریه روانشناختی توسعه، دیدگاه نوسازی، و نظریههای ملهم از عوامل سیاسی و فرهنگی و غیره یاد کرد
مفهوم توسعه در علوم اجتماعی و اقتصادی دربردارنده معانی و مفاهیم گوناگونی است.وجود دیدگاههای نظری گوناگون در این تنوع تعاریف مؤثر بوده است. زیرا اولاً هر یک از این دیدگاهها و تعاریف، با ارائه تعبیری خاص و با نگاه ازمنظری ویژه، بیانگر بخشی از واقعیت هستند و نه همه آن. ثانیاً اغلب دیدگاهها ونظریات توسعه، مستقیم و یا غیر مستقیم،از مقایسه جوامع جدید (توسعه یافته) و جوامع توسعه نیافته یا در حال توسعه شکل گرفتهاند
نظریه رشد اقتصادی، با توجه به چگونگی و عوامل رشد اقتصادی در جوامع توسعه یافته، به ارائه طریق برای رشد اقتصادی کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه پرداختهاند. نظریه مارکسیستی چگونگی تحول جوامع توسعه یافته سرمایهداری از مراحل پیشین به مرحله سرمایهداری و سپس از آن مرحله به مرحله سوسیالیسم و کمونیسم را مد نظر قرار داده است. و توسعه در نظریه نوسازی به مرحله انتقال از جامعه سنتی به جامعه مدرن (صنعتی) اطلاق میشود. جامعهای که این انتقال را به خوبی به انجام برساند، توسعه یافته است و جامعهای که در جهت این روند انتقال باشد، جامعه در حال توسعه تلقی میشود. سایر دیدگاهها مانند دیدگاه وابستگی و دیدگاه نهادی، که برداشت جدیدی از توسعه را در دهههای هشتاد و نود بر اساس همان دیدگاه نوسازی ارائه میدهد، در انتقاد به دیدگاههای فوق، پدید آمدهاند. با وجود پراکندگی و تنوع نظرات جدید، وجه مشترک اغلب این نظریات، توجه به نهادهای اجتماعی، اقتصادی کشورهای جهان سوم، چند بعدی دیدن توسعه و اهداف آن و اصلاح آموزه تقابل سنت و مدرنیسم در دیدگاه نوسازی است. بر این اساس، توسعه مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشهکن کردن فقر مطلق است. با گسترش مفهوم توسعه به همه شوون اجتماعی، توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواستهای افراد و گروههای اجتماع در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگی گذشته خارج شده و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی و معنوی “بهتر” است سوق مییابد
برای نمونه “سیرس Seers” توسعه را بهمعنای دستیابی به ظرفیتهای شخصیتانسانی میداند که در سه هدف متجلی میشود
الف) تأمین نیازهای اساسی (رفاه فردی)،
ب) ایجاد اشتغال کامل،
ج) کاهش نابرابری
در تعریف دیگری از توسعه، برای درک معنای درونی آن باید حداقل سه ارزش اصلی به عنوان پایه فکری و رهنمود علمی در نظر گرفته شود. این ارزشها عبارتند از: معاش زندگی، اعتماد به نفس، و آزادی حق انتخاب. در نظریه های جدید بر لزوم ملحوظ قرار دادن ویژگیهای خاص اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی هر کشور در استفاده ازراهبردهای توسعه تأکید شده است و توسعه “متناسب” یا توسعه “الگوی بومی” منطبق بر ویژگیهای هر کشور و جامعه مورد تبلیغ و تشویق واقع شده است
هدف عمده در این مقاله بررسی اهداف توسعه از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) است که جایگاه توسعه در اندیشه ایشان فراتر از این تعاریف نظری ِمعطوف به مفاهیم اقتصادیمیباشد
1 امام خمینی و توسعه
نگرش امام خمینی(ره) به توسعه متأثر از دیدگاه مذهبی ایشان میباشد که منبعث از جهانبینی دینی است. مواضع و دیدگاههای ایشان در قبال پدیدههای اجتماعی به ویژه پدیدههای جدید، تحت تأثیر مبانی کلیتری قرار دارد که مبانی نظری و عملی ایشان را تشکیل میدهد. از جمله ویژگیهای امام، شناخت و اعتقاد به اسلام به عنوان دینی جامع و جاودان و همیشگی که در هر عصر و زمان و متناسب با هر سطح از پیشرفت، امکان تمسک به آن و اجرای آن وجود دارد. علاوه بر این به حفظ و بقای استمرار دیانت اسلام و به جداییناپذیر دانستن دین از سیاست و تأکید بر تشکیل حکومت اسلامی به منظور تحقق بخشیدن به آیین اسلام در جامعه و ایجاد زمینه مناسب برای حفظ و استمرار آن معتقدو متعهد میباشد
با این حال، اصل تغییر و تحول در جوامع در طول زمان را میپذیرد و اجتهاد پویا را با در نظر گرفتن نقش زمان و مکان و مصالح کشور و اسلام به کار میگیرد و بین ثبات احکام دینی از ثبات موضوعات و مصادیق تفکیک و تمیز قائل است
امام خمینی(ره) به عنوان برجستهترین اسلامشناس و متفکر اسلامی معاصر، درکی عمیق و جامع الاطراف از اسلام دارند و اسلام را در ابعاد فردی و جمعی، عبادی و اعتقادی، سیاسی و اجتماعی و به عنوان یک مکتب جامع میشناسند. نگاه ایشان به توسعه نیز مستثنی از این قاعده نیست. یعنی فرایند توسعه را در تمامی شؤون جامعه مؤثر و مفید میداند. در دیدگاه ایشان با آنکه توسعه متوازن و متناسب در همه ابعاد جامعه پذیرفته شده لیکن فرایند توسعه باید در مجموع به استحکام پایههای دین و تقویت مبانی اسلام و تربیت و هدایت انسان منتهی گردد
نکته قابل ذکر دیگر این است که در مبانی نظری و معرفتی اندیشه امام(ره)، جامعه و مردم جایگاه ویژهای دارند. مصلحت جامعه و مردم، همانند مبانی و اصول مکتب، از اصول عمده اندیشه ایشان را تشکیل میدهد. از اینرو امام، توسعه را برای تعالی جامعه و بستر سعادت و رشد مردم ضروری میداند اما این توسعه را در همه ابعاد جامعه میپذیرد؛یعنی توسعه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و غیره
این نکته را نیز باید در نظر داشت که امام خمینی یک عالم علم توسعه یا جامعهشناس توسعه نیست که کوشش نظری ایشان معطوف به تبیین پدیدههای اجتماعی در چارچوب روشهای رایج این علم باشد، بلکه ایشان یک رهبر دینی ـ سیاسی و یک اندیشمند اجتماعی است که با نگاهی عام و کلینگر از طریق استنتاج عقلانی به هدفهای عمدهای که انسان باید در حصول آنها حرکت نماید توجه نموده است. اگر توسعه به تحقق آن اهداف عالی کمک نماید و رضایت خداوند حاصل شود و مصلحت جامعه و مردم تأمین گردد، مقبول ایشان واقع خواهد شد. بنابراین نباید آن گونه که از یک عالم توسعه اقتصادی توقع است، انتظار داشت که امام نیز به عنوان یک عالم توسعه به مفهوم رایج آن، به مسایل توسعه پرداخته باشد
بنابراین در اندیشه امام(ره) توسعه، چه توسعه سیاسی و اقتصادی و چه توسعه علمی و فرهنگی و غیره علاوه بر آنکه اصول، مبانی و ملزومات خاص خود را دارد، میبایست برآورنده اهدافی بلند و متعالی باشد که از بطن اندیشه دینی ناشی میشوند و در رأس همه، خداباوری و حاکمیت توحید در جامعه میباشد. توسعه در هدف غایی خود باید رضایت خداوند را برآورده سازد و گرنه اثر آن در همین حیات مادی مختصر میشود؛ اگر اثری بر آن مترتب باشد. اما اگر توسعه مادی به توسعه معنویت پیوند یافت و جامعهای انسانی با مقاصد عالی ظهور یافت، این توسعه، پایدار و مبتنی بر هدف اصلی خود بوده است
1-1 اهداف توسعه از دیدگاه امام(ره)
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 94/12/27 3:7 صبح
پایان نامه اخلاق نمونه امام علی (ع) تحت فایل ورد (word) دارای 142 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پایان نامه اخلاق نمونه امام علی (ع) تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پایان نامه اخلاق نمونه امام علی (ع) تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقاله
روش تحقیق:
ادبیات وسوابق موضوع:
على نخستین مؤمن به خدا و پیامبرش
فصاحت و بلاغت على علیه السلام
پىنوشتها:
دانستن قرآن و شان نزول آن
علم و حکمت على علیه السلام
ان ههنا لعلما جما (على علیه السلام)
و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو)
فصاحت و بلاغت على علیه السلام
على سرچشمه علم و دانش
ترجمه این فرازها بترتیب عبارتند از:
خطبه بدون نقطه على (ع)
عدالت و حقیقتخواهى على علیه السلام
على (ع) در مسند قضاوت
قضاوت على (ع) در عصر پیامبر خدا (ص)
جود و سخاوت
خوف علیهم و لا هم یحزنون (1) .
زهد و پرهیزگارى
ایمان و عبادت
ایثار
رافت
على (ع) در میدان سیاست و تدبیر
مظلومیت امیر المؤمنین (ع)
صبر و پایدارى على (ع)
صبر و حلم على علیه السلام
منزلت خاص نزد خداوند
جهاد و شجاعت
کاربرد ذو الفقار
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه پایان نامه اخلاق نمونه امام علی (ع) تحت فایل ورد (word)
1بحار،ج 20،ص 54
2همان،ج 39،ص 2
3توبه،12
4اسد الغابه،ج 4،ص 105
5سیره ابن هشام،ج 3،ص 270
6بحار،ج 41،ص 65
7نهج البلاغه ابن میثم،ج 2،ص 476
8بحار،ج 41،ص 66
9همان،ص 82
10همان،ج 20،ص 54
11همان
12بحار،ج 41،ص 66
13همان،ج 20،ص 203
14همان،ص 215،و ج 39،ص 1
15همان،39،ص 2
16بحار،ج 21،ص 3اسد الغابه،ج 4،ص 107
17بحار،ج 21،ص 21
18نهج البلاغه،نامه 45،ص 418،بحار،ج 41،ص 68
19نهج البلاغه ابن میثم،ج 2،ص 273
20بحار،ج 41،ص 69
21همان،ص 120
امام على(ع) الگوى زندگى صفحه
چکیده
شکى نیست که سبقت در کارهاى خیر نوعى امتیاز و فضیلت است، و پروردگار عالم درآیات زیادى بندگانش را به انجام آنها،و سبقت گرفتن به یکدیگر دعوت مىفرماید
مؤمنین پیشتاز از مهاجرین و انصار،و کسانى که از آنان به نیکى پیروى کردند،خداوند از آنان خشنود،و آنان نیز از او خشنودند،و باغهایى از بهشتبراآنان فراهم گردیده،که نهرها از زیر درختانش جریان دارد،و این گروه براى همیشه در آن خواهند ماند،و این پیروزى بزرگى اسدر این آیات چنانچه ملاحظه مىفرمائید،پروردگار عالم از اشخاص پیشتاز در کارهاى خیر،و مخصوصا از مهاجرین و انصارى که جزو نخستین مؤمنین هستند به نیکى یاد نموده،و پاداش بهشت و«فوز عظیم»وعده مىدهد
نظر دانشمندان و مورخین اسلام که على نخستین مؤمن اس تمام دانشمندان و مورخان و سیره نویسان اتفاق نظر دارند که«على بن ابیطالب علیه السلام»اولین فردى است که رسالت پیامبر خدا را تایید کرده،و در حساسترین و خطرناکترین ایام جان خود را با رضاى الهى معامله نموده است،البته در این میان برخى مغرضین که تحمل فضایل آن حضرت را نداشتهاند،گاهى برخلاف«اجماع حاصله»سنگ اندازى کردهاند،که کسى از شخصیتهاى اسلامى و تاریخى به آن توجه نکرده است
آیا على (ع) قبل از رسالت پیامبر خدا مؤمن نبود؟
مطالبى که در مورد پیشتازى امیر المؤمنین على علیه السلام در تایید رسالت پیامبر خدا و ایمان آوردنش بحث کردیم،و شواهد زندهاى از کتابهاى اهل سنت نقل نمودیم،هرگز ایمان وى را منحصر به ایام بعد از رسالت رسول خدا نمىنماید،بلکه على علیه السلام از اول تولدش مؤمن بوده،و نور و فطرت و خمیرهاش با رسول اکرم صلى الله علیه و آله یکسان مىباشد،و هیچ زمانى را نمىتوان تصور کرد که على علیه السلام در آن دوران مؤمن نبوده است
مقدمه
شکى نیست که سبقت در کارهاى خیر نوعى امتیازوفضیلت است، و مؤمنین پیشتاز از مهاجرین و انصار،و کسانى که از آنان به نیکى پیروى کردند،خداوند از آنان خشنود،و آنان نیز از او خشنودند،و باغهایى از بهشتبراى آنان فراهم گردیده،که نهرها از زیر درختانش جریان دارد،و این گروه براى همیشه در آن خواهند ماند،و این پیروزى بزرگى است در این آیات چنانچه ملاحظه مىفرمائید،پروردگار عالم از اشخاص پیشتاز دکارهاى خیر،و مخصوصا از مهاجرین و انصارى که جزو نخستین مؤمنین هستند به نیکى یاد نموده،و پاداش بهشت و«فوز عظیم»وعده مىدهد
پروردگارعالم درآیات زیادى بندگانش را به انجام آنها،و سبقت گرفتن به یکدیگر دعوت مىفرماید. در میان تاریخ نویسان،در مورد این که حضرت على علیه السلام اولین مومن به خدا و پیا از مجموع آیات و تفسیرها و احادیث نبوى و علوى و نظرات دانشمندان بزرگ اهل سنت،چنین به دست مىآید که«امیر المؤمنین على علیه السلام»نخستین مؤمن به خدا و پیامبر در میان تمام مسلمانان است،و این یک موضوع مسلم تاریخى است که کوچکترین شبههاى ندارد
این حدیث،آن هم در یک منبع معتبر اهل سنتیک دنیا معنى دارد،و مىرساند که على علیه السلام«عدل»پیامبر است،و درک و ایمان و معرفت وى مخصوص دوران رسالت نبوى نیست،بلکه قبل از این دوران هم با«عالم غیب»مربوط بوده است هر چند از نظر ظاهرى یک کودک چند سالهاى بیش نبود!!! على علیه السلام اساس عترت در هر صورت در این بخش ویژگى مهم عترت تبیین شد.اهتمام راه عترت آشکار گشت و على علیه السلام به عنوان محور و اساس عترت والاترین ویژگىاش همتاى قرآن بودن است.فضیلتى برتر از وحى بودن و ظرفیت تعلیم حقایق الهى را داشتن و مسجود برترین موجودات جهان«فرشتگان»قرار گرفتن تصور نمىشود.از همین نکته خطر انحراف از راه عترت و خطر دست رد زدن به سینه عترت آشکار مىشود که نابسامانىهاى امت اسلامى از این سمتسو سویه مىگیرد.عترت سیل خروشان معارف است:ینحدر عنى السیل«از من معارف الهى چون سیل خروشان سرازیر است
روش تحقیق
استفاده ازقرآن کریم _بااستفاده ازرایانه_مدت اجرای طرح حدود4ماه_مسایل و مشکل مسیرراه تحقیق محدودیت وقت بوده است
ادبیات وسوابق موضوع
این موضوع از جایی که منبع آن قرآن است سابقه ای طولانی دارد
على نخستین مؤمن به خدا و پیامبرش
شکى نیست که سبقت در کارهاى خیر نوعى امتیاز و فضیلت است، و پروردگار عالم در آیات زیادى بندگانش را به انجام آنها،و سبقت گرفتن به یکدیگر دعوت مىفرماید
تقدم در ایمان و تصدیق و یارى رسول خدا صلى الله علیه و آله نیز یکى از امتیازات بزرگ براى مؤمنین شمرده شده،و پروردگار عالم و در کلام الله مجید از گروه پیشگامان به نیکى یاد کرده،و وعده بزرگ و پاداش مضاعف به آنان مىدهد!
«و السابقون السابقون.اولئک المقربون» (2)
پیشگامان پیشگامان،در پیشگاه خدا مقربند
این آیه افراد پیشتاز در کارهاى نیک،به ویژه ایمان و فداکارى را تمجید مىنماید. (3) و در آیه دیگرى در مورد«مهاجرین و انصار»که زودتر از دیگران آئین یکتا پرستى را پذیرفته،و به وظیفه خود عمل نمودهاند;وعده رضاى خدا،و بهشت جاودانى مرحمت گردیده است
«و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم باحسان رضى الله
عنهم و رضوا عنه،و اعد لهم جنات تجرى تحتها الانهار،خالدین فیها ابدا ذلک الفوز العظیم» (4)
مؤمنین پیشتاز از مهاجرین و انصار،و کسانى که از آنان به نیکى پیروى کردند،خداوند از آنان خشنود،و آنان نیز از او خشنودند،و باغهایى از بهشتبراى آنان فراهم گردیده،که نهرها از زیر درختانش جریان دارد،و این گروه براى همیشه در آن خواهند ماند،و این پیروزى بزرگى است
در این آیات چنانچه ملاحظه مىفرمائید،پروردگار عالم از اشخاص پیشتاز در کارهاى خیر،و مخصوصا از مهاجرین و انصارى که جزو نخستین مؤمنین هستند به نیکى
یاد نموده،و پاداش بهشت و«فوز عظیم»وعده مىدهد
در ذیل این آیات در تفسیرهاى«شیعه و سنى»احادیثى در ارتباط با سبقت ایمان حضرت على علیه السلام مطالب جالب توجهى آمده است،از آن جمله در حدیثى«ابن عباس»از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مىکند،که«جبرئیل امین»از سوى خدا آمده و در رابطه با آیه نخست فرمود
ذلک على و شیعتههم السابقون من الله بکرامتهم. (5)
«آنان على و پیروان او هستند،که پیشتازان به سوى بهشت،و مقربان درگاه الهى مىباشند،به خاطر عظمتى که خداوند براى آنان قائل است.»
علاوه بر این حدیث،صدها حدیث دیگر،و نقلهاى تاریخى از منابع معتبر اهل سنتبه دست ما رسیده است که حاکى است امیر المؤمنین نخستین و پیشگامترین افراد است در ایمان به خدا و رسول وى
مرحوم«علامه امینى»رضوان الله تعالى علیه در کتاب شریف«الغدیر»یکصد حدیث از کتابهاى اهل«سنت»در این باره آورده،و یکایک،و همه آنها را نقل مىکند!!! (6)
و خود امیر المؤمنین على علیه السلام در تمام مناظرهها و محاجههایش با رقبا و غاصبان لایتبه این موضوع تمسک نموده،و آن را یکى از فضایل و امتیازات خویش به حساب مىآورد،و مرتب در سخنرانىهایش به مردم عادى نیز آن را گوشزد مىفرمود. (7) پس ازاین جملات و شواهد زنده قرآنى و حدیثى نتیجه مىگیریم که پیشتازى در ایمان به خدا و پیامبر عزیز اسلام،خود یک امتیاز بزرگ،و موجب افتخار مىباشد،که على علیه السلام آن را از آن خود ساخته است
على (ع) خود را نخستین مؤمن مىداند
در پیشگام بودن حضرت على علیه السلام در ایمان به خدا و رسولش،علاوه بر آیات و تفاسیرى که نقل کردیم،خود آن حضرت نیز در موارد زیادى به آن تمسک مىفرمود،و ما در اینجا نمونههاى اندى ذکر مىکنیم
1-قال على (ع) :«انا عبد الله و اخو رسوله،و انا الصدیق الاکبر،لا یقولها بعدى الا کذاب مفتر،و لقد صلیت قبل الناس سبع سنین.» (8)
«على (ع) مىفرمایند:من بنده خدا و برادر پیامبرم،صدیق اکبر منم،این ادعا را کسى نمىکند مگر این که دروغگوى آشکار و بزرگ است،هان اى مردم!بدانید که من هفتسال قبل از دیگران نماز خواندم»
2-قال على (ع) :«و لقد کان یجاور فى کل سنه بحراء فاراه و لا یراه غیرى و لم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول الله (ص) و خدیجه و انا ثالثهما،ارى نور الوحى و الرساله،و اشم ریح النبویه;» (9)
«رسول خدا در هر سالى (یکماه) در غار«حراء»به عبادت مىپرداخت،جز من کسى او
را نمىدید و فقط من در کنارش بودم،و در آن زمان اسلام به هیچ خانهاى نیامده بود مگر به خانه رسول خدا و خدیجه و من که در کنار آنان بودم،نور«وحى»و رسالت را مىدیدم،و بوى خوش نبوت را مىبوئیدم.»
3-قال على (ع) :«;فانا اول من آمن به،ام على نبیه؟فانا اول من صدقه;» (10)
در جنگ«صفین»چون سپاه آن حضرت بعد از حیله«معاویه و عمروعاص»دست از جنگ برداشته و گروه منافقین به ساحت مقدس و با عظمت مولاى متقیان جسارت کردند،حضرت در جواب آنان فرمودند:«آیا به خدا دروغ مىگویم؟در حالى که مننخستین فردى هستم که به او ایمان آوردهام؟و یا به پیامبر دروغ مىگویم که باز نخستین شخصى هستم که رسالت وى را تصدیق کردم.»
از این فرازهاى نمونه که از دهها مورد دیگر برگزیدیم،به صراحتبه دست مىآید که آن حضرت (علاوه بر فضایل دیگرش که در جاى خود بحث مىگردد) در سبقت ایمان و تایید و تصدیق رسالت پیامبر خدا پیشتاز بوده،و بر تمام مؤمنین و اصحاب رسول گرامى اسلام پیشى گرفته است
رسول خدا پیشگامى على را تایید مىکند
پیامبر گرامى اسلام طبق دستور صریح قرآن مجید مبین حق و باطل،و رافع اختلاف در میان مردم است،و خداوند متعال تاکید مىکند که مردم هنگام بروز اختلاف به آن حضرت مراجعه نموده و از طریق وى مشکل خویش را برطرف سازند. (11) اگر چه پیشتازى امیر المؤمنین در ایمان به خدا و پیامبر مورد اتفاق و اجماع مسلمین است،و دانشمندان اهل سنتبه آن اعتراف کردهاند (12) ،و لیکن گاهى شیاطین مغرض و دشمنان لایتبحق على علیه السلام حرفهایى مىزنند که ایجاب مىکند از سخنان در بار پیامبر اسلام،آن هم از کتابهاى معتبر برادران اهل سنت در این مورد به احادیثى تبرک جسته،و نمونههایى را ذکر کنیم
1-عن عمر بن خطاب،قال:قال رسول الله (ص) :«;انت اول الناس اسلاما و اول الناس ایمانا و انت منى بمنزله هارون من موسى» (13)
«عمر بن خطاب»مىگوید:با جمعى به محضر پیامبر خدا شرفیاب شدیم،ناگاه آن حضرت ستخود را بر شانه على علیه السلام گذاشته و فرمود:«تو نخستین کسى هستى که با اسلام خود رسالت مرا تایید نموده و ایمان آوردى،نسبت تو به من همانند نسبت هارون پیامبر استبه موسى! »
2-عن النبى (ص) :«اولکم واردا على الحوض اولکم اسلاما على بن ابیطالب» (14)
رسول خدا فرمودند:نخستین کسى که در«حوض کوثر»بر من وارد مىگردد،آنشخص است که پیش از همه ایمان آورده است،و او«على بن ابیطالب»مىباشد.»
3-قال رسول الله (ص) :«لقد صلت الملائکه على و على على سبع سنین لم تصل على ثالث لنا» (15)
همانا ملائکه خداوند هفتسال براى من و على درود و صلوات فرستادهاند که هنوز از شخص ثالثى خبرى نبود!!
4-قال ایضا:«على اول من آمن بى،و اول من یصافحنى یوم القیامه،و هو الصدیق الاکبر،و هو الفاروق یفرق بین الحق و الباطل.» (16)
نبى اعظم در مورد عظمت على علیه السلام مىفرماید:على اولین کسى است که به من ایمان آورده،و نخستین کسى است که در روز قیامتبا من مصافحه مىکند،و اوست که صدیق اکبر است، و بین حق و باطل تمیز مىدهد!!
5-و در حدیث دیگرى مىفرمایند:على نخستین کسى است که با من نماز خواند. (17)
6-عن ابن عباس قال:سمعت عمر بن الخطاب یقول:کفوا عن ذکر على بن ابى طالب فقد رایت من رسول الله (ص) فیه خصالا لان تکون لى واحده منهن فى آل الخطاب احب الى مما طلعت علیه الشمس;قال رسول الله:انک مخاصم تخاصم انت اول المؤمنین ایمانا،و اعلمهم بایام الله،و اوفاهم بعهده و اقسمهم بالسویه،; (18)
ابن عباس مىگوید«از خلیفه دوم»شنیدم که مىگفت:هر گز در مورد«على بن ابیطالب»بد نگوئید،زیرا از پیامبر خدا درباره وى صفاتى را شنیدم که هرگاه یکى از آنها در«آل خطاب»بود، براى من بهتر از همه آنها بود که آفتاب بر آنها مىتابد!!
آنگاه قضیه مبسوطى را شرح مىدهد که با همفکران خود«ابو بکر و ابو عبیده»به محضر رسول خدا رسیدند،در حالى که آن حضرت به على علیه السلام تکیه نموده و از اوکمک مىگرفت، فرمودند:على!با تو مخاصمه و محاجه خواهند کرد،تو نخستین فردى هستى که به من ایمان آوردى،و تو به«ایام الله»و روزهاى خاص از همه داناترى!!و از جهت وفا و تعهد و عدالت نیز بر همه برترى دارى!!تو از همگان براى مردم مهربانترى;
فصاحت و بلاغت على علیه السلام
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 94/12/27 3:7 صبح
مقاله هنر مفهومی تحت فایل ورد (word) دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله هنر مفهومی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله هنر مفهومی تحت فایل ورد (word)
مقدمه
هنر مفهومی و مینیمالیسم
مینی مالیسم در ادبیات
مینی مالیسم در موسیقی
مارسل دوشان
رویکردی از اندیشه و معنا در قالب هنر
نگاهی به آثار و اندیشه های کریستو و ژن ـ کلود
منابع:
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله هنر مفهومی تحت فایل ورد (word)
1 لوسی اسمیت، ادوارد. آخرین جنبشهای هنری قرن بیستم. ترجمه سمیع آذر، علی رضا. چاپ اول، تهران: نظر،
2 وود، پُل. هنر مفهومی. ترجمه فرزین، مدیا. چاپ اول، تهران: نشرهنرایران، 1384،
3 فرانسواز پندرس، ماری، هنر مفهومی(گفتگو با کریستو کلود و زن کلود) ترجمه کاوه حسینی،1382
4 گودرزی، مرتضی، بررسی و تحلیل هنر معاصر جهان،1381
5 نشریه تندیس، شماره 24،
مقدمه
هنر مفهومی به طور عام به مجموعه آثاری اشاره دارد که در آنها انتقال ایده یا مفهوم به مخاطب، نیازمند خلق و نمایش شیء سنتی هنری نیست. به بیان دیگر هنر مفهومی ، ارائه انتزاعی معنای ذهنی هنرمند – بصورت کاملاً صریح – بدون اهمیت دادن به شکل ذهنی و صورت خیالی اثر است
شیوه های هنر مفهومیچیدمان (Installation ) : بداهه گرایی با توجه به شرایط حاکم بر محیط
مینی مالیسم (Minimalism) : خلاصه گرایی در فرم با تاکید بر محتوا
هنر اجرایی (Performance) : اجرای مراسم برای بیان محتوا
هنر روایتی (Narrative Art) : روایت گری در محیط با نشان دادن تأثیر یک اتفاق
هنر فضای باز (Land Art) : بیان یک مفهوم با خلق اثر در فضای باز و طبیعت
هنر و زبان (Art And Language) : ارائه یک مفهوم با کلمات
ویدیو آرت (Video Art) : ارائه یک مفهوم با تصاویر متحرک و صدا
بادی آرت (Body Art) : به کارگیری اندام انسان در ارائه معنا
هنر بر پایه اتفاق(Happening Art): ایجاد نتایج یک اتفاق در محیط برای بیان مفهوم
هنر فرایندی (Process Art) : استفاده از هر ماده ناپایدار در هنر مفهومی با استفاده از فن عکاسی
فلسفه هنر مفهومی
«آیا هنر نوعی تفکر و فلسفه است؟ » پرسشی است که در مباحث نظری مربوط به هنر مفهومی بسی پررنگ است
این امر بدان دلیل است که هنر مفهومی هنری است که فراوان با ایده ها و آرا پیوند می خورد. با رشد هنر مفهومی، پرسشهایی بغایت فربه تر از قبل، فراروی فیلسوفان هنر قرار گرفت. دغدغه های فلسفی برخاسته از هنر مفهومی را می توان به دو دسته اصلی تقسیم کرد. دسته اول سوالات خاصی هستند که ویژگی های فردی هنر مفهومی را مورد پرسش قرار می دهند. البته کند و کاوهای فلسفی در این حیطه تنها متوجه انسجام و پیوستگی درونی اثر هنری و اهداف اثر نیستند بلکه توجهاتی نیز به پایه های بیرونی اثر دارند
به عنوان مثال اینکه «در حالی که قلمرو هنر از اندیشه مجزاست آیا از نظر فلسفی می توان هنر را گونه ای اندیشه دانست؟» در این دسته می گنجد.در درجه دوم، هنر مفهومی، مسایل فلسفی را از نظر گسترده تری مطرح می کند به شکلی که از فلسفه خواسته شده برای مسایلی همچون ماهیت هنر، نقش هنرمند و تجربه هنری دیدگاه جدیدی تعریف کند. در خیلی از جنبه های حائز اهمیت، هنر مفهومی در مقابل دیگر گونه های هنری، خصوصا هنرهای سنتی، جبهه گیری ناخوشایندی دارد به طوری که این مسأله موجب نگرانی کسانی شده که به امکان وجود نظریه جهانی هنر امیدوار بوده اند. چرا که اگر برای هنر مفهومی یک قاعده خاص تعریف شود و برای سایر گونه های هنری قاعده دیگری وجود داشته باشد آیا می توان همچنان هنر مفهومی را گونه ای هنر دانست (با تعریفی مجزا از سایر انواع هنری، اما همچنان در نقش نوعی هنر)؟ و آیا سایر گونه های هنری نمی توانند تقاضای نظریه هنری مجزایی داشته باشند؟ و اگر آنها نیز چنین حقی دارند پایان این درخواست ها کجا می تواند باشد و آیا در این میان فلسفه با مواجهه با این موارد بی پایان قدرت تفسیری اش را از دست نمی دهد؟
اگر از وجود ذاتی تمایز فلسفی بین هنر مفهومی در یک سو و سایر گونه های هنری در سوی دیگر طفره رویم نظریه های هنری مربوط به سایر هنرها،غیر از هنر مفهومی، بر مشکل دار بودن هنر مفهومی اذعان خواهند کرد. لذا در این میان حداقل اتفاقی که باید رخ دهد رسیدن به توافق در فهم اصطلاح «اثر هنری» است. یکی از دغدغه های دیگری که فلسفه هنر مفهومی را احاطه کرده این است که چرا انسان نظرات فلسفه هنر را تعقیب می کند. چه انسان درگیر دنیای گسترده و هرچند مبهم این تفحص ها شود و چه اینکه خود را از هر سیستم نظریه ای در مورد هنر، هنرمند و تجربه هنری به دور بداند، در هر صورت هنر مفهومی او را مجبور می کند که جایگاه خود را در این میان تعیین کند.فلسفه ورزی در دنیای هنر مفهومی به معنای فلسفه ورزی در یک شکل خاص هنری نیست. در واقع منظور فلسفه ورزی در نوعی هنر بازنگرانه است که وظیفه خود را به عنوان موجودی ماهیتا فلسفی درک کرده باشد. به گزارش مهر مشکل تعریف هنر فقط شامل هنر مفهومی نمی شود
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 94/12/27 3:7 صبح
مقاله یونان باستان تحت فایل ورد (word) دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله یونان باستان تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله یونان باستان تحت فایل ورد (word)
مقدمه
جغرافیا
پرستش خدایان
فلسفه یونانی ها
نماد گرایی
معماری
تاتر
اشیل ( 523- 456 ق.م
سوفوکل ( 496- 406 ق.م
اوریپید ( 480 – 406
موسیقی
افسانه دیونیسوس
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله یونان باستان تحت فایل ورد (word)
هنر در گذر زمان : هلن گاردنر
تاریخ تمدن ( یونان باستان ) : ویل دورانت
تاریخ تاتر جهان : اسکار ک . براکت
مقدمه
یونانیان می گفتند نظام طبیعت و عقل ، زیبا و ساده است و زیبایی اشیاء با شناخت ما از آنها یکی است
بدین ترتیب زندگی زیبا ودستیابی به روح زیبا در پی آن جمله معروف یونانی ” خودت را بشناس ” می آید. در اینجا “خود” ازاهمیت درجه اول برخورداد میشود وهمچنان که ادمی در جهت خودآگاهی پیش میرود ضرورتا از طبیعت نیز آگاه میشود
انسان در مقام برترین آفریده و بالاترین ارزش طبیعت تلقی میشود و یونانیان بودند که دموکراسی را همراه با چهره طبیعی و واقعی انسان در هنر آفریدند. این ستایش از فرد و از طریق ستایش طبیعت آدمی هنر یونان را به سمت اولین گرایشات ناتورالیستی ( طبیعت گرایی) پیش میبرد
هنر یونانی با فرهنگ یونانی ، ترکیب فشرده ای ازاضداد گونه ای هماهنگی میان عاطفه عمیق و نظام دقیق منطقی تشکیل میدهد. روشنی و تقارن این هنر سرد نیست بلکه خیره کننده است. شکلهایش میتواند دقیق و مطابق اصول ریاضیات و درهمان حال سرشار از زندگی باشد
* جغرافیا
یونان در نقطه مقابل مصر با دشت های رسوبی و جلگه های صحرایی و تابش بی تغییر آفتاب ، کشوری است با جغرافیا و آب وهوای متغیر. زمستانهای سرد و تابستان های گرم . تقریبا همیشه نسیم خنک از جانب دریا میوزد. هوای فوق العاده صاف و جو تقریبا بلورین آن را غالبا لکه های پراکنده ابر از یکدستی در می آورد
به همین علت شگفت آور نیست که یونانیان با علاقه ای که به طبیعت داشتند ، کوهستانها ، جنگلها ، رودها ، آسمان و دریا را سکونتگاه خدایان دانسته اند
پرستش خدایان
پرستش طبیعت به پرستش شخصیت ها تکامل میبخشد . خدایان شکل های انسانی به خود می گیرند که عظمت و نجابتشان از ضعف اخلاقی انسان مبرا نیست. بر خلاف خدایان مصر و بین النهرین یگانه تفاوت انسانها و خدایان این بود که خدایان فنا ناپذیر بودند. در واقع آنها با خدایان خویش زندگی میکردند . آنها را میدیدند ، ستایش میکردند و حتی گاهی به ایشان معترض میشدند
آنها به تقدیر غیر قابل پیش بینی شده ای اعتقاد داشتند که برای گریز از آن با خدایان رابطه ای دوستانه برقرار میکردند و برای رهایی از خشم انها قربانی میکردند و برای ستایش آنها مراسم متنوع برپا میداشتند
فلسفه یونانی ها
کلمات کلیدی :