سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبوب ترینِ بندگانم نزد من، شخص پرهیزگارِجوینده پاداشِ بسیار، ملازمِ عالمان، پیرو بردباران، و پذیرنده از حکیمان است . [امام سجّاد علیه السلام]

مقاله زندگی وسیمای حضرت امام مهدی القائم (عج) تحت فایل ورد (word

ارسال‌کننده : علی در : 95/6/31 6:7 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله زندگی وسیمای حضرت امام مهدی القائم (عج) تحت فایل ورد (word) دارای 15 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله زندگی وسیمای حضرت امام مهدی القائم (عج) تحت فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله زندگی وسیمای حضرت امام مهدی القائم (عج) تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله زندگی وسیمای حضرت امام مهدی القائم (عج) تحت فایل ورد (word) :

بخش اول
1) معرفی امام مهدی:
پدرش امام حسن بن علی بن محمد بن موسئ بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(درود خداوند بر تمامی انان باد) بودئمادرش کنیزی ترک و از سلاله پاکی بود که با اوصیای عیسئ بن مریم (ع) پیوند می یافت. نام این کنیز نر جس یا صیقل بود. او پیش از ازدواج با امام حسن (ع) در کشور خود، به خاطر خوابی که دیده بود، اسلام آورد وهنگامی که طلایه داران سپاه اسلام به دیارش هجوم بردند خود را تسلیم انان کرد تا تقدیر او را به خانه امام عسگری (ع) بیاورد و مام حجت خدا گردد.

2) میلاد امام مهدی‹‹عج››:
در شب نیمه شعبان سال 255 هجری ودر شهر سامراء پایتخت خلافت در روزگار معتصم عباسی، امام حجت (ع) چشم به جهان گشود.
ولادت او را شواهدی بود که نشان می داد خداوند برای این نوزاد با سعادت چه اثری بر زندگی بشری تقدیر کرده است.
با هم به سخنان حکیمه دختر امام محمد بن علی (ع) وعمه امام حسن (ع) گوش فرا داریم وماجرای ولادت ان حضرت را از زبان او بشنویم:
ابومحمد حسن بن علی (ع) مرا خواست وگفت : حکیمه! امشب نزد ما افطار کن. امشب نیمه شعبان است و خداوند تبارک و تعالئ حجت را دراین شب اشکار فرماید. او حجت خدا بر زمین است.

حکیمه گوید: پرسیدم مادراین نوزاد کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدایت گردم! نشانی ازحمل در نرجس نمی بینم. فرمود: همین است که با تو گفتم.
حکیمه گوید: به خامه آن حضرت آمده سلام دادم و نشستم. نرجس آمد کفش ازپای من دراورد وگفت :ای بانوی من وبانوی خانواده ام امشب چگونه ای؟ به او گفتم: تو بانوی من وبانوی خانواده منی گفت: چنین نیست. سپس کفت: عمه چه شده است ؟ به او گفتم: خداوند متعال امشب تو را فرزندی عطا خواهد کرد که در دنیا و آخرت سرور است; حکیمه گوید: نرجس از شنیدن این سخن خجل شد وشرم کرد. چون نمازرا گزاردم، افطار کردم به بستر رفته خوابیدم. شب برای

خواندن نمازازجا برخاستم. نرجس خفته بود ونشانی ازوضع حمل نداشت. نمازگزاردم وبه تعقیبات نمازپرداختم وآنگاه دوباره خوابیدم. پس از لحظه ای مضطرب برخاستم واو را دیدم که خوابیده. سپس بر خاست و نماز گزارد و خوابید. حکیمه گوید؛ برای اینکه ببینم سپیده دمیده یا نه بیرون آمدم. دیدم که هنوز فجر اول است. نرجس خفته بود. درباره سخن ابومحمد(ع) دچار تردید شدم که ناگاه حضرت از جائی که نشسته بود با صدای بلند به من بانگ زد:‹‹عمه شتاب مکن! هنگام وعده نزدیک است››. حکیمه گوید: نشستم سورههای الم سجده ویاسین را قرائت کردم.

(3)

دراین حال بودم که ناگهان نرجس مضطرب از خواب بیدار شد. به طرف او جستم ونام خدا را بر او بردم وانگاه پرسیدم: ایا چیزی احساس می کنی؟ گفت :اری عمه. گفتم:روح و دل خویش را فراهم آر(دل قوی کن واستوار باش). این همان چیزی است که با تو گفته بودم. مرا سستی فرا گرفت واو را زایمان. ناگهان متوجه سرورم (امام زمان ‹‹عج››) شدم. از نرجس پرده بر گرفتم. دیدم نوزاد به دنیا آمده وسجده گاه های خویش اندامهایی که به هنگام سجده بر زمین می نهند را بر زمین نهاده ودرحال سجده است. اورا در اغوش گرفتم. دیدم (برخلاف سایر نوزادان)تمیز وپاکیزه است.
دراین هنگام ابومحمد(ع) مرا بانگ زد :عمه! پسرم را نزد من بیاور. اورا خدمت امام (ع) بروم. امام دست زیررا نها و پشت بچه گرفت و پاهای او را روی سینه خود گذارد وسپسزبان در دهانش گرد انید و دست بر چشمان و مفصلهای بدن نوزاد کشید.

ازابراهیم صحابی امام حسن عسکری (ع) نقل است که گفت:
‹‹مولایم ابومحمد (ع) چهارقوچ برایم فرستاد ونامه ای نیزبه من نوشت :
بسم ا الرحمن الرحیم. این قوچ ها به خاطر(ولادت) فرزندم محمدالمهدی است. ازآنها با لذت بخورو هرکه ازشیعیان ما را دیدی بدو نیز بخوران››.
3) پنهان بودن میلاد حجت (ع):
ولادت امام زمان (ع) بدین گونه انچام پذیرفت و به خاطرشرایط سیایسی دوران درزیرپرده ضخیمی از کتمان پوشیده ماند . امام حسن عسکری (ع) تولد فرزند خوش را جزخواص اضحاب خود درمیان ننهاد. در روایتی از کتاب غیبت ازعده ای از اصحاب امام عسکری نقل شده است که گفتند:
‹‹نزد ابو محمد حسن بن علی (ع) گرد امده بودیم و ازوی درباره حجت و پیشواب پس ازاو پرسش می کردیم. درمجلس او چهل مرد حضورداشتند. عثمان بن سعید بن عمرعمری دربرابرآن حضرت برپا خاست وگفت: فرزند رسول خدا (ص)! می خواهم درباره مطلبی ازشما سوال کنم که خود بدان داناتر ازمنی. امام به اوفرمود: کسی بیرون نرود. هیچ کدام ازما بیرون نرفتیم. تا پس ازساعتی که امام، عثمان را با صدای رسا آوازداد: عثمان روی پاهایش برخاست. امام فرمود: آیا شما را به خاطر مطلبی که آمده اید، آگاهی دهم؟ همه گفتند:آری ای فرزند رسول خدا ! فرمود: شما امده اید تا درباره حجت پس ازمن پرسش کنید:همه کفتند: آری. ناگهان پسری را دیدم مثل پاره ماه، شبیه ترکسی به ابومحمد!

فرمود: این پس ازمن پیشوای شماست و جانشین من برشما. اورا فرمان برید وپس ازمن به تفرقه دچار نشوید که دردین خویش به هلاکت افتید. بدانید که شما پس ازاین روزاورا نخواهید دید تا عمرش تمام گردد وکامل شود. ازعثمان بن سعید آنچه را می گوید بپذیرید و فرمان اورا اطاعت کنید که او جانشین امام شماست وکاربه دست اوست.
(4)

4) روزگار امامت حجت (ع) چگونه آغازشد؟
خلفای عباسی بنابرعادت معمول خویش، هرگاه فرصتی برای کشتن اولیاء الله میافتند، فوراً آنها را به زهرازپای درمی آوردند. معتصم نیز امام حسن عسکری (ع) را به زهر شهید کرد وسپس درصدد یافتن فرزند آن حضرت برآمد تا

معتصم عده ای را به خانه امام فرستاد تا هر که وهرچه درآنجاست توقیف کنند.
ماجرا را اززبان احمد بن عبدالله بن یحیی بن خاقان پسروزیرمعتصم دنبال می کنیم چون امام حسن عسکری (ع) بیمارشد، پدرم به من پیغام داد که ابن الرضا (ع) بیمار شده. آنگاه خود همان لحظه سوارشود و به دارالخلافه رفت وسپس با پنج نفر ازخدام امیرالمؤمنین شتابان باز گشت. همه آنان ازافراد مورد وثوق و خواص خلیفه بودند. یکی ازآنها هم نحریربود. پدرم به آنها دستورداده بود درخانه حسن بن علی باشند واوضاع واحوال اورا زیرنظربگیرند. همچنین درپی عده ای ازپزشگان فرستاده بود و به آنان دستور داده بود که درخانه حسن بن علی رفت وامد کنند وهربام وشام از او پرستاری و مراقبت کنند.
چون دو روزازاین ماجرا گذشت کسی نزد پدرم آمد وبه وی خبرداد که آحضرت (بیماریش شدت یافته) ضعیف شده است. پدرم سوارشد وبه خانه آن حضرت رفت و به پزشگان دستورداد بخوبی آن حضرت را تحت نظر بگیرند. هم چنین درپی قاضی القضات فرستاد وبه دستورداد که پیش او بیایند وده تن ازکسانی را که به دین وامانتداری و پرهیزگاری آنان مطمئن است، انتخاب کند وباخود بیاورد. آنگاه تمام آنها را به خانه حسن (ع) فرستاد وبدیشان تکلیف کرد که شبانه روزهمانجا بمانند. آنها درآنجا بودند تا آنکه حسن (ع) درکذشت.(مرگ او) چند روزگذشته ازماه ربیع الاول سال 260 واقع شد. با مرگ اوسامراء یکصدا ناله برمی آورد که ابن الرضا مرد.

خلیفه عده ای را به خانه آن حضرت فرستاد تا خانه واتاقها را بازرسی کنند وهرآنچه در حانه است مُهر نمایند ونشان فرزند آن حضرت را بجویند. همچنین زنانی آوردند که ازحمل وآثارآن آگاه بودند. زنان پیش کنیزان امام رفته، یکایک آنها را معاینه کردند یکی ازاین زنان ازاعا کرد که در میان این کنیزها، کنیزی است که نشانه حمل با خود دارد. از این رو دستور دادند آن کنیزرا دراتاقی نگه دارند. نحریرو یارانش ونیز زنانی که با اوبودند مأمورمراقبت ازاین اتاق شدند.
سپس احمد بن عبدا در ادامه گفتارخویش گوید:

آنان که مأمورمراقبت ازآن کنیزکه گمان می کردند بارداراست، بودند، دوسال واندی وی را زیرنظرگرفتند تا آنکه به تشخیص اشتباه خود پی بردند. سپس میراث حسن (ع) میان مادر و برادرش، جعفر، تقسیم شد ومادرش وصیت او را ادعا کرد واین امرنزد قاضی ثابت شد.
سپس وی ماجرای مخالفت جعفربا وصایا را نقل کرده تا آنجا که گوید:
(5)

‹‹ بیرون آمدیم، وضع برهمین منوال بود، وخلیفه تا امروزدر پی جُستن نشانی از فرزند حسن بن علی (ع) است››.
بدین گونه قدرت جاهلی واستکباری می کوشید، ریشه های امامت را ازبیخ برکند وحرکت اصیل مکتبی را دستخوش نابودی سازد اما به مقصود خود نایل نیامد که دست خداوند بر فرازدستان آنها بود.
5) خدا دانا تراست بر اینکه رسالت خویش را کجا قرار دهد؟
امام حجت را عمویی بود که جعفرنام داشت. این جعفرادعا می کرد که امامت پس ازبرادرش امام حسن عسکری (ع) حق اوست. بنابراین همین ادعای باطل وی مردم را به خود می خواند و حتی دررسیدن به مقصود خویش به قدرتهای ستمگرا متوسل می شد تا ازآنها کمک بگیرد بدون آنکه بداند آنچه موجب استمرار خط امامت است، مقاومت دربرابرهمین قدرتها و رهبری تودهای مومن برضد فساد و انحراف آنهاست.
جعفرکه خود می دانست ازشایستگیهای کافی برای امامت بی بهره است و نیک آگاهی داشت که امت،پیشوایی او را به رسمیت نمی شناسد نزد عبدالله بن یحیی بن خاقان، وزیرخلیفه وقت عباسی، رفت و کوشید ازکمکهای اوبرخوردارشود. پسراین وزیرماجرای این برخورد را چنین بازگو می کند :
پسرازتقسیم میراث،جعفرنزد پدرم آمد و بدو گفت: رابطه پدرم را برای من نیز مقرردارو هرسال 20 هزاردیناربه من صله بده.

پدرم او را ازاین خواسته نهی کرد و بدو گفت: احمق! خلیفه که خدایش عزت رهاد، درمورد کسانی که ادعا می کنند پدروبرادرت امامند،شمشیرخویش را آخته و تازیانه اش را بالا برده تا آنان را از این باوربازگرداند اما این امکان برایش فراهم نشد آنان را ازاین اعتقاد درباره آنان منصرف سازد. پس اگرتو پیش پیروان پدرو برادرت امام بودی چه نیازی به خلیفه دیگرداشتی که راتبه آنها را برای تو قرار دهد؟ و اگرپیش اینان چنین جایگاهی نداری،درنزد ما هم بدان دست نیابی.
دیری نپایید که جعفر ازاین ادعای دروغ خود دست برداشت و به راه صواب بازگشت و امامت حضرت حجت (ع) را پذیرفت. ازاین رو پیش شیعیان که او را جعفر کذاب نامیده بودند، ملقب به ‹‹جعفر تواب›› شد.
6) غیبت صغری:
خداوند برای ولی الله اعظم حضرت حجت بن حسن (ع) غیبت صغری را مقدر فرمود. این غیبت از سال 260 ه تا سال 329 ه به طول انجامید. در طی این مدت عده ای به نام وکیل پل ارتباطی میان امام و شیعیان بودند. اینان عبارتند از:
(1)ابوعمر و عثمان بن سعید. وی وکیل امام حسن عسکری (ع) بود و پس ار درگذشت آن بزرگوار نایب امام حجت (ع) گردید.
(6)

(2) پس از وفات عثمان در سال 266 ه ، امام حجت(ع) فرزند وی ابوجعفرمحمد بن عثمان را نایب خویش قرار داد. مدت نیابت محمد 50 سال بود.
(3) پس از محمد بن عثمان، فردی بنام حسین بن روح به نیابت رسید. او که از سال 304 ه بدین سمت منصوب شد برای مدت 22 سال ازجانب امام به عنوان مرجع شیعیان عمل می کرد.
(4) پس از آنکه حسین بن روح ندای پروردگارش را اجابت گفت امام (ع)،علی بن سمری را به عنوان جانشین او تعیین کرد. علی بن محمد سه سال در این منصب باقی ماند و چون وفاتش نزدیک شد،از آن حضرت درباره کسی که پس ازوی باید جانشین شود پرسش کرد اما آن حضرت به وی آگاهی داد که پس از وفات او دوره غیبت صغری نیز به پایان می رسد.

روزگارپیامبربزرگ اسلام (ص)،روزگاروحی است که شاهد درهرماجرایی است. پس ازآنکه کارتبلیغ رسالت کامل شد،ائمه (ع) ماموراین وظیفه شدند که آیات متشابه قرآنی را تفسیرکنند. چرا که مردم خود می بایست مستقیما به آیات محکم رجوع می کردند. این نکته خود گامی پیش برنده درراه برخورد با وحی تلقیی می شود.

درروزگارامامت،بسیاری ازدانشمندان مسلمان درپی فرا گرفتن فقه همت گماردند تا آنجا که برخی از آنان ازسوی ائمهماموردادن فتوا شده بودند. بعد ازاین دوره،مرحله نیابت خاصه آغاز می شود. مردم دراین مرحله وظیفه داشتند ازطریق مراجعه به نواب امام (ع) و نه بصورت مستقیم،آن چنان که درروزگارامامت معمول بود، با آن حضرت تماس بگیرند.
اما اکنون که عصرنیابت عامه است، مسلمانان باید به فقیهان عادلی که بنابر مقیاسهای عمومی، به شایستگیهای آنها شناخت پیدا کرده اند،مراجعه کنند. این صلاحیتها اززبان ائمه (ع) برای مردم بازگو و تبیین شده است.
7) شمایل و صفات امام مهدی (ع) :
اوصاف آن حضرت با دقت تمام اززبان پیامبر(ص) و ائمه (ع) بیان شده است. شاید فلسفه این امر بدان جهت بوده که با ذکراین اوصاف جلوی هرکسی را که قصد داشته ادعای مهدویت بکند ،بگیرد.
1) رسول خدا (ص) اوصاف مهدی را چنان بیان می کند:
‹‹ مهدی ازمن است. او بلند پیشانی است و دارای بینی باریکی است که میانش اندک برآمدگی دارد. مهدی ازفرزندان من است. چهره اش چون ماه تابان است. چشمان گردی دارد. رنگش، رنگ عربی و بدنش، بدن اسرائیلی است. صورتش مثل دینار(گرد و سرخ )است. دندانهایش چون اره (تیزو برنده) و شمشیرش چون سوزش آتش است››.
‹‹ مهدی دیدگانی مشکی دارد و موها یی پرپشت. او دارای چهره سرخ و پیشان
(7)

نورانی است. صاحب خال و علامت است. دانایی است غیور و صاحب نشان است. ساحت و درگاهش ازهمه شما گشاده تر و دانش او ازتمام شما افزون تر و بیشترازهمه شما به جای آرنده صله رحم است. به (مرغ که درآسمان پرواز می کند) اشاره می کند و در دستش می افتد، و شاخی (خشک) درزمین می کارد، سبز می شود و برگ می آورد››.
3) امام حسین (ع) درباره اوصاف آن حضرت می فرماید:
‹‹ مهدی را ازروی سکینت و وقاری که دارد و همچنین دانش او به حلال و حرام و نیازمندی مردم به او و بی نیازی او ازایشان می شناسید ››.
‹‹ام شبیه من وشبیه موسی بن عمران است.هاله هایی ازنور اورا احاطه کرده که به پرتو قدس درخشیدن گیرد. دارای اعتدال اخلاق استونگی شاداب دارد. در هیأت بدنی به رسول خدا (ص) ماننده است نشانه اش آن است که (ازنظر سن) سالخورده است اما جوان سیماست تا آنجا که بیننده اورا چهل ساله یا کمترمی انگارد. دیگر ازعلائم او آن است که تا گاه مرگ وبا وجود گذشت روزها و شبها، اصلاً پیر نمی شود.

(8)

بخش دوم:
1) مهدی (ع) در ایت وروآیات:
ظهورعزیز(ع) وبازگشت عیسی (ع) و رجعت بهرام درادیان یهودی و مسیحی وزردشتی با ظهور خاتم اوصیا ،حضرت حجت (ع) تحقق خواهد پذیرفت. تفسیر پنجاه آیه قرآن و ده ها حدیث از پیغمبر (ص) و صدها روایت نقل شده از اهل بیت همه با ظهور آن حضرت صورت تمام به خود می گیرد. بیش از657 حدیث درباره مهدی (ع) به تواترنقل شده است.
2) مساله طول عمر:

پروردگارسبحان بانعمت دیر پا ورحمت گسترده خویش خواست حجت رابر بندگانش تمام فرماید. بدین ترتیب که رسولان خویش را به سوی مردم فرستاد تا مبادا زمین ازوجود حجت خالی بماند.
خداوند عمرخاتم اوصیا را طولانی فرمود. چون ازدرگذشت محمد (ص) پیامبری نبود تا رشته پیوند میان زمین وآسمان باشد. بنابراین با انقطاع وحی، ارتباط غیبی ازطریق یکی ازالیای خدا همچنان نا گسسته ماند.
ما به عنوان یک مسلمان بر این باوریم که خداوند نوح را 950 سال و حتی بیشتر عمرداد و عیسی وادریس و عبد صالح (خضر) را تا همین حالا نیز زنده نگاه داشته است، پس چگونه ایمان نیاوریم به اینکه امام حجت (ع) نیزعمر درازبرخورداراست؟
3) آیا امام مهدی زنده است؟
قبلا گذشت که مذاهب اسلامی تقریبا بر قضیه وجود خدا مصلحی که به امرخدادرآخرالزمان قیام می کند وازنسل رسول خدا (ص) و فرزند فاطمه (ع) است، اتفاق نظردارند. کتابهای آنان آکنده ازاحادیثی است که به تو اتربرای اثبات این نکته وارد شده است بعلاوه بسیاری ازدانشمندان

مسلمان کتابهایی درباره این موضوع به طورمشروح و مفصل نگاشته اند. البته ما منکروجود عده دیگری ازدانشمندان که با این عقیده مخالف اند، این عده درباره این احادیث می گویند: حدیثهایی که دارای غرایب است پزیرفتنی نیستند. اما درپاسخ به اینان نباید گفت:احادیثی که درباره مساله مهدی وارد شده پرغرابت ترازاحادیثی که درباره امتهای پیشین و معجزاتی که درزمان آنها روی داده و آیاتی که بردست ایشان آشکار گشته است، نیستند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


کلمات کلیدی :