سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترینِ برادرانت، کسی است که تو را به هدایت رهنمون شود، تقوا نصیبت کند و از پیروی هوای نفس بازت دارد . [امام علی علیه السلام]

مقاله معضلات دنیای مدرن از نظر ماکس وبر تحت فایل ورد (word)

ارسال‌کننده : علی در : 95/6/31 6:7 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله معضلات دنیای مدرن از نظر ماکس وبر تحت فایل ورد (word) دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله معضلات دنیای مدرن از نظر ماکس وبر تحت فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله معضلات دنیای مدرن از نظر ماکس وبر تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله معضلات دنیای مدرن از نظر ماکس وبر تحت فایل ورد (word) :

مقدمه

برخلاف انتظار، دنیای مدرن آنگونه که انسانها در ابتدا توقع داشتند به پیش نرفـت؛ دنیـای جدید و پیشرفته با مشکلات و آسیبهایی همراه بـوده کـه در کـانون توجـه بسـیاری قـرار گرفته است. بررسی دیدگاههای مختلف در مورد معضلات دنیای مدرن کاری بس دشـوار و طاقتفرسایی است که در یک مقاله امکان آن فراهم نیست. لذا در این نوشتار دیـدگاه وبـر در مورد معضلات و تنگناهای دنیای مدرن تحلیل و بررسی می شود. بنابراین، پرسـش ایـن نوشتار آن است که از نظر وبر ریشه معضلات دنیای جدید کدام اند؟ از نظر وبر بـرای فهـم معضلات دنیای مدرن، باید مهمترین خصوصیت آن را شناخت. از دیدگاه او ویژگی اصـلی دوران مـدرن »خــردورزی«، » عقلانیــت« و مهــمتــر از همـه »وهــمزدایــی از جهــان« اســت. »خردورزی و عقلانیت و مهمتر از ایندو، “وهمزدایی از جهـان” ویژگـیهـایی هسـتند کـه سرنوشت جامعه زمانه را ترسیم میکنند1« مطابق عبارت مذکور، در مقام تحلیـل و تعریـف میتوان »خردورزی«، »عقلانیشدن« و »افسونزدایی از جهان« را از همـدیگر تفکیـک کـرد، ولی درواقع آنها سه منظر از یک واقعیتاند. به بیان دیگر، خردورزی و افسـونزدایـی ثمـره عقلانیت مدرن است نه چیزی غیر از آن . بر همین اسـاس، محـور ایـن نوشـتار »عقلانیـ ت« است. تلقی درست از عقلانیت در آرای وبر تا حد زیـادی مـا را در فهـم معضـلات دنیـای جدید کمک خواهد کرد. آنچه ضرورت این سنخ نوشتار را مدلل مـیسـازد ایـن اسـت کـه افرادی چون وبر که در متن دنیای جدید زیسته اند، بـهخـوبی مشـکلات و معضـلات آن را درک نموده و به نقد آن پرداخته اند. فهم معضلات دنیای مـدرن از منظـر افـرادی کـه خـود زمانی مدافع آن بوده اند، به ما کمک می کند که کورکورانه همان راهی را نرویم که دیگران از رفتن آن پیشمان اند. این نوشتار در حد خود، کار جدیدی است و نویسنده در بررسی خـود به سابقه ای دست نیافته است. ایـن نوشـتار بـا اسـتفاده از روش اسـتدلالی و بـا اسـتفاده از تکنیک تحلیل متن به فرجام رسیده است.

معنای عقلانیت

به منظـور مشـخص شـدن عقلانیـت در اندیشـه وبـر ابتـدا معـانی عقلانیـ ت و مهـمتـرین خصوصیت عقلانیت مدرن بررسی می شود. مراجعه به آرای وبر نشـان مـیدهـد کـه وی از صور مختلف عقلانیت بحث کرده است. وی عقلانیت را به شـکل خاصـی محـدود نکـرده

معضلات دنیای مدرن از نظر ماکس وبر 551

است؛ اگرچه در تحلیل نهایی همه آنها با یکدیگر پیوند جـداییناپـذیر دارنـد . 2 از نظـر وبـر عقلانیت یک امراملاًک نسبی است؛ یک باور یا یک کنش از یک منظر ممکن است عقلانـی

و از منظر دیگر غیرعقلانی باشد. برای مثال، جذبه عارفانه از یک منظـر عقلانـی و از منظـر دیگراملاًک غیرعقلانی است. نه تنها گرایشهای دینی بلکه عقلانی بـودن حیـات اقتصـادی، فنی، تحقیقات علمی، آموزشهای نظامی، قانونی و مدیریت بسته به هدف ممکـن اسـت از یک منظر عقلانی و از منظر دیگراملاًک غیرعقلانی باشد.3 تعاریف متعدد از عقلانیـت ارائـه شده است، اما معنای اصلی عقلانیت در نظر وبر عبارت است از: »تسلط فزاینده بر واقعیـت

و دست یافتن روشمند به هدفی مشخص و عملی به کمک محاسـبه و ابزارهـای مناسـب4« مهمترین پرسش که در اینجا مطرح میشود آن است که این نوع عقلانیت چگونه آغاز شد؟ جوامع مدرن چگونه به این نوع عقلانیت دست یافتهاند؟ به منظور پاسخ دادن به این پرسش فرایند عقلانی شدن بررسی میشود.

فرایند عقلانی شدن جهان

درک درست فرایند عقلانی شدن و شکلگیری تمدن تجدد ارتباط وثیق بـا دیـدگاه وبـر در مورد تحولات عمده تاریخ دارد. طبق قرائت معروف، محرک اصلی تاریخ گسترش عقلانیت و خروج انسان از سلطه جهل و خرافات است. البته میتوان تفسـ یر دیگـری نیـز از دیـدگاه وبر ارائه نمود . مطابق این تفسیر عامل اصلی حرکت تاریخ، تضاد انسان با محیط یا تضاد بـا شرایط هستی انسانی است. این برداشت ملهم از تعریف وبر از عقلانیت است. از نظـر وبـر عقلانیت اعم از عملی و نظری عبارت است تسلطاز: » نظریِ فرایند بـر واقعیـت، از طریـق

مفاهیم متزایداً دقیق و انتزاعی و تحصیلِ روشمند هدف مفروض و معینِ عملی، بـهوسـیله محاسبه متزایداً دققی ابزارهایِ باکفایت5«

مطابق تعریف مذکور کارکرد یا غایت عقلانیت، ایجاد امکان برای پاسخگویی بـه نیازهـا یا مشکلات ناشی از ناسازگاری و تضاد شرایط هستی انسانی و محیط پیرامونی یـا مانعیـت آنها برای دستیابی به خواسته ها و مقاصـد انسـانی اسـت. بنـابر ایـن تلقـ ی، انسـان در ادوار مختلف تاریخ برای حل معضلات خود از ابزارهای مختلـف اسـتفاده کـرده اسـت . در یـک دوران از جادو، در دوران دیگر از دین و درنهایت از عقلانیت بهره جسته است. از نظر وبـر دو اتفاق عمده در تاریخ رخ داد تا عقلانیت مدرن به منصـه ظهـور برسـد. مراحـل مـذکور

651 ، سال دوم، شماره دوم، بهار 0931

تمایز دین از جادو و متولد شدن عقلانیـت در دامـن دیـن اسـت. از نظـر او نخسـتین گـام عقلانی شدن مرحله تفکیک دین از جادو است . به عقیده وبر و دیگر جامعـهشناسـان دیـن، انسان ها در سپیدهدم تاریخ با استفاده از جادو و ابزارهای جادویی و بـا توسـل بـه دمـونهـا (demon ) نیازهای بنیادی زندگی شان را تأمین می کردند. ولی به مرور از ایـن مرحلـه عبـور کردند و به دامن دین چنگ انداختند. عبور از مرحلـه جـادو و چنـگ زدن بـه دامـن دیـن، نخستین مرحله عقلانی شدن تاریخ است. عبور از دمـون هـا بـه خـدایان، نخسـتین مرحلـه عقلانی شدن بود که با ظهور ادیان رخ داد. در فرایند حرکت جهان به سمت عقلانی شـدن، دین نه تنها در برابر جادو قد علم نمود، بلکه از درون مدام به بازسـازی باورهـای خـود نیـز مبادرت ورزید . عالمان دین همواره در پی آن بودند که باورهای دینی را عقلانی کننـد. ایـن امر زمینه شکلگیری عقلانیت مدرن را فراهم آورد. یعنی دومین مرحله عقلانی شدن از این طریق فعلیت یافت. مرحلهای که براساس علم، اقتصاد و سیاست انجام شـد. وبـر در کتـاب

جامعه شناسی دین و در کتاب اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری به این مطلب اشاره نموده است. برای نمونه، او می گوید: »یکی از عناصر پایهای روح سرمایهداری جدید، بلکه روحیـه کل فرهنگ جدید، یعنی سلوک عقلانی مبتنـی بـر ایـده تکلیـف، از روحیـه ریاضـتگـری مسیحی سر برون آورد6«

در مورد دیگر نیز وبر تصریح کرده که عقلانیت مدرن، محصول تلاشهای حاملان دین و تفکر عقلانی سکولار بوده است:

این فرایند تاریخی بزرگ (عقلانی شدن) در توسعه ادیان، یعنی برچیده شدن کامل بسـاط جادوگری در دنیا توسط پیامبران عبری باستان، به همراه تفکـر علمـی یونانیـان کـه همـه ابزارهای جادویی برای رستگاری را به عنوان خرافات و معصیت باطل کرده بود، در اینجـا به پایان منطقی خودش رسید. پیوریتنهای اصیل حتی تشریفات مذهبی کفن و دفن را کنار گذاشته و عزیزترین افراد خانواده خود را بدون مراسم مذهبی دفـن مـیکردنـد تـا مبـادا خرافات و اعتقادات جادویی در ایمان آنها رخنه کند.7

از نظر وبر نقش ادیان در بسط عقلانیت یکسان نبوده است؛ چنانکـه کاتولیـک هـا کمتـر از پیوریتن ها در عقلانی نمودن زندگی و جادوزدایی نقش آفریده اند.8 نتیجه سخن پـیشگفتـه این است که از نظر وبر انسان در حل مسائل زندگی خود در هر مرحله از ابزارهای عقلانـی متناسب با آن شرایط استفاده نموده است. در نخستین مرحله معرفت جادویی حاکم بوده که

معضلات دنیای مدرن از نظر ماکس وبر 751

بهتدریج به دین تبدیل شده و از متن معرفت دینی معرفت علمی و عقلانی مدرن پدید آمده است. از نظر وبر تفاوت جادو و دین با عقلانیـت مـدرن در ایـن اسـت کـه جـادو و دیـ ن عقلانی نیست، بلکه تفاوت در تلقیشان از عقلانیت است؛ آنچه این دو نوع عقلانیـت را از همدیگر متمایز میسازد این است که عقلانیت جادو و دین به دنبال تبیـین روابـط عـادی و معمول یا مکرر روزمره نیستند، بلکه در پی فهم پدیدههای استثنایی و نـامنظم انـد. از منظـر جادو و دین، علت ها یا وسایل مطلوبآنهایی، هستند که برخلاف امور روزمـره و معمـول، واجد ویژگیهای استثنایی و خصلتهای متمایز از واقعیات عادی اند، ولـی علـم بـه تبیـین پدیدههای معمول میپردازد.9

ساحتهای عقلانی شدن

پاسونز ساحتهای عقلانی شدن از نظـر وبـر را بـه سـه عرصـه تفکیـک نمـوده اسـت کـه عبارتاند از:

1. عقلانی شدن معرفت و شناختها

در نخستین مرحله تلقی و تصور انسان از خود، جهان، خدا و دیگر امور متافیزیکی عقلانـی میشود. برداشتهای مفهومی انسان از خود و جهان است که جهـتگیـری بشـر را دربـاره جهان مشخص می کند و به آن مشروعیت میبخشد، به هدفهای او معنـا مـیدهـد و نظـام امور اخلاقی او را بیان می کند.10 در حقیقت مقصود از عقلانی شدن اندیشهها این است کـه اولاً انسان نگاه استقلالی به عالم ماده داشته باشد و در تحلیل حوادث و پدیدههای طبیعی و انسانی هیچگاه به چیزی بیـرون از طبیعـت ارجـاع ندهـد؛ گـویی طبیعـت در نگـهداشـتن،

گرداندن، مدیریت، تولید خود، ایجاد حوادث و سایر امور، خودکفاست و به چیزی بیرون از خود نیاز ندارد؛ ثانًی انسان تمام آگاهی و شناخت خود را به همین عالم محصور نمایـد و از ماسوای آن غفلت ورزد. وقتیکه عالم از مبدأ و منتهـای خـود بریـده لحـاظ شـد، آنچـه در درجه نخست اهمیت می یابد، تبیین وضعیت موجود و چگونگی اشیا است. سرآغاز عقلانی شدن اندیشه ها را باید در فلسفه یونانیان و عقلانیت نظری نهفته در آن جسـت وجـو نمـود؛ زیرا در پی رواج تبیین عقلانی عالم، بهتدریج ارائه تفسیر دینی و الهی از جهان برچیده شـد. این نوع تفکر در پی ظهور اندیشه علمی جدید و عقلانیت نو، بهویژه در پی ظهور عقلانیت ابزاری، به اوج خود رسید. بنابراین، عقلانی شدن اندیشهها در قالب نگـاه علمـی و عقلانـی

851 ، سال دوم، شماره دوم، بهار 0931

به جهان طبیعی و انسانی و کنار گذاشتن هر چیز غیر از آن تحقق مییابد . به بیـان مختصـر، عقلانی شدن اندیشه یعنی جایگزینی تدریجی آگاهی و معرفت جادویی و دینی بـا معـارف تجربی، عقلانی و ابزارانگارانه.11

2. عقلانی شدن نظام هنجاری و معنایی جامعه

سطح دیگری که عقلانیت در آن نفوذ نموده، نظام هنجاری یا نظم حاکم بر جامعـه اسـت 12 مقصود از این سطح یا بعد از عقلانیت، نظام معنایی و غایتشناختی جامعه است؛ نظامی که سمت و سوی رفتارهای اجتماعی و فردی افراد را مشخص میکنـد و بـه مسـائل بنیـادی و معضلات وجودی او پاسخ میدهد. از نظر وبرصرفاً جریانهای سکولار در عقلانـی شـدن نظم اجتماعی و معنایی جامعه اثرگذار نبودهاند، بلکه خود ادیان نیز در عقلانی نمـودن نظـام معنایی جامعه اثر بسزایی داشتهاند. به باور وبراساساً هدف اصلی پیـامبران و منجیـان ادانِیـ رستگاری، عقلانی نمودن کل روش زندگی است. مقصود از ادیان رستگاری آن ادیانی است که در پی رهایی از رنج اند. هرقدر جوهر این رنج متعالیتر و درونیتر و اصـولیتـر تصـور شود، کل زندگی عقلانیتر میشود؛ زیرا در این حالت، فراهم آوردن یک مـأمن دائـم بـرای افراد در مقابل رنج اهمیت بیشتری دارد.13 وبر مفهوم رستگاری را نیـز بـا موضـوع عقلانـی شدن حیات پیوند داده است. »مفهوم رستگاری به ذات خود مفهوم بسـ یار کهـن اسـت، بـه شرط آنکه آن را رهایی از اندوه و گرسنگی و خشک سالی و بیماری، و سـرانجام رهـایی از رنج و مرگ بدانیم. با وجود این، رستگاری تنها در جایی اهمیت یافت که »تصوری « نظـامیافتـه و عقلانی » از جهان« ارائه کرد و نماینده موضع خاصی در قبال جهان شد؛ چون معنـا و نیـز کیفیـت دلخواه و روان شناختی رستگاری بـه تصـویری از جهـان و اختیـار کـردن موضـعی در قبـال آن بستگی داشت14 . « از نظر وبر اوج عقلانی شدن نظام معنایی، تجدد است. نظام معنایی و نظم زندگی در دامن دین پرورش یافت ولی بعد از رسیدن به سن بلوغ به مادر خود پشـت کـرد و استقلال خود را اعلان نمود. درنتیجه مصائب و مشکلات جدیدی آفرید که خود از حـل آن ناتوان ماند؛ چیزی که وبر از آن به قفس آهنین تعبیر کرده است.

3. عقلانی شدن تعهدات انگیزشی

تصورات انسان از جهان نه تنها بر الگوهای اجتماعی و رفتاری اثرگذار است، بلکه بـر انـواع تعهدات انگیزشی و سطوح مختلف آن نیز اثر میگذارد. تعهدات انگیزشـیدر بعـد نظـری

معضلات دنیای مدرن از نظر ماکس وبر 951

به معنای اعتقاد به معتبر بودن شناختهای عقلانی و در بعد عملی، بـه معنـای عمـل نمـودن براساس شناخت عقلانی است. بنابراین، عقلانی شدن تعهدات در مرحله نخست به نظاممند شدن کل طرح زندگی و برداشت انسان از کائنات دلالت دارد؛ در قدم بعـد از نحـوه رفتـار انسان در داخل همین چارچوب مشخص شده، حکایت دارد.15

به بیان دیگر، جوهر عقلانـی شـدن تعهـدات انگیزشـ ی پذیرفتـه شـدن عقـل بـهعنـوان راهنمایی زندگی است. این، مهمترین اتفاقی است که در عقلانی شدن انگیزهها رخ میدهد؛ زیرا عقلانی شدن انگیزهها در معقول ترین چهرهاش به این اسـتدلال تمسـک مـینمایـد کـه عقل می تواند خوبی و بدی اعمال را کشف کند و انگیزههای خـوب و بـد را در اختیـار مـا قرار بدهد ودیگر به خدا و دین حاجت نیست و اگر به عقلِ تنها اکتفا و اتکا کنیم زندگیما آباد خواهد بود و زیانی متوجه ما نخواهد شد؛ چه عمل ما با خواست دین یا جـادو منطبـق باشد و چه نباشد؛ لذا سامان یافتن زندگی بر پایه عقل هیچ زیـانی در پـی نخواهـد داشـت. بنابراین، عقلانی شدن انگیزه ها یعنی اتکا به عقل در تمام امور دنیوی و حیـات ایـنجهـانی خود. درنتیجه دین و توسل به امور ماورای طبیعه خواه بهمثابه راهی برای شناخت جهان یـا به عنوان پشتوانهای عاطفی شخصی رو به افول می گذارد و قلمرو آن محدود میشـود؛ زیـرا عمل دینی در مورد امور دنیایی بهمثابه مهمترین هدف زندگی واجد اهمیت چندانی نیست.

از نظر وبر عقلانی شدن معرفت و شناختها مهمترین بخش فرایند عقلانی شدن اسـت هک هزاران سال تمدن غرب با آن مواجه بوده و امروز معمولاً با نگرش بسیار منفـی ارزیـابی میشود . مقصود وبر از عقلانی شدن دانش و معرفت، افزایش فزاینده دانش دربـاره شـرایط زندگی نیست؛ زیرا علم و آگاهی گذشتگان نسبت به شرایط و ابزار زندگیشان بیشتر از مـا بوده است. بنابراین، معنای عقلانی شدن دانش چیزی جز »وهمزدایـی از جهـان و نفـی هـر نوع نیروی اسرارآمیز و غیرقابل محاسبه از جهان« نیست. از آنجـا کـه در گذشـته جهـان در سلطه نیروهای مرموزی چون ارواح بود، از ابزارهایی مانند جادو و سحر اسـتفاده مـیشـد. ولی پس از وهمزدایی از جهان ابزارهای فنی و روشهای محاسبه جـای ابزارهـای کهـن را گرفته است.16

به بیان دیگر، از نظر وبر مهمترین مصداق عقلانی شـدن معرفـت، علـم جدیـد و قـرار گرفتن تبیین علمی و عقلی به جای تبیینهـای اسـطوره ای اسـت؛ یعنـی نظـام منـد نمـودن

061 ، سال دوم، شماره دوم، بهار 0931

جهان بینی ها و اسلوب بندی عقایـد و باورهـای مـذهبی و رد و انکـار افسـانه و خرافـات و موهومات است. این سنخ عقلانی شدن از طریق برنامـه انتقـاد از خـود بـا هـدف غلبـه بـر تناقضات و جهت دادن به کنش به سوی فعالیتهای دنیوی صورت میگیـرد. از همـین رو،

از نظر وبر عقلانیت حاکم بر علم با عقلانیت دینی سـازگار نیسـت و نخسـتین پـیش شـرط زندگی مبتنی بر دین، رهایی از عقلانیت و ذهنگرایی علم است.17 آنچه بیش از همه به این تعارض شدت بخشیده این است که تعارض علـم و دیـن بـه صـورت مشـخص در جـایی برجسته میشود که دانش عقلانی و تجربی بهطور مستمر از جهان افسونزدایی میکند.

پیامدهای عقلانی شدن

یکی از مباحث درخور بررسی در اندیشه وبر، توجه به پیامدهای عقلانی شدن است. از نظر وبر عقلانی شدن جهان پیامدهایی داشته که به برخی آنها اشاره میشود:

1. افسونزدایی از جهان

کلیترین و فراگیرترین موفقیت عقلانی شدن، افسونزدایی از جهان است؛ افسونی که رابطه انسان و جهان را در گذشته فراگرفته بود. پس از زدودن این افسون، باید در جسـتوجـوی معنای جدید برای زندگی باشیم. از همین رو، وبر بهدنبال فهم معنای علـم بـهعنـوان عامـل محتمل معنابخشی به زندگی بود . به دلیل سلطه عقلانی شدن، تمـام اهـداف انسـانی معنـای عینی خود را از دست دادهاند و در وضعیت فعلی اهداف زندگی به شیوه جدید در دسترس ذهنیت انسان هستند. افسون زدایی از جهان که جست وجوی معنا را برمی انگیزد، نشاندهنده توهم زدایی فراگیر است. فرصت مثبتی که به مدد افسون زدایی از جهان به دست آمد، تأییـد »معقول و سنجیده« زندگی روزمره و »مقتضیات« آن است؛ چنانکه خود وبر میگوید:
زندگی ما مثل زندگی انسانهای عهد باستان است؛ یعنی دورانی که هنوز دنیـای انسـان از طلسم خدایان و نیروهای اهریمنی رها نشده بود. تنها تفاوت در این است که زنـدگی مـا معنای دیگری دارد. یونانی ها گاه در مقابل آفرودیت و گاه در مقابل آپولر قربانی میدادند، و هر کسی در مقابل شهر خودش هم قربانی میداد. ما هم هنوز همین کار را میکنیم، تنها تفاوت در جوهر انسانی انسانیت است که از همه پوششهای رمزآلود اما ذاتاً اصیل عـاری شده و همه توهمها نسبت به آن فروریخته است.18

نکته مهمی که وبر به آن توجه کـرده، همسـو شـدن دیـن بـا دنیـای جدیـد و تـن دادن بـه اقتضائات آن است. در وضعیت مدرن حوزههای مختلف زندگی شکل گرفتـه اسـت کـه بـا

معضلات دنیای مدرن از نظر ماکس وبر 161

دستورهای دین سازگار نیست. تضاد وضعیت موجود سبب شده است که دین تا حد زیادی از دعاوی آغازین خود دست بکشد و به اقتضـائات دنیـای جدیـد تـن بدهـد . »خردگرایـی پرشکوه ناظر بر رفتار اخلاقی و روشمند، که در همه رسالتهای مذهبی دیده میشـود، » آن یگانه چیزی را که نیازمنـد آن هسـتیم« جـایگزین چندخـدایی نمـوده اسـت . مسـیحیت در رویارویی با واقعیتهـای زنـدگی درونـی و بیرونـی نـاگزیر شـد بـه داوریهـای نسـبی و سازشهایی تن دهد که همه ما با مطالعه تاریخ مسیحیت از آنها آگاهی مییابیم. امروز امـور عادی زندگی روزمره مذهب را به مبارزه میطلبد. بسـیاری از خـدایان قـدیمی از گورهـای خود برخاستهاند . آنها وهمزدایی شدهاند و درنتیجه به شکل نیروهای غیرشخصی درآمدهانـد و می خواهند بر زندگی ما مسلط شوند و بار دیگر مبارزه جاودانه خود را با یکدیگر از سـر گیرند19« این سخن وبر درحقیقت دوره میانه فرایند سکولاریزاسیون را توضیح مـیدهـد. از نظر او در ابتدا خدایان و نیروهای اسرارآمیز طبیعت حالت شخصـی داشـت و در مـتن هـر موجودی قرار داشت. در مرحله بعد به امور غیرشخصی ارتقا یافت و درنهایـت بـه موجـود فراشخصی تبدیل شد. معنای دیگری که از عبارت وبر استنباط میشود این است که از نظـر او عقلانیت ممکن است نتواند اصل اعتقاد به خدا را از بین ببرد، ولی از خدا افسـونزدایـی می کند. خدا دیگر موجودی خارج از فهم و عقل انسان نیست، بلکه موجودی است که تمام خصوصیات او با عقل درک میشود

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


کلمات کلیدی :