مقاله تأمّلی در روششناسی فلسفه سیاسی تحت فایل ورد (word)
مقاله تأمّلی در روششناسی فلسفه سیاسی تحت فایل ورد (word) دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تأمّلی در روششناسی فلسفه سیاسی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تأمّلی در روششناسی فلسفه سیاسی تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدمه
مفهومشناسی
الف) مفهوم روش و روششناسی
ب) مفهوم فلسفه سیاسی
روششناسی فلسفه سیاسی
روش ریاضی فیثاغورسیان
ب) روش دیالکتیک سقراطی
ج) روش منطقی ارسطو
د) روش شهودی
ر) روش برهانی
نتیجهگیری
پینوشتها:
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله تأمّلی در روششناسی فلسفه سیاسی تحت فایل ورد (word)
ابراهمیان، حسین، معرفتشناسی در عرفان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1378
ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، تهران، امیرکبیر، 1386
ــــ ، منطق ارسطو، ترجمه عبدالرحمن بدوی، بیروت، دارالقلم، 1980م
ــــ ، منطق ارسطو، ترجمه میرشمسالدین ادیبسلطانی، تهران، نگاه، 1378
اشتراوس، لئو، فلسفه سیاسی چیست؟، ترجمه فرهنگ رجایی، تهران، علمی و فرهنگی، 1373
افلاطون، مجموعه آثار، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران، خوارزمی، 1380
آیتو، جان، فرهنگ ریشهشناسی انگلیسی، ترجمه حمید کاشانیان، معین، 1386
پارسانیا، حمید، «روششناسی و اندیشه یساسی»، علوم سیاسی، ش28، زمستان 1383
پزشکی، محمد، چیستی فلسفه سیاسی در حوزه تمدن اسلامی، قم، بوستان کتاب، 1382
دکارت، رنه، قواعد هدایت ذهن، ترجمه منوچهر صافی، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1372
رضوانی، محسن، «درآمدی بر روششناسی فلسفه سیاسی»، پژوهش، سال اول، ش 1 ، بهار و تابستان 1388
سویفت، آدام، فلسفه سیاسی، ترجمه پویا موحد، تهران، چاپ شمشاد، 1385
شاله، فلیسین، شناخت روش علوم یا فلسفه علمی، ترجمه یحیی مهدوی، تهران، دانشگاه تهران، 1344
شیروانی، علی، دین عرفانی و عرفان دینی، قم، دارلفکر، 1377
صدرالدین شیرازی، محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، احیاء الثرات العربی، 1360
طباطبائی، سیدمحمدحسین، رسائل سبعه، رساله «الترکیب» و رساله «التحلیل»، قم، بنیاد علمی استاد محمد حسین طباطبایی با همکاری نمایشگاه کتاب، 1362
ــــ ، نهایه الحکمه، قم، نشر اسلامی، 1362
کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه سیدجلالالدین مجتبوی، تهران، علمی فرهنگی، 1362
کاظمی، سیدعلیاصغر، روش و بینش در سیاست، تهران، موسسه چاپ و انتشارات امور خارجه، 1374
کرم، یوسف، تاریخ الفلسفه الیونانیه، لبنان، بیروت، بیتا
کوئینتن، آنتونی، فلسفه سیاسی، ترجمه مرتضی اسعدی، تهران، بین المللی المهدی، 1371
گمپرتس،تئودور، متفکران یونانی، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران، خوارزمی، 1375
لاریجانی، محمدجواد، رسالهایی در موضوع و روش فلسفه سیاسی، تهران، سروش، 1380
محمودی، سیدعلی، «روششناسی علم سیاست و فلسفه سیاسی»، فصلنامه سیاسی ـ اقتصادی، ش 154-153
مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1378
ــــ ، در جستجوی عرفان اسلامی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1388
ــــ ، «فلسفه سیاست؛ مفهومشناسی و روش شناسی»، معرفت سیاسی، ش 2، زمستان 1385
مظفر، محمدرضا، المنطق، قم، دارالتفسیر، 1377
ملکیان، مصطفی، تاریخ فلسفه غرب، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379
میلر، دیوید، فلسفه سیاسی، ترجمه بهمن دارالشفایی، تهران، نشر ماهی، 1387
نورانی، مصطفی، شناخت فلسفه و فلاسفه، قم، مکتب اهل بیت(ع)، 1378
همپتن، جین، فلسفه سیاسی، ترجمه خشایار دیهمی، تهران، طرح نو،
چکیده
روششناسی از جمله مباحثی است که در زمینههای گوناگون دانش بشری مطرح است و طبعاً در حوزههای پویا و چندبعدی مانند سیاست، به طور ویژه دارای اهمیت و کاربرد خواهد بود. یکی از مهمترین حوزهها در سیاست به دلیل اهمیت مسائل آن، فلسفه سیاسی است که از دیرباز به مثابه یکی از شاخههای اصلی معرفت سیاسی مطرح بوده است. از اینرو، مقاله حاضر به بررسی روششناسی فلسفه سیاسی میپردازد
در این تحقیق از روش توصیفی تحلیلی استفاده کردهایم. در فلسفه سیاسی از دیرباز روشهای متعددی به کار برده شده و یا دستکم چنین ادعا شده است؛ بنابراین، در این مقاله ضمن بیان آنها، به طرح و بررسی روش کارآمد در فلسفه سیاسی خواهیم پرداخت
کلیدواژهها: روش، روششناسی، فلسفه سیاسی، منطق ارسطویی، دیالکتیک، شهود، برهان
مقدمه
هر اثر پژوهشی، به ویژه در حوزه علوم انسانی و سیاسی، نیازمند یک چارچوب علمی در ساختار و رویکرد، و رهیافتی روشمند در متن و محتوای پژوهش است. نوشتهها و آثار فاقد این دو، هرچند مملو از دانش، تجربه و اطلاعات باشند، ارزش علمی ندارند؛ نه دانشی بر دانش موجود میافزایند و نه مشکلی را حل میکنند. از اینرو، محققان همواره بعد از انتخاب موضوع تحقیق، با روشها، چارچوبها و رهیافتهای متعددی برای انجام پژوهش مواجهاند که انتخاب یکی از آنها ضروری و در عین حال ممکن است کشل آفرین باشد؛ زیرا انتخاب روشهای گوناگون، غالباً به نتایج متفاوتی در تحقیق میانجامد. بنابراین، اگر روش انتخابی با ماهیت موضوع تحقیق متناسب نباشد، نتایج به دست آمده قابل توجه نخواهد بود. در واقع، روشها، مسیر درست اندیشیدن را به ما نشان میدهند. به همین دلیل، نوع روش انتخابی در تحقیقات اهمیت خاصی دارد؛ تا آنجا که دکارت در بیان اهمیت روش میگوید: ذهن نیکو داشتن کافی نیست، بلکه عمده مطلب آن است که ذهن را درست به کار ببرند. به عقیده او، بدون وقوف کامل به راه و روشی که باید اتخاذ شود، ذهن بیهوده سعی کرده است و خود را خسته میکند. او میگوید بهتر آن است که بدون روش، کسی اصلاً فکر جستوجوی حقیقتی را نکند؛ زیرا محقق است که تحقیقات و مطالعات بدون نظم و درهم و برهم نور طبیعی را مختل و ذهن را کور میسازد.1 به دلیل این اهمیت، روششناسی از جمله مباحثی است که در زمینههای گوناگون دانش بشری مطرح میباشد و طبعاً در حوزههای پویا و چندبعدی مثل سیاست اهمیت و کاربرد ویژهای دارد. یکی از مهمترین حوزهها در سیاست، به دلیل اهمیت مسائل آن، فلسفه سیاسی است که از دیرباز به مثابه یکی از شاخههای اصلی علم سیاست مطرح بوده است. به تبع اهمیت فلسفه سیاسی، بحث از روششناسی آن نیز جایگاه خاصی دارد؛ اما با وجود این، در این زمینه نوشتهها و مقالات قابل توجهی وجود ندارد؛ هرچند بحثهای مختصری در ضمن برخی از مباحث فلسفه سیاسی مطرح شده است؛ به طوری که در یکی از مقالهها با همین عنوان، کمترین حجم مقاله به این بحث اختصاص داده شده، و افزون بر این، در مواردی هم به لحاظ محتوا قابل مناقشه است. به همین دلیل، این نوشتار بر آن است تا ضمن تبیین مفهوم روششناسی و فلسفه سیاسی، به بررسی روشهایی بپردازد که در فلسفه سیاسی به کار گرفته شده یا حداقل چنین ادعایی در مورد آنها مطرح شده است، و در پایان روشی را که متناسب با ماهیت فلسفه سیاسی، و در این حوزه از سیاست کارآمد است، مورد تبیین و بررسی قرار دهد
مفهومشناسی
الف) مفهوم روش و روششناسی
روش از لغت «متد» از واژه یونانی «متا»2 به معنای «در طول» و «اودوس»3 یعنی «راه» گرفته شده است و مفهوم آن در «پیش گرفتن راهی» برای رسیدن به هدفی با نظم و توالی خاص است.4 رنه دکارت فرانسوی در چهارمین قاعده هدایت ذهن میگوید: «یافتن حقیقت به روش نیاز دارد.»5 مقصود او از روش، رعایت قواعد مشخص و سادهای است که اگر کسی آن را دنبال کند، هرگز امر خطا را حقیقی فرض نخواهد کرد
به عقیده کلود برنارد، فکر به مثابه بذر، و روش به منزله زمین است که شرایط رشد و نمو را فراهم میکند تا بذر بر حسب طبیعتش بارور شود. چهبسا روش بد باعث تیرگی و ضعف نبوغ فکر در امر اکتشاف علمی شود؛ در صورتی که روش نیکو آن را بسط و توسعه میدهد
روششناسی به تحلیل نظری یا تحلیل فلسفی روشهایی اشاره دارد که به شاخهای از دانش اختصاص دارد. روششناسی اشاره صرف به مجموعهای ساده از روشها نیست. روششناسی به مفروضات عقلانی و فلسفیای اشاره دارد که مبنای فهم خاصی را تشکیل میدهد. روششناسی در واقع به دنبال استخراج مبنای عقلی و فلسفی اصول و روشهاست. به همین دلیل، آثار دانشگاهی، اغلب شامل بخشی درباره روششناسی است. این بخش بیش از آنکه ترسیم خطوط کلی روشهای تحقیق باشد، باید دیدگاههای ماهیتشناسانه و معرفتشناسانه را توضیح دهد.7 از اینرو، روششناسی در علوم سیاسی، بیشتر بحثی معرفتشناختی است
پس روششناسی غیر از روش است. در واقع روش مسیری است که دانشمند در سلوک علمی خود طی میکند؛ اما روششناسی دانش دیگری است که به شناخت آن مسیر میپردازد. روش همواره در متن حرکت فکری و تلاشهای علمی یک دانشمند قرار دارد و روششناسی دانشی است که از نظر به آن شکل میگیرد. به همین دلیل، روششناسی همواره یک دانش و علم درجه دوم است
بررسی روشها از بعد فلسفی صرفاً جنبه تجویزی و دستوری ندارد. به عبارت دیگر، مأموریت فلسفهای که موردنظر ماست، این نیست که بیاموزد چه بکنید یا چه هدفی را برای شناخت یک پدیده دنبال کنید و برای رسیدن به آن هدف از چه مراحلی بگذرید؛ بلکه منظور بحث روش شناختی این است که دریابیم دانشمند، پژوهشگر و دانشجو از چه طریقی در قلمرو خود به تبیین پدیدهها میپردازد. البته طبیعی است که هر روش درجه و اعتبار خاص خود را دارد. در یک بررسی مقایسهای ما نیز گاهی صحت و اعتبار نتایج را داوری، و سودمندی و ارزش روشها را مطرح میکنیم؛ چه بسا در نهایت به تجویز اولویت و مفید بودن یک روش نسبت به دیگر روشها منجر شود8 و در مواردی هم ممکن است به انحصار یک روش منتهی شود
بنا بر آنچه بیان شد، در تفاوت روششناسی و روش تحقیق نیز میتوان گفت روش تحقیق مجموعهای از فنون و مهارتهایی است که از طریق آنها میتوان پدیدهها و موضوعها را در حوزههای مختلف علوم بررسی کرد؛ اما چیزی که در علوم از آن با عنوان روششناسی نام میبریم، بیش از آنکه شیوههای گوناگون برای تحقیق یا پژوهش باشد، بیانگر انواع رویکردها و نظرگاهها به پدیدههای سیاسی است. در واقع وقتی از طرح تحقیق، برنامهریزی تحقیق، فرآیند تحقیق، متغیرها، فرضیهها، تعریفهای مفهومی و عملیاتی، جمعآوری اطلاعات، اندازهگیری اطلاعات و; سخن میگوییم، درباره روش تحقیق سخن گفتهایم؛ ولی وقتی از رویکردهای عقلی، پوزیتویستی، هنجاری، نهادی، رفتارگرایی، فمینیستی، تجزیه تحلیل گفتمانی، انتخاب عقلایی و; سخن میگوییم، به بحث روششناسی پرداختهایم. عدم تمایز بین این دو ساحت موجب آشفتگیهای ذهنی و عملی خواهد شد
ب) مفهوم فلسفه سیاسی
آسانترین راه تعریف فلسفه سیاسی آن است که بگوییم فلسفه سیاسی همان چیزی است که موضوع مشترک یک سلسله کتابهای مشهور مثل جمهور افلاطون، سیاست ارسطو، شهریار ماکیاولی، لویاتان هابز، رسالههای درباره حکومت مدنی لاک، قرارداد اجتماعی روسو، فلسفه حق هگل، رساله در باب آزادی استوارت میل و; است. به هر حال، این عنوانها یک گرایش عمده در تاریخ تفکر غرب، یعنی سنت گسترده تفکر جامع درباره سیاست را باز میکند؛ اما نگاهی به گذشته نشان میدهد تعداد اینگونه آثار به هیچوجه برای تعریف فلسفه سیاسی به منزله یک مشغله و تلاش فکری بالنده کافی نیست.9 در پرتو تفسیر مفهومی یا نظری فلسفه روشن میشود آثاری که سنت عظیم اندیشه سیاسی را فراهم آوردهاند، از نظر روششناسی بسیار مغشوش و ناخالصاند. آثار مزبور گرچه عموماً بسیار مهم و قابل توجهاند، تا حدود اندکی نمیتوان آنها را کار فلسفی به معنای دقیق کلمه به شمار آورد؛ زیرا این آثار افزون بر استدلالهای معمول، شامل یک نوع عنصر غیرفلسفی نیز هستند؛ یعنی گزارشهای واقعی یا توصیفی از نهادها و فعالیتهایی که در حیطه مباحث فلسفه سیاسی نمیگنجند؛ زیرا فلسفه سیاسی درباره جوامع سیاسی با جهتگیری خاصی بحث میکند؛ یعنی جوامع سیاسی چه هستند، کدام صورتهایشان توجیهپذیر است و باید چه باشند. فیلسوفان سیاسی سیاستهای روزمره دولتها را در کانون توجه قرار نمیدهند و علاقهشان در وهله نخست درک و فهم هیچ نهاد خاصی در دولتهای موجود نیست. وظیفه فلسفه سیاسی توصیف سطحی جوامع سیاسی خاصی نیست. در برابر، فیلسوفان سیاسی میخواهند در عمیقترین لایهها، شالودههای دولتها و توجیه اخلاقی آنها را درک کنند؛ یک جامعه چگونه باید باشد تا بتوان آن را جامعه سیاسی نامید؟ جوامع سیاسی چگونه به وجود آمدند؟ چرا این جوامع را باید از نظر اخلاقی مشروع دانست؟ ملاک و معیار ما برای تمییز جامعه سیاسی خوب از جامعه سیاسی بد چیست؟ مردم در این جوامع چگونه با هم پیوند پیدا میکنند؟ آیا واقعاً برای ما مهم است که چه نوع حکومتی داریم؟ آیا ما در این زمینه امکان انتخاب داریم یا تعیین نوع حکومت خارج از اختیار ماست؟ چرا ما به دولت یا فرمانروای سیاسی احتیاج داریم؟ اینها پرسشهایی است که ذهن فیلسوفان سیاسی را به خود مشغول ساخته است و پاسخ بدانها را نمیتوان با بررسی کارکردهای روزبهزور جوامع موجود فراهم آورد. بنابراین فیلسوفان سیاسی باید از سطح توصیف صرف فراتر روند و به تبیین تحلیلی مفهومی و نظریهپردازی اخلاقی بپردازند تا بتواند پاسخهای ممکن را صورتبندی کنند
بنابراین، فلسفه سیاسی ادعا میکند که حقیقتی را درباره سیاست و موضوعهایی که ذهن فیلسوف سیاسی را مشغول میسازد، آشکار خواهد کرد؛ حقیقتی که متفاوت از عقاید ما در زندگی روزمرهمان است. نمایانترین صورت طرح این ادعا، تمثیل غار در کتاب جمهور افلاطون است که غالباً پدر فلسفه سیاسی خوانده میشود. افلاطون افراد عادی را به زندانیهایی تشبیه میکند که در غاری به زنجیر کشیده شدهاند؛ به گونهای که فقط میتوانند سایههای اشیا را به روی پردهای که روبهرویشان است ببینند. افلاطون میگوید آنها میپندارند تنها چیزهای واقعی همین سایههاست. حال فرض کنید یکی از زندانیان رها شود و وارد روشنایی خیرهکننده شود. اندکاندک او چیزهای واقعی را در جهان میبیند و میفهمد هرچه پیش از این دیده، سایهای بیش نبوده است، اما اگر او به غار برگردد و سعی کند همراهانش را قانع کند که در اشتباه هستند، بعید است آنها حرف او را باور کنند. به نظر افلاطون، وضعیت یک فیلسوف نیز چنین است. فیلسوف شناختی اصیل دارد؛ در حالی که اطرافیان او عقاید ناصحیحی دارند؛ اما چون راه رسیدن به شناخت فلسفی طولانی و دشوار است، تعداد کمی حاضر به پیمودن این راه هستند
پس فیلسوف سیاسی را باید جستوجوگر حقیقت نامید12و فلسفه سیاسی را کوششی برای نشاندن معرفت به ماهیت امور سیاسی به جای گمان درباره آنها.13 اما باید توجه داشت که فیلسوفان سیاسی تنها به یافتن حقیقت قناعت نمیکند، بلکه از آن عبور کرده، طرحی برای ساماندهی امور سیاسی جامعه ارائه میدهند. به همین دلیل، افلاطون در کنار کتاب مرد سیاسی و جمهور، کتاب دیگری به نام قوانین مینویسد تا نشان دهد فیلسوف سیاسی باید در عین کشف حقیقت امور سیاسی، آن را با سرنوشت جامعه سیاسی درهمآمیزد و به دنبال سامان آن باشد و پیوندی بین آرمانهایش و واقعیتها برقرار سازد. اگر این نکته در خصوص فلسفه سیاسی مورد غفلت قرار گیرد، در آن صورت به مرور زمان فلسفه سیاسی پویایی و کارآمدی خود را از دست داده، به یک تفنن علمی و دانشگاهی تبدیل خواهد شد
پس از روشن شدن ماهیت فلسفه سیاسی، توجه به چند نکته درباره آن ضروری است
نیاز به فلسفه سیاسی به زمان و مکان خاصی محدود نمیشود؛ بلکه برای پاسخ به پرسشهای بنیادین درباره سیاست، فلسفه سیاسی ضرورتی انکارناپذیر است؛ به ویژه در زمانهایی که با مسائل جدیدی مواجه میشویم که نمیتوانیم با فهم رایج روز آنها را حل کنیم. در چنین مواقعی باید با کاوشی ژرفتر، و به بنیان باور سیاسیمان برسیم؛ در این صورت به فلسفه سیاسی خواهیم رسید
حقیقتی که فلسفه سیاسی عرضه میکند، مدعی است با تغییر جامعه و حکومت تغییر نمیکند. اینکه در طول تاریخ پاسخهای متعددی به پرسشهای بنیادین فلسفه سیاسی داده شده است، به معنای نفی جهانشمولی آنها نیست؛ زیرا منشأ این تفاوتها نوع رویکردها به مباحث است. بنابراین، این تفاوتها بدین معنا نیست که اگر افلاطون یک فیلسوف سیاسی قرن بیستمی بود، پاسخهای دیگری متناسب با شرایط قرن بیستم میداد. البته، میپذیریم که متناسب با شرایط خاص پرسشهای جدیدی میتوان در دستور کار فیلسوف سیاسی و فلسفه سیاسی قرار داد؛ اما این به معنای سیّال بودن فلسفه سیاسی و تأثیر آن از اوضاع و شرایط اجتماعی نیست. اینکه مدل حکومت به چه شکلی باید باشد، از منظر فلسفه سیاسی با تغییر شرایط، پاسخها متفاوت نمیشود؛ اما فیلسوفان سیاسی میتوانند در یک زمان و یا در طول تاریخ پاسخهای متعددی به آن بدهند.15 البته باید توجه داشته باشیم که این به معنای بهرهمندی همه آنها از حقیقت به یک اندازه نیست
کلمات کلیدی :