سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه با کسی که از مدارایش ناگزیر است مدارا نمی کند، حکیم نیست . [امام علی علیه السلام]

مقاله موردشناسی تحریف اندیشه در فلسفه سیاسی معاصر تحت فایل ورد (

ارسال‌کننده : علی در : 95/3/11 6:20 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله مورد‌شناسی تحریف اندیشه در فلسفه سیاسی معاصر تحت فایل ورد (word) دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله مورد‌شناسی تحریف اندیشه در فلسفه سیاسی معاصر تحت فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله مورد‌شناسی تحریف اندیشه در فلسفه سیاسی معاصر تحت فایل ورد (word)

چکیده  
مقدمه  
1 محافظه‌گرایی به جای سنت‌گرایی  
2 پنهان‌کاری به جای پنهان‌نگاری  
3 افلاطون حیله‌گر به جای افلاطون حکیم  
4 انقیاد بشر به جای سعادت بشر  
نویسندگان غربی و نقد شادیا دروری  
نتیجه‌گیری  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله مورد‌شناسی تحریف اندیشه در فلسفه سیاسی معاصر تحت فایل ورد (word)

بورک، رابرت ایچ.، در سراشیبی به سوی گومورا، لیبرالیسم مدرن و افول آمریکا، ترجمه الهه هاشمی حائری، تهران، حکمت، 1379

پوپر، کارل، جامعه باز و دشمنان آن، عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمی، 1377

داوری اردکانی، رضا، «عالمان در برابر فیلسوفان یا در کنار آنان؟»، فلسفه معاصر ایران، نشر ساقی، 1384

رضوانی، محسن، لئو اشتراوس و فلسفه سیاسی اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1385

فارابی، ابونصر، «تلخیص النوامیس»، افلاطون فی‌الاسلام، تحقیق عبدالرحمن بدوی، ط.الثالثه، بیروت، دارالاندلس، 1402/ 1982

فارابی، ابونصر، «فلسفه افلاطون»، افلاطون فی‌الاسلام، تحقیق عبدالرحمن بدوی، ط.الثالثه، بیروت، دارالاندلس، 1402/ 1982

Biale, David, “Leo Strauss: The Philosopher as Weimar Jew”, Leo Strauss’s Thought, Edited by Alan Udoff, Lynne Rienner,

Drury, Shadia B., “Leo Strauss and the Grand Inquisitor”, Free Inquiry magazine, Volume 24, Number 4., June

Drury, Shadia B., “Noble lies and perpetual war: Leo Strauss, the neo-cons, and Iraq”, Information Clearinghouse, 18/10/

Drury, Shadia B., “Saving America, Leo Strauss and the American Right”, On Point Radio Show, May 15, 2003, (Evatt Foundation, September 11, 2004)

Drury, Shadia B., AlexandreKojeve: The Roots of Postmodern Politics, Palgrave Macmillan,

Drury, Shadia B., Leo Strauss and the American Right, Palgrave Macmillan,

Drury, ShadiaB.,Terror and Civilization: Christianity, Politics, and the Western Psyche, Palgrave Macmillan,

Drury, Shadia B., The Political Ideas of Leo Strauss, St. Martin’s Press, 1988, (Revised Edition. 2005)

Fukuyama, Francis, “After Neoconservatism”, America at the Crossroads: Democracy, Power and the Neoconservative Legacy, Yale University Press,

Lenzner, Steven, “Leo Strauss and the Conservatives”, Policy Review, April & May

Madarasz, Norman, “Behind the Neocon Curtain: Plato, Leo Strauss and Allan Bloom”,CounterPunch, June 2,

Norton, Anne, Leo Strauss and the Politics of American Empire, Yale University Press,

Orr, Susan, Jerusalem and Athens: Reason and Revelation in the Work of Leo Strauss, Rowman& Littlefield,

Scruton, Roger, Conservative Texts: An Anthology, Edited with an Introduction by Roger Scruton, New York, St. Martin’s Press,

Strauss Clay, Jenny “The Real Leo Strauss”, The New York Times via online sources, June 7,

Strauss, Leo, “How to Begin to Study Medieval Philosophy”, The Rebirth of Classical Political Rationalism; an introduction to the thought of Leo Strauss: essays and lectures; selected and introduced by Thomas L. Pangle, Chicago: University of Chicago Press,

Strauss, Leo, Liberalism: Ancient and Modern, foreword by Allan Bloom, Chicago: University of Chicago Press,

Strauss, Leo, Persecution and the Art of Writing, University of Chicago Press,

West, Thomas G., “Leo Strauss and American Foreign Policy”, The Claremont Institute, April 25,

Yurica, Katherine, Toward a New Political Humanism, Prometheus Books,

Zuckert, Catherine H. & Zuckert, Michael, The Truth about Leo Strauss: Political Philosophy and American Democracy, University Of Chicago Press,

چکیده

در چند سال اخیر، اکثر محافل خبری و تحلیل سیاسی جهان تقریباً به اتفاق این ادعا را مطرح کرده‌اند که «لئو اشتراوس» پدر فکری نومحافظه‌گرایی است. در حالی که، تنها منبع و مرجع ادعای مذکور، نوشته‌ها و مصاحبه‌های انتقادی خانم شادیا بی. دروری است. وی برای مدعای خویش به روی‌کردی تمسک می‌کند که روح آن برای نویسندگان و حامیان چنین ادعایی، به ویژه در کشور ایران مغفول مانده است. رویکرد فمنیستی و همجنس‌گرایانه شادیا دروری موجب شده تفسیری از اشتراوس ارائه شود که در واقع تحریف اندیشه مبتنی بر فضیلت و معنویت است. این مقاله به شیوه موردشناسی و با رویکرد انتقادی در صدد است با بررسی تصویر دروری از اشتراوس با تصویر واقعی وی به معناکاوی ضمنی خلط‌های رایج جریان‌شناسی در فلسفه سیاسی معاصر بپردازد.

کلید واژه‌ها: فلسفه سیاسی، اندیشه‌شناسی، افلاطون‌شناسی، سعادت‌شناسی، پنهان‌نگاری، سنت‌گرایی، محافظه‌گرایی، نومحافظه‌گرایی.

 

مقدمه

شادیا بی. دروری (1950) استاد دانشگاه، مفسر سیاسی و نویسنده چپ لیبرال کانادایی است که درباره تاریخ، فلسفه و سیاست مطالعاتی انجام داده است. ایشان نویسنده آثاری همچون اندیشه سیاسی لئو اشتراوس (1988)؛0 الکساندر کوژف: ریشه‌های سیاست پست‌مدرن (1994)؛1 لئو اشتراوس و راست آمریکا(1999)؛2 ترور و تمدن: مسیحیت، سیاست و روح غربی (2004)؛3 می‌باشد که تماماً با رویکرد انتقادی است. دروری همچنین کرسی «تحقیقات عدالت اجتماعی» را در دانشگاه ریجینای کانادا در اختیار دارد.4 وی در مقالات و مصاحبه‌های متعددی مدعی است اندیشه‌های اشتراوس، تأثیر شگرفی بر مردانی که قدرت را در دولت بوش دوم در دست داشته‌اند گذاشت. آنگاه که به نظرات خوانندگان نوشته‌های خانم دروری توجه کنیم، خواهیم دید تا چه اندازه خوانندگان از وی تشکر می‌کنند که توانست آنان را از جهل بیرون آورده و معمای اقدامات دولت نومحافظه‌گرای بوش را بیابند. اما فصل مشترک همه این نظرات این است که تقریباً همه آنان دانشجویانی هستند که به صراحت اعتراف می‌کنند که تاکنون حتی یک اثر آثار اشتراوس را نخوانده‌اند و حتی برخی برای اولین‌بار با فلسفه ایشان آشنا شده‌اند؛ فلسفه‌ای که توسط خانم دروری روایت شده است و نه فلسفه‌ای که از دل متون اشتراوس بیرون می‌آید.5 دروری برای اثبات مدعای خویش به نوعی از تفسیر اشتراوس دست می‌زند که در واقع برخاسته از عقلانیت مورد قبول وی و در نتیجه، تحریف اندیشه‌های واقعی اشتراوس می‌باشد. در اینجا به مهم‌ترین آن می‌پردازیم

 

1 محافظه‌گرایی به جای سنت‌گرایی

یکی از مباحث مهم در اشتراوس‌شناسی، فهم جایگاه واقعی اشتراوس در رویکردها و گرایش‌های فکری است. پیچیدگی این مسئله بدان حد زیاد است که تصویرهای متعددی از اشتراوس ارائه شده است. عمده آثار درباره مکاتب سیاسی غرب معاصر، اشتراوس را در زمره «محافظه‌گرایی» قرار می‌دهند. برخی از نویسندگان نیز در صدد هستند وی را «لیبرال» و یا حتی «لیبرال دموکرات» بنامند.6 شادیا دروری، در واکنش به رویکردهای مذکور، اشتراوس را نه لیبرال می‌داند و نه لیبرال دموکرات، بلکه متفکری محافظه‌گرا قلمداد می‌کند که از معنای مرسوم و کلاسیک محافظه‌گرایی عبور کرده و «الهام بخش نومحافظه‌گرایی» شده است. به اعتقاد خانم دروری، امروزه آگاهی فزاینده‌ای وجود دارد که فیلسوف منزوی و مهاجر آلمانی، الهام بخش ایدئولوژی نومحافظه‌گرایی حزب جمهوری‌خواه است. اشتراوس مدت‌ها شخصیت پرطرفدار محافل علمی آمریکای شمالی بوده است. به رغم اینکه وی تنفر شدید نسبت به لیبرالیسم و همچنین دموکراسی داشت، شاگردان وی از هیچ کوششی برای پنهان‌کردن این واقعیت فروگذار نکردند.7 دروری، در تمایز میان محافظه‌گرایی قدیم و جدید می‌نویسد

محافظه‌گرایی قدیم متکی بر سنت و تاریخ بود؛ محتاط، آرام و میانه بود و با جریان حرکت می‌کرد. اما تحت تأثیر لئو اشتراوس، محافظه‌گرایی جدید ذاتاً مست و از خود بی‌خود شده است. محافظه‌گرایی جدید دیگر آرام و محتاط نیست، بلکه فعّال، مهاجم و ارتجاعی به معنای واقعی کلمه است

دروری در نقد مقاله «سیمور هرش»9 در نیویورکر، که درصدد برآمد تصویری لیبرال دموکرات و وطن‌پرست از اشتراوس ارائه دهد، می‌گوید: «البته این تصویر از اشتراوس به عنوان وطن‌پرست بزرگ آمریکا، که عاشق آزادی و دموکراسی بود، جعلی محض است.»10 اساساً «این ایده که اشتراوس حامی بزرگ لیبرال دموکراسی بود خنده‌دار است. من فکر می‌کنم شاگردان اشتراوس آن را دروغی بزرگ به حساب آوردند. با این حال، برخی از رسانه‌ها به اندازه کافی ساده لوح بوده‌اند که آن را باور کردند. چگونه یک مرید افلاطون و نیچه می‌تواند لیبرال دموکرات باشد؟»11 البته هرچند اشتراوس در جوانی علاقه‌مند آثار نیچه بود، اما از زمانی که با افلاطون و اندیشه‌های وی، به ویژه بر اساس تفاسیر اسلامی آشنا شد، دیگر افکار و اندیشه نیچه پاسخ‌گویی روح جستجوگر او نبود. بنابراین، تا آخر عمر مرید افلاطون باقی ماند

یکی از مشکلات محافل فکری امروزین، به ویژه محافل ژورنالیستی که مطالعات سطحی درباره مباحث اندیشه معاصر دارند، دسته‌بندی متفکران در قالب‌ها و الگوهای مدرنیته است. لیبرالیسم، کمونیسم و کنسرواتیسم (محافظه‌گرایی) سه رویکردی است که به زعم برخی نویسندگان، گویا از حصر عقلی برخوردار بوده است، به گونه‌ای که هیچ متفکری نمی‌تواند خارج از چارچوبه تعیین شده قرار بگیرد. از این‌رو، برخی نویسندگان اشتراوس را در زمره محافظه‌گرایی، برخی دیگر در زمره لیبرالیسم و برخی حتی در لیبرال دموکراسی قرار می‌دهند. در حالی که، اگر آثار اشتراوس به خوبی فهمیده شود، روشن می‌گردد که اندیشه اشتراوس اساساً با الگو‌های غربی برآمده از اندیشه مدرنیته سازگاری ندارد. بنابراین، هیچ‌یک از الگوهای غربی مدرن و معاصر نمی‌توانند افکار او را تبیین کنند. این مسئله صرفاً منحصر در اشتراوس نیست، در مورد بسیاری از متفکران دیگر، به ویژه در رابطه با جریان‌شناسی انقلاب اسلامی ایران، متفکران و فیلسوفان مسلمان نیز همواره چنین خلط‌هایی صورت می‌پذیرد

حقیقت این است که نسبت اشتراوس به محافظه‌گرایی، سوء برداشت و بدفهمی بیش نیست. شادیا دروری با مفروض دانستن رویکرد اشتراوس در زمره محافظه‌گرایی، درصدد بر می‌آید به اندیشه‌های او جلوه دیگری بدهد. این در حالی است که حتی در غرب نیز نویسندگان متعددی فرض مذکور را مورد چالش قرار دادند. در کتاب منتخب متون محافظه‌گرایی، که زیر نظر راجر اسکروتن به نگارش درآمد، آثار و اندیشه بیست و سه متفکر محافظه‌گرای غربی مورد بررسی و پردازش قرار ‌گرفته است. در حالی که، اشتراوس در زمره آنان نیست. نویسنده کتاب مذکور معتقد است: هرچند اشتراوس به عنوان محافظه‌گرا مشهور است، اما نمی‌توان ایشان و برخی دیگر از متفکران مانند گادامر را در زمره محافظه‌گرایان مصطلح قرار داد.12 استیون لنزر در مقاله «لئو اشتراوس و محافظه‌گرایان» به صورت مستند بیان می‌کند که اشتراوس در زمره محافظه‌گرایی قرار ندارد: «اشتراوس نه هرگز خود را به عنوان محافظه‌گرا معرفی کرد و نه نوشته‌های او اغلب به موضوع محافظه‌گرایی می‌پردازد.»13 به جز مقدمه کوتاه کتاب لیبرالیسم؛ قدیم و جدید (1968)؛ نامه نشنال ریویو (1956) و زیر فصل «ادموند برک» در کتاب حقوق طبیعی و تاریخ (1953)؛ انسان به سختی می‌تواند عبارات و بیاناتی از اشتراوس بیابد که صریحاً درباره محافظه‌گرایی صحبت کرده باشد. البته همین مقدار مطالب اندک نیز نه تنها رویکرد محافظه‌گرایانه اشتراوس را اثبات نمی‌کند، بلکه بر عکس از اهمیت انتقادی در فهم دیدگاه‌های اشتراوس در رابطه با محافظه‌گرایی معاصر برخوردار است. اشتراوس ویژگی ذهن محافظه‌گرا را این‌گونه تبیین می‌کند: «محافظه‌گرا یعنی کسی که معتقد است، هر چیز خوبی میراث است». بنابراین، «محافظه‌گرایی خیر را با میراث یا سنت یکسان می‌گیرد.» در حالی که، فلسفه همان چیزی را مورد پرسش قرار می‌دهد که محافظه‌گرایی معتقد به خیر بودن آن است. بر این اساس، محافظه‌گرایی نوعاً میلی به اعتماد داشتن نسبت به فلسفه یا ادعاهای عقل ندارد

البته استیون لنزر، پس از آنکه نسبت محافظه‌گرایی به اشتراوس را مورد نقادی قرار می‌‌دهد، در صدد بر می‌آید وی را در زمره لیبرالیسم قرار دهد. از این‌رو، مدعی است در اندیشه اشتراوس، لیبرالیسم بر محافظه‌گرایی ترجیح دارد. این نوع اقدام تنها منحصر به لنزر نیست؛ اغلب متفکران غربی راهی جز دسته‌بندی افکار در سه گرایش مزبور ندارند. لنزر برای فرار از نسبت محافظه‌گرایی به اشتراوس می‌نویسد

اگر نگاهی به مقدمه کتاب لیبرالیسم بیندازیم، در اشتراوس حتی نوعی ترجیح نسبت به لیبرالیسم نسبت به محافظه‌گرایی کشف می‌شود. اشتراوس در آنجا بیان می‌کند که مخالفت متداول میان محافظه‌گرایی و لیبرالیسم به نحو مؤثری می‌تواند با مخالفت میان محافظه‌گرایی و پیشرفت‌گرایی جایگزین شود؛ چرا که اگر محافظه‌گرایی، همان‌گونه که از نامش بر می‌آید، تنفر از تغییر یا بی‌اعتمادی نسبت به تغییر است، مخالف آن باید به عنوان موضع مخالف تغییر معرفی شود و نه با امر واقعی مانند آزادی یا آزادگی. اشتراوس بدین صورت به محدودیت ذاتی محافظه‌گرایی اشاره می‌کند؛ یعنی محافظه‌گرایی فاقد هویت واقعی است

همان‌گونه که بیان شد، این نوع تلاش‌ها، مبتنی بر پیش‌فرض‌های متأثر از مدرنیته است. هر چند لنزر در نقد نسبت اشتراوس به محافظه‌گرایی توفیق یافته، اما در تعیین گرایش اشتراوس و جایگاه اصلی نگرش وی دچار اشتباه شده است. همانطور که ژورنالیست‌هایی همچون سیمور هرش دچار چنین توهمی شدند. اساساً برداشت لنزر از مقدمه کتاب لیبرالیسم؛ قدیم و جدید، آنگونه نیست که خود اشتراوس در صدد بیان آن است. اشتراوس لیبرالیسم و محافظه‌گرایی امروزی را در حمایت از لیبرال دموکراسی دارای مبانی مشترک می‌داند

یکی از مسائل جدی این است که امروزه لیبرالیسم و محافظه‌گرایی دارای مبانی مشترک هستند؛ زیرا امروزه هر دو مبتنی بر لیبرال دموکراسی هستند. بنابراین، هر دو در تعارض با کمونیسم قرار دارند. از این‌رو، اختلاف میان این دو خیلی بنیادی به نظر نمی‌رسد. با این همه، آنها در اختلاف با کمونیسم بسیار فرق می‌کنند

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


کلمات کلیدی :