مقاله گفتمان عدالت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تحت فایل و
مقاله گفتمان عدالت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تحت فایل ورد (word) دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله گفتمان عدالت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله گفتمان عدالت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدمه
1 چارچوب نظری: تحلیل انتقادی گفتمان[0]
2 گفتمان عدالت الف. معنا و مفهوم
ب. عناصر و دقایق گفتمانی
مفصلبندی دقایق گفتمان عدالت
1 عدالتخواهی
2 استقلالطلبی
3 دفاع از مسلمانان و حمایت از مستضعفان
4 صلحطلبی مثبت
5 ظلم ستیزی
6 سلطهستیزی و استکبارزدایی
7 تجدیدنظرطلبی و شالودهشکنی
3 مبانی گفتمانی
1 ایدئولوژی اسلامی ـ شیعی
2 گفتمان انقلاب اسلامی
3 ایرانیت
4 جهان سومگرایی
رفتارهای سیاست خارجی
الف. صدور انقلاب اسلامی
ب. مبارزه با آمریکا
ج. مبارزه با صهیونیزم و اسرائیل
د. حمایت از مردم فلسطین
ه . مخالفت و مقابله با نظام تکقطبی
ی. اصلاح سازمانهای بینالمللی
نتیجهگیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله گفتمان عدالت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تحت فایل ورد (word)
ـ تاجیک، محمدرضا، «متن، وانموده و تحلیل گفتمان»، گفتمان، ش صفر، 1377
ـ سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع مسئولان وزارت امور خارجه، 30 مرداد 1386، روزنامه ایران، 31 خرداد 1386
ـ آیتالله خامنهای (مقام معظم رهبری)، سخنرانی مقام معظم رهبری، در مواضع جمهوری اسلامی ایران نسبت به انقلاب و انتفاضه فلسطین، تهران، دبیرخانه کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین، 1380
ـ امام خمینی، صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، وزارت ارشاد اسلامی، چ دوم، 1370
ـ امام خمینی، ولایت فقیه یا حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375
ـ خواجه سروی، غلامرضا، «فراز و فرود گفتمان عدالت در جمهوری اسلامی ایران»، دو فصلنامه دانش سیاسی، ش 2، پاییز و زمستان 1386
ـ دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال، «الزامات ائتلاف برای صلح»، سیاست خارجی، ش 3، پاییز، 1383
ـ دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال، تحول گفتمانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، مؤسسه ایران، 1384
ـ دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال، «سیاست خارجی رهاییبخش: نظریه انتقادی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، سیاست خارجی، ش 2، تابستان 1387
ـ دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال، «سیاست خارجی دولت نهم»، فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، ش 13، بهار 1378
ـ دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال، «گفتمان اصولگرایی عدالتمحور در دولت احمدینژاد»، دو فصلنامه دانش سیاسی، ش 5، بهار و تابستان 1386
ـ دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال، «هویت و منفعت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، در: منافع ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1386
ـ رمضانی، روح الله، صدور انقلاب ایران: سیاست، اهداف و وسایل، در جان اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیرشانهچی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382
ـ سلطانی، سیدعلی اصغر، قدرت، گفتمان و زبان، ساز کارهای جریان قدرت در جمهوری اسلامی ایران، تهران، نی، 1384
ـ لاکلاو، ارنستو، «گفتمان»، ترجمه حسینعلی نوذری، گفتمان، ش صفر، بهار 1377، ص 53 ـ
ـ متکی، منوچهر، سیاست خارجی دولت نهم: یک سال بعد، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک خاورمیانه، 1385
ـ مجتهدزاده، پیروز، «جایگاه روحیه عدالتخواهی در هویت ملی ایرانیان»، در: (گردآورنده)، گفتارهایی درباره هویت ملی در ایران، تهران، تمدن ایرانی، 1383
ـ مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، صدرا، بیتا
ـ مکدانل، دایان، مقدمهای بر نظریههای تحلیل گفتمان، ترجمه حسینعلی نوذری، تهران، فرهنگ گفتمان، 1380
ـ هالستی، کی.جی، مبانی تحلیل سیاست بینالملل، ترجمه بهرام مستقیمی و مسعود طارمسری، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1373
ـ هوارت، دیوید، «نظریه گفتمان»، در: روش و نظریه در علوم سیاسی، ترجمه امیرمحمد حاجی یوسفی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1378
Ahmadinejad, Mahmood,
Bull, Hedley, The Revolt Against the West, in Hedley Bull and Adam Watson, eds., The Expansion of International Society, Oxford, Clarendon Press,
Fairclough, Norman, Discourse and Social Change, Cambridge, polity press,
Fairclough, Norman, Critical Discourse Analysis, London and New York, Longman,
Galtung, Johan, Editorial, Journal of peace Research (1) 1,
Galtung, Johan, “Violence, Peace and Peace Research”, Journal of peace Research, 1964, 3: 167-
Howarth, David, Discourse, Buckingham, Open University Press,
Laclau, Ernesto and Chantal Mouffe, Hegemony and Socialist Strategy. London, verso,
Laclau, Ernesto, ed., The Making of Political Identities, London, verso,
Jorgenson, Marriane and Philips Louise, Discourse Analysis As Theory and Method, London, Sage publication,
Milliken, Jennifer, The Study of Discoourse in Intenational Relations: A Critique of Research and Methods, European Journal of International Relations,5(2), 1999, P.225-
Mills, Sara, Discourse. London, and New york, Routledge,
Schmid, Herman, “Politics and Peace Research”, Journal of peace Research, 1968, 3: 217-
چکیده
دولت دینی، به ویژه حکومت اسلامی، نظامی عادل و دادگستر است. آموزههای قرآنی و سیره اجتماعی و سیاسی ائمّه اطهار (ع) این ضرورت را به خوبی نشان میدهد. پرسش اساسی این است که، آیا حکومت اسلامی باید سیاست خارجی عدالتخواهانهای داشته باشد؟ این مقاله با تحلیل توصیفی و با هدف واکاوی گفتمان عدالت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نگاشته شده است. هرچند گفتمان عدالت همواره بر سیاست خارجی ایران حاکم بوده است، اما این گفتمان در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران فراز و فرود داشته است.
حاصل آنکه، گفتمان عدالت بر هفت عنصر گفتمانی زیر استوار است: عدالتخواهی، استقلالطلبی، صلحطلبی مثبت، حمایت از مسلمانان و مستضعفان، ظلمستیزی، استکبارزدایی، سلطهستیزی و تجدیدنظرطلبی. الگوی سیاست خارجی ایران در چارچوب گفتمان عدالت، عبارتاند از: صدور انقلاب، مقابله و مبارزه با امریکا و صهیونیزم، حمایت از مردم و آرمان فلسطین، مخالفت و مقابله با نظام تکقطبی و هژمونی و تلاش برای اصلاح و تغییر سازمانها و نهادهای بینالمللی.
کلید واژهها: گفتمان، عدالت، تجدیدنظرطلبی، سلطهستیزی، جهانسومگرایی، ملتگرایی، نظام دلالت.
مقدمه
عدالت یک ارزش و فضیلت انسانی است که حسن عقلی دارد؛ به گونهای که انسانها به حکم عقل و فطرت الهی خود، عدالت را ارج مینهند و برای افراد عادل احترام قایلاند. یکی از ارزشهای بنیادی دین مبین اسلام نیز قسط و عدل است؛ به گونهای که قرآن کریم یکی از اهداف رسالت انبیا را برقراری عدالت توسط خود مردم معرفی میکند. در تشیع ـ به عنوان اسلام راستین ـ نیز عدل یکی از اصول دین به شمار میرود، از اینرو، طبیعی و بدیهی است که دولت اسلامی باید عادل بوده و پیگیری و تأمین عدالت را در سرلوحه اهداف خود قرار دهد
بنابراین، در مورد لزوم عدالت رهبران و حکام در نظام اسلامی و حکومت دینی و ضرورت پیگیری هدف برقراری عدالت توسط آن، تردیدی نیست؛ به سخن دیگر، یکی از مهمترین کارکردها و وظایف دولت اسلامی، تأمین عدالت در سیاست و جامعه داخلی است، اما آیا یکی از اهداف و آرمانهای سیاست خارجی دولت اسلامی نیز عدالت و دادگستری است؟ مفروض این نوشتار، به عنوان پاسخ به این پرسش، آن است که بر اساس ماهیت دولت اسلامی، عدالت و عدالتطلبی یکی از وظایف و اهداف سیاست خارجی آن میباشد؛ به گونهای که حکومت اسلامی موظف است در سیاست خارجی خود، هم با عدالت با سایر دولتها رفتار نماید و هم در جهت عدالتگستری در سطح بینالمللی اقدام کند
این مقاله درصدد تبیین و توضیح ماهیت، اهمیت و جایگاه عدالت به منزله یک هدف، آرمان و رسالت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. به عبارت دیگر، هدفْ واکاوی عدالت به عنوان یک دال متعالی در گفتمان عدالت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. توضیح اینکه گفتمان عدالت، بهرغم فراز و فرود در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، همواره بر آن حاکمیت داشته است، به گونهای که بخشی از اهداف و آماج سیاست خارجی جمهوری اسلامی، در چارچوب گفتمان عدالت تعریف و تعیین شدهاند. با وجود این، گفتمان عدالت از منزلت و مرتبت یکسانی در سیاست خارجی ایران برخوردار نبوده است. همچنین اهداف و مقاصد ناشی از گفتمان عدالت در دورههای گوناگون سیاست خارجی نیز اهمیت و اولویت یکسانی نداشتهاند
بحث و بررسی و تبیین گفتمان عدالت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در چهار بخش ارائه میگردد؛ نخست، به منظور فراهمساختن تمهیدات نظری و مفهومی لازم برای مباحث، چارچوب نظری توضیح داده میشود؛ قسمت دوم، به بررسی عناصر و دقایق گفتمان عدالت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی میپردازد. در سومین بخش، مبانی و مبادی گفتمان عدالت واکاوی میشود و سرانجام، الگوهای رفتاری مبتنی بر گفتمان عدالت در سیاست خارجی ایران پس از انقلاب اسلامی تبیین میگردد
1 چارچوب نظری: تحلیل انتقادی گفتمان[0]
تجزیه و تحلیل منزلت و جایگاه گفتمان عدالت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در چارچوب رویکرد نظریای امکانپذیر است که نقش تعیینکننده و مستقل ساختارهای انگارهای و نظام معانی در سیاست خارجی را مورد تأکید قرار دهد؛ از اینرو، تحلیل انتقادی گفتمان به عنوان چارچوب نظری این مقاله به کار میرود. این رویکرد گفتمانی در قالب زبانشناسی[1] انتقادی شکل گرفت. در زبانشناسی انتقادی، گفتمانْ ماهیتی تأسیسی و تکوینی دارد. گفتمان به صورت یک مفهوم کلان تعریف میشود که فرآیندهای اجتماعی را شکل میدهد؛ در نتیجه، نقش اساسی و بنیادی در ایجاد و تأسیس هویتها و باورهای اجتماعی دارد. گفتمان، موجودیتی خودمختار و مستقل است که صرفاً از قدرت اجتماعی نشئت نمیگیرد، بلکه خود نوعی تجلی و نموده قدرت اجتماعی است.[2]
تحلیل انتقادی گفتمان، حاصل تلاشهای فکری و نظری اندیشمندانی چون فوکو، لاکلاو، موفه و فرکلاف میباشد. تحلیل انتقادی گفتمان، از مطالعه و توصیف ساختار، کارکرد رویهها و کردارهای گفتمانی فراتر میرود. این نوع تحلیل برای تبیین پدیدههای زبانی و کردارهای گفتمانی، به بررسی مقولاتی مانند: مناسبات زبان و قدرت، هژمونی و قدرت، پیشفرضهای ایدئولوژیک و فرآیندهای ایدئولوژیک در گفتمان و هژمونی و نابرابری در گفتمان میپردازد و عناصر گفتمانی و غیرگفتمانی را در ارتباط با دانش زمینهای بازیگران سیاسی، مورد مطالعه قرار میدهد.[3] در حقیقت، نظریه گفتمان در سنت انتقادی، به نقش معنادار کردارها و اندیشههای اجتماعی در زندگی سیاسی میپردازد. این رویکرد همچنین شیوههایی را مورد بررسی قرار میدهد که از طریق آن، نظامها و ساختار معانی، نوع خاصی از کنش و عمل را ممکن میسازد
در چارچوب تحلیل انتقادی گفتمان، تعاریف متفاوتی از گفتمان ارائه شده است. بعضی گفتمان را به عنوان ایدئولوژی تعریف کردهاند، اما با این تفاوت که گفتمان برخلاف ایدئولوژی، واجد ویژگیهای تقلیلگرایانه، حقیقتمدارانه، جهانشمولی و هژمونی نبوده و جهانبینی را توجیه نمیکند؛ از اینرو، گفتمانْ فراتر از ایدئولوژی سنتی میباشد، به گونهای که انواع متفاوتی از کردارها و عملهای اجتماعی و سیاسی، نهادها و سازمانها را نیز دربرمیگیرد.[4]
فوکو، گفتمان را عامتر از ایدئولوژی سیاسی میداند؛ زیرا ممکن است سازوکارهای آن، مرزهای چندایدئولوژی را درنوردد. وی توضیح میدهد، گفتمان از سه جهت از ایدئولوژی متمایز میگردد؛ نخست، مفهوم ایدئولوژی بهطور ضمنی و تلویحی، متضمن تفکیک عین از ذهن یا ارزش از واقعیت است؛ دوم، ایدئولوژی لزوماً به سوژه یا فاعل شناسای خودمختار ارجاع میدهد؛ سوم، ایدئولوژی در رابطه با عوامل و عناصر زیربنایی مادی و اقتصادی، ماهیتی روبنایی و ثانویه دارد؛ در حالیکه گفتمان بر این امر دلالت دارد که واقعیت و حقیقت، یک سازه گفتمانی است و فاعلِ شناسا نیز خود یک مواضعه گفتمانی میباشد. همچنین گفتمان، ماهیتی اولیه و پیشینی دارد که همه چیز در آن معنا مییابد.[5]
از آرای فوکو در زمینه گفتمان، سه اصل را میتوان استنباط و استنتاج کرد؛ اول، گفتمانْ امری شامل و فراگیر است که خارج از آن نمیتوان اندیشید و فرار از آن امکانپذیر نیست؛ دوم، گفتمان یک شبکه معنایی بههمپیوستهای است که ذهن جمعی را میسازد؛ سوم، این ذهن جمعی برساخته گفتمان، دائماً در حال تنازع و تحول است؛ از اینرو، افزون بر توضیح استمرار و ثبات امور، مبیّن تغییر و دگرگونیها نیز میباشد
رویکرد لاکلاو[6] به گفتمان، شبیه دیدگاه بنونیسته، استعلایی است؛ یعنی گفتمان پیش از هر چیز وجود دارد که شناخت و کنش انسان را معنا میبخشد و انسان، تنها از طریق گفتمان قادر است جهان را درک و فهم نماید؛ به عبارت دیگر، امکان اندیشه، عمل و درک کامل، به وجود گفتمان بستگی دارد که پیش از هرگونه بیواسطگی عینی[7] حضور دارد، ولی دچار تغییر و تحول میشود. لاکلاو و موفه گفتمان را مجموعهای معنادار از علائم و نشانههای زبانشناختی و فرازبانشناختی که فراتر از گفتار و نوشتار است، تعریف میکنند.[8]
به نظر این دو، همه چیز ماهیتی گفتمانی دارد و یا نوعی سازه گفتمانی است و در رابطه با دیگر اشیا معنا مییابد. بر این اساس، اشیا و کنشها تنها به منزله جزئی از یک نظام معنایی گسترده (گفتمان)، قابل درک و فهم میباشند. در حقیقت، معنای اجتماعی گفتارها، کنشها و نهادها، همگی در ارتباط با بستر و بافت کلیای که بخشی از آن هستند، درک میشوند. از اینرو، موضوعات و مفاهیم برای معنادار بودن، باید بخشی از یک چارچوب گفتمانیِ گستردهتر باشند
این مفهومپردازی از گفتمان، به معنای رابطهای بودن هویت گفتمان است؛ یعنی گفتمان، هویت خود را از طریق رابطهای که بین عناصر گوناگون برقرار میشود، کسب میکند؛ در نتیجه، بر اساس چگونگی ارتباط و پیوند عناصر مجزا، هم هویت فردی آنها شکل میگیرد و هم هویت مجموع آنها به عنوان کلیت واحدی به نام گفتمان. لاکلاو و موفه عمل گرد آوری اجزا و عناصر گوناگون و قرارگرفتن آنها در کنار هم و کسب هویت جدید را «مفصلبندی»[9] مینامند. به نظر آنان، مفصلبندیهر کنش و عملی است که رابطهای میان عناصر گوناگون ایجاد نماید؛ به گونهای که هویت آنها بر اثر این کنشتغییر کند.[10]
فرکلاف، برخلاف لاکلاو و موفه که جهان اجتماعی را تنها ساخته و پرداخته گفتمان تلقی میکنند، زبان را قوامبخش جزئی از جهان اجتماعی میداند. به نظر او، گفتمان یکی از اشکال کنش اجتماعی و شیوههای عمل اجتماعی است؛ به گونهای که افزون بر جهان و امور گفتمانی، امور غیرگفتمانی نیز وجود دارند. همچنین فرکلاف بر اساس تلفیق رویکرد گفتمانی فوکو و هابرماس، عاملیت و فاعلیت بیشتری برای کارگزار انسانی قائل است. فاعل انسانی، سوژهای منفعل و منقاد و فاقد اراده نیست و فرد انسانی و کارگزار اجتماعی، هم محکوم گفتمان و هم حاکم بر آن تصور میشود.[11]
بر اساس آنچه گذشت، گفتمان را میتوان به این صورت تعریف کرد: مجموعهای از احکام و قضایای منطقی بههمپیوسته و مرتبط، مانند مفاهیم، مقولات، طبقهبندیها و قیاسها که جهان اجتماعی را برساخته یا معنادار میسازند؛ به گونهای که بعضی از رفتارها و کردارها، ممکن و مشروع و برخی دیگر، نامشروع و غیرممکن میشوند.[12] بنابراین، سه معنا و کارکرد را برای گفتمان میتوان تصور کرد؛ نخست، گفتمان به عنوان نظام دلالت که واقعیتهای اجتماعی را برساخته و قوام میبخشد. این تلقی از گفتمان، مبتنی بر فهمی سازهانگارانه از معناست؛ به گونهای که اشیا و امور، به خودی خود هیچ معنایی نداشته و جهان مادی نیز هیچگونه معنایی را حمل و منتقل نمیکند، بلکه افراد با استفاده از این نظامِ دلالت یا گفتمان، به اشیا معنا میبخشند؛ دوم، گفتمان، متضمن قدرت مولد بوده و قادر به تولید و بازتولید اشیایی است که در این نظامِ معنایی و دلالت تعریف میشوند؛ از اینرو، گفتمان علاوه بر فراهم ساختن زبانی برای تحلیل و طبقهبندی پدیدهها، راهها و شیوههای بودن و کنش درجهان را قابل فهم و یک «رژیم حقیقت»[13] خاصی را عملیاتی میسازد و سایر اشکال ممکنِ هویت و کنش را، مستثنا و حذف میکند؛ سوم، گفتمان در چارچوب بازی رویهها و کردارها، چگونگی مسلط شدن یک نظام معنایی و ساختدهی به معانی در ارتباط با اِعمال رویهها و فهمپذیر و مشروعسازی آنها را توضیح میدهد.[14]
بنابراین، یکی از موضوعات مهم در نظریه گفتمان، امکان تثبیت، انسداد و هژمونی گفتمانی است. آیا امکان هژمونی یک گفتمان بر ابعاد و بخشهای گوناگون سیاست و جامعه وجود دارد؟ تحلیلگران گفتمان در این مورد دیدگاههای متفاوتی دارند؛ فوکو بر این اعتقاد است که ماهیت تفوقطلب و فراگیر گفتمان موجب میشود، با وجود پادگفتمانهای دیگر، یک گفتمان به منزلت هژمونیک برسد و گفتمانهای دیگر را به حاشیه براند؛ از اینرو، در هر بازه زمانی و حوزه موضوعی[15]، در عین ضدیت و تنازع گفتمانها، یکی
از آنها تفوق و تسلط مییابد و به رفتارها و رویههای گفتمانی شکل و معنا میدهد. در حقیقت، گفتمان بر پایه اصل «انتظام در پراکندگی»[16] حدود هویت، خود را مییابد
کلمات کلیدی :