آن که گناه بر او دست یافت روى پیروزى ندید ، و آن که بدى بر وى چیره گشت مغلوب گردید . [نهج البلاغه]

مقاله مقایسه اضطراب دانشآموزان دختر و پسر تحت فایل ورد (word)

ارسال‌کننده : علی در : 95/6/31 6:6 صبح

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله مقایسه اضطراب دانش‌آموزان دختر و پسر تحت فایل ورد (word) دارای 77 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله مقایسه اضطراب دانش‌آموزان دختر و پسر تحت فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله مقایسه اضطراب دانش‌آموزان دختر و پسر تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله مقایسه اضطراب دانش‌آموزان دختر و پسر تحت فایل ورد (word) :

مقدمه :
اضطراب اساس همه هیجانات است. آیودن عصر حاضر را عصر اضطراب نامیده است. پیچیدگیهای جاری تمدن سرعت تغییرات و بی‌توجهی به مذهب و ارزشهای خانوادگی برای افراد و اجتماع ، تعارضها و اضطرابهای تازه‌ای به وجود آورده است. (کاپلان سادوک ، 1368)
درحالیکه ارائه یک تعریف از اضطراب که تمامی جنبه‌های آن را پوشش دهد بسیار مشکل است ولی هرکس می‌داند که این احساس چیست اضطراب یک احساس بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم است که با یک یا چند احساس جسمی همراه می‌گردد درواقع اضطراب یک پاسخ به خطر یا تهدید است به منظور حمایت ارگانیزم. (پورافکاری، 1373)

اشکال اضطراب را برحسب هیجانی که نرمال یا بیمارگونه باشد مورد بررسی قرار می‌دهند بطورکلی اضطراب ممکن است سن حالت و صفت‌ها متقارن شود. (سیمز 1995)
حالت اضطرابی، کیفیتی از مضطرب‌بودن درحال است در این زمان خاص و واکنشی است شرایط تحریک‌آمیز محیط و ماهیت انتقال دارد اضطراب صفتی یک گرایش بلندمدت است که ممکن است تمام دوره زندگی را در برگیرد که معمولاً با اختلال شخصیت اضطراب همراه است. (سیمز 1995)

بطورکلی استرس‌آمیز تلقی‌شدن یک حادثه ، بستگی به ماهیت حادثه و نیز چاره‌ها و دفاع‌ها و مکانیسم‌های مقابله‌ای شخصی دارد که همه اینها با ایگو (خود، نهاد) در ارتباط هستند انتزاعی جامع که به فرآیندهای ادراک تفکر و عمل شخص به حوادث برونی و سائق‌های درونی اطلاق می‌شود.
اگر ایگو شخص عملکرد مناسب داشته باشد شخص در تعادل سازگارانه با دنیای برون و درون خود خواهد بود اگر عملکرد ایگو مناسب نبود و عدم تعادل ادامه یابد شخص دچار اضطراب خواهد شد. (کاپلان ، 1368)

اضطراب در سه سیستم جداگانه خود را نشان می‌دهد که عبارتند از سیستم :
روانی ـ فیزیولوژیکی و رفتاری که در نهایت هدف آنها حمایت از ارگانیزم می‌باشد یکی از پیامدهای این سه بعد این است که می‌توانند با هم ترکیب شوند و در سطح اضطرابی که افراد تجربه می‌کنند تغییرات وسیعی ایجاد کنند. (تیلور ، 1953)

اضطراب زمانی ناهنجار است که شدت آن مانع تحقق اهداف شخصی یا ارتباطات بین فرد می‌شود یا باعث درجات بالایی از ترس و درد شود. در چنین سطحی از شدت اضطراب به صورت اختلالات اضطرابی درنظر گرفته می‌شود بنابراین یک اختلال اضطرابی با شدت سطح اضطرابی که فرد تجربه می‌کند استمرار و تضعیف ، فرد مشخص می‌شود. (فاپولی ـ گیلبرا ایروتبس ، 1988 ، به نقل از کاردوجی 1998)

مطالعات اخیر نشان می‌دهند که اختلالات اضطرابی شایع‌ترین اختلالات روان‌پزشکی را تشکیل می‌دهند و تشخیص زود و به موقع اختلالات اضطرابی می‌تواند به درمان مؤثرتر و پیامدهای مثبت درمان این اختلالات منجر شود. امروزه ابزارهای تشخیصی مختلف در سراسر دنیا به منظور تسریع روان‌درمانی بوجود آمده است و کاربرد بالینی فراوانی دارند که برخی از این ابزارها در ایران نرم شده و قابل استفاده می‌باشند در این تحقیق سعی شده با استفاده از ابزارهای تشخیصی شناخته شده جهت تسهیل در تشخیص گامی برداشته شده باشد که در روند درمانی بهتر مؤثر واقع شود.

 

بیان مسأله :
اضطراب هسته مرکزی و نشانه اصلی اغلب اختلالات روانی محسوب می‌شود و همانطور که در بیماریهای جسمانی درد نماینده وجود بیماری است در بیماریهای روانی اضطراب نشانگر وجود مشکل می‌باشد.

اضطراب یک وضعیت شایع در زندگی است و در شکل طبیعی خود انگیزه حرکت محسوبمی‌شود ولی در حالت فرضی و مزمن در سیستم شناختی ـ عاطفی فرد واردمی‌شود و انفعالات ، عواطف، واکنش‌ها ، شناخت و ادراک را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد تحقیقات مختلفی در زمینه مفهوم اضطراب و اختلالات اضطرابی انجام شده است و به عنوان نمونه ، تحقیقات الکین و برنات (1987) که موفق شدند صفات پنهانی از بیماران روان‌تنی از جمله الکی تایمر را براساس پاسخگویی به رورشاخ تشخیص دهند و همچنین تحقیقات وسیعی که در کشور‌های کانادا ، سوئیس و فرانسه در ارتباط با اضطراب و آزمون رورشاخ انجام گرفته که بطورکلی نتایج نشان دادند پاسخگویی افراد اضطرابی و افراد عادی به این آزمون تفاوت معناداری دارد.

در همین رابطه‌ این نکته نیز قابل بررسی است که آیا بین اضطراب دختران و پسران رابطه وجود دارد ؟

اهداف تحقیق :
اضطراب از هر نوع و از هر عامل و پدیده ای در زندگی انسانی همواره موجب رکود فعالیت ها و کاستی تلاش ها و کم شدن بهره وری و حتّی انحراف از نتایج عملکرد افراد انسانی است.

اضطراب اگر فقط در حد استارت و انگیزش حرکت و فعالیت رُخ دهد اتفاقاً بسیار ارزشمند است و امّا اگر از حد خود خارج شود، موجب کاهش فعالیت ها و انحراف از اهداف و تعرّق دست و پا و تپش قلب و لرزش دست و پا در حالت جسمانی و کم خلقی و بدخلقی افراد و بدبینی و احساس حقارت در خود در جنبه شناختی و حتی پایین آمدن عزت نفس و اعتماد در افراد می گردد. فلذا هدف اصلی تحقیق عبارت است از :
(فرضیه)

مقایسه اضطراب دانش آموزان دختر و پسر سوم راهنمایی منطقه کرج می باشد.

اهمیت و ضرورت پژوهش :
نظر به اینکه علائم اضطرابی در تمامی اختلالات روانی مشهود است و در بعضی موارد باعث پوشیده‌شدن تابلوی واقعی بیماری می‌شد و از طرفی درمان مناسب بر پایه تشخیص صحیح قرار دارد بنابراین اجرای چنین پژوهشی از اهمیت بسزایی برخوردار است براساس اطلاعات موجود تحقیقاتی در زمینه اضطراب انجام داده‌ایم.

 

اهمیت پژوهش :
جهت استفاده از نتایج پژوهش در کمک مشاوره‌ای به دختران و پسران است.

تعریف عملیاتی :
در فرد مضطرب بالا : در این پژوهش فرد مضطرب بالا براساس چارک بالای نمرات نمونه‌ها در آزمون سنجیده می‌شود.
فرد مضطرب پائین : به کسانی اطلاق می‌شود که در آزمون اضطراب کتل در چارک پائین نمرات قرار دارند.
نروز‌ها : عبارت از یک اختلال روانی است که عملکرد‌های اصلی شخصیت را دربرنمی‌گیرد و فرد به آن آگاهی دارد. از انواع بسیار رایج و شناخته شده نروز می‌توان اضطراب، وسواس ، ترسهای مرضی و هیستری را نام برد.

افراد نوروتیک در مجموع تعدادی ویژگی مشترک دارند مثلاً خود را ناراحت احساس می‌کنند نقش اجتماعی خود را زیاد می‌برند در مقابل دیگران حالتی پرخاشگری دارند. یا برعکس پرخاشگری آنها متوجه خود آنهاست خوابهایشان اختلال دارد. روابط جنسی آنها مختل است (سردمزاجی ـ ناتوانی و ;) و بسیار خسته هستند. (روانشناس عمومی دکتر حمزه گنجی)

 

فرضیه‌ها :
1ـ اضطراب دانش‌آموزان دختر بیشتر از دانش‌آموزان پسر است.
بین اضطراب دانش آموزان دختر و پسر سوم راهنمایی منطقه کرج تفاوت معنی داری وجود دارد.

فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق

پیشینه تحقیق :
یکی از زمینه‌های جدید روانشناسی مرضی بخصوص از جنگ جهانی دوم تاکنون قلمرو اختلالات اضطرابی است بررسیهای اخیر نشان داده‌اند که اختلالات اضطرابی واجد بیشترین فراوانی در سطح کل جمعیت هستند.

اگرچه اضطراب در وهله اول بخصوص در قالب اضطراب بزرگسال پدیده‌های رایج شناخته شده و فراگیر به نظر می‌رسد اما بررسی گام به گام آن از حد کودک شیرخواره و در طول مراحل کودکی و نوجوانی نشان‌دهنده اهمیت و وسعت این اختلال و تنوع شکل‌گیری و گوناگونی نشانه‌های آن است تا جائیکه برای پاره‌ای از مؤلفان رفتارهای مرضی را می‌توان به منزله انواع راه‌حل‌هایی دانست که کودکان در مقابل اضطراب اتخاذ می‌کنند. (آژوریاگرا 1982 ، به نقل از دادستان 1370).

به طورکلی واژه اضطراب به معنای گوناگونی مطرح شده است در لغت پریشانی، سرآسیمگی و بی‌تابی است اضطراب مفهوم جدیدی نیست حتی در آثار مصریان باستان نیز از آن سخن رفته است. (بک 1971)

واژه A مقاله مقایسه اضطراب دانش‌آموزان دختر و پسر تحت فایل ورد (word) iety مشتق از کلمه انکسیویس است که در سالهای 1925 به معنی بی‌قراری و پریشانی به کار رفته است. ( به نقل از بخشانی 1372)
پس در آخر می‌گوئیم که اضطراب نتیجه رویدادهای مهم و نامشخصی است که امکان دارد فرد در آینده با آنها مواجه شود اضطراب جنبه‌ انتظاری دارد. (جمالفر 1373)

رویکردهای نظری به اضطراب :
اضطراب هیجانی است که حداقل در شکل زودگذر و معمولی آن به وسیله هر انسانی تجربه شده است برای توصیف ماهیت اضطراب نظرات بسیاری مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

 

نظریه روانکاوی :
فروید در دو نوبت به تدوین نظریه اضطراب پرداخته است با راول در نخستین آثارش اضطراب را نتیجه مستقیم سرکوبی دانسته است این مکانیزم براساس بیرون‌راندن تجسم گشاننده‌ای به خارج از میدان هوشیاری، موجب می‌شود که بخشی از لیبیدو (Libido) به کار گرفته نشود و همین بخش است که بلافاصله تبدیل به اضطراب می‌گردد : اضطراب اختلالات روانی یک محصول لیبدو است همچنانکه سرکه محصول شراب است. (فروید 1905 به نقل از کاپلان 1368)
پس این موضع‌گیری فروید مبتنی بر این اصل است که هنگامیکه سیستم عصبی در مقابله با تحریکهای بسیار شدید ناتوان است اضطراب متجّلی می‌شود.

نظریه رفتارگرایی :
طبق نظریه‌های رفتاری اضطراب یک واکنش شرطی در مقابل محیطی خاص است.
(کاپلان 1368) به عبارت دیگر یک پاسخ آموخته شده به محرک ویژه‌ای است که به ارگانیزم هشدار می‌دهد حادثه‌ای ناخوشایند در شرف وقوع است و باید در انتظار وقوع ناراحتی بود (ماور 1950) .
ابزارهای سنجش اضطراب :
1ـ تکنیکهای عینی
2ـ تکنیکهای فرافکنی
جامعه آماری :
جامعه مورد مطالعه و پژوهش ما تشکیل شده از دانش‌آموزان دختر و پسر دوره سوم راهنمایی با درنظرگرفتن تعداد افراد خانواده و سن پدر و مادر ، شغل پدر و مادر.
تعریف نمونه :
اعضاء نمونه شامل دو گروه دختر و پسر دوره سوم راهنمایی می‌باشند که براساس نمرات اضطراب آنهاست و از تست اضطراب کتل انتخاب شده است.
نمونه و روش نمونه‌گیری :
جمعیت نمونه شامل 15 نفر دختر و 15 نفر پسر بوده است با سن 13 ، 14 ، 15 ، 16 است.
روش تجزیه و تحلیل داده‌ها :
در این روش داده‌های به دست آمده با استفاده از آزمون t , z مستقل مورد تجزیه قرار می‌گیرد.
سندرمهای افسردگی و اضطراب :
هدف ما در این فصل توصیف نظامهای فعلی طبقه بندی اضطراب و افسردگی به منظور تعیین قلمرو اختلالهایی است که در این جا به آنها اشاره می کنیم.
وسعت و قلمرو مسأله :

شیوع افسردگی : به نظر می رسد اضطراب و افسردگی هر دو از اختلالهایی هستند که عموم مردم و درمانجویانی که به درمانگاه مراجعه می کنند به طور مشترک از آنها شکایت دارند. براساس مطالعاتی که در اروپا و ایالات متحده آمریکا انجام شده، برآورد شده است که بین 9 تا 26 درصد زنان و 5 تا 12 درصد مردان در طول زندگی خود یک بیماری افسرده ساز عمده داشته اند. همچنین برآورد شده است که بین 5/4 تا 3/9 درصد زنان و 3/2 تا 2/3 درصد مردان در برهه ای از زمان به این اختلال دچار هستند. بنابراین زنان دو برابر بیشتر از مردان به افسردگی دچار هستند و این نسبت در جمعیتهای بالینی نیز گزارش شده است.

این عدم تجانس در شیوع افسردگی مخصوصاً در گروههای سنی جوانتر صدق می کند. همچنین احتمال بهبود افسردگی در این اشخاص نسبت به افراد مسن تر بیشتر است و نیز احتمال تجربه مجدد بیماری در آنها کمتر می باشد (روبینز و همکاران، 1984 ؛ بلاکر و کلار ، 1987 ). مطالعات متعددی که بر روی بیماران مراجعه کننده به پزشکان عمومی انجام نشان می دهند که شیوع افسرده اساسی در حدود 5 درصد است (هوپر و همکاران، 1979 ؛ بلاکر و کلار ، 1987 ) و این میزان سبب شده که اختلال افسردگی یکی از شایعترین مشکلات بالینی پزشکی عمومی تلقی گردد. تخمین زده می شود که تنها در حدود ده درصد بیماران مراجعه کننده به پزشکان عمومی که دچار افسردگی هستند به خدمات روان پزشکی ارجاع داده می شوند.

شیوع حالات اضطرابی : در مورد اضطراب مارکس و لیدر با بررسی 22 مطالعه انجام شده در این زمینه برآورد کرده اند که تقریباً سه درصد جمعیت عمومی به حالت اضطراب دچار هستند. گزارش شده است که در بین آنهایی که از مراقبتهای اولیه استفاده می کنند یعنی مراجعه کنندگان به پزشک عمومی شیوع

حالات اضطراب بیشتر از افسردگی است. کدوارد و کوپر (1969) گزارش می کنند که 27 درصد بیمارانی که با علائم روانی به پزشکان عمومی خود مراجعه می کنند دچار حالت اضطرابی هستند. با این حال، شیوع اختلالهای اضطرابی در کار روان پزشکی کاهش یافته است. یکی از دلایل آن این است که پزشکان

عمومی معمولاً تمایل دارند بیماران مضطرب را خودشان با استفاده از داروهای بنزودیازپین درمان کنند. و در مواردی این قبیل بیماران به روان پزشک ارجاع داده می شوند که دچار اضطراب مزمن هستند. در عین حال، الگوی ارجاع بیماران دچار اختلالهای اضطراب به خدمات روان پزشکی در حال تغییر است زیرا درمانهای روانشناختی اخیراً بر درمان با دارو ترجیح داده می شوند و همچنین وابستگی فزاینده و داروهای بنزودیازپین سبب اجتناب از آنها شده است. وایسمن و میرز

(1978) گزارش داده اند که بیشتر از هشتاد درصد افراد مبتلا به اختلال اضطراب منتشر در طول زندگی خود اختلال هراس سا فوبی را داشته اند و 39 درصد بیماران مبتلا به فوبی دچار اختلال وحشتزدگی شده اند. بنابراین همانند افسردگی، اضطراب توأم با حملات وحشتزدگی یا بدون این حملات یکی از شایعترین حالات آسیب شناسی روانی محسوب می گردد.

تشخیص
اختلالهای افسرده ساز :
طبقه بندی اختلالهای افسرده ساز سبب بحثهای طولانی مدت شده است. سؤال اصلی این است که آیا تظاهرات مختلف بیماری از نظر کمی (بر حسب شدت) یا کیفی (بر حسب ماهیت بیماری) متفاوتند. بحثهای اولیه مبتنی بر توصیفهای مفصل پدیدار شناسی بیماران بوده و سپس با ظهور کامپیوتر بحثها حول مسأله تحلیلهای چند متغیری درجه بندی های علائم در گروه وسیعی از بیماران دور می زده است. بحث اصلی به صورت نمودار در شکل 1 ارائه شده است.

 

الگوی ابعادی، الگوی بیماری ناپیوسته :
در حالی که هر دو الگوی ارائه شد در شکل 1 امکان وجود یک گروه روان پریش و یک گروه روان رنجور وجود دارد طرفداران الگوی ابعادی معتقدند که اکثریت بیماران در قسمت میانی دو بعد روان پریش و روان رنجور قرار دارند، در حالی که طرفداران الگوی بیماری ناپیوسته معتقد به یک توزیع دونمایی هستند، یعنی تنها تعداد محدودی از بیماران در قسمت میانی ناحیه افسردگی قرار دارند. مطرح کردن نظریه های مختلف در این جا مناسب نیست (کندل 1976). در عوض ما ملاکهای تشخیص اصلی مورد استفاده در مطالعات بالینی و پژوهشی را تعریف و مشخص می کینم، به طوری که بتوانیم گروه بیمارانی را که به شناخت درمانی پاسخ می دهند تعیین نمائیم.

جدول 1 نشان می دهد که بیماری افسردگی می تواند بر کارکردهای مختلف با وسعت مختلف زیاد تأثیر بگذارد. در تمام بیماران افسرده، تعدادی یا تمام علائم فوق با شدتهای مختلف مشاهده می شود و همچنین بعضی از این بیماران علائم واضح روان پریشی را به صورت هذیانها و توهمات نشان می دهند. این هذیانها گاهی اوقات تحت عنوان «هذیانهای کامل» توصیف می شوند، یعنی بر خلاف هذیانهای «از هم پاشیده » بیماران اسکیزوفرنیایی در زمینه خلق بیمار قابل شناسایی هستند.هذیانها نوعاً هذیانهای پشیمانی یا توبه نامیده می شوند و در رابطه با مووضعاتی نظیر احساس گناه، بیماری، فقر و مرگ هستند. توهمها که نادرتر هستند معمولاً در رابطه با موضوعاتی مانند خود مقصر بینی و تقبیح خود هستند.
جدول 1 ) تحلیل کارکردی بیماری افسردگی

علائم روانشناختی
خلق غمگینی، اضطراب، تحریک پذیری
تفکر فقدان تمرکز، تفکر کند و آشفته، دیدگاه بدبینانه، سرزنش خود، دودلی و تردید، عزت نفس پایین
انگیزش عدم علاقه به کار و سرگرمی ها، اجتناب از فعالیتهای شغلی و اجتماعی، تمایل به فرار و گوشه گیری، وابستگی زیاد
رفتار عدم فعالیت، راه رفتن کند، گریه کردن، شکایتهای متعدد

علائم زیست شناختی افزایش یا کاهش اشتها، فقدان نیروی زندگی (لیبیدو)، اختلال خواب، کندی یا بی قراری

در عمل نظامهای تشخیص مختلف که در قسمت زیر توصیف شده اند دارای ارزش اکتشافی هستند زیرا نشانگر رویکردهای درمانی متفاوت هستند. راهنمای بین المللی طبقه بندی آماری بیماریها، آسیب ها و علل مرگ و میر (9 – ICD ، سازمان بهداشت جهانی، 1977) و راهنمای آماری و تشخیص نظامهای طبقه بندی اختلالهای روانی (DSM III – R ، انجمن روان پزشکی آمریکا، 1987) در جدول 2 و 4 توصیف شده اند.

جدول 2 ) 9 ICD ، روان پریشی شیدایی – افسردگیف نوع افسرده
1 اختلال شدید خلقی – اضطراب و افسردگی
2 وجود یک یا چند علامت زیر (در خلق بالا تمام علائم زیر وجود دارد)
هذیانها، توهمها، حیرت، نگرش منفی نسبت به خود، اختلال در ادراک و رفتار
3 زیر گروهها :
روان پریشی افسردگی، درونژاد، مالیخولیایی انحطاطی، واکنش شیدایی- افسردگی، نوع افسرده، افسردگی یک قطبی، افسردگی روان پریشی، اختلالات خفیف خلقی را نیز شامل می شود.

جدول 3 ) ملاکهای تشخیص DSM III-R برای دوره افسردگی اساسی
الف حداقل پنج علامت از علائم زیر در طول یک دوره دو هفته ای وجود داشته باشد و تغییراتی در کارکرد قبلی فرد ایجاد نمایند، و حداقل یکی از این علائم نیز وجود داشته باشند :

1 ) خلق افسرده، 2 ) از دست دادن علاقه یا لذت (شامل علائمی که به وضوح ناشی از اختلالهای جسمی، هذیانها و توهمات ناهم خوان با خلق، بی ربط گویی یا گسستگی بارز تداعی ها نباشد).
1 خلق افسرده (در کودکان و نوجوانان ممکن است خلق تحریک پذیر باشد) در بیشتر طول روز و تقریباً هر روز به طوری که در توضیحات شخص مشخص می باشد و یا به وسیله دیگران قابل مشاهده است.

2 بی علاقگی و بی میلی محسوس به همه چیز یا تقریباً به هر کاری در بیشتر طول روز و تقریباً هر روز (به طوری که در توضیحات شخص مشخص می باشد و یا اغلب اوقات به صورت بی احساس به وسیله دیگران قابل مشاهده است.)
3 کاهش قابل ملاحظه وزن یا افزایش آن بدون رژیم غذایی ویژه (به عنوان مثال، کاهش بیشتر از پنج درصد وزن بدن در یک ماه)؛ افزایش یا کاهش اشتها تقریباً هر روزه (در کودکان به صورت عدم افزایش وزن موردانتظار قابل مشاهده است).
4 بی خوابی یا پرخوابی تقریباً هر روز

5 بی قراری یا کندی روانی – حرکتی تقریباً هر روز (به وسیله دیگران قابل مشاهده است و صرفاً احساسات ذهنی بی قراری یا کند شدن وجود ندارد).
6 خستگی یا از دست دادن انرژی و نیرو تقریباً هر روز
7 احساس بی ارزشی یا احساس نامناسب و مفرط گناه (که ممکن است هذیانی باشد) تقریباً هر روز (صرفاً سرزنش خود یا احساس گناه در مورد بیمار بودن نیست).

8 کاهش توانایی تفکر یا تمرکز، دودلی، تقریباً هر روز (به وسیله توضیحات شخص یا دیگران قابل مشاهده است.)
9 مدام به مرگ اندیشیدن (ترس از مرگ وجود ندارد)، مدام در فکر خودکشی بودن یک نقشه معین، اقدام به خودکشی و یا برنامه ریزی ویژه برای اقدام به این کار.
ب 1 ) وجود یک عامل عضوی در شروع یا تداوم اختلال قابل اثبات نیست.
2 ) اختلال یک واکنش طبیعی نسبت به مرگ شخص مورد علاقه نیست (داغدیدگی بدون عارضه).
توجه : اشتغال ذهنی بیمارگونه فرد به احساس بی ارزشی، خودکشی، اختلال کارکردی بارز یا کندی روانی حرکتی و یا دیرش طولانی در فرد نشانگر داغدیدگی است که اختلال افسردگی اساسی نیز آن را تشدید می کند.
ج در طول دوره اختلال، و در غیاب علائم خلقی بارز ( به عنوان مثال، قبل از بروز علائم خلقی یا بعد از بهبود آنها) هذیانها و توهمات برای مدت دو هفته وجود ندارد.
د مقدم بر اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنی شکل، اختلال هذیانی یا اختلال روان پریشی دیگری که مشخص نشده باشد وجود ندارد.

افسردگی «روان رنجوری ». بنابراین 9 ICD -، افسردگی روان پریشی را به عنوان علائم افسردگی اساسی تعریف می کند. و افسردگی روان رنحورذی به عنوان افسردگی بروز می کند مشخص می شود. افسردگی روان رنجوری توأم با هیچ گونه هذیان و توهمی نیست و با توجه به درجه افسردگی و میزان اختلال رفتاری از افسردگی روان پریشی تمیز داده می شود.

جدول 4 ) ملاکهای DSM III-R برای مالیخولیایی
حداقل باید پنج علامت از علائم زیر وجود داشته باشد :
1 فقدان لذت یا علاقه در تمام یا تقریباً تمام فعالیتها

2 عدم واکنش نسبت به محرکهایی که معمولاً لذت بخش هستند (هنگامی که رویدادهای خوشایندی اتفاق می افتد، حتی به طور موقت، احساس بهتر شدن نمی کنند)

3 افسردگی به طور منظم در صبحها بدتر است
4 بیمار شدن در صبح زود (حداقل دو ساعت قبل از وقت معمول بیدار شدن)
5 کندی یا بی قراری روانی – حرکتی (صرفاً شکایتهای فردی وجود ندارد)

6 بی اشتهایی یا کاهش قابل ملاحظه وزن (به عنوان بیشاز از 5 درصد وزت بدن در یک ماه)
7 اختلال شخصیتی عمده ای قبل از نخستین بروز افسردگی اساسی وجود ندارد
8 یک یا چند دوره بروز افسردگی اساسی به دنبال بهبودی کامل یا بهبودی نسبی
9 پاسخ قبلی خوب به درمانهای ویژه و مناسب ضد افسردگی بدنی مانند : سه حلقه ای ها، درمان با تشخنج برقی (ECT)، مهار کننده های مونوآمین اکسیداز (MAOI) و لیتیوم

 

افسردگی اساسی ، افسرده خویی ، و مالیخولیا :
این تعاریف برای استفاده در مطالعات تحقیقاتی که مستلزم تعریف بسیار دقیق گروهها هستند، مانند مطالعات مربوط به نتایج درمان معتبر نیستند. بهتر است از DSM III یا ملاکهای تشخیص پژوهشی (RDC) که به وسیله بعضی از تدوین کننده های DSM III (اسپتزر و همکاران، 1978)، مخصوصاً برای تحقیقات فراهم شده استفا ه شود. دو نوع اختلال افسردگی در –R DSM III مشخص شده اند : افسردگی اساسی که در آن یک یا چند رخداد افسردگی اساسی وجود دارد و افسرده خوبی که در آن خلق افسرده تقریباً برای حداقل دو سال ادامه می یابد، اما ملاکهای تشخیص افسردگی اساسی بعد از دو سال اول در این اختلال مشاهده نمی شود و خلق افسرده حداقل با دو علامت از علائم افسردگی همراه می باشد. افسردگی اساسی می تواند علائم روان پریشی را نیز داشته باشد و ممکن است از نوع مالیخولیایی باشد یا نباشد. برای اجتناب از سوء تغییرهای علّی از اصطلاح درونزاد، اصطلاح مالیخولیا به عنوان جانشینی برای زیرت طبق شکلهای اولیه و درونزاد بیماری به کار برده شده است. در جدول 2 و 4 فهرستی از ملاکهای تشخیصی دوره های افسردگی اساسی و نیز گروه مالیخولیا آمده است.

بیشتر پژوهشهای انجام شده در زمینه شناخت درمانی، چه پژوهشهای مربوط به نتایج درمان و چه پژوهشهای مربوط به سنجش بدکاری شناختی، با بیماران سرپایی افسرده ای صورت گرفته است که ملاکهای افسردگی اساسی بدون علائم روان پریشی اما دارای علائم مالیخولیایی یا بدون چنین علایمی در آنان تأیید شده بوده است.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


کلمات کلیدی :