ارسالکننده : علی در : 95/6/31 6:3 صبح
مقاله تأملی بر همنشینی ادبیات کودک و فلسفه در برنامه فلسفه بـرای کودکان تحت فایل ورد (word) دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله تأملی بر همنشینی ادبیات کودک و فلسفه در برنامه فلسفه بـرای کودکان تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله تأملی بر همنشینی ادبیات کودک و فلسفه در برنامه فلسفه بـرای کودکان تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله تأملی بر همنشینی ادبیات کودک و فلسفه در برنامه فلسفه بـرای کودکان تحت فایل ورد (word) :
چکیده
هر چند نهضت فلسفه برای کودکان در پیشبرد برنامه های خویش، همـواره از ادبیـات کودک سود برده، اما هیچ گاه تأملی نظری بر این مفهـوم نداشـته اسـت. عمـده بحـث هـای صاحب نظران این نهضت، درباره مفاهیم کودک، فلسفه و نظریه تربیتی بوده اسـت و ادبیـات صرفاً ابزاری در نظرگرفته شده که مقصدی جز خودش -در این جـا تربیـت تفکـر فلـسفی-
دارد. مقاله حاضر در پی آن است که در تعامل مفاهیم کودکی و فلـسفه، جـایی را نیـز بـه ادبیات کودک اختصاص دهد و رابطه سه مفهوم را – به جای دو مفهوم- تحلیـل کنـد و در نهایت در جست وجوی رویکرد باشد که هم زمان با پرورش تفکر فلسفی کودکان، بر ماهیـت و هویت مستقل ادبیات نیز ارج گذارد.
کلیدواژهها: ادبیات کودک، داستان، فلسفه، فلسفه برای کودکان، کودک.
.
مقدمه
بحثهای مربوط به فلسفه برای کودکان1 و هر آنچه در این جنـبش از جنبـه نظـری مطـرح
شده، اغلب مبتنی بر پیشفرضهای مربوط به مفاهیم کودکی و فلسفه بوده است. معمولاً تصور بر
این است که اگر مفهومی که از کـودک و فلـسفه داریـم، امکـان تلفیـق در عبـارت »فلـسفه بـرای
کودکان«را داشته باشد، مسیر پرداختن به نظریه در این قلمرو هموار میشود.علاوه بر پژوهشگران
نامآور این حیطه، دیگر پژوهشگران نیز، که نگاهی باهمنگرانه داشته اند، مبنا را بر همین نوع نگـاه قرار داده اند. کارین موریس، از زمره این پژوهشگران، آشکارا بیان میکند که »باورهای ما مبنی بر
این که کودکان نمیتوانند به فلسفه بپردازند مبتنی بر پیشفرضهای ما درباره کودک و تفکـر او و
نیز درباره فلسفه است« (موریس، بیتا). موریس، سپس در مقاله خود به ژرفکاوی مفاهیم کـودکی
و فلسفه پرداخته است.فیلیپ کم نیز که مجموعه داستانهای فکری را ویراستاری کرده، در مقدمهخود بر این کتاب و نیز در کتاب راهنمایی که درباره اجراییکردن داستانهای یاد شده نوشته اسـت
و همچنین در اثر مستقل خویش، با هم اندیشی، کاوش فلسفی در کلاس درس، در همان حال کـه
از ادبیات همچون رکن اصلی پیشبرد برنامه خود سود میجوید، بر ماهیـت ادبیـات و یـا ادبیـات
کودک هیچ تأملی نمیکند (رک. کم 1379الف، کم 1379ب و کم .( 1995 از اعضا جنبش فلـسفه
برای کودکان، تنها پژوهشگری که طی چند بحث مستقل، ماهیت ادبیات کودک را بررسی کـرده وکاوش در این زمینه را ضروری دانسته، فیلسوف صاحبنام این قلمرو، گـرت. بـی. متیـوز اسـت.
مقاله حاضر، پس از بحثی کوتاه درباره ضرورت پرداختن به مفهوم ادبیات کـودک در تـدوین هـر
نظریه مربوط به »فلسفه برای کودکان« که از ادبیات سود می جوید، و نیز ضرورت گزینش یا ابداع
برداشتی خاص از این مفهوم، ضمن مروری انتقادی بر آنچه پیشگامان این قلمرو درباره ادبیات یـا ادبیات کودک گفتهاند، خواهد کوشید که از آن سوی رابطه نیز بر مسئله نظر افکند و نظریههایی از ادبیات کودک را که بابی تازه بر این بحث می گشایند معرفی کند.
ضرورت پیش فرض سوم
همچنان که جمع مفهوم »فلسفه«و »کودک« در عبارت »فلسفه برای کودکان« مبتنی بر وجود و
یا گزینش تعریفهایی از دو مفهوم یادشده است که بر بـستر هـمنـشینی تـابآورنـد، اسـتفاده از
1 philosophy for children (P4c)
111
ادبیات کودک در این قلمرو نیز تأملی نظری در معنای این ادبیات را مـیطلبـد کـه زمینـه را بـرای
ورود همزیستانه آن به این حیطه فراهم آورد. شاید نیاز بـه تأکیـد نباشـد کـه از منظـری فلـسفی،
حضور مفاهیم منفرد در عبارات ترکیبی، حضوری تعاملی است؛ و نیـز ایـنکـه چنـین تعـاملی، از سویی محدودکننده و از سویی گشایشدهنده است. بنـابراین، همچنـان کـه کـودک درون ادبیـات
کودک و نیز ادبیات درون ادبیات کودک، همان کودک و همان ادبیاتی نیستند که به گونهای مطلـق
از آنها سخن میگوییم1، نه کودک و نه فلسفه و نیز، به این ترتیب، نه ادبیات کودک مورد استفاده
در نهضت فلسفه برای کودکان، همانی نیستند که خارج از این قلمرواند. همنـشینی ایـن مفـاهیم و
عبارات، به گونهای دیالکتیکی، همنشینان را دگرگون میسازد و از این رو، هر رویکـرد در جنـبش
فلسفه برای کودکان که از ادبیات کودک در پیشبرد مقاصد خود بهره مـیبـرد، نیازمنـد سـه گونـه
پیشفرض -درباه مفاهیم فلسفه، کودک، و ادبیات کودک- است. (ر. ک. خسرونژاد، 1384 الـف و
نیز خسرونژاد 1384ب)
نپرداختن به هر یک از این سه و نادیدهگرفتن آن ها، به ناگزیر، منجر به ابزاریدیدن، تحریف
و یا مسخ مفهوم نادیدهگرفتهشده میشود و این، به نظر میرسد، آن چیـزی نیـست کـه فلـسفه یـا
ادبیات و یا نهضت فلسفه برای کودکان در پی آن باشد یا به آن رضایت دهد و یا از آن سود ببرد.
پیشفرضهای متیو لیپمن، آن مارگرت شارپ، و گرت بی. متیـوز دربـاره
ادبیات کودک
لیپمن و شارپ، هر چند خود، داستان هایی را برای پیشبرد برنامه فلـسفه بـرای کودکـان بـه نگارش در آوردهاند، اما بحث مستقلی را به ادبیات کودک اختصاص نـدادهانـد. پـیشفـرضهـای ایشان را درباره ادبیات، در مفهومی کلی، و به ویژه درباره ادبیات کودک، شـاید بتـوان در سـخنان جسته و گریخته آنان در این باره جستوجو کرد. لیپمن در یکی از مصاحبههای خود، در پاسخ به
این پرسش که »چرا در تعلیم و تربیت، متن داستانی-فلسفی، مؤثرتر از متن صرفاً فلـسفی اسـت؟«
میگوید:
.1 برای درک روشن از این بحث رجوع کنید به:
Lesnik-Oberstein, K. (1996 ). “Defining Children’s Literature and Childhood”. International Copanionn Encyclopedia of Children’s Literature. Ed: Peter Hunt. Second
ed. London: Routledge. Pp. 17-31.
هر کتاب درسی، مجموعهای از اطلاعاتی وسیع است که به دست محققـان و بـرای محققـان
تألیف شده است. اما اگر مخاطب کتاب درسی، محققان نباشند و کتاب، کودکـان را خطـاب کنـد،
شگردی برای برانگیختن مطالعه لازم مـیآیـد.داسـتان(رمـان)حـاوی تخیـل، مـوقعیتی فرضـی،گفتوگویی پر تحرک، شخصیتهایی زنده، سبکی پرطراوت، جاندارانگاری، طنز، یا همه ایـنهـا
است. مؤلف با این شیوهها میتواند اطلاعاتی را که میخواهد انتقال دهـد، بـه شـکل داسـتانی در
آورد که خواننده با آن همانندسازی کند و از آن لذت ببرد و آن را بفهمد ]در همه جای متن حاضر
خمیدهکردن حروف از مؤلف مقاله حاضر است[ (لیپمن: .(2006
از نظر لیپمن، »نویسندگان فلسفه برای کودکان میتواننـد در هـر صـفحه، روابـط، مـسائل، و معانی ظریف فلسفی را جا دهند ; یک جمله یا کلمه، کودکان را بر میانگیزد ; و جستوجـوی
(کاوش) آنان آغاز میشود و تا زمـانی کـه متقاعـد نـشوند معنـای آنچـه را نوشـته یـا گفتـهشـده
دریافتهاند، این جستوجو ادامه می یابـد« (همـان). لیـپمن بـر ایـن بـاور اسـت کـه دانـشجویان
تحصیلات تکمیلی در رشته فلسفه، برای مطالعه متون بسیار انتزاعی، انگیزهای شخـصی و درونـی
دارند، اما کودکان نیازمند این اند که برای چنین کاری برانگیخته شوند و داستان معمولاً بهترین راه
برای رسیدن به این هدف است.
نکته تأمل برانگیز دیگر، تأکیدی است که لیپمن، بیدرنـگ، پـس از اظهـارات یـاد شـده، بـر
تفاوت دیدگاه خود و پیاژه می کند:
اما این دلیلی نیست که با باور پیاژه مبنی بر ایـنکـه کودکـان خردسـال نمـیتواننـد از پـس انتزاعیات بر آیند همداستان شویم. بهتر است بگوییم، کودکان نمیخواهند مجبور شوند با واژگـان و اصطلاحاتی تخصصی، خشک و انتزاعی درگیر شوند. آنـان بـهخـوبی از پـس کلمـات کوتـاه و
مجردی همچون خوب، بد، قانون، امید، شادی و غیره که فلاسفه نیز بـهکـار مـیبرنـد، برمـیآینـد
(همان).
و سرانجام در جایی دیگر، در پاسخ به پرسش مربوط به شیوه نوشتن کتابهای فلسفه بـرای کودکان، لیپمن اظهار میدارد:
داستانها به گونهای نوشته میشوند که شماری از باورهای گوناگون فلسفی، به تـصادف، درهر صفحه پخش شده باشد.کودکان، به دلیل کنجکاوی ذاتی خویش، حتماً با این باورها برانگیخته
میشوند و دوست دارند که در آن باره با همکلاسیهـای خـود بحـث و گفـتوگـو کننـد.چنـین
113
بحثهایی باید از سوی معلم تشویق و حمایت شود و کودکـان نیـز بایـد تـشویق شـوند کـه بـه
تواناییهای فلسفی خویش ایمان داشته باشند (همان).
همانگونه که از سخنان یادشده برمیآید، بنا بر باور لیپمن، ادبیات کودک، همچون واقعیت یا پدیدهای درخود و برای خود، در نهضت فلسفه برای کودکان، در نظر گرفته نمـیشـود. داسـتان و
رمان، از این منظر، ابزاری برای رسیدن به هدفی دیگر، هدفی برتر، قلمداد مـیشـود.1 در داسـتان،
بهگونهای آگاهانه و طراحیشده، سخنی ، مسئلهای یا نکتهای فلسفی گنجانـده مـیشـود و پـس از
خواندن داستان، آن سخن، مسئله، یا نکته، در گروهی که با معلمی کارآزموده هدایت میشود مورد
بحث قرار میگیرد. بدین شکل شاید بتوان ادعا کرد که هویت مستقل چنین ادبیاتی، حتی به اندازه هویت مستقل ادبیات آموزشی نیز رسمیت ندارد. ادبیـات آموزشـی، ادبیـاتی اسـت کـه در خـود،
همانگونه که هست ارزشمند است و بهکار میآید؛ امـا در سـخنان لیـپمن اصـل، جامعـه، جـست
وجو(کاوش)گر و برنامهای است که در آن اجرا میشود. اصل، گفتوگوهـایی اسـت کـه پـس از
مطالعه کتاب، جاری میشود و به منظوری جز فهم کتاب (جز کتاب) اختصاص یافته است.
سخنان شـارپ امـا در ایـن قلمـرو از ژرفـای بـیشتـری برخـوردار اسـت. وی در یکـی از
مصاحبههای خود، آنجا که در تفاوت میان رویکرد فلـسفه بـرای کودکـان و رویکـرد »فلـسفه بـا
کودکان« سخن میگوید اظهار می دارد:
فلسفه برای کودکان متعهد به بازساختن تاریخ فلسفه به کمک داستان و کتاب راهنمـا اسـت؛به این شکل که کودکان در معرض باورهای فلاسفه گوناگون درباره مـسائلی قـرار مـیگیرنـد کـه پذیرفتهاند دربارهاش تحقیق کنند. در بیشتر موارد، این دیدگاههای گونـاگون، در قالـب باورهـای کودکان مختلف حاضر در داستان، نشان داده میشود؛ یا همچون گزینههایی مطـرح مـی شـود کـه
قرار است در تمرینها و برنامههای بحث و گفتوگو در کتابهای راهنما بررسی شـود ; داسـتان
در فلسفه برای کودکان، سکوی پرشی یا بهانهای برای تحقیق فلسفی است (شارپ: .(2006
.1 البته از منظری جانبدارانه نسبت به ادبیات، این سخن کاملاً برعکس میشود. برای نمونه رجوع کنید به گفتوگوی براین مگی و آیریس مرداک، آنجا که مگی -به هنگام بحث از شرایطی که در آن، ادبیات سخنگوی مسائل اجتماعی و یا فلسفی میشود- اظهار می دارد: »در این گونه موارد، کار هنری نه تنها دیگر فینفسه هدف نیـست، بلکـه وسـیلهای است برای رسیدن به هدفی کوچکتر از خودش« (مگی، .(1378 :430
شارپ، سپس این رویکرد به ادبیات را با آنچه مارتا نسبام، متفکر معاصر، مطرح میسـازد تـا
اندازهای همانند میبیند و میگوید:
این دیدگاه که داستان، گونهای آمادگی و محرک برای فلسفیدن کودکان است، تا انـدازهای بـا اعتباری که مارتا نسبام برای رابطه میان تربیت اخلاقی، قضاوت اخلاقی و داستان قائـل مـی شـود
همگون است; نسبام با توجه به اینکه فلسفه به همان انداره جهتگیری به سـوی نظـر، بایـد بـه
سوی عمل نیز بگراید، مورد جـذابی بـرای ایـن رویکـرد اسـت کـه قـضاوت اخلاقـی از طریـق
زندگیهای ویژه و مخمصههای پیچیدهای که شخصیتهای داستان در آن گرفتار میآینـد، سـاخته
میشود(همان).
این برداشت شارپ، در واقع، مبتنی بر این سخن نسبام است که:
بدون عرضه رمزناکی تعارض و مخاطرهآمیز بودن موقعیتی که هشیارانه زیـسته شـده اسـت،
دشوار است که فلسفه بتواند ارزش ویژه و زیبایی انتخاب خیر از سـوی انـسان را آشـکار کنـد ;
آنچه، سبک متون معمول و سنتی فلسفه در رساندن آن تاکنون درمانده است همین باور است کـه سنجیدگی انسان، ماجرایی دائمی از شخصیتی است کـه در رویـارویی بـا انتخـابهـای مهیـب و رازهای هولآور شکل میگیرد و همین نیز در واقع منشأ همه زیبایی و غنای این سنجیدگی اسـت
(همان).
شارپ، در عین حال، بر رویکرد دیگری که ممکن است در مقابل رویکرد وی و همکـارانش وجود داشته باشد و منتقدانه، نوع نگاه مسلط در نهضت فلسفه بـرای کودکـان نـسبت بـه ادبیـات کودک را به پرسش کشد، آگاه است و بدون یاد کردن از مدافعان این رویکـرد، دربـاره آن سـخن میگوید:
دیگرانی هستند که فکر میکنند فلسفه را میتوان با استفاده از ادبیات معیـار (رایـج) آمـوزش
داد. هر چند مطمئناً این کار از فیلسوفی حرفهای بر میآید، من تصور میکنم به هنگـام اسـتفاده از این ادبیات در کلاس، نکاتی چند باید در نظر گرفته شود ; در بـیشتـر کـشورها، معلـم آمـوزش دیدهای در هنر و صنعت تحقیق فلسفی وجود ندارد. فهم ابعاد فلسفی ادبیات و رساندن کودکان به این فهم، به ویژه با توجه به پیچیدگی یک قطعه خوب ادبی، نیازمند خبرگیای است که نمیتـوان آن را ساده انگاشت. در حالی که در کلاس ادبیات، تحلیل پیرنگ و گسترش شخـصیت، اهـداف
عمدهای هستند، آنچه در فلسفه در پی آنیم، گشودن راهی به راهکارهای تفکر و اندیشههایی است
115
که در لوای سطح داسـتان نهفتـهانـد; ادبیـات معیـار، آفریـده نـشده اسـت کـه خواننـدگان را بـا
مهارتهای تفکر، مهارتهای شکلدادن به مفهوم و مهارتهایی که برای فلسفیدن ضـروریانـد;
آشنا سازد; ]در حالی که[ داستانها در فلسفه برای کودکان، سکوی پـرش مناسـبی بـرای تحقیـق فلسفیاند ; (همان).
شارپ، در این بخش از سخنان خـود و در ادامـه سـخن نقـل شـده، بـه ذکـر ویژگـیهـایی
میپردازد که داستانهای فلسفی را به سکوی پرش فکر فلسفی بدل کردهاند. آخرینِ این ویژگیهـا
موردی است که نگاه ژرفتر شارپ را به نقش ادبیات در فلسفه برای کودکان آشکار میسازد:
اصول، به تنهایی، آنچه را که برای تصمیمگیری خردمندانه لازم داریم به ما نمیدهند. داستان فلسفی، زمینهای ویژه با شخصیتهایی ویژه در موقعیتی ویژه را فراروی کودک میگذارد، که ورود
کودکان به این جزئیات را، به هنگام بحث درباره پرسشهای برخاسته از متن، ضروری می سـازد.
بنابراین، داستانهای فلسفی، اگر یک حـسن داشـته باشـند، نـشان دادن پیچیـدگی زنـدگی اسـت.
کودکان در گروه، این پیچیدگی را به حساب میآورند و خود را در تجربهای نیابتی درگیر میبیننـد
که در رویارویی با چنین پیچیدگیهایی به قضاوت منجر میشود (همان).
شارپ، در ادامه، به این سخن آیریس مرداک استناد میکند که »همین متن مشترک اسـت کـه
در شکلگیری مفهوم، که قرار است در گروه تحقق یابد، نقشی اساسی دارد و نقـش فهـم سـخنان
دیگران و فهم دلیل این سخنان نیز به همین اندازه مهم است« (همان). آنگونه که شارپ میگویـد، به تعبیر مرداک، چنین فهمی مستلزم پیشرفت تدریجی توانایی مـا در ورود بـه جهـانبینی دیگـران است. بدون تمرکز بر متنی مشترک، ارتباط ممکن است بگسلد و واژههای یکسان، ممکن است بـه نتایج متفاوتی در شنوندههای متفاوت منجر شوند. آنگونه که مرداک میگوید، آدمیـان موجـوداتی
ناشناخته برای هم باقی میمانند، مگر اینکه موضوعهایی برای توجه مشترک داشته باشند که آنـان
را به گفتوگو و تحقیق منظم وادارد. توانایی بازگشت به متنی واحد، در شرایطی که بـی نظمـی و آشفتگی حکم میراند، از منظر تربیتی، بیشترین اهمیت را دارد.
این سخن، به نظر دقیق میآید که مرداک، در دعوت خواننده به قرارگرفتن در فضا و تجربـه ذهنی دیگران، برای ادبیات نقشی اساسی قائـل اسـت. در واقـع، از ایـن دیـدگاه، نوشـتهای کـه از
ویژگی نوآوری و تخیل بهره برده است، در اساس، به نوعی، پذیرای چیزها، آنگونـه کـه هـستند، است. هنرمند، به تعبیر مرداک، میفهمد »چیزها چگونهاند« و نیز »چـرا ایـنگونـهانـد«؛ پـس فهـم
سخنان دیگران و نیز فهم چرایی این سخنان، آن چیزی است که در ادبیات اصیل تنیده شده اسـت.
مرداک، در پایان گفتوگوی خویش با برایان مگی در این باره میگوید:
دلم میخواست بگویم همه هنرمندان بزرگ در هنرشان بردبارند، ولی شاید نشود در دفـاع از این گفته استدلال کرد ; من تصور میکنم بیشتر نویسندگان و شاعران بزرگ، نـوعی دیـد آرام و
مهربان دارند، چون میبینند که مردم چه قدر با هم تفاوت دارند و چرا تفـاوت دارنـد. بردبـاری و
مدارا مرتبط با این است که بتوانیم محورهای مختلف واقعیت دور از خودمان را در خیال بگنجانیم
و مجسم کنیم. هنرمند ; چیزهای غیر خودش را میبینـد و جهـان را صـرفاً بـه شـکل و شـمایل
خودش مجسم نمیکند. من فکر میکنم فضیلت، چیزی جز همینگونه عینیـت آمیختـه بـا مهـر و بخشش نیست (مگی، .(1378 :444
اما مرور سخنان دیگر مرداک، استناد به سخنان وی را در توجیه رابطه ادبیات کودک و فلسفه
-آنگونه که شارپ می بیند- دشوار میسازد. در باور مرداک، مرزهـای مشخـصی میـان فلـسفه و
ادبیات وجود دارد. به تعبیر او »هنر، لذت و کیف است و برای کیف دادن، مقاصد و دلربـاییهـای
بیشمار دارد« و »ادبیات سرشار از شگرد و تردستی و جـادو و رازپـردازی و حیـرتافزایـیهـای
عمومی است. ادبیات سرگرم مـیکنـد و بـسیاری کارهـای دیگـر« (همـان، ص .(413 در مقابـل،
»فلسفه، یک کار بیشتر نمیکند؛ فیلسوف باید بکوشد دقیقاً آنچه را در نظر دارد توضیح بدهـد و
از سخنوری و زینت ; بپرهیزد ; فیلسوف; با صـدایی سـرد و صـاف و قابـل تـشخیص سـخن میگوید« و »نویسندگی فلسفی; مستلزم حذف صدای شخصی است; نویسنده ادبی عمداً فضایی برای بازیکردن خواننده باقی میگذارد؛ فیلسوف نباید هیچ فضایی باقی بگذارد« (همان، .(414
مرداک، البته بر این حقیقت آگاه است که با وجود همه این تفاوتها فلسفه و ادبیات »هر دو،
باید فعالیتهایی برای جستن حقیقت و آشکارکردن آن بهشمار آیند« (همان، .(421 بـه تعبیـر وی،
همانگونه که در ادبیات، شناخت دخالت دارد، در فلسفه نیز تخیل دخیل است، امـا »هنـر را بایـد وجه دیگری از شناخت بدانیم« و »احکامی که ]فلسفه[ میخواهـد صـادر کنـد یکـسره بـا احکـام ملموس و معین هنر فرق دارد (همان). و نهایت اینکه زبان فلسفی، انتزاعی، اسـتدلالی و مـستقیم است؛ حال آن که »زبان ادبی ممکن است عمداً غامض و مبهم باشـد و حتـی آنچـه سـاده و سـر
راست بهنظر میرسد، بخشی از ساختاری تخیلی و نهفته باشد« (همان، .(422
117
بدینشکل رویکرد مرداک به رابطه فلسفه و ادبیات، پشتوانه مناسبی بـرای آنچـه در نهـضت
فلسفه برای کودکان -در حال حاضر- رخ میدهد نیست. »دیدگاههای گوناگون ]فلسفی[ در قالـب
باورهای کودکان مختلف حاضر در داستان نشان داده میشود« و »داستان، در فلسفه برای کودکـان،
سکوی پرش یا بهانه ای برای تحقیق فلسفی است«؛ این سخنان شـارپ از واقعیـت رویکـرد ایـن
نهضت به ادبیات خبر می دهد و در واقع تکرار رویکرد لیپمن به ادبیات بهشمار میآید و از طرفی
با مفهومی که مرداک از ادبیات ارائه مـیدهـد، متنـاقض اسـت و گونـهای تـلاش در نفـی ادبیـت
پدیدهای را آشکار میکند که ادبیات مینامیمش. اما بخـشهـای دیگـر سـخنان شـارپ، بـه ویـژه
اشارات او به سخنان مرداک، بهنظر میرسد که حاکی از تناقضی است که در دیدگاه او نـسبت بـه رابطه ادبیات و فلسفه وجود دارد. همچنین، این سخنان، در مقایسه بـا اظهـارات لیـپمن، بیـانگـر
گونهای تفاوت در رویکرد دو متفکر است که بهنظر میرسد چرخشی واقع بینانه، از سوی شارپ،
به سوی درک ماهیت ادبیات را نیز در بردارد. در حالی که لیپمن سخنان خود را بیاستناد بـه هـیچ
متفکری در قلمرو ادبیات یا ادبیات کودک مطرح می کند، شارپ میکوشـد در سـخنان مـرداک و
نسبام -از معاصران فلسفه- مبنایی برای کار خود بجوید. همچنین در حالی که لیپمن می کوشد بـا
اظهار این که »کودکان از داستان بهتر می آموزند تا از بحثهای فلسفی انتزاعی«، بلافاصـله نتیجـه
بگیرد که این اظهار در تأیید سخن پیاژه نیست که »کودکان نمیتوانند از پس انتزاعیـات بـرآینـد«،
شارپ با نقل سخن نسبام که »قضاوت اخلاقی، از راه زندگیهای ویژه و مخصمصههـای ویـژهای که شخصیتهای داستان در آن گرفتار میآیند، ساخته میشود« زمینه را برای بهره گرفتن از نظریـه پیاژه در این خصوص هموار میکند. جالب است که مرداک نیـز هـمسـو بـا نـسبام، بـه صـراحت میگوید که احکام ادبیات »ملموس و معین« و احکام فلسفه »انتزاعی، سر راست و استدلالی« است
(مگی، .(1378 :421 از این رو، بر مبنای نظریه پیاژه و بر خلاف سـخن لیـپمن، یـادگیری فلـسفی
کودکان، بیشتر از راه ادبیات ممکن است تا فلسفه؛ زیـرا ادبیـات واقعیـتهـای عینـی، مـوردی و ملموس را در اختیار آنان میگذارد و از این رو فلسفه را در شـرایطی معـین و بنـابراین درکپـذیر برایشان عرضه میدارد. این برداشت، اگر با مفهوم »فرایندی« فلسفه درآمیزد، منجر به پذیرش نقش اصیلتری برای ادبیات در برنامه فلسفه برای کودکان میشود.1
.1 برای آشنایی با مفهوم فرایندی فلسفه رجوع کنید به: خسرونژاد 1384)ب). و برای گونههای ممکن دیگـر ارتبـاط
میان فلسفه و ادبیات کودک به: خسرونژاد .(1383)
philosophy with children (pwc)
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/6/31 6:3 صبح
تحقیق در مورد تأثیر جهت پاشش و حجم خروجی سیال خنک کننده روی عمر ابزار در تراشکاری فولاد 1045 تحت فایل ورد (word) دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق در مورد تأثیر جهت پاشش و حجم خروجی سیال خنک کننده روی عمر ابزار در تراشکاری فولاد 1045 تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد تأثیر جهت پاشش و حجم خروجی سیال خنک کننده روی عمر ابزار در تراشکاری فولاد 1045 تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق در مورد تأثیر جهت پاشش و حجم خروجی سیال خنک کننده روی عمر ابزار در تراشکاری فولاد 1045 تحت فایل ورد (word) :
تأثیر جهت پاشش و حجم خروجی سیال خنک کننده روی عمر ابزار در تراشکاری فولاد 1045
چکیده
استفاده از سیال پرفشار در ماشینکاری یک فناوری فراگیر است که در آن سیال پر فشار به ابزار و قطعه کار می رسد. فشار زیاد سیال باعث نفوذ بهتر سیال به سطح تماس قطعه و ابزار و سطح تماس براده با ابزارمی شود در نتیجه تأثیر خنک کنندگی آن بیشتر شده و ساییدگی ابزار را از طریق روغنکاری نواحی تماسی کاهش می دهد . مهمترین هدف بررسی تأثیر فشار ، دی و جهت پاشش سیال در فرایند تراشکاری ( پرداخت ) فولاد 1045 بود ، که در آن از ابزار کار باید پوشش دار استفاده شده است . مهمترین نتیجه این بود که وقتی
سبال به سطح براده ابزار پاشیده می شود ، چسبندگی بین ابزار و براده زیاد بوده در نتیجه به هنگام جدا شدن براده ها از ابزار ( به علت جریان براده ) باعث کنده شدن ذرات ابزار شده و سبب گودال فرسایش می شود . هنگامی که از سیال استفاده نشد ، جذب براده به ابزار اتفاق افتاد ، ولی به اندازهای نبود تا ذرات ابزار را به هنگام جدا شدن از ابزار جدا کند ، بنابراین گودال فرسایش افزایش نیافت .
مهم ترین هدف استفاده از سیال در فرایند ماشینکاری کاهش دمای ناحیه برش به منظور افزایش عمر ابزار است . هرچند فواید استفاده از سیال به علت اثرات منفی روی هزینه تولید ، محیط و سلامتی انسان زیر سؤال می رود ، ماشینکاری خشک یک راه حل برای حذف سیال است . ماشینکاری خشک در بعضی از فرایندهای ماشینکاری به علت پیشرفت ابزارهای مقاوم در مقابل گرما امکان پذیر است . اخیراً آزمایشاتی انجام شده تا تحت شرایط خاص عمر ابزار ماشینکاری خشک مانند عمر آن در ماشینکاری با سیال کم فشار باشد . شرایط
ماشینکاری مختلف و ابزارهای متفاوت در خشن کاری و پرداخت فولاد 1045 استفاده شد . مشخص شد که تراشکاری با سیال موجب افزایش عمر ابزار می شود . در بیشتر آزمایشات ، در ماشینکاری خشک نمی توان عمق ماشینکاری را زیاد انتخاب کرد چون عمر ابزار بسیار کاهش می یابد . مهم ترین نتیجه این است که ماشینکاری خشک فقط این امکان وجود دارد که عمر ابزار مانند ماشینکاری با مصرف زیاد سیال باشد به شرطی که عمق ماشینکاری کم باشد (mm 1 یا کمتر ) و درجه کار باید به اندازه ای باشد که ابزار مقاومت سایشی بالایی
داشته باشد . با وجود این که استفاده از سیال به خصوص در فرایندهای پیوسته مانند تراشکاری عمر ابزار را نسبت به ماشینکاری خشک افزایش می دهد ، تلاش هایی برای افزایش عملکرد سیال انجام شده است ، مانند هدایت جریان سیال به ناحیه تماس و استفاده ازسیال پر فشار . پیکت و کلول اولین کسانی بودند که استفاده از سیال پر فشار را در تراشکاری
فولاد با ابزار HSS مطرح کردند . آن ها افزایش زیاد عمر ابزار را به هنگام استفاده از سیال پر فشار در مقایسه با روش مرسوم پاشش سیال کم فشار با دبی زیاد مشاهده کردند ، بنا بر گفته آن ها روش مرسوم نتایج خوبی در بر ندارد چون براده ها بیشتر از ابزار و قطعه کار خنک می شود . به علاوه سرعت کم نفوذ ، اجازه ی روغن کاری لبه های ماشینکاری را نمی دهد – وضعیتی که باعث لبه انباشته می شود . کامینسکی و آلولید معتقدند که روش مرسوم استفاده از سیال خیلی مؤثر نیست زیرا جت کم فشار نفوذ در سطوح را به تأخیر می
اندازد ، در نتیجه باعث افزایش دما و اصطحکاک در منطقه برش می شود . در تراشکاری ، افزایش فشار سیال ، کاهش مقدار سیال تزریق شده را ممکن می سازد . ازوگوو و بانی استفاده از سیال پر فشار را در خشن کاری 817 Inconel پیشنهاد کردند . این دسته از مواد قابلیت ماشینکاری کمی دارند ، به دلیل هدایت گرمایی پایین ، دمای بالا و تنش های
فشاری در لبه های برش ، منجر ه برش سریع می شوند. سیال پر فشار ، روغن کاری را افزایش و دما را در سطوح ( ابزار – براده ) و ( ابزار – قطعه ) کاهش میدهد . فایده دیگر ، کاهش طول تماس براده و ابزار است که به کاهش دما کمک بیشتری می کند . ماچادو و والبانک آزمایشات زیادی برای بررسی تأثیر تزریق سیال پر فشار ( Mpa5 / 14 ) به سطح
براده ابزار در تراشکاری 901 Inconel و Ti6A14v انجام داده اند . شرایط مختلف ماشینکاری بررسی شد و در هر مورد نتایج با روش مرسوم کاربرد سیال مقایسه شد . آن ها نتیجه گیری کردند که سیستم پر فشار ، دمای ماشینکاری را به مقدار زیادی کاهش می دهد . به علاوه به هنگام ماشینکاری آلیاژ تیتانیم سیستم خنک کننده پر فشار به مقدار زیادی عمر ابزار را در همه شرایط تست شده افزایش میدهد ، ولی در ماشینکاری نیکل سیستم پر فشار به طور کلی عمر ابزار را به دلیل وجود سایش شکافی کاهش می دهد .
ازوگوو عمر سرامیک مسلح به الیاف را در ماشینکاری Inconel 718 در سرعت های برش مختلف و سیالات با فشارهای مختلف تا Mpa3 /20 بررسی کرد . در همه سرعت های ماشینکاری ، عمر ابزار با افزایش فشار سیال تا Mpa15 افزایش می یابد ، هرچند عمر ابزار از فشار 15 تا Mpa3 / 20 به علت ساییدگی شکافی در عمق ناحیه برش به سرعت کاهش می یابد . پژوهندگان ساییدگی شکافی را به سایش سرامیک نسبت داده اند ، که سایش سرامیک خود به علت فشار زیاد خنک کننده است . اوزوگوو همچنین عمر ابزار کار باید بدون پوشش و CBN را هنگام تراشکاری آلیاژ Ti-6Al-4v و بااستفاده از روش مرسوم و سیال پر فشار ( 11 تا Mpa3 /20 ) بررسی کرد . هنگام استفاده از ابزار CBN (50% CBN و 50% Tic سرامیک ) ، در سرتا سر دامنه ی فشاری ، عمر ابزار با افزایش فشار افزایش می یابد . به همگام استفاده از ابزار کار باید بدون پوشش ، عمر ابزار در سر تا سر دامنه فشاری ( از فشار روش مرسوم تا Mpa15 ) افزایش یافته ، ولی تا فشار Mpa 3 /20 تا حدی کاهش می یابد . پژوهشگران این کاهش را به عملکرد درجه جوشش سیال در لبه های ابزار نسبت داده اند ، ه علت اینکه جت سیال با سرعت بیشتری سطح ابزار را جارو کند ، در نتیجه مقدار سیال به جوش آمده را کاهش داده و گرمای کمتری منتقل می شود . همچنین آن ها تصور می کنند که فشار بهینه سیال به کل گرمایی که در حین ماشینکاری منتقل می شود بستگی دارد . در واقع سه خهت برای استفاده سیال در ماشینکاری وجود دارد : ( الف ) به سطح ابزار و براده ؛ ( ب ) به سطح ابزار و قطعه کار ؛ ( ج ) به سطح بالای براده . هر یک از سه جهت مزایا و معایبی دارند . بنا بر گفته های ترنت به علت تنش عمودی زیاد در سطح براده ابزار هنگام ماشینکاری ، یک منطقه چسبناک در سطح ابزار وجود می آید ، در جایی که سرعت صفر و منطقه تماس همان منطقه ای است که توسط چشم دیده می شود . به علت این که سرعت براده در این منطقه صفر است ، مقدار زیادی تنش برشی در داخل براده درست بالای این سطح ایجاد می شود . بنابراین ، گرمایی که در این منطقه تولید می شود بسیار زیاد است . از طرف دیگر سیال نمی تواند بین براده و ابزار در این منطقه نفوذ کرده و آن را روغن کاری کند ، زیرا تماس کامل بین ابزار و براده فضایی برای سیال باقی نمیگذارد . ماداچو و والبانک گفتند که فشار بالای سیال قادر خواهد بود حجم این منطقه را به مقدار کمی کاهش دهد ، که تا حدی به کاهش دما در این منطقه کمک می کند . نزدیک این منطقه بر روی منطقه تماس ابزار و براده ، منطقه دیگری به نام منطقه لغزش وجود دارد ، که تماس در این منطقه خیلی شدید نیست و نفوذ سیال امکان پذیر است . ماداچو و والانک گفتند که با استفاده از سیال پر فشار این منطقه به مقدار قابل توجهی کوچک می شود . هنگامی که سیال به سطح ابزار و قطعه کار در فرایند تراشکاری هدایت می شود ، باید بر مقدار هوایی که توسط چرخش قطعه کار جابجا می شود غلبه کند . این امر مانع نفوذ سیال شده و به آن اجازه نزدیک شدن به سطح را نمی دهد . این مشکل با هفزایش سرعت بیشتر می شود . به دنبال آن ، وقتی که سیال کم فشار به این منطقه پاشیده شود ، با افزایش سرعت ماشینکاری کمتر قادر به افزایش عمر ابزار خواهد بود وقتی که سیال از بالا به براده پاشیده شود ،عمل روغن کاری را انجام نداده و براده بسیار بیشتر از قطعه کار و ابزار خنک می شود . شاید این علت کاهش عمر ابزار باشد ، چون براده سخت تر شده و باعث افزایش سایش ابزار می شود . کار حاضر با هدف بررسی فواید سیال پر فشار در جهات مختلف در تراشکاری فولاد است .
حالت تجربی
آزمایش ها روی یک دستکاه تراش CNC انجام شد. سیال مورد استفاده یک روغن امولسیون گیاهی شامل 6% آ بود . تست های تراش روی میله فولادی 1045 ا میانگین سختی 96HRB انجام شد . سه نوع آزمایش انجام شد : سیال پر فشار ( با دبی بالا و پایین ) ، ماشینکاری خشک ، روش مرسوم استفاده از سیال ( کم فشار ، دبی بالا ، بدون جهتمشخص ). در آخر روش خنک سازی ، فشار سیال 0/04Mpa و دبی آن 91 min – 1 می باشد . سه جهت برای سیال پر فشار استفاده شد : ( الف ) به سمت سطح ابزار و براده ( سطح براده ) ، ( ب ) به سمت سطح ابزار و قطعه کار ( سطح آزاد ) و ( ج ) به سمت هر دو سطح آزاد و براده . در آخرین روش دبی به دو قسمت در دو جهت تقسیم می شود تا دبی کل برابر دبی آزمایشات دیگر باشد . شکل 1
موقعیت لوله هایی را که برای هدایت سیال به سمت هر دو سطح ابزار – براده و ابزار – قطعه کار استفاده می شود نشان می دهد . جدول 1 شرایط
ماشینکاری ، دبی ، جهت مورد استفاده در آزمایشگاه پر فشار را نشان می دهد
. سرعت ماشینکاری ، عمق تراش و آهنگ پیشروی نشان داده شده در جدول 1 برای آزمایش های استفاده ی مرسوم از سیال و ماشینکاری خشک استفاده شده است ، هر آزمایش حداقل دو بار انجام شده است . ابزارهایی که در این آزمایشات استفاده شد بر اساس استاندارد ISO ، SNMG120408-PF درجه15P ، با سه لایه TiCN ، Al2O3 و TiN است . در حین آزمایشات ، سایش ابزار با میکروسکوپ نوری اندازه گیری شد . وقتی که ماکزیمم سایش سطح آزاد ابزار ( VBmax ) به mm3/0 رسید ، آزمایش تمام شده و عمر ابزار به پایان رسیده است . سپس ابزار برای تجزیه و تحلیل دقیق علت سایش با میکروسکوپ ( SEM ) توسط آنالیزهای EDS مورد بررسی قرار می گیرد .
نتایج و تحلیل ها
1 عمر ابزار
شکل 2 میانگین مقدار براده ای را که به ازای یک ابزار به وجود می آید (
مقدار براده تولید شده در لحظه ای که سایش سطح آزاد ابزارmm 3/0 VBmax = بشود ) برای همه آزمایشات نشان می دهد
. از روی شکل مشخص است که به هنگام پاشش سیال پر فشار و با دبی بالا به طور همزمان به سطوح براده – ابزار و قطعه کار ابزار ، ابزار بیشترین عمر را دارد پاشش سیال با فشار بالا و دبی پایین به سطوح قظعه کار – ابزار باعث عمر کمتر ابزار نسبت به مورد الا می شود . عمر ابزار در سایر روش های پاشش سیال با تراشکاری خشک یا روش مرسوم پاشش سیال برابر یا حتی کمتر است . هدف بخش بعد فهم بهتر مکانیزم سایش ابزار است .
2 پاشش سیال به سطح براده با Q = 11 l min – 1
شکل 3 سطح براده و سظح آزاد ابزار را برای شرایط بالا در پایان عمر ابز
نشان می دهد
آنالیز EDS قسمت ” A ” شکل a. 3 نشان می دهد مقدار زیادی آهن ( Fe ) براده ، جذب سطح براده شده است ، که موجب گودال فرسایش و از بین رفتن لبه ابزار می شود ( قسمت ” F ” ، شکل b . 3 ) . این همان چیزی است که ترنت آن را ساییدگی attrition نامید که در سطح براده ابزار اتفاق می افتد . ذراتی از براده به ابزار چسبیده و به علت جریان سیال ، پوشش روی ابزار و لایه زیرآن توسط آن ذرات از بین می رود . علاوه بر این ذرات جدا شده از ابزار که روی ابزار کشیده می شود . در این شرایط به علت فشار بالا و دبی بالا ، سیال
اجازه افزایش دما براده را نمی دهد و در نتیجه براده سخت می ماند . خراش ها در سطح آزاد نشان فرسایش مکانیکی در آنجا است ( قسمت ” B ” ، شکل b . 3 ) ، نکته قابل توجه دیگر در قسمت ” D ” نشان داده شده است . در میکروسکوپ نوری ، این جز به شکل خط راه راه سیاه ، اطراف نقطه سایش است . تحلیل EDS وجود روی ، فسفر و گوگرد را در این ناحیه نشان می دهد . به گفته سازنده سیال خنک کننده ، این مواد در الحاقات سیال وجود دارد . بنابراین این امکان وجود دارد که یک واکنش ترمو شیمیایی بر روی ابزار اتفاق افتاده
باشد . مواد عالی سبال احتمالاً با اکسیژن سوخته و لایه های راه راه سیاه را ه وجود آورده است . این امکان وجود دارد که این واکنش شیمیایی مقاومت ابزار را در این ناحیه پایین آورده و سبب فرسایش بیشتر ابزار شود . نکته دیگر این است که سیال نمی تواند بین براده و ابزار برای روغن کاری نفوذ کند ، چون اثری از سیال در ناحیه گودال فرسایش پیدا نشد . بنابراین می توان نتیجه گرفت که این روش استفاده سیال به ابزار آسیب رسانده ، چون سطح را به علت وجود اصطحکاک روغن کاری نمی کند و همچنین واکنش شیمیایی بین سیال و ابزار سبب کاهش مقاومت سایشی ابزار می شود .
3 پاشش سیال به سطح آزاد با Q = 11 l min
شکل 4 سطح آزاد و سطح براده را برای این شرایط خنک کاری پس از اتمام
عمر ابزار نشان می دهد . نکات مختلفی در این آزمایش شایسته بحث و تفسیر است . اولاً بر خلاف آزمایش قبل در این جا گودال فرسایش اتفاق نیفتاد ، چون سیال به طور مستقیم با براده در تماس نبود ، به نظر می آید براده جذب سطح براده شده است ( قسمت ” A ” ، شکل a 4 ). اما ، به علت دمای بالا ، استحکام کافی برای جدا کردن ذرات ابزار عد از جدا شدن از سطح ابزار را نداشته است . بنابراین ، می توان گفت که چون سطح براده پوشیده از ذرات براده است ، ابزار در مابل سایش هایش دیگر نظیر سایش نفوذی مقاوم می شود
. ثانیاً سطح آزاد پوشیده از ذرات قطعه کار است که به آن چسبیده است ( قسمت ” A ” ، شکل b 4 ). نشانه های سایش را می توان در سطح آزاد دید . در حین آزمایش ، با استفاده از میکروسکوپ نوری مشخص شد که چسبیدن ذرات قطعه کار به سطح آزاد ، پس از بیشتر شدن سایش سطح آزاد از mm15/0 شروع میشود. بنابراین با توجه به این نکته می توان فرض کرد که سایش و نفوذ هر دو همزمان روی این سطح اتفاق می افتد . ثالثاً ، مانند آنچه در سطح براده در حین پاشش سیال اتفاق افتاد ( شکل 3 a ). شکل 4 b لایه
های راه راه سیاه رنگ را روی سطح آزاد ( قسمت ” D ” ) و اطراف منطقه سایش نشان می دهد . واکنش شیمیایی بین سیال و ابزار این لایه ها را به وجود آورده ، خصوصیات ابزار را از بین برده و سایش ها را شدت بخشیده است .شاید به همین دلیل است که عمر ابزار در این شرایط کمتر از وقتی است که سیال با همان فشار ولی با دبی کمتر استفاده می شود . رابعاً ، این نکته قابل توجه است که سیال نمی تواند سطح بین ابزار وقطعه کار نفوذ کند ، به همین دلیل است که اثری از سیال در تحلیل EDS دیده نمی شود .
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/6/31 6:2 صبح
مقاله در مورد فناوری اطلاعات تحت فایل ورد (word) دارای 43 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد فناوری اطلاعات تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد فناوری اطلاعات تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد فناوری اطلاعات تحت فایل ورد (word) :
مقدمه :
راجع به مسائل مربوط به پروتکل اینترنت (IP) صحبت کردند. و در مورد مسائل مربوط به شبکه ها و روش های انتقال دیجیتالی صدای کد گذاری شده روی این شبکه ها به بحث و بررسی پرداختند. در مورد انتقال صدا با استفاده از IP صحبت شد و روش انتقال بسته های RTP را بین جلسات فعال مورد بررسی قرار دادیم. آنچه ما مشخص نکردیم ، اگر چه ، برپاسازی و روش اجرای این جلسات صوتی می باشد. ما فرض کردیم این جلسات (Session) از وجود یکدیگر مطلع بوده و جلسات رسانه ای به روش خاصی ایجاد می شوند که بتوانند صدا را با استفاده از بسته های RTP منتقل کنند. پس این جلسات چگونه بوجود می آیند و چگونه به اتمام می رسند؟ چگونه این طرفین به طرف دیگر اشاره می کنند تا یک ارتباط را فراخوانی کنند، و چگونه طرف دوم این فراخوانی کنند، و چگونه طرف دوم این فراخوانی را می پذیرد؟ جواب استفاده از سیگنال است.
در شبکه های سنتی تلفن ، قراردادهای سیگنالی مشخصی وجود داشته که قبل و در حین فراخوانی استفاده می شوند. یکی از محدودیت های فوری این بود که دو کاربر در صورتی با هم تماس برقرار می کردند که سیستم مشابهی خریداری کرده باشند. این کمبود کار کردن همزمان سیستم های متفاوت باعث یک نارضایتی عمومی شد و باعث ناکارآمدی سیستم های VolP اولیه شد. در پاسخ به این مشکل ، VOIP H.323, ITV را پیشنهاد کرد که وسیع ترین استاندارد مورد استفاده بود. اولین نسخه VOLP در 1996 پدید آمد و عنوان سیستم تلفن تصویری و تجهیزات برای شبکه های محلی که خدمات غیر تضمینی ارائه می کنند، نامیده شد . نهایتاً مهندسین H.323 را طراحی کردند، و در 1998 نسخه دوم H323 را منشتر کردند. این پیشنهاد عنوان به مراتب دوستانه تری داشت سیستم های ارتباطی چند رسانی بر مبنای بسته این نسخه از H323 پشتیبانی بیشتری از اجداد خود بدست آورد نسخه دوم بطور وسیعی در راه حل های Volp پیاده سازی شد و در بسیاری جهات ، این نسخه استانداردی برای سیستم های VOIP امروزی است .نسخه دوم VOIP مبحث اصلی ما در این فصل است بنابراین به تشریح ساختار H323 می پردازیم.
ساختار H323
H323 یکی از پیشنهاداتی است که بر مبنای یک ساختار کلی ، که قابلیت کار با سایر پیشنهادات را دارد، طراحی شده است . شما باید ارتباط این پیشنهاد را با سایرین مورد مطالعه قرار دهید،و به همان اندازه اگر شما سایر پیشنهادات را مطالعه کنید باید H323 را نیز مورد بررسی قرار دهید. در بین سایر پیشنهادات مهم H.225 و H.245 و مقدار دیگری نیز وجود دارند.
ما یک نگاه کلی بر H323 را در شکل 1-4 نشان داده ایم . این ستار شامل ترمینال ها ،دروازه ها و نگهبانها و واحدهای کنترل چند نقطه ای می شود (MCU) . هدف کلی H.323 عملی ساختن تبادل جریانهای اطلاعات بین پایانه های H.323 است آنجا که یک نقطه پایانی H.323 به عنوان یک پایانه یا دروازه محسوب می شود.
یک پایانه H323 یک نقطه نهایی است که یک ارتباط همزمان با سایر پایانه ها را ارائه می سازد. عمدتاً ، این پایانه یک دستگاه ارتباطی سمت کاربر است که حداقل یک کد صوتی را پشتیبانی می کند و ممکن است سایر کدهای صوتی را نیز پشتیبانی کند. یک دروازه در حقیقت یک نقطه نهایی H323 است که خدمات ترجمه بین شبکه H.323 و سایر شبکه ها مثل شبکه ISDN را فراهم می سازد که به عنوان GSTN شناخته می شوند یک طرف این دروازه از سیگنال کردن H.323 پشتیبانی می کند. طرف دیگر با یک شبیکه از سوئیچ ها سر و کار دارد. در طرف H.323 ،دروازه مشخصات یک خروجی H.323 را دارد. ترجمه بین قراردادهای سیگنال دادن و فرمت رسانه یک بخش ،و دیگران که بصورت داخلی انجام می شوند بخش دیگر آن هستند. ترجمه بطور کلی بصورت نامرئی از سایر شبکه ها مدار سوئیچ انجام می شود و در شبکه H.323 دروازه ها همچنین می توانند به عنوان یک رابط مشترک بکار روند. در جایی که ارتباطات بین پایانه نیاز به یک اجازه عبور برای شبکه خارجی دارد مثل شبکه تلفن عمومی سوئیچی یا PSTN یک دروازه بان موجودی اختیاری است که در شبکه H.323 بکار می رود. وقتی دروازه بان موجودات ،دروازه های ارتباطی بسته می مانند و شماری از خروجی های H.323 را کنترل می کنند. با کنترل ، ما می خواهیم که دروازه بان بر دسترسی به شبکه نظارت داشته و از یک یا چند پایانه بتواند اجازه بدهد یا ندهد تا دسترسی به شبکه داشته باشند. این امر می تواند منجر به آن شود که پهنای باند و سایر منابع مدیریتی حفظ شوند. یک دروازه بان همچنین می تواند یک خدمات ترجمه آدرس را ارائه بدهد و استفاده از این سیستم را در شبکه ممکن سازد.
مجموعه ای از پایانه ها ،دروازه ها و MC ها که یک دروازه بان را کنترل می کنند به عنوان یک منطقه شناخته می شوند و همگی می توانند شبکه یا زیر شبکه ها را کنترل کنند این منطقه در شکل 2-4 آمده است این مناطق لزوماً پیوسته و دنبال هم نیستند.
یک MC ، در حقیقت یک پایانه H.323 است که کنفرانس های چند نقطه ای را مدیریت می کند. برای مثال MC به یک رسانه اشاره می کند که می تواند بین موجودیت های مختلف با قابلیت های متفاوت وجود داشته باشد همچنین MC می تواند قابلیت مجموعه ای از حوادث را تغییر دهد بطوریکه سایر پایانه ها به کنفرانس های موجود بپیوندند. یک MC می تواند در یک MCV یا در یک زمینه (Platform) مثل یک دروازه با یک پایانه H.323 پیاده سازی شود.
برای هر MC ، حداقل یک پردازشگر چند نقطه ای (MP) وجود دارد که تحت کنترل MC کار می کند. پردازشگر MP جریان رسانه ای MP را پردازش می کند، یک خروجی جریانی N را بوجود می آورد در حالیکه ورودی را از M دریافت می کند (متغیر N و M) . MP این عمل را توسط سوئیچ گردن ،ادغام و ترکیب این دو انجام می دهد. پروتکل کنترل بین MC و MP استاندارد نشده است.
MC می تواند دو نوع از کنفرانس های چند نقطه ای را پشتیبانی کند: متمرکز و غیر متمرکز . این دو روش در شکل 3-4 آورده شده اند. در تنظیمات متمرکز ، هر پایانه در کنفرانس با MC به روش تنظیم hub-spoke ارتباط برقرار می کند. علاوه بر این در روش غیر متمرکز ، هر پایانه در کنفرانس سیگنال کنترل خود را با MC به روش اتصال نقطه به نقطه تبادل می کند اما ممکن است رسانه را با سایر کنفرانس ها در شبکه نیز سهیم و شریک شود.
بر مبنای امتحان ،ما چند قرارداد را مورد بحث قرار داده ایم ، مثل RTP وRTCP . ما همچنین پروتکل های ارتباطی مطمئن و غیر مطمئن را مورد بررسی قرار دادیم.
در یک شبکه IP ،این شرایط اشاره به یک قرارداد انتقال کنترل یا TCP و قرارداد ترسیم ارتباطات و اطلاعات کاربر UDP دارند. با توجه به شکل ،تبادل رسانه توسط RTP بر روی UDP انجام می شود و البته ،هر جا که RTP وجود دارد ،RTCP نیز موجود است در شکل 4-4 ما همچنین دو قرارداد یافتیم که تاکنون مورد بررسی قرار نگرفته اند. H.225. و H.245 . این دو قرارداد پیغامهای واقعی را که بین نقاط نهایی H.323 مبادله می شوند، تشریح می کنند. آنها قراردادهای تولید شده هستند که می توانند در هر تعداد از ساختارهای شبکه بکار روند. وقتی به H.323 می رسیم ، ساختار شبکه ،بر مبنای H225. و H.323 به عنوان قراردادهای پیشنهادی توسط H.323 مورد بررسی قرار می گیرند.
نگاهی بر قرارداد H.323
همانطور که قبلاً اشاره شد ، پیغامهای واقعی سیگنالی مربوط به H.323 در پیشنهادات ITV ، یعنی H.225 و H.245 منتقل می شوند.
H.225 یک قرارداد دو طرفه است . یک طرف بطور مؤثر یک پیشنهاد ITV.T است که Q.931 نام دارد، مشخصات ؟؟ سوم ISON ، و باید بطور مشخص دانش و آشنایی با ISDN داشته باشد . این بخش برای برقراری ارتباط بین نقاط نهایی H.323 بکار می رود. این نوع از سیگنال به عنوان سیگنال فراخوانی نامیده می شود قسمت دیگر H.225 به عنوان ثبت نام ،مدیریت و وضعیت یا به اختصار RAS نامیده می شود . برای مثال یک کاربر در نقطه نهایی RAS می تواند سایر نقاط نهایی در منطقه خود را مدیریت کند و از سیگنال RAS برای ثبت یک دروازه بان استفاده کند و دروازه بان نیز از این سیگنال برای اجازه دادن یا ندادن به یک نقطه دسترسی به منابع شبکه استفاده می کند.
H.245 یک قرارداد کنترلی است که بین دو یا چند نقطه نهایی بکار میرود . مقصود اصلی از H.245 مدیریت کردن جریانهای رسانه ای بین H.323 و جلسات شریک در این قرارداد می باشد. H.245 شامل توابعی مثل اطمینان یافتن از ارسال رسانه توسط یک سیستم محدود به مجموعه ای از رسانه ها می شود که می توانند توسط سایرین دریافت و ادراک شوند. H.245 بین کانالهای دیگر ارتباط برقرار می کند. این کانالهای منطقی جریانهای رسانه ای را بین مشترکین برقرار می سازد و دارای تعدادی مشخصات مثل نوع رسانه ، سرعت بیت و … می باشد.
تمام این سه قرارداد سیگنال که شامل RAS ، Q.931 و H.245 می شوند می توانند برای برقراری ارتباط ، تأمین منابع ارتباط و از بین بردن ارتباط بکار روند. پیام های گوناگون می توانند مخابره شوند. برای مثال فرض کنید که یک نقطه نهایی می خواهد با نقطه نهایی دیگری ارتباط برقرار کند. ابتدا باید این نقطه از RAS استفاده کند تا اجازه ارتباط را از دروازه بان بگیرد. نقطه نهایی ممکن است از Q.931 استفاده کند تا رابطه را برقرار سازد. نهایتاً نقطه نهایی ممکن است از سیگنال کنترلی H.245 استفاده کند تا تبادل رسانه را برقرار سازد.
پیغام H.323 توسط کانالهای متفاوتی ارسال می شوند که این بستگی به نوع پیغام و در برخی موارد به محتوا دارد. برای مثال پیغام RAS روی کانال RAS روی کانال RAS ارسال می شود؛ فراخوانی سیگنال روی کانال فراخوانی سیگنال ارسال می شود زمانی که این فرایند با کانال های زیادی در گیر به نظر می رسد ،شما باید متوجه باشید که این کانال ها عمدتاً به یک رویه فیزیکی وابسته نیستند. در عوض یک کانال وقتی که در محیط IP بکار می رود – خالی است و به عنوان آدرس سوکت مشخص از آدرس IP و شماره PORT آن جهت دریافت RAS بکار می رود بنابراین هر پیغامی که می رسد به عنوان نقطه پایانی کانال RAS بشمار می آید.
شکل نوشتاری قرارداد: از آنجا که ما به پیش می رویم ، نقاط اصلی هر قرارداد را تشریح خواهیم کرد. ما تعداد زیادی مثال و نمونه ارائه خواهیم نمود تا تشریح کنیم که قراردادهای متفاوت چگونه با هم مرتبط و هماهنگ می شوند به عنوان یک مسئله برای تمامی پیشنهادات ITV-T ، H.323 به عنوان Abstract syntax Natation یا به اختصار (ASN.1) شناخته می شود. با توضیح این روش در این کتاب و یک توضیح کلی روی پیاده سازی آن بیشتر آشنا خواهیم شد. نهایتاً اطلاعات مختصری راجع به ASN.1 و روش آن در ادامه توضیح داده می شود. Syntax نیز در ادامه توضیح داده می شود و ما در ابتدا یک توضیح نوشتاری ارائه می دهیم .
آدرس دهی H.323
هر شی در شبکه H.323 دارای یک آدرس شبکه ای است که بطور اختصاصی آن شی ء را مشخص می کند در یک محیط IP ، آدرس شبکه در حقیقت همان IP است . اگر نام خدمات Domain یا DNS در دسترس باشد، این آدرس IP ممکن است به شکل یک نشانگر منابع واحد یا URL باشد ، با توجه به استادارد RFC 822 . برای مثال Url منطق به Vasillgk 1 @ somedomain ممکن است یک URL ،ممکن است یک شماره port نیز باشد باید از یک عدد port نیز استفاده کنیم.
برای رضایت از شناسایی ، موجوداتی مثل پایانه ها ، دروازه بان ها و MC ها باید یک نام Domain واحد داشته باشند. نکته : هنگام اختصاص دادن یک URL به نقطه نهایی و دروازه بان ها هدفی از شناسایی است و آدرس IP واقعی توسط پیغام ه بین H.323 مبادله می شود.
برای هر آدرس شبکه ،یک موجود H.323 ممکن است یک یا چند نقطه دسترسی خدمات انتقالی یا TSAP داشته باشد. در شرایط ایجاد شده ،یک TSAP در حقیقت یک نشانگر برای کانال منطقی مشخصی است در شرایط IP ، نشانگر TSAP دارای یک آدرس سوکت یکسان است.
در کل شماره port باید برای عملیات سیگنالی و یا تبادل رسانه ای بصورت پویا بکار رود. انتظارات مهم استثنائات مهم همان دروازه بان ها هستند که مقدار پورت شناسایی UDP را با مقدار 1718 دارند و دروازه بان های ثبت نام UDP که پورت وضعیت با مقدار 1719 می باشند و همچنین سیگنال فراخوانی TCP با مقدار پورت 1720 . این پورت ها با IANA ثبت می شوند. پورت دوم برای RAS بکار می رود t به یک دروازه بان سیگنال بفرستد و پورت سوم برای فرستادن سیگنال فراخوانی بکار می رود.
علاوه بر آدرس شبکه و نشانگر TSAP ، H.323 همچنین پایانه ها و دروازه بانها را قادر می سازد تا یک یا چند هم پوشانی داشته باشند. با دادن پیغام ،باید آدرس باآدرس های IP واقعی ارائه شود. تا قابلیت گره ها برای داشتن همپوشانی حفظ شوند تا بین یک آدرس IP و دیگران عملیات ترجمه به راحتی انجام شود. این ترجمه یک تابع است از توابعی که یک دروازه بان با سیگنال RAS پشتیبانی می کند.
وقتی به اختصاص همپوشانی آدرس می رسیم H.323 بسیار انعطاف پذیر جلوه می کند آنها می توانند اشکال زیادی بخود بگیرند، و یک نقطه نهایی ارائه شده ممکن است همپوشانی های چندگانه داشته باشد. تنها محدودیت واقعی این است که ممکن است در یک ناحیه مشخص همپوشانی ارائه شود. که ممکن است ایجاد مشکل کند. برای مثال یک دروازه بان که به یک PBX متصل است روی رویه PRI ارائه می شود. اگر یک H.323 دیگر بخواهد تعدادی از نقاط نهایی را روی PBX فراخوانی کند، استفاده از این همپوشانی این تابع را بسیار ساده تر خواهد کرد تنها دروازه بان و دروازه نیاز دارند تا ارتباط بین همپوشانی و آدرس دروازه را بدانند. نقطه نهایی فراخوانی و سایرین از یک دروازه بان ترجمه لازم را انجام می دهند.
کدها
در شکل 4-4 ،ما یک منبع به کدهای صدا و تصویر را می بینیم . پشتیبانی از تصویر اختیاری است. هنگامی که تصویر پشتیبانی می شود، آنگاه یک H.323 ،نقطه نهایی ،باید حداقل تصویر را در H.261 پشتیبانی کند که این کار توسط شکل یک چهارم متداول و میانی QCIF نامیده می شود.
پشتیبانی از ؟؟ اجباری است ، و H.323 اجبار می کند که کد G.711 باید پشتیبانی خود ( در هر دو حالت A-Law و mu-Law) . با دادن نسبت یک پهنای باند وسیع ، G.711 بهترین و اولین انتخاب برای پشتیبانی صلانیت و به این دلیل اجباری شده است چون تمام نقاط نهایی H.323 آن را پشتیبانی می کنند. بعد از تمامی این مسائل اگر یک سیستم تنها G.711 را پیاده سازی کند، آنگاه پتانسیل بهره وری ، پهنای باند در VOIP از بین می رود و به برخی دلایل برای پیاده سازی VOIP اولین مکان و اولین موقعیت را از دست می دهد.
سیگنال دهی RAS
سیگنال دهی RAS بین یک دروازه بان و نقاط نهایی که کنترل می کند،بکار می رود. این قرارداد یک قرارداد سیگنال دهی است که از طریق آن یک دروازه بان نقاط نهایی مربوط به خود را در ناحیه خود کنترل می کند. دقت کنید که دروازه بان در H.323 اختیاری است. علاوه بر این ، سیگنال دهی در RAS نیز اختیاری است . اگر یک نقطه نهایی بخواهد از خدمات دروازه بان استفاده کند، باید RAS نیز اختیاری است . اگر یک نقطه نهایی بخواهد از خدمات دروازه بان استفاده کند، باید RAS را پیاده سازی کند، آنگاه تابعی که دروازه بان بصورت معمولی پشتیبانی می کند نیاز دارد تا در نقطه نهایی به تنهایی اجرا شود.
سیگنال دهی RAS در H.225. تعریف شده است و از توابع زیر پشتیبانی می کند:
-
کشف دروازه بان :یک نقطه نهایی را قادر می سازد تا تخمین بزند که کدام دروازه بان در دسترس است تا آن را کنترل کند.
-
ثبت : یک نقطه نهایی را قادر می سازد تا یک دروازه بان مشخص را ثبت کرده و بنابراین به ناحیه آن دروازه بان بپیوندد .
-
عدم ثبت : یک نقطه نهایی را قادر می سازد تا کنترل یک دروازه بان را ترک کرده یا یک دروازه بان را قادر سازد تا تمامی ثبت های موجود یک نقطه نهایی را از اعتبار ساقط سازد، در نتیجه به اجبار نقطه نهایی را از آن ناحیه خارج می سازد.
-
مدیریت : با استفاده از نقطه نهایی ، درخواست دسترسی به یک شبکه برای جلسات مشارکتی می کند. یک درخواست مشخص می کند که چه پهنای باندی برای نقطه نهایی باید بکار رود و دروازه بان می تواند انتخاب کند که درخواست را بپذیرد یا رد کند، بسته به پهنای باند درخواستی.
-
تغییر پهنای باند : با استفاده از یک نقطه نهایی ، تقاضا از دروازه بان می خواهد تا پهنای باند بیشتری برای آن نقطه نهایی فراهم سازد.
-
محل نقطه پایانی : یک تابع که در آن دروازه بان همپوشانی به یک آدرس شبکه را ترجمه می کند.
یک نقطه نهایی این تابع را اجرا می کند وقتی که می خواهد با یک نقطه نهایی مشخص مراوده کند و تنها اشاره گر هم پوشانی آنرا در اختیار دارد. دروازه بان همچنین به درخواست برای آدرس شبکه پاسخ می دهد تا در رابطه با سؤالات نقطه نهایی بکار رود.
-
آزادسازی : توسط یک نقطه نهایی بکار می رود تا یک دروازه بان را مطلع سازد از قطع شدن یک فراخوانی مشخص. آزادسازی می تواند همچنین توسط دروازه بان استفاده می شود تا نقطه نهایی را وادار به قطع کردن ارتباط سازد.
-
وضعیت : بین دروازه بان و نقطه نهایی بکار می رود تا به دروازه بان درباره داده مبتنی بر فراخوانی ، مثل پهنای باند کنونی اطلاع دهد.
-
دسترسی به منابع : توسط سیستم بین دروازه و دروازه بان به کار می رود تا دروازه بان ار از ظرفیت موجود کنونی مطلع سازد، مثل میزان پهنای باند در دسترس . یک دروازه همچنین می تواند از این خاصیت برای مطلع ساختن دروازه بان از اتمام ظرفیت و منابع استفاده کند.
-
غیر استاندارد: مکانیسمی است که توسط آن اولویت اطلاعات می تواند بین نقطه نهایی و دروازه بان منتقل شود. البته ، محتویات پیام و توابع باید مشخص شوند چون در 225 تعریف نشده اند.
جدول 1-4 لیستی از پیغام های مختلف RAS را فراهم می سازد که برای پشتیبانی از توابع بکار می روند و توضیح خلاصه ای از مقصود هر پیغام می باشند در توضیحات بعدی ،ماجزئیات بیشتری راجع به بخری پیام های مرسوم ارائه می کنیم. قسمت بعدی این فصل پیام های RAS را تشریح کرده و توابع مربوطه را با جزئیات بیشتر بیان می کند.
اکتشاف دروازه بان
در یک شبکه که یک یا چند دروازه بان دارد، یک نقطه نهایی باید در یکی از آنها ثبت نام کند. برای انجام این عملیات ثبت ، نقطه نهایی ابتدا باید یک دروازه بان مناسب را پیدا کند، یکی که می خواهد کنترل یک نقطه نهایی را در دست بگیرد. البته ، نقطه نهایی ممکن است به طریقه پیشرفته تنظیم شده و با آدرس دروازه بان تطبیق داده شود تا مورد استفاده قرار گیرد. در این صورت ،هیچ عملیات کشفی در ثانیه انجام نخواهد شد. در مقابل ، نقطه نهایی به سادگی در دروازه بان مطلوب ثبت نام می کند. اگر چه یک چنین روشی ممکن است به ثبت نام سریع تر منجر شود، ولی ممکن است تعداد زیادی دروازه بان وجود داشته باشند که در حالت بارگذاری اشتراکی بوده ، یا یک دروازه بان پشتیبان که در این صورت روش فوق با مشکل روبرو می شود. یک واسطه ثابت و ایستا بین نقطه نهایی و دروازه بان نیز برای چنین ممکن است مناسب نباشد. بنابراین یک دروازه بان با عملیات کشف خودکار در دسترس قرار می گیرد.
فرآیند کشف خودکار دروازه بان برای یک نقطه نهایی جهت تصمیم گیری در دسترس است ،نقطه نهایی در این حالت حاوی اطلاعات نمی باشد. ر این رابطه برای کشف اینکه کدام دروازه بان در این عمل می خواهد کنترل نقطه نهایی را در دست بگیرد، نقطه نهایی پیغام درخواست دروازه بان یا GRQرا می فرستد . این پیغام می تواند روی تعدادی از آدرس های شناخته شده فرستاده شود یا روی آدرس ها و پورت های چندگانه مثل 2240141:1718 فرستاده شود.
پیغام GRQ شامل تعدادی پارامتر می شود. اگر این پارامترها خالی باشند، GRQ به آن دسته از نشانگرهای دروازه بان ؟؟می کند.
این عملیات در جدول شکل 5-4 نشان داده شده است . در این مثال ، پایانه می خواهد تصمیم بگیرد که GK خود را با تنها فرستادن یک GRQ شناسایی کند اما دروازه بان شامل آدرس کشف چندگانه است. در این شکل دروازه بان 1 پیغام GRJ را فرستاده در حالیکه دروازه بان 2 پیغام GCF را می فرستد. پایانه اکنون در دروازه بان 2 ثبت نام می کند. علاوه بر این ها ،یک دروازه بان ممکن است GCF را بفرستد که بیانگر یک یا چند تلاش از سوی دروازه بانهاست. این عملیات نشانگر آن است که پیغام GCF با داشتن پارامتر دروازه بان جایگزین وجود دارد.
کلمات کلیدی :